همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 40

1214 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امید علیجانی گفته:
    مدت عضویت: 1957 روز

    سیزدهمین روز سفر تکامل من.

    سلام با روی ماهاتون استادعزیزم واقعا وجود شما برای ما مثل یه فانوسه که راهو برای ما نشوند میدید وراهو برامون روشن ترو اسون میکنید.

    استاد خیلی حرف خوبی زدن.من اول اشنایی که با سایت اشناشده بودم حرفای استادو زیاد درک‌نمیکردم ولی الان که دارم دوباره شنیدم خیلی چیزارو درک کردم.

    _ما نمیتونیم زندگیه کسیرو به سمت خوبی یا بدی تغیر بدیم.

    چون هرکس خالق زندگیه خودشه ومحیط شرایط خانواده وجامعه هیچ تاثیری نداره.

    _اگه بخواهیم به کسی کمک کنیم انرژی خودمون هم کمتر میشه.

    چون ما الان بخواییم کسیرو قانع قوانین خداوند کنیم چون تو مدارپیشترفت وتکامل نیست حرفای مارو مسخره میدونه.

    _باید خودمونو جوری به پیشرفت تکاملی برسونیم که الگویی بشیم برای بقیه

    تنها ترین راه برای کمک کردن دیگه مثلا استاد عزیزم الگو بودنه.

    _نباید دلمون بسوزه.

    چون هرکس هرجایی از زندگیش هست درست جای مناسب خودش هست ونه شما حتی پیامبر خداهم بیایید اون باور نمیکنه خدا وقانون خدارو مدارش فرق داره

    _اون شوروشوقی که داریم هرچیزی میخواییم یساعت بعدش یروز بعدش اتفاق میوفته رو باید به کسی نگیم چون بیفایده هست.

    کسی میتونه راهنمای خوبی باشه که خودش قله رو فتح کرده باشه‌‌.

    _نعمت وثروت خداوند برای همه به یک اندازه هست تو این دنیا وهرکی بخواد باید بیاد جلو وتز سفره ی پر برکت خدا استفاده کنه.

    _دنیا وقانون به مقداری که عطشی بهت جواب میده.

    هرچقدر بخوای میده هرچی بخوای میده

    _زندگیه طبیعی زندگیه که وابسته هیشکی نباشیم وزندگی پراز عشق سلامتی زیبایی ثروت و ارامش زندگی که پر از مهر ونعمت خداوند باشه.

    _احساس خوب =اتفاقات خوب

    اینو هیچ وقت از یادمون نره هرکاری که دیدید بهتون حس بدو داد رفتن به جایی حرف زدن باکسی خوردن چیزی فکر کردن بچیزی جشنی مراسمی هرچی خلاصه از اونجا دوری کنید وفکرتونو کنترل کنید

    من یزمونی که با سایت تازه اشنا شده بودم پدرم ومادرم که همش به اخبارو غیبت گوش میدادن حرف میزدن بحث میکردم اخر بحث هم سعی میکردن با افکار منطقیه خودشون منو قانع کنن وکلی جروبحث اخرش هم کلی ناراحتی اصاب خورد کنی واز اون ببعد سعی کردم دیگه باهاشون دراون مورد حرف نزدم موقع اخبار وحرف زدن های منفی دوری کنم ازشون.

    ممنونم ازتون خانم شایسته برای طراحی این قسمت.

    من تو این ۱۳روز خیلی اتفاقات خوبی تجربه کردم احساسن عالی شده حسم عالیه وثروت وسلامتی ارامش روز به روز به زندگیم زیاد تر میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 2152 روز

    سلاااااام

    به همه ی عاشقان خدا و استاد عشق و خانم شایسته ی مهربان

    روز سیزدهم سفرنامه دقیقا وصف حال من بود

    یعنی انگار خدا داره باهام حرف میزنه

    وقتی داشتم مطلبش رو میخوندم گریم گرفت….

    من چنین آدمی ام

    نگران بقیه

    دلسوز بقیه

    یه نفر بیمار بشه غصه شو میخورم

    یکی بی پول باشه نگرانشم و ….

    حتی به حدی که ذهنم تا مدتی به هم میریزه

    بدنم میلرزه و کلی نگرانی و مشکلات بدنی

    که از دیشب تاحالا وقتی فایل رو دیدم مطالبش رو خوندم خیلی تغییر کردم

    خیلی آرومم

    کلی راه حل برا ذهنم چیدم

    و واقعا ممنونم از خدا که داره اینطور تک تک مشکلات ذهنی من رو درمان میکنه

    و همچنین استاد مهربانی که از زبان خداوند باهامون حرف میزنه

    خدایا هزاران بار شکرت

    الهی که هممون پر باشیم از حس خدا و در مسیر فرکانس خدای بزرگ و قدرتمند❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    معصومه دمرچلی گفته:
    مدت عضویت: 1720 روز

    به نام الله یکتاکه انسان را آزاد آفریدوخواست و اراده کرد هرکس خودش سرنوشت خودش را رقم بزند💖💖💖

    سلام ودرود برهمه ی شما عزیزان

    درود برشما استادعباسمنش گرامی

    وسپاس ازشمابانوشایسته ی عزیز که با مرتب گذاشتن این فایلهای گرانقدر باعث شدین که سفری شگفت انگیزی رابه درونم آغاز کنم.

    استاد دقیقا بلاشک حق باشماست…من هم قبلا فکرمیکردم که میتونم به اطرافیانم کمک کنم یاتغییرشون بدم وبه همین خاطر ضربه های شدیدی خوردم ….وفهمیدم که هرکس مسئول زندگی خودشه …وهرکس این مسیر راباید به تنهایی طی کنه…به نوعی ما با برخورد باتضادها وتلاش برای پیداکردن راه حل به اینجا رسیدیم وهمین طوری این موضوع ها راساده قبول نکردیم!!!!

    تکامل خودمون راطی کردیم….وبرای مثال درس های دانشگاه خیلی قشنگ وپرمحتواست ولی ما هرچه قدر هم بخوایم اونا را برای کسی که در حد دبستان هستش توضیح بدیم ….اون بنده ی خدا نمیتونه درک کنه…وتقصیری هم نداره…چون باید تکاملش طی بشه تا به این سطح دانشگاه برسه …وبعد برای بهتر فهمیدنش اگر ما موفق بودیم واو ازما کمک خواست….اینجا میتونیم کمکش کنیم…درغیر این صورت آب در هاونگ کوبیدنه….!!!وفایده ای نداره …وفقط انرژی گرانقدر ما رااز ما میگیره….اون انرژی که خدا به ما داده و ما باید برای بهتر کردن خودمون ازش استفاده کنیم…

    خدای من این شعر پرمحتوا خیلی به من کمک کرده تا این موضوع رابهتر درک کنم..

    هرلحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

    آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم!!!

    هرلحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر!!!

    بدونیم وقبول کنیم که همه چی سرجاشه!

    سپاسگذاااارم

    پایدار باشید🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    reyhane گفته:
    مدت عضویت: 1965 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم

    ماجرای همسایه استاد یجورایی و به شکل های مختلف برای هممون پیش آمده

    خیلی وقت ها شده دلمون برای یکی سوخته و فکر کردیم میتونیم کمکش کنیم ولی نتیجه چی شده

    آخرش هممون گفتیم بشکنه این دست که نمک نداره

    هربار از این زاویه ضربه خوردیم باز دفعه بعد گول خوردیم که میتونیم به کسی کمک کنیم

    اما از یه جایی به بعد باید به خودمون بیایم که بابا این کمک کردنه هیچ فایده ای نداره نه برای اون نه برای ما

    کسی که تو مدار موفقیت نیست ، کسی که خودش نمیخواد موفق بشه ،کل دنیا هم بخوان موفقش کنن نمیتونن در واقع ما در زندگی دیگران هیچ کاره ایمممم هیچ کاره هیچ کاره اینو هی تکرار کنم تا بره توی ذهنم چون پاشنه آشیل منه چون چندین بار ضربه خوردم ولی ادب نشدم

    ما باید تسلیم بشیم تسلیم در برابر تغییر بقیه تا بتونیم خوشبختی رو تجربه کنیم

    حالا برعکسشم هست اگر کسی بخواد موفق بشه به فرض اگه ما نخوایم هم نمیتونیم جلوشو بگیریم

    با نگاه تغییر بقیه هیچ وقت حالمون خوب نیست و منتظریم بقیه حالشون خوب بشه تا ماهم خوب باشیم چیزی که امکان پذیر نیست اینجوری به خودمون ظلم کردیم و خودمونو از خان نعمت های الهی محروم کردیم

    کسی که آماده تغییر باشه خداوند از بی نهایت طریق دستانش رو میفرسته و اون هدایت میشه

    مثل خود من که الان به اون موقع فکر میکنم میبینم من از لحاظ فرکانسی کاملا آماده هدایت بودم

    کاملا آماده بودم که تغییراتی بکنم

    ازکجا میگم آماده بودم?

    از اونجایی که کاملا درمانده شده بودم

    روابطم به شدت داغون بود

    از همه کس و همه چیز عصبانی بودم

    بعضی شب ها از شدت درماندگی زار میزدم که این چه زندگیه آخه چرا من انقدر بد زندگی میکنم چرا کسی به داد من نمیرسه

    این وضع واقعا منو خسته کرده بود جوری که از همه دست کشیدم انگار بهم ثابت شده بود که هیچ کس نمیتونه کمکم کنه

    تو همین وضع و اوضاع نمیدونم چطوری شد ولی دیدم که تلگرام منو انداخته تو یه کانال موفقیت با اینکه کانال استاد دیگری بود ولی من مطالب و ویس هاشو با تمام وجودم قورت میدادم مثل یک امید تازه بود

    برای آماده بودن بعضی مواقع باید ازین مسیر بگذری

    در واقع رسیدن به این نقطه تاریک خودش یه موهبته

    نقطه سیاهی که بعدش نور و روشنیه

    نقطه ای که باید بفهمی کسی نمیتونه کمکت کنه باید از همه جا ناامید بشی تا امید واقعی که خداست رو پیدا کنی

    من تو این نقطه هدایت شدم

    و از همه ی آدم های اطرافم ممنونم که توی اون وضع برای من دل نسوزوندن

    ازشون ممنونم که دلداریم ندادند

    چون اگه کمکم میکردند که من خودمو پیدا نمیکردم

    پس چرا من خودمو دیدم ولی بازم فکر کردم که میتونم کسی رو تغییر بدم?

    پس این لطف رو از دیگران دریغ نکنم و بزارم خودشون راه رو پیدا کنن و من دخالت نکنم

    یکی از اشتباهاتم این بود که من فکر میکردم همون اشتیاقی که برای تغییر داشتم رو دیگران هم دارن در حالی که اینطور نیست و این فقط تصور من بوده

    زمان هایی بوده که به برادرم میگفتم تو هم بیا به این مسیر ویس گوش بده ببین چقدر خوبه ولی چند بار مسخره شدم که میگفت آره تو برو جذبتو بکن 😐در واقع اون آماده نبود و من فکر میکردم اونم مثل من اشتیاق داره و این اشتباهو کردم

    پس باید اینو از ذهنم بیرون کنم که میتونم به دیگران کمک کنم این اشتباه تکراری رو ول کنم و ازش درس بگیرم و کاری به کسی نداشته باشم اگه کسی هدایت بخواد قطعا هدایت خواهد شد پس نه حرص بزنم نه دل بسوزونم که عینه شرکه

    اجازه بدیم دیگران خودشون راه شون رو پیدا کنن

    حالا با توجه به این حس که در وجود هممون هست که دوست داریم به دیگران کمک کنیم

    چطور میتونیم بهشون کمک کنیم?

    با پیشرفت و موفقیت خودمون با الگو سازی از خودمون

    با نتیجه گرفتن از قانون تا بقیه ببینن و بگن آره میشه اگه این تونسته منم میتونم

    نکته مهم کمک های ما به دیگران کمک نمیکنه به خودمون کمک میکنه

    اگه کسی این حرف هارو قبول نداره مطمئنا هنوز درست و حسابی بلا سرش نیومده که بفهمه کمک چیه

    اون باید بره به روش خودش عمل کنه تا بچشه طعم کمک به دیگران رو بعدش خودش قبول میکنه چه اشتباهی کرده

    اگه کسی آماده تغییر باشه و ما هم براش وقت نزاریم خداوند از بی نهایت دستش پاسخ اون فرد رو خواهد داد

    تک تک ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم

    درک همین یک جمله خیال مارو از بابت بقیه راحت میکنه و دیگه فقط دنبال پیشرفت خودمونیم

    در پناه خدا شاد و سلامت باشیم و در مسیر موفقیت 🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      سعید مرادی مقدم گفته:
      مدت عضویت: 2360 روز

      سلام ریحانه جان من از کامنت بسیار زیبات لذت بردم.وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم به این نتیجه رسیدم که گذشته ی منم چقدر شبیه شما بوده.منم قبل از اینکه با استاد و قوانین جهان آشنا بشم خیلی به دنبال کمک کردن به بقیه بودم و همش واسه بقیه دلسوزی میکردم و اسمش رو هم گذاشته بودم انسانیت و حتی خیلی هم به خودم افتخار میکردم.

      و اینکه ساعت ها با بقیه بحث میکردم که شما چیزی نمیدونید و من میدونم.

      و واسه خودم کلی استدلال کمونیستی میاوردم و بقیه رو متهم میکردم به بی رحمی.

      و این روند ادامه داشت و منم کلا تو این فضا بودم و مثلا وقتی یه فرد ثروتمند میدیدم میگفتم ثروتش چه فایده داره وقتی که خیلی از مردم دنیا گرسنه هستن.

      یا اینکه خودم رو بی ارزش میکردم تا یه کاری رو واسه بقیه انجام بدم و انتظار داشتم بقیه منو به چشم یه قهرمان ببینن(تو پرانتز بگم قبلا خیلی زیاد فیلم و سریال تماشا میکردم)ولی میدیدم که بقیه منو نوکر خودشون میبینن و منو بی ارزش میبینن.

      و منم نشانه ها رو نمیدیدم و تو خواب بودم.

      و البته در کنار این باور مخرب کلی باور نادرست دیگه داشتم و این باور ها هر روز منو به سمت تاریکی پیش میبردن و من هم بیدار نمیشدم و تا جایی رسیدم که واقعا افتادم توی یک جهنم خود ساخته و حتی کارم به قرص و دارو های افسردگی و اعصاب هم رسید.و یادم میاد که دقیقا حس افتادن توی یه باتلاق رو داشتم.و یادم میاد که دقیقا همون موقع هم به خودم میگفتم که تو باتلاق هستم و هیچ راه فراری ندارم.

      و این نکته رو هم بگم که بخاطر باور های مخربم من خدا رو هم باور نداشتم و میگفتم اصلا خدایی وجود نداره.و بخاطر همین هم از خدا نمیخواستم که منو راهنمایی کنه.و من این مسیر رو ادامه دادم تا دقیقا کارد به استخوان رسید.و یادم میاد که یک شب تو ماه رمضان ساعت های ۲ نصف شب گفتم دیگه من تسلیمم و گفتم خدایا اگه وجود داری یا کمکم کن که همین امشب بمیرم یا اینکه نجاتم بده و کلی هم گریه کردم (گریه از سر بدبختی)و خوابیدم.

      و اون شب هم گذشت و اتفاقی نیافتاد یکی دو روز بعد تلگرام به صورت خودکار منو وارد یک کانال تلگرام کرد و من یک ویس از کانال رو گوش دادن که میگفت:

      این فیلم در مورد آب رو ببین.

      ببین چقدر فراوانی وجود داره.

      ببین که ما میتونیم با یه دستگاه تمام آب های شور دریا ها رو شیرین کنیم….

      (یه تیکه میکس شده از دوره روانشناسی ثروت یک استاد عباسمنش مربوط به باور فراوانی بود همون جا که در مورد دستگاه تصویه کننده آب صحبت میکنه.)

      و من چندتا فایل صوتی دیگه رو هم پشت سر هم گوش دادم.و من قشنگ حس کردم که قلبم آروم گرفت.و متفاوت بود با آنچه که تا آن زمان شنیده بودم.و من دیگه شروع کردم به گوش دادن قسمت های دیگه اون موقع هم نمیدونستم که استاد سایت داره و محصولات خریدنی هست.حرف های استاد واقعا به قلبم مینشست من شبیه دیوانه ها شده بودم شب ها تا ساعت ۲ شب فایل های استاد رو گوش میدادم و تو خیابون ها راه میرفتم و اشک میریختم.

      ازکمتر از یک ماه دیگه هیچ قرصی نخوردم و تا به امروز که نزدیک به سه سال هست نه یه دونه قرص خوردم و نه پیش دکتر رفتم.

      و تو همون روز های اول یه شب که داشتم یه مسیر رو میرفتم و اشک میریختم رو زمین یه چیر زرد رنگ دیدم برداشتمش دیدم یه مچ بند طلایی رنگ هست.و روی اون حکاکی شده بود””خدا””

      و من اون لحظه دیوونه شدم و واقعا بی خواب خور شدم.

      و واقعا الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم که چقدر با اون روز ها فرق کردم و یه آدم دیگه شدم که البته بی عیب نیست و باید این مسیر تکاملی رو ادامه بده.

      و میخوام به استاد عزیزم بگم که شما زندگی منو تغییر دادید.من با کمک شما ازجهنم بیرون اومدم و دارم به سمت نور حرکت میکنم.و چه مسیر شگفت انگیزی…

      خدایا شکرت.

      خدایا شکرت.

      بی پا و سر کردی مرا

      بی خواب و خور کردی مرا…

      استاد عزیزم حالا با شما و قوانین ثابت الهی تو بهشت هستم.

      و من دیدم که چجوری همه چیز با تغییر نگاهم به جهان تغییر کرد و منیک آدم دیگه شدم.

      استاد عزیزم و خانوم شایسته هزارتا دوستتون دارم.😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    زهرا یکتاپرست گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    بنام الله یکتا..سلام استاد عزیز ومریم جوون..رروز سیزدهم سفرنامه..خدایا شکرت واقعا این سفرنامه برای من یه معجزه هستش درواقع هدایت هست دیروز درمورد فایل امرکز برام یه اتفاقی افتا خواستم بگم شاید به دوستان کمکی کنه..من تادیروز هرموقع به کسی میرسیدم ودرددل میکرد بهش راهکار میدادم دوس داشتم به همه کمک کنم همیشه همه مشکلاتشون رو به من میگفتن کاش یه راهی که میگفتم روعمل میکردن..ومن دریهشرایطی بودم که خودم تو تضادبزرگی بودم وتازه یه کوچولومیتونستم شاد باشم تواحساس خوب باشم باز مشکلات دیگران حالمو بد میکرد ونگرانی واین مسائل..دیروز باخودم تعهد کرده بودم که به هیچ کس راه حل ندم نخوام براهمه ناجی شم فقط روخودم تمرکز کنم وبتونم به خدابرسم وموفق باشم وقتی خونه مادرم رفتم اونجا یه مسئله ومشکل رو مطرح کردن ومن فقط به عملکرد قانون فک کردم که برادرم خودش اونو باتوجهش جذب کرده دیگه حرفی نزدم فقط خداروشکر کردم که من باشناخت قوانینش پی به عدالتش بردم وگرنه اگه ادم قبل بودم گریه وناراحتی واینکه چرا براخانواده من ولی الان ایملن به عدالت الله دارم وخدا روشکرمیکنم که به اینجا رسیدم فقط تودلم گفتم امیدوارم زودتر پی به قوانین هستی ببرین..توراه که میومدم براخودم یه شاخه گل خریدم وباعشق به خودم تقدیم کردم من تازه دارم نقاط ضعفم رو پیدامیکنم وایمان دارم درمسیر تکاملم هستم ویه روزی براتون از همه خوشبختی هام مینویسم..استاد ومریم عزیزم ازتون برا این فایلای دانلودی بازم بینهایت سپاسگزارم..من از خدا خواستم هدایتم کنه بتونم دوره عزت نفس روبخرم..میدونم خیلی زود بهش میرسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    خدای عزیزم!

    من اجازه میدم که هدایت بشم . پس هدایتم کن .

    من اجازه میدم که این گفتگو براساس الهامات درونی پیش بره .

    عزیزدلم سلام !

    خوشحالم و خدا رو شکر می کنم که می تونم با تو‌ در مورد قوانین جهان هستی صحبت کنم .

    خوشحالم که ما هم جنس هم هستیم و قرار هست

    کنار هم پرواز کنیم .

    خدا رو شکر 🙏🌼

    داستان این فایل من رو یاد داستانی انداخت که تو اخیرا در حال تجربه ش هستی :

    برادرزاده ی کوچک ت که بخاطر شرایط حال حاضر مدارس و البته سبک زندگی پدر و مادرش نتونسته هنوز حروف الفبا رو یاد بگیره و تو به این فکر کرده بودی که باهاش کار کنی و بهش کمک کنی چرا که نگران آینده و موفقیت ش بودی و وقتی رو که با تمام وجود دوست داشتی در سایت باشی و به خودت اختصاص بدی رو برای ضحای عزیز گذاشتی گرچه این زمان رو دوست داشتی ، سر و کار داشتن با کودکی که هنوز اتصال ش با خدای درون کاملا تحت تاثیر باورهای اطرافیان قرار نگرفته و بیشتر در لحظه ی حال زندگی می کنه و سریع می تونه چند دقیقه قبل که اشک ش درآمده رو فراموش کنه و از ته دل بخنده برات خواستنی و لذت بخش بود و کلی چیز برای یادگرفتن واسه ت داشت اما گاهی می شد که گمراه می شدی و می خواستی چیزی ، وضعیتی ، شرایطی رو تغییر بدی تا این بچه تربیت بهتری رو تجربه کنه و قانون فراموش ت می شد.

    گاهی احساس می کردی یه جای کار ایراد داره و تو قرار هست درست ش کنی…

    اما این فایل ، باز تو رو با این حقیقت رو به رو کرد که از لحظه ای که تلاش می‌کنی تا فرد دیگه ای را تغییر بدی، بیشتر از همیشه از مسیر رشد دور می مونی.

    و این تجربه رو کمتر از یک سال پیش خیلی زیاد در مورد تغییر همسر نازنین ت داشتی و احساس های بد و رنج تنش هایی که بین تون ایجاد می شد باعث شد تا تو وقتی برای اولین بار با آموزه های این فایل همراه شدی بیشتر حرف های استاد رو بفهمی و با خودت تصمیم بگیری که سعی کنی «تلاش برای تغییر دیگران» رو کنار بذاری و همه رو دقیقا همون طور که هستن بپذیری و دوست بداری.

    این فایل فرصتی شد تا دوباره یادت بیفته اولین قدم برای همراه شدن با قوانین زندگی‌، دست برداشتن از تلاش برای تغییر دیگران ه . و اصلا این اولین قدم برای به صلح رسیدن با خودت هست . از لحظه ای که فکر تغییر دیگران در وجودت شروع به رشد می کنه انگار از خود واقعی ت دور میشی و غوغایی در وجودت برپا میشه .

    عزیزدلم !

    با تماشای این فایل

    برات دوباره یادآوری شد

    که بپذیری خداوند عادل ه و به همه ی انسان ها توانایی خلق زندگی‌ به وسیله باورهاشون رو بخشیده.

    که بپذیری که هر فردی الان در جای درستش ه. و این همون جایی هست که نتیجه ی باورهای خودش ه و هیچ کس به جز خودش نمی تونه اون باورها رو تغییر بده ‌.

    بپذیری که همه ی افراد به یک اندازه به منبع نعمت‌ها‌ و ثروت‌ها دسترسی دارند و به یک اندازه به نیروی هدایتگر الهی متصل هستند.

    همه ی انسانها به یک اندازه به خداوند، به عنوان منبع رحمت، ثروت و برکت نزدیک هستن و به یک اندازه، امکان دریافت حمایت و هدایت اون رو دارن. اما باید مراحل آماده شدن برای دریافت این حمایت و هدایت را پشت سر بگذارند . و بعضی اوقات درد و در به دری و بیچاره گی و غم و هر زجری که تصور می کنی … و تمام تضادها و ناخواسته ها نیاز ه برای بیداری یک انسان و جزو مراحل آماده شدن ش برای دریافت هدایت الهی ه. خودت و مسیری که پشت سر گذاشتی رو به یاد بیار تا بهتر بدونی چطور خلأ ها و نداشته های زندگی ت به تو کمک کرد تا اینی بشی که شدی و در این لحظه باشی و قانون رو بهتر بفهمی.

    تو باید اجازه بدی تا با برخورد با تضادها و تجربه ی تضادها، خیلی سریع تر، راهش رو پیدا کنه و به سمت خواسته های خودش هدایت بشه . خواسته هایی که ممکنه با خواسته های تو متفاوت باشه .

    باید قبول کنی که هرگز نمی تونی فردی را تغییر بدی که هنوز آماده ایجاد تغییر نیست.

    باید بپذیری که هر فردی تنها خودش توانایی تغییر خودش رو داره و تا زمانی که آماده ی پذیرش این تغییر نشه، هر اقدامی نه تنها بیهوده است، نه تنها تو را ناامید و از مسیر اهداف ت دور می کنه بلکه آن فرد رو هم از موفقیت دورتر می کنه.

    و چه جالب بود که همین امروز در یک ریمیکس از استاد این صحبت ها رو شنیدی که دقیقا با فایلی که تو در حال مطالعه ش بودی هم راستا بود :

    «در واقع تو باید بتونی طبق صحبت استاد نیت رو از عملکرد جدا بدونی.

    اینکه تو با چه باوری کمک می کنی نتیجه رو ایجاد می کنه نه صرف کمک کردن . و اگر هم دوست داشتی به کسی کمک کنی و کاری رو برای کسی انجام بدی زمانی این کار رو انجام بده که باز خودت رو در رأس قرار بدی ، یعنی برای حس خوب خودت ، یا برای مشاهده کردن و درک بهتر قوانین ، یا لذت بردن و کسب تجربه برای خودت کار یا بخششی انجام بده عزیزم.

    پس اگر هم خواستی به کسی کمکی کنی باید این باور رو داشته باشی که با این کمک ظرف خودت رو برای دریافت نعمت های بیشتر و بزرگتر می کنی نه اینکه بخوای برای شخص کمک گیرنده تغییری ایجاد کنی .»

    به یاد داشته باش :

    کمک های تو به دیگران به اونها کمک نمی کنه ، به تو کمک می کنه

    چرا که

    تو آفریده شدی تا عهده‌دار امور خودت باشی.

    پس با طبیعت خودت همراه شو.

    برای ساختن زندگی‌ بهتر تمرکز بذار.

    برای درک بهتر قوانین وقت و انرژی بذار.

    برای ساختن باورهای قدرتمندکننده‌تر تلاش کن.

    برای بیشتر ماندن در احساس بهتر ذهنت رو رهبری کن.

    برای تجربه‌ی شادی بیشتر تلاش کن.

    برای طبیعی زندگی کردن تلاش کن .

    اگر قوانین الهی رو درک کنی و با اون ها هماهنگ بشی طبیعی زندگی می کنی و خوشبختی و موفقیت و حس خوب رو تجربه می کنی .

    در غیر اینصورت رنج ها میان تا به تو بفهمونن که با قوانین هماهنگ نیستی و برخلاف جریان هستی در حال حرکتی .

    اما این رنج ها هرکس رو در زمان خودش بیدار می کنه و تو نمی تونی زمان بیداری دیگران رو دستکاری کنی .

    بلکه تو برای اینکه به دیگران کمک کنی

    با موفق شدن خودت الگویی بشو برای کسانی که دوستشون داری

    تو زمانی می تونی ایمان افراد رو به خداوند و قوانین الهی بیشتر کنی که خودت در زندگی ت نتیجه گرفته باشی .

    زمانی می تونی راه خوشبختی و موفقیت رو به دیگران نشون بدی که خودت موفق شده باشی .

    مثل این می مونه که تو زمانی می تونی راهنمای مسیر قله باشی که خودت اون کوه رو فتح کرده باشی .

    پس همین لحظه یک تصمیم مهم با خودت بگیر:

    که اجازه بدی دیگران راه خودشون رو پیدا کنن

    و اگر دوست داری به دیگران کمک کنی مصداق کسی باش که به خوشبختی و سعادت رسیده .

    پس

    باور کن که تو بی نهایت به خداوند متصل و نزدیک هستی .

    آسوده باش .

    تسلیم پرودگار شو .

    توکل کن .

    ایمان داشته باش .

    تا هدایت الهی رو در هر لحظه دریافت کنی . و طبیعی زندگی کنی .

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سعیده و مهدی گفته:
      مدت عضویت: 2400 روز

      نرگس عزیزم سلام

      واقعا در واقعیت دیدم که وقتی من تلاش می کنم که دیگری مثل همسرم رو تغییر بدم چقدر حالم بد میشه و چقدر نشتی انرژی واسم پیش میاد و چقدر روابطمون خراب میشه. چند روزی هست که متعهد شدم که کاری به کار همسرم نداشته باشم و بذارم خودش مسیرش رو پیدا که ولی باز تو رفتارهام میبینم که کارهایی رو و یا حرفهایی رو می زنم که منطقش تغییر همسرم هست ولی چون خیلی خوب دارم روی خودم کار می کنم. زود مچ ذهنمو می گیرم. من اصلا کاری به کار هیچ کدوم از رفتارهای همسرم ندارم و می ذارم خودش به این نتیجه برسه که داره اشتباه می کنه. اگه از من خواست کمکش کنم. اون وقت کمکش می کنم. همین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    زهره شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1691 روز

    با عرض سلام و خسته نباشید به بهترین استاد دنیا و همسر نازنینشون ❤️

    واقعا درک کردن این فایل میتونه خیلی بهمون کمک کنه تا پیشرفت کنیم و جهان و گسترش بدیم

    راستشو بخواین اوایل که وارد سایت شدم خیلی اصرار داشتم تا همه ی صحبت ها ی استاد که خیلی برام دلنشین بود و به همه بگم و کمک کنم تا اونام وارد سایت بشن و از این همه آگاهی استفاده کنن و با اونایی که رابطه ی نزدیک تری داشتم بیشتر در مورد ویژگی های شما حرف میزدم و میگفتم حتما فایلا و گوش کنین که خیلی تو زندگیتون تاثیر داره ولی اصلا متوجه نبودم که اونا تو مدار من نیستن من صدم که خودمو بکشم اصلا براشون حرف من اهمیتی نداره مخصوصا که من نتیجه ی چندانی هم نگرفته بودم و تنها احساس خوبم بود که من و وادار میکرد که برو و به همه بگو یه نفر هست به اسم عباس منش که اگه به حرفاش گوش کنی زندگیت از این رو به اون رو میشه

    و جالب بود همین فایلایی که من با هیجان گوش میکردم و بهشون علاقه ی زیادی داشتم اگه میذاشتم تا یه نفر دیگه م گوش کنه هیچ عکس العملی نشون نمیداد و اصلا براش مهم نبود

    خلاصه که بعد چند وقت تونستم هدایت شم به سمت یکی از فایلای استاد که گفتن شما نمیتونین زندگی دیگران تغییر بدین و فقط و فقط باید خودتون تغییر کنین تا دنیای اطرافتون تغییر کنه

    و اونجا بود که من متوجه شدم که نباید با کسی در این مورد حرفی بزنم هر کس خودش خواست که وارد این مسیر بشه یا بیاد پیش من یا اینکه خدا از هزاران دست دیگه ش میتونه به اون کمک کنه و من خالق زندگی خودم هستم نه دیگران

    الانم خیلی پیش میاد که بعضی ها بهم میگن این حرفا الکیه و اون آدم داره با قدرت کلمات شما رو جذب میکنه و حتی از یه نفر شنیدم که گفت این تصاویری هم که شما میبینین همش فتوشاپه و خیلی از این افکار منفی ….

    اما من هیچ رغبتی نمیکردم که پای این بحث های بیهوده بشینم سریع میگفتم اصلا برام مهم نیست شما چه فکری دارین شما با باورای خودتون زندگی کنین من دوست دارم این مسیر و برای ادامه زندگییم ادامه بدم

    و خیلی خوشحالم که تو سن ۲۱ سالگی خدا من و هدایت کرد سمت شما تا من از جوونیم بتونم قانون و دنبال کنم و یه زندگی رویایی برای خودم بسازم

    و وقتی به موفقیت و پیشرفت رسیدم اونجاست که میتونم یه الگوی مناسب باشم برای رشد دیگران

    شاد و پیروز باشید در پناه الله یکتا🧡

    دوستون دارم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سروش صفدری گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان.

    خداوند را شکرت برای مسیری که من رو در اون قرار داد.

    باور کنید این داستان من بود.

    من همون پسر جوانی بودم که عموی خودش خواست با مهربانی کردن به اون در مسیر بهتری قرارش بده.

    الان میفهمم که کجای کار اشتباه بوده.

    بعد از مدتی بیکاری عموی من منو به سر کاری در تهران برد و به دلیل اینکه از شهرمون خیلی دور بودم بیشتر از ۶ ماه خونه اونها زندگی کردم .

    به من خیلی مهربانی و محبت شد و تا اخر عمرم سپاسگزار اونها هستم و همون عمو بود که اولین بار شمارو به من معرفی کرد.

    اما چون من در مدار درست نبودم چیزی از صحبتهاش نمیفهمیدم تا اینه چندین سال گذشت و جهان اینبار منو به صورت درست با قلبی پر از عشق دوباره به این مسیر هدایت کرد.

    چون در مدار درست نبودم بعد از مدتی به دلیل شرایط سخت کاری تحمل نکردم و از اونها جدا شدم اما همیشه سپاسگذار اونها هستم.

    با گوش دادن این فایل من به گذشته خودم رفتم .

    استاد عزیز، درسته سختیهایی که در گذشته میکشیم مارو اماده میکنه برای اینده ای پر بار و روشن و اونهارو باید تجربه دونست نه شکست من اینو از شما یاد گرفتم.

    ممنونم و خداروشکر میکنم.

    با ارزوی موفقیت بیشتر برای همه عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمد زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1807 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه دوستان.

    به لطف الله امروز کامنت روز سیزدهم رو درحال نوشتن هستم.

    یه عذرخواهی به خودم بدهکارم و اونم اینکه امروز تعهدم که قرار بود هر 24 ساعت یه فایل ببینم در حد 5 دقیقه تاخیر خورد و وارد روز بعد شدم.البته از عصر فایل رو دانلود کرده بودم و از ساعت ده شب دوساعتی یکسره در حال تماس کاری بودم.یکی دوبار اومدم ببینم که نشد و بعد یه لحظه به خود اومدم دیدم ساعت از دوازده شب دو سه دقیقه گذشته.حتما خیری درش بوده که اینطور شده و من به فال نیک میگیرم.جالبه اول فایل هم استاد درمورد نامنظم بودن فایلهاشون صحبت میکنن و باعث شد منم یه مقدار از ناراحتیم کمتر بشه.

    دوست دارم از جمله آخر استاد در این فایل شروع کنم که گفتن ” هرکس به اندازه عطشش به او پاسخ داده خواهد شد”

    اب کم جو تشنگی آور بدست

    تا بجوشد آب از بالا و پست

    خدایا من دوست دارم زرنگی کنم و ازت عطش بیشتر بخام برای درک اگاهی ها و قوانین.که درک آگاهی ها و قوانین بیشتر همانا و رسیدن به خواسته ها به همان نسبت همانا.

    یه باور خیلی خوب برای اینکه بخایم در همه ابعاد زندگی عالی باشیم اینه که برای الگو شدن و کمک به دیگران باید اول خودمون رسیده باشیم و نتیجه در دست صحبت کنیم.

    حتی اگر ما دوست داریم به بقیه هم کمک کنیم باید خودمون نتایج عالی رو بهش رسیده باشیم.این خودش یه باور خیلی خوبه.گرچه دلیل اینکه ما برای خوشبختی خودمون باید تلاش کنیم فقط خودمون باید باشه.ولی این باور هم میتونه انرژی مارو دوچندان کنه که ما با کمک به خودمون عملا به کل جهان داریم کمک میکنیم.چون زمانی که به یک انسان عالی از عمل به قوانین تبدیل شویم درواقع با الگو شدنمون به جهان کمک کردیم و خیلی از کسانی که همیشه میگویند نه نمیشود، متوجه میشوند که چرا میشود.

    الان که کامنت مینویسم صدای ترق توروق بارون ساعت نزدیک دو نصف شب میاد و این یکی از لذت بخش ترین صداهاییه که من همیشه از بچگی دوست داشتم.صدای تغییر.صدای هیجان.صدای حرکت.یادمه حتی تا دوران دبیرستان و اوایل دانشگاه موقعی که برف یا بارون میومد شبها ساعتها در حیاط خونمون زیر سقف ایوان مینشستم و از بارش نعمت الهی لذت میبردم.دوست داشتم این حسمو باهاتون به اشتراک بگذارم.دوستتون دارم.

    انشالله در زمان مناسب استاد عزیز رو ملاقات کنم و ایشون رو غرق در بوسه های خودم بکنم.

    خدانگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ورزشکار تیم ملی گفته:
    مدت عضویت: 1679 روز

    سلام سلام سلام

    .

    .

    وقتیکه استاد مثال بافه های سلف سرویس رو زدند(این مثال ها رو برای درک بهتر خیلی دوست دارم.خودم هم خیلی ازین مثالا برای خودم میزنم)با خودم فکر کردم اون پولی که برای وارد شدن به رستوران میپردازیم توی زندگی واقعیه ما چیه(برای درک بهتر)فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اون پولی که می پردازیم شناخت ،باور و عمل به قوانین هستش و اونایی که با حسرت به کسایی که وارد این رستوران سلف سرویس میشن و نمیدونن که خودشون هم اون پول رو دارن بپردازن(قدرت خلق زندگی)گرچه وقتی این پول رو در جایی که دوست دارن استفاده نمیکنن یا ریز ریز پول جمع میکنن به امید اینکه به این رستوران بیان (مصدر کسایی که فقط با تلاش و یادگیری شیوه های مختلف مهارتشون میخوان به جایی برسن) یا اتفاقی میفته که باید استفادش کنن(در مسیر ناخواسته)انقدر اون پول توی جیبش میمونه که میپوسه و جالب اینجاست که یک بار نمیره از یه نفر یا پذیرش رستوران سوال کنه هزینه چقدره!!!!(البته باید مثل جوجه ای که میخواد از تخم بیاد بیرون تکاملش طی بشه)

    رفتن به اون رستوران رو خیلی دور میبینه و فکر میکنه که اگه بره بپرسه بدتر ناامید میشه(حکایت کسایی که میترسن از باورها و افکار کهنشون دست بردارن و به قانون شک دارن)💆👯👼🎅👷👳👲👮👱👰💇

    عاشق همتونم💞

    .

    خیلی از درک هایی که نوشتم الان به ذهنم خطور کرد ولی کلا این مثال هارو دوست دارم خیلی واسه خودم مثال میزنم😃

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: