همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند جان
سلام
امروز روز سیزدهم سفر زیبا هستم
وقتی فکر میکنم که من زمانی که فقط فکر خودم هستم که حالم خوب باشه که احساسمو جایی ببرم که از درون راضی باشم از خودم، وقتی که شرایط راحتی و آسایش خودم رو فراهم میکنم،وقتی خودم به فکر خودمم و خودم باعث سرگرمی و تفریح خودمم نه دیگران حالم خیلی خوبه ولی وقتی میخوام کاری کنم که دیگران خوش بگذرونن یا کاری کنم که لذت ببرن یا در واقع خودم رو مسئول لذت بردن و حال خوبشون میکنم همه چیز بهم میریزه ، بنابراین به این نتیجه رسیدم که من کار خودم رو انجام بدم ولذت ببرم و بزارم دیگران خودشون به خودشون کمک کنن و من مسول کسی نیستم اگرم بخوام کاری کنم اشتباه هست و نتیجه برعکس میشه
باتشکر از استاد عزیزم و همه ی بچهای عزیز
به نام یگانه ی عالم
سلام استاد سلام دوستای خوبم
روز سیزدهم سفرنامه
خدایا شکرت تا قبل چقد دلسوزی های بیجا داشتم چقد نعمت ها رو برای خودم حروم میکردم و با این باور اشتباه نعمت ها از من دور میشد با این فایل آگاه شدم که نباید برای کسی که در مدار نیست دلسورزی کرد وکلا دلسوزی کردن از باور کمبود میاد ومنو از نعمت های بیشماری که خدا در اختیارمون گذاشته دور میکنه.
خدایا سپاسگزارم
استادجونم سپاسگزارم
جهان هستی متشکرم
سلام به دوستان در روز سیزدهم سفرنامه در ۱۴۰۰/۱۰/۶ دوشنبه شب ساعت ۱۹:۴۶
ممنونم از خداوند که داره از طرف شما باهام حرف میزنه
خدا عمر با عزت بده استاد مهربونم
امروز هم استاد یک قانون بسیار مهم را بهم یادآوری کرد و اون هم دلسوزی نکردن سعی بیجا برای تغییر دیگران نکردن بود
ما خدا نیستیم که بخواهیم کسی را هدایت کنیم ما خودمون در هر لحظه محتاج هدایتیم
به این خاطر ما دوست داریم به دیگران کمک کنیم که در فرهنگی بزرگ شدیم که عادت کردیم به گدا پروری و این فرهنگ برای ما وجدان رو اینجوری تعریف کرده که اگر به دیگران کمک نکنی نامردیه و باید عذاب وجدان بگیری و احساس گناه داشته باشی
زیاد شنیدیم که فلانی گناه داره اگه کمکش نکنی
من خودم یکی از نقاط ضعف شخصیتم( ادای دانایان رو درآوردن ، که از کمبود عزت نفس میاد) این بود که تا چیزی از استاد میشنیدم به جای عمل کردن به اون نسخه شفا بخش ، میرفتم به بقیه میگفتم که آره اینجوری فکر کنید و اونها هم گوش میکردم تایید میکردن کلی کیف میکردن بعد مدتی میومد میگفت اینا که این حرفها رو میزنن دارن این چیزا رو میگن کلاهبردارن و میخوان جیب تو رو خالی کنن و از این حرفا
که ما هزار و چهارصد سال پیش امامان اینا رو گفتن و …اونوقت تو به فلانی گوش میدی؟ تا اینو گفت گفتم آره تو درست میگی و هیچ بحثی نکردم و گفتم حق با توعه (که دیگه ادامه نده)و جمع رو ترک کردم
بارها تو زندگی تک تک ما خودشو مخصوصا در این مورد خودشو نشون داده که آخرش گفتیم (به فلانی عسل دادم انگشتمو گاز گرفت)
به قول قرآن اونها نمیفهمند
مثل اینه که به یه انسان روشن دل بگی نگاه کن چه لباس زیبایی پوشیدم خوب اون بنده خدا نمیتونه ببینه
هر روز درجا میزدم الان مدتیه که با هیچکس درباره این چیزا حرف نمیزنم سعی میکنم فقط عمل کنم
الان دیگه کاری با کار دیگران ندارم سعی میکنم در محل کارم تنها باشم به شدت افراد مزاحم(دوستایی که همیشه باهم بودیم) دور و برم کم شدند اگر هم میان تحویلشون نمیگیرم که زود برن
وقتی همه چیز خودمم
وقتی دوست و افراد مناسب بسیار در جهان فراوانه چرا بچسبم به چندتا آدم بی هدف و وقت تلف کن؟
وقتی تمرکز باید بزارم رو خودم
چرا با دیگرانی وقت بگذرونم که اصلا ربطی به اون چیزی که میخوام باشم ندارن.
البته باز هم تکامل را باید رعایت کنم
نجوا میاد که برو پیش اونها ولی در ۹۰ درصد مواقع بهش بیمحلی میکنم
جایی باشم که غیبت میکنن قبلنا تذکر میدادم اما الان بدون بحث یا تذکر سعی میکنم مکان رو ترک کنم
من میخوام روی تعهدم مثل استاد بایستم
میخوام نتایجم بزرگ بشه مثل استاد (خدا بیشتر بهشون بده) اگر ثروت به سمت ایشون سرازیر شده پس میتونه به سمت منم سرازیر بشه کافیه مثل استاد ایمان داشته باشم مثل استاد صبر داشته باشم مثل استاد تعهد داشته باشم و مثل استاد به زیبایی توجه کنم و با خودم در صلح باشم
وقتی که خودم نتیجه بگیرم اونوقت الگویی میشم برای دوستان و نزدیکان اونها هم میگن ابراهیمم مثل ما بود تو محل ما بود الان به این ثروت رسیده پس ما هم میتونیم (اینه منظور استاد از این حرف که جهان را جای بهتری برای زندگی کنیم وقتی با جایگاه خوبی که به دست آوردیم بذر امید بکاریم در دل اطرافیان )
وقتی که به ثروت برسم حرفم خریدار داره
وگرنه ملت واسم تره هم خورد نمیکنن
اونوقت همونهایی که منو و رویاهام رو مسخره میکنند مجبورن مدتها تو صف باشند که منو ملاقات کنند
استاد گفتن طبیعی زندگی کنیم من فکر کردم که اگر طبیعی باشیم (اتفاقات رو همانطور که هست بدون برچسب خوب و بد زدن بپذیرم و آرام باشم ترس نداشته باشم بحث نکنم قضاوت نکنم در کل با خودم در صلح باشم وجه مثبت مسایل را ببینم) نعمات به سمتم میدوند
مثل یک رودخونه که بدون هیچ پمپی آب رو سرازیر میکنه
مثل یک مورچه که دوبرابر وزن خودش را حمل میکنه و کمردرد هم نمیگیره
مثل بارانی که بدون اینکه کسی ازش التماس کنه به موقع میباره
مثل تغیر فصلها که سر وقتش رخ میده (بدون اینکه بپرسه کشور کافرند یا مسلمان)
مثل یک.ملکه و پادشاه که همه. چیز به طور طبیعی بدون تقلا براش همیشه حاضره مگر یک پادشاه وقتی ببینه همه چی براش فراوانه تعجب میکنه؟ نه خیلی عادی همه چیز هر وقت اراده کنه براش فراهم میشه
شرایط یک پادشاه برای ما که در اون مدار و موقعیت نیستیم شبیه معجزه و یه چیز غیر ممکن است برای اون طبیعیه طبیعیه
بنام خدای هدایتگر، الان که دارم این کامنتو مینوسیم دارم اشک شوق میریزم، من توی کمتر از یک ماه دارم به جواب همه ی کمبود و تضادهای ذهنی توی زندگیم میرسم، و واقعا هر روز با ایمان بیشتری خداوند رو درک میکنم و حس فوق العاده بینظری دارم و از لحاظ سلامتی و آرامش درونی توی حالت خیلی خوبی هستم، هر روز بیشتر روی خودم کار میکنم و به آگاهی های بیشتری دسترسی پیدا میکنم، و دقیقا از جایی شروع شد که دستمو رو به آسمون بردم و از خالق هستی کمک خواستم و به این مسیر زیبا هدایت شدم، خدایا هر روز با تو خوشبخت ترینم و ایمان دارم تو برایم بهترین ها رو در نظر داری. سپاسگذار نعمت های بیکرانت هستم.🥰🌹🙏🌎🤲😍
به نام خدای هدایتگرم و با احساس قدردانی و احترام به استاد عزیزم و تیم همراهشون که شرایط کسب این اگاهی ها رو فراهم می کنند.
روز سیزدهم روز پر برکتی و پربار و همزمانی با اتفاقاتی در خانواده من که باز منو مومن کرد به هدایت به موقع خداوند عزیزم.
سه سال و خرده ای برای تغییر پسرم که بسیار باهوش و با استعداده بوده و از وقتی وارد دانشگاه شده کلن از مسیر به ظاهر موفقیت پرت شده تلاش کردم . هر تلاشی که فکر کنید از هر راه و هر کس که می تونسته موثر باشه. روزهای زیاد براش حرف زدم و شبهای زیاد دعاش کردم و گریه و زاری کردم. کلی مقاومت کردم کلی زور زدم برای تغییرش. از اون جایی که قبلا آدم موفقی بود درحوزه تحصیل نمی تونستم شرایط مشروط شدن های متوالی در دانشگاهش که دانشگاه بسیار معتبری هم هست رو هضم کنم. کار به مشاور روانشناس و دکتر روانپزشک و هر عاملی که فکر کنید به ذهنم می رسید هم کشیده شد. در نهایت نشد که نشد هیچ…. من تبدیل شدم به دیو زندگیش و کل روابطمون بهم خورد و بد اندر بد شد… چرا ؟ چون من می خواستم به خیال خودم اون رو به راه درستش هدایت کنم.. به تحصیل و تلاش و سر زندگی … و تهش حداقل های روابطمون هم از بین رفت… و از ارتباط مادر فرزندی تنها یک .. سلام روزانه .. باقی ماند
و درست در همین هنگامه من به این فایل برخورد کردم و 5 روزه که روی این فایل ایستادم و گوش می کنم و کامنت میخونم و تسلیم شدم البته بعد از این که مشت و لگد هام رو خوردم از جهان هستی … بالاخره رها کردم و درست در این هنگام هدایتی از خدا رسید برای پسرم و در آستانه اخراج از دانشگاهش که هدف سالهای زیادی از زندگیش ورود به این دانشگاه بوده انگار که دستی از دستان خداوند در قالب یک انسان براش پیام هدایت آورد و تصمیم گرفت که زورش رو بزنه برای ادامه تحصیلش و این ها همه در حالیه که ما مدتهاست حرفی نمی زنیم با هم … و انگار رهایی من داره جریانی رو ایجاد می کنه که نمی دونم تهش چیه ولی می دونم هر چی هست باید همون باشه حتی اگر اخراجه یا هر چیز.
باید خودش تغییر کنه کاری که من سالهاست دارم براش تلاش می کنم به دیوار میخورم. من فقط به عنوان یک مادر براش دعایی سرشار از خیر می کنم و راهش رو تعیین نمی کنم و حالا َآرامم و اجازه می دم که جهان هستی کارش رو بکنه و من فقط به خیر خداوند ایمان دارم .
حتی منتظر نتیجه هم نیستم … هر چه که بشود حتما باید بشود و قطعا بهترین ها اتفاق می ا فته حتی اگر ظاهرا اتفاق خوبی نباشه.
استادم ازت ممنونم و همین طور خانم شایسته از ایجاد این فرصت برای استفاده از مطالب سایت به صورت روز شمار و ازتلاشی می کنید متشکرم.
خواست من با خواست خدا همراه می شود و در سایه این همراهی آرامش و اطمینان و ایمانی فزاینده عاید من می شود. خدایا سپاسگزام و همه امور را به تو واگذار می کنم مرا هدایت کن و با من حرف بزن . شانه به شانه تو قدم می زنم و در زیبایی های طبیعت و فراوانی جهان غرق می شوم و سکان امور را به تو می سپارم که بهترین ناخدای زندگی هستی. آقای عباس منش واقعا ازت ممنونم و خدا رو شکر که هستی در زندگی من.
به امید دیدار شما در پناه حق سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید و طلب خیر برای همه دوستان همراه. آمین
به خدای مهربانم🌱
روز سیزدهم🌱
سلام
خداروشکر میکنم که باز هم آمادگیِ شنیدنِ دوباره ی این فایل رو داشتم و واقعا با هر بار شنیدن نکته ای دریافت میکنیم که سری قبل اصلا توی مدارش نبودیم…🙏
همه ی ما به یک اندازه به نعمت ها و ثروتهای جهان دسترسی داریم، این خودِ ما هستیم که با باورهای محدود کننده، با گذاشتن ترمزها برای ذهنمون، توجه به کمبودها جلوی جاری شدن نعمت ها به زندگی مون رو میگیریم….
کمک کردن به دیگران یا تلاش به تغییر دیگران باعث دورتر شدن خودمون از مسیر میشه…یا اینکه ما به دنبال راه حل برای مشکلات بقیه حتی نزدیک ترین افراد خانواده باشیم، تاثیری در زندگی فرد نداره …حتی اثرات منفی هم میتونه داشته باشه…اون همه تلاش و انرژی که برای تغییر و کمک دیگران میذاریم رو اگه روی خودمون بذاریم نتیجه بگیریم و اجازه بدیم نتایج با بقیه صحبت کنن، و در واقع بقول استاد الگویی بشیم براشون، به این روش دیگه نیاز به تلاش نداریم بلکه خودِ افراد میان و از ما درخواست کمک میکنند….
ما باید به این باور برسیم که هرکس هرجایی که هست دقیقا در جای درستش قرار داره و نتیجه فرکانس خودشه! پس ما نمیتونیم تغییری در فرکانس هاش ایجاد کنیم….
این مساله واسه ی من که همیشه واسه مشکلات بقیه غصه میخوردم و دنبال راه حل برای حل مسائلشون بودم بیشتر کاربردی بود و باعث شد تمرکز بیشتری روی خودم و زندگی خودم بذارم..🙏
خداروصدهزارمرتبه شکررررررر🙏🙏🙏
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد جانم و مریم خانوم بی نظیر و خوش ذوق .
من تا وقتی که این آموزه های استاد رو نشنیده بودم فکر میکردم که خدا اصلا چرا انقدر فرق گذاشته بین ادما؟
چرا دنیا اینجوریه چرا یه سریا ثروتمندن و یه سریا انقدر فقیر؟
فکر می کرم که باید من برای بقیه یه کاری کنم من کمکشون کنم.من اگه غصه شونو نخورم اگه کمک نکنم آدم بدی ام و ادم خدادوست ادمیه که اول به فکر بقیه باشه اول به بقیه کمک کنه،
اگه یه لقمه داره اول بقیه رو سیر کنه بعد خودش بخوره.بعد که صحبت های استاد رو شنیدم فهمیدم که ما نمیتونیم به کسی که نمیخواد تغییر کنه کمک کنیم.ما نمیتونیم زندگی دیگران رو تغییر بدیم ما نهایتا بتونیم زندگی خودمو تغییر بدیم. اگه دیگرانم بخوان تغییر کنن ما کاره ای نیستیم اگه حتی ما هم نخوایم کمکشون کنیم خدا بی نهایت دست داره که اونا کمکش میکنن.خدا خودش بنده هاشو آفریده خودشم مسئولشونه و لام نیست که ما دایه شیرین تر از مادر بشیم.
مرسی ازتون استاد مرسی که برامون همه چیز رو واضح میکنید.
خدایا شکرت بابت آگاهی هات.
دقیقا میفهمم استاد وقتی میگید باید شرایط درونی وحود داشته باشه تا تورو به حرف زدن وادار کنه تا تورو ترغیب به نوشتن کنه
گاهی پیش میاد هروز توی سایت هستم ولی نوشته هام جای دیگریست بارها اون نتیجه ای که از صحبتاتون گرفتم رو توی بیرون جستجو میکنم
ولی الان دقیقا توی شرایطی هستم که اول خدا بعد شماها دارید منو به حرکت به بهبود وادار میکنید
نیازی که از درون خودم به نوشتن حس میکنم انقدر زیاده که شاید روزی چندین بار که اینجا واکنش نشون میدم و مینوسم کفایت نمیکنه و دائما درحال صحبت با خدا هستم
استاد دقیقا توی دوره عزت نفس اینو یادگرفتن شما جلسه سوم وقتی راجبه احساس گناه صحبت کردید اونجاهم گفتید هیچکس این قدرت رو نداره دخل و تصرفی در سرنوشت و زندگی کسی داشته باشه و هر ان چیزی که اتفاق میفته در واقع نتیجه ی فرکانس و افکار خود ماست
پس این احساس گناه نداشته باش اینکه بخوای فداکاری کنی اینکه فکرکنی از خودت بزنی و به دیگری کمک کنی رو از زندگیت از ذهنت پاک کن
و هیچوقت برای این موضوعات احساس گناه نداشته باش که این احساس یکی از همون احساساتی ست که نشتی ایجاد میکنه
فرمانس خوب رو از تو دور میکنه کانون توجهت که هدف اصلی توعه متوجه ناخواسته ها میکنه
تو مسئول سرنوشت خوب و بد کسی نیستی هرکس آهنرباییست که خوب و بد زندگیش رو با توجهاتش با باورهاش داره به سمت خودش جذب میکنه
حالا کی چه باوری داره و چه مقدار از این نعمت های بی پایان خداوند استفاده میکنه یا داره درجا میزنه بخودش ارتباط داره
تو اول خودت رو بساز تو به تکامل خودت بپرداز بوقت مناسب خداوند میگه به چه کسی کمک کنی
نه اینکه از روی ریشه ی احساسی ترحم فداکاری از خود زدن دلرحمی ازروی این ریشه ها از خودت بزنی برای دیگری اینجا همون شرکی که درگیرش شدی که به وجود خدا ایمان نداری
چون ایمان داشته باشی میفهمی در زمان درست با ریشه احساسی درست خداوند بتو میگه به کی و به چه صورت کمک خواهی کنی پس این احساسات رو برای همیشه بریز دور و نقطه ی اصلی مرکز توجهاتت بشه احساس خوبی که از زیبایی های اطرافت دریافت میکنی
وای خدایا شکرت شکرت یاارحم الراحمین
قبل ازاینکه صحبتاتون رو بگید استاد دارم حرفایی رو از موضوع اول مینویسم که برداشت خودم از یک انسان موحدِ
و پشت بند نوشته هام شما دارید مهر تایید روش میزنید✅🌈
اخ خدای من چقدر زیباست درک این احساسات
نه گفتن رو یاد بگیریم
مراقبت از خودمون رو یاد بگیریم
اصل رو یاد بگیرم
متمرکز بودن روی احساسات درست رو یاد بگیرم و با همون ها همواره جلو برم
فقط همون زیبایی ها و احساسات خوب که یادم دادی💓💓💓💓💓
سلام بر استاد عزیز ،مریم شایسته دوست داشتنی و همه ی دوستان هم فرکانسی
مسیر زندگی من با همسرم پر است از تجربه های این چنینی که متاسفانه همسرم به دلایل تعصباتی و اعتقادی به همبستگی خانوادگی، همیشه با این طرز فکر در زندگی ،پیش رفت که باید حمایتگر خواهر ،برادر و کل فامیل باشد و همیشه هوای همه رو داشته باشه اما متاسفانه به دلیل این نوع نگاه و زندگی هیچگاه نتوانست کشتی زندگی خودمان را به درستی به ساحل ارامش و موفقیت برساند و همه ی ان ادمها امدند و از کنار ما و گاهن حتی از روی زندگی ما گذشتند و حتی خیلی وقتها به ما پوزخند زدند و خود به بهترین مراحل زندگی صعود کردند و این تجربه ی تلخی برای ما شد که اول خودمان را دوست داشته بایم و به فکر رشد و توسعه ی زندگی خودمان باشیم و اجازه دهیم دیگران هم در مسیر زندگی خود به رشد و تکامل مورد نیاز خود برسند و با دلسوزی بیجا خود و دیگران را از جایگاه خود در مسیر زندگی دور نکنیم ،ممنونم از استاد عزیز و اگاهیهای نابی که در اختیارمان قرار می دهند تا هر لحظه با چشمانی باز مسیر درست زندگیمان را ببینیم و به بیراهه کشیده نشویم .
سلام دوست عزیز و هم مداری من
من هم دقیقا وقتی دیدگاهتان رو میخوندم یادم از تجربیات تلخ گذشته ام افتاد .دقیقا همسر من هم همینجور خصلتها داشت و فکر میکرد میتونه حمایتگر خوبی باشه و به دیگران کمک کنه ..در حالی که خودمون هنوز پله های اول ترقی بودیم به خاطر این دلسوزیهاش به خانواده خودش و افرا فامیل متوجه شدم که روز به روز داریم پسرفت میکنیم ..هم جلوی پیشرفت خودمونو گرفته بودیم هم دیگران ..اینکه تو قانون نبودیم که بفهمیم هر کسی جایگاه درستش همو نجاست و ما دیگران رو نمیتونیم تغییر بدیم ..خوشبختانه من و همسرم از موقعی که با قانون آشنا شدیم این عادت بدشو گذاشت کنار و تصمیم به ارتقا داردن زندگی خودمون گرفتیم ….شادو پیروز باشید
به نام خداوند واحد
روز سیزدهم
سلام به استاد گلم و همگی
خدایاشکرت به خاطر این اگاهی های نابی که پاسخگوی دغدغه هایم است را در اختیارم قرار میدهی و مسیرا واسم هموار میکنی.
من یه چند وقتی بود که فکر غالب ذهنم شده بود زندگی بقیه و مشکلاتشون ؛با خودم همش میگفتم ببین نگین قانون میگه که خودشون اینارا به سمت خودشون جذب کردن و خودشون خواستن (یا ناخواسته یا خواسته )و دارن تکامل پیدا میکنن تو نباید بهش فکر کنی و خودتا الکی درگیر کنی چون نه تنها نمیتونی تاثیری داشته باشی(طبق دیده هام و تجربه هام) و حتی داری تمرکز و توجه خودتا روی ناخواسته هات میزاری ولی این حرفا را فقط تو ذهنم قبول کرده بودم و اون ترسه قوی تر از باور تازه نوپا گرفته ام بود. تا اینکه به قول استاد چندتا سنگ کوچیک در حال حاضر خورده تو سرم و اون توجه منفی کار دستم داد اونا همراه شد با این کیلیپ عالیه استاد و بهم داره میگه بابا نگین داری چی کار میکنی با خودت،تو تصمیم گرفتی زندگیتا،خودتا بهتر کنی و این قدرت تغییرم فقط تو خودته ،بقیه ادما هم همین طور تو تاثیری نداری تو قدرتی نداری در زندگی بقیه ،قدرت دست خداِ و اختیار زندگی هرکسی دست خودش نه هیچکس دیگه،این ترمزا خرابش کن.با این اوصاف در حال حاضر اروم شده ام و حالم بهتره و مغزم سبکه ولی میدونم با این انرژی و قدرتی که به این افکارم دادم باید فایل استادا چند بار ببینم و تکرار و تکرار کنم این قضیه را برای خودم و تکاملی خودما در این زمینه بهتر کنم؛چون واقعیت همینه و فکر و دید دیگه نسبت به این قضیه فقط باعث اذیت کردن و دور کردن خودم از مسیر رشد و هدفم میشه همین! خدایاشکرت به خاطر نشانه های همیشگیت.
محبت کردن خوبه ولی باید دقت کنیم ببینیم این که میگیم به قولی محبته واقعا محبته یا ضرر! اول خودمونا رشد بدیم و عشق بدیم به خودمان تا جایی که میتوانیم و اگر ممکن بود و به خودمان یا دیگران ضرر نمیزنیم نیز به دیگران محبت کنیم.چرا که نه؟ عشق اصل وجودمونه.😊ولی عشقی که عشق باشه ،درست باشه* خدایا شکرت به خاطر همه چیز.😍