این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:
- اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
- دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
- سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛
نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.
موضوع قسمت اول:
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه در این موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
به نام خداوند فراوانیها
الهی به امید هدایت هر لحظه تو مینویسم
سلام استاد بزرگوار و آگاهم
سلام مریم شایسته نازنینم
سلام دوستان مسیر آگاهی و خودشناسی
بسیار شاکرم که امروز بعد از چندین روز از دانلود کردن این فایل، فرصت مناسب فراهم شد که بیام و این فایل ارزشمند رو گوش بدم و بخوام با تمرکز در موردش بنویسم و مانند هر بار، از خداوند میخوام که در این نوشتار، با من همراه باشه و کلمات مناسب را بیاره زیر انگشتانم تا تایپ بشه
و بسیار همزمانی جالبی پیش اومد که وقتی وارد سایت شدم دیدم دوستی برام کامنت گذاشته و رفتم و دیدم خدایاااااا، در موردفایل قدرت حسادت در برابر قدرت تحسین هست که دقیقا ارتباط مستقیم با این فایا داره و این نشانه برم دقیق تر نشان داد که اولا من در مسیر درستی هستم چون این روزها خیلی جدی تر از قل دارم روی خودشناسیم کار میکنم و ثانیا اینکه باید برای این سری فایلها، حتما بنویسم و تمرکز بذارم تا درسشون رو بگیرم و استفاده کنم
پس خدایا به امید تو
اول بایداز شخصیت خودم بگم که قبلا در این زمینه چطور بودم و حالا کجای کارم
یعنی دقیقا زهرای قبل از آشنایی با استاد عباسمنش و زهرای بعد از آشنایی
اگر بخوام خلاصه کنم باید بگم که من قبل از آشنایی با شما و فایل هاتون و اینکه حس و حال بد، نتایج و اتفاقات بد رو رقم میزنه من کلا توی در و دیوار بودم
حس حسادتم بسیار زیاد بود. الان از این نقطه ضعف صحبت میکنم چون موضوع اصلی این فایله
توی دوران مدرسه رقابت شدید با همکلاسیها و اگر کسی نیم نمره بیشتر از من میشد، دیگه با گریه و زاری و خود خوری، خودم رو داغون میکردم
احساس بی لیاقتی بهم دست میداد و حس میکردم که من لیاقت توجه و هزینه هایی که بابام برام میکنه نیستم
یعنی به معنای واقعی کلمه، د یه احساس گناه و احساسی منفی بودم و این خیلی من رو اذیت میکرد و از اونجاییکه حال و احساس بد= اتفاقات بد، همه چیز دست به دست هم میداد تا من در این حس و حال بد باقی بمونم
بزرگ تر که شدم، به چیزهای دیگه حسادت میکردم و جوری وانمودمیکردم که یعنی اون فرد موفق تر از من، لیاقت نداشته و حالا یا شانس بوده یا دری به تخته خورده و از این حرفا تا به اون موفقیت یا دستاورد خاص رسیده
اما حالا…. حالا قضیه خیلی فرق کرده
دارم میبینم منکه قبلا هم خیلی موفق بودم اما چرا با این حسادتها خودم رو اذیت میکردم و از دریافت خیلی نعمت ها محروم
یعنی دقیقا خودم در نعمت ها رو به زندگیم میبستم
دوست دارم با جواب دادن به سوالهای شما استاد عزیزم، حس و حال فعلی خودم رو بهتر شرح بدم
اگر یه فرد نزدیک به من موفق بشه، من چه حسی پیدا میکنم؟
خب باید بگم مدتها هست که دیگه با شنیدن یا دیدن خبر موفقیت بقیه، مخصوصا افراد نزدیک به خودم اول خوشحال میشم و سعی میکنم حتما بهش تبریک بگم چون وقتی تبریک میگم یه جورایی له خودم ثابت میکنم که ببین بقیه موفق شدن حالا در هر زمینه ای ، پس من هم میتونم در زمینه مورد علاه و خواست خودم موفق بشم . مثلا چند تا از موفقیت های همین اخیر رو بنویسم:
شیوا دوستم رئیس دانشکده مهارت شد
نادیا دوستم، دانشیار فیزیک شد
حسین داداشم، توی زمینه شخصیتی خیلی موفق شده و رشد کرده
اینها مواردی بودن که دقیقا توی همین چند ماه اخیر رخ داده ، حالا واکنش و حس من به این موفقیت ها:
اول شیوا:
بهش خیلی تبریک گفتم و گفتم شما واقعا لیاقتش رو داری. باید بگم واقعا باور دارم که ایشون لیاقت ریاست رو دارن چون بسیار صبور، مهربان، خوش برخورد و در واجهه با مشکلات، خیلی صبورانه و درست و منطقی تصمیم میگیرن.
برعکسش من، یه فردی هستم که خیلی صبور نیستم و باورتون نمیشه گاهی اگر یه دانشجو یک سوال رو برای بار دوم از من بپرسه با عصبانیت بهش جواب میدم… یعنی موفقیت شیوا به من این رو نشون داد که من اگر بخوام در زمینه شغل خودم رشد کنم باید صبور تر باشم . باید این قدرت و توانایی رو در خودم پرورش بدم که شاید خیلی افراد مثل من نباشند که سریع همه مطالب رو بگیرن و درک کنند و من باید به اونها بیشتر توضیح بدم. خب من الان در پستی که هستم به خاطر تجربه ای هست که دارم پس یعنی من باید در برابر افراد پایین تر از خودم که دانش و مهارت کمتری دارند، با برخوردی صبورانه تر، مهربان تر برخورد کنم. من باید در برخورد با مشکلات، کمی قوی تر ظاهر بشم. خودمو نبازمو در واقع خودم رو بالاتر از اون مشکل ببینم، یعنی اگر مشکل من نمرش 10 هست، من خودم باید 20 باشم و این ایمان و باور رو به توانایی خودم داشته باشم که من، قبلا از عهده فلان مشکل بر اومدم پس باز هم میتونم و ایمان داشته باشم و از خدا بخوام کمک کنه
و باید بگم این ارتقا درجه دوستم، همچنین باعث میشه که من ازش بیشتر ایده بگیرم و ببینم من دوست دارم به چه پستی و جایگاهی برسم و جالبه که من با تجزیه و تحلیل خودم به این نتیجه رسیدم که نمیخوام با محدود کردن خودم و اختصاص دادن تایم بیشتری به کار اداری؛ خودم رو محدود کنم و از بقیه آزادی هام کم کنم
یعنی در کمال احترامی که بدوستم وپست جدیدش قائلم، نمیخوام پستی داشته باشم که منو محدود کنه اما از اینکه ایشون رو به این پست گذاشتن من متوجه شدم ایشون چه ارزش ها و توانایی هایی داره که تونسته به این پست برسه و خیلی براش خوشحالم
موفقیت دوستم نادیا:
ایشون استاد رشته فیزیک هستن. بسیار آرام، متین، مودب ، منطقی، پرتلاش و متعهد
همیشه آرامش و وقار ایشون رو ستایش کردم. آرامش ظاهری ایشون نشان دهنده آرامش درونی ایشون هست که من خیلی دلم میخواد به این درجه از آرامش برسم که دقیقا در بیرونم هم نشون داده بشه
من خودم میدونم که درون خیلی آرامی نارم و عصبانی و گاهی پرخاشگری من به خاطر همین آرام نبودن درون هست و من تا حالا چندین بار به ایشون گفتم که خیلی آرامش شما رو دوست دارم
ایشون همین چند ماهه از استادیاری به درجه دانشیاری رسیدند که نیازمند انجام کارهای علمی، چاپ مقالات وکتابهای زیاد هست که خیلی عالی به این درجه رسیدند
من تبریک براشون فرستادم و نوشتم که شما به حق، شایسته این درجه هستید و اقعا هم در قلبم به این قضیه ایمان دارم و هیچ حس حسادت یا بی لیاقتی ندارم اما فهمیدم که منم میتونم با تلاش بیشتر به این درجه برسم
همچنین موفقیت ایشون باعث شد که من دقیقا بررسی کنم برای دانشیاری باید چه کارهایی انجام بدم، چه مقالاتای چاپ کنم و سایر موارد و براشون برنامه میریزم و آروم آروم بدون اذیت کردن خودم و با لذت بردن از این مسیر، براش حرکت میکنم
یعنی این موفقیت ها، نه تنها از من انگیزه رو نمیگیره وحالم رو بد نمیکنه بلکه دقیقا به من نشون میده که من چی میخوام
آیا منم می خوام به این پست و درجه برسم؟؟
برای رسیدن به این درجه، چه اقداماتی باید انجام بشه ؟؟
و این رو اکیدا در راس کارهای خودم و علاقم و شغلم قرار دادم که اصلا قرار نیست سختی بکشم
اصلا قرار نیست فقط به اون نتیجه نهایی نگاه کنم بلکه باید آرام و تکاملی پیش برم و از مسیرم لذت ببرم چون بلاخره که من میرسم حالا شاید با مدت زمان بیشتر اما در حالی که ازش لذت بردم و حسرت یسری چیزهایی که از دست دادم رو نخورم
مثلا ایشون میگفت من 6 ماه، در شبانه روز، کلا 5 ساعت بیکار نبودم و از صبح تا شب روس مقاله و کتاب و جمع آوری مطالب لازم سپری کردمو واقعا خودمو اذیت کردم اما من واقعا میخوام وقتی به دانشیاری رسیدم و کسی ازم پرسید مسیرش سخت بود؟؟ بگم نه بابا، فقط حال کردم و به علاقم پرداختم
و اینها به من خیلی حس خوبی میدن و باعث میشن مسیر خودم رو آگاهانه تر انتخاب کنم وازشون درس بگیرم
سومین موفقیت در مورد داداشم هست که تی زمینه رشد شخصیتی خیلی رشد کرده:
مهمترش اینه که من و ایشون در این مسیر خیلی به هم کمک میکنیم
دقیقا من مدام ازش سوال میپرسم، راهنمایی میخوام و برای خودم رفع ابهام میکنم
ایشون دوره های رشد شخصیتی خیلی زیادی رو شرکت کرده و از سالها پیش داره کار میکنه
خب من باید سیر تکاملی ایشون رو ببینم و از اشون درس بگیرم و خوشحالم که فردی رو در کنار خودم دارم که همینطور که داره روی خودش کار میکنه، به من هم کمک میکنهو هم بهم انگیزه میده
و ما بطور مداوم همدیگه رو تحسین میکنیم و از همدیگه حال خوب میگیریم
و باید بگم اونقدری که من بقیه رو تحسین میکنم و موفقیت هاشون رو تبریک میگم، در محل کارم و بیرون و دوستان و آشایان ، من هم خیلی تحسین میشم
من هم خیلی مورد توجه و احترام قرار میگیرم اما خودم میدونم که جای کار دارم و این نه تنها من رو ناامید نمیکنه بلکه من رو بسیار قوی تر و با انگیزه تر میکنه
مثلا یه همکار دارم که بسیار انسان محترم و با سوادی هست و هر بار که ازش یه چیزی می پرسم، بدون درخواست من ، خیلی چیزهای متفاوتی به من یاد میده و حتی قراره فردا لپ تاپم رو ببرم دانشگاه و کلی سایت های متفاوت برای کارهای علمی و مقاله نویسی رو بهم نشون بده که کار من رو بسیار آسان ترو شیرین تر میکنه و این قطعا بسیار ایمان امسد من رو قوی تر میکنه و از خداوندم هزاران بار سپاسگذارم که چنین دستان و انسان های ارزشمندی رو در مسیر من قرار داده تا قدر و ارزششون رو بدونم و برای رشدو بهبودم آسن تر و با حس مثبت تر و آامش بیشتری گام بردارم
استادم نمیدونم چطور تشکر کنم که باعث میشید ما اینقدر تمرکزی به مسائل و باورهامون نگاه کنیم
دقیق تر در واقع خودشناسی کنیم
واقعا من از داشتن استادی چون شما به خودم می بالم و بسیار شادم که لیاقت چنین آموزش هایی رو دارم
سپاس بی کران
باز هم خواهم نوشت
این فعلا بازخورد فایل اول هست
به امید زیبا ترین تجربها و اتفاقات برای هممون
با عشق: زهرا سادات حسینی
تا بعد….