این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:
- اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
- دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
- سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛
نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.
موضوع قسمت اول:
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه در این موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
به نام خداوند بخشنده مهربان…
بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
ﺁﺭﻱ ، ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺧﺪﺍ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﻧﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﺳﺖ ، ﻧﻪ ﺑﻴﻤﻰ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ .(١١٢البقره)
سلام به عزیزانم…
اگر عزیزی در اطرافیان من به موفقیت میرسه و من احساس ناراحتی میکنم، مثل غم، خشم، عصبانیت ناراحتی و یا هر احساس بد دیگه ای به این معنیه که من باورهای محدود کننده ای دارم…
باورهای محدود کننده ایی که میتونه دلیل این رفتارهای نادرست باشه:
1- اگر افراد زیادی موفق بشن، شانس من برای موفقیت کمتر میشه
2- موفقیت اونا باعث میشه من بد دیده بشم، من ضعیف دیده بشم
3- من هیچوقت نمیتونم به موفقیت اونا برسم بخاطر اینکه من ناتوانم، من قابلیتشو ندارم در تمام ابعاد.مثلا: استعدادشو ، قیافشو، تحصیلاتشو، شانسشو ندارم.
4- این آدم شانسی موفق شده، دری به تخته خورده، مثلاً بابای پولدار داشته و موفق شده..
5- اگر به موفقیت خاصی نرسیدم حتما تقدیر من نیست، سرنوشت من اینه که این جایگاه رو داشته باشم حتما.( خدا اینجور برای من خواسته )
جالبیش اینه که این 5 مورد فقط قسمتی از باورهای محدود کننده ایی هست که میتونیم داشته باشیم…
حالا بیاییم بررسی کنیم هر کدوم از این باورهای محدود کننده ریشه اش چیه؟؟!!
مورد اول: ریشه این باور در « باور کمبوده » ..من تو ذهن خودم این کمبود فرصت ها رو باور کردم، اینکه فرصت و موقعیت برای کسب درآمد کمه..ایده کمه، موقعیت پولساز کمه، و این افکار و تکرارشون باعث شده باور محدود کننده کمبود در من شکل بگیره . و باور به کمبود، کمبودهای بیشتر رو به زندگیم دعوت میکنه.
مورد دوم و سوم: در این موارد ریشه این باور محدود کننده در باور احساس عدم لیاقته، تو دوره احساس لیاقت، استاد یه جمله ایی رو خیلی بهش تاکید داشتن و تو هر جلسه تکرار میشد. اون جمله این بود :
ما به خودی خود ارزشمندیم، بی قید و شرط ارزشمندیم، فقط به این دلیل که به این دنیا اومدیم ارزشمندیم و لایق
اینکه بیام ارزشمندی خودم رو گره بزنم به عوامل بیرونی، به تحصیلاتم، قیافه ام، ثروتم و یا هر عامل دیگه این نادرسته…
مورد چهارم : در این مورد هم باز رد پای عوامل بیرونی مثل شانس به چشم میخوره، در صورتی که شانسی وجود نداره..جهان قانونمنده و طبق قانون کار میکنه. ما در یک جهان قانونمند داریم زندگی میکنیم…وقتی قوانین جهان هستی رو درک کنیم دیگه موفقیت آدمها رو ربط نمیدیم به عواملی مثل شانسی…
هیچ چیزی در این جهان شانسی اتفاق نمیافته
مورد پنجم : اینجا هم با این باور داریم میگردیم دنبال یا عاملی که موفق نشدنمون رو توجیه کنیم و میرسیم به سرنوشت، تقدیر…نه اینطور نیست…
خداوند بیشتر از هرکس، میخاد که ما موفق و ثروتمند بشیم
اینقدر دنبال عوامل بیرونی نباشیم…هر چه هست در درون منه، نیرویی در درون منه که منو هدایت میکنه، منو به مسیر خواسته هام هدایت میکنه، اونم خیلی راحت…از راههای آسون…چرا نگرانم؟
همچنان پر قدرت ادامه میدیم…
مراقب زیبایی هامون باشیم…
عاشقتووووونم
به نام خداوند بخشنده مهربان….
وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ
و ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺰ ﻓﺎﺳﻘﺎﻥ ﻛﺎﻓﺮ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ .(٩٩بقره)
سلام به عزیزانم…
موفقیت های دوستان و نزدیکان من:
وقتی این سوال مطرح شد، ذهنم شروع کرد به نجوا کردن که کسی در اطراف تو موفقیت بزرگ کسب نکرده، من وقتی اینو شنیدم به خودم گفتم راست میگها…چرا؟ چون من موفقیت رو فقط مالی میدیدم، بعد از کمی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که امکان نداره کسی در اطراف من باشه که موفقیت کسب نکرده باشه در زندگیش..باید بیشتر فکر کنم، متوجه شدم که یه جای کار ایراد داره…
یا ذهن من موفقیت ها رو نمیبینه…
یا برداشتش نسبت به موفقیت افراد متفاوته…
تا الان به این نتیجه رسیدم که تو ذهن من موفقیت یعنی مالی، وقتی شما گفتید کسانی که به موفقیت رسیدن سریع شروع کردم به پیدا کردن کسانی که وضع مالی خوبی دارن، خونه آنچنانی ، ماشین اینچنینی..در صورتی که موفقیت یعنی داشتن ثروت، سلامتی، روابط عالی با خودم و خدای خودم و کلا داشتن این پکیج با هم یعنی موفقیت…
اینجا بود که باز آگاهتر شدم به اینکه:
اگر کسی تو روابطش هم رشد کرده یعنی موفقیت…
اگر کسی اعتماد بنفسش رو تقویت کرده یعنی موفقیت…
اگر کسی سلامتیش رو بهبود داده، یعنی موفقیت…
اگر کسی از لحاظ مالی، کوچکترین بهبودی کرده یعنی موفقیت…
اینجا بود که آگاه شدم به اینکه موفقیت یعنی بهبود شخصیتی….بهبود روزانه…و این بهبود در همه زمینه ها میتونه اتفاق بیافته نه تنها در یک زمینه...
به قول شما استاد عزیزم در دوره روانشناسی ثروت 3:
ما آدمهایی که اینجا جمع شدیم میخواییم ثروت خیلی زیاد داشته باشیم، روابط عالی داشته باشیم روابط عالی با خودمون و خدای خودمون، میخواییم سلامتی عالی داشته باشیم، همه چیز رو با هم میخواییم…تو یه پکیج با هم..همه با هم…
پس برداشت اشتباه ذهن من اومد بالا:
اینکه موفقیت رو محدود کرده، و این باور باعث شده که من بهبودهای دیگرم رو در حوزه های دیگه نبینم و یا کم ارزش ببینمشون…دمت گرم استاد که منو آگاه کردی …
حالا با این دید، بریم بگردیم دنبال موفقیت هایی که اطرافیان و دوستان و نزدیکانم در زندگیشون کسب کردن…
همسرم…
ایشون بینهایت فرد موفقی هست در زمینه کاریش..
ایشون در زمینه نامه نگاری که یکی از مهارت هاشه بینهایت قویه…
یعنی جوری این آدم نامه اداری مینویسه که تا الان کسی رو ندیدم مثلش، اینقدر که عاشق کارشه…در مورد احساسی که نسبت به این موفقیت دارم باید بگم تا الان راستش اینو به عنوان موفقیت در نظر نگرفته بودم و ندیده بودمش، اندک دفعاتی میشد که در مورد این موفقیتش صحبت میکرد اما من تحسینش نمیکردم، البته که حسادت هم نمیکردم، ولی یه چیزی رو متوجه شدم اینقدر من روی رفتارهای دیگر همسرم که باعث احساس بدم میشد خیلی وقتا تمرکز میکردم که اینو ندیده بودم اون طوری که باید…باورتون میشه چه موفقیت های رو بر اثر همین نامه نگاری فوق العاده بدست آورده…
موفقیت بزرگ همسر من پیشرفت های شغلی هست که داره و کسبشون کرده در زمینه مهندسی، سد سازی، عمران…سدهای بزرگی مثل کارون 3، چمشیر، گتوند، کرخه، دز و…همه جزو موفقیت های منحصر بفردش هستن…من بهش افتخار میکنم، بارها و بارها تحسینش میکنم، البته اینها رو کم بهش گفتم ولی باید بارها بهش بگم…اینها موفقیت های کمی نیستن…این علاقه و عشق به کار و این همه تخصص در کار واقعا ستودنی هست، ارزشمنده و قابل احترام..
بله من تا حالا به موفقیت های همسرم توجه نکرده بودم، بجای اینکه موفقیت هاشو ببینم تمرکزمو گذاشته بودم روی کارهایی که انجام نداده، یا رفتارهایی که باید اصلاح بشه..اینجاست که دقیقا از اون ور خر افتاده بودم…
در مورد قدم سوم و اینکه چه ایده الهام بخشی میتونم بگیرم از مسیر موفقیت همسرم باید بگم این حد از اراده، تمرکز گذاشتن، وقت گذاشتن، تعهد به خرج دادن، مطالعه داشتن در مورد زمینه کاریش، هر روز و هر روز خودشو آپدیت کردن اینها همه برای من ایده ها و درس هایی هست ( قدم چهارم) که میتونم استفاده کنم در خلق کسب و کار خودم، در رشد و گسترش کسب و کار خودم….
استاد شما دقیقا دست گذاشتید روی سوالی که وقتی براش وقت میزاری و در موردش فکر میکنی پاشنه های آشیل زیادی ممکنه بیاد بالا…
عین دوره احساس لیاقت…اونم همینطوری بود وقتی به سوالاتش جواب میدی تازه یه ذره دلیل رفتارات رو متوجه میشی….
بخدا که این آگاهی هامیتونن دوره نابی باشن برای رشد و پیشرفت….خدایا ازت میخوام خدایان کنی که در قدرت در این مسیر قدم بردارم….متعهدانه….آگاهانه…..
خدایا هدایتم کن….هادی من باش در این مسیر رشد و پیشرفت و بهبود روزانه….
خیلی خوشحالم که نگاهم نسبت به موفقیت داره اصلاح میشه با طرح این سوال، خوشحالم که افراد موفقی در اطرافم هستن که تونستن به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنن…
همچنان پر قدرت ادامه میدیم….
مراقب زیبایی های درونمون باشیم…
عاشقتووووونم
به نام خداوند بخشنده مهربان
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ، [ ﺑﮕﻮ : ] ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﻦ ﻧﺰﺩﻳﻜﻢ ، ﺩﻋﺎﻱ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ; ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻋﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ ، ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺣﻖّ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ] ﺭﺍﻩ ﻳﺎﺑﻨﺪ [ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺍﻋﻠﻲ ﺑﺮﺳﻨﺪ ] .(١٨6بقره )
سلام به عزیزانم…
کامنت دوم
1- این باورها و نگرشهان که دارن زندگی منو رقم میزنن
2- من قدرت تغییر این نگرشها و باورها رو دارم
3- به اندازه ایی که من از نگرش ها و باورهای محدود کننده به سمت باورهای قدرتمند کننده حرکت کنم، جهان نتایج بهتری رو به من نشون میده
4- جهان چیزی نیست جز بازتاب افکار و باورهای من
5- به اندازه ایی که شخصیت من تغییر میکنه، دنیای بیرون من هم میتونه تغییر کنه
6- تا زمانی که من روی خودم و باورهام کار کنم، نتایج وارد زندگیم میشه
7- اگر بتونم ذهنم رو تغییر بدم و از یه زاویه دیگه به موضوع نگاه کنم طوری که به من احساس بهتری بده، اون وقته که من دارم در مسیر درست قدم بر میدارم
8- اون فردی که به موفقیت رسیده، داره به من ثابت میکنه که این کار انجام شدنیه،امکان پذیره.اگر برای اون شده برای منم میشه
9- افراد موفق کسانی هستن که الهام گرفتن و به این باور رسیدن که موفقیت امکان پذیره، شدنیه
10- به من بستگی داره که چه نگاهی دارم، موفقیت یک فرد میتونه برای منی که باورهای قدرتمند کننده دارم الهام بخش باشه، همون موفقیت برای اونی که باورهای محدود کننده داره میتونه باعث سرکوب و سرزنش بیشتر بشه
11- موفقیت افراد نزدیک به ما، ذهنیت ما رو خیلی خوب مشخص میکنه
12- اگر ذهنیت قدرتمند کننده داشته باشم، خوشحال میشم، کنجکاو میشم ببینم چطور میتونم ازش درس بگیرم، تحسینش میکنم، یه جوری به عنوان خط شکن ازش استفاده میکنم که الان این فرد مسیر رو برای من باز کرد
13- اگر ذهنیت محدود کننده داشته باشم شروع میکنم به برچسب زدن، قضاوت کردن طرف مقابل یا احساس میکنم چقدر ناتوان و بی عرضه هستم که من نتونستم به موفقیت برسم
14- خیلی مواقع افراد به این دلیل تو زندگیشون جا میزنم که فکر میکنن فردی در اون زمینه موفق شده
15- حسادت باعث میشه تو اون مسیری که مورد علاقش بوده حرکت نکنه
16- ذهنیت قدرتمند کننده از موفقیت های دیگران ایده میگیره
17- این دو نوع ذهنیت متفاوت ( قدرتمند کننده و محدود کننده ) میتونه نتایج متفاوت در زندگی من، چه در زمینه کاری، شغلی، روابط و مالی ایجاد کنه
18- من اگر میخام نتایج بزرگتر بگیرم ، باید بتونم باورهامو تغییر بدم
19- یه فرد موفق کسی هست که تونسته یه سری اصلاح و بهبودهای شخصیتی در خودش انجام بده تا به موفقیت رسیده
همچنان پر قدرت ادامه میدیم….
مراقب زیبایی های درونمون باشیم….
عاشقتووووونم
به نام خداوند بخشنده مهربان…
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّهٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُم بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ [ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﻣﻮﺳﻲ ] ﭘﻴﻤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ، ﻭ ﻛﻮﻩ ﻃﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﺳﺮﺗﺎﻥ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻴﻢ [ ﻭ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ] ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ [ ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺭﺍﺕ ] ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﻗﻮّﺕ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻛﻨﻴﺪ [ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭﻫﺎﻱ ﻣﺎ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻳﺪ ، ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ] ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﻭ [ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ] ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ . ﻭ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻛﻔﺮﺷﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻣﻴﺨﺖ . ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﺆﻣﻦ ﻫﺴﺘﻴﺪ [ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻧﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ] ﭘﺲ ﺑﺪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻳﻤﺎﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ .(بقره ٩٣)
سلام به استاد عزیزم، مریم جان و تمام دوستان ارزشمندم…الحق که این فایلها بینهایت قیمت دارن و جا داره که بگم به همه دوستان که خیلی خوش اووومدین به دوره فوق العاده « ذهنیت قدرتمند کننده در برابر محدود کننده »…
خیلی خوشحالم که در این جمع صمیمی و ارزشمند حضور دارم، از خداوند سپاسگزارم که دوباره منو به شما دوستان عزیز در یک فضای ناب دیگه دور هم جمع کرد…استاد عزیزم از شما و مریم جان هم بینهایت سپاسگزارم که همواره در حال بهبود دادن و رشد و پیشرفت هستید و ما رو هم در این رشد با خودتون همراه میکنید. عاشقتوووونم
کامنت اول
در جواب به سوال این جلسه اگر یکی از افراد نزدیک من به موفقیت برسه، ممکنه اولش احساسم بد بشه، و این احساس بد یعنی حسادت کنم بهش، یا خودمو سرزنش کنم که فلانی به موفقیت رسید و من هنوز دارم درجا میزنم.یعنی اینجا سریع ذهنم شروع میکنه به نجوا کردن، که ببین تو نرسیدی، فلانی رسید اما تو هنوز داری درجا میزنی…اما از اون جایی که من دارم روی خودم کار میکنم زود متوجه این قانون میشم که احساس بد= اتفاقات بد و احساس خوب = اتفاقات خوب و سعی میکنم کنترل ذهنم رو به دست بگیرم و برای اینکه مقاومت ذهنم کمتر بشه و یه جورایی از بین بره میام طرف مقابل رو تحسین میکنم، با این کار هم در خودم احساس خوب ایجاد میکنم و هم این احساس رو با طرف مقابلم به اشتراک میزارم.
قبلا اصلا اینطوری نبودم، حسادت میکردم، خودخوری میکردم، کلنجار میرفتم با خودم اما الان خیلی بهتر شدم. خیلی جاها آگاهانه طرف مقابلم رو تحسین میکنم، بهش انرژی میدم، احساسم رو باهاش به اشتراک میزارم، برای آرزوی موفقیت و ثروت و نعمت بیشتر میکنم…البته همه اینها در صورتیه که روی خودم و باورهام کار کنم.تا زمانی که دارم روی خودم کار میکنم موفقیت ها و دستاوردهای دیگران رو تحسین میکنم…اما اگر مدتی از این آموزه ها فاصله بگیرم این قدرت تحسین کردن کمتر میشه و انگار دست و پای ذهنم برای نجواها و گفتگوهای محدود کننده بازتر میشه…انگار چیه؟ قطعا این اتفاق میافته چون تا زمانی که من دارم رو خودم کار میکنم نتایج وارد زندگیم میشه…
یادم باشه این جمله طلایی رو که :
به اندازه ایی که شخصیت من تغییر میکنه، دنیای بیرون من هم میتونه تغییر کنه
بعد از دوره احساس لیاقت این تغییر در من ایجاد شده که همونقدر که خودم برای خودم ارزش قائل میشم، جهان هم برای من ارزش قائل میشه…البته که درک این جمله زمانبره..من دارم سعی میکنم این آگاهی ها رو تکرار و تمرین کنم که بفهممشون و در زندگیم بهشون عمل کنم…چرا که عملکرد منه نتایج رو وارد زندگیم میکنه نه حرفهای من…
وقتی این فایل رو دیدم و متوجه شدم که باز بحث زیبای « خودشناسی » مطرح میشه این دفعه دیگه خوشحال شدم…خوشحال از اینکه قراره خودم رو دوباره و دوباره به چالش بکشم، از زوایای مختلف خودمو بررسی کنم، دلیل رفتارهامو بشناسم..این نتیجه عشق به شناختن خودم رو از دوره ارزشمند احساس لیاقت بدست آوردم و خیلی برام ارزشمنده…خیلی دارم سعی میکنم خودمو بشناسم…بفهمم…خودمو درک کنم….الان دارم رو دوره فوق العاده « روانشناسی ثروت 3» کار میکنم و چقدر این دوره بینظیره….این دوره توحید و ایمان واقعی رو بهت آموزش میده…تنها راهکار رسیدن به ثروت، نعمت، موفقیت، سلامتی رو بهت یاد میده…یه راهکار آسون و راحت….
هیچ وقت این حرفتون رو از یاد نخواهم برد که:
« اساس جهان بر راحتیه، اگر کاری داره سخت پیش میره به این معنیه که این مسیر درست نیست»
خوشحالم از اینکه وقتی موفقیت کسی از نزدیکانم رو میبینم راحتتر از قبل میتونم احساسم رو کنترل کنم، آگاهم به اینکه باید مراقب احساسم باشم، درسته پیش میاد یه وقتایی موفقیت عزیزی رو میبینم حسادت میکنم، توجیه میکنم موفقیتش رو، میگردم دنبال یه عامل بیرونی، یه آپشن که پیدا کنم و موفقیتشو گره بزنم به اون عامله، به اون دلیله، به وجود اون آپشنه در زندگیش اما بعد یادم میاد که
هیچ عامل بیرونی ای تاثیر گذار نیست در موفقیت افراد
تنها چیزی که تاثیر داره، باورهای اون فرد هست …باورهای قدرتمند کننده
جالب بود وقتی شما گفتید موفقیت های نزدیکانتون، سریع ذهن من شروع کرد به نجوا کردن که آخه از نزدیکان تو کی تونسته از لحاظ مالی پیشرفت کنه؟ و اینجا متوجه شدم که ذهن من تنها موفقیت مالی رو موفقیت میدونه…
اینم یه پاشنه آشیله که من تو جلسه اول دوره روانشناسی ثروت 3 متوجه شدم در مورد خودم که ذهنم بشدت مقاومت داره در مورد کسب و کار، موفقیت مالی، حل مسائل کاری و هر چیزی که ربط پیدا میکنه به کسب و کار…انگار موفقیت های دیگه رو که در زمینه های دیگه بدست آوردم نمیبینه، مسائل مختلفی رو که در حوزه های دیگه غیر از کسب و کار حل کردم نمیبینه…انگار چسبیدم به دلایل پیشرفت نکردن کسب و کارم و تمام تمرکزم رفته به این سمت و باعث شده این کلاف هی پیچیده و پیچیده تر بشه…در صورتی که باید ذهنم رو رها کنم، ذهنم رو آزاد بزارم، میدونم در زمینه کسب و کار باورهای محدود کننده ای دارم اما دارم سعی میکنم روش کار کنم، اصلاحشون کنم، و باز از دوره احساس لیاقت یاد گرفتم که وقتی روی اصلاح ویژگیهای شخصیتیم کار میکنم، وقتی روی بهبود شخصی کار میکنم نتایج در همه زمینه ها وارد زندگی من خواهد شد…
الان دارم میفهمم که ذهن من خیلی وقتها موفقیت های کوچکی آدمها رو هم نمیبینه، موفقیت های خودمم…باید این رفتار رو در خودم اصلاح کنم . مثلاً چند وقت پیش متوجه شدم که شوهر عمم که یه فرد بازنشستس ماشین جدید خریده…بالاخره این یه موفقیته، یه قدم رو به جلوهه، یه پیشرفته…وقتی از بچه ها اینو شنیدم ناخودآگاه احساس بد بهم دست داد، و شروع کردم به بچه ها که اونها هم حس عصبانیت و خشم داشتن نسبت به این موضوع همراه شدم، میدونستم که این همراهی کار درستی نیست…یه رفتار آگاهانه زشت بود اما انجامش دادم و نتونستم جلوی ذهنم رو بگیرم…در واقع زور ذهنم به من چربید بعد از چند ساعت متوجه اشتباهم شدم و گفتم آگاهانه ادامه نمیدم…جالب اینجاست که در این مواقع میام برچسب میزنم به اون آدم…قضاوتش میکنم…اون موفقیت رو بی ارزش میبینم….حتی اون آدمه رو هم لایق دریافت اون نعمت نمیبینم….اینها رو دارم درسته هی که دارم رو خودم کار میکنم قویتر میشم و این یک رونده….یک روند رو به جلوووو…اما خیلی خوبه که با دقت و تمرکز بیشتری به دلیل رفتارهام فکر کنم…..من دارم در مسیر رشد و بهبود قدم بر میدارم…و باید کوچکترین بهبودی رو ببینم و تقویت کنم در خودم برای بهبودهای بزرگتر و بیشتر…..
همچنان پر قدرت ادامه میدیم…..
مراقب زیبایی های درونمون باشیم….
عاشقتووووونم
به نام خداوند بخشنده مهربان…
سلام دوست عزیزم میلاد جان..
بسیار سپاسگزارم که آگاهی هاتو باهامون به اشتراک گذاشتی، از خوندن کامنتتون لذت بردم.
اینکه در مورد شوهر عمتون صحبت کردید به عنوان یه انسان ثروتمند خیلی خوب بود، راستش من دارم رو دوره روانشناسی ثروت 3 کار میکنم و اصل صحبت های استاد تو این دوره در مورد توحید و پیدا کردن نیروی درونمون، دریافت الهامات و هدایت شدن و عمل به هدایت های خداوند. وقتی شما در مورد فامیلتون گفتید و ایمانی که داره متوجه شدم دلیل این همه ثروت، ایمانه..یه ایمان واقعی…
ایمانی که منجر به عمل شده
بسیار سپاسگزارم از اینکه این مطالب ارزشمند رو باهامون به اشتراک گذاشتی….
مراقب زیبایی های درونتون باشید.
عاشقتووونم