همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

1214 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا مصباحی گفته:
    مدت عضویت: 2011 روز

    روزسیزدهم

    بنام خداوندعادل ومهربان

    سلام خدمت استادوعزیزان

    قانون:همه مابه یک اندازه به نعمت هاوبه خداونددسترسی داریم ،هرکس به اندازه ای که میخاد واحساس لیاقت وارزشمندی میکنه به همون اندازه بهره میبره ،این یه تجربه فردی هست ومانمیتونیم دخالتی به بقیه افرادوعزیزانمون داشته باشیم .

    قانون:ماازتغییردیگران ناتوانیم وبایدتسلیم بشیم تاسعادت وآرامش وخوشبختی روتجربه کنیم ،مافقط میتونیم خودمون روتغییربدیم وفقط وفقط ازاین طریقه که میتونیم به دیگران خدمت کنیم،مابارشدخودمون میتونیم الگوی خوبی باشیم وازطریق تجربه ی خواسته هامون برای دیگران تاثیرگذارباشیم،

    هرکس باتوجه به مداروفرکانسی که داره ،زندگیشوپیش میبره ومانمیتونیم به اجبارفردردازمدارش جداکنیم،بااین کارخودمون روازمسیرخوشبختی دورمیکنیم

    من همواره قصدتغییراطرافیانم روداشتم ،مادرم،همسرم ،فرزندم ،خاهرم برادرم و….

    وواقعا نشتی های انرژی بودن هرکدوم ازاین موارد ولی مدتی هست که واقعا این کاررونمیکنم یا به حداقل رسوندم ،بااینکه این قانون رومیدونستم وآگاه به این مساله بودم ولی باتوجه به اینکه طرحواره ایثاروآسیب پذیری ووابستگی داشتم ،کاسه داغ ترازآش بودم وانگارکه من نجات گرهمه افرادزندگیم بودم وبه قانون عمل نمی کردم ،تااین که به قول استاد به قدری ضربه خوردم ورفتارهای بددیدم تااینکه باتمام وجودم این رودرک کردم که من عاجزم ازتغییر دیگران

    وچقدرآدمها بدشون میادازکسی که بدون اجازه وخاست خودشون به اونها راهنمایی کنه وراه رونشونشون بده

    منبایدباتغییرخودم ،با آرامش خودم باموفقیت خودم برروی فرزندم تاثیربگذارم نه باامر ونهی کردن

    دوستان کسانی که میخان بقیه روتغییربدن قطعا طرحواره ایثاروفداکاری ووابستگی وآسیب پذیری دارند واین برمیگرده به عزت نفس پایین ،

    اگرمن به حدکافی خودم رودست داشته باشم وارزش قائل بشم وقتم وانرژیم روبرای عزیزتزین کسم ،یعنی خودم میزارم

    لطفا مراقب عزت نفس وخوددوستیمون باشیم

    درپناه حق ،عزتمندباشیدوشاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سارا اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 2079 روز

    روز سیزدهم از سفر تحولی من:

    چیزی که من متوجهم اینه که هیچ چیز مثل درصلح بودن با خود در زندگی نیست!

    انسان هرچه با خودش بیشتر در صلح باشه شایسته‌تر و صحیح‌تر رفتار میکنه ،معقول‌تره، به اندازه‌تره، مودب تر و درست‌تره!

    انسان هرچه با خودش در صلح بیشتری باشه کمتر در دیگران دخالت میکنه و بیشتر سرش به کار خودشه و درنتیجه زندگی و شخصیت سالم‌تری داره..

    چقدر خوبه درصلح بودن با خود، که محصولش در صلح بودن با جهان و زندگی هست..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1072 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    همه ما به یک اندازه به نعمت های خدا دسترسی داریم و هر کی هر جایی که هست جای درستش است.

    سلام استاد عزیزم

    آن زمان که هنوز با شما آشنا نشده بودم اما توسط عزیزی با قوانین آشنا شده بودم و دوره هاشون را خریدم ایشون گفتن تا نتیجه نگرفتین با کسی صحبت نکنید ولی مثل شما نگفتن فقط زمانی صحبت کنید که از شما در خواست کنند.

    من هم چون آن زمان به نتیجه دلخواهم رسیدم فقط با دو نفر از اعضای فامیل صحبت کردم نفر اول استقبال کرد و الان یکی از اعضای سایت شده ، نفر دوم از دیدگاه جامعه شناسانه و فیلسوفانه به نقد و بررسی این قوانین پرداخت و همون جا بود که باعث شد من دیگر راجع به این موضوع با کسی صحبت نکنم علیرغم اینکه بعضی اوقات خیلی دلم می سوخت می خواست که بگم ولی جلوی خودم را گرفتم .

    اما در مورد اعضای خانواده ام یکم بیشتر طول کشید تا متوجه این موضوع بشوم. این مدت چقدر از زمان خودم گذاشتم، چقدر حرص خوردم، پیگیری کردم، انرژی گذاشتم ،کنترل کردم . اما به قول شما ، چون طرف مقابل ما سطلش،سوراخ است هر چقدر ما بهش انرژی مثبت هم بدهیم همه را از دست می دهد .

    و من با تمام وجود این مسئله را حس کردم، وقتی رها کردم خودم سبک شدم ، خودم آرام شدم ، در گیری های ذهنی خودم از بین رفتو هزار جور نشتی انرژی دیگر را از خودم دور کردم…

    که حالا چکار می کند؟ می‌رود توفضای مجازی وقتش را تلف کند ؟می‌ تواند جلوی غر زدن هاش را بگیرد منفی نگوید؟

    یکم طول کشید ، اما خوشحالم موفق شدم و جالب این جاست که وقتی من تمرکزم گذاشتم برای خودم وقتی من از حالت کنترل گر خارج شدم از وقتی حفظ انرژی مثبت خودم برام مهم شد . منفی صحبت کردن ها کمتر شده . اما مهتر این است که من آزاد شدم. من نشتی ام را بستم ،انرژیم را حفظ کردم. من پذیرفتم فقط قدرت تغییر سرنوشت خودم را دارم .

    من پذیرفتم وقتی انرژیم را روی کس دیگری می گذارم هم خودم را از هدفم دور کردم هم شخص مقابل را از درسی که باید یاد می گرفته محروم کردم . مثل دانش آموزی که باید جریمه بنویسد تا لغتی را که تو دیکته اشتباه نوشته بوده را یاد بگیرد ، ولی ما دلسوزی کنیم و به جایش بنویسیم. دوباره تو دیکته بعدی همون لغت را اشتباه می کند چون درسش را یاد نگرفته.

    پس بپذیرم چه برای خودم چه برای هرکسی غم ها و مشکلات می آیند که بفمانند قوانین چیه راه درست چیه و تا زمان فهمیدن ما باید تسلیم باشیم در مقابل تغییرات دیگران.

    من پذیرفتم ما بی نهایت متصل هستیم و دسترسی داریم به نعمتهای خدا اگر این را باور کنیم آسوده و تسلیم باشیم اگر توکل کنیم و ایمان داشته باشیم، به راحتی مثل معجزه نعمت ها را دریافت می کنیم ، اینقدر راحت و عادی که انگار نه انگار معجزه رخ داده.

    و هر کس به اندازه عطشی که دارد برای دریافت جواب از بی نهایت طریق به جواب سوالش خواهد رسید.

    عمل گرا بودن

    ، نشانه ها و هدایت ها همه از عمل کردن ، می گویند .

    خداوندا ، رب العالمین، بهم انگیزه، توان و قدرتی بده که ایمانم به عمل منجر بشود. چون ایمانی که عمل نیاورد توهم است حرف مفت است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فاطمه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1149 روز

    به نام خدای مهربان

    برگه سیزدهم

    سلام میکنم به مریم مهربان و استاد عزیزم.

    این فایل رو باید در گوشی همه‌ی ماها ذخیره باشد وهرروز هروز هروز گوش داد تا واقعا به این حقیقت دست یافت که ما خالق زندگی خودمون هستیم نه دیگران.

    چقدر این فایل برای این روزهای منه منکه بقول خودم غصه همه رو میخورم.ولی این اشتباه بزرگ

    و جالب اینجا است که با هرکدام از آنها صحبت میکنم میگن اینجوری که حرف میزنی کو نتیجه.

    استاد میدونم که کامنت های ناجالب و منفی زیاد نمیخونید ولی من برای ردپای تحول خودم مینویسم من سخت در تلاش تغییر همسرم.مادرم برادرانم که این روزها با دیدن موفقیت های دوستان خود پدر مقابل نگاه کردن به زندگی شرایط خود سرگردان و حتی به سمت منفی ها و سیگار کشیدن را شروع کردن حرف های خیلی منفی .

    که من با حرف زدن باهاشون به این برخوردآن ها که تو برو زندگی خودت درست کن مواجه میشم.

    و من با درگیر شدن به این مسائل تمرکز از روی خودم و تغییر باورهام برداشتم و به مسائل بقیه می‌پردازم که در آخر با حرفاشون خسته تر و بی رمق میشم.واین فایل چقدر با ارزش بود چقدر باید تکرار کنم.با اینکه بارها گوش کردم ولی بازهم نمیتونم جلو خودمو بگیرم و باز میرم و چقددددرررر اشتباه

    و من بعد از شروع فصل و گذشت 13قسمت ازش چقد رفتار های بدمو شناسایی کردم وباید کارکنم روش

    1.من فقط قادر هستم خودم تغییر بدم وزندگیم خودمو خلق کنم نه بقیه حتی نزدیک ترین افراد زندگیمو

    2.توجه بر نکات مثبت و حرف زدن درموردش. و ندیدن وحرف نزدن درمورد ناخواسته ها

    و………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1851 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین 🟢

    استاد جانم ، بنظرم دخالت کردن در زندگی دیگران و اینکه بخواهیم اونا رو نجات بدیم یه جور شرک حساب میشه

    دراون صورت یعنی خداوند بلد نبود کارشو انجام بده حالا من دلم میسوزه و من باید وارد شم و اون شخص رو نجات بدم

    از وقتی با شما و آگاهی های شما آشنا شدم متوجه شدم باید تمام تمرکزمو رو خودم و رشدم بذارم این خود خواهی نیست بلکه درک صحیح قوانینِ

    وقتی من بدونم هیچ قدرتی روی زندگی دیگران ندارم دیگه دست از تغییر دیگران میکشم

    قبلا کمی به این درد دچار بودم دلم میخواست دیگران هم از موهبت ها و آگاهی هایی که من ازشون باخبرم ،باخبر بشن بعد که تأکید های شمارو شنیدم

    حرفاتون این موضوع رو برام منطقی کرد ومن واقعا دست از تغییر دیگران برداشتم و تمام تمرکزمو رو خودم گذاشتم ودرطی این مسیر بسیار قوی تر و مستقل ترشدم و لذت بیشتری از زندگیم میبرم

    باز هم از شما و آگاهی هایی که بهمون میدید سپاسگزارم از مریم جون عزیز هم سپاسگزارم که این مجموعه ارزشمند رو با نام روز شمار تحول برامون آماده کردن تا چراغ راهمون باشه به سوی سعادتمندی و خوشبختی…

    دوستتون دارم و عشق برای همه ی بچه‌های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    همه ی ما:

    همواره در حال هدایتیم

    فردی که :

    در مدار موفقیت نیست

    قصد موفق شدن ندارد

    قصد حرکت کردن در مسیر درست را ندارد

    اگر تمام افراد دنیا بخواهند به او کمک کنند:

    نمی توانند

    اغلب ما:

    به دلیل فرهنگ غالب جامعه از خواسته ها و نیازهای خود صرف نظر کرده تا به دیگران کمک و شرایط زندگی آنها را بهبود دهیم

    بپذیریم:

    -ما نمی توانیم سرنوشت هیچ کس را به سمت خوبی یا بدی هدایت کنیم

    -ما تنها می توانیم سرنوشت و زندگی خود را تغییر دهیم

    -به حالت تسلیم و عاجز بودن در مقابل تغییر شرایط زندگی دیگران دست یابیم تا از زندگی خود لذت ببریم و خوشبختی واقعی را تجربه کنیم

    اگر فردی قصد موفق شدن رشد پیشرفت و ثروتمند شدن را داشته باشد:

    ما چه بخواهیم یا نه نمی توانیم مانع او شویم

    به همین دلیل:

    نباید تمرکز و انرژی خود را صرف تغییر یا بهبود زندگی دیگران کنیم

    اینگونه:

    خودمان و دیگران را از مسیر درست گمراه و دور می کنیم

    شاید:

    کمک نکردن به افراد در ظاهر خودخواهانه و ظالمانه به نظر برسد که:

    به دلیل عدم درک قوانین الهی است

    اما طبق قانون بدون تغییر الهی:

    -تک تک ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم

    اگر جهان هستی را سلف سرویسی بی نهایت در نظر بگیریم:

    واکنش ما در مقابل فردی که به جای صرف غذا با حسرت به ما نگاه می کند چیست؟

    مسلما به او خواهیم گفت می توانی هر چیزی که دوست داری برداری

    هیچ فردی:

    دسترسی بیشتر یا کمتر به خداوند ندارد

    نباید فکر کنیم چون برخی افراد دسترسی بیشتری به نعمت های الهی دارند:

    باید کاری برای سایر افراد انجام دهند

    اینگونه نیست:

    همه ی ما به یک اندازه به خداوند نعمت ها و هدایت های او دسترسی داریم

    اگر افرادی که خودشان با باورها و افکارشان نعمت ها را بر خود محدود کرده و به خودشان ظلم کرده اند:

    بیدار شوند خداوند آنها را هدایت خواهد کرد

    اگر ما بخواهیم به افرادی که در مدار نامناسب قرار دارند کمک کنیم:

    به خودمان و دیگران ضربه و آسیب زده ایم

    درد غم در به دری زجر سختی بدبختی مواجه شدن با تضادها و چالش ها…..

    برای بیداری رشد و پیشرفت افراد لازم است

    چگونه می توانیم به افراد کمک کنیم؟

    با کمک کردن به خودمان

    با پیشرفت خودمان

    با موفقیت خودمان

    با الگو سازی از خودمان:

    می توانیم به دیگران کمک کنیم

    چه کسی می تواند در مورد خداوند به خوبی صحبت کند؟

    کسی که قوانین الهی را به درستی درک کرده و به آن عمل کند

    کمک های ما به دیگران:

    به هیچ وجه به آنها کمک نمی کند بلکه تنها به ما کمک می کند

    بنابراین:

    قوانین الهی را به درستی درک کنیم

    قانون مدارها را به درستی درک کنیم

    خداوند عظمت بخشندگی و مهربانیش را به درستی درک کنیم تا:

    با شادی خوبی و طبیعی…… زندگی کنیم

    طبیعی به چه معناست؟

    داشتن زندگی سالم شاد پر از نعمت پر از ثروت پر از زیبایی و آرامش پر از روابط عالی پر از روحیه ی خوب پر از عشق پر از یکتاپرستی پر از خوشبختی پر از سعادت پر از نعمت

    طبیعی این است: که به این شیوه زندگی کنیم

    هر چیزی غیر از این: به معنای غیر طبیعی است

    اگر قوانین جهان هستی را درک نکنیم زندگی ما غیر طبیعی خواهد شد:

    رنج ها غم ها و مشکلات خواهند آمد

    مشکلات و تضادها:

    به ما قوانین را می آموزند

    برخی زودتر و برخی دیرتر:

    قوانین را درک می کنند

    هر کسی :

    در زمان خودش قوانین را به درستی درک می کند

    ما نمی توانیم زمان درک قوانین را در اشخاص :

    تغییر داده زودتر یا دیرتر کنیم

    ما باید:

    در مقابل تغییر دیگران تسلیم باشیم

    هر کسی این قانون را به درستی درک نکند:

    ضربه و آسیب های زیادی را از نظر روحی و مالی متحمل خواهد شد

    اجازه دهیم:

    دیگران مسیر زندگی خود را بیابند

    مصداق فردی باشیم که:

    به خوشبختی سعادت و موفقیت دست یافته است

    اگر دیگران از ما درخواست داشتند:

    می توانیم برای آنها زمان و انرژی صرف کنیم

    اگر برای آنها زمان و انرژی صرف نکنیم:

    خداوند از بی نهایت طریق به آنها پاسخ خواهد داد

    ما:

    بی اندازه به خداوند نزدیک هستیم به او متصلیم و به نعمت های او دسترسی داریم

    اگر قانون را باور کنیم آسوده و تسلیم پروردگار باشیم تنها به او توکل کنیم تنها به خداوند ایمان داشته باشیم:

    نعمت های خداوند را به راحتی دریافت می کنیم

    هر کسی به اندازه ای که عطش برای یافتن پاسخ پرسش های خود داشته باشد:

    از بی نهایت طریق به دریافت پاسخ هدایت می شود

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مریم تیموری گفته:
    مدت عضویت: 3081 روز

    سلام به استادعزیزم به فرشته ی نجات زندگیم نمیدونم چگونه توصیف کنم این حال خوبم روکه چقدرخداروممنونم به خاطراین راهی که من وخانواده ام روهدایت کرده .استادبادیدن این فایل ودیدن چهره ی ارامبخش شماچنان تکان به من میدهدکه دوستدارم بریک بلتدی برم وفریادبزنم که خدایاسپاسگزارم ازت درست درزمانی که درگیربعضی مساعل قرارمیگیرم استادمثل فرشته ی نجات فایل میزاره درسته که صحبتهای شمارودرثروت 1گوش کردم ولی باتعریف اینگونه داستانها واتفاقها که برای همسایه ی شماافتاده خیلی چیزهاروبهمون یادمیده استادممنونم استادهرانچه خوببهاست نسیبتون بشم شمادستان خداوندهستیددرزندگی داغون وغمگین ماوچراغ امیدی به زندگی مادادی استادم زبانم میگیره بادیدن این فایلهاامیدم هزاران هزاربرارمیشه ممنونم خدااااااااایا ممنونم ازت به خاطراین فرشته ی زمینی00000

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3082 روز

    روز سیزدهم

    بنام خدای مهربون

    افراد زیادی هستند که اصرار میکنند تا فرشته نجات دیگران باشندانها بدنبال راهی هستند تا به کمک قوانین زندگی همسرم و فرزندانم رو تغییر بدهند

    خدایا چرا من نمیخواهم و نتوانستم هنوز این کار رو بکنم چرا من هنوز مادر دلسوز برای فرزندانم هست اگر ناراحت میشوند کاری میکنم که راه درست رو به اونها نشون بدم وبه احساس خوب برسند اگر همسرم ناراحت هست کاری میکنم که بتوانم از ناراحتی اون کم کنم و اوضاع رو درست کنم چرا من هنوز نتونستم اینکار رو بکنم که این یک نوع شرک هست چرا نمی زارم خدا وارد عمل بشه چرا من هنوز وقتی چیزی جدید از قانون درک میکنم بازهم برای فرزندم و همسرم توضیح میدهم خدایا این چه باور محدود کننده ای هست که هنوز دارم به دوش می کشم

    چرا من هنوز میخوام همون مادر فداکار بمونم یا همسر مهربون چرا مدام یادم میره

    وقتی میشنیم کامنت میخونم یک چیزی میگه بلند بخون تا دخترت بفهمه بیات تو مسیر یا دختر کوچولویم رو میگم بیا بشین با هم فایلهای سفر به آمریکا رو نگاه کنیم چرا من هنوز نتونستم خانواده مو‌رها کنم وفقط فقط به احساسات خودم توجه کنم این چه ترسی هست که هنوز ازاین وابستگی و دلسوزی رها نشدم

    با خوندن کامنت دوستان و مریم عزیزم باز دوباره به اشتباه خودم پی بردم

    خدایا وقتی تو تعهد میدهی بی شک عمل میکنی اما من چی اما این بار باید بتونم به هیچ عنوان نباید به دیگران کمک کنم حتی دخترم اگر با پدرش بحث میکنه من نمیتونم کاری کنم اگر همسرم مدام در مورد دخترم بدوبیراه بگه بازم به من ربط نداره دارم اینو میگم ولی یک چیزی به من میگه سنگدلی مگه تو تو باید مسیر رو بهشون نشون بدی

    خدایا کمکم کن این حس دلسوز بودن رو بزارم کنار همانطور که یوسف دلش بحال زلیخا نسوخت که هرچه ضربه می خورم از احساس کمک و دلسوزی هست

    خدایا کمکم کن تا راه درست رو پیدا کنم

    خدایا چرا من میخام اگر خانواده ام مدام جنگ و دعوا میکنند میخام اوضاع رو درست کنم چرا فکر میکنم اگر اینها باهم خوب نباشند من هم خوب نیستم ولی وقتی اینها با هم خوبند منم خوب هستم چرا هنوز دارم واکنشی عمل میکنم چه باوری در وجودم هست خدایا کمکم کن تا اون رو اصلاح کنم چرا نگران حرف مردم هستم چرا نگران این هستم نکنه ابروم بره من باید با خانواده ام باشم اگر موفق بشم باید درکنار خانواده ام باشم این همه سال زندگی کردم نمیدونم تو وجودم چیه یا چه ترسی منو گرفته

    خدایا میخوام قول بدم به خودم به تو که دیگه به هیچ عنوان به کسی کمک نکنم ولی سخته ۳۸ سال دارم با این طرز فکر زندگی میکنم ولی میشه چون استاد تونسته مریم عزیز تونسته منم میتونم

    خدایا خودم رو به تو میسپارم وتسلیم میشم در برابر تو از امروز روزه سکوت میگیرم چون میخوام موفق بشم خوشبخت زندگی کنم چون اینطوری میتونم به دخترم به همسرم کمک کنم وگرنه دیگ راهی نمونده این تنها راهی هست خدایا حس دلسوزی رو از من دور کن همون طور که یوسف دلسوز زلیخا نبود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    زینب محمدپور گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    خدارو صدهزارمرتبه شکر که روزی دیگر صدای دلنشین استاد رو شنیدم و از آموزه ی ایشون لذت بردم و سپاسگزارم از خانوم شایسته عزیز برای متن زیباشون

    چه جالب! یادم میاد چند وقت پیشا وقتی سعی داشتم در هرمسئله ای زندگی دیگران رو تغییر بدم ارامشی نبودکه هیچ از تغییر نکردن زندگیشون حالم بد میشد.

    مثلاسعی داشتم در مسائل سیاسی شخص مورد نظرو قانع کنم و بگم چیزی که من میگم درسته، یا برادرم رو بعد از طلاقش قانع کنیم که دوباره ازدواج کنه و هرسری مخالفت میکرد، یا مثلا وادار کردن و نصیحت کردن همسرم که باید نماز بخونی، یا قانع کردن پدرم برای کم کردم وزنش و انکار کردن حرف های من از طرف پدرم، قانع کردن برادرم برای سرمایه گذاری پولاش تو جای درست اما حرف های من تاثیر نداشت، قانع کردن مامانم برای حرص نخوردنش سر هر مسئله ای ولی باز حرص زدنش و…… کلی مثال های دیگه اوه!

    و همیشه هم همه ی این افراد برعکس خواسته ی من عمل کردن و تغییر نکردن خخخخخ

    خوشحالم که چند وقتیه(زمانشو یادم نیس اما شاید 5 یا 6 ماهه) که تمام تلاشمو میکنم که هرگز در زندگی و مسائل دیگران ورود نکنم و فقط روی خودم متمرکز شم

    اخ نگم از آرامشی عمیقی که با این کار به ادم دست میده بینظیره بینظیر

    خدایا شکرت که هرکس مسئول تغییر زندگیه خودشه چون اینجوری واقعا دلهره، نگرانی، دلسوزی، خشم و عصبانیت، نصیحت،کینه(که حاصل نتیجه ندادن تلاش هات برای زندگی دیگرانه) وجود نداره.

    خدایا تحسین میکنم جهان هستی رو برای قوانین زیباش

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای آگاهی امروز، بسیار لذت بخش بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    سلام

    روز بخیر

    روز سیزدهم سفرنامه

    دست برداشتن از تلاش برای تغییر دیگران

    درک بیشتر عدل خداوند،و دسترسی تمام انسان ها و مخلوقات به نعمت های خداوند بصورت کاملا عادلانه و بی نهایت

    امروز من بیشتر به این اصل رسیدم که من ناتوانم در برابر تغییر دیگران

    همیشه دنبال تغییر مادرم بودم،

    چون همیشه خودش را قربانی می‌کند برای فرزندان،

    دنبال حل مشکلات فرزندان به صورتیکه که زندگی خودش تبدیل به جهنم میشود،

    قربانی می‌شود،

    هر فرزندی که نیازی داشته باشد او از خودش،زندگیش،پولش،وقتش،آرامشش،و از وجودش می‌زند برای حل آن مشکل،

    و این باعث شد که برخی از فرزندانش عادت به کمک های او بکنند و آنجور که باید،زندگی نمیکنند،و همیشه دلگرم به پشتوانه ای به نام مادر هستند

    یادمه پس از سال ها جنگ و جدال هایی که سر این موضوع با مادرم داشتم،یک روز با گریه به او گفتم کافیه دیگه،تو رو قرآن تغییر کن،تو رو قرآن به فکر آسایش خودت باش،اینقدر خودت رو قربانی بی لیاقتی یک فرزند نکن

    او جوابی قاطع و دندان شکن به من داد،

    به من گفت،به تو ارتباطی ندارد که من چقدر دارم کمک فلانی ها میکنم،بچه هایم هستند و تا پایان عمرم از آنها محافظت میکنم،

    گریه توی چشمام خشک شد،مگر می‌شود خوبی کسی را بخواهی و بخاطرش گریه کنی،و او به راحتی بگوید به تو ربطی ندارد.

    گذشت و گذشت…

    تا امروزه فهمیدم که آن جمله ‘به تو ربطی ندارد’،کلام خداوند بود که از زبان مادرم به من زده شد.

    مادری که جانش برای من در می آمد، امروز با حالتی خشک و عبوس گفت به تو ربطی ندارد که من چکار میکنم.

    همسرم با شنیدن این حرف خشکش زد،

    من دوباره گریه ام گرفت.

    اما امروز فهمیدم که خداوند قاطعانه به من گفت، ،،،،به تو ربطی ندارد و تو مسئول زندگی حتی مادرت هم نیستی،تو مسئول تغییر هیچکس نیستی،هر کسی جای درستش است،،،،،

    امروز فهمیدم هر کس جهان مجزایی دارد،که هیچکس توانایی کم یا زیاد کردن ذره ای از آن جهان را ندارد به‌غیر از خوده فرد،

    امروز صبح وقتی پس از بیدار شدنم و شکرگزاری به خاطر یک فرصت دیگه برای زندگی و نعمت هام،شروع به دیدن کلیپ زیبای قسمت دوازدهم تمرکز بر نکات مثبت کردم،و وقتی اومدم توی قسمت روز شمار و سفرنامه و این فایل رو دیدم،نگاهم به تغییرم افتاد در این زمینه،

    که چقدر تغییر کردم،که وقتی مادرم از مشکلات بقیه فرزندانش پیش من می‌گوید و می‌گوید که امروز چه کردم برای فلانی،بهش میگم که مامان لطفا از مشکلاتت پیش من حرف نزن،

    میگه مگه من تا کی باید دنبال کار فلانی و فلانی بدَوَم،

    فقط یک جمله بهش میگم،،،،،،،’تو دقیقا در جای درستی قرار داری،و اگر ظلمی به تو شده،فقط از سوی خودت است نه پسرت و نه کس دیگری،

    تا زمانی که نخواهی تغییر کنی همیشه همین بساط وجود دارد،

    خداوندا سپاسگزارم از این همه تغییر محسوس و قائل لمس،که نتیجه اش آرامش و تمرکز بر روی زندگی خودم است،

    برگ سیزدهم

    عاشقتونم

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: