کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال این قسمت:
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:
مرحله اول:
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
مرحله دوم:
برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که برای حل این چالش، طی می کنی. یعنی به جای تمرکز بر این ذهنیت که:
” اگر شکست بخورم؛ اگر این راهکار جواب ندهد؛ اگر نتوانم با وجود تلاش مسئله را حل کنم؛ و این شکل از اگر های ناامید کننده، “
ذهنیت خود را به این سمت هدایت کن که: فارغ از اینکه من از عهده حل این چالش بر بیایم یا نه، اگر وارد این چالش شوم، فقط صرف ورود به این چالش:
- چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؛
- بر چه ترس هایی غلبه می کنم؛
- توکل من چقدر بیشتر می شود؛
- چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؛
- چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛
- چه نعمت هایی به من داده می شود؛
- چه پیشرفت هایی می کنم؛
یعنی، نگاه خود را از نتیجه آن چالش بردار و بر مسیری بگذار که می توانی تجربه کنی.
مرحله سوم:
کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن. یعنی آن هیولایی که این چالش در ذهن شما ترسیم کرده است را به اجزای کوچک و قدم های قابل اجرا تقسیم کن تا ترس شما از کلیت ماجرا بریزد و جرأت ورود به روند را پیدا کنی. سپس تمام تمرکز خود را فقط بر برداشتن قدم اول بگذار.
سپس هر بهبود و پیشرفتی که در مسیر تکمیل این قدم ایجاد می کنی را برای خود یادداشت کن.
با مرور این لیست، پیشرفت خود را ببین؛ خود را تشویق کن و به این شکل انگیزه خود را برای شروع قدم بعدی تغذیه کن.
از میان تمریناتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با توضیحات این تمرین داشته باشد، به عنوان تمرین انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
منابع کامل درباره محتوای این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2396MB29 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 228MB29 دقیقه
بنام خداوند بخشنده مهربان.
در راه خداوند آن چنان که شایسته، جهاد است جهاد کنید،او شما را انتخاب کرد و در این دین بر شما ،تنگی قرار نداد،(سوره الحرج)
سلام و درود به استاد بهشتیم..چقدر این اعتماد شما به خداوند هر روز بیشتر میشه..و این اعتماد در جای زیبایی از محل خونتون نصب شده..اینهمه زیبایی و قشنگی رو از تمام وجودم بهتون تبریک میگم..
به خداوند اعتماد داریم!.
به راستی مومنان پیروز شدند هم آنان که در نمازشان فروتن اند
و از بیهوده و بی فایده رویگردانند.
و پرداخت کننده زکاتند…
استادم
این بهشت فردوس را به شما تبریک میگم !من عاشق زیبایی شما و محل زندگی زیباتونم.دوستتون دارم
استاد عزیزم.قبل از اینکه جواب سوالمو بدم..فقط میخاستم اینو بگم !
من دقیقا تو مورد چالش خیلی سخت بخودم میگرفتم..
ولی خیلی جاها بود خیلی راحت میپذیرفتمش و میرفتم تو دلش..
من به لطف خداوند تمام خوشبختیهایی که بدست اوردم.بخاطر حل اون مسائلی که دقیقا نقطعه عطفم بود، تونستم ناآگاهانه اونا رو بدست بیارم..و همیشه لطف خداوندم شامل حالم بود…و چه خوشیهایی در زمان مناسب و در مکان مناسب برام اتفاق افتاد..
سپاسگزار خداوندم…
و امروز دارم نتیجه هاشو تو زندگیم میبینم…
نتیجه هایی که قلبم از این بابت آرام هست..دیگه حسرت بدل نموندم…
که بگم آره..چرا نشد..و چراها باعث بشه من از درون خودم مقاومتهای سختی رو داشته باشم..
و اینو به گذشته ام پیوند بدم…
خیلی از چالشهایی که گذشته ها برای خیلیا پیش اومده.و نتونستن اون زمان درست، حلش کنن..باعث حسرتهای خیلی طولانی میشه..که واقعا این نیاز به باورای قدرتمند کننده داره…که من به لطف خدا ،تو زندگییم خیلی خوب تونستم مدیریتش کنم.و هر جا هم بوده شاید طولانی شده.یا بهم ریختگی داشتم.ولی بعد از گذشت زمان خیر و لطف پروردگار دیدمش….که واقعا سپاسگزارش شدم.
یادمه من بسیار تو مدرسه درس نخون بودم.اصلا تلاش برای درس نداشتم فقط بفکر بازیگوشی..چالشها میومد ولی من حلش نمیکردم.(که بازم اونا نیاز بوده برای رشدم)تا اینکه پشت کنکور بودم..
و حرف معلمم باعث شد..تا رگ غیرتی بگیرم..دقیقا سال اول کنکور من دانشگاه دولتی قبول شدم..بخاطر مخالفتهای پدرم..ولی من اینقدر تشنه چیزهای جدید بودم..ادمهای جدید موقعیت جدید..روز ورودم به دانشگاه انگار عروسیم بود..تو دلم فقط شور و شوق بود..و من با تلاشم این زمانهارو با احساس خوب پر کردم و پیشرفتها تو مسئله شخصیم و عادتهام کردم…
و…بازم بگم با نااگاهیم خیلی خوب تونستم از پسش بربیام!و بسیارم موفق بودم.
و رسید به آخرای ترم..و بازم چالش دیگر اومد.من نتونستم.بخاطر ترس..بخاطر خستگی.یا هر چیز دیگری…بازم بخاطر باورهام میخاستم از همون محیطی که برام خوشبختی بود.فرار کنم.و بهمین دلیل نتونستم از پس اونکار بر بیام.حالا من اینو لطف خداوند میدونم ..
که گذشته ها درس عبرتی برای آینده مونه که بیشتر دقیقتر بشیم.و قدر هر لحظه از زندگیمون مخصوصا الهامات پروردگار برای حرکت رو بپذیرییم و ادامه بدییم..
………………………………………………………
…………………………………………………….
سوال این برنامه!..برای چالشهای بعد از آگاهی در این راه بهشتی..
وقتی به مسئله و چالشی تو زندگیت پیش میاد چه واکنشی نشون میدی؟!..
اولش یه کوچولو ذهنم بهم میریزه.خیلی کم ولی در عین حال.دارم بهش فکر میکنم این برام یه درسی داره…
چون این ذهنیت در راه راست بدست اوردم!و بعد از گذشت این دوسال خورده ایی میدانم این چالشه ها و مسائلی که پیش میاد داره درسی رو نشونم میده..همون لحظه دقیقا بین چالش و فکره..حالا من باید چکار کنم!
فورا این معما برام میتونه خیر و پیشرفت باشه..خیلی روزانه برام پیش میاد از ریزترین اتفاقات تا بزرگترین که اونم شخصیتم تو روابطه که الان مدام دارم روش کار میکنم.
……
این باور قدرتمنده کننده.در همون لحظه وردم به سایت! استادم تونستم حلش کنم..من خیلی از مسائل زندگیم.همون بحث تمییز کاری محیط زندگیمون…و چیزهایی که ناجالب بود بخودم وابسته کرده بودم.و یسری چیزایی بود دقیقا مثل سریال زندگی در بهشت…اینقدر نخاله ها رو دور خودم جمع کرده بودم…
به محض ورود به سرزمین بهشتی شما..و مخصوصا سریال زندگی در بهشت..باعث شد..محیط و فضای خونمون اتاق کارم اتاق که مخصوص خودم،! یه تغییر بسیار شگرفی رو انجام بدم..
وسایلام همه و همه از بهم ریختگی..با وجودی که من بسیار تمییز و مرتبم..ولی یسری وسایل بخاطر باورهام بعد از کار کردن رو خودم کاملا بجای خاص منتقل پیدا کرد.
دقیقا نفسهای اتاقمو از جان و دلم حس کردم.
پرده تاریکی که اتاقمو به سیاهی کشونده بود و رفتارهای ناصحیحی که روزگارمون به سیاهی کشونده بود همه و همه مثل یه گلوله ایی شد پرتابش کردم بجای ناصحیح خودش..
الان من یه پرده(اتاق) ،ساده و اینم بردمش تا بالا فقط روشنایی.میبینم.و همه چیز همه عادتها با سرعت بالا انجام شد ..انگار شده بودم قوی ترین مردان جهان..
چون احساسم خوب شده بود دیگه نمیخاستم آدم قبل باشم..بهمین دلیل تمام اجزای اتاقم همه چیز تعقییر کرد…
….
چالش تمییز کاری خونه.
.الان به چند دقیقه نمیرسه همه چیز تمییزو مرتب..همه چیز به حال خوب انجام میشه …
استاد من بسیار مقاومتهای سختی در این مورد داشته و خیلی سخت..که واقعا الان که دارم مینوسمش میدونم چقدر من ترسو بودم..و بسیار ناصحیح عمل میکردم..
تو دل ترسها که رفتم به لطف الله الان برام لذت بخش و اسان و راحت شده..اصلا تو کارای تمییزکاری محیط فضام..بسیار دقیق و بسیار سریع عمل میکنم.که حتی اطرافمم بهم میگن.چقدر حوصله داری..
..این بخاطر حاصل تکرار و تمرینه من هرروز سعی و تلاش میکنم.نمیگم بازم خوبم ولی خیلی تلاش کردم از عادتهای گذشته ام راجع به این مسائل داشتم سرپیچی کنم!
موهبتهاش….خیلی زیاده..جوریه که خودمم احساس خیلی خوبی دارم…
خیلی خوب میتونم اطرافمو مدیریت کنم.با وجودی که قبلا برام سخت بود
توانایی بدنیم بسیار قوی شده..جوری که خودم به تنهایی چیزهای وزن سنگین رو برمیدارم.
نعمتها هر روز داره در اینراه بیشتر میشه و بیشتر میتونم مسائل این قبیل رو تنظیم کنم.خیلی خوب شدم خیلی زیاد که بازم نیاز به استمرار داره….
پس نتیجه من.از روند پیشرفتم در محیط زندگیم و محیط اطرافم و تمییز کاری انها…قبلا برام سخت بود.و مدام گردن فرد ارشد خانواده مینداختم.ولی الان بسیار برام مهمه که خودم انجامش بدم..استاد دقیقا چالشهای سریال زندگی دربهشت.منم تو زندگیم دارم حل میکنم حالا هر کسی بستگی به موقعیت زندگیش داره…
این به لطف خدا حل شد…
جوری شدم عین کامپیوتر سریع عمل میکنم.
به محض اینکه تونستم مسئله این کارمو بر عهده بگیرم.خداشاهد وسایلا که پک شد.و همجا مرتب شد..بخودم گفتم خدایا اینا چی بوده که من دور خودم جمع کرده بودم.بخودم خندم گرفته بود…
چقدر این ذهن.چقدر باورها میتونه تو زندگیمون تاثیر گذار باشه..)الله اکبر)از این قدرت ذهن.
میخام بگم اگه بخام چالشهای زندگیمو بگم باید ساعتها بنویسم.چه نتایجی گرفتم و موهبتهاش درونمو قوی کرد
……………………………………………………..
…….
چالش مهم زندگیم…چالش روابط که هنوزم دارم روش کار میکنم.
حدودااز 5سال پیش بخاطر چالشی که برام پیش اومد باعث شد تا من بتونم تعقییرات شگرفی رو در خودم ایجاد کنم.
رابطه ایی که بسیار از نظر خودم زیر منفی رسیده بود..بسیار بسیار شدید..و از بیین رونده..همجوره زیر صفر کلوین.
همون موقع گفتم این یه مسئله ایی..من باید حلش کنم..
انگار همجوره منو غربال کرد بسمتی که من بدونم این چه چیزیه که داره منو نابود میکنه..
اینقدر لیاقتم رو خوب میدونستم.و الگوها رو دیده بودم.میگفتم من مشکل دارم من باید تعقییر کنم…
و این چالش استاد به اینجا اقدام شد..نمیگم خیلی خوبم ولی به لطف الله..جز مایه خیر و برکت چیزی برام نداشته..
پر از پیشرفت…
من یه انسان بسیار بد دهن.بسیار ادمهارو مسخره میکردم.خیلی تو ریزه کاریهای افراد منفی میرفتم و خودمو بزرگ میدونستم.و بسیار ناسپاس…و بسیار کارهای اشتباه که بازم مورداش خیلی زیاده..
ولی همیشه دوستداشتنم وارد یه رابطه خوب بشم..
و چون درخواست من با درونم متفاوت بود…(رفتارم.با فردی که مورد گزینش من بود.کاملا فرق داشت) همین شکیات باعث شد تا تعقییراتی تو درونم بدست بیارم..
استاد الان میخام بگم چقدر قانون درسته..و جاهایی که ما فکر میکنیم درست عمل میکنیم و بگم نااگاهانه..انتظار بهترینها هم دارییم..الله اکبر..
من با شخصیت بسیار متشنج..میخاستم وارد رابطه ایی بشم که همجوره عالی باشه..
مگه میشه زنان ناپاک برای مردان پاک باشه!
مگه میشه قفل در اتاق رو بزنیم به قفل در خونه!؟
نه نمیشه چرا چون هیچ سنخیتی با هم ندارن..
حالا من بیام قانون رو بهمین چشم ببینم..
وقتی من با خودم .با خدام.با پدرو مادرم و برادر خواهرم.دوستم اطرافم همه چیز محل زندگیم.محل همه چیز مشکل داشته باشم…
مگه میتونم اون چیز ناپاک رو کنار پاک قرار بدم..
همینه دیگه!
نمیشه!آقا خودتو بکش نمیشه نمیشه نمیشه..
تو بیا دلیل داشته باش…خدا تو پاسخت میگه چی…..نمیشه چرا چون تو تعقییر نکردی که بخای زندگی خوبی رو در تمامی جنبه ها داشته باشی..
خوب تو اوردم اینجا که حل مسئله کنی..آیا میتونی این چالش زندگیتو بپذیری؟!
گوش کن با توآم…
ایا میتونی شخصیتتو تعقییر بدی و بتونی این احساس خوب رو تو درونت تقویت کنی!
و استاد چی بگم!و میخام بگم.کل بازی همینه..انتخاب چالش…حالا این چالش از کوچکترین قدمه..تو برمیداری کم کم..قربون عدالت خداوند برم که همیشه غفور رحیمه!
و این استمرار و حرکت من در اینراه چالش بزرگ..برکتهای خیلی خوبی رو تو زندگیم برام پیش آورد.و من از زیر صفر رسیدم به بالای 50درصد..
و نمیگم خیلی خوب عمل میکنم ولی عزت نفس میقبولونه خیلی خوب شدم خیلی زیاد..
و الان همون یه بحثی تو روابط برام پیش میاد..میگم این مورد بخودم ربط داره..خداوند گفته همه چیز درست سر جاشه اگه یجایی یه کوچولو موضوعی تو روابط برام پیش میاد..فورا میام چک میکنم.که این بخاطر چی بوده..وقتی بررسی میکنم دقیقا پاشنمو توش در میارم..یا دقیقا نشانه پروردگار برای پیشرفتم و رشدم میدونم..
موهبتهای این چالش بزرگ روابط، که الان 282دو روز دارم روش کار میکنم هر روز بزرگتر میشم.استاد من ثانیه ایی تعقییر میکنم.و خودم بسیار تحسین میکنم..
میخام بگم چالش و این حل مسئله روابط من از زیر صفر. الان به در صد بالا میگریمش!
من یه انسان دیگه ایی شدم انسانی که هر روز داره اشرف مخلوقات بودنشو حس میکنه.. ..
فقط من از خدا کمک میخام که بتونم..اون کمبود در روابط رو هر لحظه بتونم تو درونم بکشومش…باورای منفی مو نابود کنم..چون همه چیز از همین افکار محدود کننده میاد بالا..
تفاوتش مثل خوردن قارچ سمی..بجای قارچ خوردنیه…
حالا تو باید بتونی مسایلتو بهر شکلی که شده انجامش بدی…
و موهیبتهاش استاد خیلی زیاده خیلی زیاد خیلی زیاد
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی
…………………
………………………………………………………
چالش سوم…بحث ترسی که قبلا نسبت به حرفه ایی که میخاستم داشته باشم.
بازم در کنار حل مسائل روابطم.
خداوند بهم الهام کرد کار بعدیتو انجام بده.شب دقیق اومد تو خوابم بهم گفت اینو بگیر ادامه بده…
چون از پس رابطه ام مشکل داشت و تمام دغدغه ام همین بود..و از جایی که پیشرفت کردم بهم گفت حالا بیا رو این موضوع..
منم طبق خاسته ایی که داشتم.بازم لطف پروردگار.باعث شد کاری رو انجام بدم که یه زمانی آرزوشو داشتم..
و امروز من تونستم با قدرت و کوچولو کوچولو قدم بردارم و امروز من بسیار قوی شدم..و نمونه کارهای خیلی خوبی رو ارائه دادم.خیلی ترسهام ریخت..
الان که بهش فکر میکنم میگم چقدر ماها بعضی موقعها میترسیم و کم میاریم.
و من با احتیاط بخاطر اینکه بتونم درست و دقیق انجامش بدم چند ماه طول کشید و ساعتها کار میکردم
و هیچ وقت دریغ از سایت الهیمم نبودم..
استاد منم از پس این چالش براومدم.الان خیلی جسورتر شدم و میخام هنوز قوی تر باشم…
و باورامو نسبت بهش تقویت کنم و بدونم با استمرار هست که من این پیشرفتها رو کردم..انشالله زمان درستش میخام کارایی انجام بدم.و ناگفته نمونه خداوندم بهم الهام کرده که مسیرت درسته…
انشالله پیشرفت خیلی خوبی کنم.و نتیجه ثابت شد. بیام بنویسمش تا به یادگار برای روزهای اینده ام باشد….میخوام بگم،.خیلی تحول بزرگیه تو صنعت کارم فقط نیاز به استمرار و تداوم که به لطف الله دارم بهش عمل میکنم.
و بازم این چالش و واقعا اولش برام ترس زیادی داشت..
چون باور قوی ایی که از جامعه آموزش و پرورشم بهمون قبولونده بودن..
که فردی موفقه که ذاتی استعداد داره.
فردی موفقه که از بچگی دنبالش رفته
فردی موفقه که بسیار تلاش داشته تو مدرسه
فردی موفقه که خانواده خوب داشته
فردی موفقه که پول قلبمه باباش زیر دستش بوده
و هزاران باور اشتباهی که از طریق خانواده و جامعه حکم ران زندگیمون بوده..و همین باعث شده بود که من قبلا تلاشی نداشته باشم…
……
و
من پا گذاشتم رو ترسهام بسیار برام استاد سخت بود..که بتونم از پسش بر بیام ولی تونستم..
چرا !
چون باور من قدرتمند کننده شد..
تا بخودم بگم درسته الان 35سالته! عمرتو 15سال تلف کردی ولی…تو همین الانم میتونی.گذشته درسهایی، برامون داشته. برای اینکه امروز قدمهامونو اگاهانه بردارییم..
و ناگفتنه نمونه مسیر درست.مسیر خداوند و الهامتشه..که این دلگرمی رو بهمون میده که بهش، همون اعتماد رو داشته باشیم..
مثل خونه زیبای شما!که با این اعتماد ،گل سر سبد زندگیتون شده..in God we trust
انشالله برای ما هم همینطور…
و میخام بگم هر صبح که از خواب بیدار میشم و ورزشمو انجام میدم..حتی ورزشمم برام چالشیه برای قوی شدن اندام داخلی و بیرونی بدنم…که بازم الهام خداوند بود برام..
و هر روز این چالش داره برام قوی تر میشه..
من سپاسگزار خداوندم که دیوهای زندگیم را برام مورچه کرد..تا بتونم این قدرت حکمرانی پروردگارم را در درونم افزایش بدم…
و بدونم همیشه باید در دل ترسها رفت همیشه این استمرار را انجام داد..
تا روزنه های امید، جای نخاله های باورهای محدود کننده رو پر کند..و فضای درونیمونو با عشق خودش سرسبز و امیدوار ،برای مسایلهای بعدی..و این استمرار انشالله ،شاخکهای امیدوار
را برای همیشه مستدام و پایدار کند.
استاد عزیزم انشالله که بتونیم بجای حرف مفت عمل کنیم.چون همه چیز عمل..داشتن شاخکهای سرسبز و پر ،نیاز به تداوم همیشگی داره!
نمیشه یه گل رو کاشت بهش کود داد..ولی رهاش کرد رفت پی کارش..
پس همه چیز استمرار و استمرار استمرار میخاد
حدودا چند ماه پیش یکی از دوستانم پیشنهاد داد چرا نمیای خونمون…
و من قولش دادم گفتم هفته اینده…
دقیقا همون شب خداوند بهم الهام کرد…که دیدم نهال وجودیمو بهم گفت اگه تو این مکان بری.نابود میشی..دقیقا خودم اون درخت بودم که حصاری دورش کشیده بودن و من هیچ راهی نداشتم..
میخام بگم کنترل ذهن.و کنترل اطراف خیلی میتونه روی این نهال وجودیمونو بپوشونه..
.فقط باید مواظبش باشیم.
به امید اینکه بتونیم همیشه مسائلمونو به درستی حل کنیم…من لطف خداوند ،تو حل مسائلم خیلی بهتر شدم..انشالله همیشه زندگیمون مثل سریال زندگی در بهشت باشه..
و بجای دویدنها و خسته شدنها..بیاییم زندگی رو اگاهانه انجام بدیمم.
نه ظرفی که سورخدار..هر چندم بزرگ باشه، با یه سوراخ کوچک کم کم نعمتها رو از ما بگیره..
پس اگاهانه زندگی کردن در تمامی جنبه ها میتونه مهر بزرگی بر راه راست راه حقیقت خداوند باشه!
سلام و درود به شما دوست عزیزم.
سعیده جان امروز از خداوند هدایت خاستم.تا بیشتر این مسیر رو با توکل و ایمان بخودش پیش برم!..
و اینجا جای صلات منه!صلاتی که میدونم هر لحظه برای تمامی کارهایم ‘بهش نیازمندم.
و من با کنسل شدن گوشیم..و خاموش و روشن کردنش.. ایمیل شما برام فرستاده شده..
چیزی تو درون من بهم گفت برو کامنت سعیده رو بخون.
و نتیجه کاری شما با ریئسی مثل همون چیزی که در دفترتون یاداشت کرده بودین …و این صحبت این شخص بزرگوار برای شما..و نوشتن این کامنت تو این صفحه نوری رو در دلم بوجود اورد..تا یادم بماند….
پاشنه ایی که سالیان سال دلخوش به انجامش بودم رو کنار بزارم.
و بیشتر روی صبر و استقامتم در این مسیر کار کنم..
و بدونم مسیر فقط با ارامش و لذت بردنه..نه هیچ تقلایی..
و نکته بعد این صحبت زیبای شما در مسیر درست و کار کردن روی ایمان و باورهایم.باورهای توحیدیم..
احساس میکنم اینروزا باید خیلی تسلیمش باشم..باید شکیبا باشم..چون من الان آماده دریافت خاسته ام میباشم..باید این تسلیم بودن محض رو داشته باشم.و ارامش بیشتری داشته باشم تا پلن بعدی وارد زندگیم و حرکتم باشه…
تشکر از شما که داریید توحید رو یکدل و یکصدا بر قلبمون جاری میکنید..
تا مدام بهمون یاداوری بشه این احساس درونی تسلیم بودن!
به امید بهترین برای تمامی دوستان عزیز توحیدیم.