همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 76
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
روز 13 سفرنامه
سفرنامه به طرز معجزه اسایی هر روزش به شرایط من میخوره
الان حدود دوهفته هست که دوست داشتم به دوستی کمک کنم وکارشو راه بندازیم باور کنید در عین حالی که درخواست کمک از سمت ایشان بود درنهایت پیگیری من هم به نتیجه خاصی نرسید وداشتم به خودم هم خسارت میزدم
واقعا استاد از نقطه ای به قضیه نگاه میکنن که عموم جامعه وحتی من هم که با سایت همراهم متعجب میشوم که چه کنم واز انجایی که ایمان دارم استاد به درک درستی رسیدن ونتایج ایشان گواه است دیگه مقاومتی ندارم وفقط دوست دارم بدانم چه باوری بسازم که به دیدگاه ایشان نزدیکتر شوم
من امروز واقعا فقط نیاز دارم روی خودم کار کنم و خدا شاهده خودم پر از عادت های اشتباه وعملکردهای اشتباه هستم یعنی اول باید خودم رادریابم وخودم رابسازم اگر من تغییر کنم دیگران خود بخود به سمت من متمایل میشوند واون موقع با جان ودل عشق میدهم
اما در مورد افراد نزدیک مثل همسر وبچه با این همه باور نادرست که من دارم یعنی حتی خانواده ام را نیز نمیتوانم تغییر دهم فقط باید خودم اول الگو شوم بقیه خودشون تغییر میکنن
سلام استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی عزیزم
خدا را سپاس بابت هدایت امروزم ،قبل از هدایت گرفتن از خدا خواستم با قدرت بهم پاشنه ی آشیل من را نشان بده و چه جالب دوباره هدایت شدم به این نکته ،که اکرم جان عزیزم تو مسئول دیگران نیستی مسئول تغییر دیگران حتی فرزندت هم نیستی .این باوری که سالهاست دارم روی خودم کار می کنم و هر روز باید بگم و تکرارش کنم خیلی بهتر از قبل شدم ولی بازم جای کار دارم
و اما جریان امروز که سر کارم اتفاق افتاد و دقیقا به هدایت امروزم از سایت مرتبط بود .
به اقتضای شغل معلمی و اون هم کلاس اول دبستان همیشه سعی می کردم از رفتارهای ناشایست کودکان چشم پوشی کنم تا برچسب نخوردند و این دقیقا شده بود گاری بستن به خودم و انرژی الکی گذاشتن که امروز قشنگ متوجه این موضوع شدم که حتی من مسئول تغییر یه پسر بچه ی 6 نیستم هر صبح که به مدرسه می روم بارها به خودم می گویم تو وظیفه ات را به نحو احسنت انجام بده ولی کاری به نتیجه نداشته باش و انرژی بیشتر نذار .اونی که در مدار دریافت باشه مطالب را می گیره و هر روز دارم خودم را آسان می کنم برای آسانی ها و کمتر زورالکی می زنم ولی بازم جا داره .
دانش آموزی دارم که از اوایل سال چند بار دیدم بی اجازه به وسایل بچه ها دست می زنه و بهش تذکر دادم و به خانواده گزارش دادم ولی تاثیر نداشت منم به رفتارهاش توجه نمی کردم که شدت نگیره در صورتیکه باید از مسئولین کمک می گرفتم تا با قوانین بهتر آشنا ش کنند تا امروز که متاسفانه این کودک از داخل دفتر مدرسه میکروفن را برداشته بود و در کیف یکی از دانش آموزان گذاشته بود و وقتی معاون مدرسه اومد و پیگیری کرد و متوجه رفتار ناشایست این کودک شد کمک جهان را متوجه شدم و از طرفی پی به این نکته بردم که تو با چشم پوشی نمی توانی کسی را تغییر دهی این تضاد به این کودک کمک می کنه تا رشد کنه .خدا رو هزاران بار شکر بابت این آگاهی ها و استفاده ی آنها در زندگی مون
اینقدر جای کار داریم استاد جان و هر روز باید روی خودمون کار کنیم .
در پناه خدای مهربان
روزشمارتحول زندگی من روزسیزدهم
سلام به استادعزیزم وتمام اعضای سایت
اوایل که بااستاداشناشده بودم فایلای استادو ازطریق گوگل تلگرام یوتیوپ میدیدم هنوزعضو سایت نشده بودم
اونموقع هاخیلی دوست داشتم که خواهرام وبرادرم هم تواین مسیرقراربگیرن وزندگیشون روتغییربدن وموفق بشن
هفته های اول اشنایم بااستادبود
هرروزبهشون میگفتم که بیااینکاربکن این فایلو گوش کن اینطوری فکرنکن
اون فیلمو نبین ……
اتفاقی که افتاد بعدازچندوقت اعضای خانوادم شروع کردن به مسخره کردنم ……
هرروز همشون مسخرم میکردن
همیشه تیکه بهم مینداخت
خواهرم بالحن بدی بهم گفت توکه انقد منو میگی این کاروکنم اینطورعمل کنم خودت به کجا رسیدی ؟به چه موفقیتی رسیدی؟
منم واقعاکلافه شده بودم همشون هی مسخرم میکردن
عصبانی شدم نتونستم خودمو کنترل کنم شروع کردم به کتک زدنش……دعوای شدیدی راه افتاده بود…
ازاونموقع دیگه یادگرفتم سرم توکارخودم باشه دیگه کسی رومجبورنکنم اونطورکه من میخواهم رفتارکنه
فهمیدم که من نمیتونم کسی رو تغییربدم تاوقتی خودش نخواد
به نام خداوند قشنگم…
باورم میشه که شده روز 13 سفرنامه ((من کلمه ی باورم نمیشه رو خیلی وقته حذفش کردم))
تقریبا یک ساله که داخل سایت عضو شدم و جهانم زیر و رو شد…
اما الان از شروع این سفرنامه دارم میفهمم که چقدرررر تازه دارم یکممممم خیلی خیلی کم آگاهی خارو دریافت میکنم و اینم فهمیدم که چطوری باید درکشون کنم ، چجوری از این آگاهی ها استفاده کنم ،
برای همینم تازه دارم متوجه میشم که آره من الان دارم تغییر میکنم هم خودم فهمیدم که تغییر کردم هم اطرافیانم متوجه شدند، خداروشکررررر.
این فایل ،خیلی فایل خوبیه ولی نباید اشتباه گرفته بشه با نکته ای که بعضیامون فکرمیکنیم استاد میگن دیگه انسان خشن و بی رحمی بشیم و به هیچکس کمکی نکنیم و فقط و فقط خودمون و توی زندگی ببینیم نه اصلا تا جایی که میشه به خودمون برسیم و خودمون تکامل بدیم ،
از رشد و تکامل ما و دیدنش توسط افراد دیگه ، باعث میشه افرادی که توی مسیر رشد هستند ،هدایت بشن و راه موفقیت و طی کنند .
من خودم قبلا جوری بودم که وااااای انقدر از اینکه خیلیا متوجه نیستن دارن چیکار میکنن حرصی میشدم و حرص میخوردم از دوست و آشنا و فامیل و نزدیکانم که چرا نمیفهمن مسیرشون غلطه ،
وای از یه جایی به بعد یهو گفتم بهااااااار به تو چه آخه عزیزم چه ربطی داره به تو که داری حرص میخوری ، اگر قرار باشه که پیشرفت کنه که میکنه و خداوند اونو توی مسیر قرار میده ، اگه هم قرار باشه رشد نکنه و همینجور بمونه بازم خودش انتخاب کرده تو سعی کن مسیر خودت ودرست و دقیق بری و به چیزایی که میخوای برسی ،
وقتی مسیر درست باشه قطعا تو به موفقیت میرسی چون تمام طول مسیرت خدا همراهت بوده و کسانی که با تو هم مسیرن سر راهت قرار میگیرن و هر دو طرف از رشد هم رشد میکنید …
به قول استاد وقتی میتونی کمک کنی که خودت الگویی باشی و تصویرش توی زندگیت مشخص و واضح باشه ، نیازی به توضیح و حرص خوردن نداره که عزیزم .
جالبه که به محض اینکه تو دست بر میداری از اینکه کسی رو تغییر بدی ، خداوند کاری میکنه که جهان تکلیف اون فرد و مشخص کنه و دیگه کاری به تو نداشته باشه .
من این برداشت و داشتم از این فایل عالی بود ، ممنونم از خداوند که استاد عباس منش عزیز و هدایت میکنه به ضبط چنین فایل هایی …
چله سفرنامه من
روز 13
برای این فایل باید بگم من خیلی وقتها از سر دلسوزی برای خانواده خرید انجام دادم . یا کارهایی که مربوط به خونه بوده و شخصی نبوده رو انجام دادم . بعضیوقتا میگم وظیفه منه یا کسی که انجام نمیده . مامانم بیرون نمیره یا بابام که نمیره . بزار خودم انجامش بدم و وقتی انجام میدم اکثرا یه غری زده میشه . جالبیش اینجاست که همیشه هم پشت سر هم حرف میزنیم و هیچوقت جرات نداریم حرفمونو به خود طرف مقابل بگیم . و هردفعه میگم من دیگه کارهای خانواده رو خریدهارو انجام نمیدم و از طرفی هم میگم خب من دارم اینجا زندگی میکنم من انجام ندم هزار سال بگذره اون خرید انجام نمیشه .
و واقعا با اینکه میدونم هرکاری انجام بشه برای بقیه بازم یه اعتراض و یه انتقادی ازت میشه ولی بازم تکرار میکنم .
همین چندوقت پیش من خریدی انجام دادم و مامانم یه انتقادی داشت میکرد که منم گفتم اندفعه خریدهاتونو خودتون انجام بدین .
برای همین همیشه دوست دارم زودتر مستقل بشم و هرکاری میکنم برای خودم باشه کسی نباشه که بخواد بگه این چیه خریدی و حسم بد بشه و اون زحمتی که کشیدم برای خرید رو نادیده بگیره .
پس باید مسولیت رو بپذیرم یا انجام ندم یا وقتی انجام میدم کسی حرفی زد ناراحت نشم .
مشکل دیگه هم من خیلی وقتها وقتی دلخوری پیش میومد دخالت میکردم و همیشه هم با اینکه طرف مادرمو میگرفتم بدتر خود مامانمم طرفمو نمیگرفت چه برسه به بقیه …
همیشه از این قسمت دلسوزی کردن ها لطمه خوردم . من از بچگی از مادرم حمایت میکردم ولی هیچوقت حمایت نمیشدم .
من حتی یبار دوتا از دوستام باهم دعوا کرده بودن و من سمت یکیشون رو گرفتم . اون دوتا باهم دوست شدن و بعدش حرفها و تیکه هایی که ازشون میشنیدم من بودم .
حالا که دارم مینویسم تازه داره یکی یکی یادم میاد که من تو این قضیه چقدر مشکل دارم و باید رو خودم کار کنم .
تو یه دعوای خانوادگی من به مامانم گفتم چیکار کن که بعدش هم تقصیر افتاد گردن من که تو خرابتر کردی .
همش از سر دلسوزی بیخود و مسخره که از بچگی فکر میکردم باید حامی باشم …
الان هروقت حرفی و گله و شکایتی میشه من حرفی نمیزنم و خودمو دخالت نمیدم . کلا سکوت میکنم .
هرچند خیلی سخته برام و یجاهایی دوباره حرف میزنم و مثلا راهنمایی میکنم . ولی باید مواظب باشم و وارد این بازی و چرخه مسخره نشم و بیام بیرون ازش .
بنام خالق بی همتایم
سلام و عرض ادب به استاد گرامی و همه هم فرکانسیهای خوبم
روز سیزدهم سفرنامه
فایل استاد بینهایت تاثیر گزاره امیدوارم هیچوقت فراموش نکنم وبپذیرم که ما نمی توانیم کسی را تغییر دهیم ،ما باید تسلیم باشیم در مورد تغیر دیگران تا در زندگی خوشبخت شویم ،ما فقط میتوانیم خودمون را تغییر دهیم اگر کسی خودش نخواهد تغییر کند ماهر چه زور بزنیم نمیتوانیم اونو تغییر دهیم ما فقط با پیشرفت و موفقیت و الگو سازی از خودمون میتوانیم به کسی کمک کنیم، این یک قانون هست که همه ی ما به یک اندازه به نعمت های فراوان خداوند دسترسی داریم، حالا اگه کسی خودش نمی خواهد از این نعمتها استفاده کند خودش میداند ما به زور نمیتوانیم اونو مجبور کنیم ،اگر این قانون را درک کنیم دیگه دنبال عوض کردن دیگران نیستیم ،مشکلات گرفتاریها برای اینه که ساخته شوند و قانون را درک کنند پس ما نباید دخالت کنیم و اجازه دهیم سیر تکاملی و راه خودشونو بروند
ما اگر عظمت و مهربانی وبخشندگی خداوند را باور کنیم خیلی طبیعی زندگی میکنیم یعنی شادی، نعمت فراوان،ثروت ،عشق ،توحید ،روابط عالی را در زندگی داریم
امیدوارم همه ما قوانین خداوند را در زندگی بکار ببریم
با آرزوی موفقیت برای همه دوستان
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و تمام اعضای محترم خانواده ی عباسمنش در این سایت
سوالی که داشتم و تا حدودی من رو دچار تضاد کرد این هست که چرا در قرآن بعد از هر کلمه ی نماز کلمه ی زکات هم ذکر شده ، بنابراین زکات از وظایف یک مسلمان هست، اما نباید در اون افراط کرد ، و اینکه همونطور که خودتون قبلا در جایی فرمودید ما باید تشکر کنیم از کسی که به ما کمکی کرده اما بعنوان کسی که دست خدا بوده برای کمک به ما یعنی خداوند از طریق بندگانش گاهی به ما کمک میکند و نیازهای ما رو رفع میکند ، حالا سوالم اینه که چطور باید مرز باریک بین این دوموضوع روتشخیص بدیم که چه موقع باید کمک کنیم و چه موقع نباید این کار رو انجام بدیم ، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
سلام بر استادعزیز
سلام بر دوستان خوبم
در همین ابتدا این را خوب درک کردم
که هدایت خداوند همیشه وجود دارد و به الهامات درونی خودم توجه کنم و به آنها عمل کنم
هدایت خداوند من را به فضای مناسب و مکان می برد به شرط آنکه به دستهای هدایگر او اعتماد داشته باشم و خودم را بی قید و شرط به آغوش او بسپارم
همیشه این به یادم باشم
کبوتر با کبوتر و باز با باز
یعنی هرکس در مدار خودش انسانهایی هم مدار و هم فرکانس با خودش را دریافت می کند و با آنها روبرو می شود
وقتی کسی که در مدار موفقیت و مدار ثروت نیست هرگز من نمی توانم او را خوشبخت کنم
چرا که من هیچ نمی توانم در سرنوشت دیگری تاثیر بگذارم و فکر می کنم می توانم به دیگری کمک کنم آنهم کسی که در مدار تغییر نیست
اما وقتی کسی که در مدار تغییر است و می خواهد تغییر کند اگر من هم به او کمک نکنم باز جهان هستی دستهای او را می گیرد و به او کمک خواهد شد
بنابراین هرگز این را از ذهن خودم دور کنم که من هیچ تاثیری در سرنوشت دیگری ندارم
چرا که
همه ما به یک اندازه به همه نعمت های خداوند دسترسی داریم
جهان مثل یک بوفه میز ناهار است و هرکس به اندازه ذهن و فکر و باورهای خودش می تواند از این سفره بهره مند بشود
بنابراین دلسوزی جایی در این جهان ندارد
هیچکس و هیچ فرد خاصی بیشتر از این خوان نعمت دسترسی ندارد بلکه همه ما به یک اندازه از این خوان نعمت بهره داریم
یادم باشد
گاهی اوقات درد و رنج و ناراحتی یک فرد نیاز است تا او بیدار بشود
مثل درد و رنجی من از کار خودم دریافت کردم تا به نقطه اکنون برسم
من با پیشرفت خودم می توانم به خلق جهان کمک کنم
من با دانست آگاهی های لازم می توانم به همنوعان خودم کمک کنم
پس دلسوزی بیجا ممنوع
من باید به این درک برسم که در مقابل تغییر دیگران تسلیم باشم و هرگز دنباتل تغییر دیگران نباشم
چرا که خودم بیشتر از همه دچار درد و رنج می شود و حتی از خواسته و مسیر خودم دور و دور تر می شود
واقعا این فایل عالی
یکی دیگر از بهترین روزشمار تحول من امروز رقم خورد
ممنونم استاد عزیز
سپاس از خدای فراوانی ها
برگی از روزشمار تحول زندگی من، روز سیزدهم
بسم الله النّور
سلام استاد عباس منش و سلام مریم بانو
باید بگم این فایل انگار برای من بود، من چنین آدمی هستم و اگه دیگران رو رها می کردم و به خودم می رسیدم الان اوضاع خیییییلی بهتری رو تجربه می کردم از همه لحاظ. البته اینطور نیستم که راه بیافتم دنبال دیگران ، نه! اما وقتی خودشون بهم زنگ میزنن و باهام حرف میزنن با اینکه می دونم که راهنمایی های من رو اونا تاثیر نداره اما باز وقتم رو هدر میدم اما هنوز درس نگرفتم ! در این زمینه از خودم خیلی ناراحتم ، می دونم که ناراحتی من وضعیت رو اوکی نمیکنه اما امروز و دیروز حالم بده فقط به همین دلیل که چند روز اخیر عزیزانم به من زنگ زدن و باهام در مورد مسائلی حرف زدن . شاید بتونم ودم رو دو روز کنترل کنم اما واقعاً دوسه روز که میگذره حالم بد میشه. باید یه فکری بکنم باید به تصمیم جدی بگیرم! باید تعهد بدم! باید تعهد بدم ! اما نمی تونم! قبل از اینکه بخوام تعهد بدم باید برم دوباره فایل رو برای بارها و بارها گوش کنم ، مقاله خانم شایسته عزیز که تو صفحه سفرنامه نوشتند رو بخونم و رو اون باور ها کار کنم! البته اگه اینارو انجام بدم این خودش یعنی تعهد! انگار باید تسلیم بشم! من تعهد میدم ! من سمیه احمدی فیروزجایی الان به تاریخ هفدهم بهمن ماه 1401 در ساعت 15:11 تعهد میدم فقط و فقط روی باورهای خودم کار کنم ، حواسم به خود، و رشد خودم باشه و کاری به دیگران هم نداشته باشم ! و ثانیه ای از وقتم رو در این مورد خاص هدر ندم ! استاد اشکم در اومد ، با همین حالم تعهد میدم . الان هم میرم این تعهد رو روی کاغذ می نویسم و میذارم جلوی چشمم و تمام تمام سعی و تلاش و توانم رو برای انجام این تعهد به کار میبرم. خدایا کمکم کن! من می دونم و یقین دارم که مسیری که می رفتم اشتباه بوده ! به سوی تو برمی گردم ! کمکم خدا . این دو روزی که گذشت خیلی بهم فشار اومد . من تو این مدت سه سال آشنایی با استاد و سایت خیلی چیزها یاد گرفتم و به خیلی از آموخته هام عمل کردم ، شرایط زندگی الانم حقیقتاً خییییلی متفاوت با سه سال قبل هست . من که اینقدر تغییر کردم پس این مورد رو هم می تونم درست کنم ، می تونم کنترل کنم هر چند هم که سخت باشه . باید بتونم!
پیش به سوی روز چهاردهم سفرنامه
اللّهم ثبّت اقدامنا
سلام به استاد عزیزم وتمام دوستان.
این موضوع که استاد صحبت کرد در موردش نشانه امروزم بود.
یادم است که ازاین قسمت چه پشت گوشی های که نخوردم.
من همیشه از خودم می کندم وبه ذیگران می دادم تا از نظر انها ادم بهتری معلوم شوم هر چند ضربه می خوردم ولی نمی فهمیدم از کجا میخورم تا اینکه خدا با ضربه محکم تری منو بیدار کرد
من برای یک سری کارها برای کسی تضمین شدم گفتم من مسولیت این کاررا می پزیرم تا حال هم نتونستم جبران کنم بعد از اینکه ضربه را محکم خوردم دیدم که من تماما میخواهم بقیه را خوشبخت کنمکه در حالی که خودم وضعیت خوبی ندارم ولی حالا می فهمم که ضامن شدن چقدر دست پًای ادم و بسته نگه میدارد خدا را شکر کم کم در مسیرش قرار گرفتم خدا یا شکرید بابت این استاد دوست داشتنی واین خانواده اگاه ارزشمند
یک جهان تشکر استاد عزیزم
درپناه حق باشید…….