ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و تمام دوستان
استاد ممنون از فایل ارزشمندتون. من با تمرکز ونکته برداری این فایل ها رو گوش میدم هی بهتر درک میکنم و درکم بهتر میشه و هی میفهمم باور هامو وهی میفهمم نتیجه کار هامو و درک میکنم چیکار باید کنم و چیکار باید نکنم ..
ممنونم از شما استاد عزیز و گران قدر…
تمرین 1
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
یه مساله ای که برام پیش میاد اینکه از کوره در میرم و به شدت عصبانی میشم مخصوصا مواقعی که از چیز دیگه ای عصبانی یا ناراحت باشم با بوجود اومدن اون مسائله خیلی زیاد عصبانی میشم و دیگران رو مقصر میبینم خصوصا مسائل مالی
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
خیر .خیلی وقت ها نگاهی که به این مسائل دارم اینکه باعث پس رفت و ضعیف تر شدنم میشود و باعث بیشتر شدن مشکلاتم میشود.
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
بله .مثلا یه هزینه غیر مترقبه برایم پیش میاد به شدت از کوره در میروم و مخصوصا اگر پول نداشته باشم واگر مبلغ رو داشته باشم خیلی کمتر اذیت میشم و راحت تر حل میکنم …
مرحله اول:
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
مسائل زندگیم مثل مسائل مالی که از حل کردنشون فرار میکنم .مثل این مشکل که وضعیت مالیم بهتر نشده .و باعث شده جنبه های دیگه زندگیم رو تحت تاثیر قرار بده مثل روابطم .مثل روحیه ام که با وضعیت مالی تحت تاثیر قرار میگیره و شرایط سخت و سخت تر میشه…
مرحله دوم:
برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که برای حل این چالش، طی می کنی. یعنی به جای تمرکز بر این ذهنیت که:
” اگر شکست بخورم؛ اگر این راهکار جواب ندهد؛ اگر نتوانم با وجود تلاش مسئله را حل کنم؛ و این شکل از اگر های ناامید کننده، “
ذهنیت خود را به این سمت هدایت کن که: فارغ از اینکه من از عهده حل این چالش بر بیایم یا نه، اگر وارد این چالش شوم، فقط صرف ورود به این چالش:
چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؛ لذت راحتی و آرامش و دغدغه مالی نداشتن و کلی بهتر میشم .چقدر روابطه ام بهتر میشه
بر چه ترس هایی غلبه می کنم؛ ترس تو دل مشکلات رفتن ..ترس دنبال مشتری رفتن و.ترس از دست دادن رابطه
توکل من چقدر بیشتر می شود؛ خیلی بیشتر و بیشتر و جوری که میشه گفت کارها مو خدا انجام میده
چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؛ مهارت با پول دوست بودن.سرمایه گذاری و مهارت کنترل خود
چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛ توانایی های مثل من آدم پولسازی هستم .من قدرت خلق زندگی ام را دارم .من از عهده این برآمدم از عهده سخت تر از این هم بر میام
چه نعمت هایی به من داده می شود؛ ازادی مالی رابطه بهتر مسافرت های با کیفیت .آرامش داشتن
چه پیشرفت هایی می کنم؛ پیشرفت مالی .عزت نفس بهتر شدن
یعنی، نگاه خود را از نتیجه آن چالش بردار و بر مسیری بگذار که می توانی تجربه کنی.
مرحله سوم:
کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن. یعنی آن هیولایی که این چالش در ذهن شما ترسیم کرده است را به اجزای کوچک و قدم های قابل اجرا تقسیم کن تا ترس شما از کلیت ماجرا بریزد و جرأت ورود به روند را پیدا کنی. سپس تمام تمرکز خود را فقط بر برداشتن قدم اول بگذار.
سپس هر بهبود و پیشرفتی که در مسیر تکمیل این قدم ایجاد می کنی را برای خود یادداشت کن.
با مرور این لیست، پیشرفت خود را ببین؛ خود را تشویق کن و به این شکل انگیزه خود را برای شروع قدم بعدی تغذیه کن.
دوره ها رو کار کردن
با پول دوست بودن
روی بحث ثروت 1 خیلی کار کردن
عزت نفس رو کار کردن
یادگیری مهارت ها در مسیر شغل ام
آروم و پیوسته حرکت کردن
به نام خداوند هدایتگرم
سلام استاد عزیزم
جواب سوال اول
من تا 4 ماه پیش چالش ها را عذابی از خداوند میدانستم که دست بردار من نیست و به خدا میگفتم چ مشکلی با من داری که اینقدر ازارام میدی اصلا چرا منو خلق کردی ، اخه چرا اینقدر لذت میبری از آزار من جالبش این بود که خیلی ها بهم میگفتن خدا میخواد گناهانت از بین بره یا خدا هر کی رو بیشتر دوست داره بیشتر آزارش میده ، منم میگفتم خدایا میشه منو دوست نداشته باشی
من از چالش ها فراری بودم ، احساس عجز و ناتوانی میکردم گاهی احساس مرگ ، دلم میخواست بمیرم و افسردگی م اوت میکرد، ضربان قلبم بالا میرفت و نفسم تنگ میشد حتی اگر اون چالش خیلی خیلی کوچیک میبود مثل خوندن یه کتاب ده صفحه ای در این حد.
بعد از دیدن فایل تضادها می آیند تا خواسته های ما واضح شوند ، تضادها می آیند تا پیش رفت کنیم نگاه من خیلی تغییر کرد انگار با تضادها دوست شدم و خب حتی الان خیلی جای بهبود داره طرز نگاهم اما زندگی م جوری شده که دائما دارم یه تضادی رو حل میکنم ، یه کاری رو بهبود میدم ، حتی یه رفتاری توی وجودم و
یادمه همیشه میگفتم منظور حضرت علی ع چیه ( اگر دو روزت مساوی باشه باختی) .
الان خیلی خوب میفهمم که یعنی هر روز حتی یه بهبود کوچولو توی کارم ، رفتارم ، زندگی م باید داشته باشم ، یه تضادی رو حل کنم ، خداروشکر خداروشکر که هر روز دارم آگاه تر میشم و با این فایل فهمیدم اوه هنوز خیلی مسائل هست که من ازشون فراری هستم و دقت نمیکردم بهشون ، من از تضادها فراری هستم چون مشرکم ، و باید تا حد امکان از شرک توی وجودم فاصله بگیرم
حل کردن تضادها به معنای واقعی برای من شیرین شدن ، البته وقتی میخوام شروع کنم یه ترسی توی دلم دارم.
سوال دوم
1)بازاریابی محصولاتم بزرگ ترین چالش منه
من مهارت های ارتباطی ضعیفی دارم و خیلی خجالتی هستم ، اصلا روم نمیشه برم تو سوپرمارکتها یا ….محصولاتم و معرفی کنم و همش متکی به خاله م هستم برای فروش ( امروز که داشتم توحید عملی قسمت سه رو میدیدم فهمیدم من مشرکم ، دقیقا استاد که فکر میکردن یکی براش 206 میخره منم همش فکر میکنم خاله م محصولاتم و میفروشه)
2) آزمون اییین نامه رانندگی چالش بعدی منه
3) بودن در مجالس مهمانی و عروسی و رقصیدن در مراسم ها بزرگ ترین چالش من بوده
4)صبح زود بیدار شدن واقعا معضل ی شده برای من
5) ادامه دادن زبان انگلیسی و المانی
من در یادگیری مشکلی ندارم و تا سطح B2 و ایلس پیش رفته بودم
اما بارها و بارها کنارشون گذاشتم ،هی خوندم هی ول کردم
درواقع من شروع نمیکنم چون ترس از رها کردن شون دارم . و الان یک سال و نیمه کامل دیگه ادامه شون ندادم.
6) بازی بدمینتون در باشگاه تو مسابقات گروهی شرکت نمیکنم چون ترس از نگرفتن توپ و دارم
7) یادگیری حتی ساده ترین مسائل کامپیوتری مثل ورد و اکسل و پاورپوینت و….
مرحله ی سوم
من تصمیم گرفتم از کوچک ترین قسمت شروع کنم ، ازمون ایین نامه
از امشب( شنبه 21 بهمن 1402) تا جمعه روزی 4تا ازمون میزنم و مرور میکنم یعنی باید روزی 120 تا تست بزنم
28 م و 29 م و 30 م سوالات اصلی رو میزنم و سه شنبه یکم اسفند ماه ازمون و میدم .
الهی شکرت خدایا.
به نام تنها قدرت کیهان
سلام
در پاسخ به سوال مهم خودشناسی واکنش به چالش ها:
من اگر به معمایی بخورم که مشکلم نیست با اشتیاق وراحت تر به دنبال حل ان می روم
اگر مشکل شخصیتی و ریشه ای باشد به خواطر صرف انرژی برای تغییر و تنش احتمالی وارد ان نمیشوم ودر بعضی موارد که وارد شدم استقامت خیلی بالا ندارم.
اگر به مشکل یا تضاد روزمره بربخورم مثل جاماندن از ثبتنام دروس دانشگاه ،عصبانی میشوم وبعدش وسعی میکنم حلش کنم و تقریبا خوب هم منسجمانه ادامه میدهم و سست نمیشوم.
به نام خداوند هدایت کننده
سلام استاد عزیزمممم و مریم قشنگممم
سوال جالبی بود ونیاز به فکر داره
من وقتی چالشی برامون پیش میاد اتفاق به ظاهر نا جالبی برامون پیش میاد اولش خب ناراحت میشم حتی اعصبانی میشم اما خیلی زود هم من هم همسرم سعی میکنیم با دیدی به قضیه نگاه کنیم که بهمون حس بهتری و بگیم هدایته از راه تضاد یااینکه هر اتفاقی میفته درنهایت به نفع ماست
و تاجایی که فکر میکنم همیشه اینجوریه که اولش واکنش نشون میدم و کلی حسم بد میشه ولی کنترلش میکنم و با دید خوب بهش نگاه میکنم و اسم هدایت رو میارم روش
چون به هدایت خیلی ایمان دارم
البته درگذشته که خیلی منفی تر بودم اینجوری نبود اونموقع منفی میدیدمش و منفی هم میموند توی ذهنم
اما الآن ذهنم رو کنترل میکنم و زیاد از چالش ها اذیت نمیشم
عاشقتم استااااددد
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و همراهان گرامی اولین چالش من چالش مالی است �عمولاً براش اقدامی نمیکنم منفعلم و فقط سعی میکنم این ماه کمتر خرج کنم که ماه بعدی پول بیشتری برام بمونه من متوجه شدم که یکی از باورهای من اینه که برای ثروتمند شدن حتماً باید سواد مالی داشته باشیم و طریقه پول درآوردن و خرج کردن رو بلد باشیم به نظر من این خیلی منطقی میاد دوستانی که میتونن کمکم کنند بگم که این باور من آیا باور درستیه چند سال پیش فکر میکردم کارمندی بهترین چیز برای یک خانم ه و هم پرستیژ اجتماعی داره هم امنیت مالی ولی الان فکر میکنم افتادم توی تله آبباریکه از وقتی که این دوره رو شروع کردم خیلی ایده مالی به ذهنم رسیده تصمیم گرفتم که یکیشون را حداقل عملی کنم در کل در مورد مالی حس ناتوانی دارم و همش نگران آیندم اگر بخوام نگرشم رو درست کنم باید اینجوری فکر کنم که چند سال پیش که کارمندی رو میخواستم به راحتی بهش رسیدم الان هم اگر ثروت و درآمد بیشتر رو بخوام حتماً بهش میرسم.
کارمند بودن محدودیت واسه ثروتمند شدن نیست بلکه یه فرصته چون میتونم با خیال راحت میتونم از حقوقم یه سرمایه بسازم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
همین چند وقت پیش بود که با یا تضاد خیلی بزرگ تو روابط عاطفیم برخورد کردم
دو روز اول تو شوک بودم،فکر میکردم این اتفاق قرار نیس برا من بیوفته
به هر دری میزنم تا بتونم حالم رو خوب نگه دارم
مربیم دست خدا شده بود،کلام خدا شده بود تا آرومم کنه
تا قوی باشم و جا خالی ندم
کلام و حرفای شما رو بیادم میاورد
خودمم خیلی سعی میکردم،اما شیطان چهار نعل میتاخت
و مجالی برای من باقی نمیذاشت
الان بعد گذشت 2 هفته از اون اتفاق حالم خیلی بهتره
با خودم حرف میزنم که نقطه عطف من همین اتفاقه
نقطه پیشرفته من همین اتفاقه
این اتفاق حتما و قطعا به نفعه منه
باید قویتر از این حرفاباشم
یه موقع هایی میرم جاده خالی اما سریع برمیگردم واجازه نمیدم حال بدم ادامه دار باشه
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
همزمان یادگیری فتوشاپ و ادیت عکس و فیلمهای باشگاه
تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده
من اگر بتونم فتوشاپ رو یادبگیرم در اصل کاری که بهش علاقه دارم رو یاد گرفتم
یه مهارت جدید یادگرفتم
با هر با ادیت عکس وفیلمها با گوشی قابلیتهای جدیدی رو کشف میکنم و روی کارم پیاده میکنم،ومربیم از خروجی کارها هر سری رازی تر هس
وقتی با گوشی ادیت یادبگیرم برای کارهای کوچیک خب دستم خیلی بازتره والبته کارم سریعتر پیش میره
.
.
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم
هرکجا که هستین در پناه الله مهربان باشید
درود
استاد گرانقدر این قسمت هم مثل قسمت اول دقیقا حرفهایی زدید که نیاز من بود . من اول صبح با چالشی رو به رو شدم که سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و بعد هدایت شدم به این فایل ارزشمند . تصمیم گرفتم با این چالش رو به رو بشم و اون رو حل کنم تا پله ای بشه برای بهتر شدن زندگیم . من تنها زندگی می کنم و بعضی از اعضای خانوادم بعضی وقت ها سرزده میان پیشم مثل امروز که با اومدن یکی از اعضای خانوادم بیدار شدم . اون اول تراس و دوم داخل حمام رو چک کرد و تا جایی که می دونم به صورت اتفاقی این کار رو انجام داد نه این که بخواد منو کنترل کنه اما باعث شد به فکر فرو برم و به یه ترمز در روابطم رسیدم و اون احساس عدم پذیرش سبک زندگی من توسط نزدیکانم و عدم احترام اون ها به حریم شخصی من بود . من یاد گرفتم که هیچ کس قدرتی در زندگی من نداره اما یادم از ماجرای واکسن زدن استاد افتاد که ایشون گفتند با واکسن زدن دیگه انرژی و زمانی برای نگران شدن برای بیماری صرف نمیشه و این زمان و انرژی صرف کارهای مهم تر میشه . من هم تصمیم گرفتم مطابق این فایل به پیش برم و این چالش رو حل کنم چون با حل کردن این چالش یاد می گیرم که می تونم از حق طبیعی آزادی خودم که توسط خداوند به من عطا شده دفاع کنم ، یاد می گیرم از خودم و خواسته هام مراقبت کنم و کیفیت زندگی بهتری رو تجربه می کنم و به نعمت آزادی می رسم که بسیار گران بهاست . من خانوادم رو بسیار دوست دارم و نمی خوام ناراحتشون کنم پس شروع کردم به نوشتن راهکار ها و قدم هام . چند تا از اون ها رو براتون می نویسم 1- توکل به خداوند و هدایت خواستن از او و سپردن همه چیز به او 2-گفتن حرف هام و درخواست احترام به زندگی شخصیم مثل تماس گرفتن با من قبل از اومدن 3-تعریف کردن خاطره جالب یه ساعت پیش که بعد از شنیدن این قسمت پیش اومد .(تو پارک دو تا بچه کوچیک می دویدن توی آب و پدر یکی از بچه ها می خواست مانع بشه و تلاش و دعوا میکرد اما بچه ها قدم به قدم به آب نزدیک شدن و در نهایت دویدن توی آب و با شادی شروع کردن به بازی کردن و در آخر اون پدر تسلیم شد و پذیرفت ) 4-صراحت و رفتار محترمانه مثلا وقتی خانوادم میخوان بیان خونم بگم امشب دوستام قراره بیان پس اگه میشه فردا شب بیاید 5-راه های فیزیکی برای ایجاد حریم خصوصی مثل بستن در از داخل
این ها رو تو دفترم نوشتم اما استاد گفتن که کامنت بنویسید. به احترام استاد و برای استفاده شما دوستان و استفاده از راهنمایی شما این کامنت رو نوشتم . چقدر خوبه با این تیم بزرگ احساس صمیمیت می کنم و این چالش رو مطرح می کنم . خدایا شکرت به خاطر خانوادم به خاطر استاد به خاطر هم تیمی هام و به خاطر تمام نعمت هات
سلام استاد عزیز، سلام مریم بانو و سلام بر همه عزیزان،
در مورد چالش های زندگی ، همونجور که شما فرمودید امکان نداره کسی باشه که جالس نداشته باشه ، خواسته های ما انتها نداره و برای هر کدام هم صد در صد چالشی هست ، همینجوری تو سینی نذاشتند برای ما بیارن باید با برای رسیدن به خواسته کاری برای جهان انجام بدیم تا نتیجه اون کار رسیدن به خواسته ما باشه باید با چالش ها و تضاد ها روبرو بشیم اونها را حل کنیم و با حل اونها با گسترش جهان کمک کنیم . من هم در زمینه مالی ، روابط چالش دارم چند مورد هم هست. در جواب سوال ها در چالش زمینه مالی را می نویسم . جواب هایی که می نویسم مربوط به زمان بعد از اشنایی با این سایت مقدس هست وگرنه که قبل از ان همه داغون و تو در و دیوار بودیم .
– به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
بسته به میزان بزرگی و مهم بودن اون چالش رفتارم متفاوت است از کمی ناراحت شدن تا اینکه کلا از شدت ناراحتی سست بشم و نتونم حتی بایستم و این مورد شدت زیاد فقط در موارد مربوط به سلامتی عزیزانم رخ میده نه چیز دیگه . ولی می تونم بگم نسبت به قبل خیلی خیلی خیلی بهترم قبلا چشم باز می کردم نگران بودم گاهی أصلا نمی دونستم برای چی ، حتی اگر چالشی نبود . استاد جان یکی از اونهایی که نمی دونه چی میخواد و چه احساس و نظری داره من هستم الان با این درسها می بینم أصلا خودم را نمی شناسم ، گاهی حتی بعضی سؤالات که شما می پرسید نمی دونم أصلا در درون من پاسخ چی هست ، باید چند نمونه کامنت بخونم بعد تازه متوجه احساس و برخورد خودم بشم .ولی الان با گوش دادن فایل ها و سپاسگذاری در ابتدآ و انتهای روز هم راحت می خوابم هم چشم باز می کنم سپاسگذار هستم .
– آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟
نمی تونم بگم صد در صد نگاهم اینقدر مثبت و درست است ولی دارم کار می کنم که اینجوری نگاه کنم در مورد مسائل کاری و روزمره زندگی راحت تر می تونم این نگاه را داشته باشم که با هر ناخواسته ای باید به فکر تغییر بیفتم مثلا در مورد کارد ، رئیس قبلی من داشت از شرکت می رفت و در حین صحبت هایی که شوخی و جدی با هم صحبت می کرد عنوان شغلی فعلی من و کاری که انجام می دهم کمی با حالت مسخره گفت که به خودم گفتم این یک إعلامی هست که هر جور شده باید موقعیت کاری خودم را بالا ببرم گرچه من چندین بار درخواست ان را دادم ولی حتما یک گیر و ترمزی درون من هست که تا حالا نشده
– یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
باید بگم فرار نمی کنم خیلی هم استقبال نمی کنم این وسط هستم ، چند روز پیش هدایت شدم به فایل” فقط روی خدا حساب کن ” و بعد دلم خواست تمام فایل های توحید عملی را گوش کنم استاد چقدر درست میگید همه چی توحید هست اگر این درست بشه همه چی حله ، خیلی کنترل ذهن سخته ، به خدا میگم کمک کن فقط رو خودت حساب کنم و این را در عمل نشون بدم برای هر موضوع و چالشی نه خوشحال بشم نه ناراحت نه عجول ارام و مطمئن به هدایت تو تسلیم باشم .
استاد جان چند وقت پیش خوندم مورچه ها برای ذخیره أذوقه ، دانه ها را نصف می کند ( محققان ثابت کردن دانه ها نصف بشوند ، در جای ذخیره شده در زیر خام سبز نمی شوند ) ولی در مورد(فکر کنم ) تخم گشنیز اون را به چهار قسمت می کنند ، و این در حالی هست که محققان نظر
قبلا إعلام کرده بودند که تخم گشنیز مستثنی هست و باید ۴ قسمت بشه .شما قبلا فرموده بودید غیر انسان که قدرت انتخاب داره و هوش داره بقیه موجودات ذاتی عمل می کنند و هیچ استعداد و کشفی نکردند ، ولی درس و توجه این مطلب ابنه برا من که بابا باور من این هوش برتر ، یک خالق مهربانتر از مادر مراقب تو هست اون فکر و حساب کتاب غذای فصل زمستان مورچه کرده ، به قول شعر خانم پروین ، قطره ای که داره میره اون هم دنبال انجام کاری میره ، هر کی هر کی نیست و طبق گفته خدا همه این نظم و برنامه در تسخیر من هست تا من به خواسته ام برسم
– بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
شرکت و کاری که در حال حاضر دارم را دوست دارم ولی چندین سال است در این کار هستم و پیشرفت شغلی نکردم و چندین بار هم درخواست دادم قول دادند ولی عملی نکردند ، چند بار هم برای تغییر شغل اقدام کردم وای هنوز اونی که می خوام نشده این چالشی هست که خودم می خوام واردش بشم و بسیار نمونه همه دیدیم که طرف توانایی در اون زمینه نداره ولی شده یکی از بهترین ها. از طرف دیگه دوست دارم کاری داشته باشم که برای خودم باشه و هر جا ی دنیا با یک گوشی و لب تاپ بتونم انجام بشه ، با توجه به علاقم ایده را دریافت کردم وسایل مورد نیاز اولیه را خریدم ولی هنوز جسارت وارد شدن به اون را ندارم . همش این فکر و نجواها میاد که برای تو دیر شده ، کسانی هستند که سالیان سال در این کار هستند و بسیار محبوب و پر طرفدار ، کسی سراغ کار تو نمیاد یا اینکه در این زمینه أصلا کار نکردی و تجربه نداری فقط یک علاقه ای بوده و ….همه اینها سبب شده هنوز اقدام نکرده ام ، اون حس کمالگرایی و اون حس عقب موندن نمیذاره شروع کنم
– برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش و اینکه :
* چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؛
* بر چه ترس هایی غلبه می کنم؛
* توکل من چقدر بیشتر می شود؛
* چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؛
* چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛
* چه نعمت هایی به من داده می شود؛
* چه پیشرفت هایی می کند.
باید اول از همه اون حس کمالگرایی را بذارم کنار هیچ کس در شروع کار عالی نداره ، خودم قبلا کارهایی را شروع کردم که هیچی بلد نبودم برام غول بوده ولی الان یکی از بهترین ها هستم در این کار خودم پس دوباره می تونم کار دیگه ای را انجام بدم ، باز نجوا میاد که سن تو از ابتکار گذشته ، ولی چقدر نمونه هست که در سن بالا کاری را شروع کردن و با پشتکار زیاد و نا امید نشدن الان برا خودشون بزند هستند ، یک نمونه KFC هست .
در مرحله سوم باید کارهای که باید انجام بشه لیست کنم ، از ابتدا تا أنتها، کارهایی که بلدم را تمرین کنم تا پیشرفت کنم اونهایی که را که بلد نیستم برم یاد بگیرم ، مثلا برای این کار نحوه صدا گذاری ، ضبط صدا ، را باد بگیرم ، کار هایی مثل ادیت فیلم را که کنی بلدم تکمیل کنم و روشهای تکمیلی را انجام بدم . باید وارد شم باید قدم اول را بردارم بدون تمرین و پشتکار هیچی به ثمر نمی رسه ، باید ترس را کنار بذارم ، باید قدم به قدم جلو برم . باید به حالت دلی و تفریحی به این کار نگاه کنم ، کاری هست که از زمان بچگی دوست داشتم . می شود همه چی با تمرین امکان پذیر است .
هر روز از خدا می خوام که ارامش و کنترل ذهن بالا به من بده واقعا کنترل این ذهن و مقابله با نجواها سخته. اگر لطف و مرحمت خدا نباشه من هیچم ، هیچ حرکتی نمی تونم بکنم. خدایا لحظه ای من را به حال خودم وا مگذار
خدایا استاد و همه عزیزان این سایت توحیدی را در دستان قدرتمند خودت محافظت بفرما
در مورد چالش های زندگیم باید بگم
افکارمه که در مدریتش ضعف دارم و بخش عمده افکارم منفیه، تلاش زیادی میکنم اما آنقدر زور این افکار زیاده که توان از من میگره!
این قدر که این افکار طی سالها در وجودم نهادینه شده
که منو بفکر فرو میبره که چرا در مقابل کار روی افکارم چقدر ضعیفم و البته این رو هم اضافه کنم که من خیلی سخت میگرم شاید دلیلش این
و از اینکه بخوام توجه خودم رو بزارم روی توانا شدنم در مهارت حل مسعله چیزیه که اصلا من بهش توجه ای نکرده بودم که همچین چیزی هم میتونه باشه یا با این نوع نگاه چالش رو برای خودم جالب کنم تا بهتر حلش کنم و نگاهم عوض بشه،
عجب سوال های کلیدی و مهمی میپرسین استاد
واقعی هر کدوم از این سوال ها مدتها فکر کردن داره.
ممنونم از شما و خداوند که شمارو در میسر رشد و پیشرفت من قرار داد.
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و دوستان گلم ،،در راستای تعهدی که دادم خودم رو موظف دونستم تا این تمرین را حل و برایش وقت بگذارم ،،،پیشاپیش سپاسگذارم از شما
جواب 1
در لحظه مقداری احساس نا امیدی و ناراحتی دارم،اما این احساس خیلی زودگذر است و سریعا ذهنم این پیغام را میدهد که چه خیرتی برای من دارد ،دنبال نکات مثبت برای خودم میگردم و به خودم میگویم این اتفاق که افتاده ایا میتواند به من کمک کند تا رشد و پیشرفت کنم ،،آیا میتوانم این طور نگاه کنم که به دلیل اینکه من در مدار جذب خواسته هایم هستم ،سعی میکنم البته کار اسانی نیست برای من اما سعی میکنم طوری به قضیه نگاه کنم که نفع من در اون باشد
باورهایی رو برای خودم میسازم و حتما روشون کار میکنم که از این فایل زیبا یاد گرفتم ونت برداری کردم ،،،مثل
چالش ها روند طبیعی جهان است ما با حل چالش ها بزرگتر میشویم
من هر چیزی را به راحتی یاد میگرم و پیشرفت میکنم
من از چالش ها استقبال میکنم ،هر شکستی یه اموزش و درس بزرگی دارد که در اینده برای پیروزی به من کمک میکند
من ارام ارام در دل کار یاد میگیرم و قدرتمند میشوم ،،،من توانایی و لیاقت زیادی دارم
من در شروع این شغل جدید هستم و هر روز حرفه ای تر میشوم و به لطف خدا فروشم و درامدم بیشتر و بیشتر میشود
چالش ها برای همه اتفاق میفتد و قرار نیست خدا کسی رو مجازات کنه ،یک موقعیتی برای رشد و پیشرفت است
تمرین 1
برای فروش بهتر و بیشتر ارتباط گرفتن با افراد غریبه که تا حالا ازم خرید نکردن با حل این مسئله که همین الان در حال کارکردن روی این موضوع هستم و هروزز به افراد غریبه سر میزنم وگاهی اوقات ازشون سفارش میگیرم اما خودم میدونم کمی بیشتر باید روی این موضوع کار کنم و به صورت ریشه ای حلش کنم ،گاهی اوقات برای شروع این تعهد نجواهای ذهنی میگن که امروز فروشت خوب بوده نیازی نیست این وقتو بزاری ،،باهات سرد برخورد میکنن،،بهت نه میگن ،،،میپیچوننت ،،اما با این وجود این نجواها من از پنج شنبه ی گذشته این کار رو انجام دادم و خداروشکر خوب ومثبت بود
تمرین 2
من اگر این چالش را حل کنم و با نجواهای ذهنم مقابله کنم قطعا اعتماد به نفس فوق العاده ای میگیرم و چون اخلاقی دارم که اگر کاری را باید انجام دهم ولی به بهونه های مختلف از زیرش در برم ،سریعا ذهنم پیغام های نامناسبی مثل ترسو هستی ،،بی عرضه هستی و،،،میدهد و احساس بدی رو تجربه میکنم ،،گاها شده حتی برای فرار از این نجواها که میخاهد اعتماد به نفسم رو تخریب کند ،سوا از نتیجه سعی میکنم حتما این کار را انجام دهم
مورد بعدی اینکه مهارتم در مذاکره با بیشتری افزایش پیدا میکند و تبدیل به فروشنده ای بهتر و با مهارت تر میشوم هر نه ای که شاید بشنوم در خودش یه اموزش و کلاس رایگان برای من دارد که به رشد و پیشرفت من میکند
تمرین 3
خب اول باید گفتگوهای مثبت سعی در خاموشی نجواها داشته باشم مثلا بگم اگر این مسیر جدید و مشتری های جدید را امتحانکنم شاید فروش داشته باشم و کم کم این مشتری ها با من اشنا میشوند و ازم خرید میکنن مگه همین مشتری ها ی ثابتی که داری از اول همون دفعه اول خرید کردن ،،بعد باید بسته به شرایط روحی ام برای خودم تعداد مشتری جدید بگذارم اگر یک خیابان را بروم و نه بشنوم اما هنوز احساسم خوب است پس یک خیابون دیگر هم میروم و ادامه میدهم
نتیجه های کوچک و تارگت های کوچک برای خودم تعیین میکنم و اصلا تارگت های زیاد تعیین نمیکنم سعی میکنم از کم شروع کنم و کم کم و ارام و ارام جلو برم و با هر یک عدد فروش اعتماد به نفس بیشتری میگیرم
و مرحله ی اخر تشویق خودم
من در این سه روز گذشته تونستم سد محکمی برای نجواهای شیطانی باشم وکاری که همیشه ازش فرار میکردم را انجام بدم و تونستم با تعداد زیادی مشتری های غریبه در یک خط جدید ارتباط برقرار کنم و بذر اول را خوب بکارم و اتفاقا فروش مثبت و قابل قبولی هم داشتم
اینم در اخر اظافه کنم استاد که همین انجام دادن تمرین های این دو جلسه برای من حکم پیروزی و موفقیت رو در چالش ها داشت ،،چون من در حال حاظر برای بار دوم در حال کار کردن روی قدم اول هستم و همش ذهن نجوا گرم میگفت ولش کن فایل جدید رو تو در قدم یک هستی و همین کافیه ،،اما گفتم نه من هم باید عضوی از این دوره ی رایگانی که استاد تهیه کرده باشم
دوستون دارم در پناه خدا باشید