این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:
- اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
- دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
- سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛
نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.
موضوع قسمت اول:
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه در این موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
به نام رب العالمین
سلام بر استاد عزیز
سلام بر تمام دوستان عزیزم با کامنت های عالی که هر ساعت بهش اضافه میشه و همه از تجربیاتشون نوشتند و چه حوب نوشتند. و جالب اینجاست که همه خودشون هستند . هیچ کس نقاب نداره و این همون چیزی است که استاد انتظار داره.
این دومین کامنت من برای این فایله. همین دو روز پیش نوشتم اما برام جالب بود که دیشب داشتم فکر میکردم که من چه زمانی اینهمه تغییر کردم و چه زمانی حسادت در من کم و کمرنگ تر شد.
یادم افتاد همین کار را من چند ماه پیش برای یکی از فایل های استاد که در مورد حسادت بود برای خودم انجام داده بودم. و شروع کرده بودم به نوشتن تک تک آدم هایی که بهشون حسادت میکردم و علت را نوشته بودم و پیشرفت اون آدم ها را نوشته بودم و برای تک تکشون دلیل آورده بودم و به نتیجه رسیده بودم که برای چه حسادت؟
وقتی من نه میتونم کسی را تغییر بدم و نه کسی در زندگی من تغییری بده و جهان پر از فراوانی است چرا حسادت.
وقتی همیشه برای همه نعمت به اندازه کافی هست و کمبودی وجود نداره چرا حسادت؟
همونجا این مشکلات حل شده بود. و من یادم رفته بود. و فکر میکردم که من با فایل “ما خالق زندگی خودمون هستیم” این تغییرات در من بوجود آمده. نه اینطور نبوده . تکامل طی شده و این فایل ما خالق زندگی خودمون هستیم کاملش کرده بود.
خوشحالم که با نوشتن و نتیجه گیری انگار آب روی آتیش میریزیم.
بچه ها حتما اینکار را بکنید . حتی در مورد آدم هایی که نمیتونیم ببخشیمشون . شروع کنید به نوشتن بنویسید چرا نمیتونید ببخشیدشون. و حالا که شما نبخشیدشون چه تاثیری روی زندگی آنها دارد؟
طبق قانون جهان هستی هیچ تاثیری روی هیچ کس ندارد. جز اینکه ما بخاطر توجه به نازیبایی احساسمون را خراب میکنیم و نتیجه احساس بد اتفاقات بد برای خودمون است.
پس به همین علت است که باید ببخشیم. هر کسی به دلیلی در مسیر زندگی ما قرار گرفته. حتی اونهایی که ما بهشون حسادت میکنیم اومدند که به ما نشان بدهند که شما هم میتوانید.
اما ما با حسادت احساس بد را به زندگیمون وارد میکنیم و همون موجب اتفاقات بد است.
ما در زندگی هیچ کسی نمیتونیم چه خوب چه بد تاثیر بگذاریم . پس مشغول زندگی خودمون باشیم و با دانستن این قانون نه حسادت میکنیم و نه غیبت.
با نوشتن همین تمرین این فایل ها ، به طور کل حسادت از وجودمون میره . و اگر دوباره یه آدم جدید اومد که شروع به حسادت کردیم که حتما هم پیش میاید دوباره همین روش نوشتن را ادامه بدهیم. و دلایلمون را بنویسیم . و به خودمون بگیم از این ادم چه الهامی میتونم بگیرم که به زندگی من کمک کند. اونکه داره زندگی خودش را میکند و من باید درسم را بگیرم.
جهان این آدم را گذاشته تا من درسم را بگیرم اونموقع حال دلمون خوب میشه احساس خوب جایش را با احساس تلخ حسادت عوض میکند. نتیجه میشه هدایت الهی.
خدا خودش بهمون راه ها را الهام میکنه . حالا که با این چالش روبرو شدی حالا که حسادت را گذاشتی کنار جایزه ات احساس خوب و نتیجه اش هدایت خوب اتفاقات و شرایط خوب است .
همونطور که در تک تک کامنت ها میشه این احساس را درک کرد.
از اینکه خدا به من یادآوری کرد مسیر تکاملم را ازش ممنونم. و دوست داشتم این کامنت را به کامنت اولم اضافه کنم.
الهی که حال دل هممون عالی باشه و در این مسیری که استاد گشوده قدم بگذاریم و تمریناتش را انجام بدیم و نتایج بزرگ کسب کنیم.
خیلی خیلی دوستتون دارم
سپاسگزارم
به نام رب العالمین َ
سلام بر استاد عزیزم
استادی که واقعا نام استادی برازنده اش است . استادی که دوست داره کسانی که در این مدار هستند هر روز بهتر و بهتر بشوند.
استادی که حرفهاش به دل میشینه چون بی توقع استادی میکنه .
استاد عزیزم برای پاسخ به این سوال توی دفترم شروع کردم به نوشتن.
جواب هایی که به خودم دادم خیلی قشنگ بود برگشتم به سال های قبل که به چه کسانی حسادت میکردم و به چه کسانی قبطه میخوردم.
و جالبه که مینای امروز حتی با مینای یک ماه قبل هم فرق میکنه.
من تا به امروز پنج قدم از دوره دوازده قدم را خریدم و فقط روی آن هستم از محصولات و بقیه در روزشمار هستم و تمام فایل های دانلودی شما. که گنج ها در این فایل ها نهفته است . و کسی ارزش گنج را میفهمه که گنج شناس باشه.
یه مطلبی را یک روز صبح توی رادیو شنیدم که برام جالب بود . در مورد سنگ های قیمتی میگفت که در هندوستان به قیمت های خیلی پایین در کوچه و خیابان فروخته میشه و مردم قدرش را نمیدونند. اما یه آدم سنگ شناس میتونه از دل اون سنگ ها جواهراتی را تولید کنه . چون میدونه اون سنگ ها چی هستند .
حالا من میگم شما استاد در فایل هاتون کلام هایی دارید که مثل سنگ های با ارزش هستند اما ما چه زمانی اون مطالب را میگیریم و ازش ارزش میسازیم به خودمون بستگی داره.
یه فایل دارید به ” نام ماخالق زندگیمون هستیم ” من عاشق اون فایل هستم و از اون به بعد یه مینای دیگری از من پدیدار شد. انگار جواب تمام این سوال ها به من داده شد.
خوب چرا حسادت؟ وقتی من میدونم که تنها و تنها خودم خالق زندگیم هستم به چه کسی باید حسادت کنم . و اصلا چرا باید حسادت کنم.
آیا حسادت من چیزی از زندگی اون کم یا زیاد میکنه؟ نه . هیچ چیزی .
من وقتی میدونم هر کسی خالق زندگی خودش هست و من نه توانایی خراب کردن زندگی کسی را دارم و نه توانایی درست کردن زندگی کسی را دارم ، چرا باید حسادت کنم.
من دیگه کلمه قبطه را تبدیل کردم به الهام . من بجای قبطه خوردن میام از زندگی هر شخصی که از نظر من پیشرفت کرده الگوبرداری میکنم و سعی میکنم از او الهام بگیرم اما به روش خودم . حتما نتایج متفاوت خواهد بود . چرا؟ چون اون در مدار خودش است . فقط و فقط مدار خودش.
مثل انگشت نگاری که هر کس فقط و فقط مثل خودش است و مشابه ندارد زندگی هر کسی هم مثل خودش است.
پس با ایمان قدم برمیدارم ایمان یعنی چی؟
ایمان یعنی باور من . اینهمه مشکلاتی که تا الان باهاش مواجه بودم همه بر اثر باورهای محدود من بوده.
برای خودم مثال زدم. زمانی که در شرکت ها به عنوان حسابدار کار میکردم به آدم هایی که رشته آنها حسابداری بود حسادت میکردم . چون من کامپیوتر خونده بودم و توسط برنامه ها و نرم افزار حسابداری وارد این حیطه شده بودم . من کارشناس سیستم های مالی بودم و یکدفعه چشم باز کردم دیدم حسابدار هستم. در حالی که من اصلا این رشته را دوست نداشتم.
خوب منی که این رشته را دوست نداشتم چرا باید به کسی که حسابداری خونده حسادت کنم. این باورهای مخرب من بوده که سال ها من را در اون جایگاه نگه داشت که الان فقط از این راه میتونم پول در بیارم.
در جایگاه خودم عالی بودم و از کسانی که حسابدار هم بودند بهتر بودم من تا جایی رفتم که مدیر مالی شدم و سال های اخیر دیگه پروژه ای کار میکردم . اما چه باوری داشتم.؟
یک باور مخرب که نه تو اگه فلان بودی اگه درس این را اینجور خونده بودی یک جور دیگه بود.
حتی میگفتم اگه زبانت خوب بود الان درآمدت خیلی عالی بود. حتی آیلتس گرفتم. اما در درآمد من تاثیری نداشت.
چرا؟ چون همه چیزها را به چیز دیگری ربط میدادم . باور محدود کننده داشتم. من خودم را باور نداشتم.
من عاشق هنر بودم و نقاشی میکردم اون عشق من بود.
و امروز که معنای عشق واقعی را فهمیدم باورم درست شده . که وقتی عاشق چیزی باشی فقط عاشق اون هستی و توقع نداری.
مثال زده ام که وقتی من عاشق یه نوزاد میشم عشق بی توقع است . چرا؟ چون نوزاد قدرتی نداره پس ما توقعی نداریم. این عشق خالص خالصه.
فقط عشق میدی و عشق دریافت میکنی .
این عشق خالصه این عشق بدون توقعه.
اما تا بچه کمی بزرگتر میشه توقع های ما هم شروع میشه .
اما دریغ از اینکه من فقط باید عشق بدم و کار خودم را که مادری است درست انجام بدم . بقیه زندگی اون فرزند به خودش مربوطه . اون زندگی خاص خودش را دارد و باید با چالش های خودش روبرو بشه و بزرگ بشه. چرا من توقع دارم تمام راه های نرفته من را مثلا فرزندم بره . و من عشق میدم تا اینها را دریافت کنم.
در ارتباط با همسر هم همینه وقتی دوران دوستی و نامزدی هست عشق خالص و بی توقع است و همه چیز عالیه . اما تا شروع میشه به توقع داشتن همه چیز بهم میریزه . چون عشق خدشه دار شده . دیگه خالص نیست.
من این روزها بعد از اون فایل که ما خالق زندگی خودمون و فقط خودمون هستیم فهمیدم کلام عشق را.
من اگه خالصانه عاشق خودم بشم یعنی احساس لیاقت میکنم. دیگه توقع من از خودم پایین میاد. دیگه بی توقع عاشق خودم میشم و هر روز بهتر و بهتر میشم. تا جایی میرسه که عاشق خالق میشی.
عشق به خدای خودم . جایی که معنای عشق را بفهمم و عاشقی کنم بی توقع . دیگه کن فیکون میشه.
با خدا یکی میشیم چون خدا سالهاست که داره برامون خدایی میکنه اونم بی توقع. اون جهان را برای ما مسخر کرده بی توقع. و راه را برای ما بازگذاشته. خطا کنیم دوستمون داره و از نعمتش کم نمیکنه. نمیگه امروز بهش هوا نمیدم چون فلان کار را کرد.
عاشق اون خدایی که بی توقع عاشقه .
وقتی شکرگزاری میکنیم یعنی عاشقی میکنیم. اما حس شکرگزاری چجوری باشه. ؟ بی توقع. فقط در همون لحظه. فقط با عشق . خالص خالص
من شکرگزاری نمیکنم تا خدا بیشتر بده . نه. وقتی خالص باشی وقتی عشق خالص را درک کنی دیگه شکرگزاری هم خالص میشه.
وقتی موجت بدون خط و خش و با عشق به خدا وصل بشه دیگه چیزی جز نعمت نصیبت نمیشه.
دیگه حسادت معنا نداره . دیگه غیبت کردن معنا نداره. دیگه خشم معنا نداره . چون خالصی.
وقتی رادیو را تنظیم میکنیم روی موج مثلا رادیو جوان، بدون خط و خشی فقط رادیو جوان را میشنویم.
به قول دوستمون رضا احمدی موج را بزاریم روی الله هرتز. وقتی مستقیم به خودش وصل بشیم دیگه فقط عشق خالص دریافت میکنیم.
و اگه چیزی غیر از اون گرفتیم باید دنبال دلیل از خودمون باشیم که حتما موج را دستکاری کردیم . وگرنه موج که درسته .
“خدا کار خودش را خوب بلده .” استاد این جمله را همیشه میگویند . ما دنبال کار خودمون باشیم . ما افکار خودمون را درست کنیم . خدا عاشقی کردن را خوب بلده من باید عاشق باشم تا عشق را دریافت کنم.
نمیدونم چرا از جواب سوال به اینجا رسیدم. اما نتایج من از حسادت و غبطه به اینجا رسیده.
که وقتی من خالق زندگی خودم هستم چرا باید حسادت کنم. مگه من میتونم موج رادیوی ماشین بغلیم را عوض کنم چه خوب چه بد.
پس در زندگی هیچ کس جز خودم نمیتونم کاری بکنم. و وقتی این را درک کنم کاری به کار زندگی کسی ندارم و سعی میکنم کار خودم را درست انجام بدم.
و به قول خودم عاشقی را یاد بگیرم و عاشقی کنم بدون توقع. دیگه همه چیز درست میشه.
اگه بتونم از الگوهایی که در این سایت فراوان هستند و استاد هم منشا و منبع اصلی این الگوها است ، الهام بگیرم و راه استاد را پیش بگیرم چرا حسادت بورزم.
دیگه حسادت جایی نداره. وقتی استاد در هر جای این کره خاکی سپاسگزاری خالص میکنه . هر بار ابرهای آسمان براش تازگی داره و سپاسگزار این زیبایی است پس منم باید الهام بگیرم که باید اینجوری سپاسگزاری کنم. خالص خالص. در همون لحظه و فقط برای همون لحظه . بی توقع.
وای که چقدر این فایل ها خوبند. چقدر مطلب داره برای من که تکرار کنم تکرار کنم یک قانون را .
کانون توجهم را درست کنم. وقتی با عشق به آنچه میبینم توجه کنم جز خوبی نمیبینم اگه هم بدی میبینم میگم یه درس داره برام. که حتما میفهمم . پس خالصانه به هر آنچه هست دقت میکنم.
و نتیجه اش هم :
اتفاقات خوبه..
شرایط خوبه ..
آدم های خوبه..
احساس عاشقانه خالص خوب =اتفاقات خالص خوب
استاد عزیز ممنونم بخاطر شروع این فایل های بی نظیر که حتما مثل دوره احساس لیاقت نتایج عالی را در بر دارد.
چون شما عاشق کارت هستی . چون شما عاشق ما هستی و برات فرقی نمیکنه چه کسی این مطالب را میبینه و میخونه . برای شما عشق خالصی که به کارت داری مهمه . و حتما نتیجه هم خوب خواهد بود.
ما به خودمون میبالیم که در این سایت هستیم و داریم پیشرفت میکنیم . هر کدوم ردپای مخصوص خودمون را داریم شاید راه ها متفاوت باشه. اما هدف یکیه .
هدف توکل و ایمان خالص به رب العالمینه.
هدف عاشق خدا شدن است
چون هدف الهی است نتایج هم الهی میشه.
خیلی خیلی دوستتون دارم
سپاسگزارم