این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:
- اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
- دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
- سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛
نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.
موضوع قسمت اول:
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه در این موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیز ومریم جان ودوستاتم.
کلید:توانایی به نام خودشناسی.
فایل:ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده.
خدارو شکر.
سوال اول
اگر دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسند چه احساسی دارید؟
بستگی داره که من اون چیزی که اون بهش رسیده می خواستم یا توجهی نداشتم وجز خواسته هام نبوده.
اگر نمی خواستم که هیچی بی تفاوت البته باز در مورد بعضی نزدیکان حسادت می کردم اما زود از بین می رفت.
اگر اون چیز رو بخوام قبل از اومدن به سایت به شدت حسادت می کردم اعصابم خورد می شد وبه خاطر شرایطی که داشتم هر چی فکر می کردم به اغلب اون خواسته ها که نمی تونستم برسم می گفتم غیر ممکنه پس دلم می خواست اون طرف هم از دستش بده یا بلایی سرش بیاد.
خدای من چه فکرهای وحشتناکی!!!
از روزی که به سایت اومدم ومدتی گذشت خوب کمی حس لیاقتم بهتر شد خودم رو شایسته دریافت دونستم وفایلهای توحیدی رو گوش دادم وفهمیدم که هیچ خواسته ای غیر ممکن نیست بستگی به فرکانسهای من داره خدا از جایی می ده که من فکرش رو نمی کنم خوب حالا هم اول حسادت شدید ولی خیلی زود به خودم می یام می گم تو هم می تونی بهش برسی می رم سراغ دفترم می نویسم که اون نعمت رو دارم وخدا رو شکر می کنم بابتش.
این حسم رو خوب می کنه وسعی می کنم ذهنم رو کنترل کنم البته در مورد بعضی افراد باز هی ذهنم شیطونی می کنه وهی می یاد تو ذهنم اما سعی می کنم کنترل کنم.
سوال موفقیت های افراد واحساست نسبت به آن.
1- م ن صاحب خونه بزرگ وجدید شد بدون هیچ پرداختی و زحمتی از پدر شوهرش بهش رسید.
چون یکی از خواسته هام خونه هست اول به شدت حسادت کردم وطوری که نمی خواستم ببینمش که بهش تبریک بگم و اگر کسی در موردش حرف می زد من هم شریک می شدم ومی گفتم مفت مفت صاحب خونه شد نه بنایی نه پولی همین طوری افتاد تو دامنش.
چون فکرش اذیتم می کردم اومدم توی سایت وهی فایل گوش دادم وسعی کردم با افراد خانواده ارتباطم کم شه که در موردش صحبت نکنم واین حالم رو بهتر کرد طوری که تونستم برم خونش با لبخند وهدیه ببرم برای خونش وتبریک بگم بهش.
هنوز هم اگه صحبتش بشه کمی حسادت می کنم اما سعی می کنم از فکرش بیرون بیام.
از چه زاویه ای نگاه کنم.
اون طرف باورهای خوبی داره مخصوصا شوهرش اصلا باور کمبود نداره وخیلی راحت خرج می کنه وفوری برمی گرده اون هزینه ها به زندگیش .
به روزی دهندگی خدا ایمان داره و اهل کار سخت وزجر کشیدن نیست می خواد همه چیز راحت بیاد تو زندگیش.
وخودش رو خیلی لایق می دونه حاضر نیست لباس ارزون بپوشه خونه قدیمی زندگی کنه ماشین مدل پایین سوار بشه معتقده باید همه چیزش عالی باشه.
وخیلی اهل خوش گذروندن وتفریح رفتن هست از هر موقعیتی استفاده می کنه بره خوش باشه.
فکر می کنم همین افکار باعث می شه ثروت وراحتی وارد زندگیش بشه چون فرکانس غالبش ثروت وراحت زندگی کردن هست واز هر چیز بهترینش رو داشتن.
همین باعث می شه اینا بدون دردسر وارد زندگیش بشن.
باید ازش درس بگیرم من لایق هستم مگه من چی کم دارم من هم باید از هر چیز بهترین وبا کیفیت ترینش رو داشته باشم برای خودم ارزش قائل باشم.
درس بعد روزی رو خدا می ده از خرج کردن نترس از تموم شدن نترس دنیا ،دنیای فراوانیه به راحتی می تونه چندین برابرش وارد زندگیت بشه.
درس بعد برای رسیدن به خواسته هات لازم نیست زجر بکشی می تونن به راحتی وارد زندگیت بشن .
درس بعد اگر اون پدر شوهر ثروتمند داره تو خدای ثروتمند داری به همون راحتی می تونی دریافت کنی.
شوهر توبیشتر کار می کنه پس چرا هنوز به خواسته هات نرسیدی چون باور درست نداشتی وقتی بی کار نیستی ودارید با شوهرت حرکت می کنید قدم برمی دارید دنبال روزی حلال هستی خطا نمی کنی پس روزی می تونه بی حساب بیاد تو زندگیت.
م ر :خیلی زود خونش ساخت بهترین وسایل وتقریبا همه وسایل رو خرید به مسافرت رفت چندین بار ،بچه دار شد به راحتی بدون زجر
اینا باعث حس حسادت در من می شد ودلم نمی خواست طرف این همه موفقیت رو داشته باشه.
اما کنترل ذهن بهم کمک کرد حالم بهتر بشه.
درسها
این شخص هم کاری رو انجام می ده که ما داریم دنبال خلاف وخطا هم نیست خیلی زود ثروت زیادی به دست اورد پس باورهاش درسته.
چون از بچگی می شناختمش همیشه یکی از خواسته هاش رسیدن به پول وماشین عالی ومسافرت وبرتر بودن بود.
اما باورهای من قناعت وحجاب سفت وسخت وسختی کشیدن برای رسیدن به پاداش در اون دنیا.
همین باورهاش روزی رو چندین برابر کرد وهر وقت به خرید می رفت بهترین چیز رو بر می داشت. اما من ارزونترین چیز رو برمی داشتم.
واهل درد وبیماری هم نیست فوری شلوغش در می یاد.
یکی از دوستام که توی ازمون استخدامی قبول شد البته خیلی حسادتش نسبت بهش نداشتم وقبول داشتم که تلاش کرده وخونده اما من تلاشی نکردم و واقعا حقش بود من با اینکه توی مدرسه درسخونتر از او بودم ونمره های خوب می گرفتم واون نه ولی حالا با باور لیاقت وتلاش تونسته بره سر کار اما من با همه استعدادی داشتم وحفظیاتم عالی بود کافی بود یک بار از روی منابع بخونم تا قبول بشم اما چون نخوندم نتیجه نگرفتم .
اما کلا خوشحالم که با اومدن به سایت این حس در من به وجود اومد که من هم می تونم ولیاقت دارم چیزهای خوب رو داشته باشم چون قبلش به دلیل مشکلاتی که اول زندگیم به وجود اومد وهمه چیز رو از دست دادم که الان می فهمم به دلیل باورهای اشتباهم بوده اصلا رسیدن به ارزوهام رو غیرممکن می دونستم ولیاقتی برای خودموقائل نبودم دچار حس بی ارزشی وبی لیاقتی شده بودم اما الان دوست دارم همه زیبایی های دنیا رو داشته باشم وتجربه کنم وباور دارم با ایمان به خدایی که استاد بهم نشون داد وپیدا کردم خدای حقیقی رو می تونم به همه اون آرزوهام برسم.
خدایا شکرت.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
به نام خداوند هدایتگر.
سلام به استاد عزیزم.
خدارو شکر که امروز این فایل روزی من شد.
استاد درسته این فایلها رایگان نام گرفتند اما برای من که میلیاردها میلیارد ارزش دارند چون زندگی من رو واقعا تغییر دادند وبا اشتیاق گوش می دم وامید دارم که تکاملم طی بشه وبرسم به محصولات.
سوال اول :در مقابل موفقیت دیگران چه احساسی داری؟
بستگی داره در چه زمینه ای باشه بعضی زمینه ها می بینم دیگران موفق شدند وهمه در موردش حرف می زنن ومن علاقه ای به اون زمینه ندارم پس من هم خوشحال می شم برای اون طرف وتحسینش می کنم.
اما اگر موضوعی باشه که من هم دنبالش هستم قبل از آمدن به سایت به شدت حسادت می کردم حرص می خوردم وبه قول معروف به زمین وزمان بد می گفتم که چرا من نتونستم اما از وقتی به سایت اومدم وقتی موفقیتی از کسی می شنوم شاید لحظه اول حسادت کنم ولی سعی می کنم با خودم حرف می زنم ومی گم ببین او تلاش کرده خودش خواسته ورسیده حتما اون کارهایی انجام داده که تو انجام ندادی تو تلاشی نکردی .
مثلا آزمون استخدامی که چند ماه پیش برگزار شد من مطالعه زیاد نداشتم وافرادی بودند که خیلی تلاش کردند ومطالعه کردند و قبول شدند ومن فقط 6 امتیاز کم داشتم وقتی نشستم وبا خودم دودوتا چهارتا کردم دیدم اگر وقت بیشتری گذاشته بودم بهتر سوالات رو جواب می دادم واین چند نمره رو هم می گرفتم.
اما خوب بعضی مسایل هم هست که چون خیلی دلم می خواد داشته باشم وقتی کسی از نزدیکان صاحب اون موفقیت می شه خوب اولش واقعا حسادت می کنم وقبلا دلم می خواست اون هم اون نعمت یا موقعیت رو از دست بده تا اون هم نداشته باشه ولی حالا باز افکار وباورهام بهتر شده سعی می کنم این حسادت رو از بین ببرم ودنبال باورهایی می گردم که خودم هم بتونم اون رو به دست بیارم.
البته در مورد ثروت قبلا به خاطر باورهای مذهبی اشتباه فکر می کردم خیلی بهتر هست که توی فقر ونداری زندگی کنم وقناعت کنم سختی بکشم تا ثواب جمع کنم واقعا الان به اون افکار می خندم وباورم نمی شه چطور این افکار رو داشتم و همین افکار باعث شد اول زندگی مشترکم هر انچه داشتیم از دست بدیم وبه خاطر این افکار در مورد ثروت مخصوصا لباس و وسایل زندگی خیلی حسادتی نداشتم واصلا داشتن زیادش رو اشتباه می دونستم.
با اومدن به سایت فهمیدم که داشتن ثروت چقدر مهمه ومعنویه من وقتی فقیرم همه فکرم درگیر تامین خورد وخوراکم هست و اگر خدارو هم یاد می کنم برای رفع گرسنگی وداشتن پوشاک ویه سقفی بالای سرم هست.
هیچ وقت خدارو برا خودش عبادت نمی کنم برای عشق به خدا.
وبا پیشرفتهایی که داشتم چیزهایی که خریدم دیدم چقدر لذتبخشه ثروتمند بودن مخصوصا وقتی خواسته های فرزندم رو برآورده می کنم.
اما در مورد موفقیتهای دیگران :
در مورد یکی از نزدیکانم که الان ثروت خوبی داره وقتی فکر می کنم از بچگی من با کلاسهای مذهبی که می رفتم همیشه فکر می کردم هر چی سختی بکشم وقناعت کنم اون دنیا رو می سازم وبه خدا نزدیکترم اما اون همیشه به دنبال پول بود ومی خواست هر چیز رو بهترینش رو داشته باشه من دنبال چیز ارزون می رفتم واون با کیفیت و گرون. آرزوش داشتن خونه وماشین خوب بود من یه زندگی ساده اما با عشق.
یه خواسته ای که چند ساله دارم وبه دلیل افکار بیماریزا هنوز بهش نرسیدم قبل از اومدن به سایت وقتی یکی از نزدیکانم بهش رسید اونقدر خودم رو سرزنش کردم تا چند روز حالم بد بود وبا اینکه هنوز به اون خواسته نرسیدم امسال یکی دیگه از نزدیکانم که به اون خواسته رسید سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم وفقط یک روز ذهنم مشغول بود و با اومدن به سایت سعی کردم حالم رو خوب کنم ومرتب به خودم گفتم حس خوب مساوی اتفاقات خوب گفتم تو باورهای درستی نداشتی که نرسیدی به خواستت اما اون باورهای درست داشت وتونست به خواستش برسه.
من کلا باورهام در مورد ثروت وکمی هم سلامتی مشکل داره ومی دونم که خیلی احتیاج به کار کردن هست.
خیلی دلم می خواد کامنتهای دوستان رو در این فایل بخونم وبا باورهای درست آشنا بشم وبدونم چطور تونستن به باور درست برسن.
استاد معمولا زود برای فایلی کامنت نمی گذاشتم اما چون گفتید که اگر باز خورد خوب باشه ادامه می دید فورا کامنت گذاشتم چون خیلی مشتاقم دنباله این موضوعات رو بشنوم.
سعی می کنم کامنت ها رو بخونم ودوباره بنویسم و باورهام رو بشناسم واصلاح کنم.
خدایا شکرت.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.