ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 69
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود بر شما امیدوارم با تلاش مخاطبین و ارج نهادن به زحمات شما بتونیم بخشی کوچک از زحمات شما را پاسخگو باشیم سپاس بی کران
ابتدا در خصوص احساسات
-من بیشتر وقتی میدیدم کسی که هم سن و سال من هست یک دفعه پول دار شده یکم احساس بدی میکردم که چرا اون موفق شده و من احساس میکردم من یچیزی کم دارم
-در مورد همکارانم احساس حسادت داشتم و فکر میکردم که شانسی یا اینکه چون مثلا دانشگاه بهتری بودند الان شرایط بهتری دارند واساسا خیلی هم آدم های با فهم و با تفکری نیستند
اما امروز که با نگاه شما آشنا شدم :
-فکر کردم که از جنبه هایی نیاز مخاطبانشان را بهتر درک کردند
– شاید آدم های با ظظرفیت تری از من بودند
– بررسی کردم دیدم اعتماد و عزت نفس بهتری دارند
-از اول تمرکز بیشتری روی کار داشتند
درس های من:
با نگاه دقیق تر به مخاطب هام نگاه کنم
بپذیرم که سلیقه و نظر و نگاه من الزاما در مثلا نوع تدریس یا مشاوره در کار من درست نیست
نو آوری در کارم داشته باشم
بفهمم که با نوآوری که من دارم اساسا جامع مخاطب من با آنها متفاوته و نگاه کمبود منابع نداشته باشم
تیمی کار کردن هم یکی از نکات بوده
روی عزت نفس و ایمانم به هدفم کار کنم
به نام الله یکتا
سلام استاد عباسمش عزیز و بزرگوار ،
سلام دوستان جان ،
استاد ازتون سپاسگزارم برای فایلهای ارزشمندتون که آگاهی فارسی زبان های دنیا رو بسیار ارتقاع دادید
خدا قوت
به لطف خداوند و آگاهی های شما ، من زندگی ام در این 6 ساله که همراه شما بودم تغییرات بزرگی کرده ،
اگر بخوام تمرین این جلسه را انجام بدهم ، من از گذشته بسیار بسیار از موفقیت های همه انسان ها ذوق فراوانی میکردم و خدا رو شکر میکنم که همچین انسانهایی در فرکانس من هستند که من میتونم از نزدیک ببینم چقدر غذاهای خوشمزه از سلف سرویس متنوع این جهان هستی ، برای خودشون انتخاب کردن و به لطف خدا من با وجود تفاوت فرکانسی زیادی که با این افراد داشتم به دلیل همان احساس ذوق و شادی ام از موفقیتشان ، دقیقا و دقیقا به همان موفقیت های مالی رسیدم که شاید در ذهن خودم هم آن زمان برایم دست نیافتنی بود !!!
اما در حال حاضر با توجه به اینکه من از وقتی با استاد آشنا شدم به قول خود استاد از بدنه جامعه جدا شدم و یک پیشرفت فوق العاده داشتم نسبت به خانواده و فامیل خیلی پیشرفت مالی فراوانی داشتم که برای بقیه دست نیافتنی بود ، الان دوست دارم ، خودم فقط اول باشم و اگر کسی پیشرفت میکنه خوشحال میشوم ولی دوست دارم من هنوز برتری ام را با اختلاف از بقیه داشته باشم !!!! این احساسات قبلا اصلا در من وجود نداشت و جدید هست !!!
سوالی که از استاد عزیزم داشتم اینه که : من از 6 سال قبل که با شما آشنا شدم با همسرم به شدت روی فایلهاتون ( به طور خاص روانشناسی ثروت ) کار کردیم و با هم زندگی مان از از زیر صفر در اروپا تبدیل کردیم به یک زندگی فوق العاده لاکچری ، و بیزینس برای همسر من بود و من با توجه با توانایی من در ارتباط گرفتن و تسلطم به زبان آلمانی همه کارهای اداری را به تنهایی انجام میدادم با این تفکر که زندگی مشترک هست و ما با هم زندگی مان را میسازیم و موفق میشویم !!! و به لطف خدا هم ثروت فراوانی وارد زندگی مان شد ولی الان همسرم به من متذکر میشود که این موفقیت فقط برای من هست و تو هیچ نقشی نداشتی !!! در حالی که من پا به پای او کار کردم و من خیلی از تکنیک های مدتیشن و تصویر سازی و شکر گزاری و تابلو کاینات و …. استفاده میکردم و میکنم و همیشه در حال گوش دادن به فایلهای استاد هستم و دفترهای نوشتم در این سالها و خدا متعال هم این خواسته ها را اجابت کرده ،
من فکر میکنم با این طرز تفکر احساس کم ارزشی در من داره ایجاد میشه چیزی که قبلا در من وجود نداشت و من چون به تنهایی بیزینس شخصی خودم را هنوز نتوانستم ران کنم ، دوست دارم زودتر خودم و تنها خودم بدون کمک همسرم به موفقیت برسم !!!
استاد عزیز خوشحال میشم نظر ارزشمندتون رو بدونم ️️
در پناه الله یکتا باشید
سلام و عرض ادب و احترام
خداروشکر بابت وجود نازنینتون
محدودیت در رسیدن به اهداف همونقدری ست که ما در ذهنمون باور کردیم(آلبرت انیشتین)
استاد عزیزم درخصوص این ویدئو میتونم بگم که احساس من نسبت به موفقیت افراد نزدیکم همیشه خوب بوده و حتی در بعضی موارد خوشحالی بنده بمراتب بیشتر از خود فردی که اون موفقیت رو کسب کرده میبوده و تونستم از درون نسبت به نزدیکانم حس خوب و شوق وافری داشته باشم. در بعضی مواقع هم ازشون الگو گرفتم و تونستم در زندگیم اجرا کنم. جدیدترین حسی که داشتم هم مربوط به کسب و کار فعلیم هست که در حوزه مالی الگوی موفقی رو پیگیرم که ایشون در یک روز توانست به 1 میلیون دلار تارگت مالی برسه. که بسیار موجب شگفتی و انگیزه بنده و اشتیاقم و همچنین باور پذیری بیشترم در این مارکت شود. و مورد دیگه ای هم مربوط به دوست عزیز دیگه ای هست که ایشونم تو کسب و کار خودش توانست ماه پیش 1 میلیون یورو رو تاچ کنه.
با توجه به ویژگیهای شخصیتی افراد موفق میتوان گفت که این افراد به ذهنشون باورهای قوی و افکار مثبت و قدرتمند تزریق میکنند و نه تنها از موفقیتهای افراد دیگه خرسند میشن حتی الگو میگیرند. افراد با ذهنیت قوی تمرکزشون روی کار خودشون هست و 100 خودشون رو میزارن تا به هدفاشون برسند و خودشون رو مقایسه نمیکنند چراکه مقایسه و قیاس از المانهای یک ذهن محدود کننده هست که حس ناخوب و کمبود رو به خود فرد منتقل میکنه. حتی این افراد زاویه نگرششون نسبت به مسائل بد و رفتارهای ناپسند هم جوری هست که حس خوبی داشته باشند.
تمرین:
موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن
مهدی / شجاع و متعهد / همیشه در خصوص روابطش و موفقیتهایی که کسب کرده حس خوبی بهم دست داده و بهش تبریک و آفرین گفتم/ اینکه منم میتونم همچین روابط خوبی بین خودم و نزدیکانم داشته باشم / محدود کردن روابطم با انسانهای سمی و نه گفتن
دکتر امیر/ انرژی بخش و فعال/ اخیرا که به موفقیت مالی در کسب و کارش دست یافت خیلی منو خوشحال کرد و صمیمانه بهش تبریک گفتم و حتی موجب اشتیاق و انگیزه بیشتر من شدن/ خداوند حامی انسانهای صادق و متوکل هست/ هر روز اهدافم رو ببینم و قدمهای درستی در جهت تحقق اونها هر چند اندک برداردم
اندری/ با برنامه و هدفمند / شکستن سد ذهنی 1 میلیون دلار در روز در مارکت و ذهن محدود من / باور پذیر بودن این خواسته که میش تو هر مارکتی ثروت ساز بود و محدودیت مالی رو شکست / فرآیند ثروتمند شدن روزبروز راحتر و سریعتر میشود.
دکتر مهرزاد/ خلاق و قوی و مثبت اندیش / موفقیت در تمام ابعاد زندگی / میتوان در یک زمینه یا زمینه های مختلفی موفق بود و به درجات عالی رسید / احساس ذوق و شوق برای دیدنش.
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین
سلام استاد گرامی
سلام خانم شایسته
سلام دوستان عزیز.
در پاسخ به سوالی که استاد در این فایل پرسیدن در مورد اینکه اگر شخصی به موفقیت برسد.
من چه احساسی دارم؟
خب این را من میتوانم به دوتا بازه زمانی تقسیم کنم.
بازه زمانی اول قبل از آشنایی با استاد وباد زمانی دوم بعد از آشنایی با استاد.
من بعد از اینکه با استاد و آموزه های استاد و قوانین جهان هستی که از زبان گرانقدر استاد من شنیدم خیلی تلاش کردند که باور های خودم را تغییر بدهم و خب تغییرات خوبی هم توانستم انجام بدهم. در بعضی از زمین ها و در برخی زمینه ها هم هنوز خیلی کار دارم روی خودم کار کنم.
قبل از اینکه من با استاد آشنا بشم اگر موفقیت فردی را می دیدم خیلی به شانس ارتباط میدادند. خیلی به پارتی که داشته ارتباط میدادم. خیلی ها اگر در مورد مسائل مالی بود به پدر ثروتمندی که داشت با ارثی که داشت به سرمایه لازم برای کسب و کارش داشت ارتباط می دادم.
یا اگر در مورد سلامتی بود به ژنتیکش ربط میدادم و کلا همه موفقیت های افراد را به همه چیز ارتباط میدادم غیر از عوامل درونی و باورهای او.
ولی خب بعد از اینکه آموزه های استاد را شنیدم و تلاش کردم که این آموزه ها را صلاح کار خودم قرار بدم. تقریبا همه چیز 180 درجه فرق کرده.
و من الان اگر شخصی در هر زمینه موفق میشه من قطعا می دانم که آن باورهای درستی داشته و با آن باورهای درست توانسته به موفقیت برسد.
حالا اگر در مورد مسائل مالی باورهای خوبی در مورد مسائل مالی داشته، اگر در مورد سلامتی باور های خوبی در مورد سلامتی داشته، اگر در مورد روابط باور های خوبی در مورد روابط داشته و خب این باور ها را ساخته در وجود خودش و توانسته به این موفقیت برسیم.
دنبال پیدا کردن آن باور ها در صحبت های فرد در رفتار فرد در منش فرق در ناخودآگاه فرد در کارهایی که حالا به صورت ناخودآگاه انجام میده میگردم.
و خب خیلی تلاش میکنم که باورهای افراد موفق را پیدا کنم و بر اساس آن باور ها سعی کنم خودم را تطبیق بدهم. باورهای خودم را به آن باور ها اگر قبل از آشنایی با استاد کسی موفقیت میرسید، من قطعا حسادت میکردم ولی الان هیچ حسادت نمی کنم و خوشحالم میشم که آقا مسیر موفقیت رسیده ،پس اگر مثلا دوست من رسیده اگر آشنایی من رسیده اگر اقوام من رسیده پس من هم می توانم برسم.
خیلی برای من قابل دسترس تر میشه و خیلی خیلی بهتر درک می کنم و می پذیرم که من هم می توانم به موفقیت برسم.
فقط نکته ای که اینجا در صحبت های استاد بود که من لازم می دانم برای خودم یادآوری کنم که این کار را بیشتر انجام بدم. خب خیلی نمیروم از افراد موفق بپرسم دلایل موفقیت شد. تا حالا به این موضوع فکر نکردم، مصاحبه هایشان را خواندم ، کتاب هایشان را خواندم و حرف هایشان را گوش کردم ولی اینکه مستقیم خودم بروم با خیلی از آنها سوالاتی بپرسم که دلیل موفقیت او چه بوده در این زمینه کالا موفق شدی،
این کار را انجام ندادم و مستقیما یعنی این کار را انجام ندادم و خودم حالا به شخص موفق جلسه بگذارم وقت ملاقات حضوری بگیرم، یه وقت ملاقات تلفنی بگیرم و دلایل موفقیتش را از زبان خودش بشنوم و باور هایش از حرفاش بکشم بیرون و این نکته بود که شاید من انجام ندادم و خب این فایل به من تلنگر زد که آقا این کار را انجام بدهد.
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
با درود
قسمت یک
1- دختر دختر دایی مادرم که یکسال از من کوچکتر است قبل از 30 سالگی به استقلال مالی رسید و بعد هم دکترایش را گرفت و از نظر شغلی هم جزء مدیران ارشد ایران است.
من واقعا به او حسادت میکردم ولی ذهنم آن حسادت را عادی جلوه میداد. طوری که او باید اینچنین باشد ولی تو کلا ناتوانی. بعدا که قانون را بهتر درک کردم توانستم تحسینش کنم چون حداقل حال خودم بهتر می ماند. ولی ذهنم بهم قبولانده که او میتواند تو عاجزی..
فعلا فقط میتوانم تحسینش کنم بعیده زود بتوانم به باور لیاقت و شایستگی در حد او برسم.یعنی ذهنم داره اینو میگه.
نفر بعدی: برادرم: وقتی مهاجرت کردن حدود 30 سال پیش-احساس من غم بود چون او را دیگر نداشتم. کم کم این حس اومد که چون او رفت و موفق شد منم میتوانم. اما من بدلیل موانع ذهنی موفق نشدم و بعد هم شرکم بیشتر شد و باورهای لیاقت هم داغون.
باور جایگزین: چون او که همخون من است و از یک پدر و مادر و یک تربیت و یک شرایط هستیم حتما منم میتوانم موفق شوم و مهاجرت کنم.
سوال 2: درسهایی که میتوانم بگیرم: نفر اول ، پشتکار و ایمان به توانایی های درونی قوی باعث خلق این نتایج شده چه آگاهانه چه غیرآگاهانه،
نفر دوم: دست یابی به رویا شدنیه، و میشه رویامو زندگی کنم.
من 20 سال پیش فقط میخواستم مهاجرت کنم، حالا 5 ساله هدف دارم از مهاجرتم. بخاطر فایلهای استاد و آموزشها میدونم چرا میخوام مهاجرت کنم که این برام خیلی مهمه. و پیشرفت ذهنی بزرگیه. ولی باورهای لیاقتم پایینه و ذهنم نمیپذیره در اصل تغییر شرایطو و میخواد منو در محیط امن نگه داره. به طور مرموزی داره کار میکنه.
استاد خیلی ممنون از این فایل. من اگه موفق بشم یعنی همه میتونن موفق بشن. چون خودمو واقعا باور ندارم.دروغ میگم به خودم.
به نام الله یکتا خداوند بی همتا
سلام .
به استاد عزیز وخانوم شایسته
و
دوستان عزیز باعشق
من تو زندگیم به لطف الله و داشتن یک استاد مثل شما . به هرآنچه که به اندازه درک و باوری که نسبت به قوانین درک کرده ام بدست آورده ام.
آرامش .رابطه عالی با همسر و اطرافیان .شغلی که به آن علاقه داشتم ……
اما از لحاظ مالی احساس میکنم که به اندازه ایی که باید رشد میکردم نشد و دلیل این موضوع شاید
ربط به همین سوال داشته باشد .
مثال وقتی میبینم از نزدیکانم صاحب ماشین مورد علاقه من شده یا صاحب خونه یا هر چیز ی دیگه ..
اولین چیزی که در ذهن من میاید این است که یا با کلاهبرداری رسیده یا از اقوامش کمک گرفته یا
نزول کرده ویا…….
اما صادقانه بعد از چند روز به این باور میرسم یعنی نگاهم رو تغییر میدم .میگم بابا خدا داره باهات صحبت میکنه تو دنبال ماشین بودی با این مدل بابت رنگ با این کیفیت الان اومد پیشت همین نزدیکی تو چرا گمراه میشی وبعد متوجه میشم که باید تحسین کنم والعان جوری شده که از صد در صد موضوعاتی که به همین شکل در زندگیم برای من پیش میاد تحسین میکنم وهمون لحظه با خودم صحبت میکنم و میگم به خودم که پس میشه اگه این تونسته پس منم میتونم اون زمانهایی که من حسادت میکنم یا دقیقا زمانیکه که من از خودم وخدایم جدا شدم وتمرینهاییم را جدی نمیگیریم و فراموش میکنم وآرام آرام به عقب بر میگردم واینهمه داشته ولطف الله را فراموش میکنم .
اما زمانهایی که خودم را در لحظه قرار دادم سعی کردم به اینهمه اتفاقات خوب که در زندگیم رخ داده متمرکز شوم مثل سلامتی ام که چند سال دکتر نمیروم .مواد مخدر مصرف نمیکنم زندگی شادی دارم
فرزندی جدید به یاری الله در راه است .و…..
که اگه من به جای اینکه بیام روی دیگران تمرکز کنم بیام روی خودم ودرک قوانینی که تودورها یاد گرفتم
وقت بزارم واصل تکامل رو فراموش نکنم از زندگی لذت بیشتری میبرم .
ممنون از استاد عزیز که این سوال باعث شده که امروز بعد از مدتها به خودم این شهامت رو بدم کامنت ومثالی در مورد خودم بزنم
عاشقتونم .
ا
سلام به استاد عزیزم و دوستان و همراهان گرامی
پاسخ به قسمت اول سئوال ،
کلا من توی اینطور مواقع دو احساس سراغم میاد ،
یکیش این هست که حسادت مولد ، یعنی میگم عه ، اگر این ببخشید جُرَک ::))) یا به قول استاد این ملخ :))) ، به چنین درامدی رسیده یا فلان موفقیت رو بدست اورده
توی این حالتا بیشتر انگیزه میگیرم که منم به اون موفقیت برسم البته اینم در خصوص افرادی هست که اولا میشناسمشون و از نظر من اون آدم مال این حرفا نیست ، یعنی از نظرم خیلی سطح پایین هست که اگر اون رسیده دیگه من که بی برو برگرد باید برسم
یه جورایی ملزم میشم که به اون خواسته یا هدف برسم
البته این احساسم تا زمانی هست که هم لول اون افراد هستم وقتی از اون افراد بیام بالاتر یعنی موفقیتهام بیشتر میشه دیگه وقتی هم بشنوم یا ببینم که فلانی ، ماشین جدید خریده موفقیت مالی کاری جدید بدست دیگه فقط میگم دمش گرم اینم یه الگو دیگه که به هدفش یا خواستش رسیده ،
مثلا دو سال پیش بود کامنتای سایت رو بیشتر از الان دنبال میکردم ، یکی از بچه ها بود خب بواسطه اینکه کامنت زیاد میزاشت منم دنبال میکردم ، قشنگ یادمه آخر شب بود که توی دوره ثروت دو بود فک کنم که نوشته بود اره من به درامد 50 میلیون تومنی رسیدم و وقتی اینو خوندم گفتم ببین اگر این رسیده من باااییید برسم ،
خدا شاهده ماه بعدش یعنی اردیبهشت ماه درامد من شد 53 میلیون تومن و جوری شد که میانگین درامد اون سال من روی 50 میلیون فیکس شد و اتفاقا از اون بنده خدا دیگه کامنتی پیامی ندیدم
و یا یکی از دوستانم هست این ادم از نظر من به قول معروف مااال این حرفا نیست ، وقتی میگفت من فلان درامد و رسیدم بهش ، تو دلم میگفتم یونس این که رسیده تو باااااید برسی ، خلاصه الان جوری شده که از هر لحاظی فکرشو کنین در تمام ابعاد از اوون بالاترم و بعضی وقتا به سری خواسته هاش میرسه و میشنوم تحسینش میکنم تازه بهش اَدوایس advice میدم که فلان بهمان کن اینجوری بهتره …
در کل کلا از بچگی از اون دسته ادمایی نبودم که حسادت بورزم که احساسم بد بشه و بخوام اون موفقیت که ادمه بدست اورده رو اِنکار کنم و بهش برچسب بزنم مثلا بگم این از پول باباش رسیده ، یا زیر سایه اعتبار خونوادش بوده و از اینجور برچسب ها ، نه خداییش این حالتی نبودم
دیگه ته تهش میرفتم توی حاالت مقایسه های ناجور که اونم مااال قبل اشنایی با این مسیر الهی قوانین کیهان بوده هر چند توی این مسیرم اینجور نیست که این احساس حسادت نیاد سراغم ولی اون حالت منفیشو برام ندارم و یک احساس گذرا هستش
و احساس دیگه ای که سراغم میاد در زمانی موفقیت فردی رو میشنوم یا میبینم که از نزدیکانم هست ، واقعا برام تحسین برانگیز و قلبا خوشحال میشم
چون میدونم طرف واقعا حقش بوده ، براش تلاش کرده ، بها پرداخت کرده ، و اون موفقیت به شخصیتش میخوره
و در هر صورت که توضیحشو دادم
مسیر رسیدن بهشون برام الهام بخشه ، به عنوان مثااال ، چند روز پیش یه فایلی رو دیدم از یکی از همکارام که توی یک روز سه تا قرارداد فروش داشته یا توی یک روز 17 تا قرارداد اجاره داشته ، یا توی سه ماه چهار تا مشارکت داشته ،
بعد بنده خدا توی همون ویدئو گذشتشو توضیح میداد ، که قبلا نتورک کار میکرده توی اون کااار به یک سری درجات و لول های بالایی توی حوزه نتورک رسیده بعد که اومده توی شغل مشاور املاک ، طی یکسال چنین موفقیتهایی رو بدست اورده ، خب وقتی من اینو دیدم با خودم گفتم ببین اولا هر کی به هر جایی میرسه ببین الکی نیست این بابا ظرف وجودیش اینقدر بزرگ شده که این موفقیتها رو تونسته توی یکسال بدون هیچ عقبه ای از قبل ، بدست بیاره ، یعنی کسی که برای بار اول در زندگیش میاد توی حوزه املاک و طی یکسال از اونایی که ده سال سابقه دارن هم میزنه جلو ، چون تکاملش روطی کرده و ظرفش آماده چنین درامدها و موفقیتهایی بود و نمیدونم بعضی باورشون این هست که سابقه کار مهم هست ایناها همه و همه الکیه ،
و همچنین درک بهتر قانون تکامل که تکامل به معنای زمان بیشتر نیست به این معنا هست که باید یکسری کارها رو انجام بدی ، حالا اگر بتونی ذهنت رو کنترل و مدیریت کنی که اون کارها رو انجام بدی ، خب طبیعتا در مدت زمان خیلی کمتری به اون جایگاه\خواسته\ هدف میرسی
و همچنین درکبهتر قانون تمرکز که میگفت من کلی مقاله و کتاب و کلیپ در مورد مشارکت و نکات حقوقی مرتبط با مشارکت خونده و میخونه ، و گفتم ببین این ادم کل تومه و تمرکزش روی مشارکت خب طبق قانون مشارکتاشم داره بیشتر و بیشتر میشه
و دقیقا یکی از دوستای نسبتا نزدیک خودمم همین اتفاق براش رخ داده بود که شغل اصلیش نون وا بودش که توی اون شغل با سن خیلی کم منظور 21-22-23 سالگی به درامدهای بالا رسیده بود که ماشین خونه مغازه و چندین نفر براش کار میکردن ، و این آدم اومد توی نتورک و توی شش هفت ماه به سقف درامدی صد میلیونی رسیده بود توی سال 98 ، تازه اینا خودش بهم میومد میگفت گفتم از دوستای نسبتا نزدیک بودیم ، و نکته ای که برام داشت همین بحث قانون تکامل ، اصل انگیزه و شور و اشتیاق ، بحث مهم خود باووری بودش
یا یکی ازدوستای نزدیک دیگم که باهم رفت و امد داریم الان دو سه سالی که خورده به تصاعد و درامدش روی سیصد میلیونه ، و از لحاظ سرمایه مالی هم خورده به تصاعد و حساب بانکی میلیاردی رسیده کلا توی حوزه مالی و کاری رشدهای ملموسی داشته و داره
خب وقتی باهم صحبت میکنیم میبینم کل تمرکزش روی کاارشه ، میبینم توی کسب و کارش مسائلی که میخوره داره حل میکنه ، اون مسائل مانع کارش و رشدش نمیشن و میره حلشون میکنه
میبینم دنبال بهبود و گسترش کسب و کارش هست ، میبینم این تفکر محدوده کننده قاانع بودن رو نداره ، میبینم بزرگ فکر میکنه ، میبینم داره در حیطه تکاملش قدم برمیداره ، بهاء پرداخت میکنه ، و موضوعات دیگه
و به این شکل الهااام میگیرم و برای خودم تو ذهنم به این شکل تصدیق میکنم و تایید میکنم اصول رسیدن به اهداف و موفقیت و کلا قوانین کیهان رو ،
در کل در اِستیت فعلی که الان هستم ، این احساس حسادت به ندرت سراغم میاد چون درکم از قوانین بیشتر شده که هر کی هر کجا هست سرجای درستش هست حالا چه من میدونم چه نمیدونم که از چه مسیری دلیل بر این نیست که اون حقش نبوده این موفقیته طبق قوانین مطمئنن حقش بوده که رسیده
و خیلی بیشتر سرم توی زندگی و کار و اهداف خودمه تا بقیه که کی کجا رسیده کی چیکار کرده ، و از همه مهم تر واقعا به مراتب خیلی خیلی کمتر خودمو مقایسه میکنم با افراد بالاتر از خودم و بیشتر تمرکز روی توانمندیها و نقاط قوت خودمه ،
اتفاقا همین امروز بعدظهر داشتم با یکی از دوستان در مورد همین صحبت میکردیم که اگر فلانی به همچین موقعیتی رسیده ،خب برو عقبه طرف و ببین ،ببین چه مسیری رو طی کردی ببین چه تعهدی داشته ،چه تمرکزی داشته ، چه بهایی پرداخت کرده ، چه خودباوری داشته ، چه باورهای توحیدی داشته ، اون موقعیتش که الکی بدست نیومده ، اگر الان روزی حدود 200 میلیون درامد داره یعنی ماهی شش میلیارد تومن درامد اونم از یک شغل کافه که اصلا به چشم نمیاد
خب این درامده الکی بدست نیومده که ، این موقعیت طبق قوانین رخ داده
و با خودم گفتم ببین یک ادم ثروتمند که باورهای توحیدی و ثروتمند و قدرتمند کننده داره دست به هر چی بزنه واقعا طلا میشه ،چون این ادمی که گفتم شغل اصلیش توی کار میدون تره بار و میوه ایناهاست که توی اون حوزه هم اسم و رسمی داره و
کلا این تفکر و باور محدوده کننده شانس خیلی ضربه زننده هست ، میدونی انگیزه و انرژی رو از ادم میگیره برای حرکت کردن برای ادامه دادن برای استقامت ورزیدن در مسیر درست ، و کمی ادم تعقل کنه میفهمه که هیچ چیزی اتفاقی نیست ، چه خوب چه به ظاهر بد ، ، همه و همه چیز در این جهان داره طبق قوانین رقم میخوره ، اگر در یک شهر یا کشوری مثه عربستان مثه بندرعباس برف نمیباره یا بارندگی کمتره بدلیل قوانین هست و نه هیچ چیز دیگه
اگر یک فردی ،یک گروهی یک قومی یک تیمی به نتایج بزرگی میرسن طبق قوانین رقم خورده
میدونین من هیچ وقت فکر نمیکنم به عنوان مثال
اگر یک کسی تونسته توی یک ماه سی تا قرارداد بزنه ، من نمیتونم یا من تواناییشو ندارم ، نه میگم اگر اون تونسته منم میتونم ، باااید بتونم ، مجبورم بتونم چون کلی چرایی دارم برای رسیدن به اون خواسته ، چون مجبورم مجبور که بهش به فلان خواسته ام هدفم برسم ،
چون خدای من و خدای اون یکیه
قوانین یکیه ، منم اگر از اون مسیر برم میتوم به اون هدفم برسم
واقعا این احساس خود کم بینی رو یادم نمیاد در این چند سال اخیر تجربه کرده باشم
باورم این هست که توی هر کاری که بخوام میتوم رشد کنم و از ادمایی که قبل تر از من بودن حتی بهتر و قوی تر بشم
یعنی مثه روز ، برام روشنه که برای موفقیت های جدیدتر بزرگتر ، برای صعود به لول های بالاتر مااالی کاااری اعتباری ، برای تجربه سطح بالاتر و لاکچری تر زندگی و کاااار باید ، ببین باید شخصیتمو عوض کنم ، شخصیتمو بطور بنیادین عوض کنم
چیزی که بیش 95 درصد ادما نمیتونن درک کنن که برای کسب موفقیت جدیدتر ، برای رسیدن به خواسته هاشون ، باید شخصیتشون رو عوض کنن ،
ببین نمیشه تو ماشینت پراید باشه و بخوای موتور بوگاتی یا لامبورگینی رو روش سوار کنی ببین اصلا نمیشه
برای درک بهتر این موضوع یک مثال خیلی قشنگی بهم الهام شد اینکه چندین وقت پیش ، یه بازی مااشین داشتم که مرحله ای بود ، و همون مرحله اول ، خود بازی یک ماشین بهم داد و منم نهایتا تونستم 5 تا مرحله رو با همون ماشین بگذرونم و تحت هیچ عنوانی نتونستم برم مرحله بعد ، و بعدش اومدم ماشینو اپدیت کردم تقویتش کردم و تونستم برم مرحله بعد و همینجور توی مراحل بعدیم هم ماشینمو تقویت میکردم و میرفتم مراحل بالاتر واین بازی بهم این باور و اگاهی رو داد که ببین نمیشه و نمیتونی با همین شخصیت فعلیت ، با همین عاادت های فعلیت ، با همین اخلاق فعلیت ، با همین نگرش فعلیت ، نمیشه و نمیتونی به اون اهداف و خواسته هات برسی
برای رسیدن به اونها برای رسیدن به خواسته های بزرگت برای تجربه اون اهدافت باید باید باید شخصیتت تغییر کنه باید عااادتهات بصورت بنیادین تغییر کنه
یعنی اینم مثه روز برام روشنه که ادم اگر در مدار و فرکانس درک و فهم و اگاهی از یک موضوعی نباشه حتی اگر پولشم بده بازم نمیتونه ازش بهره ببره
هر چند تفاوت بزرگی هست بین کسی که بهای چیزی محصولی خدمتی رو پرداخت کرده تا اون کسی که پرداخت نکرده و به شیوه های غیر معقول بدستش رسیده
و در آخر میخوام بگم که به لطف الله در حال حاضر در جایگاهی هستم که بخوام بگم میتونه زندگی آدم در تمام ابعاد بصورت بنیادین تغییر کنه که واقعا هیچ ربطی به گذشته نداشته باشه
از آزادی نسبی ماالی که دارم که میتونم هر چیزی که نیاز دارم و دوست دارمو بخرم و داشته باشم
تا ازادی زمانی و مکانی که دارم که میتونم هر ساعتی که دلم میخواد برم سرکار ، هر موقع که دلم بخواد میتونم تعطیل کنم ، مسافرت برم ، مهمونی برم ، تا هر موقع که دلم خواست با معشوقه ام عشق بازی کنم با خیال راحت ، واقعا اینا نعمته و برکات و نتیجه حرکت در مسیر درست در مسیر قوانین کیهان هست
از اعتبار و جایگاه کاریو اجتماعی که به لطف الله دارم
از روابط واقعا عالی و قشنگ و خوبی که دارم
از سلامتی که الان تازه وارد سال 5 ام شدم که هیچ پول دوا و دکتر ندادم و اصلا بیمار نشدم که بخوام هزینه بابت این داستانا بدم و به لطف الله در سلامتی کامل و عالی هستم
و کلی خواسته دیگه که فقط و فقط بواسطه تغییر باورهام ، تغییر شخصیتم ، ایجاد ذهنیت و عادتهای قدرتمند کننده و ثروتمند کننده بوده
و اینکه تنها و تنها و تنها و مطلقا و مطلقا این باورها و افکار و ذهنیت ما هست که داره زندگی ما رو رقم میزنه ، این چیزی نیست که ادم بخواد ثابتش کنه و قسم حضرت عباس براش بخوره
این چیزی هست که ادم باید درکش کنه و در جزء به جزء زندگیش مصداقهاشو ببینه و تایید کنه ….
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ممنونم بخاطر این فایل که احساس میکنم خیلی درگیرش هستم و نمیتونم خودم رو آزاد کنم از بند اسارت این باورها البته که خودم تحسین میکنم چون قدرت پذیرشم خیلی بالاست ولی آنچه که هست رو باید با آغوش باز بپذیرم و درصدد ساختن خرابیها بربیام
سوال اول
موفقیتهای کسب شده توسط دیگران و دوستان خود را بیاد آور و لیستی از اونها تهیه کن
خواهر همسرم که چند تا خونه تو شهر خودمون و تهران و باغ و ویلا و کلی طلا دارن با اینکه هر دو شون کارمند هستن ولی ماشاالله کلی ثروت مند هستند
خواهر کوچیکه همسرم که باز هر دو کارمند هستن ولی ی خونه دو طبقه دارن زمین دارن و الان هم مبخوان دوباره زمین بخرن
برادر همسرم که چند تا خونه دارن و کلی طلا دارن و …
ولی من و همسرم با اینکه هر جفتمون کارمند بودیم نتونستیم چیزی اضافه کنیم
ی تفاوت خیلی فاحشی بین ما و اونها بود
اول اینکه من خودم اصلا قبول نداشتم و فکر میکردم اونا خیلی بالا هستن یعنی من همیشه خودمو کوچک میکردم و حسرت اونها رو میخوردم
ناامید میشدم
غصه می خوردم
مدیریت سرمایه نداشتیم
و همیشه خودم با اونها مقایسه میکردم یا اونا رو تحقیر میکردم یا خودم
همسرم هم مثل خودم بود غصه میخورد و مقایسه میکرد هر چی اونها جلو میرفتن ما عقب می موندیم یعنی مثل حرکت دو تا فلش «—–» که حرکتشون مخالف بود
از چه زاویه ی مثبتی به موفقیتهاشون نگاه کنم
اینکه اونها با مدیریت سرمایه ب اونجا رسیدن
اینکه هر کس هر جا که هست در جای درستش قرار داره
اینکه بیام و با خودم بارها بار صحبت کنم بگم که ثروتمند شدن راحتترین کار دنیاست و اگر اونها تونستن من هم میتونم
بیام روی باورهای توحیدیم کار کنم و بعیر از خدا روی کسی حساب باز نکنم
درسهایی که میتونم بگیرم اینه که
بیام دست از مقایسه بردارم
اینکه اشتباهاتم بپذیرم
اینکه خودم سرزنش نکنم
اینکه نگم دیر شده و از همین حالا بیام و روی باورهام کار کنم و ب خداوند و روزهای روشن امیدوار باشم
استاد جان و دوستان بزرگوارم سپاسگزارم
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر…
سوره زمر…آیه 1
کتابی است که از سوی خداوند توانای شکست ناپذیر و حکیم نازل شده است
بی تردید ما این کتاب را به حق نازل کردیم ،خدا را در حالی بپرست که اعتقاد و عبادت را برای او خالص کنی.
آگاه باشید!که عبادت خالص فقط برای خداست و کسانی که به جای خداوند معبودانی انتخاب کرده اند ما آن ها را نمی پرستیم جز برای اینکه ما را آن گونه که شایسته است به خدا نزدیک کنند.
مسلما خداوند بین بت پرستان و خداپرستان در روشی که در آن اختلاف داوری خواهد کرد،بی تردید کسی را که دروغ گو و بسیار ناسپاس است هدایت نمی کند.
سلام و درود به سایت بزرگ بهشتیم…
قبل از اینکه باورهای محدود کننده مو بگم..چیزیه که من دارم به واضح برام روشن میشه….
اینه که ما هر کدوممون برای رشد و پیشرفتمون در تمامی جنبه های زندگیمون به این سایت هدایت شدیم..پس همه ما..تو یه مسیر با همدیگه داریم قدم برمیدارییم..
حالا هر کدوممون باورامون بستگی به محیط و جامعه ایی که توش زندگیمون آغاز شده!..متفاوته!
همین فرد شخص من…باید بیام اون آشغالهایی که سالیان سال زیر گره های ذهنیم چرک بسته رو شناسایی کنم…
چرا!؟چون باورهای محدود کننده من با فرد a یا اقا و فلانی دوست هم فرکانسیم…متفاوته.
حالا من با توجه به شناختی که طی تکاملم پیش میرم..بقول استاد هر چی خودتو جستجو میکنی بیشتر حالیته!از کجا منشع میگیره!
و هی بشینی !خودتو بشناسی….که من با حرف زدن با خودم تو محیط آروم خیلی میتونم خودمو بیشتر بشناسم.
و بشینم با خودم تحلیل کنم.که چرا ما اینقدر نسبت به موفقعیت دیگران اینقدر دچار حسادت میشوم غیره و…….مخصوصا جامعه ما مخصوصا ما خانم ها خیلی زیاده!.
الله اکبر امروز طبق پلن خدا هدایت شدم به گفتگو دو تا شخص نزدیکم و راجع به حسادت کردن و همون حرفهای زنانه ولی من خودمو مشغول کردم و کاملا خودمو دور کردم..
چقدر صحبت استاد با صحبت اونا برام هماهنگ شد..دقیقا پاشنه هایی که استاد نام میبرد.با گذشته خودم.و شخصیت این دو فرد بیشتر خودمو شناسایی کردم..
حدودا هفته گذشته..داشتم کار تمییز کاری محیط زندگیمونو انجام میدادم…
دوستم.(زینب)
دیدم مشتری وارد محیط کارش شد…ایشون کارش بسیار عالی.و طی چند ساله که کار میکنه و شناخته شده هست…و تو تمام موارد کارهای زیادی رو قبول میکنه..و مشتریای خاص خودشو داره .و بسیار زبل و سریع کارشو پیش میبره..
فورا گفتم!خدایا شکرت میکنم داری بهم میگی تو هم شروع کنی منم مشتریهای خوب رو برات میفرستما!
ذهنم چی گفت..بهم گفت نگاه کن تو بیا ساعت هاتو با کارای تکراری بگذرون..نگاه این شخص کن چقدر کار میکنه.چقدر پول میسازه..و شروع کرد خرد کردن من.
من صدای وز وزشو میفهم زود تونستم کنترل ذهن. کن تشویق کردم…گفتم خدا بهش برکت بده..خدایا ازت ممنونم که داری با نشانهاش بهم میگی منو به روند عالی میرسونی…
استاد دقیقا نقطعه کنار هدایت خداوند…نجوای شیطان پشت سرش میاد.دقیقا نفس گرمی و صداش مثل ته چاهه و باور کنید هم بوشو استشمام میکنم هم حسشو…
زود احساسمو غلبه میکنه…
من فقط میگم خدایا شکرت و همون لحظه جهادم شروع میشه..
نمیگم خیلی خوبم ولی به لطف خدا خیلی خوب شدم..
ما هیچ وقت کامل نمیشیم.ولی هر روز هر ثانیه، قوطی رنگ سفید بدستمونه.و کارش کشیدنه..روی زنگ زده های گذشتگانمونه
موفقعیت فرد2..
فردی k….
سن چند سال پایین تر از من!شروع کارش در بهترین نقطعه شهر…ابزار زیبا..و کارشو با دکوراسیون زیبایی شروع کرده…و فردی بسیار با خلاق..و بسیار شیک و تمیزز…
و اینجا بازم ولوله شیطان اومد…گفتم شروع!کنترل ذهن…
گفتم خدا رو شکر میکنم امروز یکی یکی خداوند نشانه هاشو با تصویر داره بهم نشون میده…
(میخام بگم فقط حسادت) پاشنه من بوده که خیلی روش کار کردم..
همون لحظه بخودم یاداوری کردم.که من اصلا هیچ شناختی به ایشون نداشتم خداوند هدایتم کرد تا برم از نزدیک ببینمش و بیشتر باهاش هم کلام بشم..
موفقیت فرد دیگر…و بازم
مقاومتی راجع به یه فردی که با شکست دو تا رابطه نامناسب..ایشون با تلاش فراوان و استعداد زیادش..بنظم همون تضاد زندگیش باعث شد که ادامه بده..الان در تمامی جنبه ها.هم روابط خوب و عالی.هم از نظر کیفیت شغلی.و کاری به مرحله خوبی رسیده.و با همسرش دارن وارد خاک امریکا میشن…
ایشون بسیار مستعد و آزاد..تجربهای بسیار خوبی رو در تمامی جنبه ها داره..بسیار موفق هستن …
و من نسبت به ایشون اوایل خیلی حسادت میکردم..حسادتی که نه نسبت به ایشون باشه..حسادت از جنبه ایی که باعث شده بود خودمو کوچک کنم.بگم نگاه کن نگاه شرایطش کن..تو الان این مدت چه نتیجه ایی گرفتی…
تا اینکه تونستم بهش غلبه کنم.
استاد مدام برام این نوع طرز فکر همین حسادت به موفقعیت دوستان و اشنایان..باعث خودتخریبیم میشد..
تا تونستم کمترش کنم.الان خیلی بهتر شدم.
و من باور قرآنی رو خیلی دوستدارم.مدام برام تکرار کرد.و من بخودم گفتم من که تو وجود این افراد و موفقعیتهاشون نیستم..تحسینشون میکردم..و میگفتم…
گوش کن….اولا بیا خودتو با خودت مقایسه کن..به ظواهر افراد نرو..تو که نمیدونی باور درونی این افراد چیه…
اون فرد موفقه تحسینش کن..بیا تمام تمرکزتو بزار رو خودت..
استاد من طی عضویتم تا الان بخدای احد و واحد..اینقدر باور محدود کننده داشتم.اگه دفترها پر کنم کمه…
بخودم افتخار میکنم جاییم که میتونم خود افشایی کنم.من نجات پیدا کردم از آشغالهای درونیم.
پس من فاطمه علی پور…امروز کلا روی این موضوع کار کردم…پس اگه شخص من.بیام بجایی اینکه بیام خیره بشم روی موفقعیتهای دیگران. و تحقیر خودم…
بیام آشغال خودمو پیدا کنم..و بیام اون نقاط قوت دیگران ببینم و بخودم بگم نگاه کن.این افراد چه آگاهانه چه ناآگاهانه موفق شدن..و مسیرشون اون باورهای درونیشونه..و بسیار راضین از شرایشون..
و نقطعه الهامی این موفقعیتها.اینه خداوند داره بهم میگه تو هم میتونی.پس ادامه بده..
و میخام بگم!
استاد نمونه بارز من بخدای واحد تو دنیا شما!و این سایت الهی هستین…
دوستان عزیز…
استادم.انشالله که پیاممو ببنید…
تمام این حسادتهای من راجع به موفقعیتهای دیگران..و احساس بد و ناامیدی .و تحقیر خودم و نادیده گرفت خودم….باعث شد تا تلنگر بخورم…که من اینجا باشم و از خودم بگم..مخصوصا خوشبختی دیگران بیشتر خودخوریمو بیشتر میکرد…
و برام شده بود؟علامت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و همین نقطعه عطف من شد برای پیوستن به حقیقت خودم و خداوندم..
و نکته بعد!(مهم)راجع به روابط و ثروت و دیگر جنبه ها.راجع به این افراد شدم..
خداوند از طریق خواب بهم الهام کرد…
به واقعیت بهم گفت..فکر نکن اون شخص موفقه…نگاه کن..شرایط کاریش به چه صورته..
چون دوستمه باهاش در ارتباط بودم.همیشه ناله میزنه..
دقیقا بحرف استاد رسیدم..گفت باران رحمت میاد ولی ظرفتون سوراخه…
و راجع به روابط…بازم بهم الهام کرد…
بهم گفت نگاه کن حسرت کسی نخور که اون به این موفقعیت روابط رسیده…دیدم طرف فرار کرده…و دیدم دقیقا نشانه واضح بهم میگه…
ظواهر رو نببین..
اون درونشونو باید ببینی..
من پروردگار تو دارم بهت نشون میدم…
که گوش بفرمای من باش..من همه چیزو بهت میدم..افتخار به ریشه هات کن..ریشه های تو درونته..درسته ظاهرت یکم از دید افراد چیزی نیست..ولی من میدونم تو رشد کردی..
خداوند بهم گفت.اگه باز گردی ما نیز باز میگردیم
استاد میخام بگم ..درسته من دوستانی دارم اطرافم تو یسری از جنبه ها من از نظر ظاهری خیلی موفق هستن…
ولی برای من نشانه اییه که منم توانایی شو داشته باشم!
..
پس بیایم درونی فکر کنیم!
تحسین کن برو بخودت برس.
بیا عمیق بشو تو درون خودت
و در نهایت…
من یاد گرفتم.که سعی کنم اگه شرایط یفردی عالیه و موفق شده تحسینش کنم..و واقعا سعی کردم باهاش رو در رو بشم. و بهش تبریک بگم.واقعا خوشحال میشم.من در کل آدم خوش بینی هستم..و به لطف رب.خیلی بهتر شدم.
میخام بگم دیگران رو تشویق کنیم..
ولی بخودمون یاداوری کنیم..ما باورهای درونی اطرافیان موفقمونو که نمیبینیم و درک ندارییم.و هر چقدر قدرت تحسین رو بیشتر کنیم.ذهن گمراهمون بیشتر خودشو میشناسه!
و…
الان برای این افراد موفق که شخص نزدیکم هست..ایشون بسیار مستعدن تو کارش..و همسرشونم بسیار تیزبیین و پیگیر بهترینها هستن…و من تحسینشون میکنم..
میخام بگم این خوابهای الهام بخش باعث شد…تا بجای تمرکز روی دیگران و حس حسادت…بیشتر روی خودم کار کنم.و گذر کنم…با احساس خوب..
و در نهایت بگم!استاد این عمر 30خورده ایی سالم..هیچ جای جهان به زیبایی سایت شما ندیدم..
موفقعیت اطراف نزدیکم رو تحسین میکنم.ولی میبینم ظرفشون خیلی سورخداره..خداوند دقیق بهم الهام کرد….به روایت تصویر دارم میبینم.
نمیخام بگم من بیشتر از اونا هستم این روحیه غرور رو دوستندارم…
میخام بگم!موفقعیت فقط رسیدن به فلان خاسته و بولد شدن در چشم اطرافیانمون نیست..
موفقعیت درونیه..موفقعیت افرادی که تو سایت شما استادم هست..من هیچ جا نه دیدهام و نه شنیده ام…
اینجا همه یکصدا دارن بسمت مسیر خودشناسی و خداشناسی میرن…بدون عجله و بدون دهن پر کردن از نظر جامعه..
مسیریه که داخلش درونی اش…آرامشه!
آرامش …یعنی هر روز به عشق روی خودت کار کنی…
همون تصویر نقشه اون فردی که درختش بلند شده بود و بدون ریشه..و خوشحال بود..
از نظر من با دقیق شدن به زندگی اطرافم این نوع تفکر خیلی به واضح میبینم..
ولی اون فرد که ماها هستیم.تو سایت استادم داریم کار میکنیم.حقیقتا من خیلی بهتر شدم ریشه هام قوی شده..ولی جونه رویه زمینم کوچولو هست…ولی من تو خواب دیدمش.بسیار سرسبز ولی یه نهال کوچولو هست…
که نیاز به مراقبت داره.
.فقط کاری که میکنم..بشینم تحسین کنم افراد موفق رو..و تبریک بهشون بگم و خدا رو شکر کنم که منم میتونم منم تواناایی دارم خداوند داره با نشانهاش باهام صحبت میکنه..
بهم میگه …گوش کن ..کار نیکو کردن ،بهتر از پر کردنه..ظاهر گولت نزنه نشانه من برای توئه که مسیرت درسته پس ادامه بده!
و من زمان و مکان مناسب تو رو قرار میدم که ادامه بدی..
و منم میام اگاهانه تمرکزمو میزارم روی خوبیهای شخص موفق اطرافم.و…
تمرکز روی خودم و بهتر شدنم در روند شخصیتم….برای سعادتمندی دنیا و اخرت.
فقط میخام بگم…من خوشحالم که دوستانم در این سایت هر روز موفق میشن..منم این موفقعیت ها رو که میبینم اوایل برام سخت بود.ولی الان فقط تحسین و پیشبردم در نحوه اجرایی شدن کارم شده..
اگه این افراد نتیجه گرفتن پس منم میتونم .
چرا؟چون عضو خانه بهشتی پروردگارم زیر نظر استاد عباسمنش عزیزم سید بزرگوار شدم..
تشکر از استاد عزیزم بخاطر این تمرینات.که باعث شد بیشتر درونمونو کند کاو کنیم.میتونم این انتها نداره پاشنه ها هستن مخصوصا حسادت که میتونه خیلی بهمون ضربه بزنه!
و بیاییم زندگی اگاهانه رو هر روز بیشتر بهش برسیم..
و نتایج دوستان بهشتیم نقطعه عطفیه برای بهتر بودنم در قوانین بدون تغییر الهی
با سلام.
اتفاقا همین دیروز بود که با دیدن عکس یه سری اشخاص که از قبل میشناختم و پیشرفت فوق العادشون یهو فرو پاشیدم از هم گفتم وای دختر اینا چه خفنن اینا چه قوی ان اینه چه هر چی رو بخان میرن ب دست میارن و جالب ترش این بود که من حدود یکی دو ماه قبل ترشم از دیدن موفقیت های و تاثیر گزاری های همین دوستان ب وجد اومده بودم امید ب زندگی گرفته بودم و اعتماد ب نفس که اگه اینا تونستن پس منم میتونم اگه اینا تونستن با تمرکز به خودشون و چیزی که میخان و با علم به اینکه جهان چه سخاوتمنده در برابر ارزوهای ما این چنین پیشرفت کنن منم میتونم منم میتونم قطعا .
اما دیروز با دیدن یه پیشرفت دیگشون احساس حسادت نه احساس ضعف و کم بودن و نا چیز بودن بهم دست داد خیلی وقتا میشه وقتی خیلیا به چیزی میرسن من همش ب خودم میگم ببین چه اهمال کاری ببین چه تنبلی ببین ذهنت همش دنبال بهانه میگرده که شکست و نرسیدنت رو برات توجیه کنه هیچ وقت نمیره ب استقبال و پایکوبی برای جنبه ی خوب چیزی که میخاد اتفاق بیفته
من ب این رسیدم
من یه ضعف شدید دارم در برابر اینکه میشینم تو ذهنم میسازم نشدن و نرسیدن ب چیزی که میخام رو حتی احساسشم میکنم اون غم و درد هنگام رسیدن ب این نتیجه رو تا این که بیام ب نتیجه و اثر خوبش فکر کنم
نمیدونم واقعا چرا اینقد ذهنم باید مریض باشه که مثلا بابا من کل زندگیم رو تعطیل میکنم و میرم برای چیزی که میخام تمرکز میکنم بعد یکم مونده به نتیجه حالا شکست و نرسیدن بهش تو ذهنم ترسیم میشه با این که در عمل هم هزاران هزار بار ثابت شده که مثلا اگه من خودم رو 50 در نظر گرفتم همین 50 من در عمل صد بقیه بود همین گره و همین سیکل معیوب رو نمیتونم حلش کنم و درکش کنم که چرا چرا این اتفاق میفته
واقعا چرا…
چرا همش احساس میکنم کمم
چرا همش احساس میکنم اهمال کاری میکنم چرا هر چی از همه چیم میزنم برای هدف باز تهش میگم نه تو کم گذاشتی
چرا اصلا خودم رو نمیبینم
که چقدر زحمت کشیدم و کار کردم روی خودم؟