ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1

این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:

  • اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
  • دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
  • سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛

 

نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.


موضوع قسمت اول:

کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:

مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.

سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟


تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:

1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)

من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟

خواسته ها می‌توانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید می‌کنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)

درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن

درس دوم:من لایق بهترین ها هستم

درس سوم:با پول دوست باش

درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن می‌شد

درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)

2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل

من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟

درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی

درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی

درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم

درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.

3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟

من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟

درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد

درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا می‌سازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن

درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)

4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم

بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:

درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه

درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق

درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)

درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)

درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمال‌گرایی!)

5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!

من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:

درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)

درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)

6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!

من خواستار تغییرم و می‌خواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟

درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)

7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی

/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم

خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟

درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)

درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)

درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم

8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم

من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:

درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)

درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)

*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)

و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمی‌رسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!

9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!

بهبود دیدگاه در این موفقیت:

درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)

درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!

یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:

1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…

2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم

3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،

ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…

ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:

باور های محدود کننده

1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد

2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد

3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!

4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!

5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!

6.عدم کنترل کمال‌گرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!

7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز

8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی

9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!

10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم

11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم

12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم

13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم

14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..

15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان

توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !

جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا

من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم

استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره


منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه(نرگس) علی پور» در این صفحه: 1
  1. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1323 روز

    بنام خداوند بخشنده بخشایشگر…

    سوره زمر…آیه 1

    کتابی است که از سوی خداوند توانای شکست ناپذیر و حکیم نازل شده است

    بی تردید ما این کتاب را به حق نازل کردیم ،خدا را در حالی بپرست که اعتقاد و عبادت را برای او خالص کنی.

    آگاه باشید!که عبادت خالص فقط برای خداست و کسانی که به جای خداوند معبودانی انتخاب کرده اند ما آن ها را نمی پرستیم جز برای اینکه ما را آن گونه که شایسته است به خدا نزدیک کنند.

    مسلما خداوند بین بت پرستان و خداپرستان در روشی که در آن اختلاف داوری خواهد کرد،بی تردید کسی را که دروغ گو و بسیار ناسپاس است هدایت نمی کند.

    سلام و درود به سایت بزرگ بهشتیم…

    قبل از اینکه باورهای محدود کننده مو بگم..چیزیه که من دارم به واضح برام روشن میشه….

    اینه که ما هر کدوممون برای رشد و پیشرفتمون در تمامی جنبه های زندگیمون به این سایت هدایت شدیم..پس همه ما..تو یه مسیر با همدیگه داریم قدم برمیدارییم..

    حالا هر کدوممون باورامون بستگی به محیط و جامعه ایی که توش زندگیمون آغاز شده!..متفاوته!

    همین فرد شخص من…باید بیام اون آشغالهایی که سالیان سال زیر گره های ذهنیم چرک بسته رو شناسایی کنم…

    چرا!؟چون باورهای محدود کننده من با فرد a یا اقا و فلانی دوست هم فرکانسیم…متفاوته.

    حالا من با توجه به شناختی که طی تکاملم پیش میرم..بقول استاد هر چی خودتو جستجو میکنی بیشتر حالیته!از کجا منشع میگیره!

    و هی بشینی !خودتو بشناسی….که من با حرف زدن با خودم تو محیط آروم خیلی میتونم خودمو بیشتر بشناسم.

    و بشینم با خودم تحلیل کنم.که چرا ما اینقدر نسبت به موفقعیت دیگران اینقدر دچار حسادت میشوم غیره و…….مخصوصا جامعه ما مخصوصا ما خانم ها خیلی زیاده!.

    الله اکبر امروز طبق پلن خدا هدایت شدم به گفتگو دو تا شخص نزدیکم و راجع به حسادت کردن و همون حرفهای زنانه ولی من خودمو مشغول کردم و کاملا خودمو دور کردم..

    چقدر صحبت استاد با صحبت اونا برام هماهنگ شد..دقیقا پاشنه هایی که استاد نام میبرد.با گذشته خودم.و شخصیت این دو فرد بیشتر خودمو شناسایی کردم..

    حدودا هفته گذشته..داشتم کار تمییز کاری محیط زندگیمونو انجام میدادم…

    دوستم.(زینب)

    دیدم مشتری وارد محیط کارش شد…ایشون کارش بسیار عالی.و طی چند ساله که کار میکنه و شناخته شده هست…و تو تمام موارد کارهای زیادی رو قبول میکنه..و مشتریای خاص خودشو داره .و بسیار زبل و سریع کارشو پیش میبره..

    فورا گفتم!خدایا شکرت میکنم داری بهم میگی تو هم شروع کنی منم مشتریهای خوب رو برات میفرستما!

    ذهنم چی گفت..بهم گفت نگاه کن تو بیا ساعت هاتو با کارای تکراری بگذرون..نگاه این شخص کن چقدر کار میکنه.چقدر پول میسازه..و شروع کرد خرد کردن من.

    من صدای وز وزشو میفهم زود تونستم کنترل ذهن. کن تشویق کردم…گفتم خدا بهش برکت بده..خدایا ازت ممنونم که داری با نشانهاش بهم میگی منو به روند عالی میرسونی…

    استاد دقیقا نقطعه کنار هدایت خداوند…نجوای شیطان پشت سرش میاد.دقیقا نفس گرمی و صداش مثل ته چاهه و باور کنید هم بوشو استشمام میکنم هم حسشو…

    زود احساسمو غلبه میکنه…

    من فقط میگم خدایا شکرت و همون لحظه جهادم شروع میشه..

    نمیگم خیلی خوبم ولی به لطف خدا خیلی خوب شدم..

    ما هیچ وقت کامل نمیشیم.ولی هر روز هر ثانیه، قوطی رنگ سفید بدستمونه.و کارش کشیدنه..روی زنگ زده های گذشتگانمونه

    موفقعیت فرد2..

    فردی k….

    سن چند سال پایین تر از من!شروع کارش در بهترین نقطعه شهر…ابزار زیبا..و کارشو با دکوراسیون زیبایی شروع کرده…و فردی بسیار با خلاق..و بسیار شیک و تمیزز…

    و اینجا بازم ولوله شیطان اومد…گفتم شروع!کنترل ذهن…

    گفتم خدا رو شکر میکنم امروز یکی یکی خداوند نشانه هاشو با تصویر داره بهم نشون میده…

    (میخام بگم فقط حسادت) پاشنه من بوده که خیلی روش کار کردم..

    همون لحظه بخودم یاداوری کردم.که من اصلا هیچ شناختی به ایشون نداشتم خداوند هدایتم کرد تا برم از نزدیک ببینمش و بیشتر باهاش هم کلام بشم..

    موفقیت فرد دیگر…و بازم

    مقاومتی راجع به یه فردی که با شکست دو تا رابطه نامناسب..ایشون با تلاش فراوان و استعداد زیادش..بنظم همون تضاد زندگیش باعث شد که ادامه بده..الان در تمامی جنبه ها.هم روابط خوب و عالی.هم از نظر کیفیت شغلی.و کاری به مرحله خوبی رسیده.و با همسرش دارن وارد خاک امریکا میشن…

    ایشون بسیار مستعد و آزاد..تجربهای بسیار خوبی رو در تمامی جنبه ها داره..بسیار موفق هستن …

    و من نسبت به ایشون اوایل خیلی حسادت میکردم..حسادتی که نه نسبت به ایشون باشه..حسادت از جنبه ایی که باعث شده بود خودمو کوچک کنم.بگم نگاه کن نگاه شرایطش کن..تو الان این مدت چه نتیجه ایی گرفتی…

    تا اینکه تونستم بهش غلبه کنم.

    استاد مدام برام این نوع طرز فکر همین حسادت به موفقعیت دوستان و اشنایان..باعث خودتخریبیم میشد..

    تا تونستم کمترش کنم.الان خیلی بهتر شدم.

    و من باور قرآنی رو خیلی دوستدارم.مدام برام تکرار کرد.و من بخودم گفتم من که تو وجود این افراد و موفقعیتهاشون نیستم..تحسینشون میکردم..و میگفتم…

    گوش کن….اولا بیا خودتو با خودت مقایسه کن..به ظواهر افراد نرو..تو که نمیدونی باور درونی این افراد چیه…

    اون فرد موفقه تحسینش کن..بیا تمام تمرکزتو بزار رو خودت..

    استاد من طی عضویتم تا الان بخدای احد و واحد..اینقدر باور محدود کننده داشتم.اگه دفترها پر کنم کمه…

    بخودم افتخار میکنم جاییم که میتونم خود افشایی کنم.من نجات پیدا کردم از آشغالهای درونیم.

    پس من فاطمه علی پور…امروز کلا روی این موضوع کار کردم…پس اگه شخص من.بیام بجایی اینکه بیام خیره بشم روی موفقعیتهای دیگران. و تحقیر خودم…

    بیام آشغال خودمو پیدا کنم..و بیام اون نقاط قوت دیگران ببینم و بخودم بگم نگاه کن.این افراد چه آگاهانه چه ناآگاهانه موفق شدن..و مسیرشون اون باورهای درونیشونه..و بسیار راضین از شرایشون..

    و نقطعه الهامی این موفقعیتها.اینه خداوند داره بهم میگه تو هم میتونی.پس ادامه بده..

    و میخام بگم!

    استاد نمونه بارز من بخدای واحد تو دنیا شما!و این سایت الهی هستین…

    دوستان عزیز…

    استادم.انشالله که پیاممو ببنید…

    تمام این حسادتهای من راجع به موفقعیتهای دیگران..و احساس بد و ناامیدی .و تحقیر خودم و نادیده گرفت خودم….باعث شد تا تلنگر بخورم…که من اینجا باشم و از خودم بگم..مخصوصا خوشبختی دیگران بیشتر خودخوریمو بیشتر میکرد…

    و برام شده بود؟علامت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    و همین نقطعه عطف من شد برای پیوستن به حقیقت خودم و خداوندم..

    و نکته بعد!(مهم)راجع به روابط و ثروت و دیگر جنبه ها.راجع به این افراد شدم..

    خداوند از طریق خواب بهم الهام کرد…

    به واقعیت بهم گفت..فکر نکن اون شخص موفقه…نگاه کن..شرایط کاریش به چه صورته..

    چون دوستمه باهاش در ارتباط بودم.همیشه ناله میزنه..

    دقیقا بحرف استاد رسیدم..گفت باران رحمت میاد ولی ظرفتون سوراخه…

    و راجع به روابط…بازم بهم الهام کرد…

    بهم گفت نگاه کن حسرت کسی نخور که اون به این موفقعیت روابط رسیده…دیدم طرف فرار کرده…و دیدم دقیقا نشانه واضح بهم میگه…

    ظواهر رو نببین..

    اون درونشونو باید ببینی..

    من پروردگار تو دارم بهت نشون میدم…

    که گوش بفرمای من باش..من همه چیزو بهت میدم..افتخار به ریشه هات کن..ریشه های تو درونته..درسته ظاهرت یکم از دید افراد چیزی نیست..ولی من میدونم تو رشد کردی..

    خداوند بهم گفت.اگه باز گردی ما نیز باز میگردیم

    استاد میخام بگم ..درسته من دوستانی دارم اطرافم تو یسری از جنبه ها من از نظر ظاهری خیلی موفق هستن…

    ولی برای من نشانه اییه که منم توانایی شو داشته باشم!

    ..

    پس بیایم درونی فکر کنیم!

    تحسین کن برو بخودت برس.

    بیا عمیق بشو تو درون خودت

    و در نهایت…

    من یاد گرفتم.که سعی کنم اگه شرایط یفردی عالیه و موفق شده تحسینش کنم..و واقعا سعی کردم باهاش رو در رو بشم. و بهش تبریک بگم.واقعا خوشحال میشم.من در کل آدم خوش بینی هستم..و به لطف رب.خیلی بهتر شدم.

    میخام بگم دیگران رو تشویق کنیم..

    ولی بخودمون یاداوری کنیم..ما باورهای درونی اطرافیان موفقمونو که نمیبینیم و درک ندارییم.و هر چقدر قدرت تحسین رو بیشتر کنیم.ذهن گمراهمون بیشتر خودشو میشناسه!

    و…

    الان برای این افراد موفق که شخص نزدیکم هست..ایشون بسیار مستعدن تو کارش..و همسرشونم بسیار تیزبیین و پیگیر بهترینها هستن…و من تحسینشون میکنم..

    میخام بگم این خوابهای الهام بخش باعث شد…تا بجای تمرکز روی دیگران و حس حسادت…بیشتر روی خودم کار کنم.و گذر کنم…با احساس خوب..

    و در نهایت بگم!استاد این عمر 30خورده ایی سالم..هیچ جای جهان به زیبایی سایت شما ندیدم..

    موفقعیت اطراف نزدیکم رو تحسین میکنم.ولی میبینم ظرفشون خیلی سورخداره..خداوند دقیق بهم الهام کرد….به روایت تصویر دارم میبینم.

    نمیخام بگم من بیشتر از اونا هستم این روحیه غرور رو دوستندارم…

    میخام بگم!موفقعیت فقط رسیدن به فلان خاسته و بولد شدن در چشم اطرافیانمون نیست..

    موفقعیت درونیه..موفقعیت افرادی که تو سایت شما استادم هست..من هیچ جا نه دیدهام و نه شنیده ام…

    اینجا همه یکصدا دارن بسمت مسیر خودشناسی و خداشناسی میرن…بدون عجله و بدون دهن پر کردن از نظر جامعه..

    مسیریه که داخلش درونی اش…آرامشه!

    آرامش …یعنی هر روز به عشق روی خودت کار کنی…

    همون تصویر نقشه اون فردی که درختش بلند شده بود و بدون ریشه..و خوشحال بود..

    از نظر من با دقیق شدن به زندگی اطرافم این نوع تفکر خیلی به واضح میبینم..

    ولی اون فرد که ماها هستیم.تو سایت استادم داریم کار میکنیم.حقیقتا من خیلی بهتر شدم ریشه هام قوی شده..ولی جونه رویه زمینم کوچولو هست…ولی من تو خواب دیدمش.بسیار سرسبز ولی یه نهال کوچولو هست…

    که نیاز به مراقبت داره.

    .فقط کاری که میکنم..بشینم تحسین کنم افراد موفق رو..و تبریک بهشون بگم و خدا رو شکر کنم که منم میتونم منم تواناایی دارم خداوند داره با نشانهاش باهام صحبت میکنه..

    بهم میگه …گوش کن ..کار نیکو کردن ،بهتر از پر کردنه..ظاهر گولت نزنه نشانه من برای توئه که مسیرت درسته پس ادامه بده!

    و من زمان و مکان مناسب تو رو قرار میدم که ادامه بدی..

    و منم میام اگاهانه تمرکزمو میزارم روی خوبیهای شخص موفق اطرافم.و…

    تمرکز روی خودم و بهتر شدنم در روند شخصیتم….برای سعادتمندی دنیا و اخرت.

    فقط میخام بگم…من خوشحالم که دوستانم در این سایت هر روز موفق میشن..منم این موفقعیت ها رو که میبینم اوایل برام سخت بود.ولی الان فقط تحسین و پیشبردم در نحوه اجرایی شدن کارم شده..

    اگه این افراد نتیجه گرفتن پس منم میتونم .

    چرا؟چون عضو خانه بهشتی پروردگارم زیر نظر استاد عباسمنش عزیزم سید بزرگوار شدم..

    تشکر از استاد عزیزم بخاطر این تمرینات.که باعث شد بیشتر درونمونو کند کاو کنیم.میتونم این انتها نداره پاشنه ها هستن مخصوصا حسادت که میتونه خیلی بهمون ضربه بزنه!

    و بیاییم زندگی اگاهانه رو هر روز بیشتر بهش برسیم..

    و نتایج دوستان بهشتیم نقطعه عطفیه برای بهتر بودنم در قوانین بدون تغییر الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: