ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 91

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2557 روز

    به نام خدا.

    سلام استاد عزیز. بسیار از شما سپاسگذارم که این قدر به فکر ما هستید که پیشرفت کنیم.

    در مورد موفقیت های افراد نزدیک به خودم یا دوستانم بگم که، در گذشته. منظورم قبل از آشنایی با استاد وقتی میدیدم یا می‌شنیدم کسی به موفقیتی رسیده به شدت حسادت میکردم و احساس ناتوانی و عقب موندگی شدیدی داشتم.

    ولی از وقتی که با استاد و آموزشهای استاد آشنا شدم، سعی کردم که تحسین کنم و واقعا هم این کار رو انجام دادم.

    و حتی برای برداشتن ترمزهای ذهنیم اونها رو الگو قرار دادم، و یه جورایی الهام گرفتن از اونها که، پس می‌شود.و باعث حرکت کردن من هم شده.

    ولی خیلی زود اون الهام و شور و شوق رو از دست میدم، و احساس ناتوانی میکنم.

    و خیلی دلم میخواد که منم موفقیت های اون افراد رو تجربه کنم. و در نهایت اون احساس ناتوانی بیشتر به سراغم میاد.

    مواردی رو که لیست کردم.

    پسر عموی خودم. که چندسالی از من کوچکتر هست.

    ما هر دوتامون تو یه رشته ی کاری بودیم. کار ساختمانی انجام می‌دادیم.

    اون در حال حاضر چندین ملک و مغازه و خونه داره. هر سال یکی دوتا خونه ویلایی می‌سازه و میفروشه. هر ماه مبلغی از اجاره مغازه ها املاکش به حسابش میره. و کلی از زندگیش لذت میبره.

    سفرهای داخلی خارجی مرتب میره. و عزت واحترام خوبی هم داره.

    دوست دیگه ای دارم که تو کار ملک هست، کاری که منم مدتی هست شروع کردم. اتفاقا از شاگردهای استاد هم هست. شایدم این کامنت من رو بخونه. و براش آرزوی سربلندی میکنم.

    این دوستم تو سه، چهار سال گذشته با استفاده از آموزش‌های استاد به موفقیت های چشمگیری رسیده. و هر روز هم داره موفقیت هاش بیشتر میشه. و یه الگوی مناسب هم برای من.

    قسمت بعدی این که چه احساسی در باره ی موفقیت این افراد دارم؟

    در مورد موفقیت های هر دونفری که اسم بردم

    اول اون احساس عقب موندگی رو هر کار میکنم باهام هست. یه نجوای تموم نشدنی که همش میخواد ناامیدم کنه.

    ولی من آگاهانه سعی میکنم که عملکرد اونها رو تحسین کنم. و همیشه عملکرد اونها رو با قانونی که درک کردم از استاد میسنجم، و باز بهم یه انرژی و شور و شوقی میده که، پس می‌شود، و دوباره شروع میکنم.

    ولی عادت‌های ذهنی مخربی که دارم به یه هفته نمی‌کشه برم میگردونه سر خونه ی اولم و اون احساس درموندگی باز میاد به سراغم.

    این سوالات رو از خودت بپرس و به آنها جواب بده.

    از چه زاویه مثبتی به م فقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود.

    1.به خود باوری برسم

    2.الهام بخش من بشود و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم.

    این افراد و خیلی های دیگه که میشناسم و موفقیت هاشون رو دارم میبینم. این افراد رفتن دنبال کاری که بهشون احساس خوبی میداد یا حداقل یه کمی از کارهای دیگه بهشون بهتر حال میداد.

    موضوع بعدی اینا تو مسیری که میرفتن استقامت داشتن. ثابت قدم بودن این شاخه اون شاخه نشدن.

    و تکاملشون رو هم طی کردن.

    تکامل نه به معنای اینکه زمان زیادی باید بگذره.

    مثال میزنم.

    همین پسر عموم که میگم، این فرد طی یک فرایند بسیار آروم و لذت بخش به این حد از موفقیت رسیده، حدود 15 سالی میشه،

    ولی دوستم که گفتم تو کار ملک هست، این آقا تو فرجه چهار، پنج ساله به حدی از موفقیت مالی رسیده که شاید بالای ده برابر پسر عموم که تو 15سال به اون حد از موفقیت رسیده، این فرد تو 5سال ده برابر اون پیشرفت کرده.اینم بگم که شرایطی که دوستم داشت اصلا شرایط مناسبی نبود ولی تونست که در مدت زمان خیلی کمتر به این حد از موفقیت برسه. و استقامت داشتن این فرد برام قابل تحسین هست و همیشه به خودم یادآوری میکنم.

    سوال سوم.

    چه درسهایی میتوانم بگیرم از مسیری که منتهی به موفقیت این افراد شد؟

    این درس رو میتونم بگیرم که این ما نیستیم که بخواهیم راه ورود نعمت و ثروت رو به زندگیمون مشخص کنیم.

    این کار خداست.

    میتونم این درس رو بگیرم که تمرکز گذاشتن روی هر کاری میتونه آدم رو به موفقیت برسونه. حتی تمرکز گذاشتن روی تغییر باورها.

    میتونم این درس رو بگیرم که منم تکیه کنم به همون خدایی که این اتفاقات قشگ رو تو زندگی این افراد رقم زده.

    این درس رو میتونم بگیرم که وقتی من شور وشوق داشته باشم، وقتی که من فقط و فقط به خداوند توکل کنم و در مسیرم استقامت داشته باشم، خداون. خارج از هر عامل بیرونی مثل سن و سال من. سطح سواد من. استعداد من زمانه ای که دارم توش زندگی میکنم. جامعه ای که توش هستم، و فارغ از هر خرابکاری که تو زندگیم کردم، میتونه من رو از فرش به عرش برسونه، چرا این رو میگم، چون وقتی با همین دوستم صحبت میکنم خوب متوجه میشم از شرایط و ایده ها و افراد و موقعیت هایی صحبت میکنه که خوب رد پای خداوند رو میشه حس کرد در مسیر موفقیتش که با سالها تلاش بیوقفه هم نمیشه به این حد از موفقیت رسید.

    این بود برداشت من از این فایل.

    و ممنونم از شما استاد عزیزم برای طرح این مجموعه سوالات.

    خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1608 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد ، خانم شایسته و دوستان عزیزم

    من در بیشتر اوقات وقتی میبینم که یه کسی یه موفقیتی کسب کرده خیلی تحسینش میکنم و خیلی براش خوش حال میشم شاید در خیلی موارد کم اولش یکم حسودیم بشه اما سریع خودمو جمع میکنم و می‌دونم اگه از موفقیت دیگران خوشحال بشم اونوقت به موفقیت های بیشتری میرسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    I trust in GOD گفته:
    مدت عضویت: 611 روز

    درود درود درود

    برهمگان ،عزیزان و استاد نازنین

    قبل از بخوام در مورد تمرین بنویسم ،یک تشکر ویژه می کنم از شما

    با اینکه مدت کوتاهی هست با شما هم مدار شدم اما بسیااااار بسیاررررر اموختم تو این مدت خیلی کوتاه و به یک حس عمیقی رسیدم که

    واااای خدای من

    ما چقددددر مشرک بودیم و خودمون خبر نداشتیم

    و چقددددر پازل های ناقص در وجودمون هست که فکر می کردیم کامله اما واقعا ناقصه

    استاد جان

    از اینکه مارو با خودِ واقعیمون ،روبه رو می کنید ازتون سپاسگزارم و ممنونم از خدای خودم‌که شما رو به عنوان دست هدایت خودش برای من و همه قرار داد.

    درمورد این قسمت

    من وقتی موفقیت کسی رو میبینم حس حسادت اصلا ندارم شکر خدا و اتفاقا تحسین می کنم و تشویق می کنم برای موفقیت بیشتر

    وقت یک موردی چندین ماه پیش برای من به وجود اومد ،که یکی از دوستانم که پزشک زیبایی شده بود رو دیدم که ما قبلا هم کلاس بودیم و زمانی که دیدمش فقط به مدت یک لحظه این حس مقایسه کردن بهم دست داد که چراااا من هنوز به موفقیتی که دلم‌می خواد نرسیدم که اونم خیلی کوتاه بود و بعدش خیلی پر از شور و شوق شدم‌ و کلی هم باهم‌ گپ زدیم

    ولی بعدش به این پی بردم که اتقافا چقدر که بعد از سال ها این دوستم رو دیدم و و باره تجدید دیدار شد و دقیقا همون چیزی بود که من می خواد .دوستی با افراد با لول اجتماعی بالا

    ممنونم

    ممنونم بابت این همه آگاهی ارزشمندی که در اختیار ما قرار میدید

    دوستون دارم

    همتونو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    منیر وزین گفته:
    مدت عضویت: 1855 روز

    استاد عزیز،از شما بخاطر کمک برای. رسیدن به خودشناسی من و تک تک دوستان سپاسگذارم. قبل این فایل هم، من خیلی راجع به این صحبت هایی که ا زبان شما گفته شد فکر کردم. و نتیجه گرفتم من اصلا حسادت به افرادی که موفق میشن ندارم و حتی خودآگاهانه اینجور افراد رو هم تحسین میکنم ولی در خودم احساس ناامیدی و ناتوانی میکنم. این حس که ببین اینا چقدر جلو رفتن اما از تو هیچکاری ساخته نیس و تو چقدر فاصله داری با اونا. چون تو نمیدونی باید چیکار کنی ولی اونا. هدفشون مشخصه.. میدونم این شرایط من فقط بدست خودم باید درست شه ولی خودمو خیلی ناتوان میبینم و نمیدونم من چیکار میتونم انجام بدم یا اصلا من چه استعداد و توانایی هایی دارم، اینکه خودمو کم میبینم انگار که من در درست کردن. این شرایطی که توش هستم خیلی ضعیفم و چقدر دوست دارم خودمو باور کنم و بتونم توانایی هامو بشناسم .من تنها فایل های رایگان. شما دو عزیز رو. دنبال میکنم،تقریبا صبح تا شب.و مینویسم . ولی اون صدایی که میگه به ثروت رسیدن و درآمدبالا برای شما نیس صدایی که میگه چجور داری خودتو اون بالاها میبینی با این شرایط داغونی که داری زیاد میشنوم . شاید مسخره بیاد ولی به محض اینکه به خودم میام با صدای بلن شروع میکنم به جواب دادن به اون صدا، اینکه نه استادم میگه ….یا. خدایی که من تو وجودم داره میگه … و مدام تلاش میکنم که اون صدا رو خاموش کنم. راستی استادجان من دیشب خواب شما رو دیدم که اومدین خونمون و من دارم نوشته هامو نشونتون میدم. و چقدر لذت می‌بردم تا امروز که فایل شما رو باز کردم. و از طریق نوشتن باهاتون ارتباط گرفتم و میخوام. اینو یه نشونه برا خودم بدونم.همیشه. شاد و پر انرژی در کنار هم بمونید .سپاس از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      افشین نادری گفته:
      مدت عضویت: 1378 روز

      سلام دوست عزیز وقتتون بخیر،درباره اینکه به ثروت فکر میکنی وذهنت مقاومت میکنه این وبگم خدمتتون که شما فقط درخواست میکنی وبه ذهنت میگی که چطوریش ومن نمیدونم مثل یه بچه که وقتی درخواست میکنه حتما باید براش مهیا بشه به چگونگیش کاری نداره فقط میگه من میخوام این حس وماهاهم داشتیم اما بخاطر باورهای غلط تو وجودمون کمرنگش کردیم ولی با تمرین میشه درستش کرد،شبها وقتی میخوابی بابت چیزهایی که داریی بابت زیباییهایی که میبینی شکرگزاری کن وسعی کن شب با حال خوب بخوابی،صبح ها هم که پا میشی درخواست‌هایی که دوست داری اتفاق بیفته تو اون روز،البته اونهایی که باور میکنی امکان اتفاق افتادنش هست رو از خدا بخوا ولی به خواستت نچسب،هر خواسته ای که میبینی اذیتت میکنه رو سمتش نرو تا اینکه دوره تکامل شما طی بشه،هرروز این کاررو انجام بده،امیدوارم که تونسته باشم کمکی کرده باشم به شم،به امید آرزوی موفقیت برای تمام دوستان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    حسن بیگ محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و سایر اعضای سایت عباس منش

    مدتی است مثل قبل برنامه ها را پیگیری نمیکنم اما هرزگاهی دوره روانشناسی ثروت و گوش میدم و فایل های رایگان استاد و

    واقعیتش چون مدتی است روی خودم تمرکز ندارم یه مقدار احساس میکنم علف های هرز فکریم رشد کردن و چون بعداز رفتن به سراغ یه آزمون و موفقیت درآن که کلی شوق و ذوق داشتم و فکر میکردم بعداز قبولی همه چیز گل و بلبل میشه و با مراجعه به گمرکات متوجه شدم که اینطور نیست و به قول استاد و صحبت های او در روانشناسی ثروت 1 که میگن بعضی ها چشمشان به ظرف دیگران است و ظرف خودشان و مرتبا مکانش و واسه دریافت باران تغییر میدن و دست آخر هیچ بارانی دریافت نمی‌کنند و اینکه باید با باور به فراوانی و بزرگ کردن ظرف خود عمل نمایند و روی کار خودشان متمرکز شوند و تخصصی کار کنند مجددا اومدم رو جاده و مسیر اصلی خودم البته رفتن به آن مسیر و موفقیت در آن آزمون باعث اعتماد به نفس من شده و متوجه شدم من اگه اراده کنم قادر خواهم بود که پیروز شوم و ضمن اینکه آزمون جدید به نوعی در شغل فعلیم میتونه من را حرفه ای تر کنه اما هرکاری کردم که بتونم شغلم را رها کنم نتونستم و به نظر میاد علاقه به شغلم دارم اما باورهام در مورد پول درآوردن زیاد از این مسیر مشکل اساسی دارند و خلاصه مسیر حرکتی با استاد عباس منش مسیری شیرین و طولانی و مستمر هستش و اخذ نتایج به راحتی نیستند و رشد ما ریز ریز هستش و در دراز مدت آنهم با تمرین و دقت متوجه آن می‌شویم الان در حال آماده شدن واسه تخصصی کردن شغلم و ادامه تحصیل در مقطع دکتری هستم و بعضا مایوس میشم اما با توجه به قبولی قبلیم د آزمونی که عرض شد و آزمون راحتی هم نبود اعتماد به نفسم قوی شده و زیاد وقت ندارم که جلسات و با دوستان باشم اما هرچند ناقص سعی میکنم واسه رشد خودم در خدمت استاد عزیزم و دوستان باشم.

    در دور ور من اشخاصی هستند که رشد شغلی داشتند مثل همسرم ایشون الگوی خوبی هستند واسه اینکه اساس رشد در یک شغل باورها هستند چراکه ایشون و من یک شغل داریم اما ایشون هرچند که دیرتر شروع کردن و آگاهی و اطلاعاتشان نسبت به من کمتر هستش اما متعهدانه تر فعالیت می‌کنند و متمرکز هستند روی کار خودشون و هرچند خورد خورد کار می‌کنند و به دنبال لقمه های بزرگ نیستند اما مستمر فعالیت می‌کنند و با پرسجو کردن و پیگیری و به صورت تکاملی در حال رشد هستند و من در این مدت ها یک مدت به سراغ یادگیری بورس رفتم و جذب شدم به شرکت های هرمی و کلی ضرر کردم یک مدت دنبال مسائل بازرگانی رفتم و دوستانی در آن راستا پیدا کردم و باز از مسیر دور شدم هرچند با موفقیت در آزمون مربوطه یه مقدار اعتماد به نفسم بیشتر شده،یه مدت به دنبال مسائل و ادامه در رشته ای غیراز رشته تحصیلی خودم بودم و خلاصه این همه مدت صرفا و صرفا خودم و از مسیر دور کردم البته با گوش دادن به فایل های رایگان استاد و البته دوره روانشناسی ثروت یواش یواش متوجه پاشنه های آشیل خودم شدم و متوجه شدم که باید روی شغل خودم بایستم و شغلم را عوض نکنم چون شغلم پتانسیل ثروتمند کردن من را دارد و چیزی که باید عوض شود دیدگاه و باورهای من هستش و چون مدتیه خوب کار نمیکنم دوباره از موفقیت دیگران خوشحال نمیشم و باور کمبود در من دوباره بیدار شده و یه جورهایی شرک در من بیدار شده اما الان عکس گذشته متوجه شدم که مسیر کجاست هرچند نجواهای شیطان درصددند که منو انحراف بدت اما نگرش الانم متفاوت تر شده هرچند به ظاهر رشد زیادی نکردم ولی همینکه متوجه شدم جریان شکست ها و به اصطلاح عدم رشد چی بوده خودش نقطه عطفیه در مسیری که دارم میرم و همه اینها را مدیون استاد عزیزم هستم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فاطمه رضایی گفته:
    مدت عضویت: 840 روز

    سلاامممممم

    خدایا شکرتتت

    سوالی که جه احساسی پیدا میکنی موقع موفقیت دیگران

    خب مثال

    اجیم ک 10 سالشه تونست پولاشو جمع کنه و فعل خواستن و صرف کنه و به گوشی خفن و زیبای برسه

    واکنش من چه در دورانی ک میخواست و رویا پردازی می‌کرد فلان قاب و میگیرم فلان کارو میکنم فلان روز گوشیمو دارم

    اینجوری بودم اولش ک من تو اون سن نداشتم چطور میتونه اخه

    بعد گفتم بزار ببینیم چی میشه نتیجه این خواستن

    اول یه گوشی ک ب پولش نمی‌خورد خواست که بابا بقیه پولشو بده

    بعد فهمید باید با پول خودش بگیره و کمک بابا نه ک نصفشو بابا بده

    تکامل:بچه ی نازم فهمید باید تکاملشو طی کنه و با این حال بهترین گوشیو گرفت

    ابنحوزی بود ک دیوانمون کرده بود کی میخری کی میخری

    اون فعل خواستن و صرف کرد

    وفتی خرید واقعا براش خوشحال شدم

    و فهمیدم میشود

    خداوند درخواست درخواست کننده رو پاسخ میدهد

    تا فبل این مثال من هر موقع اجیم چیزی میخواست و بدست میاورد احساسم بد بود ن کاملا ولی تقریبا

    که چرا اون میخواد من چرا تو بچگی سعی کردم قانع باشم ‌و هیچ درخواستی نداشتم

    این تضاد و آگاهی های سایت و هدایت رب باعث شد منم درخواست داشته باشم

    و خدا بهم داد آنجه که خواستم رو به طرز معجزه اسا

    درسی که گرفتم

    اینه که بخواه از ته دلتم بخواه

    خدا میده

    تجسم کن

    براش ذوووقق کن

    راجع بهش حرف بزن اصلا

    و در فرکانس خواسته ات باش

    اونو ب خودت یادآور شو

    و عمیقا برای دیگران خوشحال باش و تحسین کن

    از وقتی زیبایی هایی که میبینم تمیزی ماشینای خوشگل و شاسی بلند

    و تحسین میکنم و ذوق میکنم وایمیسم اسمشو یادمیگیرم

    و برا بقبه هم میگم

    وافعا زیبایی های بیشتر و ماشین های خوشگل بیشتری رو میبینمم

    و در فرکانس زیبایی های بیشتر و معجزات خداوند قرار میگیرم خدایا همه از فضل و رحمت توست

    یادگرفتم رها کنم وابستگی هارو

    من کافی هستم

    زیبا هستم

    باهوشم

    مهربونم

    و ارزشمند

    خدایا شکرتتت که هدایتم کردی

    احساس میکنم این فایل های خفن رو برا من فرستاده خداوند

    ممنونمم استاد ک اینهمه اگاهیی و زیبایی رو در اختیارمون گذاشتین و فرصت دادین که ماهم بهره ببریم

    انشالله که متعهد بمونیم و ادامه بدیم

    چقدر کامنت نوشتن کمک کننده اس

    و باعث میشه ب وضوح برسم راجع ب خودم خواسته هام

    مثال دیگه هم ماشین دختر عموم خیلی زیاد خوشحال شدم براش

    و بار ها به خودم یادآوری کردم که اون خودش ساخت و تکاملشو طی کرد

    بسیار خوشحالمم براش

    پس منم میتونم

    منم میتونم داشته باشم

    پس می‌شود

    خدایا شکرتتت برای نشانه های فراوانی و نعمت و هدایت به راه راست و ورودی های مناسب عاشقتم من ب معجزات تو عادت دارم

    هر چی بیشتر مینویسم تشنه تر میشم ب نوشتن

    بیشتر نکات مثبت و حال خوب یاداور میشه خداوند بهم

    احساسم بهتر میشه

    قسم ب قلم و آنچه نوشته میشود خدایا شکرتتت سپاسگزارم

    روابطم تودیه درجه بهتر و فوق العاده ای از صلح با خود و راحتی رسیده

    حالم عالیه

    بهترین خانواده و بهترین رفقای دنیا رو دارم

    ادمای مهربون زیادی میبینم و صحبت میکنیم

    ادمای موفق الهام بخش من هستن

    فهمیدم من مسئول زندگی خودم هستم و اینو بسیار خداوند بهم یاداور میشه

    اینحوری راحت تر دل میکنم از بیهوده هدر دادن وقت

    اینجوری راحت تر خودمم

    و برای خودم تلاش می‌کنم

    اینجوری راحت تر و با شوق نماز میخونم

    اینحوری احساسم خیلی بهتره و سر شوق میام وقتی درس میخونم

    اینجوری خدا راهو برام باز میکنه و هدایتم میکنه به راه های اسون تر

    چقدر ارامش گرفتم با نوشتن مررسی ک یاداور شدین کامنت بزاریم

    اینم برا اینکه یادم بمونه درسمو مینویسم که ذوقتو برا خودت نگه دار همشو بروز نده و فکر نکن که اگه فقط یه یار تبریک بگی طرف فکر میکنه کافی نبوده.

    همه ی ذوق تو شاید فقط واسه خودت جذاب باشه البته منظورم هیجانه بیشتر

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    الهام و محمد گفته:
    مدت عضویت: 3082 روز

    سلام استاد جان

    سلام دوستان عزیزم

    من نمیدونم از کجا بگم اما این لحظه یه چیزی بهم گفت بیام و بنویسم. در مورد چی؟ در مورد تمرین و عمل به فایل ها که شما توی انتهای فایل خیلی روش تاکید کردین.

    شاید سالهاست دارم اموزشهای رایگان و حتی از سال پیش دوره های شما رو گوش میدم و صرفا گوش میدم و میرم. البته با دقت هم گوش میدادم و فکر میکردم خیلی خوبم ولی ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

    میخوام بگم ذهنیت مثبت و باور درست وقتی ساخته شده که به دنبالش اقدام بیاره. من سالهای سال فقط گوش دادم اما اقدام ؟؟؟؟!!!!! هرگز !!!!!!!

    حدود 10 سال اینطوری بودم. اما شش ماهه دارم بهتر عمل میکنم و جریان زندگی من متحول شده و حدود یکماهه دارم با نظم و انضباط روی خودم سعی میکنم کار کنم و نمیدونم چطور توضیح بدم که چه انقلابی در من ایجاد شده.

    از ایده کسب و کاری که ده ساله به دنبالشم (ببینید چقدر مشاله داشتم من) ، روابط اجتماعی ،عزت نفس ، روابطم با همسرم، و رابطه ام با خداوند همه چی کوچولو کوچولو دستخوش تغییر شدن و خدا خودش میدونه من کار خاصی نکردم فقط روی خودم بصورت عملی کار کردم و ادامه دادم ( اموزش های 12 قدم بهم کمک کردن و الان قدم 6 هستم)

    دوستان عزیزم تمرین کنید. اگه فقط و فقط به امید این باشیم که فایل گوش کنیم و اونچه که گفته میشه رو در طول روز اگاهانه انجامش ندیم باختیم.

    امیدوارم تجربه های اشتباه من رو شما تجربه نکنید و این کامنت کوچیک من بتونه شما رو به سمت کار عملی روی باورهاتون هدایت کنه.

    استاد درجه یکین و بی نهایت و خارج از حد تصورتون ازتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    علی کاظمی فرد گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    درود بر استاد عزیزم وهمه همراهان عزیزم

    استاد عزیز وقتی این ویدئو رو دیدم واین سوال رو از خودم پرسیدم ؟؟

    که اگر یک نفر از نزدیکانتان ویا دوستانتون به موفقیت برسه آیا حسودی می کنی ویا نه؟؟

    باخودم که فکر کردم و نوشتم اسامی این عزیزان رو دیدم همیشه من تحسینشونم کردم و خوشحال شدم وبارها ازشون سوال کردم؟

    که مثلا شما چطور تو کارت و مدیریتت آنقدر قوی و توانمدیهای شدی به این درآمد وثروت وجایگاه رسیدی و….

    ولی وقتی عمیق میشم میبینم کسانی که من وقتی به موفقیتی رسیدم چطور حسادت کردند و با رفتارشون و کلامشون این رو نشون دادند به فکر فرو میرم که اگر روزی آنها هم به جایی برسند آیا من حسادت می کنم بهشون؟؟؟؟؟

    و یک گوشه قلبم میگه بله تو هم می کنی

    ولی گوشه دیگه میگه مگه این اتفاق نیافتاده قبلا تو که کلی خوشحال شدی وتحسینشون کردی

    به نظر من کسی که حس حسادت رو داره واقعا اول خودش عذاب میکشه وبعد اطرافیانشون عذاب میده

    به نظر من یکی از راه هاش اینه که آنقدر سرت رو گرم کنی وبرنامه داشتی باشی برای بهتر شدن خودت ورسیدن به موفقیت که دیگر نیازی در تو نباشه که حسادت بیاره برات

    استاد توانمندم وعزیزم خیلی ممنونم که زحمت میکشی وچنین فایل هایی رو ضبط می کنید بابتش هزینه میدید وقت می زارید و….. تا مابتوانیم در جهت رشد وتعالی فردی خودمان قدمی برادیم

    انشالله همیشه در پناه الله یکتاه شاد وسلامت وسعادتمند دنیا وآخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    به نام رب العالمین

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر تمام دوستان عزیزم با کامنت های عالی که هر ساعت بهش اضافه میشه و همه از تجربیاتشون نوشتند و چه حوب نوشتند. و جالب اینجاست که همه خودشون هستند . هیچ کس نقاب نداره و این همون چیزی است که استاد انتظار داره.

    این دومین کامنت من برای این فایله. همین دو روز پیش نوشتم اما برام جالب بود که دیشب داشتم فکر میکردم که من چه زمانی اینهمه تغییر کردم و چه زمانی حسادت در من کم و کمرنگ تر شد.

    یادم افتاد همین کار را من چند ماه پیش برای یکی از فایل های استاد که در مورد حسادت بود برای خودم انجام داده بودم. و شروع کرده بودم به نوشتن تک تک آدم هایی که بهشون حسادت میکردم و علت را نوشته بودم و پیشرفت اون آدم ها را نوشته بودم و برای تک تکشون دلیل آورده بودم و به نتیجه رسیده بودم که برای چه حسادت؟

    وقتی من نه میتونم کسی را تغییر بدم و نه کسی در زندگی من تغییری بده و جهان پر از فراوانی است چرا حسادت.

    وقتی همیشه برای همه نعمت به اندازه کافی هست و کمبودی وجود نداره چرا حسادت؟

    همونجا این مشکلات حل شده بود. و من یادم رفته بود. و فکر میکردم که من با فایل “ما خالق زندگی خودمون هستیم” این تغییرات در من بوجود آمده. نه اینطور نبوده . تکامل طی شده و این فایل ما خالق زندگی خودمون هستیم کاملش کرده بود.

    خوشحالم که با نوشتن و نتیجه گیری انگار آب روی آتیش میریزیم.

    بچه ها حتما اینکار را بکنید . حتی در مورد آدم هایی که نمیتونیم ببخشیمشون . شروع کنید به نوشتن بنویسید چرا نمیتونید ببخشیدشون. و حالا که شما نبخشیدشون چه تاثیری روی زندگی آنها دارد؟

    طبق قانون جهان هستی هیچ تاثیری روی هیچ کس ندارد. جز اینکه ما بخاطر توجه به نازیبایی احساسمون را خراب میکنیم و نتیجه احساس بد اتفاقات بد برای خودمون است.

    پس به همین علت است که باید ببخشیم. هر کسی به دلیلی در مسیر زندگی ما قرار گرفته. حتی اونهایی که ما بهشون حسادت میکنیم اومدند که به ما نشان بدهند که شما هم میتوانید.

    اما ما با حسادت احساس بد را به زندگیمون وارد میکنیم و همون موجب اتفاقات بد است.

    ما در زندگی هیچ کسی نمیتونیم چه خوب چه بد تاثیر بگذاریم . پس مشغول زندگی خودمون باشیم و با دانستن این قانون نه حسادت میکنیم و نه غیبت.

    با نوشتن همین تمرین این فایل ها ، به طور کل حسادت از وجودمون میره . و اگر دوباره یه آدم جدید اومد که شروع به حسادت کردیم که حتما هم پیش میاید دوباره همین روش نوشتن را ادامه بدهیم. و دلایلمون را بنویسیم . و به خودمون بگیم از این ادم چه الهامی میتونم بگیرم که به زندگی من کمک کند. اونکه داره زندگی خودش را میکند و من باید درسم را بگیرم.

    جهان این آدم را گذاشته تا من درسم را بگیرم اونموقع حال دلمون خوب میشه احساس خوب جایش را با احساس تلخ حسادت عوض میکند. نتیجه میشه هدایت الهی.

    خدا خودش بهمون راه ها را الهام میکنه . حالا که با این چالش روبرو شدی حالا که حسادت را گذاشتی کنار جایزه ات احساس خوب و نتیجه اش هدایت خوب اتفاقات و شرایط خوب است‌ .

    همونطور که در تک تک کامنت ها میشه این احساس را درک کرد.

    از اینکه خدا به من یادآوری کرد مسیر تکاملم را ازش ممنونم. و دوست داشتم این کامنت را به کامنت اولم اضافه کنم.

    الهی که حال دل هممون عالی باشه و در این مسیری که استاد گشوده قدم بگذاریم و تمریناتش را انجام بدیم و نتایج بزرگ کسب کنیم.

    خیلی خیلی دوستتون دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مهدی دریس گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم گل و اعضای محترم

    استاد قبل از هرچیزی واقعا ازتون سپاسگزارم که چنین فایلهای بی‌نظیر و گرانبهایی رو به صورت رایگان در اختیارمون قرار میدید که فقط کافیه به هرآنچه گفته میشه عمل بشه تا اون وقت با دیدن نتایج درک کنیم که چقدر باارزش و تاثیر گذارند.

    استاد عزیز فرمودید که وقتی کسی از نزدیکان یا دوستان به موفقیتی میرسه ما چه احساسی داریم آیا خوشحال میشیم و انگیزه میگیریم و الهام بخشمون میشه و یا اینکه حسادت میکنیم و احساس ناتوانی میکنیم

    در جواب باید بگم خدمتتون که قبل از اینکه با سایت شما آشنا بشم اصلا درکی در مورد موفقیت و نحوه چگونگی رسیدن به خواستهارو نمیدونستم و ذهنیتم این شکلی بود که خب حتما بقیه از من بهترن یا اینکه خدا براشون خواسته و جهان به این صورته که یه عده‌ای به این دنیا وارد میشن که موفق باشند و عده ای هم سرنوشتشون از قبل نوشته شده که بدبخت باشند و هر چی هم تلاش کنند فایده ای نداره و عملا نمیتونن تاثیری توی نتایج زندگیشون داشته باشند و با این ذهنیت همیشه به هرکسی که نزدیکم بود و به موفقیتی می‌رسید حسادت میکردم و همیشه از بی عدالتی خداوند شاکی بودم همیشه احساس سرخوردگی و بی عرضگی میکردم و اینقدر مقایسه میکردم که کاملا اعتماد به نفسم رو نابود کرده بودم و عملا پذیرفته بودم و هیچ کاری نمیکردم و توی چندین مورد حتی ارتباطم رو با اون فرد موفق کمرنگ میکردم چون میترسیدم خودش رو برام بگیره و سرکوفتم بزنه.

    تا اینکه به لطف خداوند وارد سایت شما شدم و شروع به فعالیت کردم از گوش دادن و دیدن فایلهای رایگان و اعتماد به شما و پذیرفتن هر چیزی که شما گفته بودید و دیدن نشانه ها و نتایج یواش یواش باور کردم که خودم خالق تمام تجربه های زندگیم هستم چه خوب چه بد چه خواسته چه ناخواسته این خودم هستم که مسئول بی چون چرا تمام اتفاقهای زندگیم هستم و با شما بودن و ادامه دادن این مسیر زیبا در من چنان ایمانی ساخته که تا حد بسیار زیادی از موفقیت‌های نزدیکانم خوشحال میشم و به خودم میگم ببین اگر اون تونسته منم میتونم فقط باید تلاش کنم و ذهنم رو کنترل کنم تا توی مسیر بمونم هر چند که نجواها همیشه هست ولی به لطف خداوند و آموزشهای ناب و صادقانه شما استاد عزیز و الگو قرار دادن شما به عنوان تنها استاد واقعی موفقیت و استاد کنترل ذهن میشه نتیجه رو به نفع خودمون تموم کنیم.

    تمرین اول:

    از نزدیکانم برادرم و همکارم رو که به موفقیت رسیدند رو مثال میزنم

    برادرم که چندین سال کاسبی کرده بود و شغل نسبتا پردرآمدی داشت که به دلایلی مجبور به تغییر شغل شد و با اینکه چندین سال برای کار قبلی زحمت کشیده بود ولی مجبور به تغییر شد احساس خیلی خوبی داشتم که برادرم پیشرفت کرده و بسیار در من باور خوب ایجاد کرد که همیشه با امید حرکت کنیم و اگر به هر دلیلی شغلمون رو از دست دادیم بازهم خداوند هست و کمکمون میکنه فقط باید ایمان داشته باشیم که فرصت‌ها همیشه هست و حرکت کنیم و امید داشته باشیم

    در مورد همکارم که توی شغل خودمون و در کنار خودم بود ترفیع گرفت و به جایگاه بالاتری رفت در ابتدا نجواها شروع به گفتگو توی ذهنم کردن که ببین اون بااینکه حتی کارش نسبت به تو اصلا خوب نبود و تو لایق بودی ولی اون رو انتخاب کردن و رفته رفته با فشاری که بهم آورده بود احساسم رو بد کرد ولی به لطف خدا شروع به گفتگوی جملات مثبت کردم به نحوی که انگار توی ذهنم روبه روی یه بچه نشسته بودم که مدام بهم گیر میداد داشت حالمو بد میکرد،اون می‌گفت منم میگفتم اون منفی می‌گفت من مثبتش میکردم اون از ناتوانی من می‌گفت من از خدای قدرتمند درونم میگفتم اون از بی عدالتی می‌گفت من از اتفاقها و عدالتی که دیده بودم بهش میگفتم و یادش می آوردم چند روز می‌گفت منم میگفتم و یواش یواش فشارش کمتر شد به حدی که دیگه آروم شد و پذیرفت که هرکسی هرجایی هست درست سرجاش ایستاده و هیچ بی عدالتی وجود نداره

    درس هایی هم که میتونم از همکارم بگیرم اینه که اون همیشه شخصیت آرومی داشت و هیچ اتفاقی اون رو ناراحت نمی‌کرد هیچ وقت از چیزی شکایت نمی‌کرد و فقط تمرکز بر کارش داشت و اصلا وارد حاشیه نمیشد و به نظرم این تمرکز به کار درست و رها کردن نتیجه و نجنگیدن با هیچکس و هیچ چیز نکته برجسته پیشرفت و موفقیتش بود که میتونه درس بسیار ارزشمندی برای من باشه،

    از شما استاد عزیز و دوستانی که وقت گذاشتید و کامنت بنده رو خوندید سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      اسرا عزیزی گفته:
      مدت عضویت: 821 روز

      سلام مهدی عزیز

      امیدوارم که همینطور عالی جلو بری

      ممنون از خصوصیات همکارت نوشتی

      من خودم شخصیت نسبتا بی خیالی دارم ولی چند وقتی بود که احساس میکردم باید مراقب همه اتفاقات اطرافم باشم و حالا یه غر کوچیک زدن که اشکالی نداره دیگه ،

      اما الان باز برام یاد اوری شد که نباید حتی به شوخی و برای خنده گرفتن از بقیه غر بزنم و انرژی منفی الکی الکی بفرستم

      باید تمرکزم روی افکار و کار خودم باشه

      و هیچ چیز بیرونی منو ناراحت نکنه

      و فقط خودم در مرکز توجهم باشم

      ممنون از شما

      سعادتمند و پر ارامش باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: