ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)

520 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پروین گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    با سلام و عرض ادب به استاد

    سوال جلسه 5 :

    1. آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    2. یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    پاسخ : بله فکر می کنم با تمرین، تلاش و مداومت می توانم در مواردی پیشرفت کنم که اکنون درباره آن مهارت خاصی ندارم یا به اصطلاح با استعداد نیستم .

    تمرین :

    مرحله اول:

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.

    ” فن بیان (بطوریکه منجر به متقاعد کردن مشتری برای خرید یک محصول شود. ) ”

    سپس :

    1. دستورالعمل : یک هدف قابل دستیابی و معقول برای بهبود در آن مهارت را در نظر بگیر .

    اجرای عمل : ” هدف ” : متقاعد کردن یک مشتری برای اجاره ی یک محصول .

    2. دستورالعمل : پیرامون آن موضوع مطالعه و تحقیق کن .

    اجرای عمل : سایت های مختلفی را سرچ کردم از جمله شرکتی که تا 1 هفته ی پیش مشغول به کار بودم و اطاعات در مورد ” محصولات، نحوه کارکرد آنها، تفاوت آنها با یکدیگر، انواع برندهای محصولات موجود در شرکت، هزینه اجاره هر محصول و چک کردن محصولات موجود در شرکت ” را جمع آوری کردم که باعث شد، از نظر اطلاعات کافی برای کمک به مشتری برای انتخاب یک محصول غنی باشم.

    3. دستورالعمل : ایده های قابل اجرا برای شروع کار را یادداشت کن .

    اجرای عمل : ارسال نکته های ریز و مطالب خلاصه شده به همراه تصویر انواع برندهای محصولات شرکت به قسمت سیومسیج شبکه اجتماعی شرکت، در مواقعی که در خانه هستم تا در وقت های اضافه ای که در شرکت پیش میاید مرور کنم که موقع مشاوره دادن به مشتری و راهنمایی ایشان برای انتخاب یک محصول مسلط تر باشم و محصول مناسب با شرایط مشتری را پیشنهاد دهم.

    4. دستورالعمل : و قدم اول را در آن راستا بردار.

    اجرای عمل : تقریبا هرشب که میرفتم خونه یسری مطلب تازه ارسال میکردم .

    مرحله دوم:

    دستورالعمل : در طی برداشتن هر قدم در راستای این هدف، بهبودهایی که در این روند ایجاد می کنی را ببین و در یک دفترچه یاد داشت کن. خیلی سخاوتمندانه این کار را انجام بده و حتی کوچکترین بهبودها را ببین و یادداشت کن. حتی بهبودهایی که ذهن شما می خواهد آنها را بی ارزش جلوه دهد را نیز جدی بگیر.

    اجرای عمل :

    1. برام راحت تر شده بود که در پاسخگویی به تلفن با صدای بلند و شمرده و واضح صحبت کنم .

    2. بعضی اطلاعات مورد نیاز را که باید از مشتری میپرسیدم را از حفظ میپرسیدم و نیازی به نگاه کردن یادداشت هایم نبود .

    3. 2 روز در طی این مدت کوتاه تونستم به موقع کارهایم را انجام بدم و طبق ساعت اداری از شرکت خارج شدم.

    4. پیگیری کردن بدهکاران را برای تسویه و تحویل محصول یا تمدید اجاره محصول بهتر شده بود . لحن کلامم محکم تر و قاطعانه تر شده بود . ( بطوریکه تحویل محصول و یا تمدید اجاره محصول سریعتر مشخص می شد . )

    5. بالاخره تونستم 1 یا 2 تا مشتری رو راهنمایی کنم و ارسال محصول برایشان انجام شود.

    مرحله سوم:

    1. دستورالعمل : در طی روند پیشرفت، لیست بهبودهای خود را مرور کن و با استفاده از این شواهد، مرتباً این نکته را به ذهن خود یادآوری کن که : حتی در مواردی که فکر می کردی به درد انجام آن کار نمی خوری و استعداد نداری، ببین چقدر پیشرفت داشته ای!

    اجرای عمل : تقریبا هر روز این مورد را در ذهنم مرور میکنم و زمانیکه فراموش میکنم دوباره حس این موفقیت را در ذهنم یادآوری میکنم.

    2. دستورالعمل : آگاهانه به ذهنت ثابت کن که تمرین و تکرار به اندازه کافی، قطعاً نتیجه می دهد و مهارت را ایجاد می کند. در نتیجه بر طبق این تجربه ها، استعداد اصلا مهم نیست بلکه مهم حرکت کردن، قدم برداشتن و مداومت در مسیر است.

    اجرای عمل : در طی این دوره کوتاه کاری، این مورد برام ملموس شد . اما هنوز باید بیشتر روی این مورد کار کنم . چون هنوز مقاومت هایی در این زمینه دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    سلام ودرود به استاعباسمنش وخانووم شایسته عزیز

    استاد راجبه سوالتون من خیلی این شرایط برام پیش اومده که خیلی کارارو بلد نبودم اما الان توش عالی م به لطف خداوند

    من خیلی به حفظ قرآن علاقه داشتم ودارم

    وقتی وارد موسسه شدم برای حفظ اصلا بلد نبودم یه آیه روبازبان عربی بخونم

    اما الان خدا رو شکر حافظ پنج جز ازقرآنم وکاملا مسلط به زبان عربی

    تنهاچیزی که باعث شد هرروز بهتر بشم تو این کار استمرار من بود که هرروز تمرین کردم

    بدون یه روز تعطیلی

    والان بینهایت خوشحالم وخداروشکرمیکنم

    وازشما استادعزیز تشکرمیکنم

    درپناه الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مرضیه قدیری گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    سلام ودرود بر استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسم

    خدارو شکر من به این درک و فهم رسیده بودم که باید برای هر کاری تلاش کرد ولی به اینکه همیشه در مسیر بهبود باشم یه جایی خسته شدم و حالا با این شناخت هر روز و هر لحظه که ذهنم خواست من رو گول بزنه که بسه و کافیه چرا نتیجه نمیگیری ،یه دلیل محکم دارم و میگم من باید ادامه بدهم چون مسیرم درست هست من باید یه چیز دیگه رو بهبود بدم و با این باور جدید دوباره ادامه می‌دهم و پای همه چیز خودم و کسب و کار و زندگی م (در همه جنبه های زندگی )می ایستم با توکل و ایمان به خدایم .

    پس من برای تمرین این فایل بسیار ارزشمند خودم رو در زمینه کسب و کار و زندگی ام هر روز بهبود می دهم با توکل به خدایم و هدایت‌های ش و درک الهامات و اجرا به آنها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 640 روز

    بنام آن کسی که همه کس اوست

    سلام وادب دوستای گلم واستادعزیزدلها

    بنده میخواستم بگم که بله من کسی هستم که کارتفریحی که درحال حاضربرای خودم وتمام خانواده ام ایجادکردم هم بدون استعدادومهارت اولیه بوده وباتمرین وآموزشهای صحیح هرروزداریم خداراشکرپیشرفت میکنیم ودرهای زیبایی های بیشتری درش به رومان بازمیشود…

    بله استادحتما نبایدتوکاری استعدادداشته باشیدهمان که ازکاری لذت ببریدباتمرین وآموزش صحیح به موفقیت میرسی /همین

    درآخربینهایت ازتون سپاسگزارم که همیشه باعشق بهمون آموزش صحیح قانون آفرینش رویادمیدید//

    سپاسگزارم /یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مبینا سربلند گفته:
    مدت عضویت: 723 روز

    درود خدمت استاد عباسمنش و دوستان

    دوستان من یه سوال از شما دارم

    اگه دوست داشتی جواب بده.

    من چند وقته که دارم با استاد کار میکنم و روی قوانین تمرکز کردم و سعی میکنم تا جایی که میتونم درک کنم و به دانسته هام عمل کنم

    ولی هر چند یک بار وقتی که توی جمع یا اجتماع یا دوستان نزدیکم قرار می گیرم

    احساس میکنم احمقم ، رفتارم احمقانس ولی میدونم درونم انقدر هم احمق نیست ولی توی عمل و ظاهر خیلی از رفتار دیگران تاثیر میگیرم

    غم ادمای دیگه و دوستام واقعا من رو هم غمگین میکنه و هیچ فرقی با خودم نداره همه ی انسان ها با خودم فرقی نمیکنن برام

    احساس میکنم اونا هیچوقت نمی تونن منو درک کنن

    گاهی حس میکنم بیشتر ادما نسبت بهم حس ترحم دارن

    من یه ادم درونگرام و پر حرف نیستم ولی وقتی استرس میگیرم پر حرف میشم و خنده های عصبی …

    من هیچوقت نمی تونم توی جمع حتی صمیمی ترین دوستام اونی باشم که هستم ، اونی باشم که میخوام

    و فکر میکنم این بخاطر ضعف ذهن و عزت نفس منه

    من اغلب فکر میکنم از طرف جامعه یا جمع دوستام پذیرفته نمیشم و نظر دیگران برام زیادی مهمه

    ایا کسی رو دور و برتون با این ویژگی ها دیدید که از رفتارش بتونید این احساساتش رو بفهمید یا خودتون شده اینطوری باشید؟

    فکر می کنید دلیلش چیه و راه حل چی میتونه باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    اسرا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 819 روز

    به نام خدای که هرانچه دارم از آن اوست

    سلام استاد عزیزم

    امروز بیست روز شد که دارم روی هدفم کار میکنم و هر روز قدمی براش برمیدارم

    اولش سخت بود ،همش به اخر راه فکر میکردم خب که چی مثلا ،این استعدادو دارم خب خیلیا هستن از من حرفه ای ترن

    باشم نباشم فرق نداره .

    ولی با کمک فایلای 12قدم فهمیدم که من هم باید به گسترش جهان کمک کنم

    و هم اینکه خلاقیت کودک درونمو به شکلی نشون بدم و به راه خوشبختی و مفید بودن هدایتش کنم ،که رها باشم و خوشبخت

    خوشحالم که بلاخر تونستم 20 روز قدم بردارم

    و بنویسم

    نوشتن خیلی کمک میکنه بم که ببینم و منطقی کنم برا خودم ،اره منم میتونم

    خوشبحالم ،خوشحالم از این که وجود دارم و میتونم تجربه کنم

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رستا بانو 717 گفته:
    مدت عضویت: 774 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان

    درمورد وجود استعداد

    باید بگم بنظرم استعدادی وجود نداره همش تلاش و تمرینه که می تونه منجر به موفقیت بشه

    ولی باورهای که داریم خیلی سازندس اینکه باور داشته باشیم و در کنارش تلاش کنیم 99درصد راه رفیتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    بیژن امینی گفته:
    مدت عضویت: 730 روز

    با سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    من در دوران تحصیل یه دانش آموز در حد متوسط بودم و در درس ریاضی به سختی قبول می شدم.

    تجدید میشدم و تابستان مجبور بودم کلاس برم.

    تا رسیدم به کنکور، برای کنکور خیلی تلاش کردم روزانه 8 تا 10 ساعت حتی ماه های آخر بیشتر درس میخوندم،

    باز هم قبول نشدم و مجبور شدم برم سربازی.

    واقعا خیلی تلاش کرده بودم ، قبول کردنش که با این همه خواندن کنکور قبول نشده بودم ،واسم سخت بود!نا امید نبودم ، آخر خدمت سربازی امتحان دادم با دوری یک ساله از درس .

    دانشگاه قبول شدم.

    مهمتر از همه چون خودم خواستم و تلاش کردم در کل دوران تحصیل در دانشگاه که تمام دروس هم فرمول و ریاضی بود نمره الف دانشگاه بودم.

    نا امید نبودم که بگم ریاضی ضعیف بودم و چرا برم رشته مکانیک که تمام دروس ریاضی هستن.

    پس اونجا ثابت شد تلاش و خواستن ربطی به استعداد داشتن نداره.

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مجتبی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 947 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان هم فرکانسی

    اومدم که یک قدم دیگه برای تغییر و بهبود بردارم و خدارا هزاران بار شکر میکنم

    سوال:

    نمی‌تواند باعث پیشرفت و مهارت شود

    مرحله اول:

    کار خیاطی

    هدف:الگو یک پیراهن و شلوار برای خودم بکشم و طراحی کنم

    1 الگوی پیراهن و شلوار پیدا کنم و رو سایز خودم بکشم

    2 اموزش های کار با نرم افزار و کشیدن الگوی پیراهن و شلوار را ببینم

    3خروجی الگو را بگیرم

    4 پارچه تهیه کنم

    5 برش بزنم

    6 دخت اولیه را انجام دهم

    7 پرو گیری کن

    8 لباس را آماده کنم

    مرحله دوم:

    خداروشکر از قبل این دفتر رو آماده کردم و دارم بهبود ها و عملکرد های روزانه ام را می‌نویسم و یک دفتر جدا هم گزاشتم برای نوشتن منطق های ذهنی ام و هربار یک اتفاقی میوفته که باعث پیشرفت و خوشحالی من میشه رو بنویسم و در زمان نجوا ها اونا رو بیارم به ذهنم نشون بدم تا منطقی بشه و آروم بشه

    خداروشکر بابت این موقعیت

    خداروشکر بابت این دوره

    خداروشکر بابت این حال خوب

    شکر شکر شکر

    خداروشکر بخاطر داشتن یک همچین استاد بی نظیری مثل استاد عباس منش

    دوستتون دارم از صمیم قلب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ابوالفضل مالکی گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    درود بر همه عزیزان دلم دوستان هم فرکانس و عاشق پیشرفت . اول میخوام یه کمی حالا از نتایجم بگم خب من تمرینات رو دست و پا شکسته انجام می‌دادم و سعی می‌کردم حالم خوی باشه و از خدا هدایت میخواستم چون واقعا واسه درس خوندن انگیزه ای نداشتم اما هدایت شدم به کتاب خونه چقدر فضای خوب و عالی همه انسان های عالی فوقالعاده.

    من از خداوند مدام هدایت میخواستم و بعضی از کار هام انگار که خدا رو به جلو من رو هدایت میکرد انگار پاهام دست خودم نبود و بعدش کلی اتفاقات خارق‌العاده واسم می افتاد به واسطه همین ایمانم نسبت به قبل خیلی فرق کرده خیلی با خدا رفیق تر شدم از نظر اخلاقی خیلی بهتر شدم احترامی که به دیگران میزارم و دیگران بهم میزارن خیلی بیشتر شده حالم خوب تره و از نظر اتفاقات مالی هر چی دوست داشته باشم میخرم و وقتی اون حس بد درونی میگه نخر پول نیست در جواب میگم بابا خدا هست و بعدش به طور کاملا جادویی از جایی که فکرشم نمیکردم کلی پول بهم دادن صد هزار مرتبه شکر به لطف خداوند یکتا الان حالم خیلی بهتره خدا جونم من خاک کف پاتم همیشه خدایتم که عاشقانه دوست دارم و هم خودت میدونی و هم من تو این دنیا فقط تو رو دارم و تو واسه هر کسی کافی هستی خدایا ازت سپاسگزارم استاد از شما هم سپاسگزارم که راه درست زندگی کردن رو بهم آموختید واقعا دارم زندگی میکنم و فقط زنده نیستم استاد عزیزم عاشقانه دوست دارم .

    بوس به کلت

    خب بریم سراغ تمرین

    مرحله 1 درس خوندن . یه گیری به نام کانتر

    خب از اینجا به بعدش رو یه کمی کلی میگم من تو این گیم اصلا با یه تفنگ بلد نبودم بزنم ولی با انجام این تمرین شد بهترین تفنگی که بلدم .

    من اصلا از درس رو دوست نداشتم ولی الان به لطف خدا صبح زود سریع بیدار میشم و به صورت معجزه آسایی هدایت شدم به کتاب خونه کلی درس میخونم به لطف خدا خدایا ازت سپاسگزارم بابت تک تک لحظه های زندگیم استاد از شما هم سپاسگزارم به خاطر آموختن قوانین جهان هستی

    اگه تا اینجا کامنت رو خوندی بوس به کلت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: