همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 105
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند هدایتگر مهربانم
وَلِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ﴿۴٧﴾
و برای هر امتی پیامبری است؛ پس هنگامی که پیامبرشان به سویشان آید، در میانشان به عدالت و انصاف داوری شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
ظلم یعنی قرار دادن چیزى در غیر جایگاه اختصاصى و مناسب خودش است؛ به کم کردن باشد یا به زیاد کردن، به تغییر زمان باشد یا به تغییر مکان. ظلم به تجاوز از حقّى که به منزله نقطه مرکزى دایره است، گفته مىشود.
معنای ظلم برای من خیلی روشن کننده بود. اینکه من وقتی ب خودم ظلم میکنم که چیزی رو در جایگاه غیر اختصاصی خودش قرار بدم . و اون چیز ارتعاش و فرکانسهای من هست ک ب جای اینکه بر روی خداوند و انرژی منبع تنظیم شده باشه بر فقر و کمبود و نارضایتی و ناراحتی تنظیم بشه و من به این شکل بر خودم ظلم میکنم .
جهان رستورانی هست که تو صرف حضور و ورودت به این جهان به تمام نعمتها و ثروتها و رزق و روزی و برکت دسترسی داری. همه به یک اندازه دسترسی دارند . و تو میتونی با قرار گرفتن در مدار درست میتونی تمام نعمتها و ثروتها رو دریافت کنی .
کمک های ما به دیگران به خود ما کمک میکنه و ظلم و بدی ما به دیگران هم به خود ما ظلم و بدی میکنه . این جهان آیینهی من هست .
اگر من خداوند رو خوب درک کنم میتونم زندگی راحت و شادی رو به صورت طبیعی در زندگی تجربه کنم . زندگی که طبیعی ش این هست که شاد و زیبا باشه و سرشار از آرامش و یکتاپرستی و پر از سعادت و ثروت باشه و غیر از این غیرطبیعی هست .
خدایا کمکم کن تا تو رو خوب درک کنم و بتونم طبیعی زندگی کنم . کمکم کن تا در برابر تو و قوانین تو تسلیم باشم و به تو اجازه بدم ک هدایتم کنی .
اجازه بدم که من رو ببری به سمت همون جاده جنگلی آسفالتی که مسیرش از نعمتها می گذره و به نعمتها ختم میشه .
به نام رب یکتا
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
من وکیل وصی کسی نیستم
اینو از کامنت مریم عزیز برداشتم
«وکیل وصی» یه کلمه مگه میتونه انقد زور داشته باشه که تکون بده؟
الان که دارم مینویسم فقط اشک میریزم و از خدا میخوام قطع نکنه این درک رو
اینکه من وکیل وصی نیستم آقا
من خودم وکیل وصی دارم
خدا داره منو هدایت میکنه
خدا داره به من میگه چیکار کنم چیکار نکنم بعد من حس اینو دارم که خیلی میفهمم!
چون برای مادرم و خواهرم, نقش پدر ودختر و پسر و حامی رو بازی میکنم پس باید حواسم بهشون باشه
همیشه هم وقتی این فایل یا این جمله هایی که مربوط میشه به اینکه ما مسئول زندگیه دیگران نیستیم رو میشنیدم خوشحال بودم که عمل کردم به این فانون چون چندساله دیگه نه دنبال اینم که کمک اقوام کنم نه دنبال اینم که به دردودلای دوستانمگوش بدم و تلاش کنم تغییرشون بدم
هیچکدوم اما
مادرم و خواهرم نقطه ضعف منن
از خودم کندم و دادم بهشون که احساس کمبود نکنن
اووووووه که چقدر همیشه نشستم و گفتم خواهر من این درسته این غلطه این سایته این راهه این چاهه…ولی هیچوقت به این فکر نکردم که اگه این انسان آماده بود برای دریافت بار اول نه بار دهم نه بار بیستم دیگه روش تاثیر میذاشت
تازه یادم اومده خودمو قبل آشنایی با قوانین
اینهمه اطرافیان و دوستان تلاش میکردن که موضوع درست رو به من گوشزد کنند ولی من اصلا نمیشنیدم و نمیدیدم «گوش های من کر بود و چشمان من نابینا»
تا اینکه زمانش رسید
بها دادم بهای بزرگی هم دادم نه یکی نه دوتا چندتا
اونوقت فهمیدم
به آگاهی رسیدم
ولی الان تازه بعد اینهمه شنیدن این جمله که من مسئول زندگیه بقیه نیستم درک کردم که چی میگه
خدایا شکرت که درک کردم شکرت که اگاهم کردی
من خودم صبح تا شب درحال نیایش باتوهستم اینکه خدایا منو به راه راست هدایت کن
لحظه ای منو به حال خودم رها نکن که بدون تو نمیدونم کجا برم و چه کنم؟
چطور میخوام هدایتگر دیگران باشم؟ حتی مادر من حتی در آینده فرزند من
چقدر قوانین آسونن اما سخت
چقدر راحت و پیش وپا افتاده ان ولی از نظر ما پیچیده
خدایا سپاسگزارتم برای این هدایت برای کسب این ثروت خدایاشکرت که آگاهم کردی بهم توان بده اراده قوی بده که عمل کنم
که عملگرا باشم به قوانین جهانهستی
من فقط از پس خودم برمیام و تمام
من فقط مسئولیت خودم رو دوشمه
من فقط برای خودم میتونم کاری انجام بدم
من فقط به خودم میتونم قوانین رو بفهمونم
الهی شکرت
به نام خدایی که هدایت میکند
گام سیزده هم از پروژه گام به گام
و خداوند سرگذشت هیچ قومی رو تغییر نمی دهد
تا زمانی که بخواهند تغییر کنند
و بزرگ ترین کمک ما به دیگران اینه که ما در مسیر درست باشیم
و الگو ونشانه ای باشیم برای تغییر دیگران
قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ ۖ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣٩﴾
بگو: ای قوم من! شما بر همین حالت کفر و عنادی که هستید عمل کنید، من نیز [بر پایه ایمان و اخلاصم] عمل می کنم، سپس خواهید دانست، (39)
40
مَنْ یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُقِیمٌ ﴿۴٠﴾
چه کسی را [در دنیا] عذابی خوار کننده بیاید، و [در آخرت هم] عذابی جاودانه بر او فرود آید. (40)
41
إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ ﴿۴١﴾
ما این کتاب را برای مردم به حقّ و راستی بر تو نازل کرده ایم؛ پس هر که هدایت یافت، به سود خود هدایت یافته و هر که گمراه شد، فقط به زیان خود گمراه می شود؛ و تو بر آنان نگهبان و کارساز نیستی، (41)
خدایا شکرت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ »
«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ »
————————————————–
سلام استاد عزیزم
این فایل برای من همیشه یاد آور خاطره ای هست از اولین باری که هدایت الهی رو دریافت کردم درباره اینکه باید دست از تلاش برای تغییر یا حتی راهنمایی دیگران به قصد تغییرشون بردارم.
برای من رسیدن به باور اینکه من فقط خالق زندگی خودم هستم و هیچ تأثیری در رفتار ها و اعمال و اتفاقاتی که برای بقیه میفته و در یک کلام سرنوشت دیگران ندارم ، زمان زیادی برد و مرحله به مرحله خداوند هدایت کرد به جایی رسیدم که اصلا برام تبدیل به اهرم رنج شده اینکه بخوام در کار کسی دخالت کنم یا براش با این نگاه که کمک من اوضاع اون فرد رو تغییر میده ، کمک کنم.
این خط قرمزمه و برای رسیدن بهش بهای زیادی دادم و اصلا نمیخوام تکرارش کنم.
البته که رسیدن به این نقطه برای ماهایی که فداکاری یا دلسوزی یا انسانیت و معرفت جزئی جدا ناشدنی از فرهنگ جامعه هست ، سخته زمان میبره.
مثلا من اون اوایل میگفتم فلان چیز به من ربطی نداره من مسوول کسی نیستم و …. حرفم یه چیزی بود اما یهو میدیدم در عمل برعکس حرفم رفتار میکنم تا به مرور شخصیتم جوری تغییر کرد که حتی اگر به حرف تو دلم میگفتم در عمل انجامش نمی دادم و نمیدم.
این مسیر برای من طولانی بود اما دقیقاً یکی از پاشنه آشیل هایی که در وجودم باید حل میشد و در واقع برای من نوعی امتحان بود دقیقاً موضوع همین فایله.
من فقط و فقط و فقط دوست دارم یک میلیارد بار بنویسم فقط فقط فقط خالق زندگی خودم هستم. انسان ها خودشون خدا دارن خودش خوب بلده اگر در مسیر مناسب باشن هدایتشون کنه.
حتی در رابطه با دخترم ، استاد جان به تسلیم بودن در حد خیلی بالایی رسیدم میدونم میرسه به نقطه نزدیک صفر اما من همیشه وقتی جمله « من خالق زندگی خودم هستم » رو میشنوم پشتش اینو همواره و همواره با همه وجودم اضافه میکنم که من خالق زندگی دیگران نیستم.
اجازه بدم هر کسی مسیر خودشو بره چون خداوند همواره در کنار همه ما هست و من نا آگاه ترین فردی هستم که بخوام کسی رو به سمت خوشبختی ببرم. من به وجود خودم حتی آگاه نیستم من خودم نیاز به هدایت الهی دارم نیاز به کسی که راه بلد هست ، پس فکر نکنم میتونم باعث خوشبختی دیگران بشم.
إیّاک نعبد و إیّاک نستعین إهدنا الصّراط المستقیم
به نام نامی دوست که هرچه داریم از اوست سلام به همه عزیزای دلم به قول سعیده جون در غار حرا
سلامی به زیبایی نور آسمانها و زمین.
خداجونم خوش حالم برای پیشرفت چشم گیرم در سلامتی در توکل و اعتماد به تو و تکیه کردن بهتو
رب العالمین جونم خوش حالم برای دیدن خندههای از ته دل مامانم و حال خوبش
خوش حالم برای این که بهم گفتی از شادی اطرافیان خوش حال باش اما وقتی حالشان بد میشه ازشون اعراض کن سعی نکن حالشون را خوب کنی چون تو خدا نیستی بزار تکاملش را طی کند او هم به اندازه تو به نعمت و آگاهی دست رسی دارد. همان طور که تو را هدایت میکنم و کردم به سمت دیدن زیباییها ، بیخیالتر از قبل بودن، ایمان بیشتر به من داشتن او راهم به اندازه خودش هدایت میکنم .
مریم به هیچ کس ظلم نمیشود هرکسی در هر جایگاهی هست در جای درست خودش هست. در مسیر رشد و پیشرفت همان جایی که باید باشه ، همان نقطه که یادمیگیره درسهایی که باید یادبگیره اگر تو بخوای بهش تقلب برسونی هم خودت تمرکزت از روی خودت و زندگیت برداشته می شه هم او آنچه که باید را دریافت نمیکند.
سرت تو افکار و اعمال و باورهای خودت باشه حواست باشه داری به چی فکر میکنی؟ چه احساسی داری؟ خوب یا بد؟ دلسوزی یا توکل و اعتماد به ربالعالمین؟
خیلی خیلی مهم هست دختر زیبا. مریم جان تو مسئول شادی و ناراحتی/ شکست و پیروزی زندگی هیچ کس نیستی و قدرت و توانایی برای تغییر زندگی و سرنوشت دیگران نداری همان طور که دیگران هیچ توانایی ندارند که در زندگی و سرنوشت تو در خوب و بد زندگی تو دخالت کنند. نمیتوانند کاملا ناتوان هستند.
چون این قانون جهان که هر انسانی مسئول زندگی خودش هست مسئول سرنوشت خودش هست چون خودش خالق اتفاقات زندگیش هست حتی کوچک ترین اتفاقات حتی اگر نداند از کجا و از کدام باورش آب میخوره. این سیستم این جهان هست و بوده و خواهد بود وسلام.
مثال ساده اش ، همین تضادها در خود تو باعث شد کلت به سنگ بخوره و بفهمی حس قربانی بودن و دلسوزی کردن چه بلایی میتواند سرت بیاره و از روزی که فهمیدی و شروع کردی به تایید و تحسین و درک بهتر قانون و عمل بهش به لطف رب جونم تبدیل شد به فرصتی برای بهتر کارکردن روی خودت.
حالا دنیایی با تو حرف میزدند هم، تو گوشت فرو نمیرفت که اگه میرفت الان به این تضاد نخورده بودی.
در اطرافیانت چقدر از این مثال زیاد هست. مادری که تلاش کرد پسرش خوش بخت بشه، زمین و زمان رو بهم دوخت تا … اما نشد، چون خود بچه نخواست.
برادری خونه و زندگی و ابرو خودش رو وسط گذاشت تا برادرش رو نجات بده از بدهی اما نتنها نشد بلکه خودش هم زندگیش به سمت خوبی پیش نرفت. و هزاران مثال دیگه
خداجونم کمکم کن هدایتم کن در کوچک ترین چیزی که خواستم برای کسی دل بسوزانم یا دخالت کنم با نیت خیر ، قانون را همان لحظه به یادم بیار ، اعراض کردن را ، علیم و چیره بودن خودت بر جهانیان، وکیل و وصی بودنت محیط بودنت .
هرچی که نیاز هست تا من عمل کنم به قانون و تمرکزم روی بهبود خودم باشه خدایا به هر خیری از جانب تو محتاجم.
احساس عذاب وجدان الکی این مواقع را از وجودم بشور و ببر من نه در حق کسی میتوانم کمک کنم و نه ظلم و کوتاهی چون تو خدایی و علیم و حکیم و همه به تو دسترسی دارند.
خدایا مرا از این شرک رهایی بخش آمین یارب العالمین. دوست دارم رب عزیزم.
چقدر این نگاه مهم هست یادت باشد اولین قدم برای همراه شدن با قوانین زندگی، دست برداشتن از تلاش برای تغییر دیگران است.یادت باشد که: «ب» بسمالله قوانین این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء، نتیجه باورها و فرکانسهای خودمان است. تا زمانی که این اصل را درک نکنی، راهی به مسیر هماهنگی با قوانین نداری و وقتی این قانون را درک نمایی، دیگر تلاشی برای تغییر دیگران انجام نمیدهی زیرا میپذیری که هر فردی هم اکنون در جای درستش است. همان جایی که نتیجه باورهای خودش است. همان باورهایی که هیچ فردی به جز خودِ آن فرد، توانایی تغییرشان را ندارد.
تو نیامدهای تا دیگری را تغییر دهی. تو آفریده شدهای تا عهدهدار امور خودت باشی.وقتی تلاش میکنند تا فرد دیگری را تغییر دهند، بیشتر از همیشه از مسیر رشد دور ماندهاند.
خیلی مهم که بیاد بیارم من خالق زندگی خودم هستم یعنی اگه روابطم مشکل دارد اگه بد رفتاری با من میشه اول از همه بیام ببینم چه باوری دارم که نتیجه شده این رفتار نه که بخواهم فرد مقابلم را تغییر بدهم تا من رفتاری که میخواهم داشته باشه. خداییش هم خیلی سخته اما عمل بهش یعنی درک قانون و پذیرش قانون در غیر این صورت دارم از مسیر دور میشوم.
در پناه رب العالمین شاد و پیروز در مسیر عمل به قوانین الهی باشید.
یاحق.
به نام خالق زمین واسمان ها
سلام به همه افرادموفق وپرانرژی سایت زیبامون
میخام تجربه خودم درزندگیم روازاین فایل بهتون بگم امیدوارم براتون مفیدباشه
من توخانواده ای وطایفه ای بشدت درس خوان بزرگ شدم تقریبا90درصدفامیل هاواشناهاتوادارات مختلف کارمندهستند
امامن پس ازمدتی تصمیم به ترک تحصیل کردم وادم ویاکسی نبودکه منوببینه ومنونصیحت نکنه درگیری باخانوادم زیادترشدو……
بالاخره کاربجایی رسیدکه باپدرومادرم نشستم حرف زدم وگفتم من نمیخام درس بخونم واگرم تااخرعمرم ازشماپولی خاستم بگیرم بی عرضه هستم وطی مدتی کلاباهم قهربودیم امادست ازکارکردن برنداشتم هرچی روکه میخاستم باتلاش وحق الزحمه خودم میخریدم
سیگاری بودم ادم هایی انقدمیومدن میگفتن نکش فلانه و…..درحالی که خودشان سیگاربدست منونصیحت میکردن وخندم میگرفت ازکاراشون
درباره تصمیمم اصلادودل نبودم اصلاناراحت نبودم چون اینطوری هم شادبودم هم نقش بازی نمیکردم خودواقعیم بودم
خلاصه بعدازگذشت مدتی کارگری بالاخره به لطف خداوندتوانستم کاری برای خودم بطورمستقل داشته باشم ومنتظرچندرقاز دولت نبودم ومدام روزبه روزافزایش درامددارم تااینکه تومراسمی کل پسرعموهام منودوره کرده بودن شایدباورتون نشه اماتک تکشکن کارمنوتحسین کردن ازکارشون گلایه مندبودن وازمن مشورت میگرفتن یعنی منی که بخاطرترک تحصیل بقول خودشون ابروی طایفه روزیرسوال برده بودم
پدرومادرم تحسینم میکردن اماچه زمان بقول استادبزرگوارم زمانی که به درامدبالارسیدم زمانی که خودم باپول خودم رفتم سربازی زمانی که بدون گرفتن پول ازکسی کارخودموشروع کردم زمانی که باپول خودم زندگی تشکیل دادم زمانی که باپول خودم عروسی گرفتن خداروشکرمیکنم بخاطرنعمت های زندگیم خداروشکرمیکنم که لحظه ای منوازدادن ایده ونشانه دودل نکرد خداروهزاران بارشکرمیکنم که استادی همچون عباسمنش روواردزندگیم کردتاباقوانینش بهتروباسرعت تربتونم خواسته های دیگه ام رورقم بزنم خدایابازهم شکرت چون هرچقدرازت سپاسگزاری کنم بازهم کمه
ممنونم ازهمتون دلتون شاد
به نام خدای بزرگ خدایی که هیچوقت تنهام نمیزاره
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان
این فایل این آموزشو به من داد که هیچوقت بدنبال تغییر دیگران نباشم چون تا خود اون نفر نخواد هیچ تغییری صورت نمیگیره
اگر یک نفرنخواد تغییر کنه اگر کل دنیاهم بخوان جمع بشن نمیتونن اونو تغییر بدن و همینطور بر عکس اگر یک نفر بخواد تغییر کنه اگر کل دنیاهم جمع بشن نمیتونن اونو منصرف کنن
ماهیچ تاثیری نمیتونیم روی زندگی کسی چه به سمت خوبی یا بدی بگذاریم مگر اون نفر خودش بخواد که تغییر کنه
من خودم از اول ازدواج بدنبال تغییر همسرم بودم همیشه فکر میکردم اون مشکل داره و من هیچ مشکلی ندارم و همیشه بحثو و درگیری داشتیم و هرروز مشکلاتم بیشتر میشد و همیشه نکات منفی شو میدیدم برای همه میگفتم و طبق قانون چون به اونا توجه میکردم از همون رفتارا بیشتر وارد زندگیم میشد
انقد داشتم تقلا میکردم با بحث و درگیری و مچ گیری تجسس و کنترل کردن شوهرمو تغییر بدم همه ی انرژی منو میگرفت و آخرش به حالت افسردگی میرسیدم و نتیجه ای حاصل نمیشد
بعدها متوجه شدم من نمیتونم شوهرمو تغییر بدم من از تغییر دادن اون عاجزم تواناییشو ندارم تصمیم گرفتم همون انرژی رو روی خودم بذارم و خودمو تغییر بدم و توجه کنم روی نکات مثبت همسرم و به خاطرشون شکر گزاری کنم
استاد از وقتی دست ازتلاش برای تغییر شوهرم برداشتم انگار آروم ترم شادترم اون تلاشو گذاشتم روی خودم تا خودم تغییر کنم
چون اگه من تغییر کنم خود به خود جهان اطرافم تغییر میکنن حتی رفتار آدم ها نسبت به من یا اگر آدمی هم مدار بامن نباشه براحتی از مدارم خارج میشه باتشکراز استاد عزیزم به خاطر آموزه های گران بهاشون
خدایا، هر چی دارم از توئه…
سلام به استاد مهربونم، خانوم شایستهی عزیز، و دوستان دلم توی سایت،
رسیدم به فایل سیزدهم از روزشمار تحول زندگی من…
وای که این فایل، انگار برای من ساخته شده بود…
هر جملهش، هر کلمهش، دقیقا مثل آیینهای بود که چند سال گذشتهی منو بهم نشون داد.
سالهایی که خودم رو انداختم وسط، با دلِ پاک و نیت خوب، فقط برای اینکه یکی رو نجات بدم… یکی که میدیدم داره اشتباه میره. با تمام وجودم جنگیدم تا از اون راه غلط برش گردونم…
اما چی شد؟
من هر روز بیشتر غرق شدم. بیشتر خسته شدم، بیشتر آسیب دیدم.
آخرش هم، نه تنها اون آدم تغییر نکرد، بلکه من شدم مقصر… منی که از جون و دلم گذاشته بودم، شدم “آدم بدهی قصه”.
من نمیدونستم که دنیا یه قانون دیگه داره… نمیفهمیدم که هیچکس، حتی با عشق، نمیتونه راه کسی رو تغییر بده، اگه خودش نخواد. من از ته دل میخواستم کمک کنم، اما واقعیت اینه که داشتم به خودم ظلم میکردم.
خدایا شکرت…
شکرت برای این آگاهی که مثل یه نور، اومد و تاریکی ذهن و دلم رو روشن کرد.
فهمیدم من ناجی کسی نیستم. مسئولِ زندگی هیچکس نیستم جز خودم.
فهمیدم رها کردن آدمها، حتی اگه برام عزیز باشن، یعنی احترام گذاشتن به انتخابهاشون…
و حالا، اون بار سنگین عذاب وجدانی که مدتها رو دلم سنگینی میکرد، با شنیدن این فایل، از بین رفت.
الان یه آرامش عمیق توی وجودمه… چون دیگه با خودم نمیجنگم. چون فهمیدم تنها کسی که باید براش نجاتدهنده باشم، خودمم.
خدایا شکرت…
برای این لحظه، برای این فهم، برای این سبکبالی…
و برای تمام چیزایی که بهم دادی… چون هر چی دارم، از توئه.
خدایا خیلی دوستت دارم….