ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 111

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهمن خدارحمی گفته:
    مدت عضویت: 2406 روز

    سلام

    استاد من متوجه یه نکته عجیبی در وجود خودم شدم که داستانش به این صورته:

    چند روز پیش همکارم در مورد دخترش صحبت کرد و گفت که در مسابقات ورزشی شهرستان مقام اول رو بدست آورده و میخاد بره مسابقات استانی.

    چند روز بعد هم خبر داد که در مسابقات استانی هم نفر اول شده و قراره چند روز دیگه بره اصفهان واسه مسابقات کشوری.

    چند روز بعد هم گفت که در مسابقات کشوری نتونسته مقامی کسب کنه.

    چیزی که برام خیلی عجیبه اینه که وقتی گفت در سطح شهرستان و استان اول شده من حس خاصی نداشتم ولی وقتی گفت کشوری نتونسته مقام بیاره خوشحال شدم !!!!!!!!!!!!!!!

    آخه چرا باید من یه همچین حسی داشته باشم!!!!!!!!!

    من نه هم جنس اونم

    نه با اون هم رشته ام

    از نظر سن هم بچه من حساب میشه

    من اصلا ورزشکار هم نیستم!!!!

    دقیق نمی فهمم دلیل این حسی که دارم چیه

    شاید ذهنیت من این بوده که داره دخترش رو به رخ من میکشه

    شاید این بوده که چرا بچه های من به رشته خاصی علاقه نشون نمیدن

    یا شاید احساسم از این بد شد که چرا من به اندازه اون واسه رشد استعداد بچه هام وقت نمیزارم

    یا چرا من هم از استعداد و توانایی های بچه هام صحبت نمیکنم

    یا شاید به این دلیل که ما در روستا زندگی میکنم استعداد بچه هام داره از بین میره و مسؤل اون هم من هستم و…

    من اصلا به این موضوع دقت نکرده بودم تا اینکه این فایل رو گوش کردم و چند بار هم گوش کردم.

    من فکر می کردم که آدم حسودی نیستم به طوری که حتی اگه از همه طایفه و دوستان من هم سوال کنید میگن بهمن آدم حسودی نیست ولی الان که این فایل ها رو گوش میدم فهمیدم حسادت زیادی در وجودم هست ولی چون آدم درون گرایی بودم اونو بروز ندادم واسه همین هم میگم هیچ کس منو حسود نمیدونه ولی از خودم دیگه نمیتونم پنهان کنم

    من در ظاهر از شکست مالی و …اطرافیان خودم ابراز ناراحتی میکنم و تأسف میخورم و با اونا هم دردی می کنم

    وقتی هم موفقیتی کسب می‌کنند با روی خوش تبریک میگم و تحسین می کنم

    ولی فقط خودم می فهمم درونم کاملا احساسات متفاوتی دارم

    دلیل هایی که به ذهنم رسید میتونه اینا باشه

    1‌‌_ احساس ناتوانی و تحقیر در برابر موفقیت دیگران

    2_ احساس گناه از کم کاری خودم

    3_ قوی تر به نظر رسیدن من هنگام شکست دیگران

    4_ شاید هم احساس میکنم شکست دیگران فشار های روانی حاصله از عدم موفقیت روی منو کاهش میده

    و…

    اعتراف میکنم دقیق نمیدونم شاید مخلوطی از همه اینا

    اما بزرگترین درسی که من از تمرین واین فایل

    گرفتم این بود که با خودم هم چقدر غریبه هستم طوری که بعضی وقتا احساس میکنم اصلا هیچ شناختی روی خودم ندارم

    باید با تعهد بیشتری روی خودم کار کنم و تمرین ها رو انجام بدم

    باید این نگرش رو در خودم ایجاد کنم که وقتی خبر موفقیت دیگران رو می‌شنوم به این معنی هستش که منم در مدار موفقیت قرار گرفتم که دارم چنین خبرهایی می‌شنوم

    نگرش درست اینه که موفقیت افراد راه رو واسه موفقیت من هموار تر می کنه نه اینکه جا رو واسه من تنگ تر می کنه

    نگرش خوب بعدی اینه که جهان خیلی بزرگه هر کسی جایگاه خودش رو داره و کسی نمیتونه جای کس دیگه رو بگیره در حقیقت واسه همه جا هست

    ممنون از فایل ارزشمندتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    پروین گفته:
    مدت عضویت: 1355 روز

    با سلام و عرض ادب به استاد

    برای موفقیت بعضی افراد خیلی خوشحال شدم و ذوق کردم. مثلا:

    1-1 برای دوست دانشگاهی ام که خیلی وقت بود باهاش تماس نداشتم ولی دیروز که که صحبت کردیم گفت که گالری خودشو تازه زده. خودش تنبک آموزش میده و کارهای چرمی خودشو (کیف، کیف پول و…) می فروشه و همکارش تدریس تذهیب داره.

    خوشحال شدم چون زمان دانشگاه (تقریبا 10 سال پیش) خیلی دنبال این بودیم که مسیرمون رو پیدا کنیم که حالا تو رشته خودمون ادامه بدیم یا نه چیز دیگه ای.

    جالبه که هر دو یه رشته مهندسی خوندیم اما ایشون تو کار هنری فعالیت داره و من اداری. که البته ایشون رو موفق تر از خودم میدونم.

    1-2 ایده یا الهامی که برام اتفاق افتاد این بود که تو مسیری که تازه شروع کردم اگر تلاش کنم و بیشتر صبور باشم من هم میتونم به موقعیت هایی که در نظر دارم برسم. حداقلش اینکه تلاشم رو کردم یا از مسیرش لذت بردم.

    1-3 درسهایی که گرفتم اینکه تقریبا شرایط یکسانی با هم داریم، در یه منطقه هستیم، یه رشته خوندیم، هر دو یکی از اعضای خانواده رو از دست دادیم و با این شرایط رشد کردیم اما فرق اینجاست که ایشون همراه با شرایط خوب و بد و مشکلات زندگی بر اهدافش تمرکز کرده و متوقف نشده در این مسیر.

    پس نیازه که من هم روی این مهارت بیشتر کار کنم.

    برای بعضی افراد دیگه خوشحال نشدم. مثلا:

    2-1 یسری اقوام خارج از کشور یا داخل کشور. بیشتر احساس سرخوردگی کردم که چرا من نتونستم مشکلات زندگی رو خوب مدیریت کنم و گذاشتم به تحصیل، کارم و یا مهارتهای دیگه ای که داشتم کسب می کردم صدمه بزنه و در آخر انقدر احساس عقب افتادن در زندگی کنم.

    2-2 ایده ای نگرفتم. بیشتر باعث شد در مسیرم متوقف بشم.

    2-3 برای این مورد هم شرایط نزدیک بهم بود اما مادرشون براشون از همان ابتدای جوانی مشخص کرد که باید مستقل باشید و نباید انتظار کمک مالی و سرمایه از پدر داشته باشید. همین هم باعث شد که نه با تحصیلات بالا اما با کار کردن، از کارهای خیلی کوچیک تا کارهایی که بالاخره دوست داشتن، پیشرفت کنند و در مسیر بمانند و ادامه بدن.

    شاید من هم با گذاشتن یه سری محدودیت ها برای خودم، زودتر بتونم به اهدافم برسم.

    در آخر هم از شما استاد تشکر میکنم که این دوره رایگان رو برگذار کردید. چون تا الان تونسته بودم از فایل های رایگان استفاده کنم. اما حالا که این دوره رایگان هست، با تمرین هایی که هست و تعامل دو جانبه، فکر میکنم دوره جذاب و موفقیت آمیزی باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    Afson گفته:
    مدت عضویت: 1833 روز

    سلام وقتتون بخیر

    خب یکی از دوستام با رشته متفاوت از خودمون مدیر یه شرکت شد و به اون چیزی که می گفت رسیده بود وقتی شنیدم ناراحت شدم دوست صمیمی ام بود حسم بد شد چرا براش شده اما من‌هنوز در حال تلاش هستم اما برای اون جواب داد

    ولی با گوش دادن فایل های استاد حسم بهتر شد

    ازش پرسیدم چه باوری داشتی که رسیدی

    گفت باورم این بود من توانایی انجام هرکاری دارم من از پس هرکاری برمیام

    گفت صاحب اون شرکت ادمی هست که انگار دستی از دست خدا برای رسیدن به ارزوهام بوده

    گفت فقط یه تصویر همش باخودم داشتم که راه میرم و مدیر شرکت شدم میگفت خیلی کوتاه تصور می کردم دوستم عزت نفس هم نداره اما تو کار باورش شده که من میتونم و صاحب شرکت هم همیشه بهش میگه جلو برو ممکن نتونی ولی تلاش کنی میشه

    یکی از دوستام دقیقا همون ازدواجی که من خوشم میومد رو داشت واولش حسادت بود

    ولی وقتی ازدواجش دیدم دیدم چقدر اون باورهایی که مانع برام بود رو تو ذهنم شکست چون الگوهایی که پیدا می کردم نمی تونستم از نزدیک ببینم و درواقع خوشحال شدم گفتم ببین چه جوری شد

    اصلا یک کسی که معرفی کردن براش و انگار دقیقا همونی بود که میخواست وازش پرسیدم گفت من ویژگی هایی که خیلی مهم بوده رو نوشتم و ازش کوتاه نیومدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    محمدرضا سیف الدینی گفته:
    مدت عضویت: 1753 روز

    سلام استاد جانم

    سلام به خانم شایسته

    خوبین

    البته که خوبین

    خدا رو شکر که دوباره میتونم بنویسم اینجا.

    در مورد سوال که چه حسی داریم در مورد تغییرات مثبت اطرافیان.

    قبلنا خیلی حرص میخوردم حتی الانم کمی حرص میخورم.

    ولی سعی میکنم ازش استفاده کنم و به قول شما انگیزه و الهام بگیرم برای کارای خودم.

    اصلا فک نمیکنم شانسی بوده و به تلاشش آفرین میگم.

    اگرم حرص میخورم به خاطر کاهلی خودم هست.

    احساس بی عرضه گی نمیکنم و سعی میکنم انرژی بگیرم و اونو تو کارای خودم استفاده کنم و حتی ازش کمک میگیرم تا ایده بگیرم.

    مثال بزنم

    یکی از دوستای نزدیکم تو اینستاگرام خیلی پیشرفت کرد و من ازش سوال کردم چکار کرده و از چه نرم افزارهای جانبی استفاده کرده و کلی ایده گرفتم و تو کار خودم پیاده کردم.

    مرسی ازتون استاد قشنگم برای این فایل قشنگ

    لطفا ادامه بدین منم قول میدم تمرینات رو انجام بدم

    مرسی خدا که هر چی هستم از تو هستم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    یداله بهجتی راد گفته:
    مدت عضویت: 527 روز

    به نام خدای مهربان

    خداوند رو شاکرم که امروز هم به من فرصت داده تا بتوانم برای رسیدن به موفقیت تلاش کنم. خدا یا شکرت

    استاد عزیز سلام امیدوارم حالتون خوب باشه

    پس از پایان ترم اولم در دانشگاه برخی از دوستان نتایج بهتری از امتحاناتشون گرفتند و من در ابتدا کمی از اینکه موفقیت م کمتر بود احساس نگرانی کردم ولی پس از مدت کوتاهی به این نتیجه رسیدم که اگه این دوستانم توانسته اند در دروس خود نمرات خوبی رو کسب کنند من هم قطعا میتوانم .

    خداوند را بینهایت بار شاکرم که به من این آگاهی را داد تا بتوانم روی رفتارم در گذشته و حال تمرکز کنم و خدا رو شکر میکنم که نتایج خوبی رو احساس میکنم همزمان احساسم در این زمینه بهتر و بهتر شده من میتونم در ادامه نتایج بهتری رو کسب کنم البته باید حتما نظم و ممارست در تمرینهایم داشته باشم تا با توکل به خدای مهربان در ترم جاری نتایج بهتری رو به دست بیاورم .

    همچنین در بیزینسی که دارم در حال افزایش دانش ام هستم تا من هم بتوانم مثل همکارانم نتایج مالی خوبی کسب کنم خداوندا همه این اتفاقات فقط و فقط به خواست تو ممکنه و من بدون فرمان تو قادر به گرفتن نتایج خوب در کارهایم نیستم . به همین خاطر من به دریای بیکران لطف و رحمت تو امیدوارم .

    خداوندا من از تو سپاسگزارم که این بندگان را سر راه من قرار میدهی و این یک نشانه است تا من به وسیله این بندگانت و با راهنمایی تو خدای مهربانم بتوانم شرایط بهتری رو تجربه کنم. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1512 روز

    سلام وقتتون بخیر..این فایل درست زمانی گذاشته شد ک دختر خالم به موفقیت کاری رسیده..و من هم در افتتاحیه ک گذاشته بود شرکت کردم..چون از نزدیک دیدم ک چه چالش های رو گذراند تا به این مرحله از کسب کارش رسوند خودشو واقعا تحسینش کردم..و هر وقت ک فایل رو نمایی از سالن آرایشگاهشو میبینم بغض میکنم و از ته قلبم خوشحال میشم..

    واقعا وقتی موفقیتش دیدم گفتم میشه برای منم میشه منم میتونم ایده ای ک دارم ر اجرا کنم و کسب کار حضوریمو استارت بزنم

    یکی از فامیل هام با هم پیج اینستا زدیم و تو دوره موفقیت شرکت کردیم اما اون هر روز مشتریش داره بیشتر میشه و من یهو میبینم مشتری میاد چند وقت خبری نیست باز میبینم مشتری میاد…من احساس حسادت میکنم ولی با خودم میگم

    واقعا اون تایمی ک اون گذاشت تو گذاشتی…اون تمرکزی ک گذاشتن تو گذاشتی.‌هر روز داره فعالیت میکنه تو میکنی..یا یه روز هستی یه هفته نیستی…پس خودت کم کاری کردی و به خودت ضربه زدی

    یکی از نزدیکانم همسرش براش طلا خرید و من وقتی دیدم حسادت کردم ک چرا من راحت نمیتونم چیزی ک میخوام بخرم..بعد از چند لحظه گفتم ببین چه کارهای کرده کنار شغل کارمندی ک داره بزینس های دیگه‌ای هم داره…تو دیدی ک چقدر برای خودش ارزش قائل چقدر به خودش احترام میزارم تو هم این کارها رو کن به نتیجه میرسی از این بهتر میشه تو هم ادامه بده

    من میدونم اگر متعهد تر رو خودم کار می‌کردم و خودم رو تو اون جایگاه ها راحت میدیدم الان من هن در اون جایگاه بودم..

    خدایا سپاسگزارم برای این آگاهی

    خدایا کمکم کن تا درست تصمیم بگیرم..متعهد باشم و نتیجه های فوقالعاده

    کسب کنم استاد عزیز برای تهیه این فایل ارزشمند از شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    جلسه اول

    به نام خداوند مهربان

    که شاکر او هستم‌که باز فرصت داد در سایت کامنت بزارم

    سلام به استاد‌ عزیزم و خانم شایسته

    میخواستم تمرینات این سری فایل های ارزشمند رو در دفتر خودم انجام بدم اما

    هیچ رد پایی زیبا تر و محکم از کامنت های سایت نیست برای من

    از اون جایی که این روز ها خیلی درگیر باور سازی هستم و بیشتر تمریناتم رو در دفترم انجام میدم دلم تنگ شده بود برای کامنت نوشتن

    و هدف گزاری کردم برای نکته برداری و انجام این سری فایل ها از ابتدا

    سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    پاسخ :

    همونطور که استاد گفتن واقعا ما نسبت به خودمون شناخت خوبی نداریم

    و من هرچقدر با خودم رو راست تر بودم بیشتر خودم رو شناختم اما‌میدونم که هنوز دارم از یکسری چیزها فرار میکنم‌و باید یک جا با خودم رو به رو بشم در‌مورد این موضوع من حس های مختلفی رو تجربه کردم و از طرفی خب یکم سردرگم هستم و شناخت زیادی رو خودم ندارم اما‌ تا جایی که میتونم بیان میکنم و بدترین حالت رو در نظر میگیرم تا اساسی رو این موضوع کار کنم چون میدونم به شدتتتت توش ضعیف هستم

    در واقع بستگی به اون موضوع داره

    مثلا اگر که من بشنونم یکی از هم‌ سن و سال هام رفته یجا‌ کارمند شده و درامد خوبی داره و ماشین داره

    مثلا پسرخالم که از بچگی باهم بزرگ شدیم به همچین جایگاهی رسید

    من اصلا حسادت نمیکنم چون از زندگی‌کارمندی بدم میاد تو ذهن من اون جایگاه ارزشمند نیست

    اما یکی از دوستان بسیار نزدیکم

    از یک جایی به بعد خیلی پیشرفت کرد تو زندگیش

    از نظر کاری و اندام

    بعد رفت تو همون شغل مورد علاقه من که مربی گری باشه مشغول شد (البته در یک رشته متفاوت)

    و یک درامد مستقل داشت و من به شدت به شدت حسادت میکردم و جالبه من انقدر فکر میکردم که ادم حسودی نیستم که اصلا باورم نمیشد این حس رو دارم

    گاهیم خیلی براش خوشحال میشدم ولی میدونستم احساس ضعف دارم در مقابلش !

    همش میخواستم یجوری خودم رو بهش ثابت کنم‌انگار

    و فکر میکردم‌ ضایع شدم که من و اون تو یک جایگاه بودیم حتی تو یکسری از موارد من خیلی موفقیت های بیشتری داشتم و حتی اون فرد خیلی جاها احساس ضعف داشت در مقابل من اما حالا انگار تو موقیعت کاری جامون عوض شده !!!

    و چقدر پذیرفتن این حقیقت سخت بود

    اما من با حسادت ام با احساس بدبختی کردن خودم رو از شغل مورد علاقم هی دور تر و دورتر کردم

    حتی چند روز پیش یکی دیگه از دوستام خبر داد که استارت کار مربی گریش خورده بعد من اصلا حسادت نکردم اما احساس قربانی بودن کل وجودم رو فرا گرفت

    یعنی خیلی جاها حسادت نمیکنم اما انقدری احساس ضعف و قربانی بودن میکنم‌که خدا میدونه

    همش میگم اخی حیوونکی چقدر تو تلاش کردی و نشد اما ببین واسه اینا شد

    شاید چون فلان موقیعت رو داشتن که تو نداشتی

    و من انقدری تو این موضوع مشکل دارم که زمانی که میام تو بحث باور سازی به الگو برداری برسم

    مغزم هنگ میکنه و انقدری احساسم بد میشه که بیخیالش میشم و چقدر باور سازی واسم سخت میشه با این وجود حتی یوقتایی مثلا یکی از نزدیکام‌به یک موفقیتی میرسه بعد من اولش خیلی خوشحال میشم به من انگیزه میده که منم برم اون کار رو بکنم

    بعد میرم سراغش و چون باور های اون فرد رو ندارم واسم اتفاق نمیافته

    و کم کم‌شروع میکنم اون فرد رو تو ذهنم تحقیر کردن !!!!!

    (وای خدایا

    حالا که فکرش رو میکنم

    چقدر راحت خودم رو از ثروت و نعمت محروم کردم :) )

    مثلا در مورد روابط من یکی از نزدیکانم از برنامه های استاد استفاده کرد‌و از یک رابطه شکست خورده رسید به بهترین رابطه ای که فکرش رو میکرد من انقدری براش خوشحال بودم و هستم که لحظه ای بهش حسادت نکردم‌اما یوقتایی گریم میگرفت که چرا من انقدری شکست خوردم و از ادما ضربه خوردم تو رابطه ای که حتی حاضر نیستم یک قدم بردارم و باز احساس قربانی شدن میکردم

    و یک مثال دیگه که بیارم

    من یه مدت میرفتم سانس باشگاه ها تو رشته رقص مربیارو میدیدم که باورهام تقویت بشه چون استاد میگفتن که اینطوری خیلی باور ساختن راحته بعد جالبه این موضوع رو من نتیجه عکس میداد

    مثلا میدیدم یارو نصف من مهارت نداره بعد تو اون شغلی که من آرزوش رو دارم داره به این راحتی کار میکنه بدون مدرک ورزشی بدون حتی سابقه خاصی و جالب تر از‌اون اینکه من باز احساس قربانی بودن میکردم نه حسادت !!!!

    و خب یه احساسی که باز عامل باز دارنده بود احساس غرور بود و نگاه از بالا به پایین که اره من بهترین‌ام اصلا چرا باید موقیعت این ادم که انقدر از من پایین تره رو بخوام !!!!!!

    و یکار دیگه که میکردم میشستم ساعت ها غر میزدم که اخه بابا برو یکم ماهر شو حداقل تو که همه چیز داری پولتو داری در میاری باشگاه هست شاگردات هستن برو یکم مهارتتو بیشتر کن

    حرفای درستی بود مخصوصا واسه من که هر روز مهارتم رو افزایش میدادم و تمرین میکردم اما !!!! کمکی به من نمیکرد !!!!

    بیشتر من رو از خواسته ام دور میکرد

    حالا بخوام یه جمع بندی بکنم

    احساس غالبی که در چنین شرایطی دارم احساس قربانی بودن هست !

    مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

    (اسم هارو دقیق نمینویسم چون شخصیه )

    ه.س.ت : تونست با اموزش دادن زبان به صورت افلاین و دوره فروختن به یک درامد عالی برسه

    ح.س.ن : تونست که با فعالیت تو رشته بدن سازی و علاقه اش هم به اندام عالی داشته باشه هم یه درامد خوب

    ی‌.س.م.ی : تونست از یک رابطه شکست خورده خودش رو نجات بده و با کنترل ذهنش یک رابطه بی نظیر واسه خودش ایجاد کنه که نظیرش رو من فقط تو بچه های سایت و استاد و مریم جون دیدم

    ی.س.م: تونست که کلاس زومبای کودکان داشته باشه و از علاقه اش پول بسازه

    ن.ی.س.م : تونست از طریق‌ مربی گری که علاقش بود به زدن سه شعبه باشگاه برسه که جز محبوب ترین باشگاه های کرج هستن

    مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    ه.س.ت : تونست با اموزش دادن زبان به صورت افلاین و دوره به یک درامد عالی برسه

    احساس ضعف و قربانی بودن : چون خانواده ثروت مندی داره از اول باور درستی درمورد پول داشته و تونسه موفق بشه به راحتی و پول پول میاره

    ح.س.ن : تونست که با فعالیت تو رشته بدن سازی و علاقه اش هم به اندام عالی داشته باشه هم یه درامد خوب

    احساس قربانی بودن : که چرا من‌ که خیلی قبل از این ادم این‌خواسته رو داشتم و توانایی و مهارت اش رو داشتم نباید این موفقیت رو به دست بیارم و شاگرد داشته باشم

    احساس بی عرضگی : که الان همه مارو مقایسه میکنند و میگن چقدر من بی عرضه بودم و چقدر من عرضه کمتری داشتم و درستم فکر میکنند و…

    ی‌.س.م.ی : تونست از یک رابطه شکست خورده خودش رو نجات بده و با کنترل ذهنش یک رابطه بی نظیر واسه خودش ایجاد کنه که نظیرش رو من فقط تو بچه های سایت و استاد و مریم جون دیدم

    احساس خوشحالی : ایمان ام به اموزش های استاد بیشتر شد چون ایشون شاگرد استادن

    احساس شکستگی : که چقدر قلبم شکسته که نمیخوام رابطه رو تجربه کنم

    ی.س.م: تونست که کلاس زومبای کودکان داشته باشه و از علاقه اش پول بسازه

    احساس کمال گرایی : که من این همه تلاش کردم و مهارت دارم حالا بیام با این درامد کم به بچه ها رقص یاد بدم اصلا نمیخوام اینو ( در اصل خواسته امم نیست این ) ولی حس خوبیم بهم نمیده این حرفا

    ن.ی.س.م : تونست از طریق‌ مربی گری که علاقش بود به زدن سه شعبه باشگاه برسه که جز محبوب ترین باشگاه های کرج هستن

    احساس ضعف : که از اون از بچگی ورزش میکرده و باورش رو داشته و توانایی های فیزیکیش خیلی بیشتر از من بوده و در کل توانایی هاش بیشتر از من بوده هم رقص یاد میداده هم رشته های دیگه وگرنه نمیتونسته به این حد از پیشرفت و ثروت برسه …

    مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

    ه.س.ت : اینهمه ادم خانواده های ثروت مند داشتن و بدتر زیر سایه ی اون ثروت به هیچ جایگاهی نرسیدن و حرکت نکردن اینکه یه آدمی تو همچین شرایط خوبی حرکت کرده دوبرابر جای تشویق داره و نشون میده چقدر اطمینان به نفس داشته که با وجود شرایط عالی از نقطه امن خودش اومده بیرون و حرکت کرده

    این یعنی هرکس تو هر جایگاهی میتونه حرکت کنه و به ثروت برسه

    این یعنی هرکس تو هر شرایط خوبی که هست باید حرکت کنه و هدف داشته باشه

    این یعنی پول خانواده به ادم اعتماد به نفس نمیده به ادم شخصیت نمیده بلکه اون حرکت هایی که ادم واسه درامد شخصی خودش میکنه باعث رشدش میشه و این احساس نیاز در همه هست حتی بچه های افراد ثروت مند

    این یعنی که ما باید مولد ثروت باشیم تا خوشبختی و احساس خوب رو تجربه کنیم حتی به مقدار کم

    این یعنی اون عزت نفس و خود باوری که پول ساختن به ادم میده ارزشش از اون پول بیشتره

    این یعنی معنای زندگی این حرکت هاست و رفاه های مالی برای ازادی بیشتره وگرنه خود استاد هم وقتی به این حد از ثروت رسیده‌چرا باز باید حرکت میکرده غیر از این هست که لازمه زندگی حرکت و هدف داشتنه

    ح.س.ن : زمانی که یک‌فردی که انقدر نزدیک به من بوده و شرایط یکسان چه بسا بهتر از اون داشتم تونسته به این موفقیت برسه که من هرکاری کردم نشده در واقع به این معناست که من هیچ بهونه ای نداشتم که نرسم

    و هر مقاومتی که داشتم و دارم یه مشت حرف بی پایه و اساس پوچ هستن که من قبول کردم وگرنه چرا واسه این فرد شده این نشون میده تمام اون حرفا و مقاوت ها دروغ هستن دروغ هایی که باورشون کردم و چون باورشون کردم طبق قانون تجربه شون کردم

    این‌ الگو تمام فرضیه هایی که باعث میشن من به هدفم نرسم رو رد میکنه !!!!

    ی‌.س.م.ی : زمانی‌که نزدیک ترین دوست من بعد از یک رابطه بی نهایت سمی که توش بدترین رفتار باهاش میشه به همچین رابطه بی نظیری که تجربه هاش 180 درجه فرق میکنه میرسه نشون میده مهم نیست ما تو چه شرایطی هستیم اصلااا مهم نیست از هر نظر اگر که باورهامون تغییر کنه با طی کردن یک تکامل طبیعی به راحتی به خواسته هامون میرسیم و همه چیزززز 180 درجه تغییر میکنه به طوری که باور مون نمیشه اون ما بودیم ….

    ی.س.م: شاید داشتن یه کلاس رقص کوچیک با یه درامد کم برای ذهن کمال گرای من چیز مناسبی نباشه همه من واسه داشتن همین شرایط ماه ها از این سالن به اون سالن رفتم و چون بهش نرسیدم گفتم پیف پیف بود میده!!!!!

    و ذهن ام‌گفته بهتر که نشد با اون درامد کم به کجا میرسیدی در صورتی که زمانی که عاشق کارت باشی

    برای تکامل صبر پر از عشقی داری و چه ترسی برمنه وقتی دوره های استاد رو دارم وقتی یاد گرفتم چطوری پیشرفت کنم و چطوری باور های درست بسازم حالا این مسیره باید از یک جایی شروع بشه

    شیرینی اون‌پولی که از علاقه در میاری کجا !!!!

    واقعا اون خوشبختی که تواون مسیر احساس میکنی زمین تا اسمون تفاوت داره با هرچیزی‌که ما حس میکنیم بهمون خوشبختی میده

    و وقتی احساست خوبه اتفاقات خوبیم میاد سمتت

    پول راحت تر میاد سمتت

    سلامتی و روابط راحت تر‌میاد سمتت

    اقا بزار من همون یه کلاس کوچیک رو تجربه کنم پر بشم ازش اونوقت بگم نمیخوام

    چرا از الان‌بگم نمیخوام؟؟؟؟؟

    ن.ی.س.م : این همه ادم این توانایی های رو از بچگی داشتن پس چرا اونا 20 ساله دارن تو یک سالن درب و داغون مربی گری میکنند و به این جا نرسیدن !!!!

    غیر از خود باور و عشق به مسیر و ایمان به خدا بوده دلیلش؟؟؟؟

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    ه.س.ت : این فرد میخواسته از ایران بره و یه حسی بش گفته که نرو و بمون و اون قید بهترین دانشگاه اون طرف رو زده مونده ایران (درست مثل داستان استاد وقتی اون خانم بهش گفت دعوت نامه میفرستن بیا امریکا و استاد قبول نکرد ) و اون با یه ایمان خاصی به حسش گوش داده و با دیدن یک اگهی این ایده بهش داده شده

    شروع کرده خدام براش ادم فرستاده شاگرد فرستاد

    تمرکز گذاشته ادامه داده ادامه داده تا رسیده به این موقیعت .

    این یعنی من جای اینکه بگم تو ایران نمیشه این جا نمیشه اون‌جا نمیشه تو همین جایی که هستم به موفقیت برسم و بعد خواستم برم یه کشور ازادتر و بهتر

    ح.س.ن : این فرد وقتی خواست شروع کنه حتی یک‌ کلاس ورزشی نرفته بود قبل اش تازه شروع کرده بود اما از همون شروع مسیر چون‌کمال‌گرا نبود خدا کمکش کرد دوره های مربی‌گری رو که رفت شروع به درامد زایی کرد تو یک بازه زمانی کم به بهترین موقیعت رسید که فکرش‌رو هم نمیکردیم‌ما و الان هم سابقه داره هم تجربه هم یه اندام عالی و جالبه اصلا نیتش پول ساختن نبود فقط میخواست که چاق بشه و عضله بسازه و جالب تر اینکه انگار تمام شرایط باهاش هماهنگ شد

    این یعنی وقتی تو یک خواسته ای داری مهم نیست در شروع کار توانایی اجراش رو داری یا نه

    تو شروع‌کن

    خدا درارو باز میکنه!!!!

    کنترل کمال‌گرایی

    ی‌.س.م.ی : زمانی‌که تمرکز بزاری رو یک بخش از زندگیت مسائل مهم اون بخش رو حل کنی باور های درست رو بسازی به چگونگی کار‌نداشته باشی کمال‌گرا نباشی و ادامه بدی اون باورهارو تا اون‌فرکانس هات قوی و پایدار‌بشه بی شک اتفاقاتی میافته که الان به ذهنت ام نمیرسه

    حل مسائل زندگی _ تمرکز

    ی.س.م: از هر نقطه ای شروع کنی بهتر از هرگز شروع نکردنه چون تکامل‌باید اتفاق بیافته اگر که تو نخوای از هرجایی شده شروع کنی هیچ پیشرفتی اتفاق نمیافته !!!!

    ن.ی.س.م : زمانی که با عشق تو یک مسیر حرکت کنی و باور های درست داشته باشی ثروت سراغ تو میاد لاجرم

    همین الان که این هارو نوشتم انگار یک غباری از قلبم شسته شد

    و دوست دارم بارها و بارها بخونم این هارو و موفقیت افراد مختلفی رو مورد بررسی قرار بدم

    استاد‌ من‌نمیدونم‌با چه زبونی تشکر کنم به خاطر این فایل ها

    خداروشکر به خاطر این سایت بی نظیر …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 698 روز

    خب بریم برای تمرین

    حسین همکارم در سرکار توانست چند طراحی کند که واقعا سخت بود او در این چند سال پیشرفت های خیلی زیادی کرده است .

    احساس من:احساس خوبی دارم چون باور کردم که در اینجا چقدر افراد نخبه هست که باعث میشد من هم مثل آنها پیشرفت کنم و خودم را به شرایط عالی و همیشه پیشرفت آنجا تطبیق بدم .

    از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود :به خود باوری برسم الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایش ایده بگیرم ؛

    از زاویه ای نگاه کنم که اگر اون تونسته پس 100درصد منم میتونم و باید باورش کنم ؛از او ایده بگیرم و از او بپرسم چه باوری داشتی و فکر هایی داشتی که تونستی این کار خفن رو انجام بدی .

    چه درس های میتوانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟تسلیم نشدنانجام ندادن کار های حاشیه ای و جدی گرفتن خواسته ام اهمیت ندادن به اتفاق های بد و از همه مهمتر باور داشتن

    سپاسگزار خداوند هستم که همیشه من رو یاری داده

    خدایا مارا به راه راست به کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان هدایت کن

    خیلی ممنونم استاد و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 698 روز

    سلام خسته نباشید

    درباره سوال

    من وقتی میبینم یه نفر به موفقیت رسیده مغزم دو حالت داره حالت اول اینه که به خودم میگم دیدی اون تونست ولی تو تلاش نکردی تو همیشه دست و پا چلفتی و خیلی از این نجواهای شیطانی تو مغزم می‌چرخه که این حالت از حالت دومی بیشتر هست

    حالا بریم سراغ حالت دومی

    حالا یه طرف مغزم که باور های خوب داره میگه دیدی اون تونست پس توهم می‌تونی توهم تلاش میکنی توهم اهدافت برات مهمه باید الگو برداری کنی باید خوش بین باشی که توهم می‌تونی باید فقط باورش کنی

    من خیلی از این حرف هارو تو مغزم دارم و همیشه سعی کردم باور های خوبم جای باور های بدم رو بگیره و همیشه که کسی موفق میشه با تمام وجودم سعی میکنم تحسینش کنم

    یادمه اولا که کسی موفق میشد تو هر زمینه ای ذهنم پر از نجوا بود و اصلا تحسین نمی‌کردم

    ولی الان با کمک خدای مهربان میتونم جملات تحسین بر انگیز رو به زبونم بیارم و به اون فرد رو تحسین کنم درسته که تو ذهنم 100درصد تحسین نکردم ولی خیلی تلاش میکنم که همیشه تحسین کنم

    غیر ممکن فقط یک پندار است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    اعظم م گفته:
    مدت عضویت: 1345 روز

    سلام وآرزوی سلامتی به استاد نازنینم

    خدا را شکر که زنده ام و این آگاهی ها برایم یاد آوری میشود

    و اینها را کسی برایم یاد آوری میکند که به نیروی بینهایت الهی وصل است

    سه ماه پیش پسر خواهرم بورسیه ی دانشگاه اوهایو آمریکا شد ومن از صمیم قلب برایش خوش حال شدم و ازته قلبم برایش آرزوی سلامتی و موفقیت کردم

    و بسیار اورا تحسین کردم چون تلاش کرده بود

    وقتی به اصفهان می آمدند

    درجمع خانوادگی بود می‌گفت ومیخندید و گاهی کتاب را هم مرور میکرد همیشه کتاب به دست بود

    میخواهم بگویم کتاب رفیق شش دانگش بود

    خدا راشکر نتایج زحمات خودش را دیده بود و موفق شده بود

    یاد گرفتم تلاش پیگیر ومداوم انسان را به نتیجه میرساند

    نوش جانش این موفقیت و پیروزی

    گوارای وجودش

    لایقش بود

    حواشی مهم نیستند مهم اهداف ما هستند که باید برای محقق شدنش تلاش کنیم

    یادم هست هرگاه در کودکی شیطنتی میکرد خواهرم می‌گفت نمی‌گذارم به مدرسه بروی

    واو به شدت ناراحت میشد،و نقطه ضعفش مشخص بود.

    از خدا خواستم که پسر من هم موفق شود

    ولی من نمیتوانم پسرم را تغییر دهم

    اگر خودم تغییر کنم و حرکت کنم

    اطرافیان من نیز تغییر میکنند

    من حق و توانایی تغییر خودم را دارم

    و دوست دارم با تلاش و کوشش مداوم موفق شوم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: