کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال این قسمت:
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …
آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!
آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.
مرحه دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.
در فایل این جلسه، مثالهای متعددی درباره نحوه انجام این تمرین توضیح داده شده که به شما کمک می کند موضوع را کامل درک کنید.
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
منابع کامل درباره محتوای این فایل:
آموزه های این بخش از دوره قانون آفرینش، منطق هایی قوی در ذهن ما می سازد که مبنای استقبال از تغییر است. یعنی این آگاهی ها، آیتم های رنج و لذت را در اهرم ذهن ما به گونه ای اصلاح می کند که فرد به صورت خودجوش، جهادی اکبر برای ایجاد تغییرات بنیادین در باورهای محدودکننده به راه می اندازد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4252MB27 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 426MB27 دقیقه
به نام رب العالمین
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همه همراهان دوست داشتنی
وقتی تغییری در زندگیتون اتفاق میفته چقدر مقاومت می کنید یا چه واکنشی به اون تغییر دارید؟ اگر یک تغییری در شرایط نرمال زندگیتون رخ بده چه واکنشی نشون می دین؟ آیا مقاومت می کنید یا اون رو به عنوان یک فرصت برای پیشرفت و بزرگ شدن و برای چیزای جدید می بینید؟
شاید اگر چند سال پیش به این سوال جواب میدادم می گفتم خیلی در مقابل تغییرات مقاومت دارم چون من آدمی بودم که اگر یه برنامه ای میریختم یا حتی یه ساعتی قراری داشتم و ساعتش تغییر می کرد اینقدر اعصابم خورد می شد و بهم می ریختم که انکار دنیا از این رو به اون رو شده. اما در حال حاضر به حدی تغییر کردم و اینقدر خودم تغییرات در زندگیم به وجود آوردم قبل از اینکه خودش بخواد به وجود بیاد که احساس می کنم مقاومت خاصی در برابر تغییر ندارم. چند تا مثال از تغییرات زندگیم میزنم.
مدت ها پیش شاید حدود چندین سال پیش من به خاطر ناامیدی از همه توانایی هام بلاخره از غرورم دست کشیدم و اولین بزرگ ترین تغییر زندگیم رو ایجاد کردم و رفتم و شروع کردم با ماشین اسنپ کار کردن. درآمدم بد نبود و اتفاقا تا یه جایی که خیلی راضی بودم و کلی پس انداز کرده بودم و طلا خریده بودم. اما بعد از 6 7 ماه یهو بنزین گرون شد. تا این اتفاق افتاد گفتم خب حالا چیکار کنم؟! به عنوان نشونه تغییر در نظرش گرفتم و رفتم یه شرکت صحبت کردم واسه ویزیتوری و دیگه نرفتم اسنپ. اوایل سخت بود ولی یاد گرفتم و خیلی با انگیزه کار کردم.
بعد از 6 ماه که کارم رو دیدن رئیس شرکت صدام کرد و گفت می خوام بشی مدیر فروش. مدیر فروشی واقعا برام خیلی سخت بود و صبح و شب تلفنم زنگ می خورد. اما قبول کردم و یاد گرفتم و از پسش بر اومدم.
بعد از یک سال شرکتی که نمایندگیش رو داشتیم با شرکتمون قراردادش رو تمدید نکرد و رفت با یه شرکت دیگه و من دوباره شدم ویزیتور اما از این تغییر ناراحت نشدم هیچ، خوشحالم شدم و ازش استقبال کردم و جالبه در آمدم تقریبا دو برابر زمانی شد که مدیر فروش بودم.
آخر همون سال شرکتی که توش کار می کردم شرکت و جمع کرد و من حتی نمی دونستم که از بعد عید باید چیکار کنم. اما به حدی از این تغییر خوشحال بودم که 12 روز عید رو با همسرم رفتیم سفر قشم و هرمز و… هرچی پولم داشتم خرج کردم و فقط اندازه خریدن قانون سلامتی پول نگه داشتم و برگشتم. 16 فروردین یه شرکت دیگه استخدام شدم و فقط حقوق پایه ام دو برابر حقوقی بود که توی شرکت قبلی می گرفتم. و به حدی این شرکت مزایا می داد که هر روز خدا رو شکر می کردم که اومدم این شرکت.
از 13 فروردین قانون سلامتی رو من و همسرم شروع کردیم. اون روز ناهار پلو قیمه خورده بودیم و بعد از دیدن فایل قانون سلامتی اون آخرین باری بود که کربوهیدرات وارد بدنم کردم. یعنی از 14 فروردین سبک زندگی غذایی 30 ساله ام رو تغییر دادم و الان به لطف و مرحمت خداوند 2 ساله دارم یکسره ادامه میدم و هر روز بابت این تغییر سپاسگزارم. زمانی که لاغر شده بودنم هم از هزاران نفر چرت و پرت شنیدم ولی نذاشتم واسه خودم تا هیکلم تغییر کرد و عالی شد.
یک سال هم توی آخرین شرکت کار کردم و بلاخره به جایی رسیدم که دیگه می خواستم کسب و کار شخصی و مورد علاقه خودم رو داشته باشم. 11 سال سابقه بیمه داشتم، حقوق خیلی بالایی داشتم و شرکت کلی مزایا داشت. 130 میلیون هم بدهکاری وام خونه داشتم.
فایل های آقا رضا اومد. یه تغییر بزرگ کردم. همسرم گفت بیا هرچی پول و پس انداز داریم رو بدیم واممون رو تسویه کنیم. شروع کردیم به این کار و تا اردیبهشت امسال تقریبا توی 3 ماه وام رو صفر کردیم و تمام. اول سال هم از کارم در اومدم. همسرم هم از شریکش جدا شد و از کارش در اومد.
شروع کردیم توی خونه کار مورد علاقه مون رو کردن. همسرم نقاشی میکشید و آموزش میداد و من هم برای همین کار سایت زدم و توی آپارات شروع کردیم تولید محتوا کردن. هر روز روی سایت ها کار می کردم همسرم هم هر روز ویدئو ضبط کرد. استاد توی فایلی که در مورد بهای موفقیت داده بودن مثال یک نفر رو زده بودن که بهش گفته بودن می تونی یک سال 365 روز 365 تا آموزش بزاری روی یوتیوب. توی یک سال 365 روز 356 تا ویدئو گذاشتیم روی آپارات. آپاراتمون به درآمدزایی رسید، سایتمون پر بازدید شد، کلی هنرجو اومد و دوباره زمان یه تغییر دیگه بود!!!! اینیکی خیلی بزرگ بود و نجواها خیلی بیشتر بود. ولی ایده ای بود که خداوند الهام کرده بود و می دونستیم با انجامش اوضاع خیلی بهتر میشه. اینکه خونمون رو بکنیم آموزشگاه و گالری و دفتر کار و فقط یه اتاق رو برای خواب و این چیزا نگه داریم.
برای این تغییر به حدی مقاومتمون کم بود که تموم خوشحالیش صبح تا شب داشت مارو پوش می کرد. یک هفته مونده بود تا عروسیمون این تصمیم رو گرفتیم و اینقدر خوشحال بودیم که می خواستیم زودتر عروسی برسه تا از فرداییش این کارها رو انجام بدیم.
عروسی رو گرفتیم و کلی از کادو های عروسیمون رو هزینه کردیم تا بتونیم خونه رو تبدیل کنیم به آموزشگاه و گالری و دفتر. این کار رو انجام دادیم. هنوز 6 ماه هم نمی گذره. اویلش یه کم سختی داشت اما کم کم افتادیم رو دور و کلی ثبت نامی اومد و کلی سفارش اومد و حتی برای من هم هنرجو برای طراحی سایت و سئو اومد و واقعا همه چیز از این رو به اون رو شد.
الان دیگه وقتی یه برنامه تغییر می کنه ناراحت نمیشم. چون اینقدر تغییرات عظیم تر دیدم که هیچی برام ناراحت کننده نیست.
من یه عالمه در این بین تغییرات و انعطاف پذیری های کوچیک داشتم که بخوام همه رو بنویسم شاید بیشتر از 20 صفحه کامنت بشه اما چیزایی که احساس می کنم خیلی تاثیر گذار بود رو نوشتم.
الان که نگاه می کنم می بینم واقعا من به همه تغییرات با خوشحالی سلام گفتم و رفتم توش. نمی گم توی همه شون هم عالی عمل کردم ولی از رفتن توی تغییر ترس نداشتم. و الان که به روند زندگیم نگاه می کنم می بینم همین به مرور رفتن توی تغییرات این شخصیت نترس در برابر تغییر رو برام به وجود آورده.
از شما بی نهایت سپاسگزارم و فکر کنم کامنتام برای این قسمت ادامه داشته باشه