ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 85
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب العالمین
پروردگارا سپاسگزارم که بعد از این همه مدت دوباره دارم کامنت می نویسم، الهی شکرت
سلام و احترام خدمت شما استاد عزیزم و همه همراهان دوست داشتنی
خدا رو سپاسگزارم بابت بودن در کنار شما ها، الهی شکرت.
من هنوزم حسودی دارم، با اینکه تلاش میکنم حسودی نکنم اما میکنم فکر میکنم چند وقتیه که فعالیتم در سایت کم رنگ شده، به همون اندازه هم نجواهای ذهنم بیشتر شده.
اما یادم هست ی سال پیش داشتم از جلوی باغ ویلاییه دوستم رعد میشدم خیلی ناراحت شدم که ببین مرتضی این ویلا مال دوست نزدیک الانت و همکلاسی دوران کودکیت هست اما اون کجا وتو کجا خیلی باهم فاصله دارید هم از نظر مالی ،اعتباری وتحصیلات.
یادم هست داشتم پیاده روی میکردم وفایل عزت نفس استاد گوش میکردم
دقیقا بیست متری از انجا دور نشده بودم که ندایی بهم گفت مرتضی خدا داره اینو بهت نشون میده که اگه تو هم بخوای بهت میدم ،مرتضی خدا داره بهت اینو نشون میده که از من بخاه تا ب تو هم بدهم
بعد از این ندایه درونی چه قدر حالم خوب شد واینو سعی میکنم تو همع ی مسائل زندگیم مد نظر قرار دهم، اما چ کنم که انسان فراموش کاره.
اما در مورد نزدیکان درجه یکم حالم بد میشه ونمتونم حالمو خوب نگه دارم احساس نا توانی وبی عرضه گی میکنم و از این بابت از خودمو افکارم بشدت بدم میاد وهر تلاشیم میکنم تا نگاه مثبت داشته باشم نمی شود
===================================
در مورد موفقیت نزدیکان خودم و ونایی که ازشون خوشمم نمیاد حتی ظاهرم هم نشون میده چه قدر ناراحت و حسودم یعنی نمی توانم کنترلی بر ظارم داشته باشم چ برسد به ذهنم و اگه تو یه جمعی باشیم همه متوجه این موضوع میشوند.
اما در مورد بعضی از دوستان و خانواده اصلا وکلا بی تفاوت هستم هم در مورد موفقیت و شادی شون و هم برعکسش
تا حالا به این فکر نکرده بودم ک اینا به عنوان خط شکن یا نیرو محرکه میتونن برام باشن که البته ایده خیلی خوبی هست ومیتونه ایده و الهام بخش باشه، تا حالا از این منظر نگاه نکرده بودم
هیچ وقت نتونستم بهشون نزدیک بشم که تبریک بگم و یا ازشون در مورد موفقیت شون سوال ویا نظری بخواهم بعد از این این کارو خاهم کرد فارغ از این که چ جوابی وچه برداشتی بکنه .
خدارو بابت این فایل ها و این مباحث سپاسگزارم
استاد عزیزم ازتون متشکرم
در پناه الله یکتا شادی و پیروز باشید.
دوستان هم فرکانس ام ازتون ممنونم الهامبخش هستین.
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان …
سال 99 من برای سومین بار کنکور دادم و دردانشگاه آزاد شهرخودمون پزشکی قبول شدم …خب خیلی حس فوق العاده ای داشت و تا مدت ها این باور تو ذهن من بود که یه کار مهم رو تو زندگیم انجام دادم و کلی بابت ادامه دادن و تسلیم نشدن و وفاداری به هدفم به خودم حس خوب داشتم …تا اینکه سال پیش یکی از کسایی که صرفا میشناختمش و ارتباط خاصی هم باهم نداشتیم برای بار اول کنکور داد و پزشکی دانشگاه دولتی شهرمون قبول شد و خب این یعنی رتبش تقریبا 1000 تا از من بهتر شده بود … روزی که شنیدم خبر قبولیشو به طرز معجزه آسایی حالم بد شد چون من تو زندگیم همیشه با این نگاه اومده بودم جلو که چیزی رو که برای خودت میپسندی برای بقیه هم بپسند و خب به این نتیجه رسیده بودم اگه از موفقیت کسی خوشحال نشی خودتم موفقیتی بدست نمیاری چون تو داری موفقیتو از خودت دور میکنی …دیشب بعد این فایل خیلی به این موضوع فکر کردم که چرا حالم اون موقع بد شد و گشتم و گشتم و دیدم تو موارد مشابه چیزی که باعث میشه حال من بد بشه اینه که دیگری رو باخودم مقایسه کنم …در واقع مقایسه کردن دیگران با خودم باعث میشد من تمام دستاوردها و اون احساسای مثبت و خوبی که به خودم به کاری که انجام داده بودم رو فراموش کنم و برام بی ارزش بشه همون دستاوردی که سه سال تمااام شب و روز خواهان بدست آوردنش بودم در واقع مثل این میمونه که یه نفر تلاش کنه آقای گل یه لیگ بشه یا آقای گل تیم ملی بشه بعد چند سال بعد یه نفر بیاد و رکوردشو بشکونه …و بعد فهمیدم که اصن مقایسه کردن پایه اشتباه زندگی کردنه چون نفس هی میخواد از ارزش های تو کم کنه و بهت بگه تو بی لیاقتی تو کار مهمی نکردی تو کار خاصی نکردی بیا ببین بقیه هم میتونن … چیزی که بهش فکرکردم این بود که شیطان اصلا برای چی از درگاه خدا رانده شد ؟ گفت من از انسان برترم …یعنی سرآغازگمراهی با مقایسه کردن شروع میشه … و هرچی گشتم تو زندگی دیدم تنها جایی که حسم نسبت به موفقیت دیگران بده اینه که اونو با خودم مقایسه کردم و دستاوردهای خودمو شایستگی خودمو توانایی های خودمو تو ذهن خودم زیر سوال بردم …چون نگران بودم که حالا تو چشم بقیه فلانی از من بالاتر دیده میشه که فهمیدم این از کمبود عزت نفسمه و به لطف خدا الان دارم هر موفقیتی که دوستای خودم تو دانشگاه بدست میارن رو تحسین میکنم و حتی اگه تو درسی نمره ای بهتر از من بگیرن خیلی راحت و فروتنانه اما با عزت و قدرت میرم وازشون راهنمایی میگیرم بی اینکه فکر کنم الان اون دوستم ممکنه منو کوچیک ببینه یا هرچیز بیهوده دیگه ای چون فهمید اصن نظر اون مهم نیس مهم اینه که من یه راه راحت تر و ساده تر که دم دستمم عست رو ببینم و ازش استفاده کنم و خودم رو به موفقت برسونم …..باعشق خدمت همه ی دوستان عزیز جان
سلام استاد عزیز
اول بگم که من حدودا یک هفتس که دارم سریال زندگی در بهشت و از اول میبینم و تقریبا تمام وقتم رو تو سایت و قسمتهای سریال میگذرونم و جالبه که امشب بعد از دیدن تقریبا هفت قسمت خداوند بهم گفت که برگرد صفحه اول سایت ببین چه خبره و دیدم جلسه دوم این دوره جذاب و روی سایت گذاشتین خیلی سریع برگشتم گفتم وقتی استاد یه مطلبی رو قسمت بندی کردن باید از اول ببینمش یه کمی هم ناراحت شدم که چرا دیر دارم میبینمش به هر حال با تعهد و شوق خیلی زیاد دیدم و خیلی ذوق داشتم که بیام کامنت بزارم
در جواب سوال استاد
تقریبا در تمام موارد از موفقیت اطرافیانم خوشحال میشم و اتفاقا یکی از مواردی که همیشه بهش افتخار میکنم اینه که به لطف خداوند از بچگی احساس حسادت خیلی در من وجود نداره و البته که بابتش از خداوند سپاسگذارم و اینکه از موفقیت یه سری از دوستان و اطرافیانم انگیزه میگیرم و جالبه که وقتی فکر کردم دیدم چقدر باعث افتخارم بوده و همیشه موفقیت اطرافیانم و تحسین کردم و برای دیگران تعریف میکنم
البته وقتی بیشتر فکر کردم یادم اومد که سالها پیش برای موفق شدن یک نفر خاص کمی حسادت کردم
خیلی برام جالبه که حتی وقتی دارم در مورد موفقیت اطرافیانم برای دیگران تعریف میکنم هم ذوق دارم هم کمی بزرگنمایی هم میکنم البته نمیدونم این خوبه یا بد
در مورد تمرین استاد
اولین شخص رامین پسر عمومه که به نظر من در مدت زمان خیلی کم به موفقت مالی قابل توجهی رسید که تقریبا تمام مسیر موفقیتش و میدونم
من وقتی با قانون و استاد آشنا شدم سعی کردم تمام اتفاقات خوب و بد زندگی خودم و اطرافیانمو با قانون تطبیق بدم و جالبه که وقتی چک میکنی میبینی که قانون چقدر دقیق و بدون خطاست مثلا همین رامین انسانی فوقالعاده مثبت نگر ، فعال، شاد، و بعد از صحبت کردن باهاش متوجه شدم که خیلی به الهاماتش اعتماد میکنه
نفر بعدی رضا پسرداییم
ایشون البته الگوی من در موضوع مهاجرت بود من وقتی دیدم که از شهرمون مهاجرت کرد و البته خیلی هم نسبت به من ترس بیشتری داشت منم انگیزه گرفتم و تقریبا یک سال بعد از ایشون از شهرمون مهاجرت کردم و به نظرم دلیل موفقیتش پشتکار زیاد و استمرار بوده البته که همه انسانها باورهای بدی هم دارند ولی من سعی میکنم آگاهانه خوباشو جدا کنم
البته موفقیت در دوستان و اطرافیان من زیاد بوده ولی من همین دو مورد و براتون گفتم
من تو محیطی که کار و زندگی میکنم ادمهای متمول و ثروتمند زیادند و من از وقتی که با قانون و استاد عباسمنش آشنا شدم هر وقت با هرکدومشون هم کلام میشم فقط سعی میکنم آگاهانه سوالاتی بپرسم که باورهاشون و نسبت به مسایلی که من دوست دارم درش رشد کنم بیان کنن اتفاقا امروز سعی داشتم با یکی از همین اشخاص صحبت کنم و ازش خیلی رک و مستقیم دلیل موفقیتش و بپرسم ولی متاسفانه اعتماد به نفسشو نداشتم و البته تصمیم دارم دفعه بعدی حتما روی ترسم پا بزارم و این کار رو انجام بدم
استاد عزیز تقریبا دو ماهه که خیلی متعهدانه تر و با جدیت بیشتر دارم روی خودم به وسیله سایت و آموزه های شما کار میکنم دو ماهه اینستاگرام و پاک کردم و البته چند ساله که تلویزیون و ماهواره ندارم و به قول شما شب و روزمو دوختم به هم و شبانه روز دارم فایل گوش میدم و مینویسم و فکر میکنم چون دلم میخواد تقییر اساسی داشته باشم
و در آخر هم از پروردگارم و شما سپاسگذارم برای این همه آگاهی
برم جلسه دوم و ببینم و به امید خدا اونجا هم کامنت بزارم
به نام خداوندمهربان
با سلام و دروووود خدمت استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوی عزیز و دوستان عالی متعهد حاضر در این مکانمقدس
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
راسیات همیشه احساس غرور می کردم از این که اطرافیانم موفق هستن همیشه با احترام در بارشون صحبت می کردم حتی اگه فامیل دور بودن وقتی می دیدمشون می گفتم عمو یا دایی و جالبه که احترام خاصی برام قائل بودن انگار متوجه می شدن واقعا دوستشون دارم و رابطم عجیب خوب بود با افراد موفق فامیل یا دوستام با این که چندین ساله نیستن دور و برم همیشه از خانوادم احوال من رو می گیرن و مامانم هم حتی می گه خیلی دوستت دارن و ازت حال می گیرن واقعا خداروشکر
سپاسگزارم استاد بسیار فایل بی نظری بود مخصوصا با اون تصاویر زیبایی که روشون صحبت می کردین خیلی زیبا و متفاوت هست استاد
تنور دلتون گرم
سلاااام آقای شیرازی
امیدوارم حال دلتون ب اندازه ی غضلاتتون توپ توپ باشه
من چندتا کامنت از شما خوندم و وقتایی ک استاد تو فایلی از شما مثال میزد همیشه تو ذهنم تلاش های شما رو تحسین کردم و پی ب قلب بزرگ و مهربون شما بردم با اینک هرگز شمارو ملاقات نکردم اما ازشما تصویری توی ذهنم هست از مردانگی و قلب بزرگ و پرمهرتون
و همیشه تصورم از شما خوبی و خوبی و جوانمردی بوده و فکر کنم همینطور باشه چون احساسم ب ندرت اشتباه کنه
قبل از اینک پاسخ شمارو روی این فایل رو بخونم حدس زدم ک واکنش شما چی باشه و وقتی خوندم گفتم غیر از این بود شک میکردم ب حس ششمم
و در اخر میخوام از شما و تمام دوستانی ک تو این سایت از خودتون مینویسید تشکرکنم چون با خوندن کامنت های شما دوستان و موفقیت ها و تلاشتون من قوت میگیرم برای ادامه دادن
سلام به استاد عزیزم
در مورد سوال اول که باید بگویم به خواهرم که مهاجرت کرده و بسیار موفق است و بسیار ثروتمند شده .خیلی سختی کشیده تا به اینجا رسیده .
در مورد آدم هایی که رابطه عالی دارند همیشه اول حسادت میکنم و بعد تحسین میکنم
با اینکه خودم در زمینه روابط خوب هستم
در مورد خاله ام که خیلی راحت هوایی مهاجرت کرد باورم اینه که اون یکسری امکانات و مدارک خواص داشته که توانسته راحت بره مگر نه که به این راحتی ها نیست که هر کی بخواد بره.
در مورد خانم هایی که خیلی راحت سوار ماشین های مدل بالا می شوند و خیلی خوب رانندگی می کنند ،احساس مقایسه دارم و فکر می کنم من نمی تونم و ان ها استعداد دارند
و سوال دوم
اول خواهرم باور درست خیلی راحت میشه که
مهاجرت کرد با غلبه بر ترس و وابستگی
در مورد روابط همه چی بستگی به فکر و باورهایمان دارد و با تغییر خودمون بهترین روابط در انتظار ماست
در مورد خاله ام ،هر کسی با ایمان به خدا و باور های درست می تواند راحت مهاجرت کند و خداوند کافی است برای بنده اش .و قوانین مهم نیستند فقط تو با باور های درست اتفاقات را برای خودت رقم میزنی
و در مورد خانم هایی که راننده خوبی هستن ،ان ها هم تکاملی این مسیر رو طی کردن و با تمرین و غلبه بر ترس هایشان توانسته اند .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد
1_قبلا خیلی احساس خشم و حسادت و کوچک شمردن دستاورد های دیگران را داشتم
اما الان با موفقیت دیگران در هر لحاظی میگویم سمانه ببین چه فرکانسی به جهان هستی ارسال کرده،ببین حس خوبِ امیدو حال خوبش رو نکات مثبت وجودی ان فرد را به خودم خاطر نشان میشوم و شکارچی نکات مثبت وجودی ان فرد میشوم..
به اوتبریک میگویم و سعی میکنم خودم را در موقعیتی که ان فرد موفقیتی کسب نموده قرار دهم اگر ماشین زیبایی خریداری کرده از او میخواهم دوری بزنیم با ماشینش،اگر خانه زیبایی ساخته از او میخواهم اتاق ها وتراس و…. را نشانم دهد و ایده بگیرم برای خودمان .
اگر موفقیت او تحصیلی یاشخصیتی و اجتماعی باشد باهاش قرار میگذارم و باهم گپ میزنیم تا متوجه شوم چه نکاتی را رعایت کرده
زهرا: موقعیت اجتماعی و کاری خیلی خوبی رو به دست اورده،عزت نفس عالی داره
(احساس من: تحسین میکنم اون رو توی وجوده خودم به خاطر منعطف بودنش به این دلیل که میتواند همه امور روزانه اش رو با احساس خوب رسیدگی کند با اینکه تایم فراغت زیادی ندارد،میتواند رابطه عاشقانه ای با همسرش داشته باشه،تحسینش میکنم بابت احساس مسئولیت پذیریش در کار خودش،خیلی وقت ها شده که الگو شده برام در برخی زمینه ها ،خیلی وقت ها باهاش مشورت میکنم
درس هایی که میگیرم:
احساس لیاقت خودم را درخودم شکل بدم،زود رنج نباشم،در هر کاری بهترین خودم باشم ،)
حسین: ماشین مورد دلخواهشو داره ،گوشی مورد دلخواهشو،سفرهای عالی به مناطق بکر و همسفری هایی با فرهنگ بالا و اطلاعات بالا داره (احساس من: خیلی لذت میبرم چون میدونم لیاقتشو داره ظرفیتشو داره سعی میکنم باهاش صحبت کنم درباره باورهای مثبتی که درمورد پول داره،نکاتی که خیلی دوستانه برای حال خوب داشتن بهمون میگه رو سعی میکنم بفهمم و درک کنم،درباره کسب و کار و نکاتی که باعث میشود ایده ها در وجودمان شکل بگیرد را انجام بدم و درک کنم،و…
درسی که میگیرم: داشتن حال خوب تا ایده ها بهم الهام بشه،سعی کنم روی عزت نفسم خیلی کار کنم،شجاع و با جسارت باشم،کسی رو بت نکنم ،)
نگار: ساعات مطالعه درسی بالا و هدفمند بودنش( خیلیی لذت میبرم از دوستی باهاش ،چون خیلی قویه خیلی توی شکل گیری روابط موفقه ،سعی میکنم باهاش در ارتباط باشم؛ درسی که میگیرم:عزت تفس داشتن،توی دایره امن نبودن،توی هر شرایطی بهترین خودش بودن،برنامه داشتن برای رسیدن به اهدافش، )
استادم: مطالعه بالا،اطلاعات بالا،روابط عااااالی،موفق در حوزه خودش،( خیلی لذت میبرم و خوشحالم از اینکه ایده ها و کارایی که قراره در اینده انجام بده رو بهمون میگه و واقعا از ته دلم ذوق میکنم،خیلی دوست دارم از تجربیاتش استفاده کنم،درسی که میگیرم: هدفمند بودن است،پشتکار داشتن،مطالعه کردن،نترسیدن،)
اکرم: رفتن به سرکار،کاری که مورد علاقه اش هست،داشتن روابط عالی با دیگران و همسر ،حال خوب دائمی،خوش ذوق بودن،(بهترین رفیق ام هست خیلییی لذت میبرم از بودن کنارش،درسی هایی که ازش میگیرم در لحظه بودن هست،رها بودن هست،عاشق بودن هست،مطالعه و عاشق اگاهی بودن هست،)
سپاس استاد و مریم جان عزیز
با عرض سلام خدمت استادی که زندگی منو متحول کرده و منو به یه آدم دیگه تبدیل کرده خیلی خوشحالم از اینکه تو سایت شما اومدم و با شما و این دوستان عزیز آشنا شدم در مورد سوال اولی که پرسیدید ویدیو رو استپ کردم و اومدم که پاسخ بدم . حقیقتش رو بخواید من هم مثل خیلی از آدمهای دیگه حسادت توی وجودم بوده در مورد بعضیها خوشحال شدم از پیشرفتشون واقعاً خوشحال شدم ولی در مورد بعضیها هم بوده که حسادت کردم. ولی بیشتر اوقات از زندگی خودم راضی بودم از چیزی که داشتم و کارایی که میکردم. یعنی میخوام بگم که کلاً خیلی آدم حسودی نبودم در حد نرمال یه مقداری که بالاخره انسان در وجودش داره حسادت رو که الان شکر خدا از روزی که با سایت شما آشنا شدم سعی کردم که به جای حسادت دیگران رو تحسین کنم و واقعاً در روحیم تاثیر به سزایی داشته .
سلام ودورد به استاد عزیزم
چه فایلی بی نظیری سه روزه تمام ذهنم درگیره
چه پاشنه ی آشیلی که مدتیه بهش آگاهم از مقایسه کردن خودم با دیگران که تمام ذهنم و اشغال کرده مدام و مدام تری ،اضطراب مسابقه وحس نرسیدن و نشدن و عرضه نداشتن های مداوم تا حدی که خیلی از کارهای مورد علاقه م ونیمه کاره رها کردم و احساس کردم به حد اعلا و دیگران که نمیرسه پس تلاشم بیهوده ست.
هر برحه ای از زندگیم یکسری افراد برام مهم میشن و مدام خودمو مقایسه میکنم و یا منتظرم کله پا شدنشون و ببینم چون باور دارم من که نمیرسم پس بقیه هم نرسن تا این درد برام التیام پیدا کنه.
وای که فکر کردنش هم عجیب و سخته اما هست وقتی بپذیرم و برم توی دلش تا حل بشه
در گذشته دوستانی داشتم که شرایط پدرهاشون از لحاظ شغلی و اجتماعی جایگاه خاص بود اونوقت هر خوشبختی که درزندگیشون میدیدم میزاشتم به حساب پارتی بازی و شرایط خوب خانوادگیشون..
چرا؟ چون خودم خانواده ی پولدار وآرام و سطح بالای اجتماعی نداشتم.
چون درگیر بی فکری و بچه بازی و رفتارای بی خرد پدر مادرم بودم .والبته هنورز هم هستن
واین زخمه و این نقطه ی ضعف منه نقطه ی ترس و ناامنی که باعث حسادت منه
هرجایی بچه ای یا فردی حامی داره حالم بد میشه و اغلب به خدا میگم من این خانواده رو انتخاب نکردم چرا باید اذیت بشم
الان درمورد خانواده م اگه پیشرفتی اتفاق بیفته خیلی خوشحال میشم چون این حس رو دارم که اون خلا نداشتن خانواده درست حسابی تاحدی جبران میشه
درمورد دیگران این موضوع فرق داره
مثلا شهناز خواهر پارتنرم که با وجود همسر و فرزند بزرگ و شرایط مالی نرمال که همسرش خونه و ماشین بهش داده باز چسبیده به زندگی برادرش و دوتا خونه از برادرش به نامش زده و با یه مجوز گرفتن خودشو در کسب و کار موفق برادرش وسرمایه هاش شریک کرده و هرروز با هم در تماسن
حس من : چرا من نمیتونم اعتماد جلب کنم تا شریک زندگیش باشم من ناتوانم در همراه و همراز بودن در رابطه ی عاطفیم من نمیتونم کنترل زندگی دونفره مون رو داشته باشم من هیچی از رابطه بلد نیستم .
حدیث: در یک خانواده ای بزرگ شده که دنبال رشد وپول بیشتر بودن و خیلی زود درجوانی اقدام کرد و استخدام بانک شد الان سه سال از من بزرگتره و رییس بانکه و خونه و ماشین داره
حس من : بدبخت بودن بخاطر کل خاندان ما که اهل کار نبودن الگوی خوبی نبودن همش تنبلی و بی عرضه گی منم اصلا نمیدونستم راه درست چیه و باباورهای ضعیف توی 36 سالگی دست و پا میزنم
-کلا حسرت آدمهایی که از بچگی پول دراوردن و زندگی رو به رشد دیدن میخورم.
سمانه دوستم وقتی میبینم در مرد روابط به راحتی وارد رابطه میشه و تنها نمیمونه از 14 سالگی توی رابطه بود باهاش ازدواج کرد بعد جدایی بلافاصله وارد یه رابطه دیگه شده
حس من : من بی عرضه م بلد نیستم یه رابطه ی خوب تجربه کنم تا عشق و علاقه دوطرفه تجربه کنم و پایدار باشه و ازدواج کنم .کسی بخواد خودش بیاد و با قصد ازدواج با عشق کنارم باشه.من لایق عشق وعلاقه و احترام از طرف یه فرد سالم و مجردپولدار نیستم با این خانواده ای که دارم .
حس رقابت که با همکارام دارم و میترسم کارشون دیده بشه.
حس من : من به اندازه کافی در کارم خوب نیستم کلی ادم هست که میتونه کار منو انجام بده من کافی نیستم
باورهای من:
در واقع مشکل من با مسائلیه که دست خودم نیست مثل خانواده و رفتاراشون -سالهایی از عمرم که گذشته و از اینکه من باید این همه روی باورهام کار کنم و دیگران بدون هیچ تلاشی باورهای خوب رو از اطرافیان گرفتن.
از چه زاویه ای نگاه کنم:
خداروشکر کنم از اینه فردی تصمیم گرفته توی کارش موفق باشه آدمی هست که تحقیر رو تحمل نکرد و از آدمهای منفی دوری میکنه تلاش کرده برای یادگیری وآدم مسئولیت پذیره پس منم میتونم و هیچ ربطی به سن نداره منم میتونم در همین سن رشد خیلی بیشتر از افرادی داشته باشم که روی باورهاشون کار نمیکنن.
درمورد سمانه باید بگم آدم قوی با اعتماد بنفسه برای خودش ارزش قائله بدون وابستگی در رابطه آزادانه اولویتش رو خودشه حتی نسبت به بچه ش ومن تحسینش میکنم که با روحیه ی عالی لذت میبره و دنبال راضی کردن هیچکسی نیست.
من میتونم با ساخت باورهای عالی روابط ازدواجی عاشقانه تجربه کنم و خانواده ی خودمو داشته باشم.
با ساخت باورهای قوی شرایط مالیم انقدر قوی میشه که نیازی به شراکت و کمک کسی برای رفاه ندارم و حسرت درباره آدمی که وابسته ی شدید به دیگرانه ارزشی نداره درواقع حسادتم به شهناز به شیوه ی زندگیش نیست چون دقیقا خلاف جهت قانون جهان در حرکته و چالش زیاد داره .حسرت من درمورد رابطه مه که چرا من نفر اول رابطه م نیستم .البته این موضوع ربطی به من نداره و بهتره به خودم نگیرم.من کافی هستم برای یک رابطه فوق العاده
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و دوستان خوبم
استاد ازتون بسیار تشکر میکنم بابت این سلسله فایل هایی که قراره برامون بزارین و من میخوام مثل یک دوره اموزشی از این فال ها استفاده کنم و همون جوری برا این اموزش ها تمرکز بزارم که برا دوره ها و محصولات شما تمرکز میزارم
تمرین سوال اول رو اگه بخوام صادقانه جواب بدم،
اگه موفقیت رو بخواهم دستاورد های دنیای بیرون تعریف کنم و در نظر بگیرم مثلا موفقیت های مالی و یا شغلی و یا دستاوردهایی از این قبیل
نسبت به دیگران و داشته هاشون حس حسادت پیدا نمیکنم.
ولی خوشحال هم نمیشم و یه جورایی بی تفاوت هستم. حتی اگر دستاوردهای بزرگی باشه
وقتی به این سوال شما فکر میکردم خود به خود چند تا باور محدود کننده ذهنم رو شناسایی کردم
مثلا این که هنوز این باور مهم نرسیدم
که این خود من هستم، دارم شرایط دنیای بیرونم و دستاوردهام و کلا زندگیم رو میسازم
و هنوز فکر میکنم افراد دیگر و خانواده ام، در زندگی من تاثیر دارند
و یا محیطی که توش هستم و شرایطی که دارم، بر زندگی ام و دستاوردهایم اثر دارد
کلا این باور که خودم دارم زندگیم و شرایطم رو شکل میدم رو قوی نمیبینم
و نقش خودم رو در خلق زندگی خودم کمرنگ میبینم
یا یک باور محدود کننده که اگر من پیشرفت کنم و زندگی خوبی داشته باشم، دیگران ناراحت میشن و من احساس بدی پیدا میکنم
مثلا اینکه چون بقیه نمیتونند خوب زندگی کنند، چرا میخواهی به موفقیت مالی برسی
و این باور غلط خیلی جا ها جلوی من رو گرفته و نمیزاره من در دنیای بیرون پیشرفت داشته باشم
و الان دستاوردهای دنیای بیرونم رو قابل قبول نمیدونم و برام راضی کننده نیستن
استاد، ولی برام جالبه اگه موفقیت و پیشرفت رو دنیای درون تعریف کنم
مثلا ارتباطات و یا عزت نفس و اعتماد به نفس و اراده و کلا داشتن یک شخصیت قوی، برای خودم تعریف کنم،
در این زمینه پیشرفت خودم رو نسبت به قبلم، هم قابل قبول میدونم و هم از این پیشرفت راضیم
و هر بار خودم رو نسبت به یکی دو ماه قبلم مقایسه کنم از پیشرفتم کاملا خوشحالم
علتش هم این میتونه باشه که تا قبل از اشنایی با شما و استفاده از اموزش ها، از نظر شخصیتی سطح بسیار پایینی داشتم
ولی تونستم هم به جایگاه مناسبی برسم و هم باز هم دارم بالاتر میروم
من توی این زمینه از افرادی که شخصیت قوی دارن، با دیدنشون و طرز رفتار و عملکردشون، هم خوشحالم و هم یه جورایی دارم ازشون الگو برداری میکنم.
و با این کارم دارم تحسینشون میکنم
به خاطر همین رشد خودم رو هم توی این زمینه ها نسبت به قبلم میبینم و خودم رو هم تحسین میکنم
که یه جورایی هم دارم سپاسگزاری می کنم و هم دارم از قانون توجه و تمرکز استفاده می کنم
و هم خودم رو تحسین میکنم
ولی دستاوردهای دنیای بیرونم خودم رو، با اینکه به لطف خدا کم هم نیستن، تحسین نمیکنم
و نسبت به داشته های خودم بی تفاوت هستم.
و تمرکزی روشون ندارم
به همین نسبت دستاورد های دیگران رو هم نمیتونم خیلی تحسین کنم، و معمولا نسبت به موفقیت دیگران بی تفاوت هستم
برای تغییر باورهای غلط و محدود کننده ذهنم که موفقیت من باعث ناراحتی بقیه میشه،
هم باید توانا باشم که موفقیت دیگران رو ببینم و براشون از ته دل خوشحال باشم و اونا رو تحسین کنم
چرا که بقیه با پشرفت و موفقیت هاشون یه جورایی دارن درون ذهن من باور میسازن که میشود
و هم باید اگاهانه، بتوانم دستاورد های خودم، هر چند کوچک باشد رو ببینم، خودم رو تحسین کنم، و بابت اونا هم خوشحال باشم و هم سپاسگزار
و برای تعییر باور غلطی که دیگران در زندگی من نقش دارند هم باید، این رو دائما با خودم تکرار کنم، که این من هستم که زندگی خودم رو خلق میکنم.
و هیچ کس دیگری هیچگونه قدرتی در زندگی من ندارد
این رو خود خدا هم گفته که هر کسی در گرو اعمال خویش است
و عملکرد من و تصمیمات من فقط در زندگی من تاثیر داره. و بقیه هم با اعمال خودشون زندگیشون رو خلق میکنن
و اینکه خداوند به همه ما از رگ گردن نزدیک تر است
پس من با پیشرفتم نباید احساس بد و یا احساس گناه داشته باشم،.
و اگر به دستاوردی برسم، باید به این فکر کنم که برای بقیه باور سازی میکنم که امکان پذیر است
زمانی که من به موفقیت برسم، پیشرفت کنم، زندگی خوبی داشته باشم، میتوانم به جهان اطرافم کمک کنم
خداوند سریع الپاسخ هست و سریع به در خواست ها پاسخ میده. یعنی قانون تکامل به معنای زمان بیشتر نیست، به معنای تجربه های سریع تر هست
پس خداوند دوست داره که من سریع به خواسته هام برسم و
من اینجا نباید برای خداوند ترمز باشم و خودم با دست خودم جلوی نعمت های خدا رو بگیرم
چرا که خداوند همیشه بخشنده است و به راحتی به بندگان خودش میبخشد
و کلا مسیر خداوند همیشه به سمت ثروت و نعمت و فراوانی هست
هدایت خدا همیشه به سمت زیبایی ها و شادی ها و پیشرفتها هست و دریافت راحت نعمت ها است
اینجا من هستم که باید دریافت کننده باشم. من باید سمت خودم رو انجام بدم
من باید یک دریافت کننده خوشحال و سپاسگزار و شکر گزار نعمت های خداوند باشم
من باید بتوانم نعمت خوب زندگی کردن خداوند رو به راحتی دریافت کنم
هر چه بیشتر بتونم نعمت های خداوند رو دریافت کنم، خداوند هم خوشحال تره و نعمت های بیشتری رو وارد زندگی ام میکنه
پس به همین نسبت هم، اگر کسی موفق هست و پیشرفت بزرگی کرده و از خداوند نعمت فراوانی رو دریافت کرده، باید هم برای او خوشحال و سپاسگزار باشم و هم بتوانم از ته قلبم تحسینش کنم
خداوند با پیشرفت کردن بقیه داره به من الهام میکنه که میشود، میشود خوبتر زندگی کنی، میشود در رفاه بیشتری زندگی کنی، میشود شاد تر و ازادانه تر زندگی کنی
وظیفه من کم کردن ترمز هایم هست
و عمل کردن به هدایت های او
تا به راحتی نعمت های زیبای خداوند وارد زندگیم شود
و هم به راحتی به اهداف و خواسته هایم برسم
استاد عزیزم مطالب بیشتری رو توی دفترم نوشتم ولی برا رد پا گذاشتن از خودم، این ها رو کامنت کردم
استادجان میخوام با جدیت تموم از این سلسله فایل های شما نهایت استفاده رو بکنم
در پناه الله یکتا موفق و سربلند باشید
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم مریم عزیز و همه ی دوستای گلم.
1. به طور کلی در گذشته به افرادی که مهارت ارتباطی بالایی داشتند حسادت میکردم اما الان سعی میکنم با دقت به رفتارشون توجه کنم و هرچه بیشتر ازشون یاد بگیرم.
یادمه وقتی که بچه بودم مادرم رابطه ی دوستانه تری با خواهر بزرگترم داشت
_ احساسم این بود که گاهی اوقات حسادت میکردم و گاهی اوقات فکر میکردم مادرم تبعیض قایل میشه.
البته تا حدی سعی میکردم از رفتارهای خواهرم الگو بگیرم در حالی که تشخیص نمیدادم ریشه مسئله کجاست
_الان که سالها گذشته و روی خودم کار کردم میتونم ببینم که خواهرم بسیار فرد مثبت نگری هستند و اغلب خصوصیات مثبت افراد رو مورد توجه قرار میدن و در نتیجه تقریبا اغلب افراد بهترین روی خودشون رو به ایشون نشون میدن. در حالی که من خصوصیات منفی افراد رو میدیدم و در مقابل اونها گارد فرکانسی میگرفتم که باعث میشد عکس العمل های نامطلوبی رو دریافت کنم که منجر به باورهای محدود کننده ی زیادی در من شده بود که به یاری خداوند و با استفاده از دوره های ارزشمند استاد عزیزم تونستم تا حد زیادی اونها رو بهبود ببخشم و در این تمرین باور های قدرتمند کننده رو تکرار میکنم.
_باور محدود کننده:
“خوب یا بد بودن رابطه ام با دیگران وابسته به خوب یا بد بودن اونها داره”!!
باور قدرتمند کننده:
“وقتی من تمرکزم رو روی خصوصیات مثبت افراد بزارم و بر این اساس با اونها رفتار کنم، اکثر اونها بهترین روی خودشون رو به من نشون میدن و در غیر اینصورت کائنات ما رو از هم دور میکنه”.
“من خالق بی چون و چرای زندگیم هستم و کیفیت روابطم به خودم بستگی دارد”
-باور محدود کننده:
“من دوست داشتنی نیستم”
باور قدرتمند کننده:
“من فرزند محبوب کائنات و بسیار دوست داشتنی هستم”
خودمون یکی از لایق ترین افراد هستیم برای اینکه به خصوصیات و ویژگی های مثبت خودمون توجه کنیم و اونها رو ستایش کنیم.
وقتی که خودم تونستم به ویژگی های ظاهری و استعدادهای خودم توجه کنم و از داشتن این هدایای بزرگ سپاسگزار و خوشحال باشم به وضوح میبینم که اطرافیان هم این ویژگی های مثبت رو میبینند و ستایش میکنند.
– باور محدود کننده:
“من به اندازه ی کافی با ارزش نیستم که به رویاهای بزرگ خودم دست پیدا کنم”
باور قدرتمند کننده:
“رویاها و خواسته های من وعده ی خداوند به من هستند و چون لایق و با ارزش هستم، چنین خواسته هایی را دارم”
“من خالق بی چون و چرای زندگیم هستم”
“من لیاقت دریافت بهترین نعمتها را دارم”
2. افراد دیگه ای که در گذشته به اونها حسادت میکردم افراد ثروتمند بودند و سعی میکردم خیلی راجع به امکاناتشون ندونم که از نداشتن اون امکانت اذیت بشم!اما الان از ملاقات کردن با اونها خوشحال میشم و کنجکاو هستم هر چه بیشتر و با جزییات بیشتری راجع به امکانات اونها بدونم تا تصویر سازی دقیق تری بتونم برای خودم داشته باشم و خواسته هام رو بهتر بشناسم که سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا منابع بسیار با ارزش و ستودنی هستند.
_باور محدود کننده:
“به اندازه ی کافی ثروت وجود ندارد”
باور قدرتمند کننده:
” منابع ثروت به اندازه ی همه آدم ها وجود دارد”
“هرچقدر که بخواهم میتوانم ثروتمند شوم”
-باور محدود کننده
“برای ثروتمند شدن باید به سختی کار کرد”
باور قدرتمند کننده:
“با انجام کارهای مورد علاقه ام و به راحتی میتوانم ثروتمند شوم”
“ثروت و برکت جزء طبیعی از زندگی هستند”
-باور محدود کننده:
“به صلاح من نیست که ثروتمند شوم”
باور قدرتمند کننده:
“خداوند خوشحال میشود که من ثروتمند باشم”
“خداوند میخواهد که من صاحب بهترین نعمتهایی باشم که موجب شکوفایی زندگی من است”
3. در گذشته به زیبایی دیگران حسادت میکردم در حالی که از زیباییهای خودم غافل بودم اما از زمانی که سعی میکنم زیباییهای خودم را هم ببینم و برای آنها خوشحال باشم میبینم به قول آیدای عزیز ما فقط با هم تفاوت داریم و همه ما زیباییهای خودمان را داریم و فقط کافیست به آنها توجه بیشتری داشته باشیم.
_باور محدود کننده:
” من زیبا و دوست داشتنی نیستم”
باور قدرتمند کننده:
“من فرزند محبوب کائنات و زیبا و دوست داشتنی هستم”
“من با ارزش و با لیاقت هستم”
استاد عزیزم بابت این محصول با ارزش تشکر میکنم و خوشحالم از اینکه این محصول بهم کمک میکنه بهتر خودم رو بشناسم و باورهای محدود کننده ای رو که در لایه های مخفی ذهنم قرار دارند شناسایی و برطرف کنم انشاءالله.