ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 84 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا احمدخانی گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    سلام

    من در مورد موفقیت های دیگران در بعضی از نفرات خیلی خوشحال میشم و بعضی از موارد احساس کمبود یا ترس میکنم

    1) دوست صمیمی خودم درآمدش به 1000دلار در ماه رسید من ازاین خبر احساس خوشحالی کردم و بهش افتخار کردم ولی از طرفی دیگر احساس کمبود کردم من ازش عقب افتادم یا حس کمبود یا حسی که از من برتری پیدا کرده هم داشتم

    یعنی هم باور محدود کننده و هم باور قدرتمند

    دیدگاهی که می‌تونه حس من رو نسبت به این قضیه بهتر کنه اینه که اگه اون تونسته من هم میتونم و یا از این زاویه میتونم نگاه کنم که دوستان من آدم هایی هستند که پولساز هستند و هدف دارند و یا اینکه باعث رشد من هم خواهد شد و در باور های من هم قطعا تاثیر میگذاره

    و اگه بخوام نکته مثبتی از این موفقیت دوستم ببینم این که آدم اگه هدف داشته باشه و براش تلاش کنه به اون چیزی که میخواد دست پیدا کنه

    و اینکه ایشون قانون تمرکز رو رعایت کرده و تونست به این هدف دست پیدا کنه

    2) موفقیت پسر عمه ام در کسب و کار

    احساسی که داشتم این بود که اصلا لایقش نیست و اگه خدا بهش داده چرا به من نداده و احساس ضعف و ناتوانی داشتم و چون فامیل هم بود میگفتم حتما دیگران مقایسه میکنند و من اصلا این رو دوست نداشتم پس باور های کمبود در من حاکم بود

    از نقطه دیدگاهی که به من حس خوب بده وقتی بهش نگاه کردم دیدم که اگه اون موفق شده جای من رو اول تنگ نکرده و دنیا دنیای فراوانی هست و من هم میتونم و بعد اینکه در این بازار که همه می‌نالند و می‌گند بازار خراب هست ایشون تونسته کسب و کارش رو توسعه بده واین خودش خبر خوبیه

    و نکته مثبتی که میتونم از این موفقیت در بیارم این هست که تلاش مستمر باعث موفقیت مستمر میشه و در راس آن تمرکز تمرکز تمرکز که ایشون تونسته این قانون ها رو رعایت کنه

    3) سخنرانی عالی یکی از افراد در فضای مجازی

    خب من خودم به فعالیت های گفتگو محور همیشه علاقه داشتم و خودم را با این فرد وقتی مقایسه که کردم دیدم من اصلا نمیتونم مثل این فرد حرف بزنم و خودم رو باختم و حس نا امیدی به من دست داد و گفتم دیگه من این مسیر رو ادامه نمیدم و همه اینها یعنی باور های محدود کننده

    زاویه دیدم رو که عوض کردم دیدم اول قرار نیست من هم کپی این فرد باشم و من هم میتونم به روش منحصر به فرد خودم بیام جلو دوربین صحبت کنم فقط باید تمرین کنم چون امثال این افراد هم قطعا بارها اینکار رو انجام دادند که تونستند به این مرحله برسند و این نیازمند درک قانون تکامل هست که استاد عباسمنش خیلی روش تاکید داره و من هم بایستی این قانون رو در نظر بگیرم و رعایت کنم

    نکته مثبتی که ازاین سخنرانی این فرد من دیدم این بود که زبان بدن خیلی خوبی داشت و من دریافتم اگه زبان بدنم را موقع صحبت کردن بیشتر روش کار کنم من هم میتونم به اون جذابیت در صحبت برسم اگر چه فهمیدم که من به طور ذاتی خودم هم همین زبان بدن را کمی دارم

    ممنون از همگی به ویژه استاد گلم عباسمنش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    سلام به استاد عزیزم

    استاد من از شما ممنونم بابت گذاشتن این فایل روی سایت

    ازتون سپاسگزارم بابت این تمرینی که بهمون دادین

    و از خدا سپاسگزارم که منو هدایت کرده به این مسیر

    این سپاسگزاری، قلبیِ قلبیه از اعماق وجودم

    هیچوقت توی زندگیم اینقدر تا حالا سپاسگزار نبودم…

    از خودم سپاسگزارم که این وقت رو برای خودم گذاشتم و این لطف رو به خودم کردم..

    استاد من میخوام هیچی نشده از نتایج براتون بگم

    استاد نمیدونید من به چه صلحی با خودم رسیدم این دو روز بعد از انجام این تمرین

    نمیدونید چجوری سبک شدم

    احساس سبکی وصف ناپذیری دارم…

    احساس این رو دارم که درونا پاک شدم

    همه چیزم تغییر کرده. شیوه ی برخوردم با مسائل ریز و درشت، حرف زدنم، حالم، احوالم، حتی شکل غذا خوردنم!

    انگار دوباره خودم شدم. احساس میکنم برگشتم به اخلاقای پاک بچگیم

    انگار احترام بیشتری برای خودم قائلم…

    امروز میخواستم در یه بسته ماسک رو باز کنم، خواستم برم سراغ چاقو. ولی همون حس لجوج و پرباور بچگی گفت نه خودم می‌تونم! و به حالت بسته پفک بازش کردم و با یکم زور باز شد. احساسم بعدش غیر قابل توصیف بود… تا حالا از انجام دادن کار به این سادگی اینقدر شوق سراغم نیومده بود…

    غذایی که درست کرده بودم دقیقا همون چیزی شده بود که دوست دارم. اونم توی شرایطی که اولش تضاد بود که میخواستم خودم رو بابتش سرزنش کنم. ولی نکردم. بعد ایده اومد که چکار کنم از داشته هام استفاده مفید بشه. چون قبلش نمیگم غذاهام بد میشد، اصلا! اتفاقا خداروشکر دستپخت خوبی دارم، ولی میدونید اونجوری نبود که به دلم بشینه.

    غذام هم مرغ بود طبق قانون سلامتی.

    ایده هم این بود که آب قلمی که داشت یخ میکرد رو اضافه کردم به مرغ که نسوزه و باهاش بپزه و طعم بگیره. (در حالت عادی معمولا جدا میخوردم)

    استاد باورتون نمیشه حتی ادبیات حرف زدنم، آرامشم هم تغییر کرده!

    و اما نتیجه ای که الان که فکر میکنم و این احساسم رو درک میکنم و می‌بینم چه گنج ارزشمندیه، نمی‌تونم بگم مهم ترین نتیجه ی این چند روز ولی چیزیه که اولویت بسیار بالایی توی ذهنم داره.

    توی کامنت های قبلیم هم گفته بودم که چقدر درگیر موضوع پول ساختنم و چقدر درخواستم برای این مورد شدید بود و هست.

    تا اینکه دیشب خداوند هدایت کرد به راهی که قبلش داشتمش ولی ندیده بودمش و اصلا بهش فکر هم نکرده بودم. چون ذهنم رو محدود کرده بودم که من فقط باید از طریق یه راه خاص (بلاگینگ) و از این مسیر پول دربیارم و شروع به کار کنم.

    ولی خداوند از مسیر کناریش هدایتم کرد…

    فعلا نمیگم این مسیر چیه، میخوام بذارم وقتی نتیجه گرفتم کامل بیام و راجبش بنویسم. این رو هم از شما یاد گرفتم استاد…

    در یک کلام، من این واضح شدن خودم با خودم، این به آرامش رسیدنم، تغییر شکل رفتاریم حتی در کارهای روزمره رو با هییییییییییییییچ چیزی در جهان عوض نمی‌کنم.

    همینکه

    غذایی که امروز خوردم، خوشمزه‌ترین غذای عمرم بود…

    بیماری در بدنم تاب نمیاره و بدنم از هر ناسالمی ای پاک شده…؟نمودش رو واضح طی 24 ساعت گذشته دیدم

    به راهی که می‌خواستم برای ثروت سازی هدایت شدم و فقط الان مونده خودم قدم بردارم

    رفتم خرید و تجربه ام از خرید با کل این سه ماه فرق داشت، اینقدر که آرام و سبک و راحت بودم. از بعد نگرانی مالی نمی‌گم ها!!! حتی همین راه رفتن توی فروشگاه و دیدم نسبت به اجناس و کالاها هم متفاوت بود به طور واضحی…

    خودش ارزش بیییییی‌نهایتی داره.

    شاید تونستم یک دهم نتیجه ای که واقعا درونم حس کردم و ارزشی که برام داشت رو توی این کامنت توصیف کنم.

    ولی خدا میدونه چقدر حالم خوبه…

    خدا میدونه چقدر رشد کردم…

    و چطور مشتاقم که با دوباره انجام دادن این تمرین پیشرفتم رو بیشتر کنم و چیزهای بیشتری رو از خودم کشف کنم…

    اگه بخوام بنویسم، کامنتم تمومی نداره… مطمئنم…

    اینقدر که نتیجه در خودم حس کردم طی این چند روز

    و فقط می‌تونم بگم خدایا شکرت!

    خدایا شکرت برای این احساس ناب…

    این احساس سبکی…

    این احساس رشد و پیشرفت‌… در حدی که حتی حس میکنم اینکه انتخاب کنم در هر قاشق از غذام چی بخورم هم تغییر کرده و دلخواه ترم شده!!!

    فقط می‌تونم بگم خدایا شکرت…

    و استاد من از شما سپاسگزارم که با همین یک فایل کلی رشد و تغییر در من ایجاد کردید.

    ازتون ممنونم…

    الان این کار کردن روی خودم رو اولویت زندگیم قرار میدم،

    چون می‌بینم توی دو روز برام در تماااااام ابعاد چه نتیجه ای رو ایجاد کرده…

    واقعا من چکار می‌خواستم بکنم که در طول یه مدت زمان کوتاه اینقدر درونا و در تمام زمینه ها با هم رشد کنم و بیام بالا؟؟!!

    به قول سعیده خانم شهریاری که کامنتاشون همیشه برای من انگیزست برای ادامه دادن،

    “من کجا، دنبال چی می‌گردم؟؟؟”

    وقتی همه چیز اینجاست…

    همه چیز در درون منه…

    فقط کافیه اصلاحش کنم. همه چیز خودبخود درست میشه…

    خدایا شکرت…

    باز هم ازتون ممنونم

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین در پناه خدای یگانه که عاشقانه می‌پرستمش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    الهام و محمد گفته:
    مدت عضویت: 3211 روز

    سلام استاد جان

    سلام دوستان عزیزم

    من نمیدونم از کجا بگم اما این لحظه یه چیزی بهم گفت بیام و بنویسم. در مورد چی؟ در مورد تمرین و عمل به فایل ها که شما توی انتهای فایل خیلی روش تاکید کردین.

    شاید سالهاست دارم اموزشهای رایگان و حتی از سال پیش دوره های شما رو گوش میدم و صرفا گوش میدم و میرم. البته با دقت هم گوش میدادم و فکر میکردم خیلی خوبم ولی ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

    میخوام بگم ذهنیت مثبت و باور درست وقتی ساخته شده که به دنبالش اقدام بیاره. من سالهای سال فقط گوش دادم اما اقدام ؟؟؟؟!!!!! هرگز !!!!!!!

    حدود 10 سال اینطوری بودم. اما شش ماهه دارم بهتر عمل میکنم و جریان زندگی من متحول شده و حدود یکماهه دارم با نظم و انضباط روی خودم سعی میکنم کار کنم و نمیدونم چطور توضیح بدم که چه انقلابی در من ایجاد شده.

    از ایده کسب و کاری که ده ساله به دنبالشم (ببینید چقدر مشاله داشتم من) ، روابط اجتماعی ،عزت نفس ، روابطم با همسرم، و رابطه ام با خداوند همه چی کوچولو کوچولو دستخوش تغییر شدن و خدا خودش میدونه من کار خاصی نکردم فقط روی خودم بصورت عملی کار کردم و ادامه دادم ( اموزش های 12 قدم بهم کمک کردن و الان قدم 6 هستم)

    دوستان عزیزم تمرین کنید. اگه فقط و فقط به امید این باشیم که فایل گوش کنیم و اونچه که گفته میشه رو در طول روز اگاهانه انجامش ندیم باختیم.

    امیدوارم تجربه های اشتباه من رو شما تجربه نکنید و این کامنت کوچیک من بتونه شما رو به سمت کار عملی روی باورهاتون هدایت کنه.

    استاد درجه یکین و بی نهایت و خارج از حد تصورتون ازتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علی عابدینی گفته:
    مدت عضویت: 3085 روز

    به نام خدای بی نهایت بخشنده.

    سلام خدمت استاد عزیز و گرانقدر و همه دوستان…

    خیلی فابل عالی بود ممنونم استاد عزیز.

    آیدا عزیز ممنون بابت متن زیبا تون.

    همه چیز باورها هستش .همه چیز تو ذهن اتفاق میافته .خیلی خوب گفتید..‌

    تمرین…

    موفقیت افراد و دوستان نزدیکم …

    حسین ….موفقیت هاش اینکه تو مدت کم کلی مشتری کاسه خودش جور کرده ‌با اینکه تجربه ای اندازه ما نداره بنظرم موفق تره.

    چند تا کارگاه دستشه و هدف هایی برای خودش داره تو مدت کم یه ماشین معمولی برای خودش گرفته .کلی پیشرفت کرده وهمیشه خوشحال و شاد هستش وخونه خرید و همین طور میره جلو …

    احساس قلبی من نسبت به این شخص اینکه….

    باور های اشتباه: باباش بهش کمک کرده.

    بابت این سالن ها وکارگاه های که داره هیچ اجاره ای نمیده .مجرده و هزینه ای نداره و خونه باباش میخوره و میخوابه و زبونشم میگیره و حرف زدن بلو نیست و….

    تغییر باور های نادرست…

    این شخص یه برادر داره چرا اون موفق نشده در سطح همین سطح یا نزدیک بهش .پس به خودش ربط داره .تو باورهاش هستش.

    درسی که گرفتم اینکه وفتی این شخص با سن کم با لکنت زبان با نترسیدن و حرکت کردن و رفتن تو دل ترسهاش تونسته به موفقیت هایی برسه من هم میتونم و حرکت کنم و درجا نزنم و خودم رو گول نزنم که من دارم حرکت میکنم و در حالی که حرکت نمیکنم و پس رفت هم میکنم

    محمد ….موفقیت هاش ..اینکه سوله داره .چند تا کارگاه دستشه و چند نفر براش کار میکنن و چند تا خونه داره و ماشین سانتافه داره و 206 صفر ….

    احساسم نسبت به این شخص

    چه فایده زنش ازش جدا شده و با بچه اش زندگی میکنه .دینش رو عوض کرده و مسلمون نیست

    بد اخلاق و آدم بدی هستش و خودش رو میگیر ه و …

    تغییر ذهنیت در مورد این شخص….

    حالا این شخص جدا شده دلیل ثروتمند شدن یا فقیر شدنش نیست با هم نتونستن بمونن

    با من همسن هستش اگه این به موفقیتی رسیده من هم میتونم

    دینش رو عوض کرده من از قلب و ذهنش آگاه نیستم .ممکنه از من بیشتر خدارو قبول داشته باشه ‌از آرامش دلشتنش میشه فهمید

    وقتی که این شخص تونسته ماشین سانتافه و سوله و خونه هایی بخره من چرا نتونم .مگه چیزی از کسی کم میشه

    ببین بی نهایت ثروت هستش که افرادی مثل این شخص به راحتی میتونن دریافت کنن .

    با حرکت کردن و طی کردن مسیر و قدم برداشتن موفق میشی مثل خودم که به موفقیت هایی رسیدم. جاهایی حرکت کردم وموفق شدم و جاهایی که حرکت نکردم و درجا زدم و پس رفت هم کردم.

    استاد ممنونم ازتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نانا مهدیان گفته:
    مدت عضویت: 1010 روز

    سلام بر استاد عزیزم و فرشته نازنینم مریم بانو

    سلام به تمام خانواده بزرگم در سایت عباسمنش

    سوال اگر از افراد نزدیکم و دوستان و همکارانم به موفقیتی برسن چه احساسی دارم؟

    جواب= برای افراد خانواده ام موفقیت تحصیلی و مالی و ازدواج باشه خوشحال میشم و بهشون تبریک میگم و آرزوی موفقیت روزافزون میکنم

    اگه همکار و دوستانم باشن در هر زمینه باشه خوشحال میشم اما در زمینه شغلی و درآمد غمگین میشم نه بخاطر اینکه اون درآمد خوبی داره بلکه به این خاطر که چرا من نمیتونم به این موفقیت برسم شغل من املاک هست و هروقت همکاری قراردا میبنده من تبریک میگم .

    من یکسال هست که با استاد آشنا شدم و خیلی از فایلهای رایگان استاد رو گوش میدم و دوره های کشف قوانین زندگی و شیوه حل مسائل را خریداری کردم و روی خودم بسیار کار کردم و میتونم به جرات بگم معصومه یکسال پیش نیستم و خیلی باورهای غلط و ترمزها ی زیادی را در وجودم پیدا کردم و تلاش برای رفع آنها و بهبودی باورهام کردم اما هرچی پیش میرم باز هم شرکهای ریزی و خیلی زیبا را پیدا میکنم و میگم بازم شرک بازم باور اشتباه .

    میخوام بگم اگه الان این احساس رو دارم نتیجه یکسال تلاش روی باورهام هست حتی اوایل در مقابل حرفهای استاد مقاومت داشتم و نمیپذیرفتم

    اما به خودم قول داده بودم که باید روش کارتو عوض کنی تا حالا نتیجه نگرفتی بخاطر همین باورهای مخرب و داغون بود پس باید هرچی استاد میگه قبول کنی .(میخوام بگم ابتدای کار جدالی در وجودم بین باورهام و حرفهای استاد بود)

    وقتی همکارم آقای هدایت و یا افراد دیگه قرارداد میبندن تحسین میکنم و سعی میکنم غمگین نشم و به خودم میگم اگه اونا تونستن تو هم میتونی

    جهان سرشار از فراوانیه نگران نباش پول و ثروت زیاده اصلا هم تمام نمیشه.

    چه درسی میتونم بگیرم = اینکه ببینم آنها چه راهی رفتن و چه تلاشی کردن و چه باوری داشتن من هم انجام بدم تا من هم موفق بشم

    پس نتیجه میگیرم که :

    1= باورهای درست داشته باشم باورهای توحیدی اینکه توکل کنم بخدا بدون هیچ ترس و نگرانی و مطمئن باشم خداوند منو هدایت میکنه من باید قدم اول را بردارم و این هم آسون نیست و خیلی باید روی خودمون کار کنیم تا نگرانی و ترس را از خودمان دور کنیم که بقول استاد همان توحید عملی هست

    2= ایجاد احساس لیاقت،به خودم یادآور بشم من انسان لایق و شایسته ای هستم چون روح خدا در وجود منه

    3= ایجاد باور فراوانی ، بقول همکارم جهان یک سلف سرویسه همه چی سر این میز هست این خودت هستی که انتخاب میکنی هر چقدر دوست داری از این نعمات بردار تمام نمیشه

    4= توجه روی نکات مثبت، وقتی قرارداد و جلساتم بهم میخوره ناراحت و نگران نشم به خودم بگم چه درسی از این جلسه و قرارداد میتونم بگیرم تا برای جلسه بعدی استفاده کنم

    5= با همکاران و افرادی که تو مدار درست ثروت قرار دارن معاشرت کنم و از صحبت‌ها و ایده‌ها و افکارشان الهام بگیرم و هر قسمتی خودم ایراد دارم برطرف کنم و اینطوری فقط خبرهای خوب که چقدر قرارداد داره بسته میشه و قوت قلب من میشه می‌شنوم نه خبر رکود

    6= آرامش و تکامل = عجله بزرگترین ضربه را در این شغلی که هستم داره و همیشه کار را خراب میکنه (کاری که من قبلا میکردم بخاطر وضعیت بد مالیم ) الان با وجود اینکه بدهی هام سر جاشون هستن اما آرامش دارم و عجله نمیکنم میگم باید تکاملم باید طی بشه و توی کار توکل کنم بخدا

    بعضی وقتا ذهنم بهم میگه 5 ساله هنوز نتونستی مشکل مالیتو حل کنی پس دیگه کی حل میشه ؟

    قلبم بهم میگه عجله نکن نگران نباش تو 4 سال بی راهه رفتی تو جاده خاکی بودی تازه متوجه شدی جاده کدوم طرفه. تو این یکسال با آدمای زیادی آشنا شدی با مالک ها و سازندگان زیادی آشنا شدی که دیگه تو رو می‌شناسن همکارای خوبی پیدا کردی که به تو اعتماد دارن و همه تو رو انسان شریف و صادقی میدونن این خیلی خوبه پس عجله نکن آرام باش به خدا اعتماد داشته باش خودش به وقتش کاری برات میکنه که خودتم بمونی توش که چطوری این کار برای من انجام شد فقط روی باورهات کار کن توکل بخدا داشته باش و قدم بردار خداوند قدم ها بهت میگه ایمان قلبی به خدا داشته باش

    7= بهبودگرایی در مقابل کمال گرایی ، قدم به قدم برو جلو عجله نکن که یک دفعه از پله اول بری پله دوم تکاملت رو طی کن جهان خودش سرعت به کارت میده تو آرام باش بدون عجله و شتاب

    خداوند را سپاسگذارم که هدایت شدم به این سایت توحیدی تا خودم و خدای خودم را بهتر بشناسم

    از استاد بابت این فایل بسیار سپاسگذارم

    برای خودم و تمام خانوده بزرگم در این سایت آرزوی خوشبختی و عشق و ثروت را دارم

    همگی در پناه خداوند مهربان و بخشنده باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فریبا رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    سلام به استاد بینظیر و خانم شایسته گرامی

    همزمانی این فایلها یکی دیگه از نشانه ها عظیم قانون جهان هستی برایم بود

    من حدود حداقل 22 ساله که فکر مهاجرت را دارم

    و چندین بار اقدام عملی هم کردم که نشد

    به دلایل متفاوت

    یکیش وقتی که سال 96 داشتم همه مدارک رو برای ترجمه آماده میکردم در آستانه پرواز بودم که بعد از45 سال با ترسها و مقاومت های که برای ازدواج داشتم با همسرم به طرز شگفت انگیز ی و خیلی جالب آشنا شدم ( که خود این موضوع یک کتاب میشه نوشت براش )و ازدواج کردم

    آن موقع بطور پراکنده از قانون چیزهای میدونستم ولی نه منسجم ونه خیلی آگاهانه ولی کار میکردم روی خودم و کلاسهای رو میرفتم با اساتید دیگه و خواندن کتابهای انگیزشی

    خلاصه اینکه که با معجزه زندگیم یعنی آشنای با این سایت و استاد بزرگ زندگیم که خیلی آگاهانه و خیلی روان مطالب قوانین جهان رو بیان می کنند آشنا شدم ومن و همسرم هر دو از اول آشنایان قرار به مهاجرت رو داشتیم ولی مسایل هم وجود دارند که با قوانین دارند حل می‌شوند خداروشکر

    من دوستان زیادی دارم که خارج کشورند

    خودم با آنها هم اقدام کردم ولی برای من نشد

    تا اینکه چند روز پیش که حدود 4 سال با یکی از اعضا خانواده ام قطع رابطه بودم بعد از شنیدن این سه فایل زنگ زد و گفت که داره مهاجرت می‌کنه

    این فردی است که حسادت من به آن و آن به من از بچگی زیاد بوده و تقریبا رقابتهای شدیدی در زمینه های متفاوت داریم ولی من خیلی خیلی کمتر

    بعد از شنیدن این موضوع بنا به همان دلایلی که گفتم از صحبتش احساس کردم میخواد چیزی رو بگوید که من دوست ندارم بشنوم

    و مثل خیلی از وقتها سریع گفتم که من هم دارم میرم این حس در من بوجود آمد که نکنه فکر کنه زرنگتر از من بوده و یا اینکه مثل همیشه بره به همه بگه که من جلوترم سریع عکس العمل نشان دادم و حس حسادت و حس ترس از عقب ماندم به جوش آمد و خلاصه بعد از اینهمه کار کردن لیزری رو خودم هم حسادت کردم هم دروغ گفتم

    گرچه ی کارهای دارم میکنم و قصدم هست که بروم ولی جوری که من زودتر دارم میرم گفتم یعنی همه کارهاموکردم که اینجوری هم گفتم نیست که این هم ترمزهای خودش رو داره برام که با اینکه 20 سال دورم از خانواده ولی وابستگی خانوادگی ووطنی غیر متعارفی هم دارم

    البته ناگفته نماند حرفهایش در خانواده زیاد میپیچد و تحقیر کننده است ولی من هم بعضی وقتها خودم این اتفاقات رو رقم میزنم دیگه

    چیزی که وجود دارد اینه که استاد خیلی واضح و خیلی بی حاشیه مطالب رو باز کردن و من تقریبا در این فایل فهمیدم چطوری از پسش بر بیام

    ودیگه خداروشکر الان دنبال موضوعات قبل نیستم و می‌خوام تو مکالمات بعد طبق آموزشهای استاد درسها و ایدها و راهها رو ازش بگیرم وسولاتی رو که استاد فرمودند از خودم بکنیم رو از ذهنم در آوردم و ایمان و باور دارم که یا از طریق ایشون یا دوستان ویا افراد دیگه میتونم ضعفهایم رو شناسایی و بررسی وبههبود ببخشم متشکرم استاد عزیزم سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مجید کاجی گفته:
    مدت عضویت: 2944 روز

    به نام خدای ثروت و فراوانی

    درود بر استاد عزیز که یکی از نزدیک ترین دوستان زندگی ام شده و بانو شایسته که واقعا شایسته و توانمند هستند و درود بر دوستان هم فرکانسی ام.

    به جرات میتوانم بگویم در 99درصد مواقع موفقیت ها را تحسین میکنم. این روحیه از زمانی در وجودم شکل گرفت که ایمانم به فراوانی جهان هستی کامل شد.

    من به دو نکته یادآوری میکنم این دو نکته را استاد عزیزم در تئوری سطل آب هم بسیار زیبا اشاره کردند اول باور به فراوانی ثروتها و نعمتهای خداست و ایمان به اینکه هر چقدر سطل تو بزرگتر شود باران بیشتری در آن جای می‌گیرد و هرچقدر سطح ورودی اش بیشتر شود در لحظه بیشتر از فراوانی نعمت‌ها بهره میبری.

    نکته : این باور همواره به من آرامش می‌دهد و هرگاه دیگران را جلوتر از خودم در دستیابی به نعمتی میبینم میخندم و می‌گویم نفر بعدی من هستم و این نعمت تمامی نخواهد داشت و نه تنها آرامش میگیرم بلکه شاد میشوم.

    نکته ی دیگر بحث الگو داشتن است و اینکه چون فلانی توانست به این موضوع دستیابی پیدا کند پس قطعا من هم میتوانم.

    این موضوع را هم استاد در توضیح علم ان ال پی یادآور شدند که (زمانی که یک هر فردی توانست به موضوع و هدفی دست یابد دیگران هم میتوانند به آن هدف دست یابند به شرط آنکه مانند او فکر کنند -به عبارتی باورهای مشابه او را داشته باشند- و مانند او عمل کنند)

    بنابراین من هر موقع موفقیت فردی را می‌بینم با خود بشکن میزنم و می‌گویم خدا را شکر که او توانست پس من هم میتوانم.

    من یکی از دلایل موفقیت های امروزم را همین دو موضوع مهم میدانم که از استاد عزیزم بهره بردم و همین موضوع مرا یکی از موفق ترین افراد در صنف کاری ام کرده است.

    خدا را برای این هدایت‌های زیبا شکرگزارم و از استاد عزیز و بانو شایسته ی عزیز و راهنمایی سایر دوستان سایت سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2633 روز

    سلام به خانواده محترم عباس منش

    سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    در جواب سوال اول اگر یکی از دوستان من و نزدیکان من به موفقیت قابل توجهی برسد ، من احساس بدی نسبت به اون شخص و موفقیت هایش پیدا میکنم . و بجای اینکه اونو تحسین کنم احساس حسرت و از دست دادن عمر و وقت خودم میوفتم و به طور کلی انگیزه ام رو برای ادامه مسیر از دست میدهم و  آنقدر نجوای ذهنی احساس منو بد می‌کنه و موفقیت های منو کم و ناچیز جلوه میده و احساس ناتوانی در خلق خواسته هام میرسم و  احساسم بد میشه و نصفه راه منصرف یا ادامه نمیدهم.

    گاهی اوقات به احساس حسادت و حسرت که چرا من جای او نبودم و حسرت جایگاه اورا میبینم و به کسانی که از من کم سن تر و کوچکتر هستن که مستقل از لحاظ مالی و درآمد بالایی دارند حسادت میکنم و آنها را در ذهنم با عرضه تر و زرنگ تر از خودم میدانم .

    گذشته و تلاش آنها را ندید میگیرم و احساس لیاقت کمتر را احساس میکنم و در فاز مقایسه با آن قرار می گیرم .

    مرحله اول : عروس عمم در کنکور معلمی پذیرفته شد .

    دختر خاله ام گوشی و وسایل که آرزویش را داشت را خرید و کسب و کار آنلاین و راحتی دارد .

    شوهرخاله ام که به موفقیت های مالی بالا رسیده است .

    فروشگاه بزک دوزک در خیابان مان که دریک محل هستیم و دختر فروشنده از من کم سن تر است اما هم فروشگاه آنلاین و فروشگاه حضوری خودش را دارد .

    دوستان من که استقلال مالی و درآمد بالای 10ملیوم دارند.

    همکلاسی دوره دبیرستانم که هم معلمه و هم آموزش آنلاین دارن و تدریس میکنم .

    مرحله دوم : به طور کلی به دستاور های این افراد احساس بد و حسادت و خود کم بینی دارم که فکر میکنم آنها تواناتر یا زرنگ تر از من بودن و احساس حسرت که کاش من جای آنها بودم .

    مرحله سوم : از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که به خودباوری برسم که الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایک ایده بگیرم؟!

    از آنجایی که قانون میگه هر کسی خالق 100 درصد شرایط اکنونی خودش هست پس اگر اونها این موفقیت ها و کسب کردند قطعا لایق آن هستند و لیاقت اینو دارن که طعم درآمد بالا و استقلال مالی را داشته باشند چرا که هرکس با تلاش و ایمان به خدا و توکل به او اگر عمل کند و قدم بردارد به موفقیت ها دست پیدا میکند و از لحاظ مالی نیز به استقلال می‌رسد چراکه موفقیت در تمام جوانب ارتباط مستقیم با میزان ایمان و شجاعت و قدم برداشتن و عمل کردن است . پس چیزی به اسم شانس یا حسرت وجود ندارد منم میتونم با تلاش به این موفقیت ها برسم کافیه راه استمرار مداوم و تلاش رو ادامه بدم و خودم رو تنها با گذشته خودم مقایسه کنم چراکه هرکس باورهای مختص خودشو داره و شخصیت هر فرد جدا از شخص دیگریه ، اگر دستاوردهای اونارو می‌خوام بجای ایجاد احساس بد درون خودم که نه تنها منو به خواستم میرسونه بلکه دورترم می‌کنه ، باید تحسین و حس خوب و ادامه دادن با ایمان رو به خودم یادآوری و تداعی کنم و فقط نکات مثبت اونهترو ببینم و باور حس لیاقت و موفقیت های گذشته ام رو یادآوری کنم که من هم میتونم و اگر اونه انسان تونسته پس منم میتونم و خدای ما یکیه کافیه ظرف ذهنمونو بزرگ تر کنیم و لیاقت خودمون اون موفقیت و اون دستاورد رو ببینیم.

    سوال دوم )چه درس های می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است ؟!

    من فقط ردپای تلاش و ایمان و احساس لیاقت رو میبینم که اگر من روی خدا حساب کنم و خودم رو لایق این موفقیت و دستاور ها ببینم قطعا بهش میرسم و اگر یک انسان حتی تونسته بهش برسه من چرا نرسم من هم لیاقتش رو دارم و از خدا می‌خوام که حتی به بیشتر از اون چیزی که بقیه انسانهای موفق رسیده اند هم برسم چون خداوند بی حساب می بخشد .

    خدایا شکرت که با غلبه بر نجواها این کامنت رو نوشتم و احساس عالی دارم .

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مجید جهان گفته:
    مدت عضویت: 3990 روز

    سلام به همه ..سلام به عشق ..

    در انجام این تمرین اون احساسی که همه دارند چه مثبت و چه منفی من هم دارم ولی بیشترین احساس منفی در ذهن من مساله زمان هست

    _ اگر همین الان هم شروع به انجام اون کار بکنم با توجه به قاتون تکامل شاید بعد از سه سال به موفقیت برسم که ….

    _ فلان کس تونست بعد از 5 سال به همون جایی که الان هست برسه و منم اگه بعد از 5 سال برسم دیگه چه فایده….

    و همین باورها باعث میشه که خیلی از کارهای مورد علاقه خودمو اصلا شروع نکنم و اگر هم شروع کرده باشم خیلی ضعیف و بی انگیزه میکنه و نمیدونم چکار کنم که بطور کامل به این افکار غلبه کنم …

    تا میام یک الگوئی پیدا کنم که این راه رو در زمان کمتری طی کرده باشه ذهنم اسیر حس تکامل خواهی میشه و با توقع ایجاد شده که باز هم به بی انگیزگی ختم میشه و باعث احساس عدم رضایت از وضع موجود در من به وجود بیاد .. تا جائی که میگم اصلا الگو ها رو ولش کن تو به همان روش خودت شروع کن تا حداقل تو این زندگیت به اندازه خودت تجربه کرده باشی و احساس خوب شکرگزاری از خدایت را از دست ندی .. و شاید خیلی از کارهام رو به همین روش بالاخره شروع کردم ….

    = خدایا خودت راهی نشانم بده همانطوریکه تا بحال نشانم دادی …

    استاد من ممنونم که بی چشمداشت در مسیر هدایت گام برمیداری و من بی اندازه قدردان شمایم…

    خدایا ممنونتم که مرا در میان کومه از از عشق و انرژی مثبت زنده گردانیدی و من الان بیشتر میفهمم …

    و خدایا ممنونتم که میفهمم …

    خدایا از صمیم قلبم ازت متشکرم و سپاسگزارم که به همه از جمله به دوستان این سایتم انرژی و موفقیت و نعمت عطا کرده ای و بخصوص استادم را عزیز گردانیدی …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمد غلامزاده گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    سلام به استاد و همه عزیزان این خانواده

    استاد اول بگم دمت گرم برای این فایل و آگاهی هاش دقیقا یه موقعی اومد که من یه خورده فاصله گرفته بودم و خب نتیجشم کاملا مشهود بود شاید این فایلو نزدیک به ده بار گوش دادم و تونستم این باگ ذهنیو خیلی بهتر کنم بجای اینکه از بعضی موفقیت آدما حس بد بگیرم یه حس کاملا خوبو تجربه میکنم به لطف خدا، و خب نتیجشم همین الان کاملا مشخصه کاملا تو زندگیم مشخصه و خیلی حال بهتری دارم تمرین های این فایل هم در دفترم انجام شد

    کامنت های دوستان هم واقعا کمک کرد باعث شد خیلی بهتر درک کنم و فک کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: