ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3

کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال این قسمت:

به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

آیا احساس شما این بود که:

” اشتباهی است که رخ داده و اشکالی ندارد. ببینم چه درسی برایم دارد؛ ببینم چه تغییر یا بهبودی ایجاد کنم که در آینده این اشتباه تکرار نشود؛ ببینم چطور می توانم در این موضوع بهتر شوم”؛

آیا به شدت خود را سرزنش کردی!

آیا آن اشتباه را به شخصیت خود وصل کردی و به احساس ناتوانی رسیدی؟!

آیا به این نتیجه رسیدی که کلا به در این کار نمی خوری؟!


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:

مرحله اول:

به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده. 

مرحله دوم:

توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

آیا خودت را سرزنش کردی؛

آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار نا امید شدی؛

یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

مرحله سوم:

با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:

  • چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟
  • این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟
  • از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

مرحله چهارم:

پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟


از میان تمریناتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با توضیحات این تمرین داشته باشد، به عنوان تمرین انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.


منابع کامل درباره محتوای این فایل:

دوره شیوه حل مسائل زندگی


سایر قسمت های این مجموعه

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    306MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    31MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شیرین عبدی زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    شیرین عبدی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2225 روز

    اره من فکر میکنم ادم پول ساختن نیستم

    فکر نمیکنم تغییراتی که کردم کافی باشه یا اصلا اصل باشه

    مدام خودم رو سرزنش میکنم که کاری که باید رو انجام ندادی، وگرنه جهان که مثل آینه س یه چیزی باید تغییر کنه دیگه

    از طرفی هم اینقدر زندگی روزانه‌م و… راحت تر شده، هدیه بیشتر دریافت میکنم، خودم خوشحالتر دارم در لحظه زندگی میکنم، چند وقتی یبار که مشتری میاد راحت میاد راحت انجام میشه

    نمی‌دونم…

    واقعا عاجز شدم در مقابل پول ساختن فقط خدا میتونه کاری کنه

    الان من متوجه شدم که من شدیداً باور خانواده و اطرافیانم رو دارم، مثلا میگن اه فلانی میخواد پنالتی بزنه!! طرف اصلا اینکاره نیست خرابش میکنه همیشه!

    طرف اصلا پول بلد نیس نگه داره فقط حروم میکنه

    بنده خدا هر وقت به کاری انجام میده نمیگیره براش

    خونه کارمندیه دیگه

    کار آزاد همینه

    ….

    و من دقیقا عین خانواده م فکر میکنم،

    من همینم دیگه هرکاری میکنم نمیشه

    بلد نیستم

    یاد نمیگیرم

    مشتری میاد استعلام میگیره نمیخره

    یعنی من قبل از اینکه برم جلسه میگم فایده نداره طرف خریدار نیست، پولداره میخواد با من بازی کنه طرف مجموعه داره ولی کار من تا حالا تو چشم نبوده الانم همینه اگر یه کار دیگه بود میخرید

    طرف کیفای خودشو میفروشه چرا باید تبلیغ منو بکنه

    ملت کجا پول برا کیفای ما میدن

    گرونه

    باباااااا،،،، طرف پونصد هزار تومان میده گیره‌مو میخره گیره‌مو!!

    مگه کم مشتری پولدار هست مگه کم ادم مشتاق هست مگه کم ادم منتظره اینا گالری شون بازکنن بیان خرید

    پی‌نوشت:

    الان اومدم کامنت رو بازخوانی کنم و بعد اپلود کنم، این بخش رو الان دریافت کردم باید اینجا اضافه ش کنم، خدایا شکرت

    توی فایل جلسه6 دوره کشف قوانین، استاد میگن که من زمانی که خواستم شرایط مالی‌م رو درست کنم تمرکز لیزری گذاشتم روی این موضوع و در یک مدت بسیار معقول و عالی نتایج من چنان پیشرفت کرد که دیگه هیچ ربطی به اون آدم قبل نداشتم و درباره ترمزهای ذهنی شون درباره ثروت و ثروتمندان صحبت کردن،،، من امروز داشتم جلسه رو گوش میکردم و مینوشتم و بهش فکر میکردم واقعا خواستم که من هم بتونم ضعفم رو پیدا کنم و تصحیح‌ش کنم ( چون دارم روی احساس لیاقتم برای موفق بودن کار میکنم این اشتیاق برای پیشرفت در من بوجود اومده) و وقتی استاد ترمزهای ذهنی خودشون رو مثال میزدن من واقعا واقعا با تمام وجودم مشتاق این تجربه بودم و باور عجیب طبیعی و غیرقابل انکاری در من بوجود اومد که اگر من هم همین روند رو انجام بدم قطعا درست میشه، (البته که تمام این افکار هدایت خدای من بود که جواب درخواست هام رو داشت میداد، اون اشتیاق رو در من بوجود آورد منو آماده دریافت کرد، خدایا شکرت) الان که اومدم این مطالب رو بازخوانی کنم یک لحظه اصلا فراموش کردم که این متن رو برای فایل ذهنیت قدرتمند کننده نوشتم و اونهایی که شنیدم دوره کشف قوانین بوده و قلبم دقیقا بهم گفت بفرما، این همون ترمزهایی هست که دوست داشتی بشناسی‌شون و روشون کارکنی، این گوی و این میدان

    خدایا شکرت من باور دارم که تو مشتاقتر از خود من برای موفق بودنم هستی برای همین به محض بوجود اومدن درخواست در درون من تو اجابت می‌کنی، خدایا شکرت خدایا شکرت( 4 آپریل)

    من کامنت رو 25 مارچ نوشتم امروز 3 آپریل

    دیروز توی جوب دادنم به سوالات جلسه سوم دوره کشف قوانین، برای چندمین بار خوندم و شنیدم که پیدا کردن ترمز ها نشونه ای هست برای اینکه

    یک) مشکل اساسی در این لحظه اینه که باید حل بشه

    دو) این ترمز وجود داره و باید بهش رسیدگی کنی … من جدیدا ترمزها و باورهای ناهماهنگ ذهنی‌ای رو تونستم ببینم به لطف خدا که اصلا یجوری طبیعی توی زندگی‌م بودن که تا وقتی خدا بهشون آگاهم نکرده بود اینقدر به طبیعی بودنشون باور داشتم مثل اینکه مثلا بگی طبیعیه که توی روز خورشید توی آسمون باشه

    سه) خودافشایی که می‌کنم درباره ترمز ذهنی خودش اصلا میزنه استحکام اون ترمز رو توی ذهنم از بین میبره که راحتتر منطق و فکت میتونه بهش نفوذ کنه

    به غرور سازنده م برمیخوره، به احساس لیاقتم برمیخوره و دیگه مقاومتم درباره اون ترمز و مقاومت ذهنم برای تغییر نکردن واقعا کم میشه

    چهار) پیدا کردن ترمز و قبول کردن اشتباه بودنش راه حل رو بهم نشون میده و خدا بی نهایت هدایت‌کننده س برای من

    من باور کردم که هر سوالی واضح بشه توی ذهنم خداوندم خیلی سریع و واضح جواب رو بهم میده، و همین باور هم تمام لطف و رحمت و اجابت خودشه که اینقدر بهم جواب داده و اینقدر بهم لطف داشته که در لحظه آگاهم کرده به این رابطه‌ی سوال و جوابی که باور کردم، هربار که سوالی توی ذهنم میاد میگم اوکی پس مینویسمش جواب میگیرم، اینقدر طبیعی اینقدر خدا رو توی این زمینه باور کردم خدایا شکرت

    حالا ضعف شخصیتی که من مدتهاست پذیرفته‌م که دارمش، بارها راجع بهش نوشتم و واقعا از همون لحظه خواستم که حلش کنم، همین خودسرزنشی هست، که چون خیلی ریشه ای بود واقعا کار برده و حقیقتا منم اونقدر جدی عمل نکردم

    اول ش که ذهنم میگفت مقصر خونه تون بوده مادرت هست که به شدت کمالگراست و … یکبار مفصل توی یک کامنت نوشتم و کلا سعی کردم که مسیولیت رو بپذیرم و اتفاقی که افتاده به لطف خدا هوشیارتر شدم در لحظه به این ضعف شخصیتی م و پیش اومده که به خودم یادآوری کردم که این فکر این رفتار این تنبلی و عقب انداختن عمل کردن ها و … ریشه‌ش کمالگراییه ها! و در بعضی موارد تونستم همون لحظه متفاوت عمل کنم

    یا اینکه در بعضی موارد وقتی شروع کردم به خود سرزنشی خدا لطف کرده به من و بهم گوشزد کرده و دست نگه داشتم و ادامه ندادم و در موارد خیلی انگشت‌شمار یک محبتی هم به خودم کردم

    اینکه یک راهکار کاربردی تا حالا نداشتم، چون این ریشه عمیق تر از اون چیزی هست که فکر میکردم، و البته که الان فهمیدم که ریشه در کمبود احساس لیاقت هم داره

    من چند مدتی هست روی احساس لیاقت م کار میکنم و خدا الان بهم گفته اینم توی همون دسته‌س ریشه‌ش اینجاست، پرسیده بودی چطور درستش کنم، اینه، همین که بهت میگم اگر قبول کنی راه حلش رو هم بهت میگم و کمکت میکنم

    إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا

    دیشب توی کامنت یکی از دوستان خوندم و خدا بهم گفت این قسمت رو یادداشت کن من کار دارم باهات، برای هدایت امروز صبح بود میخواست از دیشب بهش فکر کنم و اون چراغه توی ذهنم روشن بشه، تا الان که این نوشتار اتفاق بیفته خدایا شکرت

    اون متن این بود “نکتش اینجاست که وقتی ناکامی رو تجربه میکنیم میایم به وجودمون برچسب نالایقی میزنیم و فکر میکنیم ما ایراد داشتیم که به اون هدف نرسیدیم یا خدا برامون نخواسته یا شانس نداشتیم، درصورتی که اصل ماجرا اینه ما نتونستیم طبق قانون رفتار کنیم وگرنه هر خواسته ای صددرصد میتونه اتفاق بیفته

    همین

    من که چند وقت پیش هدایت شدم به اینکه ضعف من در رسیدن به خواسته هام کمبود باور فراوانی و کمبود احساس لیاقته، الان خدا داره بهم نشون میده که احساس لیاقت فقط آنهایی که جلو چشمم بودن نبوده و حالا که اون جلو چشمی‌ها رو تا یه حدی حل کردم نوبت این ریشه‌دارترهاست،،، اصلا همین نشون میده که اون مقدار کار کردن درست و به یه حد معقولی بوده پس این یکی رو هم از همون مسیر به همون شیوه میتونی حل بکنی شیرین

    فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    وَالضُّحَى ﴿1﴾

    سوگند به روشنایى روز (1)

    وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾

    سوگند به شب چون آرام گیرد (2)

    مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾

    [که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)

    الله کبر

    خدایا سپاسگزارم

    استاد میگن که ایا وقتی اشتباه می‌کنی اینطوری فکر می‌کنی که باید ازش درس بگیرم، سری بعد چطور رفتار کنم و …

    نه من از صد درصد شاید ده درصد مواقع اشتباه کردن با خودم اینقدر مهربونم

    اون هم همون اندازه که مهر ورزیدم به خودم نتیجه مثبتش رو هم گرفتم

    ولی در یکسری موارد خیلی ریشه دار، تنها کاری که کردم همون‌طور که توی دوره دوازده قدم مثال زدن استاد، این بود که گفتم اوکی من آدم این مورد نیستم کلا و اصلا دیگه تکرارش نکنم، ( حس قربانی سرنوشت و تقدیر بودن)

    یکی از اصلی ترین این موارد توی بحث روابط هست که بقول استاد، گفتم عاغا من نمیتونم رابطه خوب داشته باشم، حالا یا خودم بد هستم یا اصلا آدم خوب وجود نداره، یا وقتی رفتم از اینجا توی یک جامعه دیگه آدم بهتر وجود داره یا یا یا …

    پرونده رابطه داشتن رو بستم کلا و گذاشتم کنار، کما اینکه تجربیاتی که داشتم بخاطر خودم اونقدر بد بودن، اونقدر بد، که حتی همین یک خط که دارم مینویسم هم احساس ناراحتی و وحشت بهم داده که دیگه این مبحث رو بیشتر توضیح نمیتونم بدم

    توی هر رابطه ای، با هر شخصی، خانواده دوست و یا روابط عاشقانه و احساسی، واکنش من همیشه این بوده که درنهایت اون زمانی که خواستم خارج بشم از قضیه گوشیمو خاموش کردم و تا یه مدت چشمگیری کلا همه چیز رو از ذهنم خارج کردم و قطع ارتباط، من کلا یکی از استعدادهای درونی‌م اینه که میتونم یک مساله رو به کل از ذهنم بیرون بندازم و بزارم اون ته ته ته ذهنم

    در صورتی که آشنایی با قوانین الهی کاری کرده توی این چند سال که تازگی ها اعتراف به این ضعف شخصیتی م کردم، روندش رو هم توی همین سایت نوشتم و الان دارم سعی میکنم به خودم بقبولونم که باید روش بیشتر کار کنم

    واقعا خداروشکر

    چون بهرحال یک نشتی انرژی هست و یک مقاومت درونی هست که جلوی حرکت من رو گرفته و مقدار زیادی از انرژی م رو داره به هدر میده

    بله من در مواردی درس میگیرم، مثل موارد کاری‌م، مثل اینکه به خودم تعهد دادم که فقط نقد کار کنم و نود و پنج درصد موفق شدم پای حرف م بمونم، یا اینکه مثل قبل بخاطر تعارف کردن کارهایی رو قبول نمیکنم که با اکراه انجام بدم یا برام زحمت و بار اضافه باشه چه در زمینه کار چه در زمینه روابط و دوستان و فامیل حتی توی خونه خودمون

    مهارت نه گفتن م بیشتر شده

    احساس رضایت م هم بیشتر شده از زندگی م

    الان وقت اینه که ریشه ای به این قضیه خودسرزنشی رسیدگی کنم

    نباید فکر کنم که ناتوان هستم، باید بگم اوکی، اینجا رو باید یاد بگیرم یا باید جور دیگه رفتار کنم، درست میشه، وحی منزل که نیست ، بقول مامانم که میگه قرآن خدا که نیست، میشه جور دیگه باشه!

    در آغوش گرفتن خودم و محبت کردن به خودم فقط غذای خوب لباس خوب اولویت قرار دادن خودم که نیست، در کنار آن‌ها احساس توانایی و لیاقت خلق و قربانی نکردن خودم هم هست، آدمیزاد اشتباه می‌کنه، ولی خوبی این دنیا و این خدا اینه که میگه میتونی جبران کنی

    حالا هرچی هم من بیام بنویسم و با خودم تکرار کنم که من ارزشمندم ، ماهر و متخصص و قابل اعتماد و … هستم، ولی از اونطرف هی اشتباهاتم رو به خودم یادآوری کنم و بگم تو اینکاره نبودی اصلا بلد نیستی ارتباط بگیری و … این شیوه فکری و رفتاری نه تنها منو ساکن نگه میداره بلکه اینقدر این ماشین سرجای خودش داره گاز میده ولی حرکت نمیکنه که تمام سوخت و انرژی منو داره مصرف می‌کنه و اصلا خودم هم دارم فرسوده میشم ذهنم خسته میشه، و جسمم الارم میده با ریزش مو، با پنیک با حمله الرژیک با …

    هماهنگ کردن ذهن و روح یعنی همین، یعنی آنچه که مینویسم برای همه موارد شخصیتی م قبولش داشته باشم، گزینش نکنم

    خدایا شکرت چه صبح پربرکتی خدایا شکرت

    هیچ چیز غیرقابل تغییری در جهان من وجود نداره

    اگر مشکل مالی دارم، میتونم تغییرش بدم و ثروت بسازم

    اگر از نظر برقراری ارتباط ضعیف هستم میتونم تغییرش بدم و به یک آدم حسابی تبدیل بشم که لایق معاشرت های ادم حسابیه

    اگر تمام این سالها نتونستم مستقل بشم میتونم تغییرش بدم و زندگی مستقل خودم رو داشته باشم

    نباید به هیچ وجه ناراحتی داشته باشم یا خودخوری کنم یا در هر شرایطی قرار دارم ناراحت کنم خودمو و به ناخواسته ها توجه کنم، فقط باید به خودم یادآوری کنم که خدا من رو با قدرت خلق آفریده من تنها مخلوق در جهان هستم که میتونم شرایط م رو 180 درجه تغییر بدم جوری که اصلا هیچ شباهتی به قبل نداشته باشه، من قدرتش رو دارم، و میتونم اولین قدم هم این هست که بپذیرم که میتونم تغییرش بدم

    خدایا شکرت که من رو خالق آفریدی که من برگی در یاد نیستم

    اینکه من فکر کنم ادم پولسازی نیستم، یک ذهنیت محدود کننده و ضعیفه

    اینکه من فکر کنم ادم یک رابطه حسابی که دلخواه م هست نیستم اشتباه و یک ذهنیت محدود کننده س

    اینکه من فکر کنم هیچکدوم از مواردی رو که به اشتباه فکر میکنم که کلیدهای اصلی مهاجرت هست ندارم، اشتباه و یک ذهنیت محدود کننده س

    اینکه من فکر کنم که بخاطر ترسی که بخاطر اتفاق خاصی توی بچگی من بوجود اومده دیگه نمیتونم شنا کردن یاد بگیرم اشتباهه من میتونم خیلی خوب و ماهرانه هم میتونم یاد بگیرم

    اینکه من فکر کنم که نمیتونم با مشتری جلسه داشته باشم و نتیجه دلخواه رو از جلسه م بگیرم چون کلاس مهارت و فن بیان نرفتم، یا چون فلان استایل رو ندارم یا چون اصلا مشتری ادم حسابی وجود نداره اشتباه و فقط و فقط ذهنیت محدود کننده س

    البته که من بسیار خوش زبان هستم، بسیار شیک پوش و خوش استایل هستم البته که من با هدایت خدا یاد گرفتم که در پی قانع کردن مشتری نباشم و فقط پرزنت کنم و چقدر از وقتی این تغییر در من ایجاد شده احساس بهتری دارم، جلسه های کاری بیشتری برام فراهم شده و موفقیت هایی هم به لطف خدا داشتم که هنوز که هنوزه و بهشون فکر میکنم حتی اگر در نهایت به نتیجه و قرارداد هم نرسیده ولی همون سبک سخنوری، متعهد موندنم به تغییر فکر و رویه رفتاری م واقعا واقعا بهم لذت میده و باور دارم که با همین تمرین و تکرارها دارم برای جلساتی آماده میشم که خدا جوری منو من حیث لایحتسب به رضایت قلبی میرسونه که الان حتی نمیتونم تصورش کنم

    توی هر زمینه ای که من اون کیفیت ایده‌ال و دلخواهم رو ندارم و با توجه به شناختی که از خودم دارم میدونم که چه ظرفیتی دارم، من میتونم بهتر بشم

    ثروت کار موفقیت فردی مهاجرت ارتباط روابط کاری معاشرت سلامتی

    آنچه رو که من بخوام یاد بگیرم میتونم

    اگر تا الان مکالمه زبان جدیدی رو که دارم آموزش میبینم با کسی تمرین نکردم، میتونم تمرین کنم و واقعا عالی پیشرفت کنم

    اگر تا الان درآمد n میلیون تومنی در ماه نداشتم میتونم داشته باشم

    سر استعلام جدیدی که به مشتری دادیم من به خودم میگفتم من آدم اینطور قرارداد ها و درآمد ها نیستم، هنوز ادم ش نشدم! یا می‌گفتم بابا طرف اصلا اینکاره نیست و ما با خیال این قراراداد فقط خوشیم، پیش داوری کردم و نتیجه رو خودم دارم رقم میزنم، کی گفته من آدم ش نیستم

    کی از من بهتر برای این پروژه کی از من بهتر و خلاق تر ماهر تر و متعهدتر و خوش قولتر برای این پروژه کی از من لایقتر برای ساخت ثروت و نعمت

    کی از این آدم مشتاق تر برای کار کردن با ما کی از این گروه مناسب تر برای این پروژه و این تجربه جدید، این آدمی که اینهمه دنیا دیده س و با روش کاری حرفه ای ما بیشتر از قبل مطمین میشه که ما گروه کاربلد و حرفه ای هستیم برای انجام پروژه کی از ما به کار کردن با هم بهتر و مناسب تر

    من برای دریافت هدایت برای تجربه اتفاقات خوب به احساس خوب نیاز دارم برای داشتن احساس خوب به آرامش احتیاج دارم ولی وقتی که توی ذهنم مدام نگران این باشم که نظر اطرافیان م نسبت به شرایط من رفتار من کار و زندگی و … من چیه است باعث میشه من مضطرب بشم، عجله کنم نگران باشم که نکنه جا بمونم یا شکست بخورم و ناتوان دیده بشوم

    این خیلی واقعا انرژی منو میگیره

    اینکه الان در این برهه زمانی شرایط خاصی رو من دارم تجربه میکنم، و اینکه خانواده م چه فکری میکنن خیلی داره انرژی منو میگیره، خیلی دارم ظاهرسازی میکنم که کسی متوجه نشه و همین واقعا داره هشتاد درصد انرژی منو میگیره، مدام دارم به چند قدم جلوتر فکر میکنم که چطور ظاهرسازی رو ادامه بدم، همین باعث شده اصلا یه مقدار بدهی داشته باشم و …

    و من واقعا میخوام راحت آرام آزاد و مرفه و مستقل زندگی کنم

    من خود واقعی‌م رو دیدم، من ظرفیت و سرمایه های درونی خودم رو که خدا بهم داده دیدم و همین که هنوزfulfill نشدم منو اذیت می‌کنه و خیلی دارم انرژی میگذارم که روی خواسته هام و نکات مثبت تمرکز کنم و در این مسیر هیچ کسی جز خدا نمیتونه منو کمک کنه یا کاری برام انجام بده

    من توانایی یادگیری دارم، حالا باید ببینم چیه مسأله‌ای که باعث شده من پیشرفت نکنم

    من قدرت خلق دارم، به اندازه کسانی که خدا بهم نشون دادتشون، چرا نمیتونم هنوز کامل ثروت خلق کنم

    من قدرت پولسازی دارم کارم واقعا ارزشمنده اون سال هنوز مهارت هام کمتر بود، اون سال هم کارهام به نسبت زمان ارزون نبودن ولی چطور اینقدر عالی فروش داشتیم پروژه بود پول مدام میومد

    باید اینو بفهمم خدایا #سوال من اینه لطفا پاسخ منو واضح بهم بگو

    دقیقا عین خط بالا که نوشتم، اگر من انگ ناتوانی و بی عرضگی یه خودم نزنم راه حل خودشو بهم نشون میده و درست میشه

    خدا منو به همه خواسته هام میرسونه

    هرچقدر روی یک موضوعی فکر کنم و وقت بگذارم ماهرتر میشم و کار خیلی آسون تر میشه

    مثل زبان جدیدی که دارم میخونم به لطف خدا

    اوایل ش باید خیلی تقلا کنم که هوشیار بمونم تجزیه و تحلیل کنم و ..‌

    ولی وقتی استمرار داشته باشم سیستم بندی میکنم و اونقدر راحت اتفاق میفته که خودم نمیدونم چطور شد

    اینقدر تمرین حل کردم که گرامر و جمله سازی در ذهن من نهادینه شد به لطف خدا

    هرچیزی

    پوبسازی

    عشق

    مهاجرت

    مدام روش کار کنم براحتی طبیعی و عالی اتفاق میفته

    شیرین نگو که من پوبسازی بلد نیستم، با همین تمرینات روزانه ذهنت اداپته میشه و طبق قانون اتوماتیک پول میسازی

    خودم کارم مشتری هام بدرد پولسازی نمی‌خوریم بنابراین من ناتوان هستم!!!!

    اتفاقا من پول نسازم کی بسازه من موفق نشم کی بشه مشتری م این ادم نباشه کی باشه درآمدم از کار خودم کار مورد علاقه نباشه از چی باشه

    اره من قراره که بتونم برای همین اینهمه آگاهی دریافت کردم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: