این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:
- اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
- دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
- سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛
نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.
موضوع قسمت اول:
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه در این موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا به نیت نزدیکی به تو صلات امروزمو بجا میارم
سلام به استاد عزیزوسخاوتمندم سپاسگزارم بابت سخاوت فوق العاده تون سپاسگزارم بابت خداگونه شدن تون
سلام به خانم شایسته عزیز که همراه شیرین شماست
سلام به دوستان عزیز وهمراهان ارزشمندم دراین سایت توحیدی سپاسگزارم از دوستانم که قراره باکامنتهاشون رشد کنم
حشر:10
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ
پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دل ما [انگیزۀ اختلاف و کینه و] دشمنی نسبت به مؤمنین قرار مده.پروردگارا! تو بسیار رئوف و مهربانی.
من لیلا حسینی دانشجوی این هدیه ی ارزشمندی که خدا توسط شما بهم عطا کرده تعهد میدم که میخوام ازاین هدیه ارزشمند اینبار عالیتر واصولی تر استفاده کنم ونتایج عالی بگیرم مثل نتیجه عالیم از هدیه های قانون سلامتی پس میرم که تمرینمو عالی انجام بدم خدایا شکرت
سوال: اگر یکی ازنزدیکانم یادوستانم بموفقیت قابل توجهی برسه من چه احساسی دارم
قبل از توحید وقبل آشناییم باشما بسیار داغون بودم وفقط خودمو نالایق میدیدم که اینا واسه اونایی که استعداد دارن من که هیچ استعدادی توهیچ زمینه ای ندارم
بعداز آشناییم باشما : البته بنظرم فرق میکنه برام که اون فرد قبلا هم موفقیتهایی معمولی داشته یا نه ؟ مثلا بعضیها تو آشنایان هستند که همیشه درسطح پایین بودن وقتی متوجه میشم موفق شدن یهو ذهنم میگه باریکلا اینم آدم شد وتو هنوز اندرخم یه کوچه ای
وبعدش میام خودمو با آگاهی هایی که ازشما یادگرفتم یه کم میارم تو مسیر درست واز نگاه قانون بهش توجه میکنم ومیگم تحسینش کن چون لیاقتشو داشته که این موفقیتو کسب کرده وطبق قانون جای درستشه واگه تو نداری اونو حتما یا تلاش نکردی یا کم تلاش کردی یااصلا درخواست نکردی یا اصلا خودتو لایقش ندونستی پس بیا واز موفقیتش حال خوب بگیر وبجای حسادت تبدیلش کن به تحسین ولذت ببر وبگو که خدایا منم میخوام اینو
واعتراف میکنم که بازهم وبازهم ذهنم میادو بد تخریبم میکنه ومیزنه توی سرم که تو بی عرضه ای بقیه رو ببین مثلا خواهرتو دوستتو ببین اوانم تو شرایط تو بودن ولی ببین اینا کجان وتو نیستی ونمیزاره حتی داشته های معمولی مو ببینم چه رسد به اینکه سپاسگزاری کنم یا خوشحال بشم ومیرم تو ناسپاسی اما گفتم انصافا از زمانیکه باشمام حال وحس بدم از حسادت هام دیگه به فقط چند ساعت رسیده ونمیزارم خیلی جولان بده چون قانون :احساس خوب داشتن درهرشرایطی رو خیلی باورش کردم ووقتهایی که میرم حس بد انگار توجهنمم وبرای خودم خیلی زجرآورش کردم که هرجورشده باید حالمو یه جوری خوب کنم
وبعدم سعی میکنم منطقی بیام باهاش حرف بزنم که دیگه اذیتم نکنه مثل همین دیشب که روزش میخواستم رو کامنت دوستام کارکنم وباز موفقیتهاشون من برد لحظاتی وساعاتی تو خماریه حال بد فقط سعی کردم حسمو یه کم خوب نگهدارم چون دستم بند بود نمیتونستم بیام تو سایت یا باخدا حرف بزنم
فقط سعی کردم سکوت کنم وبه عزیزانم گیر ندم چون وقتی حالم بدمیشه به بقیه گیر میدم وذهنم اینجوری تقصیر حال بدیمو میخواد بندازه گردن دیگران تا خودمو مسئول ندونم
اما سکوت کردم وبعدم اومدم نشسته م به حالت مراقبه ونیایش باخدا حرف زدم که دستمو بگیر من حریف ذهنم نمیشم داره داغونم میکنه بعد دیدم دیروز خیلی روی تعهدم به نیایش سرساعتهای خاصم وصلاتم توجه نکردم وبعد که حالمو خوب کردم خوابیدم وپاداش این حال خوبم هدیه ی ارزشمند امروز شما ست سپاسگزارم از خداوند که پاداش نیکی وحال خوب رو سریع وعالی میده
من برای این سئوال هم دونفر از خانواده مو نوشتم که خیلی خودمو مقایسه میکنم بااونها وهم از موفقیتهاشون میرم تو حس بده حسادت
هم از دوستان سایت که ازنزدیک دیدمشون
وهم خود شما استاد
چون این حسادته هست به همه ومقایسه هست که باعث حسادت میشه وتخریب خودم
درجواب هم نشستم موفقیتهاشونو اونطوری که گفتین نوشتم
سعی کردم برای هرکدوم واضح بنویسم والبته باید بازم بهشون فکرکنم واینجوری هم دارم تحسین شون میکنم وهم باتمرکزم روی موفقیتهای اونها یه جوری اونارو برانگیخته میکنم وبااین تمرین شما هدفمند میکنم اینکارمو تا منم انگیزه بگیرم که اگر منم اون موفقیتهارو دوست دارم باورپذیرش کنم که منم میتونم واینطوری از
ذهنیت محدودکننده ام برسم به ذهنیت قدرتمند کننده
هدف تمرین ونتیجه ای که قراره برام زقم بزنه
آیا شانس من کمتر شده برای موفقیت ؟؟
اووو آره استاد من خیلی به این موضوع توجه میکنم وقتی موفقیت این عزیزانو میبینم فک میکنم تا برای من موقعیت یاافراد یا ثروت و… کم شده چون اینا ازاونهابرخوردارشدن دیگه
مثلا من داشتن سایت وتاثیرگزاربودن رو خیلی دوست دارم وبادوره احساس لیاقت فهمیدم که استعداد وگیفتی که خدابهم داده توانمندی توی خوب حرف زدن وتاثیرگزاری ودرک عالی قوانین وقرآنه چون ازشون واقعا هم لذت میبرم وهم خسته نمیشم وهم نیازی به کوه کندن ندارم وبدون مقاومت خاصی خوب درکشون میکنم وتوزندگی خودم ودیگران ردپایه قانونو پیدا میکنم
اما وقتی شمارو میبینم ودوستانی که تواین زمینه کارمیکنندرو میبینم ذهنم میگه آخه توکجا وآین اساتید موفقیت کجا توچی داری برای ارائه تو چه برتری داری که کسی بخواد باتو باشه وادامه بده واینجاست که حالم گرفته میشه بشدت
ودارم روش کارمیکنم که اولا مثلا من میتونم اونارو آماده کنم برای هممسیرشدن بااستاد عزیزم این که خیلی خوبه هم من رشدکردم هم اونا وهم قدردانی کردم از استادم وتاحالا چندین مورد بوده که دوستانمو باشما آشناکردم واینم از باور قدرتمندشماست واون احساس لیاقت فوق العاده ای که درخودتون ساختین ومیفهمم که خدا چطور افراد آماده رو میاره بسمتتون
خداروشکر بابت این توانمندی عالی واحساس لیاقت فوق العاده ای که درخودتون ساختین
موفقیت اونها باعث میشه من بدوضعیف دیده بشم؟
آره دقیقا این چیزیه که تو ذهنم میاد ومنو دیوانه میکنه خیلی وقتها البته قبل از اومدنم بسایت حتی اونقدراین باورقدرت داشت که دوست داشتم خودموازاین زندگی خلاص کنم اما تواین مدت که باشما وآگاهی هاتون جون دوباره گرفتم شاید تعدادش چندمرتبه بوده وسریع هم با نتایجی که گرفتم ساکتش میکنم ونمیزارم رشد کنه اما هستن تولایه های پنهان ذهنم چقدرشما خوب خودتونو شناختین چقدراساسی روی خودتون کارکردین تحسین تون میکنم سپاسگزارم که باسخاوت اینهارو بهمون آموزش میدین این یه هدیه گرانبهاست امروز برای من پاداش کنترل ذهن دیشبمه وزجه زدنم پیش خدام وتسلیم شدنم واعترافم به ضعفهام خدایا ممنونم
اره منم میگم که مثلا خواهرم درس خونده من که فقط دیپلم دارم من اصلا جایی سرکارنرفتم اون از 18 سالگی رفته سرکار خصوصا وقتهایی که میبینم اون میتونه برای خانواده ام کارهای پزشکی شونو بکنه ومن نمیتونم کارخاصی بکنم ذهنم شروع میکنه به تخریب کردن وتازگیها احساس میکنم خیلی به خواهرم حسودیم میشه نمیزارم رشد کنه این حسهای منفی کنترلش میکنم اما هستن دیگه خصوصا که خانواده ام مذهبی ان وخواهرم تواین کارها وخیریه وفلان تلاش میکنه وموقعیتی کسب کرده ومن آدم راحتی شدم وکاری به این مسائل ندارم ذهنم بدجوری اذیتم میکنه این چندوقت ذهنم خیلی درگیرش میشد ومدام بهم میگفت ببین توکجایی اون کجاست تونه دنیارو داری نه آخرتو بیچاره
یه وقتهایی هم که شانسی بودن برام تداعی میکنه ومیگم
اینا قبل از اومدنم تومسیر شما خیلی بیشتر بوده والبته اون زمان خواهرم هم این موفقیتهارو نداشت ومنم چون تو مسیر اون بودم مثل اونا مذهبی سفت وسخت البته ظاهری (خودمو میگم چون ظاهرم فقط مذهبی بود ولی اصلا ایمان وباوری که خداعادل نداشتم وهمه ش فک میکردم هرکاری دلش بخواد خدا میکنه ماهم مثل عروسک خیمه شب بازیش هستیم دیگه مجبوریم تحمل کنیم )
اونموقع باهم همدردی هم میکردیم ولی ازوقتی باشما آشنا شدم دیگه سعی کردم خودمو مقصر تمام مسائلم بدونم وباکسی دردودل نکنم واینجوری دورترشدم ازشون وانگار تازگیها این حسادته دوست داره که پررنگترجلوه کنه ولی نمیزارم خیال کرده نشستستم یه اهرم رنج ولذت واسه ش درست کردم درباره ی همین حسادت بخواهرم که نتونه ادامه بده وهروقت نجوامیکنه مرورش میکنم وآروم میشم
وسعی میکنم ازدرونم خواهرعزیزمو تحسین کنم چون با جنم وجسور عمل کرده که این نتایجو گرفته منم اگر همون باورهارو بسازم قطعا میتونم دارم سعی میکنم انگیزه بگیرم از موفقیتهای همه وباشما یادگرفتم که خدابراش نه مدرک مهمه نه سنم ونه هیچ چیزه دیگه واگه باورهامو درست کنم منم میتونم وهمین که هرروز یه قدم خودمو رشد بدم وتومسیر موفقیت باشم همینم کلی موفقیته خداروشکر
متنو خوندم وسوالارو د تودفترم نوشتم وجواب دادم فقط تونستم 7 دقیقه فایلو گوش کنم مهمون اومده برای برف بازی خونمون من میرم واسه لذت بردن
والان بعد رفتن مهمونها وبرف بازی ولذت بردن اومدم ادامه ی فایلو گوش دادم ولذت بردم وتحسین کردم سخاوت شمارو وتایید میکنم که وقتی بها پرداخت میکنیم متعهدتریم البته من فایلهای جدیدواکثرا نگاه میکنم ولی چون خیلی آرام تایپ میکنم سختم میشه کامنت بزارم اما بخودم تعهد دادم این هدیه رو مثل فایلهای معرفی قانون سلامتی متعهد گوش بدم تا بتونم دوباره دوره ارزشمند احساس لیاقتو ازاول مرور کنم چون اونموقع انگار توشوک بودم فقط گوش دادم وبخاطر کمالگراییم کامنتی ننوشتم ولی این هدیه های ارشمند بهتر انشالله محدودیتهای ذهنمو میشناسم تا آناده بشم برلی یه احساس لیاقت وباورخودارزشمندی بهتر که به امیخدا باکارکردن دوباره نتایج عالیتری رو برلی خودم وبسپلس از زحمات شما استادعزیزم وسپاسگزاری از خداوندم رقم بزنم
درپناه خداباشید
دوستون دارم استادعزیزم وسپاسگزارم بابت سخاوتتون
خدایا شکرت که به تعهدم عمل کردم
خدایا شکرت
السلامُ علینا وعلی عبادالله الصالحین
سلام به سعیده جان عزیزم
سپاسگزارم سعیده ی دوست داشتنی که اینقدر زیبا وکامل نوشتی
چقدر درکت از قانون ونحوه ی گوش کردن فایلهات برام راهگشاست
خیلی زیبا نوشته هاتو باآیات قرآن ربط میدی تحسینت میکنم عزیزم
چقدر زیبا به آزمونها جواب دادی وروشون کارکردی انشالله منم بتونم همونطوری آزمونهارو کارکنم تا بتونم یه تغییر اساسی تری درشخصیت خودم ایجاد کنم
سپاسگزارم دوست عزیزم
بعدهرفایل مشتاقانه منتظرم که کامنتتو بخونم وامیدوایمانم به قوانین وکلام خداوندبیشتربشه وبهتر درکشون کنم
به بهترین آرزوهات برسی سعیده جانم
به قول خودت ماچ به کله ت وقلب مهربون وخالص ت دوست دارم لیلا