همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 66

1214 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه فولادفر گفته:
    مدت عضویت: 2327 روز

    بخدا حرفاتون رو باید طلا گرفت

    من خیلی تو این مورد ضربه خوردم که خواستم دیگران رو تغییر بدم یا خواستم کمکی بکنم ولی اخر کار طلبکار هم شدن

    یه مدتیه بهتر شدم ولی هنوز جای کار خیلی دارم

    اوایل که نامزد کرده بودم همیشه بحثمون میشد که عقیده نامزدم با من فرق داشت و من میخواستم حرف خودم رو به کرسی بشونم و بگم راه تو اشتباهه باورهات اشتباهه و اون هم میخواست منو قانع کنه که راه تو اشتباهه

    کم کم بهتر شد ولی هنوز هم گاهی اوقات میخوام تغییرش بدم و فکر می‌کنم اگه این راه رو ادامه بده به ضرر منم هست

    درصورتیکه باید این باور رو قوی کنم هیچ کس و هیچ کس روی زندگی من تاثیر نداره جز خودم و باورهام

    باید فقط روی خودم کار کنم و بس

    خدایا کمکم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    نسترن گفته:
    مدت عضویت: 2237 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان هم مسیر

    استاد من این چند روزه با تمام وجود حرفاتونو درک کردم تا الان این فایلو گوش دادمو اگاه تر شدم من چند ساله که میخوام یک رفتار بد مادرمو تغییر بدم شاید بالای 100 بار بابت این موضوع باهاش حرف زدم و تهشم به دعوا کشیده شده این دفعه دیگه طوری شد که این رفتار زشت جلوی چند تا خانواده اشکار شد و چقدر من گریه کردم که مادر من بعد این همه سال به دخترش یک بار اعتماد نکردو گوش نداد ولی اون افتضاحی که به بار اومد به من ثابت کرد بگذرم از همه از تمام رفتارای غلط بگذرم خیلیییی سخته چون پای منم وسط کشیده شد اما میدونم راه من جداست تا کی انرژی خودمو واسه درست کردن این خانواده بزارم بدجور زخم خوردم این دفعه و خوشحالم که فهمیدم خود خدا هم بیاد نمیتونه کافران رو با ایمان کنه پروردگارا کمکم کن دیگه نخوام کسی رو درست کنم یا واسه رفتاراشون اذیت شم چون زندگی خودم جهنم میشه من تنها دارایی و امیدم به توعه و مطمعنم جایی که رد پای تو باشه مسیر حقیه الهی شکر بابت این تضاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1435 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم

    من هم مثل خیلی از دوستانی که کامنتشونو خوندم درگیر همین مسله بودم.

    مدت زیادی سعی در تغییر همسرم داشتم:)

    دیگه به خودشم میگفتم من بهت میگم ولی میدونم هیچ تاثیری نداره:))

    خیلی طول کشید تا اینو فهمیدم ولی بازم کوتاه نمیومدم

    با استاد قبلیم هم که بودم یادمه همه جا ازش صحبت میکردم و فایلاشو برا همه میفرستادم

    همش سعی میکردم همسرم رو مجبور کنم فقط یه فایلشو ببینه و فکر میکردم اینجوری دیگه تغییر میکنه

    ولی هیچ فایده ای نداشت

    نه تنها دید مثبتی پیدا نکرد بلکه بسیار دید منفی پیدا کرد همراه بد و بیراه

    اون زمان خب با قانون داشتم آشنا میشدم البته نه با این وضوحی که استاد عباسمنش میگن.

    کم کم آروم شدم

    الان دیگه واقعا آروم شدم

    البته هنوزم وقتی آگاهی های ناب از استاد میشونم دلم میخواد برم فریاد بزنم راه اینه ، بیاین از این گنج استفاده کنین،ولی هیچی نمیگم دیگه.

    یه جورایی نیمی با چک و لقد و نیمی با اگاهی ها و منطقی شدن این قانون بیدار شدم تقریبا از این خواب که بتونم کسی رو بیدار کنم از خواب:))

    اصلا هدفم از خرید قانون سلامتی هم همینه که با زبون نتیجه ی خودم نشون بدم به عزیزام که میتونن سلامت باشن، و راهش همینه.

    استاد این جملتون بینظیره

    باید بفهممش بیشتر و بیشتر

    از خدا کمک میخوام و تسلیم

    باید با طلا نوشتم

    مهم تر از همه، اگر بتوانیم افراد درگیر مشکلات را به عنوان افرادی ببینیم که در مرحله برخورد با تضاد و شناسایی خواسته های واقعی شان هستند، نه تنها به خودمان اجازه می دهیم تا شادتر زندگی کنیم، بلکه به آن افراد نیز اجازه می دهیم تا با برخورد با تضادها و تجربه تضادها، خیلی سریع تر، راهشان را پیدا و به سمت خواسته های شان هدایت بشوند

    در پناه خدا باشید

    اهدافم برای 1401

    به لطف خدا کسب و کار خودمو راه اندازی کنم

    قانون سلامتی رو تا 5 اردیبهشت از خدای مهربونم هدیه بگیرم

    با هدایت خدای وهابم فهم و حفظ و تثبیت قرانم عالیِ عالیِ عالی بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1476 روز

    سلام به همگی دوستان و استاد و خانم شایسته

    قدم سیزدهم🌼

    این صحبت‌ها رو در فایلهای دیگه استاد کما بیش شنیده بودم و واقعا خلاصم کرد از اینکه احساس کنم باید کمک کنم باید تغییر بدم انرژیم رو از دست میدادم برای اینکارها که اصلا هم به قول استاد بی فایده بود در آخر هم آدم خودش اذیت میشد

    به عنوان یک مثال شاید کوچیک اما مهم برای خودم چندین سال هست که من درگیر یکی از نزدیکان بودم که اصلا به سر و وضع ظاهریش نمیرسید حتی ازدواج هم که کرد بدتر شد و من سالیان دراز بود که دلم میسوخت میگفتم اگر به خودش برسه زندگیش بهتر میشه اختلافاتش کمتر میشه عزت و احترامش بالا میره اما واقعا نشد و خودم خسته شدم اذیت شدم

    واقعا صحبت های استاد رو که شنیدم کلا رهاش کردم و تمرکزم رو رو کارهای خودم گذاشتم

    حتی بقیه رو هم همینطور من قدرتی ندارم کسی رو تغییر بدم

    در قدم دوازدهم گفتم کارم رو از دست دادم اما مدیر من یکسره تماس میگره من برگردم اما بازم با همون لحن و رفتار نامحترمانه… خیلی اصرار داره من برگردم اما باز توی صحبت‌هاش احترام لازم رو حفظ نمیکنه

    گفتم اگر میخواید همکاری ادامه پیدا کنه که باید از من عذر خواهی کنید… اما اصلا عذر خواهی نمیکنه به اصرارش با همون شیوه هم ادامه میده

    قبلش هی سعی میکردم توضیح بدم که رفتارش مودبانه نیست الان کلا رها کردم من که نمیتونم تغییرش بدم تا بفهمه چطور رفتار کنه چون نمیخواد… بهتره به خودم توجه کنم شاید رفتارش بهتر شد یا کلا از زندگی من حذف شد

    من حتی در مورد بیماری مادرم از فرمایش استاد استفاده کردم واقعا رها کردم و گفتم خدا هست من کی هستم قدرتی ندارم تا مادرم خودش نخواد من کاره ای نیستم و شرایط بهتر شد

    یا یکی از دوستانم که آدم منفی بودو مدتی بود ارتباطی باهاش نداشتم بعد مدتاا زنگ زد و مثل گذشته صحبتهای منفی کرد من دیگه دلم نسوخت که باهاش یکصدا بشم و هی آه و ناله کنم فقط هر چیزی میگفت، گفتم خیری درش هست ناراحت نباش و حس عذاب وجدان دیگه نکردم و حتی امروز که پیام داد حس کردم من دوستی میخوام که ایمانش قوی باشه منو شاد کنه به مدار بالا و توحید بیشتر برسونه و حس کردم دیگه دوست ندارم ارتباطم رو با این دوستم ادامه بدم

    استاد من یک سوال مهم برام پیش اومد به واسطه یکی از فایلهای شما و سوالم رو در عقل کل با عنوان” تلاش برای بهبود روابط و توحید” پرسیدم اگر لطف کنید پاسخ منو بدید من واقعا مسیر درست رو تشخیص خواهم داد چون توی صحبت‌های شما دو تا مطلب متفاوت بود که من متوجه نشدم کدوم مطلب رو باید عمل کرد 🙏🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نفیس صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1234 روز

    سلام

    وقت بخیر ایام بکام

    من قبلا چنین ادمی بودم.فکر میکردم باید به همه کمک کنم و همه رو ارتقاء بدم،غیر از این انجام میدادم عذاب وجدان میگرفتم و حس میکردم که ادم بدیم.خیلی خیلی خودم رو نسبت به دیگران مسئول میدونستم و وقتی اونها چنین رفتاری رو در قبال من نداشتن آزرده‌خاطر میشدم و بسیار ناراحت.

    این رفتار من با من بود و اصلا از شدتش کم نمیشد تا ی روز با ی نفر صحبت کردم و بحث به همین اخلاق رسید،اون من رو متوجه کارم کرد و به من فهموند که ایا متوجه نیستی این کارت ظلم به خودته و تو چقدر حواست به خودت نیست…

    از اون روز سعی میکردم کمتر کاری به بقیه داشته باشم و همچنان این عذاب وجدان من رو رها نمیکرد.

    ویدیو شما باعث شد تازه متوجه توهم عذاب وجدانم بشم.ی چیز اشتباه که من در وجود خودم پرورش داده بودم‌‌…

    واقعا کمکهای من کسی رو تغییر نداد بلکه بدترم میشدن و روز به روز از اون چیزی که من میخواستم فاصله میگرفتن.حتی خودم هم پیشرفتی نداشتم.

    خوشحالم که با شما آشنا شدم و حالا حس خیلی بهتری دارم.

    خدایا ی دنیا شکرت

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    استاد جان خدارا هزاران بارشکرش که دارم فایلای شمارو گوش میکنم ، میدونم که توی مسیر خوبی قرار گرفتم دارم لحظه لحظه حسش میکنم و‌درک میکنم که خوشرو تر شدم قشنگ تر شدم و مهم تر از همه رها کردم همه چیو سپردم به خودش تلاشمو میکنم بهترین خودم باشم همین

    میدونم بهترین راه جلوی پام قرار میگیره

    خدارو هزاربارشکرش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1708 روز

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان عزیزم. از وقتی که چند بار کامنت نوشتم و واقعا تاثیر کامنت نوشتن را به وضوح دیدم به خودم قول دادم که هروقت قلبم به من گفت کامنت بنویسم و حال و احساس متعالیم را با شما به اشتراک بگذارم.وقتی فایل های استاد رو میبینم از اول فایل تا آخر لبخند بر لبانم جاریست و واقعا در طول دیدن فایل من چقد شخصیت استاد رو تحسین میکنم و میگم این فرد یک فرد شگفت انگیز است .واقعا تا بحال شخص و شخصیتی همچون استاد عباسمنش در عمرم ندیدم .شما یک فرد شگفت انگیز با ارداه پولادین هستین من عاشق شمام .در مورد این فایل واقعا من این فایل رو زندگی کردم من در سدد این بودم که یکی رو تغییر بدم فارغ از تلاش هایم و وقت زمانی که بر روی دیگری می گذاشتم .عصاب، آرامش خودم رو از دست داده بودم از وقتی متوجه شدم من توانایی تغییر دیگران رو ندارم فقط و فقط توانایی تغییر خودم رو دارم هم آرام شدم هم شخصیت خودم با هدایت الله روز به روز عالی و متعالی تر شد خدایا شکرت.

    چون میدونم استاد کامنت های ما را مطالعه می کند میخوام بگم که استاد و مریم جان دوستتون دارم .بمونین برامون عاشقتونمممممممممم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مرضیه ایزدی گفته:
    مدت عضویت: 1529 روز

    سلام استاد عزیزم

    امشب نیت کردم که خدا هدایتم کن بهم گفت تو فایل نشانه جوابتو می دم

    اصلا یادم رفت وقتی نشانه ام را دیدم با خودم گفتم چه جالب این فایل چند وقت پیش هم برام اومده بود و چقدر به مسئله من می خورد چقدر همش خدا به همه طریقی بهم پیام می ده که کسی نمی تونه با کمک به کسی خوشبختش کنه یک دفعه یادم اومد که از خدا هدایت خواسته بودم و این فایل اومده خیلی خدا را شکر می کنم که من به سمت این سایت توحیدی هدایت شدم

    جالبه امروز تو قدم ششم فایل دوم هم موضوع استاد همین بود و چقدر خدا هدایتم می کند ممنونم بابت این فایل و همین طور فایلهای دوازده قدم که زندگی را متحول کرده یعنی فکرم را متحول کرده خدایا شکرت ممنون از استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمد علی گفته:
    مدت عضویت: 3608 روز

    سفر نامه فصل اول – روز سیزدهم درود بر خدای بی منتها

    خدای رو بی نهایت شاکرم ، که امروز بواسطه آگاهی های این فایل متوجه یکی از خلاء های مهم باوری خودم شدم ، و از دستان بی نهایت خداوند که در این دنیا به من کمک می کنند ، سپاسگزارم.

    از استاد عباس منش سپاسگزارم که برای شناختن این خلا درونی از طریق این فایل مرا راهنمائی فرمودید.

    از سرکار خانم شایسته سپاسگزارم که با فرا خواندن من به این سفر ، مرا در کشف این نقطه ضعفم ، به من کمک کردند.

    استاد عزیز چقدر زیبا گفتی که بر اساس احساست این فایل رو ظبط کردو و امروز خداوند را شاکرم که مرا هم فرکانس ،موج احساس درونی شما نمود و باز هم سپاسگزارم که به این فرکانس رسیدم که این راهنمائی شما رو دریافت کنم.

    امروز بایستی این فایل رو من میشنیدم و شنیدم و خدای رو بی نهایت سپاسگزارم بابت این هم لطف و کرم بی نهایتش.

    استاد جون من تو خانواده ای بزرگ شدم که کمک کردن به دیگرون عادی ترین چیزه ، یادمه از بچگی همیشه من میدیدم که خانوادم دارن به دیگرون کمک می کنن ، انقدر تکراراین موضوع تو دوران رشدم زیاد بود که منم این کار رو بدیهی و عادی میدونستم ، پس دقیقا میدونم اون همسایه تون و یا تجربیات خود شما چطور بوده ، و مزد بی منت خدمت کردن به کسیانی که هنوز به بلوغ فرکانسی نرسیدن چیه ، چون از این طریق اونقدر برام از این دست تجربه اتفاق افتاده، که نگو.

    خدمت کردنهای بیش از حد به دیگرون ، اصرار برای اینکه راه درست زندگی دیگرون چیه ، منش و رفتار و باور اینکه اصلا ژن من برای اینکار و باورتون نمیشه حتی تست های شخصیت شناسی که میزدم ،غالبا من رو یاری رسان ، هدایتگر و ناجی و … معرفی میکردن و اینها همه باعث شده بود که من باور کنم ، میتونم زندگی دیگرون رو بهبود بدم.

    ” به جای اینکه با موفقیت خودم و کسب خوشبختی ، الگوی مناسبی برای دیگرون باشم ” ” بیشتر دنبال این بودم که من باید هر کاری کنم که دیگرون موفق بشن ، از کمک مالی ، مشاوره ، گذشت از سهم خودم تو موارد مشترک و … تا خدمات بیش از حد که بعد از یه مدت از نظر دیگرون حکم یه وظیفه میشه و وقتی خدمتی و کمی نبود ، متوقعانه میگفتن چرا اینکار رو نمی کنی.

    *-

    البته باید اینم بگم که تو زمینه کمک به خانواده ها و افراد نیازمند ، سالمندان ( کهریزک و … ) ، دیوانگان (امین آباد و .. ) ، معتادان و … هم همین روش رو من از خانوادم به ارث بردم ، ولی من واقعا الان دیگه نمیدونم فرقی بین این کمک و اون کمک های بالا هست ، یا هر دو تاش همون مسیر اشتباهه ؟

    الانم تو کلی خیریه و گروه های این قبیل کمک رسانی ها ،مشغولم .

    *-

    واقعا الان که دارم این متن رو مینویسم نمیدونم که کدوم کمکه ، کدوم خدمت و اصلا باید چیکار کنم؟

    چون واقعا خیلی از مواقع که میرم و خانوده های خیلی نیازمند و آبرومند رو پیدا میکنیم و کمکی بهشون میرسونیم ، یا وقتی دیونه های از اون چیزهای که میبرم براشون ذوق زده میشن و یا وقتی فقط با نشستن و گوش کردن به درد دل یه سالمند تو آسایشگاه و هم نوا شدن با اون آواز قدیمی و زیباشون ، بهت میگه که خیلی سبک شده و احساس بهتری داره و …خیلی حال خوبی بهم دست میده.

    من واقعا بعضی وقتا شده که تو اون لحظات دستگیری این عزیران فکر می کنم دست دیگم تو دست خداست.

    *-

    الان که دارم این متن رو مینویسم ، و میخوام بین کمک کردن ، خدمت به خلق ، گره کشائی و … مسیر درست زندگی ، موفق شدن یه نفر دیگه و .. فرقی بزارم نمیتونم.

    من باید تفاوت کمک به دیگرون با اینکه بخوام زندگی دیگری رو تغییر بدم رو تمیز بدم ، و نکته همین جاست.

    بارالهی مددی

    خدایا از پرتو معرفتت به زندگی من بتابان.

    *-

    خوب به قول استاد نمیشه آدمی رو پیدا کرد که همه باوراش درست و صحیح و سالم باشه، پس منم بر اساس همین و نکات طلائی و کاربردی این فایل شروع میکنم و برای خودم تکرار میکنم که :

    ” من باید بپذیریم که نمیتوانم سونوشت کس دیگری را به سمت خوبی یا بدی تغییر دهم ”

    “من باید تسلیم این اصل مهم باشم ، که من در تغییر دادن دیگران ناتوانم ”

    “من نمیتونم زندگی کسی رو که خودش نمیخواد ، عوض کنم ”

    ” من با صرف انرژی برای تغییر دیگران ، فقط مسیر خودم را تغییر میدهم ”

    و

    ” من فقط قادر به تغییر دادن زندگی و سرنوشت خودم هستم ” و بس.

    چون همونطور که استاد به عنوان یه اصل مهم میگه :

    ” کسی که توی مدار موفقیت نیست ، کسی که خودش نمیخواهد موفق بشه ، کل دنیا هم اگر بخواهند ، این اتفاق برای این کس نمیفته ”

    ” کسی که خودش نمیخواد حرکت کنه ، کل دنیا هم با زور نمیتونن حرکتش بدند ”

    *-

    سئوال کلیدی برای تغییر باورم : من چگونه میتونم به دیگرون کمک کنم ؟

    “من فقط باید با رسیدن به موفقیت و خوشبختی خودم، میتونم الگوی مناسبی برای کمک به دیگران باشم “.

    پس من اول از همه باید این خلا درونی که ناشی از اینه که من خودم رو ناجی ، حامی و یاور زندگی دیگرون میدونم رو با باور مناسب جایگزین کنم.

    برای اینکار از جملات طلائی استاد برای این باور سازی استفاده می کنم:

    ” تک تک ما به یه اندازه به خداوند نزدیک هستیم ”

    “همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم ”

    ” تک تک ما به یک اندازه به این خان نعمت دسترسی داریم”

    ” بعضی از آدمها خودشون ، خودشون رو از نعمت محروم میکنند ”

    *-

    چه زیبا گفتی استاد عزیزم که :

    زندگی طبیعی : یعنی زندگی سالم ، شاد ، پر از نعمت و ثروت ، پر اززیبایی و آرامش ، پر از روابط قشنگ ، پر ازروحیه خوب ، پر از عشق ، پر از یکتا پرستی ، پر از خوشبختی ، پر از سعادت و پر از نعمت .

    این یه زندگی طبیعیه و هر انسانی میتونه زندگیش اینطوری باشه و هر چیز غیر از این یعنی زندگی غیر طبیعی، پس :

    اگر من قوانین جهان هستی رو درک نکنم ، زندگی من غیر طبیعی میشه.

    *-

    حالا دردها ، رنجها و مشکلات به این دلیل وارد زندگی انسانها و من میشه که به من بفهمونه قوانین هستی چیه.

    نکته طلائی اینه که بعضی ها زودتر این قوانین رو میفهمن و بعضی ها دیرتر ، ولی ” هر کسی در زمان خاص خودش میفهمه ومن نمیتونم زمان فهمیدن کسی رو زودتر یا دیر تر کنم”

    خدایا چقدراین جمله بی نظیره ، چقدر برای من معنا داره ، چقدر به من کم میکنه تا خلا درونیم رو پر کنم.

    خدایا بی نهایت شکرت که خلا درونی من رو با نور آگاهی بخش و معرفت به قوانین غیر قابل تغییر جهان هستی ، پر می کنی.

    خدایا بی نهایت شکرت بابت این نورِ آگاهی ، که باعث بوجد اومدن تک تک سلولهای بدنم شد.

    “من در برابر تغییر دیگران تسلیم هستم و با تمام وجود حرف شما استاد عزیز رو قبول دارم.”

    *-

    “من باید اجازه بدم دیگران ، راهشون رو پیدا کنند ”

    وای استاد عباس منش ” عزیز دل خداوند ” چقدر این جملت در درون من غوغا به پا کرد ، من با اونکارهای که فکر میکردم صحیحه ، داشتم بر خلاف رودخونه شنا میکردم ، فکر میکردم دارم رسالتمو ، هدف خلقتمو انجام میدادم ، اما داشتم قوانین بدون تغییر جهان رو بر هم میزدم.

    واقعا اون کارهای من ” که فکر می کردم میتونم زندگی کسایی رو که دوستشون دارم رو عوض کنم “، ترمز بزرگی تو مسیرم بود .

    من باید اجازه بدم ،هر کسی راه خودش رو پیدا کنه ، در حالی که من فکر میکردم من وظیفم اینه که راهنمای اونها باشم ، خیلی از دوستام و آشناهام بهم میگفتن تو مثل شخصیت اون فیلمی هستی که کمک میکرد افراد و خانواده هایی که توی یه منطقه آلوده به رادیو اکتیو ، رو نجات بده ،و در اون لحظه آخر، خودش هیچوقت همراه اونها از اون منطقه خارج نمیشد.

    *-

    یادمه چندین سال پیش ؛ اونقدر به یکی از نزدیکترین دوستام در خصوص مزایای تجارت تو دوبی گفتم که اون شرکت بزرگ و موفقش رو تو ایران ول کرد و رفت دوبی و بعد از چند سال بهش زنگ زدم و گفتم میتونی برام ردیف کنی بیام اونجا ….

    میدونی استاد جوابش چی بود؟ بهم گفت ممد تو خودت باعث شدی من بیام اینجا ، تو خودت تمام قوانین و راه ها رو به من یاد دادی ، بهم گفت ، یادته به من گفتی اول یه ماشین بگیر تمام شیخ نشین ها رو بگرد و ببین اگه حالت خوب شد و اونجا از اینجا بهتره ، بدون اون کشور ، جای توست.

    بهم گفت ممد وقتی من اونکار تو رو کردم ، با همون ماشینی که گرفتم و تمام امارات رو گشتم ، اومدم لب دریا و کلی گریه کردم و گفتم ، ممد راست میگفت ، اینجا جاییه که من باید باشم.

    حالا به من زنگ زدی میگی برات ردیف کنم ، بیایی اینجا ، تو خودت منو اینجا فرستادی ….

    *-

    وای استاد ، وای مریم بانوی عزیز ، چیکار با من کردید.

    من باید امروز این فایل رو گوش میدادم و همین جا از خدای رحمان و رحیم خودم کمک میگیرم و تعهد می کنم که این خلا درونی خودم رو با نور معرفت و آگاهی نسبت به قانون و اصل هستی که به من میگه “همه ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم ” مملو کنم.

    خدایا بی نهایت شکرت که با نور الهی ، مسیر زندگی طبیعی زندگی رو نشونم دادی.

    خدایا کمکم کن با موفق و خوشبخت شدن خودم ، بهترین الگو برای اونایی که دوستشون دارم باشم.

    *-

    من بی نهایت دسترسی به نعمت های خداوند دارم

    من در تمام لحظات زندگی ، آسوده و تسلیم پرودگارم هستم

    من همواره در طول زندگی به خداوند قادر توکل می کنم

    من به قوانین غیر قابل تغییر خداوند ایمان دارم

    خداوند رحمان و رحیم ، بی نهایت مسیر و دست برای کمک به من در این دنیا داره.

    من خود به خودی و از راحت ترین مسیرها و ساده ترین راه حل ها به ثروت ، خوشبختی ، آرامش و شادی می رسم.

    خدایا بی نهایت شکرت

    بار الهی دلی شاد ، روانی پاک و تنی سالم در طول زندگی ، برای هم سفرمانم آرزومندم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    لیلا عفت گفته:
    مدت عضویت: 2022 روز

    سلام به همه ی خانواده ی عزیزم

    من این فایلو فککنم اوایل ورودم بسایت گوش کرده بودم وخیلی روم تاثیرگذاشت وخیلی جاها بهش عمل کردم وخودمو تحسین میکنم بابت تغییراتم وعملکردم دراین زمینه چون من شخصیتی داشتم که فکرمیکردم وظیفه مه برای عزیزانم وبرای هرکی میبینم کاری که ازدستم بدمیاد انجام بدم وانجامم میدادم ومیگفتم برای خدا انجامش میدم اما وقتی دستمزدمو ازشون میگرفتم خیلی ناراحت میشدم وبخودم اونا اعتراض میکردم البته تو دلم جرائتم نداشتم بهشون بگم بعد فهمیدم که اصلا برای خداکارنکردم چون اگربدای خدابود که شاکی نبودم وکم کم توی سالها فهمیدم که بمن چه که کی چطوری البته بیشتر بااین تفکرکه مگه اونابرای من دل سوزوندن تاحالا چرامن بیخود براشون مایه میزارم واینجوری یکم از اون احساس وظیفه بیرون اومدم تا وقتیکه حرفهای استادو شنیدم ودرک کردم که اصلا نه من وظیفه ای دارم نه کسی وظیف داره برام کاری بکنه وازاون احساس کم توقعی که داشتم رهاشدم ویادگرفتم که تازه اونایی که برای کسی کاری نمیکنن وتحسین کنم که دارن ندانسته به قانون عمل میکنن وتو زندگیشون هم موفقترن وثروت بیشتری دارن حالشون خوبتره وشادترن واززمانیکه اارم سعی میکنم که منم خودمو ناجی بقیه ندونم حالم بهتره والبته که دقیق که میشم میبینم هنوزم نسبت به نزدیکانم این حسو دارم که باید روش بیشترکارکنم تا بهتر بشم درعمل به این قانون زیبا

    استاد سپاسگزارم بابت این آگاهیهای ناب مریم جون ممنونم که سفرنامه زیبارو طراحی کردید

    ازدوستان عزیزم هم سپاسگزارم که تجربیاتشون برام درک قانون رو راحتتروشفافترمیکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: