ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
من به سوال شما که فکر کردم متوجه یه چیزی در خودم شدم راجب یکی از نزدیکانم که به موفقیت هایی رسیده ،البته این موفقیت هایش برای سالها قبل ولی دید من به اون آدم الان تغییر کرده وقتی به سوال استاد فکر کردم متوجه شدم که من قبل از آسنایی با قوانین چقدر به این آدم حسادت میکردم که به موفقیت های بزرگ رسیده بود و به استقلال مالی برای خودش رسیده بود ،توی ذهنم مسخرش میکردم خیلی وقتها به زبون میاوردم و خیلی ازش بدم میومد و جالب اینجاست که اصلا رابطه خوبی با هم نداشتیم و اون هم رفتار خوبی با من نداشت و مدام دلخوری هایی پیش میومد و من جز نکات منفی در این آدم هیچ چیز دیگه ای نمیدیدم اما زمانی که شروع کردم به یادگیری قوانین و کار کردن روی خودم الان که فکر میکنم واقعا تحسینش میکنم برای موفقیت هایی که کسب کرده و فکر میکنم که یکی از دلایل اصلیش استمراری بود که داشت و نا امید نمیشد و با وجود سختی های که توی مسیرش و زندگیش بود ادامه میداد و عقب نمی نشست با وجود اینکه خیلی ها مسخرش میکردن فکر کنم این رو میدونست که باید موفق بشه راهی جز این نیست.
نکته جالب اینجاست استاد وقتی من دیدم رو تغییر دادم و روی خودم کار کردم و به دنبال نکات مثبت گشتم الان که فکر میکنم میبینم من چقدر ناخودآگاه این فرد رو تحسین کردم هم در ذهنم هم موقع صحبت با دیگران ،چقدر نکات مثبت پیدا کردم در وجودش ،باورتون نمیشه استاد الان یک رابطه بسیار بسیار عالی با هم داریم ،چقدر رابطه شیرین تر شده و چقدر زمان هایی که با هم هستیم خوش میگذره .
من بعد از این تغییر همیشه به خودم میگفتم ببین فاطمه وقتی فلانی تونسته تو هم میتونی مثلاً راجب رانندگی کردن چون ترس داشتم نمیتونستم خوب رانندگی کنم یا اصلا سوار نمیشدم وقتی دیدم این فرد تونسته و افراد دیگه هم تونستن مدام به خودم میگفتم وقتی فلانی و فلانی تونستن پس تو هم میتونی اینا که خیلی بعد تو رفتن گواهینامه گرفتن ولی ببین چقدر راحت رانندگی میکنن ولی تو میگی نمیشه وقتی فهمیدم قانون ذهن همینه که باید براش مدرک و سند رو کنی آنقدر این آدم ها رو تو ذهنم مرور کردم و تحسینشون کردم اصلا نفهمیدم چطور شد که من الان همه جا با ماشین تو شهر خودمون میرم تنهایی.
ممنونم از شما استاد عزیزم که پشتکار شما برای بهتر زندگی کردن ما قابل ستایش و اموزنده هست
من با چند نفر از نزدیکانم که به موفقیت رسیدن در باطنم اصطحکاک دارم وقتی فکر کردم به دونفرشون که موفق هستن براشون خوشحال شدم چون به من اذیتی ندارن
ولی یک نفر از افراد داخل لیستم که از موفقیتش ناراحت شدم واحساس کینه کردم چون دیدم میتونه به من صدمه بزنه دلم میخواد موفقیتش از بین بره
تا نتونه به من کار داشته باشه
این هم برمیگرده به باور توحیدی من که هنوز نتونستم در وجودم خدا رو قدرت مطلق ببینم هنوز تعدادی از افراد رو وقتی بهشون فکر میکنم یک ترس کوچیکی توی دلم حسم میکنم و فقط از خدا کمک میخوام
با خدا درونم حرف میزنم به من میگه
به من توکل کن تو کاریت نباشه من حامی نگهبان توام اولش تا چند دقیقه آرام میشم ولی چون این افراد در خونه من هستن باز وارد ترسهام میشم با تمام وجود میخوام از این مرحله سخت بتونم رد شم
سپاسگزار استاد مهربان خودم هستم که آگاهیهای ناب رو در اختیار من میگزارید
به نام خدا
سلام با استاد گرانقدر عباس منش
نمیدونم استاد چطور باید قدردانی خودمو از این فایل ابراز کنم تا بتونه احساس واقعی منو بیان کنه.
احساس میکنم این بزرگترین نقطه ضعف منه چون اولین حسی که موقع شنیدن یا دیدن موفقیت دوستان نزدیکان و فامیلم بهم دست میده حسادت است.
البته که با آموزشهای شما فهمیدم این نقطه ضعف منه این احساس منفی این فرکانس منفیه و منو پایین میکشه ولی به صورت اتومات و ناخودآگاه این اولین حسیه که بهم دست میده حتی چند روز پیش وقتی دیدم یکی از هم مدرسه ای های پسرم که اتفاقاً بعد از ما از ایران مهاجرت کردن و اومدن دومین بک پک نو و لانچ باکس نوشو خریده وقتی دیدم نتونستم به اون بچه تبریک بگم اتفاقاً خیلی هم زیبا بود ولی احساس من فقط حسادت و کمبود بود اینکه تو نتونستی برای بچهات همچین کیف زیبایی بخری چون خودمو با خانوادهاش مقایسه کردم اونها هم تازه مهاجرت کردن حتی بعد از ما ولی وضعیت مالیشون خیلی بهتر از ماست پس پیش خودم گفتم چرا اونا دارن چرا اونا تونستن و من نتونستم و من ندارم
احساس کمبود احساس ناتوانی احساس بیعرضگی احساس نرسیدن به خواستهها.
بعد اومدم برای اینکه خودم رو آروم کنم خوب در عوض اونها این مشکلاتو توی خونه دارند و خواستم اونها رو ضعیف توی ذهنم بکنم و پایین بیارمشون با پایین آوردنشون خودم رو بالا ببرم ، این مسئله برای خودم ناخوشایند بود که به همسرم گفتم اگه موفقیت برای هر فرد دیگهای غیر از آدمهایی باشه که می شناسمشون خیلی راحتتر با احساس بهتر و حتی ذوق و شوق میتونم پیشرفتشون رو ببینم.
از آموزشهای شما میدونم که موندن توی حس منفی فقط خودمو پایین میکشه پس خدا را شکر مدت زمانی که تو این حس منفی میمونم خیلی کمه و دوباره کنترل ذهن رو دستم میگیرم به چیزهای دیگه فکر میکنم حتی سعی میکنم به زیباییهای اون مورد نگاه کنم حتی به این مورد فکر کردم که اگه اونها به این موفقیت رسیدن باعث نمیشه که جلوی راه من رو گرفته باشند و سد راه من باشند برای رسیدن به موفقیت اونها دارن راه خودشونو میرن و خدا همراه منو باز میکنه برام به شرطی که من ازش بخوام و باورامو درست بکنم به اندازه که تلاش بکنم نتیجه میگیرم و الان مصمم که این باور را که خیلی خودمو اذیت میکنه درستش بکنم پس با جان و دل به حرفهای شما گوش میدم تمریناتو انجام میدم تا ریشه این مشکل برطرف بشه آشغالها برای همیشه بیرون برود.
استاد میدونم شما خیلی ریشه ای و اصولی باورهای مخرب را شناسایی میکنید و کمک می کنید ان ها را برطرف کنیم ، احساسم می گوید یکی از کمک های این تمرین به ما وقتی است که تو یک موقعیت مشابه قرار میگیریم ذهن آمادگی دارد که زودتر به حال خوب برسد و کم کم باور درست را جایگزین آن حالت قبلی کند و بعد مدتی یاد می گیرد که تو موقعیت مشابه باور جدید را لود کند
و اما تمرین ، لیست موفقیت
گرفتن مدرک کارشناسی ارشد توسط خیلی از دوستان و نزدیکانم، خداروشکر خوشحال شدم.
مشغول به کار شدن و درآمد پیدا کردن دوست صمیمی ام ، بی تفاوت .
رسمی شدنش در اداره دولتی ، بی تفاوت
اعزام شدنش به خارج با حقوق دلاری ، حس حسرت
سفر های مختلف و پیشرفت کاری و مالی ، حس بی عرضگی چرا اون میتواند من نمی توانم .
توانایی صحبت کردن به زبانهای انگلیسی و کره ای ، حس حسرت ، کمبود عقب افتادگی ، ناف کردن عمر …
سابقه کاری و اعتماد به نفسش، همان حس ها
از چه زاویه ای ببینم
دوستم بعد از دو شکست عاطفی برای استقلال رفت سر کار با اینکه پیشنهاد شغل بانکی داشت رفت دنبال علاقه اش بازرگانی و زبان و کارمند شد .خودش را نباخت، منتظر منجی نماند ، اعتماد به نفسش را برگرداند همزمان کار کرد درس هم خواند و مدرک فوق لیسانسش را هم گرفت ، حس اینکه توانسته از پس این مشکلات بر بیاد و به یک موقعیت مناسب برسد باعث شد به هر خواستگاری جواب بله ندهد و معیارهای خودش را دنبال کند و در اخر هم با فرد مناسبی از هر لحاظ ازدواج کرد باهم به خارج اعزام شدن و در کنار کارش به یادگیری زبان دوم هم رو آورد و کار ی را هم استارت زده.
طعنه هایی که این مدت شنید متوقفش نکرد، دنبال علاقه اش رفت . استقلال مالی و کار و درس پر کنار هم هندل کردن بهش اعتماد به نفس داد، دیگر به حرف و نظر بزرگتر ها اهمیت نداد ، خواسته هاش. را از زندگی کوچک نکرد . ما با هم همسن هستیم اگر اون تونسته از پس هم این کار ها بر بیاد من هم می توانم اگر فکر نکنم دیر شده دوستانم تکاملشون را تو هر مسیری طی کردن مرحله به مرحله پیش رفتن ، عقب نکشیدند ، گیو اپ نکردن پس منم باید قدم قدم جلو برم به خودم و توانایی هام ایمان بیاورم هدفم را مشخص کنم و امیدوار با حال خوب و توکل به خدا جلو بروم
استاد ممنونتونم از آگاهی هایی که میدهید بهترین حال جهان را براتون آرزو دارم
یا محول الحول والحوال حول حالنا الی احسن الحال545
موفقیت افراد نزدیک را بنویس
دامادمون یک پژو پارس خریده واقعا خوشحال شدم در کل من مسیر تکاملش را مدتهاست میفهمم و ازینکه تکاملی پیش میره خیلی لذت میبرم و اونها هم حتی انرژیم رو دریافت کردن که بهشون تبریک گفتم
و انگیزه گرفتم که منم میتونم همین که نعمتها و ثروتها از این طریق هم بهم نزدیک میشن انگیزه هام زیاد میشه چون شاید هنوز خودم ندارم ولی میتونم سوارش بشم و تجسم کنم دارمش
درسی که برام داشت تکاملش بود چون اول یک هاچبک خرید بعد یه پراید مدل پایین بعد مدل بالاترشو خرید بعد 405 خرید و الان پژو پارس گرفته
از روز اول پارس دار نشد دری به تخته نخورد و به این صورت تکامل رو دیدم
امین طلا خریده خرید یک زنجیر را برام توضیح داد یه زمانی یه زنجیر خریده 1600 الان فروخته 4 میلیون و 3 تومنم گذاشته روش 7 اون زنجیر الان شده 7 میلیونی و من واقعا لذت بردم وقتی هم تعریف میکرد حسابی گوش دادم که چطور توضیح میده و چطور اتفاق افتاده و درسش برام این بود که گفتم چه ایده خوبی با خریدن اندک اندک طلا هم میشه کلی طلا جم کرد و چه سرمایه گذاری خوبیه
پسرعموم داره دندان پزشک میشه دارم افتخار میکنم خوشحالم و مطمعنم موفق میشه من انگیزه میگیرم که اون موفق بشه و مطمعنن درآمد این حرفه عالیه پس کلی ثروتم میسازه
درسش برام این بود که منم مثل اون توانایی یادگیری دارم و میتونم کاری که دوست دارم را یاد بگیرم
﷽
به نام خداوند بسیار بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم
این دومین کامنت من زیر این فایل عالی هست
امروز صبح بعد از دیدن این ویدیو شما و نوشتن کامنت اولم رفتم داخل پارک پشت خونمون در یک هوای بسیار عالی که دیشب برف بارون زده بود 6 کیلومتر دویدم و حسابی سر حال شدم من همزمان با دویدن باورهای تاکیدی که در قدم 10 ام گفتید را با صدای خودم ضبط کردم و هر روز تکرار میکنم بعد از دویدن که حالم بسیار عالی بود به خودم گفتم وحید حتی بدترین انسان ها حتی پر اشتباه ترین انسانها حتی کسانی که تو فکر میکنی باورهاشون اشتباه بالاخره یک حسنی دارمد یک نقطه تحسین برانگیز دارند بیا و از امروز یک دفتر برای خودت بردار و هر یکصفحه را اختصاص بده به یک نفر از نزدیکان خودت که زیاد میبینیشون و یک خصوصیت مثبت از اونها بنویس مثلا در مورد مثال قبلیم برای شخص Aو شخص B و شما نکته مثبتی که برام واقعا تحسین بر انگیز هست داشتن تمرکز شما هست این که خیلی عالی تمرکز میکنید روی یک کاری واقعا تحسین بر انگیزه همبنجوری که میدویدم خونه های لوکس اطراف پارک را تحسین کردم که چه صاحبان با اراده ای داشتند و ثروت مند که این خونه های عالی ساختن اونها قطعا در این زمینه باورهای قوی داشتن چون من هنوز بعد 6 سال نتونستم خونم را بسازم اونها را هم تحسین کردم در دلم
هر چیزی را که دیذم یک نکته مثبت ازش به ذهنم رسید حتی دو تا پسر بچه جوان اومده بودن تو پارک داشتن غلیون میکشیدن من با خودم گفتم دمشون گرم که صبح به این زودی تونستن بیان پارک حالا به هر دلیلی
من باید این تمرین هر روز ادامه بدهم تا ناخوداگاه نکات مثبت انسان ها را پیدا کنم
من در مورد انفاقات خیلی عالی تسلط دارم به دیدن نکات مثبت ولی در مورد انسانها نه
همیشه انسانها را نکات منفیشون را میدیذم مثلا میگفتم ببین این جوان ها اومدن پارک غلیان بکشن ولی از امروز به خودم قول میدم اگاهانه نکات مثبت ادم ها را ببینم و یادداشت کنم احتمالا همین مثبت بینی باعث میشه بیشتر بتونم تحسین کنم و عبور کنم از اون ویژگی ادم هایی که با باورهای من منطبق نیست
ممنونم از شما استاد لطفا این دوره پولی نکنید من به شخصه قول میدم حسابی مشترکت کنم در کامنت ها تا شما هم انگیزه توضیحات بیشتر داشته باشید واقعا ازتون ممنونم من در خانواده ای بزرگ شدم که هیچوقت کسی را تحسین نکردن هنوزم نمیکنند همیشه همه را با چوب منفی زدن خودم هم از کسایی بودم که هم چوبش خوردم هم زدم اینخصوصیت ریشه در تربیت من داره ولی مثل خیلی چیزهای دیگه از تنظیمات ذهنم که عوضش کردم این را هم عوض میکنم چونمن خالق زندگی جدید خودم هستم
ممنونم از شما که این بحث عالی باز کردید
در پناه رب العالمین باشید
سلام استاد عزیزم خیلی سپاسگزارم از اینکه امروز فایل جدیدگذاشتین واقعا من به این تمرینها نیاز داشتم خیلی نمیخوام وقت شماروبگیرم استادعزیز همیشه من میگفتم دوست دارم اطرافیانم موفیتهای زیادی داشته باشند اما باصداقت بگم امروزبا گوش دادن به فایل شما فهمیدم اینطور نیست. من وقتی مبینم خواهرم ازنظرمالی خیلی رشدکرده حالم بد میشه پیش خودم میگم من چندسال ازخواهرم بزرگترهستم ولی زندگی اون خیلی پیشرفت بیشتری داره همسرپولداری داره مسافرت میره رفاه وامکانات زیادی داره چرا؟ خلاصه باخودم غصه میخورم گاهی پدر ومادرم رو مقصر میدونم اعتراف میکنم من ازدورهای زیادی ازسایت شما خریدم کوش کردم ولی بازم آنقدر باورهای من خرابه که هنوزهم این افکار تو سرم میاد الان فهمیدم که مشکل دارم اما نمیدونم چطوری؟؟؟البته من راجع به بعضی افراد این حالت را ندارم مثلا راجع به فرزندانم خوشحال میشم اگه موفق شوند خیلی هم دعا میکنم که موفق شوند برای برادرم هم خیلی دوست دارم پولدار بشه موفقیت کسب کنه. اما راجع به دوستانم راجع به اقوام راجع به خواهرم نمیدونم چرا حالم بد میشه بغض میکنم ازخدا شاکی میشم اعصابم بهم میریزه. درموردتمرین این فایل باید بگم خواهرمن چه باورهایی را درون خودش پرورش داده که اون وضعیت و داره درسهایی که باید یاد بگیرم اینه که سرم توکاره خودم باشه استاد عزیزخصوصیات خواهرم وهمسرش اینه بسیار آرام هستند اصلا سخت نمیگیرند به هرچیز کوچیکی میخندن زیادنگران آینده نیستن ازکسی توقع نداره به خودش اهمیت میده مثلا خودش باهمسرش به مسافرت میرن اصلا نگران بچه هاش نیست اما من هیچ وقت نتونستم این کاروکنم همیشه بدونه ترس خرید میکنه اما من ترس دارم که پول تموم نشه دوست دارم این چیزهارو یاد بگیرم اما وقتی حالم بد میشه یا وارد مقایسه میشم نمیتونم تغییرکنم استاد جان بسیار سپاسگزارم بابت آگاهی های شما
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ،
از اونجایی که توضیحات متنی این فایل رو خوندم و راستش یه ذره ناراحت شدم از دست خودم که من بعد از کار کردن رو دوره ها و وحی منزل دونستن حرف هاتون و عمل کردن به آگاهی های گفته شده از جانب شما چقدر تغییر کردم و منم مثل شما تغییرات عظیمی تو زندگیم رخ داده که از فرش به عرش رسیدم چرا نباید کامنت بزارم برای تشکر از شما ،به یاد آوردن خودم،مشارکت با دوستان و الهام بخش بودن کسایی که شاید تازه وارد این سایت مقدس شدن ،
به همین خاطر به خودم قول دادم که از امروز رو هر فایل و محصولی که میشنوم کامنت بزارم تا هم خودم باز هم رشد کنم هم اینکه تشکر کنم از استاد عزیزم،
استاد من چون از سال 95 شاگردتون هستم و به لطف شما و خدا خیلی رشد کردیم و نتایج بزرگی با همسرم گرفتیم الان تو شرایطی هستم که واقعا بعد از کارکردن رو دوره مقدس 12 قدم و دوره بی نظیر احساس لیاقت و تمام دوره هایی که با اکانت های مختلف با همسرم خریداری کردیم از شما یاد گرفتیم که ذهنتیت قدرتمند تری نسبت به گذشته داشته باشیم ولی خوب که فکر میکنم قبلا تو لحظه اول دیدن موفقیت یا دستاورد اطرافیانم به نوعی حسادت می کردم و خودم رو سرزنش می کردم و سریع ذهنم شروع می کرد به مقایسه کردن خودم با اون شخص و نتایجی که اون گرفته بود و تخریب خودم ،
به نوعی که مثلا یکی از دوستانم خودشون نامزدشون خودروی خوبی خریده بودند تو لحظات اول با اینکه برای اون ها خوشحال بودم ولی خودمو سرزنش می کردم که ببین اونا تونستن و تو با این همه آگاهی و ادعا هنوز موتور هم نداری ،
اما خداروشکر بعد از چند روزی میومدم انگیزه می گرفتم از موفقیت اطرافیان و سعی می کردم با قدم برداشتن تو مسیر درست و کار کردن رو خودم من هم به خواسته هام برسم ،
اما استاد الان واقعا که دارم فکر میکنم واقعا اون احساس حسادت و مقایسه خیلی تو وجودم کم شده و بیشتر تلاش میکنم که خودمو رشد بدم و با استفاده از قوانین و آگاهی های دوره های شما به یه خود شناسی رسیدم که خیلی خوب میفهمم باید در مسیر خواسته هام قدم بردارم و با یه بهبود همیشگی به هرآنچه که مورد علاقه خودم هست برسم،
استاد این کامت رو بعد از پرسیدن سوالتون گذاشتم و هنوز ادامه فایل رو گوش نکردم و مطمئنم آگاهی های بهمون میدید که واقعا میتونه زندگیمون رو تغییر بده و اگه نکته ای فهمیدم از خودم که بعد از اتمام فایل نیاز بود بازم حتما کامنت میزارم ،
استاد خیلی دوستون دارم ،
امیدوارم هممون که این فایل رو دیدیم و کامنت گذاشتیم هرروز بیشتر از قبل رشد کنیم و این رو با تمام وجودم میگم بهتون که تا ابد مدیونتون هستم،
خداروشکر بابت وجودتون و ممنون بابت فایل جدید ،
بی صبرانه منتظر دوره سپاسگزاریتون هم هستیم
سلام به استاد عزیز خانم شایسته مهربان و تمام هم فرکانسی های سایت
من در یکی از روستاهای جزیره قشم بزرگ شدم و زندگی کردم و در اطرافم آدم هایی که خیلیی کار بزرگی انجام داده باشند ندارم یک جورایی خودم به نسبت دیگران از همه موفق تر عمل کردم و الان که این فایل رو گوش دادم تازه متوجه شدم که قدرت تخیل من اجازه نمی داد من برای رویاهام ترمز بگذارم با این حال من دوست داشتم خارج درس بخوانم که نشد ولی دوستم شکیبا که دوسال از من کوچکتر است برای تحصیل به دبی رفت و من با توجه به درکی که از قوانین داشتم دلیلش را فهمیدم احساس عدم لیاقت
من دوست داشتم نمره آیلتس بالا بگیرم و زبانم خیلیی خوب باشد ولی نتوانستم و دلیلش این است که خیلی تعهد نداشتم به خواسته ام مورد سوم همیشههه میخواستم لاغر اسکینی باشم و هرگز موفق نشدم که خوشبختانه استاد در فایل قبل کاملا موضوع را باز کردند و جنگ قدرت اراده و مغز را توضیح دادند در تمام مواردی که دلم میخواست کاری انجام بدهم که دیگران به جای من موفق شدند هرگز و هرگز حسادت نکردم و دلیلش را هم نمیدانم استاد در یک فایلی گفتند همه یک مقدار کم حسادت داریم ولی من واقعا ندارم و نسبت به موفقیت دیگران یا خیلییی هیجان زده هستم که الهام بخش من هم خواهند شد یا بی تفاوت هستم ولی باور محدود کننده ای که مرا متوقف کند را هنوز در خودم پیدا نکرده ام شاید هم حسادت را در لایه های پایین بی تفاوتی ام پنهان میکنم دوستم به کانادا مهاجرت کرد و من نتوانستم و دلیلش را فکر میکنم در فرکانس نبودن خودم میدانم چون احساس میکنم تکاملم را طی نکرده بودم و البته که اقدام عملی هم نداشتم ولی خیلی مواقع وقتی میخواهم خودم را برای موفق نشدن توجیه کنم میگویم هنوز نکاملم طی نشده البته حالا به خوبی میدانم که اگر خواسته ای در من شکل گرفته پس میتوانم به آن برسم در مجموع به لطف سوال شما استاد سعی میکنم درونم را واکاوی کنم و به خودشناسی برسم
درود بر استاد گرامی.
فایلهای شما واقعا چراغ هدایت من هستند و من باور
دارم که میتوانم خالق زندگی خودم باشم .این باور
خالق بودن از آنجایی میاد که ما جزیی از خدا هستیم
پس میتوانیم مثل خدا هر روز به خدا میگم چه چیزها یی امروز میخام.
و کاینات آن رو برام اجابت میکنه.
بهتره از چیزهای کوچیک شروع کنید که به خود باوری برسی که ما دستور میدهیم و کاینات اجرا میکند
البته نباید باور مخرب و ترمز توی ذهنتون باشه.
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستانی که در این سایت الهی مشغول فعالیت هستند (خانم شایسته عزیز؛خانم فرهادی عزیز؛اقاابراهیم گل با اون صدای دل نشینشون)
ونیزسلامی به همه بچههای این سایت..
الان که دارم این متن رو تایپ میکنم میشه گفت از هفتاد و دو ساعت تاالان من کلا ده ساعت خوابیدم و میتونم بگم کار من تواین مدت شده بود چرا وچرا وچرا!!
تا امروز صبح که سایت رو باز کردم و این فایل استاد رو دیدم بچها از صمیم قلب میگم خدا با ما و استاد بصورت فرکانسی در ارتباط هست وقتی اینقد واضح جواب چراهای من ب اینگونه روی سایت میاد..اینو جز این باور میشه گذاشت که خداوند هر لحظه به فرکانسهای ما جواب میده!!
استاد ازت بی نهایت سپاسگزارم که اومدی تا ذهن منو موشکافی کنی و نجاتم بدی از دست نجواها..
جواب سوال قسمت اول:
اگر بخوام جواب این سوال بدم موضوع جواب ب سه بخش تقسیم میشه ب زمان قبل آشنایی با این سایت …وبخش دوم که آشنایی من با این سایت الهی بود …ویک بخش سوم که جدیدا در من شکل گرفته که همون چرا.چرا.چراهای من هم است…
بخش اول برمیگرده ب زمانهای که من وقتی شخصی حالا چه دوست چه فامیل چه خانواده صاحب موفقیت میشد ب شدت احساس کمبود . احساس سر خوردگی . احساس عقب بودن درونم شکل میگرفت جوری که اگه ب زبون حتی با لبخند تبریک میگفتم ب اون شخص ولی باز احساس من پیدا بود که چه بر من میگذرد و از درون تا مدتها خلع داشتم و خودخوری میکردم و بهش فکر میکردم چرا برا اون شده برا من نمیشه.وخودمو ب زمین و زمان میزدم تا اون موفقیت رو بدستش بیارم ..تا اینکه یک سری اتفاقات مالی برام رخ داد و من رو ب زیر فرش کشوند..تا اینجا بخش اول..
و اینجا بود که ب لطف الله مهربان.(خداوند) دستمو گذاشت تو دست یکی از نازنین دستهاش (جناب استاد سید حسین عباس منش)
واز اینجا شروع شد بخش دوم زندگی و نیز جواب سوال قسمت اول ..(بخش دومش..)
خوب ب طبع در اوایل مقاومتهای داشتم وقتی موفقیتی خوشایند برای دوستانم و آشنایانم می افتاد که بخوام ی چند لحظه مثل قبل بشم ولی جوری روی خودم و قانون کار میکردم که این موضوع رفته رفته در من ازبین رفت و من با هر موفقیت برای افراد فقط سپاسگزاری میکردم چون من فوق العاده ایمان دارم ب باور فراوانی ایمان دارم به باور احساس خوب =اتفاقات خوب من باور دارم که با سپاسگزاری بیشتر با تحسین بیشتر قطعا نعمت های بیشتر وارد زندگیم میشه و شده و خیلی خیلی هم شده من نتایج عالی زیاد گرفتم و میگیرم..
من باورم شده که هر چه احساسمو خوب نگه دارم جدا از اینکه کلی اتفاقات خوب و نعمت های خوب وارد زندگیم میشه اصلا حال من خوبه تو آرامشم همه اعضای بدنم همه اعضای خانوادم همه دنیا خوب کار خودشون رو انجام میدن..
من با نتایجم دارم حرف میزنم با عمل کردن هام دارم حرف میزنم من بعد آشنای با استاد زندگیم دگرگونها شد و اگه بخوام بگم ساعتها وقت میخواد که از حوصله حضار عزیزم خارجه..دونستم با تحسین هر موفقیت باسپاسگزاری کردنش دارم ب جهان این فرکانس میدم که میخوام و میشه منم صاحب اون موفقیت بشم باورکردم افرادیم که صاحب اون موفقیت شدن اونهام تحسینش کردن سپاسگزاریش کردن وخداهم براشون فراهم کرده واین بخش دوم
و حالا اگه بخوام بخشه سوم سوال رو بخوام عرض کنم خدمتتون که همین سه شب رو برام کرده چرا ..چرا ..یجور احساس خنثی شدن درونم شکل گرفته مدتی هست با موفقیت کسی نه خوشحال میشم نه ناراحت ن اینکه بگم حالا من این مدت سوالم از خدا و چرا هام این بوده چرا موفقیت دیگران در من خنثی شده سوالم اینه چرا بی انگیزه شدم نسبت ب همچی و اینم خوب میدونم مشکل صدرصد از من هست من خوب روی خودم کار نمیکنم چون قطعا خدا کار خودشو خوب بلده و انجام میده خدا همیشه ب وظیفش و قولاش عمل کرده و میکنه واین موضوع از طرف منه که مدتی هست (دوسه ماه)اینجور شدم واین مشکل از نقطه ای در من شکل گرفته که من در آستانه 40سالگی هستم و از اونجایی که من در دهه سوم زندگیم پیشرفتهای عالی داشتم وب رشد بالای رسیده بودم و در اوایل ده چهارم زندگیم اون اتفاقات (مالی ،؛ا)برام رخ دادواز اول زندگیم تا اوایل دهه چهارم میشه بخش اول زندگی .و آشنای با استاد میشه بخش دوم در اوایل اون آشنای چون من از یه جهنم از یه گرداب پا ب بهشت گذاشته بودم دنیام عوض شده بود هروز با کار کردن رو قانون و دیدن نتایج هر موفقیت هر نعمت اصلا فرق نمیکرد برا خودم یا برا بقیه تحسین میکردم و همین که حالم خوب میشد برام کافی بود چه برسه که بعدها نتایجم خودشون میامدن و هروز باورهام قویترم میشد تا رسید ب اینجای کار که الان مدتی هست راکت هستم از هر نظر چه مادی چه معنوی.. نمیدونم حالا اسمش کمالگرای هست نمیدونم بااینکه یکدفعه یادم ب سنم افتاده چون اون زمانها بااون سن ولی پیشرفت هام عالی بود ولی الان خیلی بیشتر از خودم توقع دارم ..الان با موفقیت کسی به هیچ وجه احساس بد ندارم ولی هیچ انگیزه ای هم درونم موج نمیزنه(البته گفتم چند ماه هست اینجوری شدم) اون توقعی که از خودم دارم نیست در مورد انگیزه گرفتن و حرکت …نمیدونم چرا یکم صدای نجواها رو میشنوم..من یجورای رکت شدم واگه بخوام دقیق ترش روبگم بقول استاد تو سقوط هستم بهتره چون ما یا صعود میکنیم یا سقوط حد وسط و راکت نداریم ..یچیزم بگم استاد عزیز عقیده شخصیم ذهن خیلی فراره یعنی ی آگاهی رو نمیشه همیشه از ی طریق بهش گفت هی میگه اینو میدونم درصورتی که فقط اطلاع داره ولی خوب درکش نکرده و نمیاد بشینه از همون مسیر قبلی یاد بگیره باید از مسیر جدید ولی همون آگاهی ها واردش کنیم (البته این نظر شخصی منه)
بله استاد عزیزم این شد که سوال شماکه قطعا تا چند ماه پیش دو بخش جواب بیشتر نداشت.. حالا اینم بهش اضافه شده..و اینجا ی ترمز پیدا کردم حین نوشتن بنظرم درست نباشه بخش اول رو بخوایم یدک بکشیم چرا اصلا پاکش نکنیم..خودش بعضی وقتها میشه ترمز.ب هرحال
مطمین هستم مشکل صدرصد از خودم هست و نه قانون و اینکه این ذهن نجواگر برا خودش یچیزای سر هم کرده و پارو گذاشته رو ترمز ..وشک ندارم شک ندارم به لطف این دوره جدیدی که شما تهیه دارید میکنید و جلسه اولش نیز شروع شده با کلی نتایج عالی هم من وهم همه دوستان عزیز میایم و راجبشون مینویسیم(ب امید الله)
خلاصه که ببخشید سرتون رو درد آوردم چون چند شب بود تو چراها گیر بودم و این فایلم تو بهترین لحظه برام اومد جایز دونستم اینجا بنویسم..
ممنون که وقت گذاشتیددوست عزیز..
پاینده و جاویدان باشید.