ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 126

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    به نام الله هدایتگر

    خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است

    سلام دوستان خوبم

    تمام اتفاقات زندگی مابه خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنیم

    خداوندهرلحظه داره ماروهدایت وحمایت میکنه

    این فایل نشونه من بودگفتم ببینم که خداچی میخوادبهم بگه واونم باورهای محدودکننده روبهم گفت

    جواب سوال اول=

    من قبل ازاشنایی بااستادوکلااشنایی بااین قوانین حسادتم خیلی بیشتربودبرای موفقیت دیگران وحتی خوانواده ویادمه یکی ازدوستانم درمدرسه که پولداربودوهمیشه وهرروزلباس های جدیدی روتنش مبکردمن اخرسال حس حسادتم خیلی زیادشدوباهاش دعواکردم ودرگیرشدم ودوست داشتم تخریبش کنم ولی الان اون حسادت هاکمترشده ومن ارزوی موفقیت میکنم هم برای موفقیت دوستان وهم خانواده

    برادرم مهدی خونشوعوض کردویک خونه ویلایی درجای خیلی خوب گرفت اولش یکم حسادت کردم ولی گفتم مهدی خیلی سختی کشبده انشالله که این خونه براش عالی باشه ولذت ببره

    ولی خودم احساس ناتوانی بهم دست دادوبیعرضگی البته خیلی کمترازقبل

    ایده که منم میتونم مثل مهدی خونه خوب بگبرم چون اون هم به خداتوکل داشت وشجاعت داشت این خونه روبگیره وپاگذاشت روی ترس هاش

    برادرم علیرضادفترزدونیرواستخدام کردومن خوسحال شدم ولی ته دلم حسادت کردم واحیاس عدم لیاقت واحساس کمبودداشتم

    ولی بایدبگم اگه اون تونسته منم میتونم

    چون فرصت هاونعمت هادرجهان بینهایته ومن اشرف مخلوقاتم وحتی میتونم بشم ایلان ماسک چون همه مابه یک اندازه به نعمت های خداونددسترسی داریم ومغزهای مایکی هست وهمه ماانسانیم واشرف مخلوقاتیم

    بایدبگم هرکسی به هرجایی رسیده منم میتونم چون من بهتربن مخلوق خداوندم

    پاشنه های اشیل من وذهنیت محدودکننده من

    هنوزحسادته

    باورعدم لیاقت که من نمیتونم وبایدروی خودم کارکنم

    باورکمبودفرصت ها

    باورناتوانی ومقایسه کردن خودم بادیگران

    هنوزپارتی داشتن هم توذهن من هست واین یک شرکه وباورتوحبدی روبایدبیشترروی خودم کارکنم که اقاتنهامنبع قدرت درجهان خداونده وپارتی من خداونده ونترسم وحرکت کنم

    درسهای من ازموفقیت دیگران

    شجاعت وجسارت ورفتن تودل ترس ها

    توانایی نه گفتن به دیگران ومهم نبودن حرف دیگران

    توکل کردن به خدا

    تمرکزبرروی یک کاروهدف مشخص داشتن

    احساس خوب داشتن

    کسب مهارت بیشتربرای رشدکسبوکاروموفقیت درزندگی

    واخرش بایک بیت خلاصه میشه

    توخودپای درراه بنه وهیچ مپرس

    خودراه بگویددکه چون بایدکرد

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    علی کرامتی زاده گفته:
    مدت عضویت: 385 روز

    سلام و وقت بخیر خدمت تک تک دوستان و همراهان عزیز سایت استاد بی‌نظیر و دوست داشتنی که کلی تغیر را در خیلی ها ازجمله من ایجاد کرده استاد عباس منش عزیز سلام

    خوب این سوال که احساس ما نسبت به موفقیت دیگران چی هست یک سوال عالی و بینظیر هست

    من خودم قبلا نسبت به اتفاق های اطرافم و عزیزانم احساس خوبی نداشتم و حسادت و گاهی هم احساس عقب افتادن از دوستان به من دست میداد

    خوب خدارو شکر که تو این چند وقت افکارم تغیر کرده و حتی شخصیتم نسبت به قبل خیلی خیلی بهتر شده و احساس میکنم که به اون ادمی که خدا آفریده و به خودش احسنت گفته کمی نزدیک میشوم و در مسیر آن حرکت میکنم هرچند که اول راه هستم ولی خیلی راه قشنگی هست و حالا جواب به سوال

    خدارو شکر که خیلی از دستاورد های دوستان و عزیزانم را خودم تجربه کردم

    محسن :جدا شدن از شریکش و زدن مغازه برای خودش

    خوب وقتی این خبر را شنیدم واقعا خوش حال شدم و بهش زنگ زدم وکلی انرژی دادم و بهش گفتم که خیلی کار خوبی کرده ولی باور این که هرکی از شریکش جدا میشه با ناراحتی و دعوا هم در من شکست و وقتی ازش پرسیدم گفت نه باهم صحبت کردیم وباهم به این نتیجه رسیدیم که جدا بشیم بدون ناراحتی اتفاق افتاد خدارو شکر

    خرید ماشین سنگین حسین :خودش زنگ زد و به من گفت باز هم از سمیم قلب خوش حال شدم و براش آرزوی موفقیت کردم و کلی لذت بردم و فهمیدم که جهان درحال رشد هست

    خوب بعضی وقت ها هم احساس حسادت میکنم ولی خیلی کم هست و خیلی سریع این احساس عوض میشه

    با آرزوی رسیدن به تک تک خواسته هات دوست عزیز من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فریبا حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 654 روز

    بنام خدا

    سلام و درود فراوان به استاد عزیزم

    سوال: اگر یکی از افراد نزدیک بشما به موفقیت بزرگی برسد موفقیت کاری، مالی، روابط یا…..

    شما چه احساسی دارید آیا احساس خوشحالی میکنی؟ الهام بخش تو است و کنجکاوی که ایده بگیری که چجوری به اون موفقیت تونسته برسه و باور میکنی تو هم میتونی؟

    یا حسادت میکنی و احساس بدی داری؟

    برای من پاسخ دادن به این سوال ناراحت کننده بود چون منو با درون خودم با اون چیزی که واقعا هستم روبرو کرد چون برای جواب این سوال نمیتونستم تظاهر کنم که بگم اره من از موفقیت دیگران خوشحال میشم

    اما نه موضوع عمیق تر و سرنوشت ساز تر ازین است که دیگه روی احساساتم سرپوش بگذارم روی باور های غالب خودم سرپوش بزارم و هی بگم پس نتایج چرا نمیاد من که هر روز فایل های استاد را گوش میدم

    چند روزی بود که به این نتیجه رسیده بودم که من تعهد لازم و کافی ندارم استمرار ندارم بخاطر همینه که نتایج دلخواه من پدیدار نمیشه

    امروز هم روز سختی را گذراندم

    اما هدایت شدم به این سلسه فایل ها(ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده)

    خواسته ای مهم زندگی من که چند سالی است این خواسته ای منه ازدواج عاشقانه و موفق است که هنوز موفق نشدم راستش قبل آشنایی با استاد که اصلا فکر نمیکردم خودم میتونم با تغییر باورهایم به این خواسته برسم و خیلی سخت و دور از دسترس میدیدم و میگفتم باید درس بخونم حتما درامد داشته باشم جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشم تا بتونم ازدواج دلخواهم را داشته باشم(عدم احساس لیاقت)

    و اما پاسخ به سوال:

    مورد اول: ازدواج عاطفه و رامش: وقتی خبر این ازدواج را شنیدم به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم خیلی با حسرت زیادی گفتم خوشبحال عاطفه که با مردی که عاشقش بود ازدواج کرد چقدر عاطفه زرنگ بود که رامش را اینقدر به خودش علاقه مند کرد که باوجودیکه خانواده پسر راضی نبودن بازم پسره با عشقش ازدواج کرد انوقت من چی؟؟؟ تا ب کسی علاقه مند میشم شرایط ازدواج یا تصمیم ازدواج با منو نداره ومجبورم قید رابطه را بزنم

    خوب عاطفه در خانواده بهتر از من بزرگ شده شرایطش بهتر از من بوده خلاصه ارزشمند تر از من بوده نگاه حسرت، احساس ناامیدی، حسادت بمن دست میده و اصلا هروقت یادم میاد تنم میلرزه این همون موردی است که خیلی احساس منو بد میکند

    و از طرفی هم دنبال اینم که مشکلی توی رابطه شون یا زندگی شون اگر است بفهمم که باخودم بگم نه اینقدری هم که من فکر میکنم خوشبخت نیستن نه خدامیدونه عشق شان تا همیشه ادامه پیدا کنه حتما منحصر به زمان دوستی و نامزدی شان است و بعد ازدواج خبری ازین عشق نیست

    مورد دوم: ازدواج مرضیه: خبر ازدواج این دوستم باعث خوشحالی من شد و گفتم لیاقتش را داشت

    احساس حسرت میکردم که گفتم ببین برای این شد اما از من هنوز هیچ خبری نیست و بازم این احساس داشتم که اون چهره ای زیباتری دارد تحصیلات بیشتری دارد خانواده ای فرهنگی دارد.

    اما در کل میگفتم واقعا لیاقتش را داشت.

    وخیلی احساس من بد نشد نسبت به مورد اولی که نوشتم و فقط گفتم کاش برای منو خواهران منم زودتر همچین ازدواج خوبی اتفاق بیفتد

    در کل وقتی میشنوم پسری عاشق یه دختر میشه و میره خاستگاری اش و دختر هم عاشقش است و ازدواج میکنند باهم

    دوتا فکر میاد توی ذهنم

    1_خوشبحال اون دختره که باکسی که عاشق هم بودن ازدواج کردن احساس حسرت بمن دست میده که برای اون شد (من که اینقدر ارزشمند نیستم که این نعمت وارد زندگی من بشه=احساس عدم لیاقت)

    2_ این عشق و دوست داشتن ماندگار نیست مگه میشه این عشق و علاقه بعد ازدواج هم ادامه داشته باشد(احساس ترس، احساس کمبود عشق)

    از موفقیت های مالی، شغلی، تحصیلی دیگران هم در بعضی موارد احساس حسادت، حسرت میکنم

    اما بیشترین باورهای محدود کننده ام در مورد روابط است که فکر میکنم بزرگترین پاشنه اشیل من احساس عدم لیاقت است.

    باورهای قدرتمند کننده:

    مورداول: من که نمیدونم اون چه فرکانسی به جهان ارسال میکند که نتیجه اش شد ازدواج با مرد دلخواهش، باوری که منو درین موضوع به آرامش میرسونه اینه که به نتایج او نگاه نکنم بلکه با آموزش های دوره ای عشق و مودت باورهای هماهنگ به خواسته ام بسازم و منم عشق را تجربه کنم.

    منم لیاقت دارم که یکی عاشق من بشه و دقیقا همون مرد رویاهایم باشد و این عشق به ازدواج برسه و یک عمر عاشقانه باهم زندگی کنیم

    ادم های زیادی هستن عاشقانه ازدواج کردن و عشق شان پایدار است مثل رابطه عاشقانه رونالدو و جورجینا

    مثل رابطه مسی و همسرش

    اصلا طبیعی اینه که عشق و مودت هر روز بین شون بیشتر بشه اگر غیر ازینه بخاطر باورهای محدود خود افراد است و گرنه روند طبیعی عشق است

    .مورد دوم: مرضیه به خداباور خوبی داشت و همیشه میگفت خدا خواسته های ادم را اجابت میکند صبور بود و سعی میکرد مثبت اندیش باشد برای خودش ارزش قائل بود

    منم باید یاد بگیرم باورهامو در مورد خدا درست کنم گمان نیکو داشته باشم به خدا

    و بگم همون خدای که این رابطه عاشقانه را به مرضیه داد بمنم میده

    و درنهایت باید با تهیه دوره ای احساس لیاقت بصورت تمرکزی روی خودارزشمندی درونی ام کار کنم این روزها به وضوح متوجه شدم هرچی میخورم از عدم احساس لیاقت میخورم.

    خدایا کمکم کن بتونم شخصیت خودم را تغییر بدم.

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Shahin گفته:
    مدت عضویت: 159 روز

    سلام به استاد ومریم جان و همه ی دوستان خوبم من چند بار به این فایل هدایت شدم و نشانه ی روزم بود من نمی‌دونم چرا با این همه باور محدود کننده انتظار اتفاقات خوب داشتم بینهایت سپاسگزارم از استاد عباس منش که صراط مستقیم را بهم نشون داد

    من در مقابل موفقیت دیگران مخصوصا نزدیکانم احساسم به شدت بد میشد فکر میکردم من بی عرضه ناتوان بدردنخور و فکر میکردم من نمیتونم به موفقیت اونا برسم عقب میمونم و تنها میشم طرد میشم دوست داشتنی و محبوب نیستم بهم بی‌توجهی و بی احترامی میشه با این افکار پر از خشم و ناامیدی میشدم

    باور قدرتمند کننده اگر اونا تونستن پس تو هم میتونی چون همه ی انسانها دارای سیستم عصبی مشابهی هستن باید باور ایمان توکل جلو بری و بابت موفقیت های کوچکت خودت رو تشویق کنی و الگو بگیری از موفقیت دیگران و سپاسگزار که در مدار موفقیت قرار گرفتی تا باورات تقویت بشه با موفقیت دیگران که میشود اگر برای اونها شده برای تو هم میشود به شرط باور و ایمان و این آگاهی جدید را باید هر روز تکرار کنم تا بشینه توی بند بند وجودم هر کسی هر جایی هست جای درست خودشه خداوند عادل است و جهان بر پایه عدل هیچ شانسی در کار نیست احساس خوب اتفاقات خوب

    در پناه الله یکتا شاد باشید موفق و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 198 روز

    به نام خودتون جاان

    سلام و‌احترام به استاد عزیزم و‌دوستانم در سایت

    این دومین کامنت من در این فایله و دوباره هدایت شدم برای شنیدن این فایل…

    راستش من جوابم برای این سوالتون خیلی جالب نبود

    ( چون الان بعد از هدایت شدنم عقیده و شخصیتم تغییر کرده به لطف خدا)

    ولی نظرمو قبل از تغییراتم کامنت میکنم

    همیشه حسادت رو داشتم نسبت به اطرافیانم که پیشرفت داشتن مثلا ماشین خریدن یا خونه خریدن یا کلا تو زندگیشون موفق بودن …خودم حس بد شانس بودن و ناتوانی و غرزدن و گله و شکایت از خداوند که چرا به اون پول دادی به من نمیدی….

    اینکه اونا اگه رسیدن حتما خوش شانس بودن که تونستن ماشین خوب بخرن یا خونه بخرن یا پس انداز آنچنانی داشته باشن و ….همیشه ته دلم ناراحت بودم از اینکه چرا من نباید یه زندگی خوب داشته باشم چرا فلانی از من جلوتره خلاصه انقد با خودم حرف میزنم و با آوردن دلایل غیر منطقی ذهنمو خاموش میکنم … اینکه خب اون شانس و پارتی داشته … اینکه معلوم نیست پولشو از کجا آورده…اینکه پول چرک کف دسته همونجوری که بدستش آورده همونجوری هم از دستش میده….اینکه خدا پولدارارو دوست نداره ( البته این فکر برای اون موقع است وگرنه خدا عاشق ثروتمنداست)، اینکه مثلا حتما یه وام بزرگ گرفته ما خبر نداریم و باید پسش بده…حس حقارت برای خودم و از دست دادن اعتماد به نفس…منزوی شدن و موندن توی خونه و توی جمع شرکت نکردن ، عصبی شدن و بد اخلاق شدنم با ادمای توی زندگیم ، حس بی لیاقت داشتن و تا ابد بدبخت بودن….استرس و نگرانی شدید داشتن……

    اما همه ی این حرف‌هایی که قسمت بالا زدم برای قبلا بود الان نه تنها عوض شدم که آرامشی عجیب دارم هر روز هم به لطف خدا بهتر میشم دیگه حس حسادت به هیچ کسی ندارم چون خداوند به همه ی ما به یه اندازه نزدیکه اگه یه شخصی تونسته ثروتمند بشه قطع به یقین منم میتونم ثروت و فراوانی خداوند هیچوقت کم که نمیشه هیچی.. روز به روز هم اضافه میشه …من هر وقت با ماشینم میرم تو خیابون‌ها و یه ماشین خارجی میبینم ناخودآگاه میخندم و‌میگم خدایا شکرت عجب ماشین خوشگلیه مبااارک رانندش باشه…بعد میگم خداجونم من از همینا میخوام ااا بهم باااید بدی …باورهای محدود کننده رو توی ذهنم دارم کم و‌کمتر میکنم و خداروشکر به لطف این سایت توحیدی خیلی موفق بودم….من عاشق همه ثروتمندای دنیام چون خدا عاشق ثروتمنداست…..خدایا شکرت …

    خدایا خییلی دوستت دارم ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 637 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    استادعزیزم حقیقتا میخواستم اول اینکه بابت تمام زحمتهاتون برامون ازتون بی نهایت سپاسگزاری کنم وبگم که منه عباس نوربخش فقط خداشاهدقضیه هست تواین چندسالی که شماروجلوی راحم قرارداده شرایط روحیم درتمام ابعادزندگیم بی نظیرشده وبه قدرت میتونم بگم 90درصدفایلهای رایگانتون روگوش داده ام وخیلی هاشون روضبط کرده ام وبارها وبارها گوش میدم وهمین هاباعث نتایج عالی درزندگیم بوده واینجاجاداشت بازم ازتون تشکرکنم وبگم ازتون بنده درخواست میکنم تازمانی که دراین دنیای فانی هستیدوهمه ماهامهمان هستیم لطفا تامیتونیدفایلهای رایگانتون روهم برامون بزاریدواقعا من که نتایج عالی ای گرفته ام ودرسته امسال فایل قدم 1و2و3و4و5دوازده قدم روخریدم امابازمیگم بنده 99درصدازفایلهای رایگانتون نتیجه گرفته ام واینم بگم استادبقول خداوندکه درقرآن گفته ایمان همراه باعمل صالح

    من به شماایمان دارم چون به خدام ایمان دارم وخداوندشماروهدایتی جلوی راحم قرارداده ومن تمام سعیموکرده ام تاازتمام فایلهاتون تجربه کسب کنم وخداروشکرخیلی خیلی یادگرفته ام وبه خدای خودم عهدبسته ام تازمانی که مهمان این جهان هستم ازفایلهاتون وزندگیتون درس بگیرم الگوبرداری بکنم ودرزندگیم انجام بدمشون ونتیجه های عالی بگیرم..

    جاداشت حرفهای دلم رواینجا بزنم وبگم دوستون دارم خیلی زیاد

    میبوسمت استادازراه دوراماباقلب وتمامی احساسم

    یاحق//

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مجتبی شجاع گفته:
    مدت عضویت: 1048 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان جان

    سال 98 که بورس ایران صعود عجیبی داشت پسر دایی بنده که کارگزار بورس بود میلیاردر شد ایشون هم سن منه و اسمش رحمان هست .

    خونه بزرگ در تهران گرفت ماشین عالی گرفت و ملکهای زیادی در شمال و تهران خرید.

    من و رحمان از بچگی با هم بودیم و یه جورایی تو همه چیز باهم رقابت داشتیم.

    بعداز شنیدن این خبر که مثل بمب تو فامیل منفجر شد من داشتم از حسادت میمردم شب و روز نداشتم و فکرو ذهنم فقط درگیر این ماجرا بود.

    ذهنیت محدود کننده :

    1_ احساس حسادت وحشتناک

    2_احساس ناتوانی شدید

    3_احساس شکست بزرگ برای خودم

    4_ احساس شدید محدود بودن ثروتها

    5_احساس بهتر بودن رحمان از من

    6_احساس اینکه زمان داره به سرعت میگذره و هر لحظه داره برای من فرصت تموم میشه

    7_احساس اینکه رحمان خیلی از من جلو زده( زندگی رو یک مسابقه فرض کردن)

    8_احساس اینکه حتما پارتی یا رانتی داشته

    9_منتظر بودم تا شکست بخوره و ثروتش رو از دست بده

    10_با خودم میگفتم حتما شانس ابورده

    11_باخودم میگفتم حتما بزرگنمایی میکنه و خیلیاشم دروغه.

    12_ احساس عدم لیاقت

    ذهنیت محدود کنندم وحشتناک بوده نه؟

    این همه باور و دلیل منفی برای موفقیت نزدیکترین فامیلم.

    حتی نوشتن این 12 مورد برام سخت بود.

    اما بعدها به لطف آموزشهای استاد عزیزمون تونستم خیلی خودمو اصلاح کنم

    ذهنیت قدرتمند کننده :

    1_ خیلی رحمانو تحسین کردم

    2_ گفتم حتما لیاقتشو داشته که به این موفقیتها رسیده

    3_ اگر اون تونسته حتما منم میتونم

    4_ ثروتها و فرصتها بی نهایته

    5_ هیچ وقت دیر نیست

    6_باید روی ذهنیتم خیلی بیشتر کار کنم

    7_خدای عزیزم منو هدایت و حمایت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    حسین پورنجات گفته:
    مدت عضویت: 269 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و درود خدمت استاد جان

    این فایل رو من چندبار گوش کردم و هر بار گوش کردم برام تازگی داشت و نکات جدیدی رو درذهنم روشن میشد

    ولی به گوش کردن اکتفا نکردم اومدم شروع کردم نکته برداری و نوشتن

    چقدر اینجوری بهتر بود و بهتر نکات رو میگرفتم

    استاد من واقعا این چندتا باورهای محدود کننده

    که گفتین در مورد موفقیت افراد

    من داشتم و ریشه در وجودم داشتن

    ولی با شنیدن این فایل

    همه اونا رو امروز شناختم و گفتم ببین اینا

    رو تو داشتی اما هیچوقت به دنبال بهبود اونا نبودی

    نخواستی که این باورهای محدود کننده رو ریشه کن کنی همینا بوده که نمیزاشت تو رشد کنی و به موفقیت های بیشتر برسی

    اومدم نوشتم این باورهایی که شما گفتین

    خودمم فکر کردم که آیا منم جز این باورهای محدود کننده باوری دارم که ترمز ذهنی من شده؟

    چرا من نخوام موفقیت افراد رو ببینم

    چرا من این نگرش رو نداشته باشم که بابا اگه اون تونسته پس تو هم میتونی

    اگه اون 24 ساعت زمان خدا بهش داده به تو هم داده

    اگه اون انسانه نیاز به خواب داره نیاز به آب داره نیاز به اکسیژن غذا و… داره تو هم داری

    وقتی من میبینم خدا سیستم همه ما رو یه جور آفریده اما فقط طرز تفکرمون فرق داره

    پس چرا من موفق نشم؟

    این باور باعث شد که منم در وجودم برام امکان پذیر باشه

    باورهای محدود کننده مثل حسادت کینه شانسی بودن خدا براش خواسته

    پارتی داشته پول داشته وام گرفته آشنا داشته

    قیافه خوب داشته

    نباید داشته باشم

    اگه اون به موفقیتی رسیده اعتماد به نفسش بیشتر شده و تونسته موفقیت های بعدیش هم براش امکان پذیر باشه

    پس منم اگه الگو برداری صحیح کنم موفقیتی برسم اعتماد به نفسم بالا بره میتونم موفقیت های بیشتری کسب کنم چون به خود باوری رسیدم

    نه دخیل کردن عوامل بیرونی

    استاد واقعا ازتون ممنونم که ریشه ای اومدین و این باورها رو گفتین

    و ما بتونیم به درک خوبی برسیم که امکان پذیره

    ازتون تشکر میکنم

    در پناه الله یکتا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 511 روز

    به نام رب العالمین

    سلام خدمت استاد عزیزم آقای عباسمنش ومریم جان گرامی امیدوارم حال دلتون وجسمتون عالی باشه

    استاد عزیزم امروز خواستم رندم فایل گوش کنم که ندای درونم این فایل قسمت 2و1 رو گفت منم پلی کردم در حینی که کارام رو انجام می‌دادم ،گوش میکردم توی این یه سال دست کم ده بار اینارو گوش کردم اما امروز خیلی بخشا برام تازه بودن که هیچ وقت نشنیده بودم وچقدر برام آگاهی دهندس ،

    سوال :از موفقیت دیگران چه حسی داشتین؟دوره ابتدایی من درس ریاضی وبخشایی از علوم رو خوب درک نمیکردم و باورم این بود که من بی استعدادم من ناتوانم بچه های دیگه که متوجه میشن ومعلم رو همراهی میکنن استعداد دارن،

    استعداد چیزیه که خدا در وجود من نزاشته واین عدم توانمندی چنان در من خشم وعصبانیت ایجاد کرده بود که از مدرسه ودرس بیزار بودم وهیچ تلاشی نمیکردم که یاد بگیرم با خودم میگفتم خوب من که نمیتونم من خوب نیستم

    البته ناگفته نماند که تمام این احساسات رو جدیدا متوجه شدم وفقط میدیدم که نسبت به مدرسه ویادگیری کاملا بی‌میل بودم

    تو دوران متوسطه وقتی دوستام سر صف برا نمرات وکارنامه هاشون جایزه میگرفتن من پر از خشم وعصبانیت بودم از همشون بدم میومد چون حس میکردم حق من ضایع شده خدا حق استعداد من رو به اینا داده و من خالیم با خالی بودن آدم میخواد چی کارکنه وخشمم از خدا خیلی زیاد بود ،حالا بعد این همه سال متوجه میشم باورهای من محدود کننده بوده واینکه من بیشتر موضوعات رو لمسی وعملی یاد میگیرم

    ممنونم از شما استاد عزیزم، برای تشکر تنها کاری که میتونم انجام بدم گزاشتن کامنت هست

    شمارو به خداوند قدرتمند میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    بتول ازادنیا گفته:
    مدت عضویت: 957 روز

    بنام خدای مهربان

    چند وقت پیش داداشم ماشینش رو (ال نود)فروخت و یه

    ماشین یه میلیاردی خرید من اونموقع هنوز رو دوره ها به

    صورت تمرکزی کار نمیکردم

    احساس من :راستش اون موقع که شنیدم یکم

    حسادت کردم و یکم از خودم ناامید شدم گفتم اخه

    چجوری با اون درامدش تونسته ماشینش و ارتقا

    بده؟پس چرا من نمیتونم ماشینم و ارتقا بدم

    ولی الان که حدودا دو ماه هست که تمرکزی دارم

    رو دوره ها کار میکنم وقتی بهش فک میکنم علاوه

    براینکه اون احساس حسادته رو دیگه ندارم بلکه

    خیلی هم خوشحال هستم براش و تحسینش میکنم

    ایده ی الهام بخش : اینکه داداشم تونسته

    ماشینش و ارتقا بده و یه ماشین خوب بگیره پس

    حتما منم میتونم اگه قانون واسه اون کار کرده پس

    حتما واسه منم کار میکنه،اگه خداروشکر کنم که

    وضعیت مالی اطرافیانم بهترشده ‌پس حتما وضعیت

    مالی منم تغییر میکنه احساس خوب=اتفاقات خوب

    چه درسی میتونم بگیرم : داداشم همیشه خودش

    رو لایق بهترینها میدونه و داشتن یه ماشین خوب

    هیچ وقت چیز دور از ذهنی براش نبوده بخاطر

    همینم خیلی زود به خواستش رسید منم اگه از ته

    قلبم خودم رو لایق بهترینها بدونم و خونه و ماشین

    خوب رو دور از ذهن و یه چیز ناممکن ندونم حتما

    به خواستم میرسم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سروش خان گفته:
      مدت عضویت: 1915 روز

      عاقا سلام،

      سلام اول به استادعباسمنش ومریم جان،

      بعدسلام به بچه های پیج،

      عاقا ازنظره من ایول داشت این کامنت،

      دست مریزاد داشت،

      از چندجهت که حال داشته باشید براتون میگم،

      این کامنت تو ذهنه ایشون عین داستان شده بود برای بتول خانوم،

      که اومده خیلی ساده نوشته،

      ومنم میخام داستانیو بگم که چطور وصل شدم به این کامنت،ومن ازش چطور نشونه گرفتم،

      منو داداشم داشتیم میرفتیم خونه،

      باتاکسی،

      نشستیم توتاکسی یهو دلم گفت برو توسایت تابرسی خونه بیکار نباشی،

      گوش کردم(برای کمترین بارگوش کردم)

      سایتوبازکردم همینطوردلی زدم رو نشونه،(نشونه هارو بیشتر دوسدارم)

      عاقا وصلم نکرد به اینجا،وااااااای

      بعد من همیشه نمیرم کامنت بخونم یا بنویسم،

      دلی،برای اولین بار،

      یهو اول اومدم قبل اینکه فایل رو ببینم کامنتو خوندم،

      این کامنت اولیش بود،

      (منو داداشم توی این برهه از زمان هستیم که میخاییم ماشین بخریم،

      بعد اول این کامنت نوشته بود داداشم ماشینشو فروختو………

      یه ماشین یه میلیاردی خرید!!!

      عججججججب

      یهو یه زنگی تو سرم زد که عه،

      ماشین!

      میلیاردی!

      چی چی داره میگه،بعد منو داداشم باهمیم باهم کارمیکنیم،

      ودنبال ماشین خریدنیم،…..عه عه،

      گفتم این نشونس،

      این همون بوی شمالیه که داره از اول کرج میاد،پس مسیر درسته،

      پس دارم درست میرم،

      دیگه کلی حال کردم بااین هدایت و این نشونه،

      گفتم حله پس درسته،

      بعد این کامنتو نشونِ داداشم دادم،

      گفتم ببین چی میگه،بخونش….

      واینم بگم نمیخاستم بهش نشون بدم که ببینه داره میگه قبلا به داداشش حسودی میکرده و این حرفا،

      وتوام اگه الان داری حسودی میکنی؛

      نکن و این چیزا،نه بخدا.

      فقط میخاستم بهش بگم ببین ماهم میتونیم مثل این2تا باشیم،خلاصه…

      این هدایت که بهش گوش کردم یه سوخته جتی به من داد که نگو،

      خوب یعنی دارم راهو درست میرم.

      خلاصه کامنت ک تموم شدوقشنگ نشست به جونم بعدبرگشتم به توضیحاته اول فایلو خوندم،

      که خداییش خیلی هم انجام نمیدم،

      عاقا خوندم تارسیدم به اونجاکه گفت استاد ازسمته خودش کارشو انجام میده،

      و ما،ما هم باید ازسمت خودمون کارو انجام بدیم،(کامنت بزاریم)

      گفتم عه بیا اینم یه نشونه دیگه،

      که اونم باعث شد منم بیام زیره این فایل و این کامنت که گیرم انداخت کامنتی بزارم،

      و بگم نشونه ها،هدایت شدنا خیلی واضحه،

      خیلی روشنه،

      خودمونو اذیت نکنیم،

      هرچی میگه(صدای خودمون تو دل خودمون نه چیزه فضایی وسختی،همون صدایی که با لحن و صدای خودمون تو دلمون همش داره زمزمه میکنه)

      بگیم چشم،انجامش بدیم،

      حتی کوچکترین کارهایی که میگه بکن،

      خلاصه این بود هدایته من به این فایل ومتن ودلیل نوشتنمو وکلی داستانی که برام جلو برد،

      عاقا بیایید کامنت بزارید،

      حستونو بگید،

      2نفر دیگه هم از حرفای دلی شما هدایت میشن،

      این میشه همون پیشرفت جهان به دسته ما،

      حتمن که نباید هواپیما بسازی تا کاره دنیا راه بیوفته،

      همینکه1نفر وصل بشه تمام،

      کارو انجام دادی،

      صفا باشه ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: