ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 123
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود به خدا
و سلام و درود به استاد عباس منش و دوستان راه سعادت
وقتی موفقیتی از نزدیکان میبینم کمی حسادت به سراغم میاد که بنظرم کاملا عادیه چون در ناخودآگاه ما وجود داره در اینجور موارد من شروع میکنم در ذهنم به تشویق و بعد خداروشکر میکنم که موفق شده و در ذهنم شروع میکنم به گفتن جملات مثبت که تو هم میتونی بهتراز اینک هستی بشی فقط کافیه توکلت رو بیشتر کنی و برای تلاشهات ارزش قائل بشی
سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز
خب من راجع هم کار هام وقتی یه کاری بلدن که من بلد نیستم و یا موفقیت کسب میکنم ناراحت میشم گاهی خودمو کم میبینم وو
اها راجع شخص های که دوستشون داره نه این تور نیستم خوشحال میشم
فرهاد. ایشون یه ماشین خرید و تونسته ماشینش یه مدل بالا تر بخر و من احساس اینو دارم که ماشینش بده چرا من نخرید
و جهت مثبت که میتونم الگو بگریم اون تونسته منم میتونم خداروشکر
فرشاد. تو محل کارمون یکی هست که 50 سالش هست و چند تا دوست دختر داره ناراحت میشم و میگم من که 18 سالم هست ندارم بعد این 50 ساله داره احتمالا الان زشت هستن یا به درد نمیخورن
جهت مثبت
میتونم الگو بگیرم که اون تو 50 سالگی تونسته یعنی من تو 17 سالگی نمیتونم منم میتونم دختر های هستن که حاظرن با من باشن
سینا
سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی
حقیقت رو بخوام بگم من حداقل ندیدم که توی فامیل یا دور برم کسی باشه که به موفقیت رسیده باشه و روی خودش کار کنه دوستی که ندارم و خواهر برادرهامم که میدونم اصلا مخالف هستن با این موضوعات و اصلا به قوانین اعتقادی ندارن
ولی در فضای مجازی چندسالی هست که دختر ها و پسرایی رو میشناسم ک موفقن و با جرأت میتونم بگم وقتی به موفقیت خاصی میرسن و نشون میدن من عمیقأ خوشحال میشم و حتی اشک شوق هم میریزم
چه بسا که اکثرن موفقیت هاشون دقیقا عین اهداف منه گوشی که میخرن ماشینی که میخرن و موقعیتی که بدست میارن همه و همه
و من در پسر عمو خاله دایی و با دختر خاله هامم ندیدم و تا اونجایی که میدونم همشون درگیر مشکلات و بیماری و خرافات هستن و خب به همین دلیل رابطهای باهاشون ندارم و این شرایط باعث شده من تمرکزم رو بزارم روی افرادی که حالا در فضای مجازی میشناسم و میبینم موفقیت های اونارو میبینم و تحسین میکنم بعضی اوقات یکم احساس ضعف به سراغم میاد که من مثلا دورم یا نمیتونم ولی خب از وقتی که استاد رو شناختم و فایل هاشون رو گوش میدم این احساس خیلی کمتر شده
توی حوزه کاریم وقتی میبینم همکارام به میزان درآمدی که میخوان رسیدن کنجکاو میشم و دوس دارم بدونم که چیکار کردن چطور عمل کردن که تونسن بهش برسن و خداروشکر میکنم که احساس حسادت ندارم و میتونم به جای ضعف و حسادت و حتی عصبانیت ازشون بپرسم و بدونم که چیکار میکنن و چه باور هایی ایجاد کردن
خداروشاکرم که در این مسیر قرار گرفتم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم مریم جون و دوستان هم فرکانسم
تا اونجایی که من یادم میاد هیچ وقت حسادت نکردم و همیشه مشوق بقیه بودم زمانی که میخواستن کاری رو شروع کنم
در مورد خواهرم میتونم بگم از سن کم عاشق ورزش بود و خیلی تکاملی پیش رفت اصلا خودش رومحدود نکرد با اینکه در شهر کوچیکزندگیمیکنیم و کلاس های مربیگری نبود خودش رومحدود نکرد و با استفاده از کلیپ های که از گوگل و جای دیگه به دستش میرسید خیلی از حرکت ها رو یاد گرفت و مربیگری رو شروع کرد در چند شاخه ورزشی .من واقعا تحسینش میکنم
الان که با قوانین آشنا شدم و الان که فکر میکنم میبینم خواهرمیک الگو با باور های درست بود
باور به اینکه چون در شهر کوچیکهست باز هم میتونه به خواسته اش برسه و راه پیدا کرد برای رسیدن برای اون خواسته اش و خودش رو محدود نکرد . و خیلی تکاملی پیش رفت .مکان نداشت برای اینکه باشگاه راه اندازی کنه ولی داخل حسینیه محلمون شروع کرد و کم کم پیشرفت کرد و الان باشگاه خودش رو داره
واقعا از ته دلم تحسینش میکنم و براش آرزوی موفقیت روز افزون دارم
شاید قبلا در رابطه با موفقیت بقیه حسادت نمیکردم ولی مهم هم نبود برام اصلا دقت نمیکردم بهش و میگفتم هر چی شده برا خودش شدهوبه من ربطی نداره
ولی از وقتی با قانون توجه به نکات مثبت آشنا شدم خیلی موفقیت بقیه به چشمم میاد و کلی تحسین میکنم اطرافیانم رو
حتی چیز های جزئی وکوچیکرو که میبینم شروع میکنم به تحسین کردم و به اون شخص میگم وابراز احساسات میکنم
و این برای من خیلی لذت بخشه
وقتی یه حس خوب به بقیه منتقل میکنم خودم خیلی حالم خوب میشه ولذت میبرم
خدا رو شکر با قوانین این جهان دارم بیشتر آشنا میشم و زندگی برای من شیرین تر شده
1من یکی از هم باشگاهیم توانست یک حرکتی که من ماه ها دارم تمرین میکنم خیلی خوب انجام داد و من اولش هیچ احساس خاصی نداشتم ولی بعدش به خودم گفتم ببین اون کمتر تو کار کرده توانسته پس منم 100 درصد میتوانم اون حرکت را انجام بدهم و پس از چند جلسه که اینو با خودم گفتم توانستم اون حرکت را بزنم
این موفقیت دوست من برای من الهام بخش بود
و درسی که گرفتم این بود اون توانسته منم میتوانم
2 یکی از هم کلاسی هایم تو درس علوم خیلی پیشرفت داشت من اولش خودم را سرزنش کردم گفتم چرا اون که هم سن من بوده توانسته و من نمیتونم
بعد رفتم ازش پرسیدم که چیکار میکنی که انقدر موفق هستی در درس علوم گفت من همه ی نکات علوم را چند بار مینویسم و میخونم منم به خودم گفتم پس منم میتوانم همین کار را بکنم و به موفقیت برسم
واین کار به من ایده داد
ودرس گرفتم با چند ایده جالب و خوب میتوان به موفقیت رسید
بنام الله
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم،
پسرخاله من هنرپیشه معروف سینما و تلویزیون هست (سامان صفاری)،هم سال هستیم و از بچه گی باهم بودیم …
من الان در موردش احساس غرور میکنم و از تمام وجودم براش آرزوی موفقیت و سرافرازی رو دارم،
اولین قسمت از سریالهایی که بازی میکنه وقتی میبینم ، یا وقتی سینما میرم فیلمش و ببینم،زنگش میزنم و کللللی تعریفش میکنم..
من برای تمام اطرافیانم آرزوی خوبی و موفقیت میکنم از تمام وجودم،
چون میدونم همین احساسهای ناب به خودم برمیگرده ..
بعضی وقتا که حالم خرابه یا یه مشکلی برام پیش میاد این احساس خیلی کم رنگ میشه و من سریع میفهمم که شرک هستش و شیطان دست بکار شده که من به پایین بکشه..
و این احساسهای بد مثل وزنه های سنگینی هست که وقتی داری اوج میگیری تو رو به پایین میکشه و نمیزاره به خوشبختی و سعادت برسی،
من یاد گرفتم با کوچکترین احساس بد یا حسادت یا خشم..
یه قانونی دارم به اسم قانون تبدیل،
احساسمو تبدیل میکنم به احساس مثبت در اون زمینه ای که حالمو خراب کرده ..
مثلا دوستم مربی بدنساز خیلی خوبی هست و باشگاه داره،
که همه مسابقه هاشو شرکت کردم و طرفدارش بودم همیشه و تشویقش کردم…
بعضی وقتایی فکرم درگیره و کارهام اوکی نمیشه شیطان میاد میگه نگاه به احسان کن چه طور داره روز به روز موفق میشه و تو هنوز..
تبدیلش میکنم میگم ، خیلی هم خوبه احسان دوست منه اگه موفق بشه و پیشرفت کنه لذت میبرم و میرم از تجربه هاش درس میگیرم و میتونه وقتی باشگاهش تمرین میکنم بهترین برنامه رو برای من بنویسه و من از اندامم و در کنارش بودن لذت میبرم.
همیشه احساساتم رو تبدیل میکنم و مینویسم در گوشیم یا دفترچه ای که دارم.
خداروشکر میکنم به خاطر قانون بدون تغییر خدای مهربان.
استاد عزیزم عشق الهی را با شما شناختم .
و بسیار سپاسگزارم از خداوند برای این سایت بی نظیر و بودنتون.
با سلام
من از موفقیت افراد خانواده ام به شدت خوشحال میشوم و ارزوم موفقیت هر روزه آنهاست درمورد سایر افراد این مورد از ته قلبم نیست و گاها همراه با حسادت هست اما خیلی زود خودم رو جمع و جور میکنم و ذهنم را برای بدست آوردن موفقیت مثل آنها آماده ومحیا میکنم . احساس می کنم حسادت ناشی از موفقیت دیگران گاهی هم بد نیست.
باسلام
نشانه بسیار خوبی بود
من مقداری روی روش موفقیت دیگران حساس بودم مقداری هم روی شخصیتشون مثلا اگر موفق بشن و بخوان به دیگران از موضع بالا نگاه کنن خوشم نمیومد از آدمهایی که بر اساس خلاقیت و شایستگی رشد می کردند خوشم میومد و میادگرچه ذهن چموش بازیشو داره اما بودن افرادی که با دلالی و وام واین روشها وضعشون خوب میشد حال نمی کردم
البته ذهن جوریه که دوست داره خودشو با دیگران مقایسه کنه از این هم باید بهره برد
دوستم قاسم استاد دانشگاه شد دکترا گرفت و جذب یک دانشگاه خوب شد هم رشته بودیم اول یکم ذهنم چموش بازی در آورد وقتی با منطق مجابش کردم لذت بردم از رشدش الان اولویت من ادامه تحصیل نیست اما علاقمند بودن قاسم به راهش ایده خوبی بمن می ده که راهم را با علاقه طی کنم درسها یی که می تونم بگیرم پشتکار و همت است در راه خواسته
کاظم دوستم یک پروژه موفق سودآور اجرا کرد که ذهنم دوباره بازی در می آورد که مهارش کردم اونهم به این کار علاقه داشت و سمج وپیگیر بود که بمن یاد می داد صبور باشم و پیگیر و با علاقه دنبال کنم و..
به نام سیستم هدایتگر بشر.
سلام
مهمنیست تو چه شرایطی هستی وقتی تصمیم می گیری تغییر کنی کلا زندگیت تغییر می کند.
باورهای غلط بشناس و عوضش کن.
وقتی یکی از افراد نزدیکت به موفقیت می رسد احساس تو چگونه است؟
از لحاظ توانمندی حساب کنید من خودم از همه اطرافیانم بیشتر موفق شدم تو درس که به لطف الله از کسانی که می شناسم بهتر بودم از لحاظ کار ظاهر و موقعیت اجتماعی نسبت به اطرافیانم بهتر هستم تو این موارد هیچ گاه و هیچ وقت به کسی حسادت نکردم همیشه هم دیگران تشویق کردم که درس بخونن کار کنن تلاش کنن درآمد شخصی خودشون داشته باشند .غالبا تو موارد مالی و تحصیلی هیچ وقت حسادت نداشتم
شاید مثلا به رتبه های برتر کنکور حسادت می کردم یه زمانی اما الان خیر.
اگر دیگران خیلی موفق بشن من حس بدی پیدا نمی کنم و براشون دعای خیر می کنم دلم می خواد پیشرفت کنن و خودمم پیشرفت کنم اما وقتی من بخوان تخریب کنن یا فخر فروشی کنن یا وقتی می شینن جلوم خیلی مَنم مَنم می کنن خیلی اعصابم بهم می ریزه.یعنی موفقیتشون من خیلی خوشحال می کنه اما اینکه با رفتارشون بخوان من تخریب کنن یا بهم فخر فروشی کنن یا یه جوری رفتار کنن که سرتر هستن ناراحتم می کنه .
برای مثال اگر مثلا خواهر من 10 تا خانه هم بخره من خیلی خیلی زیاد خوشحال میشم ولی اینکه مثلا بخواد بهم بگه من خانه دارم تو چی شدی تو فلانی یا فخر بفروشه خیلی بهم می ریزم.
1_وقتی غزاله خواهرت ازدواج کرد چه احساسی داشتی ؟
خواهرم غزاله سنش از من 5 سال کوچیکتر اون جا که فهمیدم عاشق شده خیلی خوشحال بودم براش و غالبا حمایتش می کردم .با اینکه اطرافیان خیلی حرفها زدن که تو بزرگتری اون کوچیکتر چرا اون اول ازدواح کنه ولی هیچ وقت تو قلبم حسادتی نداشتم که اون زودتر ازدواج کرده خیلی هم براش خوشحال شدم تنها موضوعی که ناراحتم کرد این بود که خیلی من زیاد دوستش داشتم و از اینکه تنها شدم ناراحت بودم.وگرنه به اینکه زودتر ازدواج کرد و عشق بیشتری تجربه کرد حسادت نمی کنم چون واقعا خواهرم لیاقت اون عشق تو سن کم داشت.غزاله خیلی مهربانه کمی رفتارهای حاشیه ایی پیدا کرده ولی در مجموع من تحسینش می کنم چون غزاله قبل ازدواجش با اینکه هردو در یک خانه بودم هیچ وقت در بند حاشیه ها نبود همیشه خوش اخلاق بود مثبت بود برعکس من هیچ وقت با خانواده بحث نمی کرد اون نسیت به من امیدوار تر بود و باورهای مناسب تری داشت .
من چون کمال گرایی داشتم همیشه می گفتم باید حتما جهیزیه تکمیل باشه خانه زندگیم عالی باشه درآمد خیلی زیاد داشته باشم شاغل باشم تا ازدواج کنم ولی اون باورهای خوب خودش داشت و عشق بیشتری تجربه کرد و من خوشحالم براش .
وقتی دختر دایی پسر دایی هام و افراد درجه یکم که سنشون کمتر بود همه زودتر ازدواج کردند شاید اولش یکم با خودم حس کردم نکنه من از قافله عقب موندم بعدش گفتم نه هرکس شرایط متفاوت از دیگران تجربه می کنه
من برای همشون خوشحالم و امیدوارم که روابط خوب تجربه کنن اینکه اونا خوشبخت باشن ثروت مند باشن روابط خوبی تجربه کنن من ناراحت نمی کنه یعنی اینکه تو آسایش باشن منرو خوشحال هم می کنه.
اما اینکه وقتایی که اونا بابت روابطشون من تخریب کردن من ناراحت کرد.اینکه اونا هی بهم گفتن تو چرا ازدواج نکردی من تو منگنه گذاشتن تو فشار گذاشتن من عصبی ناراحت کرد چون استاد من واقعا برام مهم نبود که دیگران چیکار می کنن نمی کنن ولی واقعا اینکه بخواند بگن ما ازتو بهتریم این ترمز من هست چون نمی تونم پذیرشش کنم یکی بگه چون من ازدواج کردم از تو بهترم. خوب چه ربطی داره واقعا من خواستم تو زمینه های دیگر پیشرفت کنم و خوب ازدواجم به موقع رخ می دهد .
شاید وقتایی که می دیدم دوستانم و هم کلاسی های دبیرستانم در رابطه عاشقانه خیلی فوق العاده ایی هستن یا ازدواج کردن و چندتا بچه داشتن می گفتم نکنه من 25 سالم شد از دیگران عقب موندم چرا من موفق نشدم ازدواج نکنم و تو این سن مثل دوستانم فرزندان خودم ندارم البته این هم به شکل تخریب یا بی احترامی نبود فقط،شاید گاهی در ذهنم می آمد البته این قبل از آشنایی با این سایت بود الان اصلا اصلا اصلا حتی یک ثانیه از ذهنم نمی گذره که چرا دیگران از من روابط بهتری تجربه کردن چون صدرصد لیاقتشو داشتن و من بودم که با باورهای اشتباه خودم این موقعیت به وجود اوردم .بعدش من شروع کردم به تحسین تمام روابط عاشقانه تحسین تمام افرادی که باهم خوب هستن.
قدیم این حسادت اندک من ناشی از باور کمبود من بود اینکه موفقیت دیگران ازدواج دیگران بخواد مانع ازدواج من شود .
شاید کسانی که تو سن خیلی کم مثلا 15 سالگی عشق تجربه می کردن برای من حسادت بود
اما الان من خودم به لطف خدا اصلا برام این چیزها مهم نیست.
عاشق خودمم خودم با خودم حال می کنم .از تنهایی لذت می برم تو تنهایم حالم خوبه
قدیم حال خوب خودم گره زده بودم به عوامل بیرونی اما الان می دانم خودم باعث حال خوب خودم هستم و دیگران برای من هیچ اهمیتی ندارند.
موفقیت دیگران دستاورد دیگران مانع بدبختی من نیست.
یه ترمز این لا به لا پیدا کردم اینکه کل دوستام رفیقام خوشبخت بشن مثلا مولتی میلیارد بشن پیشرفتت کنن و…من خوشحال می کنه حسادت نمی کنم اما اقوام درجه1 ام بخوان خیلی بالاتر باشن به واسطه اینکه بخوان فخر فروشی کنن من ناراحت می کنه .مثلا اینکه بخوان اندام خوب داشته باشن من خوشحالم میشم براشون اما اینکه می آیند خودشون با من مقایسه می کنند می گند ما خوش اندام هستیم تو اندامت فلانه من ناراحت می کنه
ولی الان متوجه شدم چون من نسبت به سنم خیلی پیشرفت های خوبی داشتم دیگران به من غبطه خوردن و حسادت کردن حالا چون خواستن من رو تخریب کنن در حد خودشون کنن ضربه زدن به بخش های دیگه مثلا من چون باورهای خوبی در زمینه تحصیل داشتم همزمان کار کردم همزمان رتبه 142 ارشد شدم و راحت قبول شدم دانشگاه آزاد و شرایط خداوند جوری چید من درسم خوندم و شغلم داشتم خوب چون اینجا باورهای خوب مناسب داشتم .
اما تو ازدواجم خوب یک سری ترمزها داشتم مانع موفقیتم بود دیگران هم از این ناحیه من مورد شماتت قرار می دادن.
…………
1_تعداد زیاد موفق بشن شانس من کم میشه :آره شاید این تصور من داشتم قدیم وقتی دوستان همسنم ازدواج می کردن ولی الان میدانم 8 میلیارد آدم روی زمین هست
من خودم مقصر تمام شرایط می دانم چون خیلی ترمزهای افتضاحی در زمینه روابطم داشتم.
سلام به مرضیه عزیز
چقدر عالی و با جزئیات بیان کردی ذهنیت محدود کننده ای که داری و من بسیار در این زمینه مثل شما هستم .
یعنی از پیشرفت افراد ناراحت نمیشم ، ولی زمانی که فخر فروشی میکنن حس بدی پیدا میکنم و احساس ضعف میکنم .
اما خوشبختانه یه روش عالی پیدا کردم برای رسیدن به حس خوب تو این زمینه که دوست داشتم اینجا بنویسم شاید مفید باشه .
اول اینکه وقتی کسی فخر فروشی میکنه ، یعنی حالش خوب نیست ، یعنی از درون احساس خوشبختی نمیکنه ، پس دلیلی نداره من ناراحت بشم ، چون اصل اینه که از درون احساس خوشبختی داشته باشی ، حالا دنیا دنیا پیشرفت کن و ثروتمند شو ، وقتی حالت خوب نیست به چه دردی میخوره .
این تغییر نگاه هم حسم و بهتر میکنه هم بهم یاد اوری میکنه که چقدر نعمت و ثروت ، که همون حال خوبه رو دارم .
دوم این که به خودم یاداوری میکنم که تو این مدت از نظر شخصیتی چقدر رشد کردم ، چیزهایی که قبلا نداشتم و الان دارم و در کل داشته هامو بیشتر بررسی میکنم و خیلی راحت متوجه میشم پیشرفتی که من داشتم شاید خیلی دیده نشه مثل خونه و ماشین عالی ، ولی ارزشش خیلی بیشتر از داشته های ظاهری دیگرانه .
سلام زیبای قشنگم
چه اسم پر انرژی دارید زیبا
امیدوارم که زندگیتون هم به زیبایی اسمتون زیبا باشه .
ممنون از وقتی که برای خوندن کامنت من گذاشتید و بسیار ممنونم بابت راهنمایی هاتون️
پرسید به خودت افتخار میکنی؟!
گفتم بسیار، پرسید چرا؟!
گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار
از اول خودمو بازسازی کردم تا زندگی
امروزمو داشته باشم.
دقیقا داستان ماست ماهم کلی تلاش کردیم تا به همین جا امروزمون برسیم
سلام استاد عزیز
خداوند رو هزاران بار شکر گزارم که من رو در مسیر هدایت قرار داد
من هر روز وهر روز ازش خواستم که من رو هدایت کنه ومن تسلیم هستم واز زمانی که این تعهد رو به خودم دادم همه چیز به طور خارق العاده ای تغییر کرد
ومسیر بهم نشون داده شد
استاد شما دست خداوند شدین برای تغییر زندگی میلیونها انسان .چون خودتون خواستین
در مورد تمرین این جلسه
برادر زاده من تونست یه دختر دانشجو در رشته مورد علاقش به آلمان مهاجرت کنه ومن اولش یکم حسادت کردم البته اون 12 سال از من کوچیکتره
ولی این حس رو داشتم که ببین اون تو نوجوانی تونسته ولی تو دیگه دیره ونمیشه تو بچه داری وهمسر وزندگی اون مجرده واز این باورهای محدود کننده
ولی از زمانی که وارد دوازده قدم شدم وقدم به قدم این سیمان باورهای محدود کنندم رو شکستم باور کردم فارغ از اینکه من چه سنی دارم متأهل هستم یا مجرد من هم میتونم در مسیر کار مورد علاقم پیشرفت کنم و مهاجرت کنم اگر اون تونسته منم میتونم
اگر اون تونسته تمرکزش رو بزاره روی خواستش وخودش را دور کنه از حواشی پس منم میتونم
ویه الگوی موفق دیگه یکی از فامیلهای دورمون تونست
به واسطه گلخونه خیلی
پیشرفت کنه وتوی شهرمون
همه شناختنش وبعد برای کارافرینی مهاجرت کرد به آمریکا در این مورد هم دقیقا ایشون متاهل بود از من دوسال بزرگتره ولی با تمام اینها اون تونست
اولش بازم یکم احساس حسادت داشتم ولی الان
تصمیم گرفتم هر روز برم تو پیجش و تحسینش کنم
وبه خودم بگم اگه اون تونسته منم میتونم
اون ایمانش رو نشون داده وحرکت کرده ورفته تو دل ترسهاش
استاد واقعا ازتون ممنونم
شما معجزه تک تک اعضای سایت عباسمنش هستید
پرتوان وپر روزی باشید