ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 127

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    موسی شهلی بر گفته:
    مدت عضویت: 169 روز

    سلام خدمت استاد عزیز من..

    عموی من کار آفرین است مهندس معماری است از این که به این جایگاه رسیده خیلی خوشحالم.. واتفاقا با دیدن ایشون منم تشویق میشوم کسی که از فامیل من به این جایگاه رسیده پس منم میتونم به جایگاه بالاتر برسم.. وقتی ازش پرسیدم که با چه پشنکاری وتوکلی به ه این جایگاه رسیده پس منم میتوانم برسم..

    بالاتر از همه وقتی که من زندگی استاد را میبینم سراسر وجودم را شوق پیشرفت میگیره که اگر انسان در هر جایگاهی باشه میتونه پیشرفت بکنه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سیده فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2323 روز

    سلام

    من وقتی میبینم اطرافیانم پیشرفت کردن میگم ببین تو هم میتونی واین نشون میده که این عمل شدنی هست وسد ذهنی من شکسته میشه چون همیشه فک میکنیم موفقیت برای آدمهای خاص و قشر خاصی هست ولی وقتی کسی از قشر ما میتونه پس برای ما انگیزه میشه که ناملایمات و ناخواسته ها رو میشه کنار زد وبا توکل به خدا به همه چیز رسید البته که باید فضاگشایی کرد وبه خواسته ها نچسبید وبرا خدا راه مشخص نکرد

    من یه جاری دارم با اینکه همسری داره که واقعا محدودش میکنه وخیلی بد دل ومتحجر هست

    اما جاری من تونست با تمام محدودیتها یه گالری آموزش نقاشی راه بندازه و برا خودش بدون اینکه همسرش متوجه بشه آپارتمان بخره چون همسرش اگه میفهمید مانع میشد وبعد ماشین خرید وبعد با تمام مخالفتها به تنهایی راهی سفر مکه شد

    ایشون برای من خیلی الهام بخش هستن شاید اوایل در ته دلم کمی به ایشون حس حسادت داشتم یا پیش خودم میگفتم من حوصله اینهمه جنگ ومبارزه ندارم یا حوصله این همه قسط و وام ندارم ولی بعد دیدم این یک نگاه محدود کننده هست که نمیذاره من موفقیت ایشون و کار بزرگی که انجام دا ه رو ببینم و شروع کردم به تحسین کردن و دقت کردم که ایشون چطور پا رو ترسهاشون گذاشتن وبا توکل به خدا ویش رفتن ودیدم حتی چه الگو خوبی برا بچه هاش شده که باور دارن مادرمون هر کار بخواد میتونه انجام بده

    دختر من همیشه پدرش رو مانع ویشرفت خودش میدونه واون رو یه سد در برابر خواسته هاش میبینه .من همیشه بهش میگم عموی تو صد درجه از پدرت بدتره ولی زنعمو هر کاری خواست انجام داد با داشتن چهار تا پسر بچه شیطون و وقتی میخواد کاری کنه تنها خودش رو در نظر میگیره ونمیذاره حرف بقیه مانع کارش بشه

    خثاهرم هم فرد موفقی هست از نظر مالی وزندگی .من وقتی دقت کر م دیدم چون همیشه بلند پرواز هست وخواستهای بالایی داره وخدا به اندازه نظر بلندت بهت میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    احمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    سلام خدمت استاد وتمام دوستانم

    والا درباره موفقیت بقیه واضحه که حسادت میکنم البته بازم استثنا داره اگه اون آدمی که موفق شده رابطه مون باهم خوب باشه کمتر حسادت میکنم ولی اگه بامن خوب نباشه رابطش خیلی حسادت میکنم شاید بارها وبارها شده باخانمم نشستیم ویجورای موفقیت افراد رو کوچک جلوه دادیم ویا باخودمون گفتیم نه بابا اونقدرا که ما فکر میکنیم هم نداره و…

    خودمم میدونستم این از باور محدود کننده میاد ولی ذهنه دیگه توجیه میکنه

    خیلی وقتا آدما پشت سرمن حرف میزنند ویکی بهم میرسونه این موضوع رو اول ناراحت میشم ولی خیلی زود آگاهی بالا میاد ومیگه مگه خودت کم پشت سرشون حرف زدی یهو نگاه میکنم یادم میاد که آری واقعا خیلی پشت سرشون منم حرف زدم و…

    از استاد عزیزم ممنونم که این موضوع رو مطرح کرد مخصوصا این فایل های که به خودشناسی مون کمک میکنه

    ما بچه مثبتا باید بیشتراز همه حواسموون باشه که گول شیطان رو نخوریم کلی ایراد داریم ولی فاز مثبت میگیریم وغرقیم وهی درجا میزنیم

    ای خدای مهربان تسلیمم هرآن واز تو میخواهم که دستمو بگیری ومنو هدایت کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1587 روز

    به نام خدای مهربون و هدایتگرم

    خدای من بی،نهایت عاشقتممممم و سپاسگزارم برای شروع امروزم اولین روز اردیبهشت زیبااااا و قشنگ الهی صدهزار مرتبه شکرت

    لیست آدمهایی ک وقتی ب موفقیت رسیدن من چ حسی داشتم:

    دایان(همسرم) رسیدن ب موفقیت عاطفی و مالی قرار گرفتن تو مسیر خودشناسی و خداشناسی و استفاده از دوره بی نظیر قانون سلامتی و رسیدن ب وزن ایده آلش با اراده محکم و قوی ،رسیدن ب درآمد 20 برابری از زیر صفر و جذب فوق العاده ای ک داره ینی هرچی ک میخاد در کسری از ثانیه براش اتفاق میفته

    حسی ک بهش دارم واقعااااااا انگار خودم ب همه اینا رسیدم فقط هرلحظه سعی میکنم ک من مغرور نشم ب انتخابم در مقابل دیگران چون این اواخر الله مهربان یه محبوبیت و عزت خیلیییییی زیادی بهمون داده ک مورد توجه قرار گرفتیم و همه یجورایی لوسمون میکنن و تعریف میکنن

    چیزی ک ازش یاد میگیرم اراده و تعهد بالا و صب زود بیدار شدنش و حرکت کردنش بدون توقف و اینک هیچ چیزی براش عار نیست برای زندگیش از جون و دل مایه میذاره

    فرامرز:همسر خاهرم موفقیت ماااالی و فوق قوی و با اراده ینی کسی ک یه روزی دست ب کار خطا میزد برای امرار معاشش الان شکر خدا صاحب ی گاوداری هست و هرروز برکت رو برکت براش میباره

    حسی ‌ک اوایل داشتم وقتی میلیونی ب حساب خاهرم پول میزد ته دلم میگفتم خاهرم علنا کاری نمیکنه و همیشه حسابم پره و هرچی میخاد میگیره یجورایی ک دلم می‌گرفت بعدش نمیدونم چطور شد خدا یجوری ذهن و روحمو از این حرفا پاک کرد ک خوشحال میشدم و خودم هم همینطور شدم هرچی ک میخاستم ب راحتی برام رقم می‌خورد و میخوره

    چیزی ک ازش یاد میگیرم بی‌حاشیه و رها بودن و یه باور قوی ک داره پول و خیلیییییی راحت و بدون نگرانی خرج میکنه و کلا خیلی عاشق کارشه جوری ‌ک اکثرا تو گاوداریش ک تو دل طبیعته و واقعا زیباست هست ب دور از مردم و حواشی

    زیبا دوستم:رسیدن ب موفقیت بالااااااا واقعا از زیر صفر من خودم ب شخصه درونا حس میکردم خودم شاسی بلندشو گرفتم خونه گرفتم هرسری ک میبینم طلاهای خوشگل برا خودش گرفته ولی چند تا از دوستانمون نظرات مختلف داشتن و میگفتن ک فلان شده بیسار شده منم لحظه ای ب فکر میرفتم ک نکنه درست میگن در کل شاخصه اصلیش رهااااا بودنشه با هیچ کس و هیچ چیز کاری نداره و فقط مشغول خوش گذرونی با همسر و پسرشه و پول درآوردنه

    چیزی ک ازش یاد میگیرم در مورد رهایی و ارامششه تربیت پسرش از همون بچگی مستقل بارش آورده و هیچ نیازی ب مادرش نداره جوری ک دو سالش بود خودش پتوشو برمیداشت و میخابید و الانم ک مدرسه میره منتظر مامانش نیس ک بیاد کاراش و بکنه خودش همه کاراش و میکنه واقعا تحسینش میکنم و منم از خدا همچین بچه ای میخام ک وابسته پدر و مادرش نباشه

    افسون دوستم: رسیدن ب موفقیت مالی

    حسی ک بهش دارم واقعیت ممتنعم چون نمیدونم کار اصلیش چیه خونه گرفت طلاهای آنچنانی میگیره و الانم میخاد ماشین بگیره با اینک ممتنع ولی در کل برای دوستای قشنگم خوشحالم ک تا این حد مستقلن و ب موفقیت رسیدن

    چیزی ک ازش یاد میگیرم اینم مثل زیبا یه تربیت خاص داره و بچش وابستش نیس مسافرت های خوب میره تنها با دوستاش و خیلی قوی شده

    نیلو دوستم: رسیدن ب موفقیت مالی و عاطفی

    مستقل از شوهرش ک دوتاشون تو همین بهشت زیبا هستن برای خودش خونه گرف کاراش تو مجله های روسیه چاپ شدن و تو اردبیل تقریبا شناخته شده هس

    حسی ک بهش دارم اوایل ک عزت نفس پایینی داشتم میگفتم چرا کاراش باید تو مجله های خارجی چاپ شه و با اینک هیچ قدمی برنمیداشتم انتظارم داشتم ک موفقیت اونو داشته باشم یجورایی گم شده بودم و حس سرخوردگی و ناامیدی میومد سراغم اما الان خدارو شکر دگ این حسارو ندارم

    چیزی ک ازش یاد میگیرم بخشش و رهایی ک داره خوب گوش میکنه و مستقل بودنشه

    الهی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    استاد قشنگم عاشقتونم ک انقد خوبین و متعهد ب مسیر زیباتون هستین ک تو فایل رایگان هم برامون با جزئیات حرف میزنیم و تمرین میذارین از خدا میخام کمکم کنه ک منم متعهد بمونم و زندگیم و اونطور ک میخام از اینم بهتر و بهتر بسازم

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای مهربون و هدایتگرم بی نهایت عاشقتممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1587 روز

    به نام خدای مهربونم

    خدارو شکر هرروز به فایلی هدایت میشم ک واقعا نیاز دارم بهش الهی صدهزار مرتبه شکرت

    من از اونجایی ک دختر بزرگ بودم خاهر بعدیم ک 11 ماه ازم کوچیک بود قبل من ازدواج کرده بودم همه نگاه ها ب من ی نگاه متفاوت بود پر از حرف و حاشیه ک چرا این مونده اون ازدواج کرده و هزاران حرف دگ ک نمیخام بگم ولی ته ته اعماق وجودم من بیشتر از خاهرم خوشحال بودم و واقعا حس و حالم خوب بود و چون داداش نداریم واقعا جای داداشم دوسش داشتم دامادمون و حالا بماند ک بعدا چ اتفاق هایی افتاد ولی بحثم سر اون تایم هست ک خاهرم ب موفقیت عاطفی دست پیدا کرده بود و من واقعا تحسینشون می‌کردم همین طور دوستای نزدیکم ک رابطشون و میدیدم و تحسینشون میکردم

    در مورد اینک یکی دگ ب موفقیت مالی و کاری رسیده باشه راستش و بخاین حس میکنم یجورایی ممتنع هستم و سعی میکنم اصن دنبال نکنم تا خدای نکرده حس حسادت و اینجور چیزا بیاد سراغم دورادور ولی تحسین میکنم تو دوره ای ک با دوستم همکاری داشتم هراتفاقی ک تو کار برامون میفتاد واقعا حس میکردم برای خودمه و از ته دل خوشحال میشدم و ذوق میکردم بعد جدایی کارامون سعی کردم ک دگ دنبالش نکنم و توجهمو بذارم رو کار خودم و ب قول استاد فقط با نتیجم حرف بزنم

    خدارو هزاران بار شکر میکنم ک حس هایی مثل حسادت و زیر پا کشیدن و زیرآب زدن و این قبیل صفات در من خیلی خیلی کمه و خدا کمکم کنه ک اگر هم باشه بتونم ب صفر برسونم و رهاااا تر عمل کنم

    عاشقتونم خیلی زیاد….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مرتضی صناعی گفته:
    مدت عضویت: 3442 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گل.

    این سوال برای من حالت مختلف داره .

    جوری که دقت میکنم به درونم و باورهام ، و واوکنشم موقع دیدن. و شنیدن یک سری خبر ها ،

    به نکات جالبی درمورد خودم میرسم.

    در کل باید بگم که یه حسادت معمولی برای شنیدن خبر موفقیت هر نفری در دنیا در وجودم هست . یعنی تا یکی دو دیقه شاید یمقدار ناراحت بشم و حسادت بورزم پس من چی .اون از من جلو زد .

    ولی فورا ناخودآگاه حالم و خوب میکنم و میگم ایول آفرین .پس می‌شود .چه خوب که تونسته.

    حالا اگه اون نفری که پیشرفت کرده از دوستانم باشه ، یمقدار حدودی میکنم و میگم بیا فلانی توی فلان موقعیت های زندگیش انتخابای بهتر داشت و الانم موفق شد ولی من بلد نبودم مسیر و و هنوز پیشرفت خاصی نکردم ( در حالی که پیشرفتای خودمم نمیبینم )

    و در حالا دیگه موقعی که یکی از نزدیکان و یا اعضای خانوادم پیشرفت یا موفقیت چشمگیری کنه ، خب تا چن دیقه یمقدار حالم بد میشه که پس من خیلی بد عمل کردم و ناتوان بودم یا خدا منو اینجوری چرا آفریده که پیشرفتی نمیکنم . ولی باز سعی میکنم با صحبت کردن با خودم و حالمو خوب کردن ، دیدگاه و تغییر بدم که پس ایول میشه پیشرفت کرد.ما که از یک خون و نژاد هستیم. اصلا خوبه که ادم دور و بریاش موفق بشن که باعث حرکت ادم بشه. و خلاصه ازاین مدل افکار سعی میکنم بیارم برا خودم.

    اما از این طرف آدمی نیستم که به یکی از قوم و خویش ها مراجعه کنم که بیا و به من بگو چطور موفق شدی که منم بشم .

    و در کل بخام بسنجم ، موفقیت دوستان قدیمیم ، ممکنه یمقدار نجوای ذهنی بیشتری برام ایجاد کنه برای اینکه حالم و بد کنه.

    امیدوارم خداوند کمک م کنه که حسادت کمتر و کمتری بورزم نسبت به همه مردم و حس خوبی و خوشحالی و ترویج بدم در درون خودم. تا این حس برگرده به زندگیم.

    واکنش من به موفقیت افراد قوم و خویشم در

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مهدی رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 846 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم و همراه فوق‌العاده‌شون خانم شایسته عزیز و همچنین همه‌ی اعضای این کلونی موفقیت

    دوستم سامان که حدود 20 سال پیش با من شروع کرد و به نوعی اولین شخصی بود که منو با قانون جذب و موفقیت آشنا کرد.

    ایشون حدوداً هفت سال از من بزرگتر بود و در آغاز این مسیر در شرایطی که داشتیم از هر نظر باهم یکسان بودیم، اما به مرور اتفاقات عجیبی افتاد و ایشون نتایجی رو در زندگیش خلق کرد که به وضوح با اطرافیان خودش متمایز شد و بلحاظ بُعد مالی به یک میلیونر خودساخته تبدیل شد!

    در ابتدای مسیر من زیاد این موارد رو جدی نمیگرفتم.

    مثلاً کتاب‌هایی رو که از کتابخانه برای مطالعه امانت می‌گرفت رو در اختیار منم قرار میداد اما من نمیخوندم و بعد از اینکه برای دریافت‌شون بهم مراجعه میکرد گاهی اوقات به دروغ می‌گفتم خوندم و به طبع نتایج ما روز به روز باهم متفاوت‌تر میشد.

    اما به مرور زمان این تفاوت در نتایج به قدری زیاد شد که دیگه ما هیچ ربطی به هم نداشتیم.

    من در این زمان کم‌کم شروع به حسادت به این شخص کردم و همین موضوع باعث شد تا باز هم در نتایج‌مون؛ من به سطوح پایین‌تری سقوط کنم و ایشون به سطوح بالاتر..

    ضمناً هربار که (هر چندسال یکبار) من سعی داشتم به ایشون نزدیک بشم و ارتباط برقرار کنم تا رموز موفقیت ایشون رو از زبان خودش جویا شم این شخص با کمال میل بهم روی خوش نشون میداد و می‌گفت که به شدت تمایل داره که بهم کمک کنه و حتی باهم به یاد روزهای گذشته رفاقت و رفت و آمدمون رو بیشتر کنیم، اما باز متاسفانه بعد از مدت کوتاهی من این ارتباط رو به یه بهانه عجیب قطع میکردم و ادامه نمی‌دادم.

    و اما الان بعد از حدود 20 سال از شروع این مسیر گاهی اوقات احساس ناامیدی میکنم و فکر میکنم شاید این مسیرها تنها راز موفقیت این فرد یا افرادی شبیه ایشون نبوده و شاید موارد دیگری هم تاثیرگذار هست؛ مثل نوع حرفه‌ای که ایشون انتخاب کرد و یا هر عاملی جز باورها…

    ضمناً من افراد دیگری هم در زندگیم بودن که در ابتدای مسیر باهم شروع کردیم و در شرایط کاملاً یکسانی بودیم اما این افراد به موفقیت‌های مالی فوق‌العاده‌ای رسیدن و علارغم اینکه به گفته خودشون از خیلی از جنبه‌ها مثل هوش، خلاقیت، ایده‌پردازی، فروش، ارتباطات اجتماعی حتی انجام کارهای سخت و پیچیده و بعضاً عجیب و … با اختلاف ازشون بهتر بودم اما من انگار همیشه در حال درجا زدنم و هیچ رشد مالی بزرگی رو تابحال تجربه نکردم، البته در یکی از شغل‌هایی که داشتم نسبتاً به موفقیت‌های مالی رسیدم، مثلاً دوتا دفتر زدم تعدادی نیرو استخدام کردم، ماشین 206 خریدم، روی یک زمین بصورت شراکتی سرمایه‌گذاری کردم اما متاسفانه کل چیزهایی رو که در اون بیزینس ساخته بودم رو از دست دادم و باز به زیر صفر رسیدم.

    البته این موضوع چندبار دیگر هم در زندگیم تکرار شده که من به موفقیت نسبی در شغلم رسیدم اما خیلی زود همه چیز رو از دست دادم و به زیر صفر برگشتم!

    ایمانی که به خداوند و اعتماد به نفسی که دارم باعث شده تا خیلی زود بعد از هر شکستی دوباره پاشم و مجدداً یک بیزینس جدید رو راه‌اندازی کنم اما واقعا دیگه بعد از گذشت این همه سال و این همه نرسیدن یکم نامیدی اومده سراغم..

    از استاد عزیز و سایر دوستان درخواست دارم اگر پاشنه آشیل منو متوجه شدن راهنماییم کنن

    سپاسگزارم از اینکه زمان گذاشتید و کامنت منو خودندین..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      الهام رهنما گفته:
      مدت عضویت: 1587 روز

      سلام دوست عزیز

      اولا دوستتون رو ک گفتین ب یک میلیونر خود ساخته تبدیل شده رو واقعااااا از ته دلم تحسین میکنم چرا ک جریان انرژی و باور و فرکانس و ب خوبی فهمیدن و دارن تو زندگی شخصیشون نتیجشو میبینن

      دوم اینک بودن شما تو این سایت بهشتی خودش یه نشونه خیلی بزرگ هست برای تغییرتون فقط اجازه خود شمارو میخاد تا نتایج یکی پس از دیگری خودشونو نشون بدن بیشتر از فایلهای ارزشمند استاد استفاده کنین قطعا روز ب روز بهتر و بهتر میشین ب شرط استمرار و استمرار

      و اما دوره جادویی استاد دوره هم جهت با جریان خداوند ب نظرم میتونه مدار شمارو از اون یویو بودنه ب یک ثبات قشنگ برسونه ک نتایجتون پایدارتر بشن

      در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و آروم باشین

      .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 349 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز

    چقدر خوشحالم که امروز خدای مهربونم من رو به این فایل زیبا هدایت کرد تا بتونم با خودم فکر کنم و یه قدم رو به جلو رو بردارم

    سوال استاد عزیز این بود که اگر یکی از دوستان یا نزدیکانمون به موفقیتی برسند احساس ما درباره اون موفقیت فرد چیه؟؟

    خب اول که میگفتم من احساسی ندارم نسبت به موفقیت های یکی دیگه ولی الان که دارم فکر میکنم میبینم که چرا هست من داشتم خودمو گول میزدم ، البته بستگی داره طرف مقابلم کی باشه و اون بهم چه حسی داشته باشه یا من دیدگاهم نسبت به اون فرد چی باشه .مثلا زمانیکه داداشم ( که دوقلو هستیم)ماشینشو خرید من خیلی تحسینش کردم چون خیلی باور های خوبی داره توی یه سری مسائل و من سعی میکنم از باور هاش کمک بگیرم و به خودم میگم شرایطمون یکیه ، امکاناتمونم یکیه فقط جنسیتمون فرق میکنه که خب باز برمیگرده به باور محدود کننده من که مردا راحتر میتونن به پول برسند تا ما خانما. حتی زمانیکه گوشی خریدن برای داداشم (کلاس ها مجازی بود هردوتامون یه سختی و مشکلو داشتیم تحمل میکردیم ولی اینقد باورهاش خوب بود که برای اون اول گوشی خریدن و برای من چند سال بعد از اون سال گوشی خریدن و اونجا بود که من خیلی حسادت کردم چون مثل الان با قانون اشنا نبودم که تحسین کنم و خودمو اروم کنم و بدونم که نباید بذارم مومنتوم منفی برام ایجاد بشه یا جلوی مومنتوم منفی رو بگیرم و وارد مومنتوم مثبت بشم).

    در مورد خواهرمم که بیشتر باهاش هستم و با هم داریم روی باورهامون کار میکنیم هم همین طوریه

    وقتی به یه موفقیتی میرسه اگه تحسینش نکنم حس بدی هم نسبت بهش ندارم و البته سعی میکنم بیشتر مواقع الگو قرار بدم واسه خودم چون فردیه که تونسته توی 8 ماه خیاط بشه . خیاطی که مشتری هاش بخاطر کار تمیزش دنبالش هستن،

    خیاطی که از صفر خودش تمام وسایل کارش رو خرید، خیاطی که هیچ پشتوانه ای نداشت که حتی بهش انگیزه بدن،خیاطی که از صفر شروع کرد و الان به لطف خدا به جایی رسیده که بیشتر کاراش به خارج از کشور راه پیدا کرده که اول نسبت به این مسئله هم گارد زیادی داشتم ولی خدا خیلی منو دوست داشت که هدایتم کرد به دوره هم جهت و الان خدا رو شکر یه آرامشی دارم که قابل توصیف نیست.

    ولی در مورد خواهر دیگه ام اینطوری نیست هرموفقیتی کسب میکنه یا حتی اگه موفقیت هم نباشه احساس خوبی ندارم . خیلی سعی میکنم با یاداوری نکات مثبتش دیدگاهمو نسبت بهش عوض کنم ولی متوجه شدم دید من نسبت به خواهرم ظرفش سوراخه و من خیلی تلاش میکنم اب بریزم داخلش ولی نمیشه و الان سعی میکنم دیگه بهش فک نکنم چون خداوند با استفادع از زیباترین فایل استاد و گفته نازنینشون منو هدایت کرد که روی خودت کار کن و نذار یه سری عصب هایی توی ذهنت شکل بگیره که جلوی رشد و پیشرفت تو رو بگیره ، یا سعی میکنم زمانیکه یه موفقیت خیلی کوچیک هم کسب کرد من موفقیت های خودمو یاداوری کنم برای خودم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فرشادم گفته:
    مدت عضویت: 1578 روز

    سلام خدمت استاد عزیز

    در مورد این که اگر اطرافیان من به موفقیت برسند چه حسی دارم.

    چند مورد از نزدیکان را توی ذهنم برای خودم مثال زدم و نسبت به هر کدوم حس های متفاوت داشتم.

    نسبت به یک سری حسادت کردم و حس خوب نداشتم،

    نسبت به یک سری واقعا خوشحال شدم و دوست دارم موفقیتشون را ببینم،

    فکر میکنم طرف مقابل هم تاثیر داره نسبت به حسی که ما میگیریم و من نسبت به هر کدام از اطرافیان که توی ذهنم تصور کردم حس های متفاوت داشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سیده ملیحه موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2613 روز

    سلام بر خداوند هدایتگر مهربان

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان

    این فایل نشانه امروز من هست که گوش کردم و طبق حرف استاد که گفت به سوال رسیدیم استپ کنم و فکر کنم

    . خداراشکر میکنم که بعد از مدتها دارم کامنت میذارم در سال 1404 که دوهفته از سال جدید گذشته و من در قدم چهارم هستم.

    خدا را شکر سال گذشته سال بسیار خوبی برای من بود من اول سال خواسته ام رسیدن به استقلال مالی و درآمد و بعد ثروت فراوان بود که شروع کردم هر روز هدایت‌های خداوند را دریافت میکردم و به آنچه که هدایت میشدم عمل میکردم خوب در شرایط مالی خوبی نبودیم اما من با ایمان حرکت میکردم و خیلی امید داشتم به بهبود اوضاع و حرفهایی که استاد می‌گفتند.

    از درآمد صفر با همین شرایطی که داشتم به راحتی بدون اینکه کار خاصی انجام دهم به درآمد رسیدم و در همان رشته تحصیلی خودم و روی سه برابری این درآمد کار کردم هر روز به مدت 3 ماه تعهد نوشتم. تا اینکه هدایت شدم به دوازده قدم البته که قبلش بدهی ام را بعد 12 سال پرداخت کردم. با هدایت به 12 قدم فهمیدم که من باید تکامل را در این مسیر طی کنم و اصلا هیچ عجله ای در کار نیست.

    خدا را شکر اصلا باورم نمیشد که روزی بتوانم به راحتی قدم های 12 قدم را یکی یکی بخرم همان روز آخر قدم اول نشانه های کار و استخدام در یک شرکت آمد و من قدم دوم به راحتی استخدام یک شرکت شدم اصلا باورم نمیشد تونستم پس انداز کنم و به درآمد 3 برابری رسیدم و الان دوباره روی سه برابری درآمدم الانم دارم کار میکنم.در قدم 2 تونستم روانشناسی ثروت 1 را بخرم که باز اصلا باورم نمیشد که من روزی بتونم وارد این دوره شوم خیلی ذوق دارم که باورهای محدودکننده ام ددر مورد ثروت که می‌دانم زیاد است را بشناسم.

    خداراشکر میکنم هر روز داره شرایط بهتر و بهتر می‌شود. من ماه اول همان قدم اول 500 هزار تومان پس انداز کردم و ماه دوم 50 میلیون پس انداز کردم.و همان طور که استاد گفت اگر بمیرم دست به این پول نمیزنم.

    امید دارم که این ماه هم هنوز دوهفته مونده بتونم مبلغ بالایی را پس انداز کنم.

    قدرت خرید من خیلی بهتر شده. اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفته و خیلی خداراشکر اوضاع من تغییر کرده و خیلی ذوق دارم قدم 12 از دوره 12 قدم را ببینم و از شرایطم کامنت بذارم.

    خدایا تورا شکر از خرید ماشین مورد علاقه ام از رسیدن به استقلال خونه شخصی و سفرهای خارجی کاملا مستقل را در قدم 12 میبینم.

    دوست داشتم کمی اول از شرایط حالم بنویسم.

    بعد جواب سوال که موفقیت دیگران خوب نمیتونم بگم خوشحال میشم یا حسودی نمیکنم.

    البته نسبت به افراد فرق می‌کند.

    مثلا من از رسیدن به موفقیت خواهر و برادرهایم خوب خیلی خوشحال میشوم. خیلی دوست دارم پیشرفتشون را ببینم و حالم خوب میشه وقتی که خوشحال شون را می‌بینم.

    من احساس میکنم خوب یک کمبود در من هست که شاید از موفقیت بعضی ها خوشحال نمیشم. خودم را با اونها مقایسه میکنم. چون خودم به اون موفقیت ها نرسیدم دیگران را می‌بینم که دارن هر روز موفق تر میشن حسودی میکنم.

    الان یک لحظه حس کردم خوب اگر من موفق باشم و به خواسته هایم برسم ماشین خوب خونه خوب موقعیت اجتماعی خوب ثروت فراوان داشته باشم که خیلی این احساس در مورد دیگران فرق می‌کند.

    پس من باید با تمام تمرکز روی خودم کار کنم و خودم را به خواسته هایم برسانم تا پر شوم.

    احساس کمبود نداشته باشم.

    احساس حسادت نداشته باشم.

    احساس اعتماد به نفس داشته باشم.

    مثلا من خودم را خیلی باکسی که از لحاظ شرایط علمی روزی مثل هم بودیم اما خوب من نتونستم به دلیل احساس عدم اعتماد به نفس و احساس کمبود رشد کنم مقایسه میکنم.

    یکسری خواسته هایی داشتم که چون به اونها نرسیدم در مورد افرادی که خواسته هایی مشابه من داشتند و رسیدند به اون خواسته ها احساس حسادت یا میشه گفت احساس خوبی ندارم.

    که میگم وقتی خودم را تصور می‌کنم که به اون خواسته ها رسیدم مخصوصا از لحاظ شرایط اجتماعی و مالی شرایط خوبی دارم خیلی دیگه برام موفقیت دیگران فرقی نمیکنه.

    پس با تمرکز بر روی خودم میتوانم این حس که نابودگر و ناامیدکننده هست را از بین ببرم..

    به امید اون روز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: