ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3

کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال این قسمت:

به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

آیا احساس شما این بود که:

” اشتباهی است که رخ داده و اشکالی ندارد. ببینم چه درسی برایم دارد؛ ببینم چه تغییر یا بهبودی ایجاد کنم که در آینده این اشتباه تکرار نشود؛ ببینم چطور می توانم در این موضوع بهتر شوم”؛

آیا به شدت خود را سرزنش کردی!

آیا آن اشتباه را به شخصیت خود وصل کردی و به احساس ناتوانی رسیدی؟!

آیا به این نتیجه رسیدی که کلا به در این کار نمی خوری؟!


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:

مرحله اول:

به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده. 

مرحله دوم:

توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

آیا خودت را سرزنش کردی؛

آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار نا امید شدی؛

یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

مرحله سوم:

با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:

  • چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟
  • این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟
  • از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

مرحله چهارم:

پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟


از میان تمریناتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با توضیحات این تمرین داشته باشد، به عنوان تمرین انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.


منابع کامل درباره محتوای این فایل:

دوره شیوه حل مسائل زندگی


سایر قسمت های این مجموعه

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    306MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    31MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهشید» در این صفحه: 1
  1. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1636 روز

    سلام به اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    استاد، من هنوز نوشته های فایلهای نشانه دیروز و پریروزم رو نتونستم تکمیل کنم از بس که مفصل هستن و نکته دارن. اما الان دقیقه 8 فایل نشانه امروزمه و من نتونستم بقیه فایل رو گوش بدم و گفتم فعلا بیام این مطالب رو بنویسم…

    استاد، یه بار دیگه فایل نشانه ام من رو شگفت زده کرد و هنوز هم بعد از این همه مدت برای من عادی نشده این همزمانی فایلهای نشانه با اتفاقات زندگیم…

    دیروز به همراه 2 دوست دیگه رفته بودیم ناهار بیرون و چند تا جای جالب رو دیدن کردیم که تمام این برنامه ها هم در اثر چند تا همزمانیه فوق العاده جور شدن، ولی حالا من میخوام به موضوع این فایل بپردازم…

    آخرین جایی که رفتیم، به پیشنهاد من یه دریاچه ای نزدیکمون بود که من چند روز قبلش رفته بودم و خوشم اومده بودم و پیشنهاد دادم که بریم اونجا…

    وقتی که رفتیم اون دوستی که ماشین آورده بود گفت که فیریزبی و توپ فوتبال توی ماشینش داره و آوردشون که 3 تایی بازی کنیم…

    من تا حالا فریزبی بازی نکرده بودم و فقط توی فیلمها دیده بودم و خیلی خوشم اومد ولی اونا هردوشون بلد بودن …

    خلاصه دفعه های اول، خیلی کج پرتاب میکردم یعنی دیر رهاش میکردم و به جای اینکه مستقیم به سمت نفر مقابل حرکت کنه، به سمت راست متمایل میشد..

    دوستانی که باهام بودن هم خیلی خوب من رو راهنمایی میکردن که حالت دستم باید چجوری باشه و کمک میکردن که من زودتر مسلط بشم…

    خلاصه در یک مقطعی جهت پرتابهای من اصلاح شد و به خصوص یکی از بچه ها هم با هر پرتاب درست، خیلی تشویقم میکرد. ولی بعد دوباره یه جاهایی پرتابهام کج شدن…

    توی این مرحله، من هر بار که کج پرتاب میکردم، عذر خواهی میکردم یا میگفتم اوووووووه….. اَههههههههه و از اینجور حالتهایی که نشون میده: ای بابا بازم خراب شد!!!

    بعد یه لحظه توی بازی این فکر اومد توی ذهنم که: «اونا از اول بازی تا حالا یه بار هم درباره پرتابهای خودشون از این عکس العملها نشون ندادن!»

    البته اونا خیلی خوب بازی میکردن ولی خوب بالاخره بعضی وقتها هم که خراب میشد، از این عکس العمل ها نداشتن…

    تازه، این دفعه اولی بود که اصلا من فریزبی رو از نزدیک میدیدم!!

    همون دوستی هم که بیشتر تشویقم میکرد، این نکته رو هم گفت که تو کفشت مناسب ورزش و فعالیت اینجوری نیست. (اونا هردو کتونی پوشیده بودن)

    خلاصه،…. از یه جایی به بعد، دیگه هم به خاطر کفشهام خسته شده بودم، هم اینکه چون همه پرتابهام درست نبودن من گفتم که دیگه نیستم و شما بازی کنید.

    الان که به احساس اون لحظاتم فکر میکنم، احساس میکنم حسم اون موقعم حس خجالت بود. یعنی وقتی پرتاپ اشتباه میشد، احساس خجالت و شرمندگی بهم دست میداد.

    یعنی انگار که باید خیلی حرفه ای تر و مسلط تر بازی میکردم، ولی چون خوب بازی نکردم، نذاشتم که به بقیه هم خوش بگذره و بازیشون رو خراب کردم!!!… پس بهتره من دیگه ادامه ندم تا حداقل اونا خودشون بازی کنن و لذت ببرن.

    من هنوز بقیه فایل رو گوش ندادم. درواقع وقتی فایل نشانه ام اومد، اولش همینجوری یه نگاهی به متن فایل کردم و سوالش رو خوندم ولی چیز خاصی به ذهنم نیومد که برای جوابش بنویسم. بعد گفتم خوب بذار فایل رو گوش بدم، شاید از توی مثالهای استاد بتونم یه چیزی پیدا کنم…

    به دقیقه 2:22 که رسید، چشمهای من 4 تا شد با شنیدن این جمله:

    «««….میتونه ورزش باشه، مثلا شما میخوای یه حرکتی رو بکنی و یه توپی رو بزنی توی گل و نمیتونی این کار رو انجام بدی و اشتباه میکنی….»»»

    و یه دفعه بازی دیروز و اون فکری که موقع بازی از ذهن من گذشته بود یه دفعه اومد توی ذهنم.

    فعلا تا اینجا رو نوشتم تا بقیه فایل رو گوش بدم و تمرینش رو تکمیل کنم…

    ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    نکات مهم فایل:

    + چرا مشارکت در کامنت‌های فایل‌ها به ما کمک می‌کنه که درک بهتری از موضوع داشته باشیم؟

    دلیلش اینه که هر کدوم از ما داریم از یک منظر به اون سوال فکر می‌کنیم و جواب میدیم و تمرین رو انجام میدیم و زاویه‌ای دیدی که یک نفر برای حل مسئله انتخاب می‌کنه، میتونه به بقیه هم کمک کنه.

    + در زمانی که اشتباهی انجام شد، باید به خودم بگم:

    ««این اشتباه انجام شد، هیچ اشکالی نداره. می‌تونم ازش درس بگیرم. این یه فرصتیه برای یادگیری.

    بشینم فکر کنم ببینم اگر دفعه دیگه خواستم این کارو انجام بدم، چجوری انجامش بدم که اشتباه نکنم؟»»

    و اون رو به عنوان یه فرصتی ببین، برای پیشرفت و برای یادگیری

    و ببین که آیا راحت بودی با اشتباه کردن؟

    چون، این نحوه واکنش ما نسبت به اشتباهاتمونه، که نشون میده که چه ذهنیتی داریم.

    یک ذهنیت قدرتمند کننده وقتی که یک اشتباهی رو انجام میده:

    + می‌پذیردش

    + و اون رو به عنوان یک فرصتی برای پیشرفت میبینه.

    مثلاً میگه:

    ««من توی این زمینه، این کارو انجام دادم و جواب نداد… یا کار اشتباهی بوده یا به شیوه نادرستی انجامش دادم… حالا باید ببینم که کجای کار ایراد داشته؟ چه درسی می‌تونم ازش بگیرم؟ چطور می‌تونم از این اشتباه به نفع خودم استفاده کنم؟»»

    و یک ذهنیت محدود کننده این نگاه رو داره که:

    این اشتباهه نشون میده که من به درد نخورم!

    این اشتباهه نشون میده که من آدم بی‌عرضه‌ایم یا من آدم ناتوانی‌ام!

    یا خیلی عصبانی میشه…

    یا خودش رو سرزنش و تحقیر می‌کنه…

    یا اگر کسی اشتباهش رو بهش بگه، ممکنه خیلی حالت تدافعی بگیره.

    ولی یک ذهنیت قوی میپذیره و میگه:

    ««آقا مسیر پیشرفت از همین جا شروع میشه.

    من یه کاری رو انجام میدم، حالا شاید هم دفعه‌های اول درست انجامش ندم. ولی با بازخوردایی که می‌گیرم و بهبودهایی که میدم، دفعه بعد هی بهتر و بهتر میشه.

    قرار نیست اگر یه اشتباهی کردم به این معنا باشه که من آدم اشتباه یا ناتوانی هستم!

    یا به این معنا باشه که من دیگه هیچ وقت نمی‌تونم اون کارو درست انجام بدم یا توی اون موضوع پیشرفت کنم!

    این نگرش که بخواهیم خودمون رو سرزنش کنیم، یا اگر یه اشتباهی کردیم فکر کنیم به درد این کار نمی‌خوریم، نگرش درستی نیست.

    ذهنیتی که خیلی از افراد شکست خورده دارن اینه که:

    با اولین اشتباه و با اولین خطا توی کارشون، توی بیزینسشون یا توی روابطشون، نتیجه گیریشون اینه که:

    آقا من به درد این کار نمی‌خورم…. من برای این کار ساخته نشدم!

    یا اگر اشتباه بکنم یعنی دیگه یه فاجعه‌ای رخ داده!

    و دیگه با باورهای خودشون یه سدی درست می‌کنن که دیگه پیشرفت نکنن.

    + ولی یه آدمی که ذهنیت قوی داره:

    می‌پذیره که این مسیره یادگیریه…

    و آدم از توی شکم مادرش که همه چیو بلد نیست که!

    آدم به دنیا میاد و برای اینکه پیشرفت کنه، یه کاری رو تست می‌کنه. بعد اگر درست انجامش نداد، شیوه انجامش رو تغییر میده و از یه زاویه دیگه تستش می‌کنه.

    + تمام این اشتباهات، خیلی خیلی به ما کمک می‌کنن که پیشرفت کنیم و یاد بگیریم.

    اینکه بشینیم فکر کنم: ««من اگر اون اشتباه را انجام دادم، دفعه بعد توی همچین موقعیتی چطور می‌تونم از اون اشتباه درس بگیرم که دیگه تکرارش نکنم؟»»

    یعنی به جای اینکه خودمو سرزنش کنم یا به خودم خیلی سخت بگیرم یا خودم را تخریب کنم، بگم:

    ««اشکال نداره…. اتفاق افتاد…

    دفعه دیگه چطور می‌تونم از این اشتباه به نفع خودم استفاده کنم؟

    چطور می‌تونم ازش درس بگیرم؟»»

    + اصلاً نباید اشتباهات خودمون رو با کارهای درست بقیه مقایسه کنیم.

    یک ذهن قدرتمند باید بتونه به خودش بگه:

    ««اشتباه پیش میاد…

    مهم درسیه که از اشتباه می‌گیرم.

    این میتونه بهترین هدیه خداوند باشه برای من که باعث بشه کلی پیشرفت کنم و کلی درس بگیرم.

    و کلی توی این مسیر، موفقیت‌های بیشتری کسب کنم.

    اصلا اگر این اشتباه نبود، شاید این درس رو انقدر خوب یاد نمی‌گرفتم»».

    + باورهای محدود کننده ای که ممکنه افراد در این زمینه داشته باشن:

    1- اگر من توی یه کاری اشتباه می‌کنم، به این دلیله که در انجام درست اون کار ناتوانم!

    یعنی انگار توانایی یه چیز ثابت و استعدادیه، که طرف باهاش به دنیا اومده! و اگر نداشته باشیش هم دیگه انگار نمیشه بهبودش داد!

    در صورتی که اینطور نیست….

    ما توی هر زمینه‌ای که خوب نباشیم، می‌تونیم بهتر بشیم.

    توی هر زمینه……. توی هر زمینه‌ای

    یعنی هیچ زمینه‌ای نیست که شما نتونی توش بهبود پیدا کنی.

    هیچ کاری در دنیا نیست که نشه آدم یادش بگیره، اگر علاقه داشته باشی و اگر بخوای.

    از آشپزی تا ورزش تا کدنویسی و ….

    یعنی این ذهنیت رو باید در خودمون ایجاد کنیم که:

    من آنچه را که بخواهم یاد بگیرم، می‌توانم یاد بگیرم…

    چیزی به نام استعداد ذاتی وجود نداره.

    چیزی که وجود داره اینه که:

    آدم اون چیزی رو که بهش علاقه داره، میره یاد میگیره…

    تکرار میکنه …

    اشتباه میکنه …

    بهبود میده …

    ادامه میده …

    ادامه میده …

    و توش بهتر میشه.

    حتی اگر به قول بعضیا بگن استعداد نداره.

    چون اون ذهنیته است که مهمه.

    در کل اینو یادت باشه که:

    آنچه را که تو بخوای یاد بگیری و توش پیشرفت کنی، می‌تونی توش پیشرفت کنی.

    هیچ چیزی اینجوری نیست که بگی من به درد این کار نمی‌خورم! کسی که اینجوری بگه یعنی خودش، داره خودش رو محدود میکنه با این حرف.

    همه ما این توانایی رو داریم….

    اصلاً مغز این توانایی رو داره که می‌تونه هر چیزی که بخواد رو یاد بگیره و توش بهتر و بهتر بشه.

    + توی این مسیر هم اشتباه می‌کنه و اشتباهاتم قسمتی از مسیرن برای یادگیری.

    هیچ اشکالی هم نداره، همه اشتباه می‌کنن، فقط ما نیستیم. ولی مهم اینه که:

    چه نگاهی بهشون داشته باشیم؟

    و چه درس‌هایی ازشون بگیریم؟

    و چطور خودمون رو بهبود ببخشیم؟

    به جای اینکه خودمونو سرزنش کنیم، یا اگر اشتباه کردیم به توانایی‌هامون شک کنیم.

    + اگر اشتباه کردیم به این معنا نیست که ما ناتوان و بی‌عرضه و به درد نخوریم!!! یا اینکه آدم اشتباهی هستیم!

    نه توی اون یه مورد، به هر دلیلی، من نتونستم خوب عمل کنم. حالا شاید تمرکز نداشتم و غیره. باید ببینم ایراد چیه؟

    ایرادشو در بیارم و ازش درس بگیرم و پیشرفت کنم.

    مثلاً توی بازی وقتی یه نفر اشتباه میکنه، به این معنا نیست که بلد نبوده. به این معناست که اون حرکت رو اشتباه انجام داده.

    ولی بهترین‌ها هم یه زمانی ممکنه اشتباه کنن و اینم طبیعیه. این اشتباه به این معنا نیست که بی‌عرضه و به درد نخورن و باید شک کنند به استعدادها و توانایی‌ها و ویژگی‌های خوبشون!!!

    به این معناست که:

    ««حالا یه چیزی پیش اومده و من باید ببینم که چه درسی ازش می‌گیرم، به جای اینکه بشینم خودم رو هی اذیت کنم، یا خیلی نگاه تدافعی بهش داشته باشم و یا اینکه خودم رو سرزنش کنم»».

    2- یه باور محدود کننده دیگه ممکنه این باشه که: اگر من اشتباه کنم، مردم دیگه خیلی منو حساب نمی‌کنن.

    یعنی ما خیلی مواظبیم که اشتباه نکنیم، به این دلیل که از واکنش دیگران میترسیم.

    مثلاً فکر میکنیم اگر من اشتباه کنم، ممکنه مردم من رو به عنوان یک آدم شکست خورده و به درد نخور ببینن.

    نه…. نظر مردم اصلاً مهم نیست.

    نکته مهم:

    ««ما برای مردم زندگی نمی‌کنیم… اینکه قرار باشه نظرات مردم در مورد رفتار ما، در مورد اعمال ما و در مورد تصمیمات ما، برای ما خیلی مهم باشه، به ما ضربه میزنه»».

    ما باید یه اصولی داشته باشیم و طبق اصول خودمون حرکت کنیم. حالا ممکنه اشتباه کنیم و مردم هم ببینن.

    چه اشکال داره؟! به خودت بگو:

    ««بزار مردم هرجوری که می‌خوان فکر کنن. ولی اگر من از اشتباهم درس بگیرم، دفعه بعد قدرتمندتر برمی‌گردم»».

    پس تا جایی که ممکنه سعی کن نگاه مردم رو و اون حساسیتی که در مورد این داری که مردم در موردت چی فکر میکنن رو، هی کمتر و کمتر کنی.

    به خودت بگو:

    ««من نباید کاری داشته باشم که مردم درباره من چی فکر میکنن…. نظر مردم درمورد من مهم نیست.

    مهم اینه که خودم می‌دونم دارم پیشرفت می‌کنم…. مهم اینه که خودم احساس کنم رو به جلو هستم،‌ فارغ از اینکه مردم هر فکری بکنن»».

    و اگر اشتباه کردی هم، نگران واکنش‌های مردم نباش. اصلاً دنبالشم نباش که بخوای اونا رو قانع کنی. دنبالشم نباش که براشون توضیح بدی. اصلاً کاری بهشون نداشته باش.

    به جاش:

    بشین با خودت خلوت کن و بگو: ««چه درسی می‌گیرم؟»»

    و قشنگ احساس خوبی داشته باش از اینکه این یک فرصته برای یادگیری.

    و بگو: ««هر بار بهتر میشم. این دفعه از درس‌هاش استفاده می‌کنم و درسمو می‌گیرم و دفعه بعد خیلی خیلی بهتر هم عمل می‌کنم»».

    + 3- یکی دیگه از باورهای محدود کننده در مورد این موضوع هم اینه که افراد میگن: ««اگر من توی یه چیزی اشتباه کنم، یعنی اینکه به دردش نمی‌خورم»»!

    و دیگه بعدش کلاً به اون قضیه فکر نمی‌کنن! یعنی فرار می‌کنن از تجربیات جدید، به این دلیل که فکر می‌کنن به دردش نمی‌خورن!

    نه… تو هر کاری رو که شروع کنی، احتمال داره توش اشتباه کنی، و این به این معنی نیست که تو به درد اون کار نمی‌خوری.

    به این معنیه که:

    یه سری درس‌ها رو هنوز بلد نیستی، و اون درس‌ها قابل یادگیریه.

    و یادش می‌گیری و تکرار می‌کنی

    و تمرین می‌کنی و روی خودت کار می‌کنی

    و ادامه میدی و ادامه میدی

    و بهتر میشی.

    بنابراین خودتون رو تخریب نکنید که من به درد این کار نمی‌خورم.

    خیلی از افراد اینجورین که وقتی که یه اشتباهی می‌کنن، دیگه سعی می‌کنن وارد اون موضوع نشن. سعی می‌کنن از اون موضوع فرار کنن چون به این نتیجه می‌رسن که به دردش نمی‌خورن!

    ولی افرادی که ذهنیت قوی دارن، بعد از اشتباهشون میگن:

    ««درس‌هاشو می‌گیرم و دفعه بعد دوباره اون کار رو انجام میدم که بهتر بشم…. فرار نمی‌کنم، بهبودش میدم»».

    + نکته بعدی اینه که بعضی وقت‌ها اشتباه برای این پیش میاد که ما از روش اشتباهی داریم کار رو انجام میدیم و اگه بریم سراغ یه روش دیگه نتیجه درست میشه، نه اینکه ما بلد نیستیم.

    پس نباید به توانایی‌هات شک کنی… به جاش بقیه روش‌ها رو امتحان کن.

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    + نکته: تو هر کاریو که بخوای می‌تونی یاد بگیری

    می‌تونی توش عالی بشی

    می‌تونی بهتر و بهتر بشی….

    با تمرین، با تکرار، و با بهبود دادن روندی که داشتی انجام می‌دادی… و با فکر کردن.

    آدم کِی می‌تونه اینجوری فکر کنه؟

    موقعی که به خودش شک نکنه…. موقعی که احساس نکنه بی‌عرضه است….. موقعی که احساس نکنه نمی‌تونه از یه حدی بیشتر پیشرفت کنه.

    ویژگی مغز اینه که تا هر چقدر که بخواید می‌تونید پیشرفتش بدید.

    هر بار می‌تونه بهتر و بهتر بشه توی هر زمینه‌ای. هرچقدر ازش کار بکشی و هرچقدر که تمرینش بدی، میتونه توی اون زمینه قویتر و قویتر بشه.

    کار مغز اینه: ««هر چقدر بیشتر روی یه موضوعی کار کنی، مغز در اون زمینه قوی‌تر و قوی‌تر میشه»».

    مثلاً توی یه سری کارهای عملی مثل ورزش‌ها، دیگه بعد از هزاران بار تمرین و تکرار، مغز خودش یه سری عکس العمل‌ها رو انجام میده.

    حالا چرا اولش این اتفاق‌ها نمی‌افتاد؟

    این به دلیل اینه که یه سری الگوها اینقدر تکرار شدن که تبدیل شدن به یه شکل جدیدی توی سیم کشی مغز ما.

    و این نشون میده که مغز، توی هر زمینه‌ای می‌تونه پیشرفت کنه و کارهایی را انجام بده که تو الان اصلاً باور نمی‌کنی.

    و اگر با احساس خوب، با احساس خوب، با یقین به توانایی‌های خودت و توانایی یادگیریت تکرارشون کنی، اونوقت توی هر زمینه‌ای می‌تونه بهتر و بهتر و بهتر بشه.

    این قانون یادگیریه…. به شرطی که نترسی از اشتباه کردن و به شرطی که خجالت نکشی اگر اشتباه کردی.

    خودت رو سرزنش نکنی و فکر نکنی بی‌عرضه‌ای و به درد نمی‌خوری چون اشتباه کردی!

    + در نهایت، ذهنت رو مانیتور کن که وقتی اشتباه می‌کنی چه واکنشی داره نشون میده؟ و اگر دیدی خیلی واکنش بدی داره نشون میده و خیلی داره تحقیر و سرزنش می‌کنه، سعی کن هر بار این تمرینو انجام بدی و این نگرش رو تغییر بدی و بعد بینی:

    آیا دفعه های بعد راحتتر با خودت برخورد میکنی؟ آیا راحتتر درس‌هاشو می‌گیری؟

    آیا تغییری داره توی ذهنت ایجاد میشه؟ یا نه، زود ناامید میشی و دیگه ادامش نمیدی؟

    بعد ببین آیا کلاً نگرشت درباره اشتباه کردن، داره تغییر می‌کنه؟ آیا داره مثبت‌تر و قدرتمند کننده‌تر میشه؟

    اگر اینطور نبود باید برگردی و تمرینات رو دوباره انجام بدی.

    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    تمرین فایل:

    مرحله اول:

    به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده.

    پاسخ:

    داستان فیریزبی که ابتدای کامنتم نوشتم.

    مرحله دوم:

    توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

    پاسخ:

    احساس خجالت میکردم و حس میکردم که باید تمرین کنم و یاد بگیرم بعد باهاشون بازی کنم.

    البته از وسطهای بازی به اون عکس العملهایی که نسبت به پرتابهای خودم داشتم آگاه شدم و متوجه شدم که بقیه در مقابل پرتابهای اشتباهشون عکس العمل خاصی نشون نمیدن و خیلی عادی دارن بازی میکنن و لذت میبرن. با این حال دیگه اواخر بازی من ادامه ندادم.

    مرحله سوم:

    با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:

    چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟

    پاسخ:

    چیزی که الان به ذهنم میرسه اینه که در درجه اول من باید سعی کنم که از این به بعد از اون لحظه ای که درش هستم لذت ببرم و از اون فرصتی که برای تجربه یه فعالیت جدید پیش اومده استفاده کنم و حتی شکرگزار باشم. به خصوص اینکه ما مشغول بازی بودیم ولی حتی اگر قضیه مربوط به کار هم بود، باز همین جواب رو میشد براش درنظر گرفت.

    موضوع دوم اینکه من باید بعد از هر پرتاب درستم هم خودم رو تشویق میکردم هم توی ذهنم و هم با کلامم و با حرکاتی که میتونستم انجام بدم و خودم به خودم امتیاز عالی بدم نه اینکه منتظر باشم بقیه از بازی من خوششون بیاد و تعریف کنن.

    این اشتباه، چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟

    پاسخ:

    شاید این اشتباه در این مرحله از زندگی یا در این موقعیت برام رخ داد تا من درسش رو یاد بگیرم و به مرور از موارد کوچیک و جزئی شروع کنم و رفتارم رو با خودم اصلاح کنم و با خودم مهربونتر باشم و حواسم باشه که دارم کمالگرایانه برخورد میکنم. تا در موقعیتهای دیگه ای که در آینده قراره برام پیش بیاد آمادگیش رو داشته باشم و درسش رو از قبل یاد گرفته باشم.

    از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

    پاسخ:

    از این زاویه که من دفعه اولی بود که این بازی رو انجام میدادم و اتفاقا برای بار اول خیلی هم خوب بازی کردم و تازه کفش مناسب هم نپوشیده بودم.

    درضمن هدف از بازی، لذت بردن بود نه پرفکت بودن و بدون اشتباه بازی کردن که این نشون میده من توی اون شرایط نسبت به خودت کمالگرایانه برخورد کردم.

    مرحله چهارم:

    پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟

    پاسخ:

    برای جواب این سوال، من یه سری نکات و خاطرات که در این رابطه یادم میاد که اینجا مینوسمشون.

    من کاملا یادمه که بچه هم که بودم همش نگران این بودم که نکنه وقتی برادرم و پسرهای فامیل بازی می کنن منو بازی ندن، با اینکه اونا همیشه منو هم توی بازیهاشون راه میدادن.

    شاید به خاطر همینه که همش حس میکنم باید یه کاری رو خوب انجام بدم از ترس اینکه نکنه دیگه نزارن توی اون کار باشم.

    حتی بعدها که بزرگتر شدم هم توی جمعهای فامیلی و بازیهای خانوادگی هم همین حس رو داشتم که نکنه خراب کنم! و این موضوع اونقدر در من شدت گرفته بود که توی یه مقطعی حتی اگر یه کاری رو درست هم انجام میدادم و ازم تعریف میکردن، اعتماد به نفسمو از دست میدادم که الان اگه خراب کردم، ازم ناامید میشن. یعنی احساس میکردم که مثلا سر کار، برای فلان موضوع روی من حساب باز کردن و حالا من اگر نتونم انتظارشونو برآورده کنم خیلی احساس بدی پیدا میکنم.

    البته اینو هم بگم که الان این ویژگی ها خیلی در من کمتر شده اما خوب با توجه به تجربه دیروز مشخصه که هنوز هم هستن.

    حالا ایده هایی که برای بهبود این موضوع به ذهنم میرسه اینه که:

    + باید همونجور که در گذشته مغزم رو با افکار منفی بمباران میکردم، حالا بیام در هر لحظه و برای انجام هر کاری مغزم رو با افکار مثبت بمباران کنم…

    مثلا بگم:

    خدایا شکرت، چقدر قراره توی این کار بهمون خوش بگذره…

    خدایا شکرت، قراره یه چیز جدید رو تجربه کنم و خدا میدونه چقدر قراره رشد کنم و لذت ببرم…

    خدایا شکرت، من تا حالا شانس انجام این کارو نداشتم. ممنونم که این فرصت رو نصیب من کردی که تجربه اش کنم.

    خدایا شکرت که هر چیزی که لازم باشه بلد باشم رو بهم یاد میدی، تا تجربه لذتبخش تری داشته باشم.

    + مورد بعدی اینکه باید سعی کنم که بیشتر در لحظه باشم و از اون شرایطی که پیش اومده لذت ببرم و تا جایی که میتونم تجربه جالبتر و باحالتری رو برای خودم خلق کنم. حالا اون شرایط هر چی که هست: موقعیت کاریه، انجام یه بازی جدیده، پختن یه غذای جدیده،

    و اصلا لازم نیست نگران فکری که توی سر دیگران میچرخه باشم. چون احتمالا در بیشتر مواقع خیلی بهتر از اون چیزیه که من تصور میکنم و اصلا باید یاد بگیرم که خودم و تجربه خودم و لذت بردن خودم برام مهم باشه و نباید با هر حرکتی که انجام میدم، اولین فکری که توی ذهنم میاد درمورد نگرانیم راجع به تصور دیگران از خودم باشه!

    ضمن اینکه الان که قانون مدارها رو میدونم، باید یادم باشه که این تجربه و این موقعیت به خاطر لیاقت و مدارم بوده و اینطور نیست که با یه اشتباه کوچیک اتفاق خاصی بیوفته. اگر من با این افراد هم مدار باشم که جهان ما رو کنار هم نگه میداره و اگر هم هممدار نباشیم که من کار خاصی نمیتونم انجام بدم که با اونها بمونم.

    + حتی میتونم با مرور یه سری فکرای قدرتمند کننده، فکرهای اشتباه ذهنم رو خنثی کنم. مثلا به خودم بگم که اون افراد خیلی خوشحال و خوش شانس هستن که من توی تیم کاری یا تیم بازیشون هستن.

    + و مورد آخری که به ذهنم رسید، یادآوری این آیه بود که:

    إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ۚ

    …که یقیناً نیکی ها، بدی ها را از میان می برند… (بخشی از آیه 114 سوره هود)

    این آیه برای من این مفهوم رو داره که نگران اشتباهاتی که ممکنه انجام بدی نباش. چون نه تنها همه چیز خیلی خوب پیش میره، بلکه این وعده خداونده که اگر هم اشتباهی بکنی، خداوند اون اشتباه رو با اعمال درستی که انجام میدی، برات جبرانش میکنه.

    استاد عباس منش، خیلی خیلی ممنون برای این فایل ارزشمند

    سپاسگزار شما و خانم شایسته برای تهیه این فایلها هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: