ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)

520 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خدیجه خدانژاد گفته:
    مدت عضویت: 678 روز

    سلام استاد جانم و همه عزیزای دلی که میخونی متنو

    خب استاد استعداد ازنظر من فقد تکرار و تمرین در هر عرصه ایست که من مهارتی درآن ندارم و برای من چنین است و حالاها بیشتر باورمیکنم که تکرار و تمرین چقدر خودش یک استعداد و مهارت فوق‌العاده عالی هست که باید بیشتر رویش کار کنم تا به ای وسیله بتونم آنچه برم سخت جلوه میکنه و ذهن میگه نمیشه فقد به سادگی با تکرار توجه و تمرین بدست بیارم و ای خیلی قانون ساده و عاشقانه ایست که بیشتر به درک مهربانی خداوند پی میبرم و سپاس خدای ره که چنین قوانین آسان و ساده طرح کرده که عملش لذت بخش هست و باعث رشد از هر لحاظی میشه چون در عین زمان لذت میبری چیزای بیشتری برای لذت بردن جذبت میشه اینست خدای دادگر من عاشقتم

    واو خدایم بابت سایت و مسیر زیبای که وارد زندگیم و این همه فایلهای فوق‌العاده ازت ممنونم رفیق واز شما استاد جانم خیلی خیلی سپاسگزارم استاد جان تشکر که وخت و انرژی میگزراین سپاس وجود پر برکت و فوق‌العاده عالی تان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    حسن موسوی گفته:
    مدت عضویت: 677 روز

    سلام .

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی .

    این فایل نشونه امروزم بود که همین الان گرفتمش .

    من چند ماهه پیش دقیقا رو این موضوع با کارفرمام برای یکی از نیروهام وارد یه چالش اشتباه شدم برای اینکه بهشون اثبات کنم که برای انجام دادن یک کار استعداد شرط نیست بلکه خواستن و قدم برداشتن در اون راه مهمترین گزینه است .

    ولی خب اون دوستان با آوردن دکتر روانشناس و یه سری ادله و هزار و یه راهکار گفتن که هر کسی نمیتونه هر کاری رو انجام بده .

    ولی من همچنان تا امروز فکر میکردم اگر یه نفر تونسته یه کاری رو انجام بده یه نفر دیگه هم با مطالعه و قدم گذاشتن در مسیر درست می‌تونه اون کار رو انجام بده البته اینم بگم ها از بس اون دوستان ادله علمی و منطق آوردن گهگاهی ذهنم می‌رفت به سمت اونا .

    خدا رو شکر که با خوندن متن اول این صفحه و بدون اینکه هنوز فایل رو گوش کنم قلبم مطمئن شد که چیزی که فکر میکردم درست بوده .

    خدا رو شکر خداروشکر خداروشکر.

    استاد عزیزم از شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 3808 روز

    به نام یگانه ی بی همتا

    سلام به استاد توحیدی عزیزم و مریم جان شایسته ،استاد جان فداتون بشم که این فایل های گرانبها رو به رایگان در اختیار ما قرار میدین .چقدر جالب و زیبا باورهای محدودکننده ما رو تغییر میدین راستش من این باور محدودکننده رو داشتم و دارم همیشه فکر میکردم هر کاری که باید انجام بدی باید استعداد کمی در اون مورد داشته باشی تا شروع کنی هر کاری رو هم شروع میکردم اگه خیلی خوب پیش نمی رفت رهاش میکردم م می گفتم در اینکار من استعداد ندارم و الان باید این باور قدرتمندکننده رو جایگزین کنم که استعداد مهم نیست باور به خداوند و تلاش و پشتکار و ادامه دادن مهمه و فقط تمرین و تمرین و تمرین کردن مهمه و با هر بار پیشرفت کردن خودمون تشویق کنیم و مهارتمونو بیشتر کنیم خیلی سپاسگزارم من همیشه استعداد بچه هام و تشویق کردم و نتیجه شو هم دیدم که خیلی اشتباهه باید تلاش شون و تشویق میکردم فارغ از نتیجه نهایی اگه پیشرفتی داشتن همش نتیجه تلاش خودشون بوده نه استعداد و جایی که از تلاش و کار کردن دست کشیدن هیچ موفقیتی نبوده یعنی استعداده هیچ کمکی نکرده این بهترین درسی بود که گرفتم سپاسگزارم از خدا که همچین استاد خوبی سر راه من قرار داده .

    ایشالله سالم و شاد سعادتمند و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد حق نگهدار گفته:
    مدت عضویت: 1629 روز

    ◼ First Question: Do I think I’m capable of enquiring great skills in a subject that I’m unfamiliar to or not really tallented in?

    I feel secure to try new skills if no one is around to judge me, and I’m confident that I can develope great skills in it if I’m interesten in it. Although as I said I might not try it in front of others when I’m a newbe.

    ◼ Things I might think I’m not talented in:

    – Theaching

    – Explaining ideas clearly

    – Showing up in front of a camera

    – Creating content

    – Editing videos

    – Talking with tact

    ◼ I’ve been working on these things from the day that I started with 12 Steps course. A lot has improved from then even though I hadn’t put an atomic focuse on each subject. For this new year I’m gonna put my focus on “Explaininig Ideas Clearly”. I’m gonna combine it with Advertising practice from Self-Steem course so I can do some kind of multitasking as well. :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    حمیده اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2074 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان…

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و سلام به دوستان ارزشمندم…

    سوال :

    آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی ؟

    در واقع هدف از طرح این سوال اینه که آیا تو ذهن من حمیده ، پیشرفت و موفقیت ارتباط داره به عامل بیرونی مثل استعداد یا خیر ؟ بله ارتباط داره اما نه مثل قبل…من به لطف الله مهربان و آموزه های شما استاد عزیزم الان دارم در مسیر رشد و پیشرفت و خودشناسی قدم بر میدارم و خداوند رو شکر میکنم که در این مسیر تونستم در حد تکاملم این آموزه ها رو درک و بهشون عمل کنم.تو این زمینه هم قبلا خیلی از موفقیت آدمها رو ربط می دادم به عوامل بیرونی که استعداد هم جزوش بود اما خداروشکر تو این سایت دارم یاد می گیرم که هیچ عامل بیرونی در موفقیت و رشد ما دخیل نیست الا خودمون و باورهامون…و تاکید میکنم که در این مسیر دارم تکاملم رو طی میکنم و سعی میکنم این قانون مهم خداوند رو رعایت کنم.

    قبلا آدمی بودم که از عمل کردن فراری بود و یادمه اوایل آشناییم با شما وقتی صحبت از عملکرد میشد یه ترسی وجودم رو میگرفت که بعدها متوجه شدم این ترس نبوده، مقاومت ذهنم بوده در واقع پاشنه آشیلم بوده، جایی که خیلی باید روش کار کنم. آروم آروم تکاملم رو طی کردم و عملگرا شدم…فهمیدم باید حرکت کنم و با تنها حرف زدن هیچ اتفاقی نمیافته…بعد رسیدم به اینکه هر جا عمل نمیکردم خودم رو توجیه میکردم که من تو این زمینه استعداد ندارم.و این تنها بهانه بودددد….بهانه ایی برای حرکت نکردن و تنبیلی من….باز آروم آروم روند طی شد و متوجه شدم که ربطی به هیچ عاملی نداره و من مقاومت دارم نسبت به حرکت کردن، نسبت به عمل کردن و باز سعی کردم تو این زمینه خودم رو بهبود بدم و همچنان هم دارم در این مسیر بهبود قدم بر میدارم.الان به جایی رسیدم که از گذشته ام بهترم . به ایده و الهامی که بهم گفته میشه سعی میکنم عمل کنم فارغ از نتیجه…این یعنی در ذهن من استعداد کمرنگتر شده و از این بابت خداوند رو شکر میکنم.

    در حال حاضر خیلی وقته که ذهن من منو متقاعد کرده که بدرد آموزش دیدن در زمینه معاملات نمیخورم.نمیخام بگم این کار خوبه یا بده…اما آموزش دیدن تو این زمینه رو ذهن من برام شبیه یه سد محکم کرده..با اینکه آموزشهای رایگان تو یوتیوب هست و حتی آموزشهای دیگه رو تو گوشیم دارم اما هر دفعه ذهن من ازش فرار میکرده..حاضر شده از بقیه آدمها اون موقعها که در مدار درستی نبودم سیگنال بگیره اما هرگز ننشسته عین آدم روی آموزشها کار کنه و ببینه آیا علاقه داره تو این حوزه فعالیت کنه یا خیر ؟ خودم میدونم که این رفتار از چه چیزی نشات گرفته …از تنبلی…از حرکت نکردن…از اینکه من استعداد ندارم….از ترس…و همه این دلایل خبر میده از وجود باورهای نادرست در من…این یه مهارته که به من کمک میکنه در زمینه درآمد درسته؟ چرا انجامش نمیدم؟ چرا یه بار وقت نمیزارم آموزش ببینم شاید دوسش داشتم ؟ …پس در مرحله اول تصمیم گرفتم که این آموزشها رو بشینمو ببینم و یاد بگیرم…آروم آروم میخوام روندمو طی کنم. چرا بیام رو ذهن بقیه حساب کنم؟ اصلا چرا بیام رو ذهن خودم حساب کنم؟ میخوام رو خداوند حساب کنم…من قدم خودم رو بر میدارم و از خداوند میخام منو هدایت کنه در این مسیر…بارهاشده که آدمهایی رو وارد زندگیم کرده که اونها بهم گفتن چکار کن …من میخام روی نیروی هدایت حساب کنم.

    قطعا وقتی با این باور که خداوند منو هدایت میکنه میام و آموزش میبینم هدایت میشم…اگر تو ذهن من تلاش و یادگیری برابر شده با موفقیت و پیشرفت پس دیگه جای ترس و نگرانی نمیمونه…خیلی جاها از قبل بوده که اصلا به عوامل بیرونی فکر نمیکردم رفتم و اون کار رو انجام دادم به بهترین شکل ممکن فقط به این دلیل که باور کردم میتونم انجامش بدم.همین الان منو همسرم مدیر یه آپارتمان 16 واحدی هستیم که در واقع تمام کارهای اجرایی ساختمان به عهده منه، چون همسرم حضور ندارن ..الان دو ساله که این مسئولیت رو دارم و همه همسایه ها راضین ..تمام حستب و کتاب ها به عهده خودمه، اگر آسانسور تعمیر بخواد، آیفون ها ، باغچه زیبای ساختمان ، نظافت مشاعات همه و همه رو خودم دارم مدیریت میکنم..در واقع نیروها رو هماهنگ میکنم . و همه اینها رو در طول زمان یاد گرفتم که بهتر انجام بدم…قطعا اوایل به خوبی الان انجام نمیدادم…لنگ میزدم..حساب و کتاب ها رو یادداشت نمیکردم بطور دقیق…اما الان راضیم و خیلی از این کار خوشم میاد و میدونم که این یه قدمه که در آینده قطعا به کارم خواهد اومد.

    چیزی که من از این فایل ارزشمند یاد گرفتم اینه که مهارت کسب کنم در هر زمینه ای که میدونم بهم کمک میکنه. به رشدم …

    اگر یه جایی ذهنم برام سدی محکم درست کرده که این زمینه فعالیت مناسب تو نیست.بیامو ریشه یابی کنم که به چه دلیلی داره اینو میگه؟ آیا واقعا یادگیری این مهارت به رشد من کمک نمیکنه؟ آیا از ترسشه داره اینو میگه؟ آیا میخواد من حرکت نکنم؟ من اجازه نمیدم به ذهنم که با این باورها جلوی منو بگیره….هیچ ترسی نیست….تنها راه مقابله با ترس روبرو شدن باهاشه….اینو از شما یاد گرفتم…

    بسیار سپاسگزارم بابت این فایل ارزشمند….

    مراقب زیبایی های درونمون باشیم….

    عاشقتتوووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مرتضی بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته

    خدا رو شکر میکنم که باز هم در مسیر هدایت هستم

    در مورد استعداد نظر من بشخصه اینکه وقتی تو هر کاری شروع میکنی اگر علاقه توش باشه این باور ایجاد میشه که من تو اینکار استعداد دارم ولی اگر فقط از یه کاری خوشت بیاد و وقتی شروع میکنی متوجه میشی خیلی خوب اصل و پایه اون موضوع رو متوجه نمیشی ممکنه به این نتیجه برسی که من استعدادی تو این کار ندارم

    من قبلا بار ها و بارها یکاری هایی رو میخواستم انجام بدم ولی میدیدم اصلا متوجه نمیشم مثلا برنامه نویسی یکی از مواردی بود که خیلی بهش علاقه داشتم ولی هر موقع که میرفتم و آموزش میدیدم چون برای ذهنم سخت بود وزمان کافی نمیذاشتم به این نتیجه میرسیدم که من تو برنامه نویسی چون استعداد ندارم پس احتمالا به همین علته که نمیتونم پایه برنامه نویسی و درک کنم بعد تو شغل حسابداری فکر میکردم استعداد دارم که متوجه میشم

    ولی بعد از گوش کردن به صحبت های شما متوجه شدم من برنامه نویسی و میخواستم یاد بگیرم چون فکر میکردم علاقم هست و اسرار هم به یاد گرفتنش نداشتم که متوجه نمیشدم ولی درمورد حسابداری چون قبل اینکه بهش علامند بشم

    شده بود کارم و باید تو این مسیر درآمد کسب میکردم و باید خودمو به اون سطح قابل قبول برسونم به همین علت پیشرفته چشم گیرتر بود و بعدها با خودم گفتم من تو حسابداری استعداد دارم ولی تو برنامه نویسی استعداد نداشتم

    الان متوجه میشم علت پیشرفت چیز دیگه ای بود نه استعداد

    البته استاد با توجه به همه این موضوعات ولی خیلی ها رو دیدم که تو یه موضوعی پیشرفتشون عالیه و اگر ادامه بدن خیلی خوب میتونن پیشرفت کنن

    مثلا یکی از دوستان من فقط یه کتاب برنامه نویسی خونده بود انقدر مهارت داشت تو این کار که من واقعا تعجب میکردم چطور ممکنه با یه کتاب به این همه پیشرفت برسه

    رشته لیسانس من برنامه نویسی بود ولی ایشون پروژه پایان نامه منو برام انجام داد که نه درسشو خونده بود نه دوره ی دیده بود نه چیزی

    تو بحث حسابداری صنعتی میخوام پیشرفت کنم و انشالله اگر خدا یاری کنه و با موضوعات سازنده شما حتما به جایگاهی خوبی میرسم

    خیلی ممنون از شما

    در پناه الله مهربان شاد سالم سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید

    خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 591 روز

    سلام بر پیامبر امروز استاد عباس منش

    مهربان بانوی زیبا مریم جان

    و تک تک همسفران عزیزم که تک تک کامنت هاتون برام کلیدی میشه.

    استادجان هزاران بار دعا میکنم و از پرودگار وهاب میخام به بهترین نحو و با عزت و آسانی هر آنچیزی که میخای بهت عطا کنه

    شما با این تلاش و پشتکار

    بااینهمه مطالعه و پژوهش

    با بکارگیری کلی قوانین

    باخیلی چیزایی ک شما ازمایش کردین.تجزیه تحلیل کردین که من حتی نمیدونم چیه ولی الان تک تک کلیدها رو دارین اینقد متواضعانه در اختیارمون میزارین استادجانم نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم.استادجاپم شما برگزیده شدین .شما پیامبر امروزمان هستین

    کلیدهایی ک شمادارین اینقد پاک و صادقانه و متواضعانه در اختیارمون قرار میدین داره برامون جواب میده داره چالش هامونو برطرف میکنه.داره کار میکنه.براماهم کار میکنه استاد چقد خوشحالم.سپاسگزارم.سپاسگزارم.سپاسگزارم نمیدونم چجوری تشکر کنم.

    و خانم شایسته ی مهربانم

    خیلی از شما سپاسگزارم ک چقد با شکیبایی اینقد شکیل سایت رو مدیریت میکنین.

    استاد میگه وقتی در حس خوب هستم براتون فایل ضبط میکنم.چقدررررر این نوع دوستی رو باید تحسین کرد

    چقدرررررر این محبت رو باید دید و قدر دونست

    و تنها قدر دونستنی ارزشمنده ک ما هم بتونیم قدرتمند و توانمند مثل استاد تغییر کنیم.

    استاد اینهمه راه هایی ک ب سختی پیمودن و چقد قشنگ و مفید داره کلیدها رو در اختیارمون میزاره.و باز هم ما کوتاهی میکنیم

    استاد چ قشنگ اونجا گفت کسی ک توی سختی هست.بتونه ذهنشو کنترل کنه.بتونه نگرانی رو از خودش دور کنه و بگه جای هیچ نگرانی نیست و مطمعنم خداوند خودش مسیر رو برام هموار میکنه.این تلاش کنترل ذهنه و این پاداشی از جهان میگیره.

    رد پای کنترل ذهن همون توکلی هست که قرآن میگه توو زندگی تمام بزرگان هست.

    درووووود بیکران به استاد و همه ی اعضا.درپناه یزدان شاد باشید و سلامت و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    شاپور زمانیان گفته:
    مدت عضویت: 2286 روز

    سلام بر دوستان عزیز و متشکرم از خداوند و استاد گرانقدر و گروه تحقیقاتی عباسمنش عزیز،

    لطفا به دقت چندین بار متن زیر را مطالعه کنید و سپس نظر بگذارید.

    من چند سالی هست از آموزشهای اساتید مختلف ( همچون رابرت کیوساکی ، برایان تریسی ، آنتونی رابینز ، دارن هاردی و …) برای رشد فردی استفاده کرده ام اما همه ی این آموزشها به نظر من حتی در حدود ده درصد مفاهیم پایه و اصلی که از آموزشهای رایگان استاد عباسمنش دریافت کرده ام و یاد گرفته ام نبوده و مطالب آنها به قول استاد مفاهیم فرعی و غیر اصل بوده که تاثیر چندانی در موفقیت افراد نخواهد داشت ، بوده است ، لذا خداوند رو هزاران بار شاکرم که به آموزشهای استاد دسترسی دارم و باعث شده خیلی بهتر مسیر هایم را طی کنم .

    امروز مثل همیشه داشتم از صحبتهای استاد در این فایل برای بار چندم استفاده میکردم و سعی میکردم با مرور مثالهای استاد ضمیر ناخودآگاهم در مورد استعداد را اصلاح و برنامه ریزی مجدد کنم و چندین بار به این جمله ی استاد توجه کردم که اگر افراد به استعداد فردی متکی باشند خطر ناک است ( که البته جامعه به اشتباه استعداد رو اصل معرفی میکند) و فرد به مواردی بر میخورد که دیگری از اون با استعداد تر است در نتیجه حتی شخص از ادامه دادن مسیر دست میکشد و متوقف میشود.

    به یاد تناقضی که در آموزشهای اساتید و حتی استاد عباسمنش افتادم که میفرمایند شما در مسیری موفق میشوید که آنرا دوست داشته باشی و عاشق آن باشی.

    به نظر من دوست داشتن هم مثل استعداد اصل نیست و برآمده از ضمیر ناخودآگاه است اگر کسی به این نتیجه برسد که باید به فلان هدف برسد یا باید در فلان مسیر قدم گذارد میتواند با برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاهش از روشهای گوناگون مثل تمرکز بر نکات مثبت آن زمینه خود را علاقمند و شیفته ش کند که البته کار راحتی نیست چون نیاز به تکرار فرآوان دارد ولی وقتی که در ضمیر ناخودآگاه شخص نشست خود به خود فرد با علاقه و حس خوب دوست داشتن در مسیر پیش میرود.

    من خودم چندین مسیر رو قبلا نرفتم چون به خودم میگفتم من این رو دوست ندارم در حالیکه بعدها به اجبار وارد بعضی از اون مسیرها شدم که بعدش به شدت و با علاقه پیش رفتم چرا ؟! چونکه زمینه های مطلوب توش دیدم.

    من افراد زیادی رو سراغ دارم که هر روز زندگی رو با بی هدفی پشت سر میزارن با این تفکر که آخه من به چیزی علاقه ندارم و هدفی یا مسیری نیست که دوستش داشته باشم و من فکر میکنم اصلا این با خلقت انسان در تضاد باشه که چیزی به اسم دوست داشتن و عشق برایش تعیین تکلیف کنه و در واقع برده حس دوست داشتن باشه و بر خلق و ایجاد دوست داشتن ، تسلط و کنترلی نداشته باشه.

    بعضی وقتها شنیدیم که طرف به همسرش خیانت کرده و یا ازش جدا شده با این تفکر که دست من نیست آخه دلم عاشق فلانی شده ، به نظر شما کسی که عاشق میشه مگر به غیر از این نیست که مداوم نکات مثبت و ویژگیهای خوب طرف رو ( از دید خودش )مرور میکنه ؟! پس در واقع خودش کم کم خودش رو عاشق طرف کرده و من و شما هم میدونیم در لحظه لحظه هاییکه به طرف فکر و توجه میکرده به عمد میتونست فکر و توجه خودش رو عوض کنه ولی نکرده تا عشق رو تصمیمات اساسی زندیش اثرش رو گذاشته.

    در واقع من بعد از سالها درگیری با بحث عشق و دوست داشتن به این نتیجه رسیدم که ریشه دوست داشتن افراد از ضمیر ناخوآگاهشون آب میخوره و ما میتونیم با تربیت ضمیر ناخودآگاه مون ، خودمون رو عاشق فلان موضوع یا فلان شخص و غیره کنیم و همانطور که استاد عزیز میفرمایند این اصل است که خداوند انسان را آزاد آفریده پس انسان باید بتواند بر مقوله عشق و دوست داشتن و علاقه مندی تسلط داشته باشد و اگر قرار بر این نباشد اصل آزادی انسان زیر سوال میرود همچنان که میبینیم بسیاری از مردم برده و بنده علاقمندیهایشان هستند تا جاییکه مسیر زندگیشان را علاقمندیشان تعیین میکند مثلا طرف میکه آخه من چکار کنم من عاشق دود م دیگه.

    لطفا به این مقوله بسیار فکر کنید و پاسخ بدید ،اگر گروه تحقیقاتی نازنین عباسمنش هم نظر بدهند بسیار خوشحال میشم.

    پیشاپیش از محبت شما سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ستاره گفته:
      مدت عضویت: 892 روز

      سلام دوست محترم در مسیر موفقیت و خودشناسی ،من متن شما را مطالعه کردم ،به نظرم بسیار عمیق و درست هست ،چون ما خودمون هستیم که عشق را با توجه به زیبایی و نکات مثبت خلق میکنیم و نفرت را هم با توجه به نکات منفی ،چه وقت ها دیدیم که دونفر عاشق هم اند بعد مدتی با توجه به نازیبایی ها عشقشون به تنفر تبدیل شده و چه انسان هایی که شاید در رابطه با هم مشکل داشتند و خواستند و با توجه به زیبایی و اعراض الان عاشقانه و با حال خوب در کنار هم زندگی میکنند ،و چه زمان هایی بوده در کاری که به نظر جالب و دوست داشتنی نبوده و از روی اجبار رفتیم سراغش و بعد از ادامه دادن اون کار وقتی دیدیم تونستیم و موارد دیگه و جانبی کار را متوجه شدیم به ادامه کار علاقه مند شدیم ،من هم یک‌جورایی درونا با مطالب شما موافقم که عشق و دوست داشتن هم چون استعداد میشه خلق کرد و روز به روز بیشتر کرد ،شاید سخت باشه ولی امکان پذیره و با ادامه دادن هم میشه و قابل خلق کردن هست

      بازم ممنون از شما و استاد عزیز و ارزوی برکت و نعمت و موفقیت برای شما و همه دوستان .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        شاپور زمانیان گفته:
        مدت عضویت: 2286 روز

        متشکرم از توجه شما ، به نظر شما آیا اینکه دوست داشتن یا نفرت داشتن منشأ ش ضمیر ناخودآگاه هست با نه؟ اگر نه به نظر شما منشاء ش کجاست؟

        و اینکه چرا اساتید گوناگون این مقوله رو وارد نمیشن و فقط به این اکتفا میکنن که دنبال علاقه ت برو رو نفهمیدم ، به نظر شما چرا اساتید مختلف در این مورد میتونید ریز نمیشن؟

        آرزوی خلق موفقیت‌های مستمر براتون دارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          ستاره گفته:
          مدت عضویت: 892 روز

          سلام دوست محترم ،در مورد سوال شما که دوست داشتن ناخوداگاه هست یا نه به نظرم میشه در موردش مطالعه و تحقیق دقیق تری انجام داد ولی در حد فهم و درک خودم به نظرم انسان ها فطرتا به زیبایی ها و خوبی ها و کمالات علاقه دارند و دنبال درک و تجربه این ها در مسیر زندگیشان هستند و ازطرفی هم با انچه که از زمان حضور در این دنیا تجربه کردند و احساس خوبی باهاش داشتند ،ناخوداگاه هم بهش تمایل نشان میدهند ،که میتونه خاطره و تجربه خوب از یک ویژگی و یا شمایل پدر و مادر باشه و …. که بعدها در طول زندگی وقتی به این موارد برخورد میکنند اون احساس خوب در درون خودشون تجربه میکنند و چون حالشون خوبه فرکانس خوبی ساطع میشه و ارتباط و اتفاقات خوب بیشتری را تجربه میکنند که راحت تر میتونند اون زیبایی را جذب کنند چون ناخوداگاه براشون شکل گرفته ولی وقتی نسبت به چیزی یا کاری ناخوداگاه کششی وجود ندارد و انجام اون کار مدنظر باشه در مرحله اول با تکنیک هایی باید اون کار را لذت بخش کرد تا بتونی ادامه بدی و کم کم تبدیل به ناخوداگاهت میشه و اسان و راحت انجام میشه و هرچی احساست نسبت به اون کار بهتر بهتر بشه ،نسبت به انجامش هم دوست داشتن و لذت بیشتری را تجربه میکنی ،البته گفتم این مورد جای مطالعه داره ولی من در حد فهم الانم این پاسخ دادم ،امیدوارم برای شما و دوستان مفید باشد .و اگر اشتباه هم هست اصلاح بشه ،سپاسگزارم و ارزوی خیر و خوبی برای شما و همه دوستان دارم .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فاطمه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 462 روز

    سلام به دوستان عزیزم …

    هر چقدر که بیشتر وجودمو نگاه میکنم بیشتر میفهمم که من چقدر ضعف دارم و چقدر روان و باورم ایراد داره .

    من فایلو هنوز نگاه نکردم ولی به محض اینکه سوالارو خوندم گفتم بیام یکمی روانمو شخم بزنم ببینیم داخلش چه خبره !

    من دختری هستم که باور ندارم یک کاری رو میتونم انجام بدم و تا اخر ادامه هم بدم و همیشه حتی توی ساده ترین کارها نیمه و نصفه کارارو رها میکنم و اخرش سرخورده و بی عزت نفس و احساس بی ارزشی میکنم .

    من بهره هوشی دارم همیشه نمرات بالایی داشتم همیشه شاگرد اول بودم اما به این ایمان ندارم که میتونم یک کاری رو یاد بگیرم و تا اخر ادامش بدم .

    این توی ذهن من ثبت شده که ادامه دادن سخت ترین کار دنیاست ‌.و من نمیتوانم .

    این باعث شده که من حتی شروع هم نکنم که برم سمت کاری و شروع کنمش و انجامش بدم .

    و انجام دادن کارهایی که قراره طول بکشه یا مدت زمانی رو میبره برام خیلی سخته .

    من از لحاظ اعتماد به نفسی واقعا مشکل دارم .

    و باید اینارو اصلاح کنم . :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مفرد گفته:
    مدت عضویت: 2276 روز

    بنام خداوند زیبائیها که هر چه دارم از اوست.

    سلام به خانواده بینظیرم در سایت ،استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان

    من حدود 2 ساله روی هدفی متمرکز شده ام که رمز موفقیت در اون استمرار و ناامید نشدن و توکل کردن است. که خداوند رو شاکرم علارغم اینکه بارها در این مسیر با انجام یک خطا ذهنم شروع به خالی کردنم جهت تسلیم شدن و اینکه من بدرد اینکار نمیخورم ؛ تلاشت فایده نداره؛ دیگه سنت برا این کار خوب نیست؛ تو استعداد نداری، تا کی میخوای زمانت رو اینکار بزاری ، هیچوقت به نتیجه نمیرسی و ….. که باعث میشد در اوائل برا چند روز ادامه ندم. ولی بعد از چند روز استراحت و کاهش بار روانی مجددا از نو شروع میکردم. بعد از مدتی قدرت نجواهای ذهنی کمتر شد بطوریکه با برخورد به شکست دیگه قدرت ذهن منفی ام کم شده بود و اون شکست ها رو با دید تجربه نگاه میکنم و اثرات منفی تنها برای چند ساعت میمونه و مجددا با ریکاوری ذهنی با درس گرفتن از اون نتیجه اشتباه سعی در اصلاح اون روش و بهتر شدن در اون زمینه میکنم.

    خداوند رو هزاران هزار بار شکر که الان به حدی رسیدم که نتایج اولیه هرچند کوچک دارند ظاهر میشن و اینقدر خوشحالم حتی برای کوچکترین نشونه موفقیت که تو پوست خود نمیگنجم.

    در خصوص هدفم بگم که هدفی است که 95 درصد رفع مشکلات ذهنی و روانشناسی هست و تنها کمتر از 5 درصد مسائل تئوری و یادگیری علم اون و همانطور که گفتم رمز موفقیت در این هدف ماندگار ، استمرار و تسلیم نشدن هست که نتایجی را که میده کمترینش نتایج مالی هست که آزادی زمانی مکانی و مالی رو میده و بزرگترین دستاوردش موجب ساختن شخصیتی بینظیره

    من همین الان هم کاملا حس دستیابی به هدفم رو دارم و مطمعنم در آینده ای نه چندان دور به هدفم خواهم رسید و باعث تکاملم در همه ابعاد زندگی از جمله ذهنمم خواهد شد .

    تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس که خود راه بگویدت که چون باید کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: