ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1

این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:

  • اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
  • دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
  • سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛

 

نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.


موضوع قسمت اول:

کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:

مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.

سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟


تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:

1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)

من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟

خواسته ها می‌توانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید می‌کنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)

درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن

درس دوم:من لایق بهترین ها هستم

درس سوم:با پول دوست باش

درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن می‌شد

درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)

2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل

من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟

درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی

درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی

درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم

درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.

3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟

من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟

درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد

درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا می‌سازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن

درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)

4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم

بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:

درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه

درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق

درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)

درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)

درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمال‌گرایی!)

5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!

من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:

درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)

درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)

6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!

من خواستار تغییرم و می‌خواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟

درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)

7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی

/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم

خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟

درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)

درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)

درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم

8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم

من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:

درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)

درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)

*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)

و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمی‌رسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!

9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!

بهبود دیدگاه در این موفقیت:

درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)

درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!

یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:

1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…

2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم

3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،

ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…

ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:

باور های محدود کننده

1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد

2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد

3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!

4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!

5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!

6.عدم کنترل کمال‌گرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!

7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز

8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی

9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!

10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم

11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم

12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم

13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم

14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..

15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان

توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !

جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا

من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم

استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره


منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسین رجب پور» در این صفحه: 1
  1. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    بنام الله که تنها نجات دهنده و روزی دهنده اوست …

    سلام ب استاد عزیزم و بچه های عزیز…

    استاد مثل همیشه عالی و زیبا صحبت کردی ….

    راجع ب این فایل میشه گفت که تمام اینها بر میگرده ب ذهن و ذهنیت افراد ….

    ب نظرمن فردی که در زندگیش موفق شده این موفقیت او در ابتدا ذهنی بوده که همان باورهای نهفته در ذهن اوست اما بقیه تنها ظاهر قضیه رو میبینن اینکه حرکت میکنیم اینکه اقدام میکنیم…. اینکه شوروشوق داریم برای داشتن و رسیدن ب خواسته ایی همش برمیگرده ب درون افراد این همان انرژیه که ما ب جهان ارسال میکنیم و جهان بازخوردش رو بما میده …

    درنهایت ما نتایج یک فرد موفق رو در جهان بیرونی میبینیم ….جهان مادی در واقع یک اشکارساز ذهن ادمیه….چیزی که درون ذهنت میبینی بیرون هم همان را تجربه خواهی کرد بدون بروبرگرد….

    فردی که موفق شده از اعتماد بنفس بالاتری برخورداره بوده بارها شده ما در زمینه ایی خیلی بهتر از دیگران بودیم و خیلی بهتر عمل کردیم اما ب خاطر عدم اعتماد بنفس ب خاطر عدم احساس لیاقت ادامه ندادیم و رهاش کردیم و در نهایت اون فردی که در اون زمینه از ما بسیار پایین تر بود موفق شده ….

    مثلا خود من فردی بودم در گذشته وقتی میدیدم یکی موفق شده شاید ب روی خودم نمیاوردم اما ازدرون بشدت بهم میریختم و ب تواناییهای خودم شک میکردم وقتی از نزدیک میدیدمش میگفتم این ادم چقدر مغروره خیال میکنه کی هست اصلا بدون انکه باهاش هم کلام شده باشم از قبل چنین ذهنیت و چنین گاردی در برابرش میگرفتم و جالب اینکه چون چنین ذهنیتی نسبت ب اون بنده خدا داشتم در جهان بیرون هم همون رفتار رو ازش میدیدم ..

    اون موقع ها اصلا این چیزها رو نمیدونستم و فکر میکردم رفتارم بسیار درسته و من بهترین و درست ترین فکر و تصمیم رو دارم

    اما حالا میفهمم ……..حالا که ب خودشناسی بیشتری رسیدم میفهمم که احساس که نتیجه باورها و افکار نهادینه در ناخوداگاه ذهن منه باید تحلیل بشه باید باز بشه باید بدونم چرا من از موفقیت فرد دیگه ایی ناراحت میشم ؟

    مگه کسی که موفق شده از مال من گرفته شده و ب او داده شده …

    ( من در گذشته حتی در خلوت خودم هم جرات نمیکردم ب این چیزها فکر کنم انقدر که ذهن بسته و گارد گرفته ایی نسبت ب موفقیت بقیه داشتم )

    بعد از قرار گرفتن در مسیر خودشناسی فهمیدم تا زمانیکه این افکار و این باورها در وجود منه من هرگز ب موفقیت نخواهم رسید اگر هم برسم احساس خوبی نخواهم داشت وقتی این مسائل رو بازبینی میکنم و ذهنم رو بروی این موضوعات باز میکنم و غرورم رو کنار میذارم میبینم که همه چی ب ذهن برمیگرده …

    بستگی داره شما موفقیت رو چه چیزی تعریف کنی درون ذهنت ….اما از نگاه اکثر افراد موفقیت یعنی پول …یعنی داشتن پول بیشتر اونقدر که نتونی بشماریش….اما ب نظر من موفقیت یعنی داشتن ارامش ذهنی …چون زمانی که ارامش ذهنی داری احساس خوبی داری و زمانی که احساس خوبی داری میتونی ب خواسته ات که پول بیشتره یا هرچی که هست برسی

    اما زمانیکه ذهن نگرانی داری زمانیکه ارامش ذهنی نداری احساس خوبی هم نداری وقتی احساس خوبی نداری ارتعاشی هم که ب جهان هستی ارسال میکنی مخالف با خواسته ات هست بنابراین هرچقدر زور بزنی ب خواسته ات نمیرسی اگر هم برسی احساس خوبی نداری زیرا احساس خوب در ارامش ذهنت نهفته هست همه چی ب ذهن برمیگرده

    ادمی که ذهن نگران و مضطربی داره …ادمی که یه عمر در نگرانی و ترس و اضطراب زندگی کرده حتی اگه موفق هم بشه موفقیتش رو نمیبینه چون اون نگرانی که حالا ذهنش رو باهاش شرطی کرده اجازه نمیده موفقیتش بهش احساس خوبی بده بنابراین ب موفقیتی که کسب کرده بی تفاوته و هیچ حسی نسبت بهش نداره

    در گذشته نگاه من ب موفقیت افراد حسادت بود اما ذهنم اجازه نمیداد واقعیت درونی ام رو ببینم بمن میگفت نه تو ادم حسودی نیستی ( و یکی از جملات تکراری من همین جمله بود : خدارو شکر من ادم حسودی نیستم …….و جالب اینکه بقیه هم حرفم رو تایید میکردند )

    در صورتیکه احساس درونی بدی که داشتم داشت یه حقیقت پنهانی رو بمن میگفت ….میگفت تو ادم حسودی هست وگرنه چه دلیلی داره وقتی ب یه ادم موفقی برمیخوری فرار کنی یا ازش بدت بیاد ؟ !

    اما من دوست نداشتم اینو بپذیرم …. ( احساس همیشه درست میگه ) حالا که ب خودشناسی رسیدم متوجه دلیل حال بد اون روزهای خودم میشم ( اون موقع ها هرگز نمیتونستم ازشون سر در بیارم )

    اما الان وقتی میبینم کسی موفق شده با این نوع نگاه احساسم رو خوب میکنم که اگه اون ادم موفق شده پس منم میتونم بهمین راحتی نجواهای ذهنی ام رو ساکت میکنم منطق ذهن منفی بینم رو ساکت میکنم و ب این طریق ب احساس خوب میرسم …

    من ب این نتیجه رسیدم هر تفکر هر اندیشه هر ذهنیتی دارای خاصیت ارتعاشیه که من ب جهان ارسال میکنم وقتی من بدون دلیل و فقط ب خاطر ذهن بیمارم نسبت ب موفقیت افراد دیگه احساس بدی دارم …..دارم این فرکانس رو ب جهان هستی ارسال میکنم که من موفقیت رو دوست ندارم …..

    اما تمرین عملی :

    تمرینم اینه وقتی چنین افرادی رو از نزدیک میبینم تحسینشون میکنم یا اینکه ب صحبتهاشون خیلی دقیق گوش میکنم …..

    اوایل خیلی برام سخت بود کارد میزدی بهم بهتر بود تا ب صحبتهای این افراد گوش کنم وقتی میخواستم از یکی تعریف کنم انگار یکی داشت ب من فحش میداد

    اون اوایل حتی ب صحبتهای استاد هم یه چنین حسی ( بد ) داشتم حتی از گفتن نام استاد هم خودداری میکردم تصورش رو بکن من با میل خودم کسی رو بعنوان استاد یا راهنمای خودم انتخاب کرده بودم و میخواستم ازش چیز یاد بگیرم چنین حسی داشتم چقدر ذهن داغونی داشتم …..

    اما الان خیلی خیلی خوب شدم کاری که در گذشته برام بسیار سخت بود ..

    اوایل که میخواستم تمرین عملی رو انجام بدم با انکه ذهنم رو راضی کرده بودم اما فیزیکی نمیتونستم انجامش بدم مثلا میمیک چهره ام یاریم نمیکرد و کاملا مشخص بود مصنوعیه …

    اما هرچی که گذشت بهتر شدم الان اونقدر طبیعی شده که تحسین کردن افراد موفق حسم رو خوب میکنه و با این کار ب احساس خوب میرسم کاری که چه در خلوت و چه در جمع انجام میدم ….

    الان هیچ ربطی ب گذشته خودم ندارم و دراین زمینه انقدر تغییر کردم که خیال میکنم یه ادم دیگه ایی شدم …

    ب این میگن پیشرفت …ب این میگن تغییر و چقدر تغییر کردن حس خوبی داره وقتی خودت میدونی از درون رشد کردی و یه ادم دیگه ای شدی چقدر حال خوبی بهت میده چقدر احساس خوبی داری از درون ….

    گاهی انسانها احساس بدی دارند اما دلیلش رو نمیدونن چرا احساسشون بده ….

    گاهی ذهن بسته و محدود افراد حتی این اجازه رو نمیده که در خلوت خودشون بشینن و ب درون خودشون نگاه کنن و خودشون رو بشناسن چون میترسند با واقعیت درونشون روبرو بشند این عیب کاره…….برای شناخت خود هم باید شجاعت داشته باشین خیلی ها این شجاعت رو ندارند و غرورشون این اجازه رو نمیده …و اصلا این حرفهارو چرت و پرت میدونن چون شهامت روبرو شدن با خودشون رو ندارند چون خودشون رو برتر از بقیه میدونن و ب بقیه از بالا ب پایین نگاه میکنن

    همه ماها در خانواده و اقوام چنین افرادی رو داریم اگه کمی دقت کنیم میبینیم که این افراد هیچ وقت احساس درونیشون خوب نیست مهیشه ماسک بر چهره دارند همیشه در حال حرص زدن و حسادت کردن هستن تو حرفهاشون بیشتر با متلک حسادتشون رو ابراز میکنن واقعا باید براشون دعا کرد

    عدم اعتماد بنفس در افراد یکی از بزرگترین نقطه ضعف هاست …موضوع اعتماد بنفس برمیگرده ب ذهن و ذهنیت افراد

    موفقیت در جایی ریشه میزنه که بیشتر افراد انرا نمیبینن که همان باورهای افراده که در ذهن افراده…همیشه محصول نهایی ب ریشه بستگی داره ریشه چیه ؟ ریشه همون باورهاییه که داری …

    اکثر افراد فقط نتیجه کار میبینن در صورتیکه این باورهای فرد بوده که او رو موفق کرده نه تلاش فیزیکی ….تلاش فیزیکی یک درصد کار هست 99درصد کار ذهنیه که مربوط میشه ب باورهای فرد که در ذهن ناخوداگاه او ریشه داره که ادما بهش دسترسی ندارن اون ادم هرجا بره موفقه زیرا موفقیت در باورهای اون فرد هست نه در شغل و کشور و جایی که هست…نه در رشته ایی که درس میخونه ….امکان داره رشته ایی که داره ادامه تحصیل میده خیلی ها موفق نشده باشند اما او با باورهایی که داره یکی از موفق ترین افراد در جهان در اون رشته بشه

    همه چی ب ذهن بر میگرده به باورهای خود ما برمیگرده ….وقتی من باور ندارم که موفق میشم …وقتی من فرد ناامیدی هستم …وقتی من فرد ناباوری هستم …وقتی من همیشه نگران هستم …وقتی ب خداوند ایمان ندارم چطور میخوام موفق بشم ….؟

    اصلا داشتن این نوع ذهنیت اجازه نمیده شما موفق بشی حتی اگه بهترین رشته تحصیل کنی در بهترین کشور و دانشگاه درس بخونی در نهایت این باورهای توست که قانون جاذبه رو فعال میکنه ….

    اگه اینجا اومدی که خودت رو بشناسی اگه اینجا هستی تا ب خودشناسی برسی اگه تا الان هیچ کامنتی ننوشتی و فقط کامنتهای این و اون رو میخونی حداقل برای این فایل یه متن دو خطی هم شده بنویس تا خودت رو بهتر بشناسی برای خودت بنویس ……

    بنویس تا ببینی درونت چه خبره تا ننویسی نمیفهمی درونت چی میگذره وقتی که درون ذهنت رو بر روی کاغذ یا صفحه کامپیوتر میاری و میریزی بیرون تازه میفهمی کجای کاری ….

    اگه ب هر دلیلی این کارو نمیکنی بدون که ذهنت جلوت رو گرفته و ترمزات خیلی شدیده یعنی تو هنوز که هنوزه باورات تغییری نکردند فقط داری سر خودت رو گول میزنی که تغییر کردی …

    تغییر از درون خود تو اغاز میشه ….هیچ کس جز خودت نمیتونه تو رو تغییر بده حتی خدا…باید بخوای تا خدا تغییرت بده ….

    تغییر کن تغییر قشنگه …سال و ماه با تغییرکردن فصلهاش زیباست ….اگه میخوای زیبا باشی و زیبا زندگی کنی و لذت رو تجربه کنی تغییر کن …

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: