کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال این قسمت:
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …
آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!
آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.
مرحه دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.
در فایل این جلسه، مثالهای متعددی درباره نحوه انجام این تمرین توضیح داده شده که به شما کمک می کند موضوع را کامل درک کنید.
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
منابع کامل درباره محتوای این فایل:
آموزه های این بخش از دوره قانون آفرینش، منطق هایی قوی در ذهن ما می سازد که مبنای استقبال از تغییر است. یعنی این آگاهی ها، آیتم های رنج و لذت را در اهرم ذهن ما به گونه ای اصلاح می کند که فرد به صورت خودجوش، جهادی اکبر برای ایجاد تغییرات بنیادین در باورهای محدودکننده به راه می اندازد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4252MB27 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 426MB27 دقیقه
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم
و سلام به مریم شایسته عزیز و تمام دوستان ارزشمند و هم مسیرم
واقعا خداروشکر برای یک فایل آگاهی بخش دیگه، خداروشکر برای این صدای شرشر بارون و فراوانی که به یادم میاره.خداروشکر که امروز بوی تغییر فصل زمستان به بهار رو دیدم و متوجه شدم جهان چقدر با نظم و قانون های ثابت خودش داره خودشو برای تغییر چهره و تغییر فصل آماده میکنه و چقدر این طبیعت درس داره.
==========================================================
سوال قسمت 4_ ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …
آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!
آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!
_ وقتی تغییری پیش میاد من به عنوان یک تجربه جدید نگاه میکردم همیشه و کم کم تغییرها رو فرصت هایی برای رشد کردن و پیشرفت کردن دیدم. تغییرها رو با آغوش باز در اکثر مواقع استقبال میکردم چون انگار دنیا رو بیشتر کشف میکردم و ناخودآگاه لذت میبردم و میگفتم یک چیز جدیده، اصلا برام جالبه، جذابه، دوست دارم در کل تغییر کردن رو. مثلا من عاشق اسباب کشی بودم و البته هستم چرا چون من در یک مدت زمانی که در خانه پدری ام بودم خیلی اسباب کشی داشتیم.
در این حد که من سه سال دوره راهنمایی رو در 4 تا مدرسه درس خووندم. (این یک گوشه از تغییرات و جابجایی هامون بود) دیگه ببینید چقدر اون زمان خونه و محله عوض کردیم و الان که یادم میاد انگار جهان برام تغییر کردن رو سر راهم می انداخت که ذهنم برای تغییر و تغییر کردن اصلا مقاومتی نداشته باشه چون لااقل در این موضوع بارها تجربه کردم و خدایی خیلی کم پیش میومد که غر بزنم(اصلا یادم نمیاد شاکی بوده باشم.) یا اینکه یادمه دوست هم کلاسی ام و هم میزی هام که قرار بود دیگه از فردا نیام و مدرسه ام عوض بشه گریه کردن، کلی نامه و کارت پستال و یادگاری بهم دادن ولی من بیشتر اون قسمتی که کلاس بعدی چه شکلیه، معلم ها و دوست های جدید میبینم برام جذاب تر بود و انگار این بخش “کنجکاوی مقدس” در وجود من زورش زیاد بود و اصلا یادم نمیاد غر زده باشم مثلا بگم چرا بازم اسباب کشی. میگفتم ایول کجا، چه شکلیه،کدوم محله، چقدر راهه تا اینجایی که هستیم…بنظرم این موضووع و اتفاق هایی که جهان باعث میشد تا تغییرها رو بپذیرم خیلی خوبه و قبلا به این موضوع که فکر میکردم میگفتم برای همینه من دوست زیاد دارم اما دوستی هام عمق نداره یا دوست چند ساله و دوست دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان ندارم “فکر میکردم چقدر این بده.” مخصوصا وقتی میدیدم مثلا یکی میگفت من با فلانی کل دوران ابتدایی و راهنمایی تا اول دبیرستان با هم بودیم و اینقدر با هم صمیمی بودن و من نهایت با قدمت ترین دوستم یکسال هم نمیشد که باهاش بودم. اصلا انگار دوست زیاد نداشتن باعث شد وابسته به دوستی ها و صمیمیت های اینجوری در دروان نوجوانی و جوانی برام دست و پاگیر نشه و الان که بهش فکر میکنم خیلی خوشحالم. شاید همین موضوع باعث شد که وقتی به تهران مهاجرت کردیم و بیشتر از 4ماه فاصله از دوستانم و خانواده داشتیم اینقدر اذیت نشم. واقعا بنظرم باید از خداوند و جهان تشکر کنم که من با اینکه اون زمان توی اون سن درکی از تغییر نداشتم خودش منو در مسیر تغییر کردن قرار داد و ذهنم الان در این موضوع قدرتمندتر شده از کسی که این تجربه های منو نداره. و کلا جوری شده بود که سه سال دبیرستانم که مثلا یک مدرسه بود یادمه هربار دانش آموز جدید میومد من باهاش راحت تر کنار میومدم و به دوستای پارسالی ام نمیچسبیدم. و همین توجه هام شاید باعث شد دوران پیش دانشگاهی همه دوستان دوران دبیرستانم به یک مدرسه رفتیم(مدرسه خودمون پیش دانشگاهی در اون سال نداشت) و همه بچه ها افتادن توی یک کلاس و فقط من افتادم تو یک کلاس دیگه. الان یادم اومد و ویادمه همه دوستام میگفتن بگو جات رو عوض کنن بگو اینجوری خیلی بده تنها میشی. اون کلاس بچه های فلان مدرسه اند یا توشون بچه شهرستانی داره.ولی یادمه من دوباره این تغییر رو پذیرفتم با اینکه همه ی دوستام رو دوست داشتم اما ازشون جدا شدم و کلا در سال تحصیلی هم یادمه زنگ تفریح ها دیگه کمتر پیش اونا بودم.(فکر کنم خیلی اون زمان در مدار تغییر بودم کلاس و مدرسه و دوست…)جالب بود الان یادم افتاد که پیش دانشگاهی من هم اینجوری جهان خودش تغییر برام ایجاد کرد و بازم یاد داد بهم که بپذیرم و ازش استقبال کنم.واقعا بهترین سال تحصیلی و پر عمق ترین سال تحصیلی شد برام.(واقعا نوشتن چقدر خوبه اصلا این موضوع رو یادم نبود و الان که از دریچه قانون نگاه میکنه میفهمم چرا اینجوری شد.)
منم در زمان عقد و ازدواجم بود که کتاب “چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ رو خوندم و باز معنای تغییر برام یک لول قابل درک تر شد و برام اهمیت پیدا کرد و آگاهانه دست به تغییرات میزدم.
================================================
^ یک چیزی که در زندگی همه ی ما اصلا تغیـیر نمی کنه، اینــه که یک سری چیزها تغییـر میکنه.
تغییر تنها چیزی هست که نمیشه جلوش رو گرفت.
جهان در حال تغییره، در همه ی ابعاد…
وای استاد جان چقدر این جملات رو خوب درک میکنم و چقدر مثال تو ذهنم رد شد. اینکه وقتی فهمیدم همه چی حرکت میکنه و تغییر و جابجایی در همه چیز هست، وقتی فهمیدم هیچی در این دنیای مادی ثابت نیست و مطلق و ثابت خداست، وقتی به این درک ظریف و عمیق رسیدم که قبلا که فکر میکردن فقط ماه و سیاره ها حرکت میکنن و زمین هم دور خودش و دور خورشید در حرکته و این تغییر فصل ها و تغییر شبانه روزها رو منجر میشه و میگفتن خورشید که یک ستاره است ثابته و یکم که جلوتر رفتم در دوران راهنمایی بود فکر کنم تو یک کتاب گنده تر از خودم متوجه شدم همه چی در حرکته حتی خورشید. یادمه اون موقع گفتم چطوری؟! و یکم درک کردم حرکات و چرخش ها و انتقال ستاره ها رو و اینکه خورشید هم با اینکه ما فکر میکنیم یک شکله همیشه یک شکل نیست و تغییر میکنه. که اخترشناسان با وجود لکه های خورشیدی این حرکات خورشید رو ثبت کردن اصلا گفتم اگر اینجوریه همه چی تغییر میکنه، همه چی حرکت میکنه حتی خورشید به اون عظمت. پس روی زمین هم باید همه چی تغییر کنه. رسیدم به کوه ها و سنگ ها گفتم بیا یک چیزی پیدا کردم که ثابت هستن، بعد که یکم اطلاعات و آگاهی هام بیشتر شد و در همین مسیر علاقمند به علم قشنگ زمین شناسی شدم چقدر درک کردم که چقدر همین زمینی که ما داریم روش راه میریم غیر از خود کل کره زمین و تغییرات شب و روز و فصل هایی که ایجاد میکنه دیدم بابا پوسته زمین هم در حرکت و در حال تغییره. فهمیدم اصلا همین کوه هایی که شما فکر میکنید ثابت هستند هم ثابت نیستند و تغییر میکنند. وای چطور بگم که من درکم از تغییر و توام با اون حرکت توی تمام چیزهایی دیدم و خوندم و شنیدم تغییر کرده بود. (این داستان ها مال همون زمان نوجوانی منه) و بعد با علم شیمی و فیزیک و ملکول و اتم و ذره آشنا شدم و دیدم بابا چقدر معرکه اون پروتون اون نوترون اون الکترون هم تغییر میکنه. اونا هم جابجا میشن. اونا هم فکر میکنیم ثابت هستند و ارتعاش دارند. سنگ ها هم درون خودشون در حرکت وتغییرهای زیراتمی هستن. بابا تسلیم خداجون فقط تو ثابتی….(هرچی تندتر مینویسم صدای بارش بارون هم بیشتر میشه و جوری داره صداش میاد و میکوبه که انگار با حرکت انگشت های من سمفونی به پا کرده. اون تند ببار من تند بنویس…واقعا کاش میشد صدا رو اینجا نوشت. اصلا نمیدونید در چه فضایی این نوشته داره مکتوب میشه خداجــونم شکرت)
چی میگفتم، آره بابا من ذهنم برای تغییر با این الگو دیدن ها در بچگی که البته الان یادم اومد و ریشه هاش رو دیدم متوجه شدم چقدر قدرتمند شده و برای همینه اینقدر عاشق تغییرم، برای همینه که با آغوش بــاز از تغییر استقبال میکنم(البته ادعا نمیکنم 100درصد چون قطعا یکجاهایی گیرم ولی واقعا الان نمیدونم کجا، چیزی به ذهنم نمیاد.خدا کمکم کنه پیداشون کنم.)من به یک تسلیم بودن درونی و قلبی رسیدم از نظر اینکه همه چیز در حال حرکته، همه چیز در حال تغییره و تنها چیز ثابت و مطلق خداست.
=======================================================
^ اگر تغییر نکنی از بین میری.
چقدر جالب اینجا اشاره کردین استاد جان که گفتین:
یک موقع هست کــه تــغــییر برامون اتفاق می افته.
و یک موقع هست که خودمـون تـــغـییر را ایجاد می کنیم.
^ به اندازه ای که ما بتوانیم تغییرات رو با آغـــوش بــاز بپذیریم و یا حتی خودمون نگاه کنیم که کجاها باید چه تغییری در زندگی مون ایجاد کنیم. به همون اندازه ذهنی قدرتمند رو در خودمون پرورش دادیم.
(من یادمه همیشه وقتی میرفتم سرکار دوست داشتم از یک مسیر جدید برم.یا فقط از یک راه به خونه برنمیگردم. )
^ به ذهن مون بگیم توی دل تغییرات شرایط خوبی هست.
^ به ذهن مون بگیم تغییر یک فرصت جدیده.
^ جــلوی تـــغــیـیر رو نمی شه بگیری، جهان در هر لحظه در حال تغییره.
===============================================================
تمرین قسمت چهارم:
===================
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
خیلی برام سخت بود جواب دادن به این سوال چیز خاصی یادم نمیاد. چون واقعا بنظرم در این موضوع خیلی ضایع و تابلو نبودم. نمیدونم بازم…
1. کوتاه کردن موهام_ یادمه برای یک سانت کوتاه کردن قد موهام من چنان مقاومت داشتم و اگر میرفتم آرایشگاه و برام بیشتر از اون چیزی که گفتم میزد کلی ناراحت میشدم. (اگر اینم بشه تغییر حساب کنم)
اما چندسال پیش اگاهانه در راستای رهایی از وابستگی و تعهدی که به خداجون و خودم دادم یکی از وابستگی ها که زنجیر بود و باید تغییر میکردم رفتم چنان موهای بلندم (موهام تا پایین کمرم بود) رو زدم که تبدیل شد به پسرانه که دیگه بسته هم نمیشد و چقدر خوب بود. اصلا سرم سبک شد، سریع خشک میشد فقط بخاطر حجم موهام زیر شال و روسری بلد نبودم چیکارشون کنم.ولی این تغییری که من توش کلی مقاومت داشتم کلی برام درس و رشد شخصیتی داشت.
_ تغییر در رفتارهام با همسرم و نگاهم به زندگی مشترک و ازدواج چقدر منو آسان کرد برای آسانی ها چقدر باگ هام رو درآوردم.چقدر تو این تغییر و دست برداشتن از دیدگاه های قبلی و رفتارهای قبلی ام به من رشد داد.
مرحله دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن. وای چقدر این جمله برام همزمانی اش با “استقبال از بهار” جالب اومد.
^ کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.
_ تغییرات موهبت هایی از طرف خداوند هستند.
_تغییر اصل و اساس جهان مادی است وتنها ثابت و مطلق خداست.
_ تغییر یعنی حرکت و حرکت یعنی تلاش و تلاش یعنی عمل و من میخوام عمل کننده باشم.
_تغییر یعنی رفتن به سمت بهتر شدن و بهتر شدن یعنی کامل شدن و من عاشق کامل شدنم.
_تغییر یعنی فرصت برای رشد بیشتـر و جهشی برای شتاب گرفتن.
_ تغییر ، تبدیل، تحول، دگرگونی، عوض شدن، بهتر شدن،…
_تغییر ، مسیرِ تکامل طی کردنه یا شاید بشه گفت تکامل از راه تغییرهای کوچیک محقق میشه.
_وقتی جهان بیرونی ات عوض میشه که جهان درونت رو تــغییر بدی.پس تغییر رو بپذیر.
_من عاشق به تکامل رسیدنم و برای اینکه مسیر تکامل طی کردن رو بخوای ادامه بدی باید تغییراتی رو ایجاد کنم.
_ تغییرات آگاهانه نشان میده حواسم جمع زندگی خودم هست،من میخوام حواسم جمع زندگی خودم باشه و تغییرات آگاهانه رو ایجاد میکنم.
_ تغییــر درجه یک دماسنج با تغییر ملکول ها و دمای اوناست که تغییر میکنه من از ملکول های هوا کمترم که نتونم درجه زندگی ام را تغـــییر بدم.پس تغــییر میکنم.
_ من عاشق تغییرم چون باعث میشه بیشتر خالق بودن خودم رو تجربه کنم.بیشتر بفهمم اختیار زندگی ام در دستان منه.
_ من اینقدر تغییر میکنم تا تبدیل بشم به شبیه ترین چیزی که عاشقشم (خدا) من عاشق اونم.پس تغییرات رو میپذیرم.
_من مشتاقانه تغییر میکنم چون در جهان مادی همه چیز در حال تغییر است.
_من به دنبال آگاهانه تغییر کردن هستم چون آگاهانه میخوام با جهان و قوانین الهی هماهنگ شوم.
_ از زمان بیگ بنگ تغییر شروع شد و شد گسترش جهان پس تغییر در هرجنبه ایی از زندگی ام یعنی گسترش من در این دنیا.
_ من میخوام سهم و نقشی در گسترش جهان داشته باشم پس آگاهانه تغــییر میکنم.
_من با تغییراتم هربار رشد میکنم و بزرگتر میشوم.
_ هر وقت با تغییری مواجه شدم فقط خیر و برکت به من اضافه شد.
_جهان بر پایه خیر و خوبی است و هر اتفاق و تغییری قطعا خیر و خوبی برای من به همراه دارد.
_ خداوند مشتاق اینه تا من رشد کنم و “ظرف وجودم” رو با تغییرات هر چند کوچک بزرگتر میکنم.
_ تغییرات همون بهبودهای دائمی هستند که در طول مسیر زندگی باید با آغوش باز ازشون استقبال کنم.
_ وقتی روز، شب میشه و شب، روز در این تغییرات برای من عبرتی که من نیز تغییر کنم.
_ تغییر یعنی استقبال از چیزهای جدید و تازه
_ در تغییر انرژی خیری نهفته که باعث گسترش بیشتر جهان من میشه.
_ تغییرات درس ها و تجربه هایی لذت بخشی هستند.
_ وقتی ما هر روز در حال تغییر هستیم یعنی در حال درست زندگی کردن هستیم.
_ یک گیاه وقتی تغییر نکنه، رشد نکنه یعنی مرده و بعد فاسد میشه و از جهان حذف میشه پس من خواهان ومشتاق تغیرم تا وقتی زنده ام.
_ راز تغییر بنظر من در لحظه حال لذت بردنه.
_ وقتی تغییر میکنم به جهان اجازه میدم و ازش میخوام که برام تغییر کنه.
_ تغییرات همیشه برای من درس هایی داشته.
_خداوند جهان رو ثابت نیافریده پس دوست داره که منم ثابت نباشم و تغییر کنم.
_ من مشتاقانه به استقبال تغییرات عالی در زندگی ام هستم چون اونا موهبت های الهی اند.
_خدای مهربان خواهان رسیدن من خواسته هام هست و رسیدن به خواسته هام با تغییرات هرچند کوچک حاصل میشه.
…………
(چقدر درباره تغییر میشه نوشت و الان که فک میکنم “تغییر” چه موضوع مهم و اصلی هست. میتونم در حد مقاله بازم درباره تغییر فکر کنم و بنویسم. خیلی مغزم لذت برد و چقدر خدا کمکم کرد تا بنویسم.)
الان فکر میکنم من عبارت تاکیدی ننوشتم فقط دیدگاه ها و یکم از معنی هایی که توی ذهنم درباره “تغییر” هست رو نوشتم.دیگه من همینا رو بلدم و پاک شون نمیکنم.
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
_ اولین فکر تغییر همون تغییر شخصیتم هست که جهادی اکبر میخواد و البته در مسیرش هستم.
_دومین فکر درباره وضعیت مالی و کسب درآمدم هست.
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
_ برای تغییر شخصیت: برنامه ام اینه بعد از کنکور برم سراغ خودشناسی های بیشتر و تمرین های دوره “شیوه حل مسائل زندگی” رو دوباره شروع کنم و خصوصا بخش کمال گرایی خودمو درمان کنم.
_ برای تغییر شرایط مالی و کاری: فعلا ایده خاصی ندارم شاید اول از خیلی جدی تر از باورهای ثروت ساز شروع کنم و روی خودم کار کنم. یکم توانایی هامو به یاد بیارم و…(فعلا به این موضوع نمیخوام فکر کنم. الویت این روزای من چیز دیگری است.بعد میام میگم)
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
_ بنظرم همیشه برای بهبود و تمرکز روی اون چیزی که میتونم بهبود ببخشم و اونو بهبود بدم و تغییر بدم و همیشه در مسیر بهبودگرایی قرار بدم خودمو. در مسیر پیدا کردن فرصت هایی برای تغییر. در مسیر دیدن تغییراتی که باید هر روز انجام بدم تا رشد کنم در جنبه هایی که ضعیف هستم.
و یک مورد دیگه اینکه اول یک جا که الویت بالاتری در زندگی ام داره رو پیدا کنم و تمرکز کنم روی تغییر اون و نخوام عجله کنم و کلی پروژه تغییر و بهبود برای خودم باز کنم.(خطر شلوغ کردن سر خودم هست. و استقبال از تغییرم بالاس پس همینجا مینویسم که آهسته پیوسته فهیمه. باید از جایی تغییر رو شروع کنی که بیشتر تاثیر رو داره. یادت باشه باید یکی یکی و تکاملی پیش بری و از اون قسمتی شروع کنی که الویت بالاتری داره.)
_ میخوام یک ویژگی جدیدی بنام “استقبال کننده قهار از تغییرات” در خودم بسازم.
و ….