کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال این قسمت:
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:
مرحله اول:
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
مرحله دوم:
برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که برای حل این چالش، طی می کنی. یعنی به جای تمرکز بر این ذهنیت که:
” اگر شکست بخورم؛ اگر این راهکار جواب ندهد؛ اگر نتوانم با وجود تلاش مسئله را حل کنم؛ و این شکل از اگر های ناامید کننده، “
ذهنیت خود را به این سمت هدایت کن که: فارغ از اینکه من از عهده حل این چالش بر بیایم یا نه، اگر وارد این چالش شوم، فقط صرف ورود به این چالش:
- چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؛
- بر چه ترس هایی غلبه می کنم؛
- توکل من چقدر بیشتر می شود؛
- چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؛
- چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛
- چه نعمت هایی به من داده می شود؛
- چه پیشرفت هایی می کنم؛
یعنی، نگاه خود را از نتیجه آن چالش بردار و بر مسیری بگذار که می توانی تجربه کنی.
مرحله سوم:
کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن. یعنی آن هیولایی که این چالش در ذهن شما ترسیم کرده است را به اجزای کوچک و قدم های قابل اجرا تقسیم کن تا ترس شما از کلیت ماجرا بریزد و جرأت ورود به روند را پیدا کنی. سپس تمام تمرکز خود را فقط بر برداشتن قدم اول بگذار.
سپس هر بهبود و پیشرفتی که در مسیر تکمیل این قدم ایجاد می کنی را برای خود یادداشت کن.
با مرور این لیست، پیشرفت خود را ببین؛ خود را تشویق کن و به این شکل انگیزه خود را برای شروع قدم بعدی تغذیه کن.
از میان تمریناتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با توضیحات این تمرین داشته باشد، به عنوان تمرین انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
منابع کامل درباره محتوای این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2396MB29 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 228MB29 دقیقه
بنام خدای بخشنده ی مهربان .
استاد عباسمنش عزیزممم و مریم خانوم نازنینم و دوستان عزیزم سلااام .
استاد هر دعای خیری در حق شما کمه .
الهی که خدا به اندازه بزرگیش بهتون از عزتمندی و شکوه و سعادت و لذت ببخشه و شمارو در پناه خودش نگه داره .
چقدر این جلسه عالیه . استاد ازتون خیلی ممنونم که حتی فایلهای رایگانتون مثل دوره های اصلی پر محتوا هستن . شما خیلی سخاوتمندین ازتون ممنونم به خاطر این جلسه پر محتوای عالی .
وقتی که به فایل ارزشمند این جلسه گوش دادم ، اول چالشی به ذهنم نیومد که الان درگیرش باشم و نتونم حلش کنم .
چون به لطف دوره های شما راحتتر میتونم مسائلو حل کنم و در اون چالشهایی که ممکنه پیش بیاد خیلی به هم نریزم .
یکی از چالشهایی که جدیدا حل کردم درخواست پول دربرابر ارائه خدماتم بود . این که بتونم به دوست و آشنا بگم شما باید بها پرداخت کنید ، برام سخت ترین کار دنیا بود اما یه جایی ، به این نتیجه رسیدم که غزل اگر پا رو این ترسه نذاری و پیش نری هیچ وقت نباید انتظار پیشرفت مالیو داشته باشی …
با این که خیلی برام سخت بود اما انجامش دادم و ازون روز به بعد قشنگ حس میکنم که مدار مالیم بالاتر رفته و زندگیم باکیفیتتر شده . دیگه برام مهم نیست اگر دوستی ازم ناراحت بشه چون پولِ کار منو پرداخت نکرده .
چالش دیگه ای که در حال حل کردنش هستم و باعث شده حافظه م قویتر بشه و اعتماد بنفس بیشتری پیدا کنم و حس بهتری نسبت به خودم داشته باشم زبان بود … وقتی شروع کردم ، دلم میخواست کوه بکنم اما یکساعت پای زبان نشینم چون خیلی برام سخت بود . حالت تهوع بهم میداد ، چون ذهنم خیلی درگیرش میشد . درگیر چیزی که تا قبل اون انجامش نداده بودم . اما الان یکساله که من تقریبا هرروز برای یاد گیری زبانم وقت میذارم . هنوز عالی نشدم اما خیلی چیزا یاد گرفتم . خیلی پیشرفت کردم .خیلی راحتتر میتونم متن های کتاب رو بخونم . خیلی راحتتر میتونم مفاهیم رو درک کنم . و این خیلی خوبه به نظرم .
وقتی فکر کردم دیدم من در حال حاضر چالشی که دارم توی زندگیم رانندگیه
این فکر هم توی ذهنم هست که اگر بزنی به درو دیوار چی ؟
اگر توی شلوغی روز توی ترافیک خاموش کنی یا اون وسط بزنی به کسی چی میشه ؟
چون کمال گراام هستم ، میگم اگر تا قبل این که حرفه ای بشی هی اگر کسی کنارت بشینه و هی بگه اینجارو اشتباه کردی اونجارو اشتباه کردی چی ؟
حالا من بار اول آزمون شهریمو قبول شدما . افسر رانندگی چون همه رو مینداخت ،باورش نمیشد من هرچی گفته رو به درست انجام داده بودم . پرونده مو نمیداد ، ولی باز من رانندگی رو یه چالش بزرگ میدونم . و ذهنم همش بهانه میاره که نه الان اگر کنارهمسرت بشینی همش میخواد ایراد بگیره !
اما اگر رانندگی رو شروع کنم میتونم خیلی راحت و بدون این که منتظر باشم کسی منو برسونه ، خودم برم باشگاه، برم خرید ، هرکاری که دارمد انجام بدم ، برم کلاسایی که میخوام
میتونم توی مسیر طولانی رسیدن تا شهرمون به همسرم کمک کنم و همراهش باشم
این کار قطعا اعتماد بنفس و عزت نفسمو بالاتر میبره .
تجربه های جدید بهم میده .
باعث میشه من زیباییهای بیشتریو خودم بتونم ببینم .
باعث میشه که بتونم جاهایی از شهر رو که تاحالا ندیدمو برم و ببینم .
باعث میشه گاهی وقتی دوستام با ماشین میان ، منم بگم اینبار مهمون من و بیاید و با ماشین ما بریم .
چون همسرم خیلی حواسش به ماشین هست و خیلی عالی میشناستش و حرفه ای هم رانندگی میکنه ، اگر منم بخوام که این کارو انجام بدم و از پس این چالش بربیام ، ازش یاد بگیرم ، منم واسه خودم یه پا مهندس مکانیک میشم .
اونوقت میتونم صبح ، همسرمو ببرم برسونم سرکار و خودمم برم تجربه های جدید خلق کنم .
کلی ایمانم به خودم بیشتر میشه اینطوری که من میتونم از پس هرکاری بربیام .
کارهایی که باید انجام بدم :
من باید اول برم بشینم تو ماشین و یبار همه چیزهایی که از قبل یاد گرفتمو مرور کنم . چون انقدر عالی یاد گرفتم که بعد از ده سال هنوز یادمه و حتی اون چندباری هم که رانندگی کردم دستفرمونم عالی بوده .
باید وقتی خواستیم بریم داخل شهر حداقل من ماشینو از پارکینگ تا ورودی مجتمع ببرم تا یکم ترسم بریزه که شدنیه و این کار ساده ترین کار ممکنه .
باید وقتی داریم میریم شهرمون و همسرم پیشنهاد میده که بیا بشین پشت فرمون ، به راحتی برم بشینم و ازین فرصت استفاده کنم تا بهتر یاد بگیرم و دیگه نترسم .
پا گذاشتن روی ترس و شروع رانندگی فقط سوده و سوده و سود. .
البته من فکر میکنم بخشی از دلیل این که من رانندگی نمیکنم تنبلی باشه . من دلم میخواد که کنار راننده بشینم و از دیدن مناظر لذت ببرم . اما اگر رانندگیو حرفه ای انجام بدم خودم مطتونم هرجایی که خودم میخوام برم و مناظریو که میخوام ببینمو خودم انتخاب کنم .
هرچیزیو که پا بذارم توش و پیش برم ، میتونم . من بارها تونستم یه پروژه ی جدیدو به پایان برسونم .
من بارها تونستم مهارتهای جدید یاد بگیرم . بارها تونستم کارهای جدید انجام بدم . رانندگی در مقابلش هیچی نیست .
همین هفته ی قبل ، من پارو یکی از ترسهام گذاشتم . همیشه میترسیدم ازین که بخوام تنهایی مهمونی بدم و دوستامو دعوت کنم .
فکر میکردم این کار خیلییی سخته و من نمیتونم . اما پا رو ترسم گذاشتم و دوستامو دعوت کردم . با بچه هاشون 14 15 نفر شدن و من از پسش بر اومدم . من تونستم انجامش بدم
کلی تجربه به دست اوردم. به نظرم رانندگی کردن خیلی راحتتر از مهمونی دادنه .
دیروز داشتیم با همسرم صحبت میکردیم درباره این که آدم به هرررچیزی که بخواد میتونه دست پیدا کنه.
آدما ذاتا عاشق حل مسئله هستن .
یه مهندس میخواد یه مسئله ای رو توی یه دستگاهی حل کنه تا اون دستگاهه دوباره راه بیفته .
یه آشپز میخواد یه غذاییو درست کنه که هم مقوی باشه هم خوشمزه و میخواد ازین طریق یه مسئله ای رو حل کنه.
یه معلم میخواد یه مفهومیو که دانش آموزا نمیتونن درکش کنن رو طوری توضیح و آموزش بده که قابل درک و فهم باشه .
یه هنرمند میخواد یه چیز جدیدی که قبلا وجود نداشته رو خلق کنه و این بین مسائل جدیدیو هم حل میکنه.
ما آدما عاشق حل مسئله و عاشق خلق کردنیم . ذاتا اینطوری آفریده شدیم .
اگر غیر از اونچه که به خاطرش آفریده شدیم پیش بریم ، بر خلاف قانون جهان پیش رفتیم و با مخالفت جهان روبرو میشیم .
شاید بقیه این بحث ربطی به موضوع این جلسه نباشه اما بین صحبت های دیروز منو همسرم پیش اومد و خیلی جذاب بود .
ما داشتیم درباره این که چقدر خوبه که آدم خودش باشه صحبت میکردیم ، همسرم میگفت اگر توجه کنی میبینی که توی هر جامعه ای آدما با علایق مختلفی وجود دارن . تو هیچ جاییو نمیتونی پیدا کنی که همه مهندس باشن یا همه فقط به هنر علاقمند باشن و همه یه چیز خاصو دوست داشته باشن این خاصیت جهانه که هرکسیو یه طور خاصی با علایق خاصی آفریده تا نیاز کل جامعه رفع بشه و اگر تو بخوای از اصل اون چیزی که هستی دور بشی نظم رو بهم میزنی. مثلا اگر تو هنرمندی و بری یه چیزی بخونی که اصلا دوست نداری و بری سر یه کاری که ازش متنفری، فقط به خاطر این که پول دربیاری ، شاید پول دربیاری اما چون هیچ لذتی نمیبری ، نمیتونی روزای باحالیو تجربه کنی و ازون پوله هم هیچ لذتی نمیبری .
اما اگر بری سر اون کاری که دلت براش پر میکشه، حتی اگر پول در نیاری ، از لحظه لحظه ی عمرت و کارت لذت میبری و مسائلو حل میکنی و اینطوری خیلیم رشد میکنی. درواقع اینطوری امکان نداره که تو پول هم نسازی ، چون رشد مالی با لذت بردن از اون کاری که داری انجام میدی اتفاق میفته .
استاد عزیزم . سپاسگزارم که چالش جدیدی در ذهنم ایجاد کردین ، به سهم خودم و برای بهبود شرایط زندگی خودم ، زندگی که خداوند در اون بهم فرصت داده ، میرم تو دل چالش زندگی خودم ، و انشاالله در اولین فرصت رانندگی میکنم و یاد میگیرم و رشد میکنم .