ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3

کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال این قسمت:

به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

آیا احساس شما این بود که:

” اشتباهی است که رخ داده و اشکالی ندارد. ببینم چه درسی برایم دارد؛ ببینم چه تغییر یا بهبودی ایجاد کنم که در آینده این اشتباه تکرار نشود؛ ببینم چطور می توانم در این موضوع بهتر شوم”؛

آیا به شدت خود را سرزنش کردی!

آیا آن اشتباه را به شخصیت خود وصل کردی و به احساس ناتوانی رسیدی؟!

آیا به این نتیجه رسیدی که کلا به در این کار نمی خوری؟!


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:

مرحله اول:

به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده. 

مرحله دوم:

توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

آیا خودت را سرزنش کردی؛

آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار نا امید شدی؛

یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

مرحله سوم:

با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:

  • چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟
  • این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟
  • از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

مرحله چهارم:

پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟


از میان تمریناتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با توضیحات این تمرین داشته باشد، به عنوان تمرین انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.


منابع کامل درباره محتوای این فایل:

دوره شیوه حل مسائل زندگی


سایر قسمت های این مجموعه

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    306MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    31MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 1
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2174 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد گرانقدر و ارزشمند و ارزش آفرینم با اون ذهن قدرتمند معرکه شون که این ذهنی که تو سرتون دارین ساخته و پرداخته خودتونه و منم میخوام خالق همچین ذهن زیبا و قدرتمندی باشم پس در راستای این خواسته میخوام که جا پای شما بزارم و ردپاها رو دنبال کنم و بسازم یک ذهن زیبای قدرتمند…

    خدایا شکرت برای این سری فایل های ارزشمند که هدیه های نابی هستند از طرف دستان سخاوتمند خدا به من

    خدایا شکرت که من میتونم همه جوره خالق زندگی و شرایط و حتی فایل هایی باشم که لازم دارم.

    خدایا شکرت برای اینکه جهانت اینقدر نظامند و قانونمند برای این قوانین ثابت و سنت الهی ات شکر خداجونم…

    خب بی مقدمه میرم سراغ جواب دادن به سوال ها و انتقال تمرین هام تا جای ممکن در این مکان مقدس.خدایا خودت کمکم کن بنویسم اون چیزهایی که باید نوشته بشه وو به یاد بیارم و خودم بیشتر بشنام ذهنم رو بیشتر بهبود بدم.خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها تو را میپرستم.

    =====================================================

    ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدودکننده-قسمت 3

    _ سوال این قسمت:

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    _اشتباهاتی که من اخیرا مرتکب شده ام:

    * خوندن درس زمین شناسی ایران و چند روز پیش بعد از تموم کردن این درس تخصصی متوجه شدم درس ها و نکته هایی که خوندم، نکات و سوالاتی که برای خودم یادداشت برداری کرده بودم اصلا به کارم نمیان، اصلا این مطالب اونایی نیستن که در کنکور ارشد در دو سه سال اخیر اومده. یکجورایی باید بگم اصلا در منبع مطالعه این درس اشتباه کردم، اشتباه خوندم و این همه مدت الکی انرژی صرف کردم.

    *اینکه متوجه شدم چه پاداش اشتباهی به خودم و ذهنم دادم کی و کجا؟!!!

    (منظورم پاداشی که پارسال بعد از تعهد مرحله اول شش ماه مون به خودمون دادیم بعد از کلی نتیجه گرفتن از دوره قانون سلامتی.)

    *اشتباه دیگه ایی که یادم میاد اخیرا انجام دادم، اینکه به موقع اونجایی که قلبم گفت سرمایه گذاری نکردم،دنبال جور کردن بقیه پول و پس انداز نشدم، روی دوره جدید که همزمان میتونستم اونجا باشم.(اصلا یکم خودمو نبخشیدم برای این موضوع هنوز)

    *اشتباه دیگه من در بحث ورزش و عمل به آگاهی های دوره قانون سلامتی اینه که پیاده روی رو یکهو چند روزه صفر کردم و دارم اذیت میشم(البته توجیه ام اینه تمرکزم روی درس خوندن هست و از خونه بیرون نرفتم.)

    *اشتباهی که بارها ازش ضربه خوردم ولی امیدوارم درش رو بگیرم و حتی در حد یک جمله کوتاه هم اشتباه نکنم. اینکه در مورد اگاهی ها زیاد حرف زدم.زیپ دهنم رو نبستم کاملا.(خیلی از سال های اول بهتر شدم اما هنوز باید بهتر بشم.)

    _توی اشتباهِ در مورد عمل به قانون سلامتی و پاداشی که برای نتیجه گرفتن داشتیم و به قولی همون یک اشتباه و پاداش اشتباه از مسیر درست خارج مون کرد باید اعتراف کنم خیلی فرافکنی میکردم. خیلی خودتخریبی و خودسرزنشی بالایی داشتم. اصلا به پایه ها و اصل ها و بیس شخصیتم و لیاقتم ربطش دادم.

    قضیه چطور بود اولش که نمیدونستم این پاداش اشتباه راه رو باز کرده برای اشتباه های دیگه. میگفتم آره دیگه من چون هدف بعدی رو مشخص نکردم و بلد نیستم هدف مشخص کنم اینجوری شد.

    بعد گفتم آره دیگه سقف آرزوهام کوچیک بوده.

    اصلا بعد به جایی رسید که میگفتم اصلا من آدم اشتباهی بودم. و میگفتم اصلا من لیاقت داشتن این دوره ارزشمند رو نداشتم چرا چون پول و درآمد نداشتم و یک عاله دلایل به ظاهر منطقی دیگه.اصلا هی خود تخریبی میکردم و ارزش خودمو و توانایی های خودم آوردم پایین و نجواها و دلیل ها این بود کــه آره من برای این دوره کوچیکم هنوز،بیس و لول این دوره بالاس من براش کوچیکم. به قد و قواره ی من نمیخوره. بــعد ربطش دادم به باورهای مشکل دارم در زمینه مالی و درآمد نداشتنم.

    میتونم نتیجه بگیرم در این اشتباه اکنشم بیشتر خودسرزنشی و احساس گناه بود. اینه عجله کردم و قانون تکامل رو رعایت نکردم و اصلا تو خیلی عجولی فهیمه. هنوز بیس رو درست نکردی رفتی برج بسازی معلومه که میریزه. تو چقدر عجولی کی میخوای قانون تکامل رو بفهمی پــس.

    بـــعــد واکنشم این بود که تجربه جدید و جالبی کسب کردم که “به جای کوچک کردن خواسته هام، باورهام رو بزرگ کنم.”

    یک فرصتی برای رشد، برای شناخت خودم و مسائلی که باید ریشه ایی حل کنم. بیس هایی که باید از پایه درستش کنم. هنوز میخوای باور ثرووتمند شدن و معنوی نبودن پول رو بزاری کامل درست نشه. باید بقول استاد نفر بفرستم تا این باور رو درست کنم وو این سنگر رو فتح کنم. چون احساسم میگه تو این باور رو درست کنی و معنوی بودن پول رو بیشتر باور کنی اصلا کولاک میشه.پس درس این اشتباه اینه که این باورهایی که نصفه نیمه روشون کار کردم و کامل فتح شون نکردم برم کامل فتح شون کنم. ریشه ایی حل کنم.

    واکنش الانم که دارم مینویسم به این اشتباه هم اینه که:

    چقدر من خوش شانسم.

    چقدر درس گرفتم.

    چقدر بیشتر عملکرد ذهن رو عملی متوجه شدم.

    چقدر بیشتر تفاوت ورودی مناسب و ورودی نامناسب رو درک کردم با پوست و استخوانم.

    چقدر قدردان تر شدم برای داشتن قانون سلامتی و انتخاب سبک زندگی به روش قانون سلامتی.

    چقدر خوبه که اینقدر برکت داشت این تضادها و خواسته هامو بیشتر بهم نشان داد. اصلا این اشتباه یک مدلی از یادگرفتن رو برام به ارمغان آورد که هیچ وقت فراموش نمیکنم.اصلا الان که دارم مینویسم به خودم افتخار میکنم اینقد رزود متوجه شدم و اینقدر خوب سریع برگشتم و اینقدر راحت خودمو به جریان هدایت سپردم و احساسم رو از وقتی خوب کردم اصلا جهان منو خودش انداخته توی تغذیه سالم. اصلا جهان برام غذاهای سالم میزاری سر راهم و شرایطم جوری هست که همسرمم خیلی قشنگ حمایتم میکنه و تغذیه من با خودش چند ماهه فرق میکنه و حتی من تنها غذا خوردم.

    واقعا وقتی فقط حواست به احساست باشه و فقط بزاری جهان تو رو به سمت خواسته هات هدایت کنی و اجازه بدی هدایت تو رو هدایت کنه اینجوری میشه که استاد بعد چند وقت فایل هایی که میزاره که من لازم دارم. تو خونمون غذایی زیاده که باید بخورم. در مسیر تمرکز و برای کنکور خوندن خودش اهرمی میشه که بیشتر بخوام یک وعده ایی باشم.اصلا چی بگم خیلی عالیه و خیلی خداروشاکرم برای این اشتباهی که کردم و مسئولیتش رو همون جا پذیرفتم و الان به درک بالاتری رسیدم و چقدر معلوم نیست بازم درس داره این اتفاق و این اشتباه.این اشتباه چقدر منو رشد داده و میده.

    (اینو این مدلی جواب دادم و تحلیل اشتباه بعدی ام رو یکجور دیگه مینویسم.)

    ============================================================

    مرحله اول تمرین من:

    به یک اشتباهی که اخیرا مرتکب شدی فکر کن و اونو با جزئیات بنویس:

    _اشتباه اخیر من در منبع و کتاب اشتباهی خوندن یکی از دروس تخصصی ام برای کنکور

    مرحله دوم تمرین من:

    واکنش خودت رو درباره ی اون اشتباهی که کردی بنویس:

    (چه احساسی داشتی)

    روزی که شاد و خوشحال اومدم یک ورقی بزنم ببینم سوالات کنکور اخیر چطوریه، فقط دهنم باز مونده بود اینا چیه.اصلا اینا از کجای کتاب سوال درآوردن. هر چی سوال ها رو بیشتر میرفتم جلو بیشتر میفهمیدم هیچی نمیدونم و انگار از فضا سوال ها اومده. چند دقیقه اول که هنگ بودم و دهنم باز بود. بعد گفتم یعنی چی من یادم نیست یا اینا خیلی خفن سوال میدن. یعنی اول به خودم شک کردم شاید از بعضی فصل هایی هست که چون چند هفته پیش خوندم یادم رفته. بعد تصمیم گرفتم جزوه باز هر سوال رو بگردم دنبال جوابش توی کتابی که میخوندم هی فصل ها رو زیر و رو میکردم. خط ب خط بالا و پایین میشدم میدیم اصلا همیچین موضوعی تووی این فصل بهش اشاره نشده. وای گفتم چقدر کتابش سطحی بوده و این سوال ها قطعا مفهومی و عمقی. چندتا سوال دیگه هم بررسی کردم و دنبال جواب تو فصل اون کتاب بودم دیدم نه خبری نیست. اصلا سیستم این کتاب فرق داره. اصلا منبع اشتباهه. قدیمه نمیدونم هرچی من این همه خوندم یعنی هیچ تستی نمیتونی بزنی. بعد نگاه کردم به این همه یادداشت برداری و زمانی که گذاشتم و اون حس خوشحالی ام که یک کتاب رو تموم کردم و یک لحظه توی ذهنم تاریخ و زمان کم باقی مانده یادم اومد. و ترسیدم واقعا یعنی باید چیکار کنم. منبع از کجا. حالا گیرم منبع هم پیدا کنی زمان، زمان رو چه کنم. خلاصه واکنش بعدی این بود فقط نفس عمیق بکشم و نزارم ترس ها بیاد سراغم، ناامیدی بیاد سراغم واقعا داشت میومدا. چون این اتفاق مال اخیرا هست خیلی خوب میتونم با جزئیات حال و هوای اون لحظه ام رو تشریح کنم. یک لحظه یک فکری از ذهنم مثل برق رد شد گفت بیا فهیمه این همه زحمت کشیدی الکیف بیا تو اصلا اشتباهی داری برای کنکور میخونی، تو اصلا خیلی عقبی، تو همون یک ذره شانس هم خوش خیال بودی رو هم نداری، وای….داشت میگفتا…بعد یکهو گفتم خداروشکر که الان فهمیدم نه سرجلسه کنکور. همین یک خداروشکر پیدا کردن باعث شد ورق برگرده و ذهن نجواگرم بره یک گوشه تا قدرت ذهن الهام گر خودنمایی کنه. آره یک جدالی شد اما همه ی اینا مال کمتر از نیم ساعت بود و تونستم به خودم و واکنشم و احساسم مسلط بشم. چون برام مهمه احساسم خوب باشه. مهمه که نترسم. مهمه که شجاع باشم برام مهمه برم تو دل ناشناخته ها و مسائلم رو خودم حل کنم. بعد گفتم واقعا راست میگی فهیمه خدارو شکر واقعا درسته کمتر از سی روز مانده اما بازهم وقت هست حالا یک مسئله خوردی بیا حلش کنیم.

    واقعا اولش گیج بودم. آخه چطوری این همه برگه بیش از 300 تا 400 تا برگه که بصورت جی برگ نوشتم رو بیخیال بشم. یعنی همش الکی. چطور از لابه لای این همه برگه بکشم بیرون این بیخودی ها و براشو وقت نزارم. هیچی دیگه فرداش کمر همت بستم تمام برگه هامو رو روی فرش پهن کردم، دسته بندی کردم و سعی کردم فقط و فقط چند تا سوال کلیدی که بالاخره بیس اون فصل هاست رو بکشم بیرون و بقیه رو بندازم بیرون. پیدا کردن مثلا ده تا سوال ده تا نکته که اونم نمیدونستم کدوما واقعا کار گیج کننده ایی بود. اما من از پسش براومدم و شاید یک روز تمام بازدهی نداشتم و درس نخوندم اما یادداشت هام رو بهبود دادم و تصمیم گرفتم مهندسی معکوس کنم. چون هیچ منبعی ندارم بیام فقط تمرکزم رو بزارم روی سوالات کنکور. یعنی الان سال 1399 و 1400 رو اومدم بیست تا سوالی که تو کنکور میاد رو برای خودم نوشتم و تحلیل میکنم و سعی میکنم با کیفیت خوبی یادش بگیرم و فقط همون چندتا. و تا جایی که بتونم سال های دیگه رو هم پیش میرم. لااقل شاید سوال های مشابه با موضوعات بیشتر اهمیت دارتر رو در کنکور رو اینجوری بتونم در تست ها پاسخ بدم. توقع هم از خودم آوردم پایین و دارم اینجوری پیش میرم و الان 14 روز مانده و من همچنان در تلاشم تا ببینم بعدش چطور هدایت میشم تا نکاتی رو بخونم که اهمیت داره.

    واوووو چه با جزئیاتی نوشتم.(خلاصه از وقتی رفتم تمرکزی روی بهبود فقط و فقط خودم خیلی قشنگ خودمو و رفتارها و کارهامو تحلیل میکنم و حواسم به خودم حسابی هست.)خداروشکر برای این فرصت نوشتن.

    خلاصه که مرحله دوم اینجوری شد. و واکنش های من اینطوری که خوشبختانه از خودم راضی ام تا الان با اینکه ظاهرا خیلی عقبم ولی حس و واکنشم خیلی خوبه خیلی.

    مرحله سوم تمرین من:

    چه درسی میتونم از این اشتباه بگیرم، برای اینکه از این بهتر بشم؟ برای اینکه دیگه تکرارش نکنم؟از چه زاویه ایی میتونم به این اشتباه نگاه کنم که به توانایی خودم شک نکنم که بپذیرمش؟!

    _اصلا با اون جزئیاتی که خودمو تحلیل کردمف اشتباهم رو بررسی کردم همش برام درس بود همش.واقعا خداروشکر برای این ذهن خلاق و ایده پردازم. خداروشکر که دارم با قوانین درس میخونم و حواسم همواره به احساسم هست و خدا هدایتم میکنه و با نشانه ها در ها رو بهم میده.

    میتونم بگم درس هایی که گرفتم این بود که بچسبم به اصل ها. تشخیص اصل از فرع چطوری؟ اینکه من با بررسی تست و نمونه سوال کنکورهای گذشته خواستم خودمو محک بزنم ولی در اصل هدایت شدم تخیص بدم اصل هایی که باید یاد بگیرم چیه. اصل ها و نکات مهم و تاثیر گزاری که میاد چیه. اینکه درسش اینه تا بتونم فکر طراح سوال رو تا حدی درک کنم و بخونم. که چطور سوال طرح میشه و اینکه چه فصل هایی پرتکرارتر و اهمیت دارتره. خلاصه که خیلی باحال دارم تحلیل گر سوالات کنکور و ذهن طراحان کنکور میشم اگر وقت اجازه میداد که اصلا جدول درست میکردم. اصلا ایده های خفن به ذهنم زده اما اجرای الان اونا الویتم نیست.

    اصلا درس دیگه این بود که درس زمین شناسی ایران که یکی از دروس تخصصی و بدفهم و پر اسم و زمان که در دوران دانشجویی اصلا اینجوری نخونده بودمش و چقدر الان یاد گرفتمش و دارم توش به تخصص میرسم اگر همین روند رو ادامه بدم.

    درس دیگه ایی که گرفتم اینکه قبل از شروع و حرکت کردن و انجام یک کار از درست بودن همه چی مطمئن بشم و بعد کلی زمان و انرژی بزارم و برای درس گرفتن از این موضوع بهای زمانی و انرژی و مغزی زیادی دادم انصافا.

    درس بعدی که از این اشتباهم گرفتم اینکه در اوج ناامیدی بازم امیدی هست و اینکه واقعا راه حل مسائل در دل خودشون هست و فقط باید صبور بود و کار درست رو انجام داد و ریشه ایی اصلاح کرد.

    درس بعدی که گرفتم این بود که یک درس و یکسری مفاهیم چقدر میشه به شکل های مختلف یاد گرفت و به شکل های مختلف ازش سوال طرح میشه.

    درس بعدی اینکه این اشتباه به خودباروی من کمک کرد که چقدر خوب تونستم بازم خودمو جمع و جور کنم و قانون همیشه و همه جا جواب میده.

    درس بعدی اینه که همش داستان هدایته و خدا منو اینطوری هدایت کرد تا نقاط قوت و ضعف خودمو ببینم و عزت نفس و اعتماد به نفس من رو ببره بالا.

    درس بعدی اینه که هرچقدر هم هر موضوعی وخیم باشه جا نزنم وادامه بدم و ادامه بدم و بعد شگفت زده خواهم شد.همه چی درست میشه.

    درس بعدی اینکه فهمیدم من چقدر خلاقم. واقعا یکسری از اخلاق ها و یژگی ها و توانایی ها رو در خودم کشف کردم که اصلا به خودم فقط افتخار میکنم و به یاد خودم میارم که من اشرف مخلوقاتم. اشرف مخلوقات بودن یعنی من اکنونم.

    درس بعدی اینه که تمرکز روی بهبود باعث میشه سریع تر اشتباهات رو بفهمی و قبل از فاجعه جلوی ضرر رو بگیری.

    درس بعدی اینه وقتی در مسیر هدایت باشی وقتی خدا رو باور کنی خدا اینجوری خودتو حتی از طریق خودت هدایت میکنه.

    درس بعدی دیگه که الان یادم اومد یادگرفتم چطور درست یاد بگیرم.

    چطور از زمانم درست استفاده کنم در جهت درست.

    چطور الویت ها رو الویت قرار بدم و همون اصل ها رو اول یاد بگیرم.

    وای که الان فکر میکنم چقدر این اشتباه به ظاهر فاجعه برام درس داره….(بازم باید سرفرصت دوباره بیام به درس هاش فکر کنم.شاید 4 اسفند بیام بازم درس بگیرم. شاید نه قطعا درس میگیرم)

    مرحله چهارم تمرین من:

    چطور از اون درس هایی که گرفتی از اشتباه اخیر، میتونی از اون درس ها در عمل استفاده کنی؟

    به چه شکلی می تونی درس ها رو در عمل اجرا کنیم؟چطور این بهبود ها رو در عمل اجرا کنیم؟

    وای خدای من چقدر باعث شد برای بقیه درس ای دیگه ام بیشتر حواسم باشه و چک کنم کجای کارم……من الان در اجرای بهبودهای دائمی هستم.

    فکر کنم تو مرحله سوم ناخودآگاه مرحله چهارم رو هم بهش رسیدم.

    اینکه الان اصلا مدل درس خوندن و یادگرفتن و وقت گذاشتن هام فرق کرده.

    حواسم به منابع ام بیشتر باشه.

    اینکه بیشتر حواسم به اصل ها و الویت ها و مهم ها باشه.

    خلاصه که خیلی خوشحالم و خوشحالم اومدم نوشتم.

    استاد جان شما بینظیری و ازتون سپاسگزارم که یک دوره هدیه برام روی سایت قرار دادی تا بیشتر به خودشناسی برسم و بیشتر یاد بگیرم و از یادگرفتن ها و تلاش هام لذت ببرم. که خودمو سرزنش نکنم که هرکسی ممکنه اشتباه کنه و اشتباه هاتم رو به شخصیت و وجود ارزشمندم وصل نکنم. خیلی حرف دارم خیلی این فایل پر از نکته بود و من تا الا بیشتر از20 صفحه در سررسیدم نوشتم. خدایا شکرت خدایا شکرت برای این همه که منو سرشار میکنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: