ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1

این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:

  • اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
  • دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
  • سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛

 

نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.


موضوع قسمت اول:

کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:

مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.

سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟


تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:

1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)

من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟

خواسته ها می‌توانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید می‌کنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)

درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن

درس دوم:من لایق بهترین ها هستم

درس سوم:با پول دوست باش

درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن می‌شد

درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)

2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل

من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟

درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی

درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی

درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم

درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.

3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟

من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟

درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد

درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا می‌سازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن

درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)

4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم

بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:

درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه

درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق

درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)

درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)

درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمال‌گرایی!)

5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!

من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:

درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)

درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)

6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!

من خواستار تغییرم و می‌خواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟

درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)

7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی

/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم

خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟

درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)

درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)

درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم

8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم

من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:

درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)

درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)

*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)

و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمی‌رسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!

9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!

بهبود دیدگاه در این موفقیت:

درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)

درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!

یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:

1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…

2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم

3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،

ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…

ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:

باور های محدود کننده

1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد

2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد

3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!

4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!

5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!

6.عدم کنترل کمال‌گرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!

7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز

8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی

9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!

10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم

11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم

12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم

13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم

14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..

15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان

توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !

جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا

من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم

استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره


منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی و بهار» در این صفحه: 1
  1. -
    علی و بهار گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    14 بهمن 1402:

    سلام خدمت استاد عزیزم؛

    سوال: اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    برای من دو حالت وجود داره و احساس کلی ام در این دو حالت متفاوته.

    وقتی که یکی به یه موفقیتی میرسه، ذهن من به صورت ناخودآگاه بررسی می کنه که آیا این فرد از قانون خداوند استفاده کرده و مثلا موفقیت مالی که بدست آورده از طریق حساب کردن روی توانایی های خودش، افزایش مهارت هاش، باورهای درستی که در مورد ثروت داشته و در کل همه مباحثی که استاد دارند توضیح می دهند بوده، خیلی خوشحال میشم به چه دلیل:

    چون قانون بیشتر به من ثابت میشود و با خودم میگم ببین فلانی به این دلیل که در فلان موضوع باورهای بهتری داره و متفاوت از عموم جامعه فکر می کنه، الان به این موفقیت ها رسیده و از این طریق من انگیزه می گیرم و میگم پس میشه.

    چون این فردی که به موفقیت رسیده رو من بهتر از افراد دیگه می شناسم، خیلی می تونم ازش الگو بگیرم برای حرکت در مسیر خودم .. مثلا با مقایسه گذشته ای که داشته و افکار اون موقع اش با الان که به موفقیت رسیده می تونم منطق خودم رو قوی تر کنم که ببین میشه … این فرد تونسته پس من هم می تونم.

    بابت یه موضوع دیگه هم خیلی خوشحال میشم … برای اون افرادی که از این آگاهی ها اطلاعی ندارند هم من خیلی خوشحال میشم … چون با خودم میگم، صحبت کردن با این افراد که خب درست نیست و فایده ای هم نداره که من برم در مورد قوانین خداوند و باورهای درست باهاشون صحبت کنم تا زمانی که خودشون از من درخواست نکرده اند … لاقل با دیدن موفقیت این فرد در خانواده، این ها هم الگو میگیرند و یا شاید متوجه بشند که میشه طوری دیگه هم فکر کرد و نتیجه گرفت … چون وقتی یه فردی در خانواده به موفقیت مثلا مالی بزرگی میرسه، همه نزدیکان اون فرد هم انگیزه میگیرند که رشد کنند و خودشون رو به اون برسونند. این موضوع هم یکی از دلایل دیگه ای که من بابت اش خوشحال میشم.

    حالت دوم زمانیه که اون فرد مثلا با وام، بدهکاری و در کل روش هایی که با تقلا به یه چیزی میرسند .. که خب توی دوره های یاد گرفتیم که اینها همه خط قرمزهای ماست … وقتی فردی رو می بینم که از این طریق به یه موفقیت موقتی رسیده یا اصلا در کل وضع اش بهتر از بقیه است … نه خیلی خوشحال میشم و نه ناراحت … در کل فکر می کنم خنثی هستم … چون اون مسیری که اون رفته و به خواسته اش رسیده … مسیر مورد علاقه من نیست … اوایل ناراحت هم میشدم و با خودم میگفتم که چرا اون اگر مسیر اشتباه رو رفته ( مثلا با قرض به یه موقعیت مالی خوبی رسیده )، تونسته موفق بشه؟

    بعدها که درکم از صحبت های استاد بیشتر شد، متوجه شدم اون مسیر قرض و بدهی و وام هم بلاخره شاید تو رو به یه جایی برسونه، اما مسیر ساده تر و راحت تر و با احساس بهتر هم وجود داره … من فکر میکردم که اون مسیر کلا چون از نظر من اشتباهه، پس هیچ نتیجه ای هم نباید داشته باشه ولی متوجه شدم نه داستان اینه که اون مسیر، سخته … همش توش تقلا و به قول استاد با یه گاری بزرگ و زنگ زده توی یه مسیر سنگلاخی حرکت کردنه … اون هم بلاخره یه حرکتی توش هست و داره 4 قدم جلو میره … ولی مسیر احساس خوب، مسیر حساب کردن روی توانایی های خودت مسیری که راحت تر و با سرعت خیلی بیشتر تو رو به خواسته هات میرسونه.

    به همین دلیل اگر کسی به موفقیتی برسه و اون موفقیت رو از طریق عمل کردن قانون به دست آورده باشه، با همه وجودم خوشحال میشم هم برای اون که تونسته به این جایگاه برسه و هزاران بار بهش تبریک میگم و توی شادی هاش شرکت می کنم و هم برای خودم که باز هم قانون برام بیشتر ثابت شد و تونستم منطق خودم رو قوی تر کنم و اگر کسی به موفقیت برسه ولی اون موفقیت رو از مسیری که من بهش اعتقاد دارم به دست نیاورده باشه … چون الگوی من نیست … در من احساس خاصی ایجاد نمی کنه … خیلی برام ارزشمند نیست … خوشحال هستم براش ولی زیاد بهش توجه نمی کنم … چون نمی خوام ذهن ام از اون الگو بگیره.

    تمرین:

    مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

    مرحله دوم : من چه احساسی دارم نسبت به موفقیت این افراد؟

    مرحله سوم: پاسخ به دو سوال مهم

    از چه زاویه مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود: به خود باوری برسم، الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

    چه درس های می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    بهار(همسرم) : توی بیزینس خودش که طراحی طلا و جواهر هست، در حالی که پست هاش حداکثر 100 تا بازدید می خورد، وقتی احساس اش رو خوب کرد که مثلا از بهبود باورهاش نشات میگیره، دو پست منتشر کرد که مجموعه تا الان 12 هزار بازدید خورد طی دوهفته …

    احساس من : خیلی این اتفاق برام خوشحال کننده بود و این باور رو در من تقویت میکنه که ببین اگر حالت خوب باشه و در مسیر علایق ات باشی با باورهای درست، نتایج به این شکل می تونه اتفاق بیافته.

    پاسخ سوالات: من از این موفقیت این طوری ایده میگیرم که سرعت رشد می تونه اینقدر زیاد باشه که من رو کاملا راضی کنه .. یعنی چی؟ من همیشه فکر می کردم که تنها راه ثروتمند شدن طی کردن درست تکامل ام هست ولی این تکامل یعنی طی شدن زمان طولانی … ولی این موفقیت، برای من این پیام رو داره که اگر من باورهای درستی داشته باشم و از طرفی در مسیر علایق ام قدم بردارم، خداوند با سرعتی من رو به سمت خواسته هام میبره، که کاملا برام راضی کننده باشه و به قول استاد که میگه الان طوری شده که هر سال به اندازه کل سالهای زندگی ام دارم پیشرفت می کنم … این رو خیلی دوست داشتم براش الگو پیدا کنم که این نزدیک ترین الگو به من هست و بهم خیلی انگیزه میده که در مسیرم با آرامش و احساس خوب و بدون عجله و تقلا حرکت کنم.

    درسی که من میگیرم اینه اگر می خوام هر سال نسبت به سال قبل ام رشد داشته باشم، رشدی که انتظارم هست تنها کاری که باید انجام بدم اینه که در مسیر علایق ام روی باورهام کار کنم. مثلا اگر امسال درآمد من 15 میلیون تومان هست و می خوام تا سال دیگه بشه 30 میلیون … کاری که باید انجام بدم اینه که باورهام رو قوی تر کنم و بعد اگر می خوام اون 30 تومن بشه حالا سال بعد مثلا 60 تومن باز باید همین روند رو تکرار کنم، یعنی روی باورهام کار کنم که نتیجه اش احساس بهتر هست. یعنی اگر در مسیر علایق با احساس خوب حرکت کنم به صورت کاملا اتوماتیک به مسیر خواسته هام از راحت ترین مسیرها هدایت میشم.

    ——————————————

    پدرم: پدرم مهارت تقریبا 30 ساله ای در پخت نان داره و مدت ها بود برای پیشرفت کارش می خواست شغل اش رو تغییر بده و بره سمت ماشین سنگین و همش می گفت این کارها درآمد بالایی داره … تا اینکه شکل کارش تغییر کرد و به جایی که هر روز بره سر کار می تونست 15 روز در هر ماه رو توی خونه باشه. در همین زمان روی پشت بوم خونه برای خودش یه کارگاه کوچیک درست کرد و با مهارتی که داشت در زمینه آهنگری و جوشکاری برای خودش یه سری وسایل رو میساخت … وقتی که به احساس بهتری رسید در مورد خودش، زندگی اش و در کل خواست که به موفقیت های بهتری برسه و راحت تر زندگی کنه، یه ایده ای بهش الهام شد که الان در حال اجرایی کردن اون ایده است.

    احساس من : برای من که زندگی پدرم رو همیشه یه نواخت میدیدم خیلی خوشحال کننده است که الان در مسیری قرار گرفته که داره همون کار مورد علاقه اش رو انجام میده و ایده های خوبی داره و تا درصد زیادی هم در این ایده ها پیشرفت داشته و به فکر تولید یه سری وسایل نانوایی با استفاده از تجربه و مهارتی که در طی این سال ها در این صنعت به دست آورده، است. حالا اینکه آیا موفق میشه یا نه ، بر میگرده به باورهاش ولی در کل آدمیه که اگر تصمیم بگیره، تا ته اش میره … به همین خاطر خیلی براش خوشحال ام و درس های زیادی ازش گرفتم.

    علی ( دایی ام ): وضعیت مالی این دایی ام میشه گفت توی فک و فامیل ما از همه بهتره به لطف خدا و از این بابت من خیلی خوشحال ام که یه فردی داخل خانواده ما هست که وضعش خوب باشه و انگیزه بخش بقیه باشه …

    احساس من: خیلی زیاد الگوی من نیست … چون مسیری که اون رو به موفقیت رسونده مسیر وام و بدهی است ولی من معتقدم و بهم کاملا ثابت شده که اگر این فرد تونسته به موفقیت های خوبی برسه و جایگاه اجتماعی بالایی در زندگی اش داشته باشه، به این خاطره که کاملا متفاوت از بقیه فکر می کنه و در کل خیلی بی خیال هم هست و یه سری چیزهایی خیلی خوب ازش یاد گرفتم.

    فرهاد (دایی ام ): تونست بعد از 13 سال و کلی کار کردن روی خودش ( چون نزدیک تر هست به من، تا حد زیادی از افکارش و باورهاش اطلاع دارم ) غلبه کنه به باورهای محدود کننده اش و از مسیر قرض و بدهی و وام بیاد بیرون و طی چند ماه دو تا اتفاق بزرگ براش بیافته .. یکی اینکه دیگه سراغ وام نره و همه بدهی اش رو تقریبا تصویه کنه و دوم اینکه از یه شراکت 13 ساله که مدت ها بود میخواست جدا بشه، بیاد بیرون و به استقلال فکری برسه.

    احساس من: خیلی براش خوشحال ام که تونست این کارها رو انجام بده، چون کاملا درک می کردم که چقدر این مسائل مانع پیشرفت اش هستند.

    پاسخ به سوالات در مورد پدرم، علی و فرهاد:

    در مورد هر سه اینها یه نظر رو دارم … به این دلیل که الگوی من نیستند به همون دلایلی که در ابتدای صحبت هام اشاره کردم که اگر فردی از مسیری غیر از قانون به موفقیتی برسه، الگوی مناسبی برای من نیست … خیلی در موردشون هم فکر نمی کنم . اما زاویه ای که من همیشه موفقیت این افراد رو بررسی می کنم اینه که اگر من با آگاهی های الان ام جای این شخص بودم به این شکل عمل می کردم و خیلی راحت تر نتیجه میگرفتم.

    درسی که من همیشه این افراد و در کل هر شخصی که در مسیری به غیر مسیری که استاد داره در دوره ها ازش صحبت می کنه حرکت می کنه، میگیرم اینه که ببین چه قدر طرف داره به سختی به خواسته اش میرسه و مقایسه می کنم در ذهن ام با مسیری که استاد میگه و به این شکل از اهرم رنج و لذت استفاده می کنم و مسیر این افراد رو در ذهن ام سخت جلوه میدم و به این نتیجه میرسم که هیچ وقت من این طوری عمل نکنم و مسیر استاد رو راحت و ساده در ذهن ام جلوه میدم و با انگیزه بیشتر از قبل میرم روی خودم کار می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: