ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 64
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوندی که همیشه همراه من حامی و پشتیبان و هدایتگر من هست به سمت خواستههایم به راحتی و لذت بخش سلام به استاد عزیزم سید حسین و خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی خداوند را بینهایت سپاسگزارم که من رو به این مسیر زیبا و توحیدی و مقدس هدایت کرد تمرین این فایل موعد نیز توانست لیسانس خودش را بگیرد و این موفقیت را بهش تبریک گفتم و واقعاً از صمیم قلب خوشحال بودم و یکی از عملکردها و کارهایی که انجام میداد این بود که تمام تمرکز و توجهش روی خودش و تحصیلاتش بود و توانست زودتر از موعد نیز لیسانس بگیرد که از لحاظ مالی نیز به موفقیت رسیده است من خوشحال شدم من و به خودم یادآور شدم که هر روز نعمتها و موقعیتها و فرصتها نیز بیشتر و بیشتر میشوند برای کسانی که روی خودشان کار کنند و تمام تمرکزشان روی باورها و کنترل ورودی خودشان باشد یکی دیگر از همکاران قدیمیام که نیز به موفقیت رسیده است که قبلاً نیز استاد دانشکده بوده و الان شده ریاست دانشکده پرستاری و از صمیم قلب خوشحال شدم و بهش تبریک گفتم �ودم نیز یادآور شدم که اگر به موفقیتها و نکات مثبت در زندگیم توجه کنم همین موفقیتها و توجه به نکات مثبت در زندگی خودم نیز اتفاق میافتد و این قانون بدون تغییر خداوند است که به هر آنچه که توجه کنیم از جنسهامان وارد زندگیمان میشود و یکی از اقوام و دوستان صمیمیام که نیز به موفقیت رسیده است و پیش مامور قرائت کنتور برق بود خودش نیز به این شغل نیز علاقهای نداشت و به برق صنعتی نیز علاقمند بود و بعد از چندین سال نیز یک مدت دو هفتهای به آموزشگاه برق صنعتی رفته بود که آموزش ببیند در آنجا نیز که استادش در یکی از شرکتها رئیس و مسئول بخش برق صنعتی پالایشگاه بود نیز آشنا شد و به وسیله استادش نیز شغلش را ارتقا داد و به شغل مورد علاقهاش نیز رسید به خودم نیز یادآور شدم که اگر در راه رسیدن به هدف نیز قدمی برداریم با توکل و ایمان خداوند نیز هدایتمان میکند و خداوند نیز نزدیک است و اجابت کننده انشاالله هر کجا که هستید موفق سربلند و سعادتمند و خوشبخت باشید � پناه الله بیهمتا
سلام به شما استاد عباسمنش و تمام دوستان
به نام خداوند بخشنده و مهربان
من در این مورد خیلی فکر کردم و به چند نفر از اطرافیانم که نگاه کردم و در مورد موفقیتهای اونها در کل به این نتیجه از ذهن خودم رسیدم که حس حسادت نسبت به موفقیت دیگران در من هست و در بعضی موارد هم اینکه اونها زن و شوهر هر دو کار میکنند و این شاید عامل موفقیت شوند هست که با آگاهیهایی که تا الان از آموزههای استاد یاد گرفتم میدونم که اینها فقط نجواهای شیطان و ذهن بیمار منه که بهم میگه فلانی دو نفرشان کار میکنند و پول میسازند یا فلانی وام و قرض میکنه و از این راه داره ثروتمند میشه که این موضوع با آموزههای من مخالفه و ازاین قبیل نجواها.
که البته این هم به ذهنم میاد که فلانی که شاید علت پیشرفتش دو نفر کار کردنشون باشه ولی اون دوستام شاید به خاطر مهارتشون در کارشونه و پشتکارشون و یا شغلشون که آزاد هستند و من تو شرکتی هستم.
و حالا با نگاهی که یاد گرفتم به موضوعات اینچنینی داشته باشم به این صورت هست که
1من باید به داشته های خودم نگاه کنم و سپاسگزار داشته هام باشم
2من از ابتدای ورود به این سایت دیگه هیچ قرضی نکرده ام و قسمت زیادی از وامهام رو هم تسویه کرده ام به لطف خدا
3من با این آگاهیها روابطم با خانواده و اطرافیانم بهتر شده و تقریباً هیچ مشکلی ندارم
4امید به آینده ام بیشتر شده و احساس بهتری به آینده ام دارم و دارم یاد میگیرم که برای رسیدن به اهدافم باید تکاملم را طی کنم
ولی هنوز حتی همین الآنم که دارم این دیدگاه رو مینویسم در مورد پول و ثروتمند شدن کمی مشکل دارم که میدانم اگر کمی بیشتر سرم تو زندگی خودم باشه و به قول استاد از ثروتمند شدن اطرافیانم بیشتر خوشحال بشم و درگیر این نجواها نشم من هم پیشرفت مادی خوبی خواهم کرد به لطف خدای یکتا
در پناه خدای یکتا شاد و تندرست و ثروتمند باشید خدانگهدارتون
سلام سلام سلام
چقدر جای این فایل خالی بود توی سایت و چقدر تنوع دادید به محصولات به نظرم هر کدوم از محصولات تا بحال خودشون یه پدیده شگرف بودن برای ما و اولین تنوع بین این همه شگفتی دوره قانون سلامتی بود و این فایل که خیلی برام جذاب بود دومی به حساب میاد وقتی دانلودش کردم و شروع کردم به گوش،دادن در خسته ترین حالت ممکن بودم ولی چند بار گوش دادم بهش؛
از کودکی انقدر از طرف افراد مختلف مخصوصا والدینم مورد توجه بودم که همیشه فکر میکردم بصورت پیش فرض از دیگران بالاترم مثلا از لحاظ چهره، خصوصیات اخلاقی، تحصیلات، هوش و …
اکثر اوقات اگه کسی رو میدیدم که هم زیبا بود و هم تحصیلات بالایی داشت و هم باهوش بود یا اینکه فقط یکی از این ویژگی ها رو داشت بهش حسادت میکردم نمی تونستم تصور کنم که کسی هست که به اندازه من یا بیشتر از من در یک مسئله موفق باشه. حس میکردم اگر کسی از من زیباتره توجهات به من کمتر میشه کسی که تحصیلات بالایی داره جایگاه منو گرفته. انگار از اول که به دنیا اومدم زیباترین و باهوش ترین و … بودم
این اولین باره که در زندگیم ابراز حسادت میکنم
افراد رو بخوام مثال بزنم:
رویا برای من یه شخصیت سخت هست که میدونم پشتوانه مالی نداره و وقتی از موفقیت هاش می شنوم با خودم میگم چطور این همه مانع رو کنار زده تا به اینجا رسیده بدون هیچ پشتوانه مالی و تنها و تنها با تکیه بر خداوند و اراده خودش از صفر شروع کرد ازدواج کرد تونست پسرش رو کانادا به دنیا بیاره و بعد مهاجرت کنه خودم میدونم که اراده خیلی قوی داره ولی چند سال پیش وقتی همسرم پیشنهاد داد که باهاش تماس بگیر و ازش شرایط رو بپرس تا ما هم ایده بگیریم و فرزندمون رو خارج از ایران به دنیا بیاریم حس حسادت و غرور بیجای من اول مانعم شد من تماس گرفتم ازش مشاوره گرفتم ولی اون حسادت و غرور من سر جاش بود هر چند ته دلم خیلی زیاد تحسینش میکردم احساس منفی من از این حس تحسین بیشتر بود این مسئله و احساس ناتوانی درونی خودم باعث شد موفق نشم در این مورد.
علت موفقیتش به نظرم تضاد در حد زیاد بود در زندگیش. به نظرم با هر سطح مالی که هستی میتونی تلاش کنی باورهای ثروت ساز بسازی تا به اهدافت برسی.
فرد دیگه ای رو مثال بزنم سارا هست که مادر دو بچه ست، زیبا، خوش پوش و خانومیه که همیشه به خودش میرسه، همیشه ورزش میکنه، استقلال مالی داره تونست با بچه شیرخوار مدرک زبان بگیره در حالیکه سطح اولین زبانش در حد دبیرستان بود، برای روابطش هم ارزش قائله و هم حد و مرز تعیین میکنه و در این مورد هم حس حسادت دارم و هم تحسینش کردم و ایده گرفتم و تا حدودی موفق شدم.
یاد گرفتم که برای رسیدن به اهدافم باید جدی تر عمل کنم بهانه هایی مثل اینکه بچه کوچک دارم و خواب ندارم و بچه مانع موفقیته کنار بذارم وقت بذارم برای یادگیری و تمرین مهارت های جدید یا تقویت مهارت هایی که از قبل داشتم.
مورد بعدی مهدیه شخصیه که من رو با این سایت شگفت انگیز آشنا کرد؛ کسی که علیرغم تمام مشکلات و محدودیت ها سعی داره همیشه آرام و منطقی باشه در این یک مورد همیشه تحسینش کردم و ازش ایده گرفتم
یاد گرفتم به احساساتم مسلط باشم حتی اگه گاهی اوضاع بر وفق مراد نیست زیاد حس بد خودم رو تداوم ندم تا بتونم به تعالی، حس خوب و موفقیت حاصل از اون برسم.
این اولین باره در تمام عمرم که دارم روی خودشناسی وقت میذارم و چقدر این خودآگاهی خوبه چقدر گم شده بود در زندگی من؛ هر از گاهی که از خودم می پرسیدم من دارم چیکار میکنم چه هدفی رو دنبال میکنم جز پوچی هیچ چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسید. حس میکنم یه روزنه یه شکاف کوچک باز شده برای تعیین مسیرم.
ور در نهایت باور اینکه جهان سرشار از فراوانیه هنوز هم افرادی هستن که بخوام مثال بزنم برای خودم و جواب این سه سوال رو بدم. همشون تونستن به جایگاهی برسن پس من هم میتونم این موفقیت در مقابل اینهمه نعمت هیچی نیست.
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام استادجان سلام خانم شایسته ی عزیزم سلام به همه ی دوستان
از اونجایی که خیلی مشتاقم برای ادامه دادن این سلسله فایل هایی که میذارید بنابراین اومدم که همکاری کنم
سوال اولی که پرسیدید
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
من در اکثر مواقع خوشحال میشم بخش زیادی از این باور برمیگرده به دوران کودکی که مامانم بهمون میگفت آدمای حسود به هیچ جایی نمیرسن و از بد بودن حسادت میگفت ولی میگفت تو درس حسادت
اشکالی نداره چون پیامبر گفته خوبه !
و بعدش هم که با استاد آشنا شدم و این باور قوی تر شد که تحسین کنم دستاوردهای دیگرانو تا من هم به اون مداری برسم که اونا هم هستن
ولی چند ماه پیش بود که من به یکی از دوستانم حسادت ورزیدم ): وقتی که فهمیدم تو کلاسشون کارنامه ی مهرو آبان رو از همه بالاتر شده ! ترسیدم و نگران شدم و خودمو سرزنش کردم که من و اون تا کلاس نهم باهم همکلاس بودیم من شاگرد اول بودم ولی اون درساش خوب نبود و دهم هم که از هم جدا شدیم من رفتم رشته تجربی و اون رفت انسانی حالا دوازدهمیم و شنیده ها حاکی از اینکه درساش خیلی خوبه اونوقت من از شاگرد اول بودن حالا اینجوری نیستم حس اینو داشتم که اون از فرش به عرش رسید و من از عرش به فرش !!!
اون مدت هم خودمو سرزنش میکردم که چرا حسودی میکنم از طرفی هم حس شکست خورده بودن رو داشتم و نگران این بودم که اگه کنکور قبول نشم و اون قبول بشه کلی سرزنش میشم با توجه به اینکه این دوست من دختر داییم میشه
و اونوقت باید زخم زبون هارو بشنوم که چیشد خااانم دکتر !!!؟؟؟ دیدی گفتم بهتره بری انسانی؟ اگه اون بره دانشگاه و من بمونم خونه چی ؟ وای وای خیلی بد میشه سرزنشم میکنن در موردم چی فکر میکنن میگن نتونست؟
این افکار حس ترس و استرس رو در سراسر وجودم در برگرفته بود و میگفتم عقب موندم همه دارن پیشرفت میکنن ولی من ….
البته که خداروشکر دوباره گوش دادن به فایل های سایت بهم یادآوری کرد همه چیز رو و الان خیلی حالم خوبه نمیگم که حسودیم به صفر رسیده ولی خیلی خیلی کمتر شده یعنی تا این نجواها در من تکرار میشه که اون از تو جلو زد تو عقب موندی بعدش چی میشه همه بهت میگن خنگ داییت پز دخترشو میده سرزنشت میکنن و …
سریع میگم اگه میخوام به جایگاه اول بودن برسم باید تحسین کنم دختر داییم رو باید براش خوشحال باشم تا من هم در اون مدار قرار بگیرم و گاهی هم که نمیتونم تشویقش کنم باخودم میگم من و اون راهمون جداست و من به هیچکی فکر نمیکنم
یه مثال دیگه هم هست وقتی نزدیکانم از لحاظ مالی پیشرفت میکنن من خیلی خوشحال میشم و واقعا هم در ظاهر و از ته قلبم خوشحالم و ذوق میکنم و حرفای شمارو در ذهنم مرور میکنم که گفتید نشانه های فراوانی هست و به اون توجه کنید خیلی احساس خوبی میگیرم و میگم افراد زیادی هرروز دارن پیشرفت میکنن پس قطعا برای من هم شدنیه
تمرین
1)ملیکا دختر داییم امسال درساش عالی شده و مهر و آبان نفر اول کلاس شد فکر میکنم به زودی کارنامه هایی هم که میدن شاگرد اول باشه
چه ایده های الهام
من چه احساسی داشتم؟ همانطور که گفتم احساس بدی داشتم یعنی وقتی که اینو شنیدم ناراحت شدم استرس گرفتم و میگفتم اون از من جلو زد اون از من بهتره من نتونستم
2)پسردایی و دختر دایی هام ماشین خریدن و اوضاع مالیشون خیلی بهتر شده خیلی خوشحال شدم و گفتم خدایاشکرت دوست داشتم بالا بالاها ببینمشون و با افتخار بگم دختر دایی پسردایی های منن
3)پسرعموم ارتقای شغلی پیداکرده و اوضاع مالیش خیلی بهتر شده خیلی خوشحال شدم براش گفتم بنده خدا بالاخره رفت یه جای خوب و آرزوی موفقیتوهای بیشتر کردم
4)دختر عمم تو آزمون نمونه بود نمیدونم یا تیزهوشان بود قبول شده و نفر اول کلاسشون
راستش این دختر عممو من هر دوسه سال یکبار میبینم و حسی ندارم ولی وقتی فهمیدم که قبول شده و درساش خوبه واقعا خوشحال شدم با اینکه تو درس موفق شده ولی من اصلا حسادت نکردم فکر کنم بخاطر اینکه از من کوچیک تره و با من مقایسش نمیکنن
از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
موفقیت ملیکا واقعا برام جالبه اون دانش آموز ضعیفی بود ولی از سال دهم تا الان هرسال پیشرفت میکنه با خودم میگم ملیکا با پایه ی ضعیف وقتی تلاش کرد موفق شد من که بیست بودم من که خیلی بهتر بودم اگه یکمی بیشتر تلاش کنم مطمئنن من هم تو درس پیشرفت میکنم و هردومون کنکور قبول میشیم
دختر دایی و پسردایی و … چند سال تمرکزشون رو گذاشتن رو کارشون یادمه یه مدتی خبری ازشون نبود اونها ادامه دادن و صبر کردن پس من هم کافیه که ادامه بدم و ناامید نشم
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟ من از ملیکا یادگرفتم که آدم میتونه با تلاش کردن و جدی گرفتن خودش رو بهبود بده و از لحاظ مالی آشنایان یادگرفتم مسیر موفقیت یک شبه نیست و انتظار بیجا نداشته باشم و تکاملم رو طی کنم
خدایا شکرت ما واقعا خالق شرایط زندگیمون هستیم
سلام
من از حسم به موفقیتهای زن عموم میخوام بگم که همیشه بد بود وکلا از زن عموم بدم میومد وهیچ وقت نتونستم باهاش ارتباط خوبی برقرار کنم
همیشه با خودم میگفتم که چرا اینقدر تو ارتباطش با عموم موفق چقدر همه چی بر وفق مرادش
چه خانواده خوبی داشت همه ازش تعریف میکردن بهترین دکور خونه رو داشت همیشه تو مهمونی بهترین تیپ وبهترین لباسها رو داشت
همیشه یه کدبانو به نظر میومد میدونست چطور همه چی رو مدیریت کنه حتی موقعی که دخترش رو شوهر داد یه جهاز عالی بهش داد خونه دخترش خیلی عالی بود
اما برعکس مامان من همیشه بابام برای مامانم تصمیم میگرفت
بابام همیشه مامانمو تو جمع ضایع میکرد وبراش احترام قائل نبود اما همون زن عموم گل سرسبد همه بود وبابام گاهی ازش مشورت میگرفت ومامانمو آدم حساب نمیکرد
من سالهای نوجوانی مو تو نفرت وعذاب از دیدن موفقیتهای زن عموم ونا کارآمدی مادرم درچشم بابام وحتی ما دخترا گذروندم
هنوزم نتونستم با زن عموم ارتباط برقرار کنم
چون کلا دیدم به زندگی عوض شده
من دوره های استاد رو خریدم به خصوص
دوره اعتماد به نفس ودوره روابط وکتابهایی که ایشون نوشتن رو خوندم
فهمیدم سبک زندگی خودم رو داشته باشم
وهیچ وقت دیگه خودم رو با کسی مقایسه نمیکنم
ودلیل اینکه مادرم اینقدر جلو پدرم خوار بود رو فهمیدم وبه این نتیجه رسیدم مادرم عزت نفس نداره واصلا هیچ وقت خودش رو دوست نداشته تا بقیه دوستش داشته باشن
البته خیلی وقت بود دلم نمیخواست شبیه مادرم باشم
اما از وقتی دوره روابط رو خریدم فهمیدم داستان چیه و چطور میشه پیشرفت کرد
الان فقط به یک برنامه منظم ودقیق برای به کار گیری آموزه ها نیاز دارم
دیگه به جای اینکه نقاط قوت زن عموم رو ببینم وحس بد بگیرم به جاش به نقاط قوت خودم نگاه میکنم وحسم رو خوب میکنم
نتیجه استفاده از دوره این بود که وقتی دختر همین زن عموم پسر دومش رو به دنیا آورد جدیدا .من دیگه از پسر دار شدن یه خانم دیگه حالم بد نشد چون دیگه پسر دار شدن یا نشدن تاثیری در خوشبختی من با همسرم نداره
این منم که تعیین میکنم چقدر خوشبخت باشم پسر داشته باشم یا نداشته باشم بازم لیاقت خوشبختی رو دارم
من دوتا فرشته دارم دوتا دختر
سلام و صدسلام
وااای خدای من شکرت
بچه ها ترکوندید دمتون گرم بااین همه کامنت زیبا
استاد شمافقط ادامه بده به این سلسله فایلهابا این بهشتی که اینجادرست کردید
خدایاشکرت الهی شکرت
دومین کامنته من:
پاسخ به سوال:
درموردافرادمختلف احساسم متفاوته
مثلادرموردبعضی هاواقعا خوشحال میشم البته
انگارظاهراخوشحالم ولی ته های مغزم یه کم حسادت هست
ولی درمورد یه سری دیگه که کم هم هستند حسودیم میشه کاملاولی با باورایی که ساختم خودم روسریع جمع وجورمیکنم و باورهای درست رو تکرارمیکنم ولی واقعا شایدچیزی توذهنم تغییرنکنه فقط حال لحظه ایه اون موقع رو خوب میکنه
ولی وقتی اومدم تودفترم به این سوال پاسخ دادم
ورسیدم به اون حسی که ته ذهنم بود خیلی خوشحال شدم
جواب قسمت دوم وسوم تمرین روکه داوم اروم شدم وفهمیدم که چرا حسادت میکنم
حسادت میکنم چون فکرمیکنم که اوناتونستن ولی من که نمیتونم
میگم اوناازاول باوراشون درست بوده ولی تامن باورامودرست کنمو به موفقیت برسم اووووه کلی طول میکشه
نوشتمو نوشتم تارسیدم به این باور زیبا که:
درسته اونا ازمن الان بالاترن ازنظرمالی
ولی من الانم خوشبختم چون ارامش دارم
خوشبختم چون خداهرلحظه حامی وپشتیبان منه
خوشبختم چون رابطم باهمسرم کاملا اروم وعاشقانهاست
خوشبختم چون با بچه هاتنش هایی که قبلا داشتموندارم وهمش رابطمون داره بهترمیشه
خوشبختم چون میدونم که هرچقدرکارکنم روباورهام اروم اروم شرایط مالی هم بهتروبهترمیشه
مثل میلیونهانفرتواین سایت که ادامه دادن و رسیدن به موفقیت
درواقع این سوال این جلسه برای من فقط درمورد مسایل مالی مشکل داشت
مسایل عاطفی سلامتی روابط و…هرکسی به موفقیت برسه واقعا هیچ حس کمبود وحس بدی بهم دست نمیده چون خودم به راحتی بهشون رسیدم
اما مسئله مالی یه کم زمانبرترهست البته نه برای من برای همه همینطوره به نظرم
خدایاشکرت
استادسپاسگزارم
سلام به همه
من یه اخلاقی که از گذشته داشتم و الان هم دارم ریشه اش رو توی رفتارم پیدا میکنم اینه که هر چیزی که حتی اندکی ناراحتم میکنه رو خیلی راحت ایگنور میکنم و نادیده میگیرم، توی نگاه اول یه جور اعراض به حساب میاد ولی وقتی دقیق تر شدم به رفتار خودم، دیدم که من یه بی تفاوتی تاریخی به همه چیز و همه کس داشتم یعنی توی اعراض خوبم ولی توی تعریف و تمجید به شدت افتضاح عمل میکنم، حسودی نمیکنم شاید حتی خوشحالم بشم ولی توی دلم میگم اینکه چیزی نیست برای من خیلی بهتر از اینها اتفاق خواهد افتاد
البته اونقدر آدمهای اطرافم رو فیلتر کردم که یه جورایی کسی هم دورو برم نمونده که مقایسه ای رخ بده تا بخواد به تعریف و تمجید بیانجامه یا حسادت
هیچوقت خودم رو آدم حسودی نمی دونستم، اطرافیانم هم همین نظر رو داشتن ولی الان که بحث خودشناسیه و میخوام با خودم رو راست باشم، شاید دلیل این همه حذف افراد از زندگیم یه جور حسادت بوده باشه
الان که دارم این سطرها رو می نویسم یادم افتاد که وقتی تازه تازه شروع کرده بودم به خوندن یه سری کتابهای موفقیت، وقتی کتاب نیمه تاریک وجود رو خوندم و توی اون کتاب نوشته بود که اطرافیان شما هر صفت خوب و بدی داشته باشن در واقع اون صفت هم در درون شما وجود داشته که حالا خوب یا بدش رو متوجهش شدید، اون موقع یه همکار به شدت حسود داشتم که حتی به نفس کشیدن من هم حسادت میکرد، راستش وقتی این کتاب رو خوندم تعجب کردم و بهم برخورد، یعنی منم حسودم که یه همچین آدمی رو اطراف خودم دارم و حسادتش داره آزارم میده؟ این که میگم توی اعراض کردن هم خیلی خوبم شاید دلیلش هم این باشه، که وقتی شروع کردم به فوکوس کردن روی رفتار خودم و یه جورایی بی خیال این همکارم و رفتار آزار دهنده اش شدم، منی که 5 سال از دستش حسابی اذیت شده بودم در عرض چند ماه، اتفاقاتی افتاد که خیلی راحت از زندگیم رفت بیرون
اون موقع یادمه که با خودم میگفتم با اعراض کردن انقدر راحت تونستم مایه عذاب 5 ساله ام رو از زندگیم بیرون کنم، اگه ازش می تونستم تعریف کنم ببین چه اتفاقاتی میفتاد
من از یه خانواده کم فامیل و خلوت هستم، خودمم یه خواهر و برادر بیشتر ندارم که هر دو ازدواج کردن و بعد از ازدواج هم ناخودآگاه خیلی فاصله بینمون افتاد، دوتا دوست صمیمی هم بیشتر ندارم که یکی شون رفته کانادا و چندماه یه بار با هم ارتباط میگیریم و این دوست دیگه ام هم که اینجاس به دلیل مشغله کاری شاید در سال دوبار همدیگه رو ببینیم، میخوام بگم در کل روابط خیلی محدودی دارم و همین فیدبک کمی توی روابط بهم میده
بین همه اقوام و نزدیکان و آشنایان یه جورایی خودم از همه موفق تر هستم، هر چند حتی موفقیت های خودم رو هم هی میگم این که چیزی نیست که، یعنی من حتی از خودم هم خیلی تعریف و تمجید نمی کنم، البته که روی این موضوع توی دوره احساس لیاقت همچنان دارم کار میکنم، من الان مدیر نرم افزار یه شرکت بزرگ و بنام خصوصی هستم و 13 تا نیرو زیر دستمه و حقوق خوبی هم به نسبت کارمندی دریافت میکنم و حتی خونه و ماشین و شرایط مالی خوبی دارم ولی مدام به خودم میگم ته تهش تو کارمندی و حقوق بگیر بقیه، یا اینکه به خودم میگم چه فایده ازدواج که نکردی
در کل می تونم بگم پاشنه آشیل من یه جورایی شاید روابط باشه، البته این در شرایطیه که تمام پرسنل من عاشقانه دوستم دارن و آدمهای اندکی هم که توی زندگیم هستن روابط خوبی با من دارن ولی خودم قشنگ حس میکنم که یه گارد بسته ای نسبت به آدمها دارم و اصلا هم دنبال وسیع کردن حلقه آدمهای اطرافم نیستم، البته اینکه میخوام بیشتر برای خودم و کار کردن روی شخصیتم وقت بزارم هم بی تاثیر نیست ولی خب با خودم که رودروایسی ندارم قشنگ دارم حس میکنم که توی این قضیه ضعف دارم و همین تعریف نکردن از دیگران هم یکی از بزرگترین ضعفهامه، یعنی الان یه جورایی خودم رو از آدمهای اطراف خودم بالاتر می بینم که موفقیتهای اونا رو موفقیتی نمی بینم که جای تعریف خاصی داشته باشه، و نهایت قشر بعدی که باهاشون ارتباط دارم مدیران شرکت هستن که راستش شاید چون این بار اونها رو بالاتر از خودم میدونم اصلا مقایسه ای نمیکنم و بی تفاوت هستم، در کل من نسبت به آدمها و رفتارشون در بیشتر مواقع نابینا هستم و اصلا نمی بینمشون، شاید تو نگاه اول خوب باشه ولی خودم میدونم این خودش یه ایراد بزرگه، تازه اگه بخوام صادق تر باشم به دلیل اینکه توی خانواده ای بزرگ شدم که مدام رفتار بقیه رو تحلیل میکردن و خوب و بد میکردن تا ما حسابی مودب و با تربیت بار بیایم، یه جورایی ایراد پیدا کردن توی آدمها برام راحتتره تا تعریف و تمجید ازشون
من فقط توی تعریف و تمجید از آدمهایی موفقم که حتی افراد نابینا هم میتونن صفات و ویژگیهای خوبشون رو ببینن و حس کنن، مثل استاد یا مریم جان شایسته یا مدیرمون که خیلی شخصیت کاریزماتیکی داره
سلام به استاد عزیزم
اگر خواسته باشم واقعیت رو بگم قبل از ورود به سایت شما استاد وقتی هنوز کسب وکاری
نداشتم وقتی کسی کاری دست و پا می کرد خوشم می یومد و تصمیمات جدی می گرفتم
که من هم دانشگاه برم سربازی برم و بیام وارد بازار کار بشم و هیج وقت هم دنبال توهم نبودم
یعنی قبول داشتم که اگه تخصصی داشته باشی بازار کار براحتی پیدا میشه
یا من وقتی کسی رو می دیدم موفق شده خوشحال می شدم و انگیزه می گرفتم
برای تلاش بسیار خوب و استاد از اول هم توی کارهام با انسانهای بسیار بسیار متخصص
کار کردم و از جوانی هم حتی اگه شغلم رو می خواستم ارتقا بدم دنبال می گشتم پول
خوبی بدم به افرادی که در کار خودشون عالی هستند و آموزش ببینم و خدا وکیلی خیلی فرق
داره نتیجه کار چون بعضا در کارهای گروهی اگه کار یک نفر ایراد داشته باشه می تونی کار
رو اصلاح کنی و به دست یک نفر دیگه بسپاری اما اگه چندین نفر ایراد داشته باشند کار با سعی
و خطا پیش میره و نتیجه مطلوب نداره
اما توی سوالتون که آیا حسادت می کردی بعید می دونم حسادت در کار نباشه چون توی اون
زمان خام تر بودم و حسادت چیز ذاتی هست به مرور ممکنه کمتر و کمتر بشه اما نمیشه حسادت
نداشته باشی
و به نظر من هر کسی بگه من حسادت نداشتم باید مراجعه کنه توی همون موقعیتی که باید
قراره حسادت رخ بده تا ببینه میشه حسادت نداشت یا اصلا می تونی تحسین کنی!!!!
و آیا آدم ها رو تحسین کنی اما برای خودت سرزنش نداشته باشه بعدا ؟ این کار بسیار بسیار
سختی هست که تحسین کنی یا حسادت نداشته باشی و خودم سعی می کنم حسادت رو کمتر
کنم و حتی جدیدا تحسین کردن رو هم کمتر کردم چون بعضی وقتها که کارم طبق روال پیش
نمیره ذهنم خیلی منو درگیر می کنه و میگه پس چی شد دیدی چکار کردی باز گند زدی و
الان مجبورم که بیشترین تمرگز رو روی خودم بزارم و بهبود مستمر در تک تک بخشهای
زندگیم و وقت بیشتری برای اصلاح مسیرهای رو به رشد تصاعدی داشته باشم و خودم از این روش راضیم
چون اون طوری که تحسین می کنی به قول شما وارد بحث مقایسه هم میشم و این خیلی خیلی
می تونه مخرب باشه و به نظر من اگه بتونی انگیزه بگیری خیلی خیلی در بهبود کارهات عالی عمل
می کنه اما این به تلاش خودت هم بستگی داره و اینکه خلاقیت خودت بیشترین تاثیر رو داره و
باز قبول داشته باشی هر رو خودت رو بهتر و بهتر کنی و در کسب و کارت یا زندگیت به روزتر بشی
و این با تکامل هر شخص قابل رشد هست و کاملا اکتسابی .
استاد هر فایل شما رو به تعداد که نمی دونم چقدر اما تا بشینه توی رفتارم و از مرحله دریافت
گذر کنم خیلی زمان بر هست آیا این برای شما هم همینطوره؟
اما در کل من از ریشه خیلی خیلی تغییرات عالی داشتم و دستتون رو می بوسم و امیدوارم
اتفاقات عالی براتون رقم بخوره شاد و سلامت و موفق در پناه ایزد یکتا باشید
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار خیلی خیلی خوشحالم که این فایل بسیار عالی و تاثیرگزار رو دریافت کردم از شما استاد عزیز و عوامل سایت هم سپاسگزارم که همواره در حال تولید محتوا و تلاش در این مسیر هستید به شما خداقوت میگم که دستان پر مهر خداوند عظیم هستید در زندگی هزاران و یا حتی ملیون ها نفر که توسط این فایل ها زندگی شون تغییر میکنه و در مسیر سعادت قرار میگیرند
الان که این فیلم رو دیدم هرچه فکر کردم دیدم در زمان موفقیت افراد من خنثی هستم اگه اون فرد موفق از نزدیکانم باشه در لحظه خوشحال میشم و بعد چند لحظه براش آرزوی موفقیت میکنم و تمام و این حس خوشحالی ادامه دار نیست درکل شاید 5 دقیقه بشه و بعد خیلی برام عادیه البته بگم بعد این تایم حالم و حسم بد نیست خیلی طبیعی و عادی که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده و اگر اون فرد از نزدیکان من نباشه که اصلا برام مهم نیست ناراحت که اصلا نمیشم خوشحالی هم در یک لحظه خیلی کوتاه چند ثانیه ای و در کل اهمیت خاصی نمیدم
حالا نمیدونم این بی طرف بودن و خنثی بودن خوبه یا بد ولی این رو میدونم از اینکه حس بدی ندارم واقعا بهتره و خدا رو شکر میکنم که نسبت به اطرافیان چه نزدیک و چه دور حس منفی رو ندارم
استاد عزیزم این رو هم بگم که مثلا همون مثالی که شما زدید که فردی توی رشته ورزشی موفق شده درسته در لحظه خوشحال میشم و بعد برام مهم نیست ولی هرکار میکنم نمیتونم برم جلو و ازش بپرسم چطور به این موفقیت رسیدی و سعی میکنم خودم راه و مسیر موفقیت رو پیدا کنم و باوری که از گذشته داشتم این بوده که اگه من خودم دنبال مسیر موفقیت باشم احتمالا مسیری بهتر رو پیدا میکنم و الان فایل های شما رو گوش میکنم میفهمم که در اون زمان ناخاسته از ورود افکار و باورهای دیگه به ذهنم جلوگیری میکردم
شاید همین مورد باعث شده که در خانواده درجه یکم بین خواهرانم موفقیت و پیشرفت من در زندگی و کار هایی که انجام دادم بیشتر بوده
باز هم نمیدونم این کار درسته ویا اشتباه
استاد عزیزم باز هم به خاطر تمام ساعاتی که زمان میگزارید و فایل هایی با این کیفیت و با این ارزش بالا رو آماده میکنید و در اختیار ما قرار میدهید از شما سپاسگزارم
از خدای بزرگ هم سپاسگزارم که شما رو در مسیر زندگی من قرار داد تا به این آسانی و این زیبایی راه سعادت دنیا و آخرت رو به من بیاموزید
سپاسگزارم️️️️
بنام ربم
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
چقدر این فایل بموقع بود چقد همه چی ب جا بود و بموقع برای من
دقیقا دیشب از خداوند درخواست کردم مبلغی رو ک برای دوره روانشناسی ثروت لازم هست رو بمن بده یا راهی رو باز کنه تا من بتونم محدودیت های ذهنم رو بشناسم و روشون کار کنم و جالب اینجا بود من همیشه از طریق جیمل وارد سایت میشدم یعنی ثبت نام کردم تو سایت ولی قبل تر از از طریق گوگل وارد میشدم.ی چند روزی بود هر کاری میکردم نمیتونستم وارد سایت بشم بعد بخودم گفتم اشکال نداره میرم از طریق گوگل.امروز امدم و این فایل جدید رو دیدم همینطور ک پیش رفتم شروع کردم ب گوش دادم تو دلم گفتم ببین فرزانه درخواستت پاسخ داده شد اگه مرد عمل هستی از همین فایل شروع کن اینجا هم تمرین داده استاد.شروع کردم به گوش دادن ی چیزی تو دلم از درون بمن گفت برو سراغ کامنتا و از نظر امتیاز رفتم سراغ فایل اقای خوشدل و با هر خط خوندن کامنتا چقد یاد خودم افتادم اشکام شروع کردن ب باریدن و خوشحال ازین که هدایت شدم به این فایل ک هر کلمش ارزش طلای نایاب رو داره همینطور کامنتا چقدر عالی بودن البته با خودم عهد کردم باید کل کامنتا رو بخونم هر چقدر میخواد طول بکشه چون خوندنشون قوت قلبی بمن میده و انگیزه منو بیشتر میکنه برای ادامه مسیر.من کسب و کارم رو راه انداختن از طریق همین فایلهای رایگان استاد ولی یه مدتی هس فروشم کلا امده پایین و میدونم تنها استپ کارم باورهامه و میخوام خیلی تمرکزی روی باورهام کار کنم.راستشو بخواین اگه بگم دو رو برم فرد انچنان موفقی ک ایده ال باشن به چشمم نمیاد ولی خیلی دارم سعی میکنم بتونم الگو پیدا کنم.
یه فردی تو فامیل همسرم هس ک قبل توی خونش شیرینی میپخت کلا خیلی هنرمند بود تو هر هنری ک فکرشو کنیم دست برده بود و تقریبا تو همش موفق بود البته خانم خیلی پر شور هیجان و ذوق زده میشد برای هر چیزی خیلی پر انرژی بود و جدیدا شنیدم مغازه شیرینی پزیشو دایر کرده تعجب نکردم چون خیلی علاقه داشت ب اینکار میدونستم ازش هر کاری بر میاد.
استاد عزیز از روز اولی ک با شما اشنا شدم الگوی من شما بودید همیشه میگفتم وقتی استاد عباسمنش تونست خودشو از اون وضع نجات بده پس منم میتونم حداقل شروع کنم ببینم تا کجا پیش میرم.ولی خیلی دوس دارم ببینم کجا و تو کدوم نقطه از ذهنم محدودیت هس بتونم بکشمش بیرون درستش کنم.کلا من از صب تاشب تو سایت هستم یا کامنت میخونم یافایل و نیت کردم و باید نتیجه هام بزرگتر بشه.منتظر فایلهای بعدیتون هستم بیصبرانه
و اینکه من از دست اوردهای دیگران خیلی ذوق زده میشم تحسین میکنم و البته از وقتی قانون رومتوجه شدم بیشتر شده این تحسین دست اوردای بقیه.تنها چیزی ک ب ذهنم میرسه اینه ک اون کسی ک تونسته پیشرفت کنه باورهاش درست بوده پس منم باید تو این مسیر استمرار داشته باشم تا ب هدفم برسم.
از خداوند براتون قلبی ارام زندگی پر از موفقیت روزافزون خواستارم