همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 97

1214 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیما کشاورز گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    وَإِذَا مَسَّ ﭐلْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِّنْهُ نَسِی مَا کَانَ یدْعُواْ إِلَیهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَاداً لِّیضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ ﭐلنَّارِ ﴿8﴾

    (زمر8)-و چون ناملایمی به انسان برسد پروردگار خود را همی خواند در حالی که به سوی او برگشته باشد و چون نعمتی از خود به وی دهد باز همان دعا و زاری قبلی خود را فراموش می‏کند و برای خدا شرکائی می‏گیرد تا مردم را از راه خدا گمراه کند . به او بگو سرگرم کفر خود باش و به این بهره اندک دلخوش باش که تو از اهل آتشی.

    ============================

    سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همه‌ی دوستان عزیزم

    استاد عزیزم همیشه گفتید که پاشنل آشیل از بین نمیره ولی با کار کردن روی باورهایمان بهتر می‌شود

    من این موضوع رو با تک تک سلول‌هام درک کردم

    چون همیشه تلاش می‌کنم که پسر بزرگم رو تغییر بدم، هدایتش کنم به راه درست

    منی که هنوز خودم اول راه هستم ، چه میدونم راه درست واسه اون چی هست؟

    چرا اینقدر نصیحت میکنم؟

    اگر این کار رو نکنم عذاب وجدان میگیرم، احساس میکنم من مسئول هدایت پسرم هستم و این دین گردن من هست که خوب و بد رو بهش نشون بدم

    همش هم واسه خودم دلیل میارم که اون حالا بچه هست، نمی‌فهمه

    نکنه چشم باز کنه، دیر شده باشه

    نکنه از راه منحرف بشه

    اصلا انگار نه انگار که همه ی ما به گفته ی شما به یک اندازه به خدا نزدیک هستیم و قدرت خلق زندگی و کسب موفقیت رو داریم

    البته اینم بگم بیشترش بخاطر حرف مردم هست، پیش خودم میگم که حالا میگن ببین نتوست بچش رو به جایی برسونه

    یا اینکه نگاه بچه ی فلانی کن، گند زد

    خوب چون همیشه باور من رو این موضوعات بوده همیشه هم از جنس همین اتفاقات تجربه کردم در مورد پسرم

    مدتی بود که دیگه از سر ناتوانی و نتیجه نگرفتن، گفتم عاقاااا ولش کن دیگه به من چه، من که هر کاری میکنم نتیجه عکس دارم میگیرم

    در ضمن همین باور غلط بر روی سلامتی جسمانیم هم نتیجه نامطلوبی گذاشته

    متاسفانه تا این حد پیش رفتم

    تا اینکه هدایت روزانه ی من این فایل ارزشمند بود و مهر تاییدی به تصمیم من زد که باید رها کرد

    تو هرگزززززز نمیتونی دیگران حتی فرزندت خودت رو تغییر بدی

    اگر خیلی من زرنگم، باید رو خودم کار کنم که از این مدار ناخواسته به هر طریقی بیرون بیام

    بعضی وقتها به خودم میگم باید آدم، خودخواه باشه بگه به من چه که هر کسی چه راهی میره، حتی فرزندت

    من فقط مراقب افکار خودم باید باشم

    البته علتش اینه که توی کشور ما مقیاس خوب و بد بودن پدر و مادر، موفقیت فرزندان هست

    و من میخوام همینجا قول بدم که از این به بعد به صورت تکاملی،( چرا میگم تکاملی چون همیشه کمال‌گرا هستم) دست از تغییر دیگران به خصوص پسرم بردارم

    دیگه گشت ارشاد نباشم

    انشاالله در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید.

    ارادتمند شما :سیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سحر صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته جان و دوستان نازنین

    این فایل در واقع ادامه همون فایل چند باور قدرتمند کننده برای رفع احساس گناه هست.

    همه ی ما انسانها ،گاها از سر دلسوزی یا احساس مسئولیت یا حس گناه و عذاب وجدان تقلا میکنیم که به دیگران کمک کنیم .

    این وسط در بیشتر مواقع کمک ما نه تنها به درد بقیه نمیخوره بلکه به خودمون میایم و میبینیم ای دل غافل خودمونیم که از مسیر اصلی خارج شدیم و افسار زندگیمون از دستمون در رفته و کل انرژیمون و صرف کمک بی مورد کردیم.

    بارها من خودم به عیناً مشاهده کردم که کمک ما به دیگران هیچ سودی به حالشون نداره که هیچ بلکه اونا رو خودخواهتر و محتاج تر و شایدم بی انگیزه کردن میکنه.

    دقیقا مثل پدر خودم،که همیشه سعی داشت با حمایت های مالی بی اندازه و بی مورد به پسرش کمک کنه و همیشه باورشم این بود که بهش کمک کنه که به قول خودش جلو بیفته ولی این کمک ها واقعا هیچی منفعتی برای برادرم نداشت و همیشه او طلبکار بود و پدرم بدهکار،دیگه لطف پدر من شده بود وظیفه ی بی قید و شرط که باید حتما پدر کمک کنه.به جایی رسیده بود که برادرم مقصر تمام نرسیدن ها و نشدن ها و رو پدرم میدونست و همیشه انگشت اتهام به سمت پدرم بود…

    که اگر کمک های پدرم و دلسوزی های بیجای مادرم که همیشه می‌گفت :مادر نشدی که بفهمی

    نبود حتما که حال و اوضاع برادرم بهتر بود و یاد می‌گرفت که حتی اگه سرش به سنگ بخوره و از همه جا ببره نباید به کسی رو بزنه و چشمش دنبال کمک پدرم نباشه.

    ولی کمک های پدرم باعث شده بود که همیشه تا کم میآورد سمت پدرم میومد و طلبکارانه ازش پول میخواست و می‌گفت تو باید هوای منو داشته باشی.

    چقدر آن روزها سعی کردم به به پدر و مادرم بفهمانم که این کمک ها در واقع برای برادرم مثل یک سم هست که بعد گریبان گیر خودشون میشه،

    ولی هر بار من متهم میشدم به اینکه چقدر دل سنگم و بعضاً میگفتند که تو حسادت میکنی به کمک ما و تو بدی برادرتو میخوای.

    وقتی این واکنش ها و حرف ها رو شنیدم و متوجه شدم که من واقعا زورم نمی‌رسه به متقاعد کردنشون ،دیگر روزه سکوت گرفتم و اجازه دادم تا خودشون بعدا متوجه این اشتباه امروزشون بشوند.

    و حالا متوجه این اشتباه شده اند و بجای اینکه ازشون تشکر بشه کلی هم بدهکار برادرم شده اند که مقصر بدبختی او شده اند.

    و من با تجربه این مسئله،ایمان پیدا کردم که واقعا ما هرگز نمی‌توانیم به دیگران کمک کنیم حتی عزیزان خودمون ،به هیچ وجه نسبت خونی مهم نیست مهم اینه که هم مدار و هم فرکانس باشیم.

    کسی که در مدار فهم و درک این قوانین نباشه ما گوش فلک رو هم که کر کنیم از فریادهایمان،باز هم بی تاثیر خواهد بود .

    ما تنها در صورتی میتوانیم به دیگران کمک کنیم که خودمان یک الگوی موفق باشیم و لا غیر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 838 روز

    سلام خدمت همه‌ی دوستان هم فرکانسی :)

    ردپای من از روز سیزدهم سفرنامه

    همه به من میگن تو بی اندازه خودخواهی؛ ولی اگر این روش زندگی من اسمش خودخواهیه، من به اینکه خودخواهم میبالم.

    من بی نهایت خرسندم که تمام تمام زمانم رو صرف کار کردن روی خودم و مهارت هام می‌کنم.

    من بسیار خوشحالم که هر روز برای خودم برنامه دارم و قدمی کوچک برای رسیدن به خواسته هام برمیدارم.

    من بسیاااار حالم خوبه که انقدر سرم تو کار خودمه.

    همه‌ی اون کارهایی رو انجام میدم که بهش علاقه دارن.

    همه‌ی همه‌ی توجه و تمرکزم فقط و فقط روی خودمه.

    من بی نهایت خوشحالم که کوچکترین زمان رو صرف دیگران نمی‌کنم. نه میدونم چیکار می‌کنن، و نه میخوام بدونم.

    من به افراد کمک می‌کنم ولی نه جوری که از خودم بزنم تا بتونم به اونها کمک کنم. من به افراد کمک می‌کنم ولی ابدا فکر نمی‌کنم اگر یک روزی نتونستم کمک کنم بی ارزش میشم. من برای حال خوب خودم به دیگران کمک می‌کنم. و هروقت هم که نتونستم یا نخواستم، به راحتی دست می‌کشم.

    جامعه همیشه به ما یاد داده فداکاری = انسانیت

    ولی هیچوقت به این توجه نکرده که خیلی از آدم ها با فداکاری خودشون رو خراب کردن. خیلی از آدم ها از اینکه نتونن کمک کنن احساس گناه کردن. فکر کردن بویی از انسانیت نبردن و خداوند اونها رو نمیبخشه.

    درحالی که اینطور نیست. کمک کردن خیلی هم خوبه درحالی که اولویت اولمون خودمون باشیم.

    اگر کسی روی مدار رشد و پیشرفت باشه، چه ما باشیم چه نباشیم از هزاران دست خداوند پیشرفتش رو خواهد کرد. و اما اگر روی مدار رشد نباشه، هرچقدر هم که من و همه‌ی دنیا تلاش کنن بهش کمک کنن هیچ اتفاقی نمیفته.

    ما تنها زمانی میتونیم به دیگران کمک کنیم که اول از همه خودمون رو ساخته باشیم.

    اگر هرکس یاد بگیره که فقط روی خودش تمرکز کنه، جهان جای بسیار بسیار بهتری خواهد بود.

    خدایا شکرت.. شکرت که هر روز داریم خوشبختی و عشق و برکت و سلامتی و زندگی رو تجربه می‌کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 742 روز

    1403/4/25

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد بزرگوار وخانممریم عزیز

    دیشب که داشتم میخوابیدم خیلی شدید غرق در صفت دراین صفت خداوند که بخشنده و مهربان بودنش شده بودم و توی ذهنم تحلیلش میکردم .امروز که این قسمت 13رو دیدم چقدر تایید شد افکارم که خداوند برای همه ی آدما به یک اندازه بخشنده و مهربان هست اگر ما فقط همین یه آیه (بسم الله الرحمان الرحیم) و درک کنیم به آرامش و خوشبختی میرسیم . چقدر خدای مهربونم و جور دیگه ایی دارم حس میکنم . خداجونم شکرت . واقعا اگر عمیق بشیم میفهمیم که خدا توی اولین آیه اش توی قرآن به ما کلی درس داده .درس اینکه من خدای بخشنده ام توی همه ی زمینه ها (آرامش ثروت نعمت وشادی و …) درس اینکه من خدای مهربونی هستم و از من بخواه و ناامید نشو و به من تکیه کن خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سهیلا راد گفته:
    مدت عضویت: 620 روز

    به نام خدای مهربونم

    سلام خدمت استادای عزیزم و دوستانم

    روز دوازدهم از تحول روزشمار زندگی من

    استاد ممنونم از صحبت های توحیدیتون در همه جنبه ها

    واقعا ما باید در تک تک امور کوچیک زندگیمون به این توحید برسیم

    چقد این اگاهی به درد من میخورد

    چون من در مورد دیگران نه اما کمی در مورد همسرم این حساسیت رو داشتم و دوست داشتم باهم فایل ببینیم

    هرچند ایشون صحبتاتون رو تایید میکرد و موافق بود اما الان میفهمم کارم اشتباه بوده

    شاید ایشون به خاطر من تا اخر فایلو گوش میداده

    به هر حال اون خودش میتونه واسه زمانش تصمیم بگیره که چطور استفاده کنه

    و من همیشه هر وقت متوجه میشدم با دوستاش بزم گرفته و دراگ یا مشروب مصرف کرده کلی حالم بد میشد و همش میخواستم باهاش صحبت کنم نصیحتش کنم حتی قهر میکردم تا ازین مسیر بیرون بکشمش

    و هر وقت از پیش دوستاش برمیگشت مدام چکش میکردم بوش میکردم و شده بودم مثل پلیسا و اونو هم دروغگو کرده بودم

    الان میفهمم فقط باید اعراض کنم

    شاید مسیری ک همسر من هدایت بشه مثل مسیر من نباشه

    اما ته مسیر جفتمون خداست

    مثل چهار تا خیابونی که همشون به یه میدون میرسن اما چهار تا خیابون متفاوتن

    با تمام احترامی که واسه استاد عزیزم قائلم و تا اخر زندگیم از حرفا و نصیحتاشون استفاده میکنم اما هزاران نفر دیگه هستند که هدایت شده هستند اما شاید تو این سایت نباشن

    پس منم همسرمو مجبور نمیکنم که دوستاشو عوض کنه که با من فایل گوش بده

    یه مثال جالبی هم که دارم من عاشق ورزشم

    و در هفته پنج روز روزی دوساعت ورزش میکنم و اندام فیت دارم

    اما هیچوقت به همسرم کاری نداشتم

    اون نوشابه میخورد من اب

    رستوران میرفتیم اون پیتزا میخورد من فیله گریل

    و جالب اینجاست ایشون بدون درخواست من تصمیم گرفته باشگاه و ورزشو شروع کنه

    حرف شما استاد

    ما رو خودمون کار کنیم پیشرفت کنیم دیگران میان میپرسن چیکار کردی

    میان تو مسیر ما

    و اون مثال زیباتون که رستوران سلف سرویسو مثال زدید

    دقیقا مثل یه دایره میمونه که خداوند مرکز این دایره ست و ماها با یه شعاع به این مرکز وصلیم

    هیچ انسانی نیست که رها شده باشه

    من دیگه یاد گرفتم دلم برای کسی نسوزه

    یعنی این عادتو از پدرم یاد گرفتم اما گاهی وقتا حس میکردم نکنه من سنگدلم

    اما الان میفهمم که کارم درست بوده

    به من ربطی نداره من ناتوانم از هدایت دیگری

    مثل اینه من تو ماشین خودم نشسته باشم پشت فرمون تو اتوبان و هی بوق بزنم واسه ماشین کناری داد بزنم دندرو عوض کن

    بپیچ اینور

    یواش برو

    اشتباه داری میری

    هم خودم حواسم از رانندگیم پرت میشه هم اون طرفو گیج و حواس پرت میکنم و جفتمون ممکنه تصادف کنیم

    اون خودش اگه خیابون اشتباهو رفت دور میزنه و راحت برمیگرده چرا من اذیتش کنم

    خداروشکر میکنم که قلب منو باز گذاشته تا حرفاتونو اینقد قشنگ متوجه بشم

    ممنونم از تک تکتون ک تا اینجا خوندید

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 752 روز

    به نام خداوند مهربان.

    سلام به استاد ومریم جان.

    روز 13 از سفر من برای ایجاد تحول.

    نکته

    زندگی هر کسی در دستان خودش وفرکانسهایی هست که به وسیله باورها وافکارش می فرسته.

    هیچ کس به اندازه ی زره ای قادر به تغییر زندگی دیگران نیست مگر اینکه خودشون بخوان.

    داستانی که استاد گفتند در مورد همسایشون در اطراف خودم بسیار دیدم.

    ادمهایی که به دنبال نجات زندگی برادر وخواهر وفامیلشون هستند مخصوصا که طرف معتاد باشه وبعد از مدتی می بینم نه تنها طرف دوباره به راه خودش برگشته بلکه به اون افراد به چشم دشمن نگاه می کنه.

    در مورد بچه ها هم همینه ما هر چقدر سعی می کنیم اونها رو به راهی بیاریم که ما می خوایم هرگز نمی تونیم و به مسیر دلخواهشون می رن .

    وچقدر زیباست این جهان واین قانون که کسی تاثیری بر زندگی دیگران نداره وفقط می تونه زندگی خودش رو بسازه.

    واین موصوع چقدر از نگرانی ها وحرص خوردنم برای این واون کم می کنه.

    من باید فقط روی هودم کار کنم وبا موفقیتم به دیگران نشون بدم که این مسیر درسته.

    همه ما به یک اندازه به خداوند به عنوان منبع رحمت نزدیک هستیم.

    همه ما به یک اندازه به خداوند به عنوان منبع رحمت نزدیک هستیم.

    همه ما به یک اندازه به خداوند به عنوان منبع رحمت نزدیک هستیم.

    خدایا شکرت.

    استاد متشکرم.

    مریم عزیز متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 856 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان و غفار وروزی دهنده

    امروز بطور اتفاقی با یکی از کسانی که چندسال پیش یه مدت همکار بودیم روبرو شدم

    و از حرفایی که زد یک آن جا خوردم و چه احساس شرمی کردم

    اما خب سعی کردم درسشو بگیرم و به امیدخداوند تکرارش نکنم

    حدود4یا5سال پیش که با ایشون همکاربودم

    اوایل دورانی بود که بیشتر با قانون جذب داشتم اشنا میشدم

    و خب بسیااااار هیجانی برخورد میکردم و از روی حس خوب و مهربانی و انسان دوستی سعی میکردم به همه بگم ای بابا زندگی اینطوریه باید اینطوری کنی قانون جذب اینه …..و خلاصه یادم نیست دیگه چه چیزاااایی بهش گفتم:)

    امروز تا منو دیدگفت راااستی هنوزم دیدگاه مثبت و پولدارمیشم و اینا اعتقاد داری پولدارشدی؟

    واااای انگار اب یخ ریختن روم

    چقدخجالت کشیدم اول از همه پیش خودم

    که فاطمه چندسال گذشته؟چندساله داری سعی میکنی قانون یاد بگیری چی شد پس؟راست میگه چهارسال شده کو نتایجت؟

    راستش خیلی وقته سعی میکنم تلاش نکنم برا اینکه زندگی کسیو عوض کنم

    متاسفانه همچنان تو وجودم هست ولی میدونم که کمرنگ تر شده…اما هست خوبشم هست…مخصوصا واسه افرادیکه دوسشون دارم مثل خانوادم ….حالا که تونستم بهترشم امروزم تلنگر محکمی خوردم دیگه نه از رویاهام پیش کسی حرف میزنم نه از قانون مگر درشرایطی که واااقعا اوکیه

    دوسه روزی یکم کلافه بودم و بهم ریخته بودم

    تلنگر بعدیش برام این بود فاطمه چهارسال زمان کمی نیست ها

    تو باید تو چهارماااه کلی رشد میکردی چراشده چهارسال همچنان رشدت اونی که باید نشده؟

    فکر نمیکنی داری کم کاری میکنی؟

    استاد یه جا یه حرف خیلی عالی زد

    گفت بعضیا منتظرررن من یه چیزی بگم که اونام برن به بقیه بگن

    این من بودم انقددددخانوادمو اطرافیانم برام عزیزبودن تا یه چیز یادمیگرفتم دوست داشتم سررریع برم بگم به بقیه که استفاده کنن که زندگیشون عوض شه

    حالا میگم بابا فاطمه تو خووووودت نتیجه بگیرررررر تو خودت بروووجلو وقتی موفق شدی اومد ازت پرسید باشه بگو بهش

    ولی تو بروووو جلو

    خیلی شیک تمرکزم رو بقیه بوده که بذاراونام رشد کنن بذاراونام بیان جلو

    درسته خیلی خجالت کشیدم ولی تلنگری بود که بهتر از قبل جلو‌برم

    بیشتر از قبل وقت بذارم

    متخصص تر بشم تو کارم

    شکرگزارتر باشم

    خداوند وعده داده به من

    شکرگزار باشم منو زیاد میکنه ظرفمو بزرگ میکنه

    زندگیمو عالی تر از همیشه میکنه

    چقد خوبه که هستی پروردگارم

    میخام دور بعدی که این ادمو میبینم نتایج فوق العاده ای که برام رقم زدی بجای من حرف بزنه نه خودم

    خدایا کمکم کن قدمامو‌محکمتر از قبل بردارم با ایمان قویتر بهت

    امروز روز سیزدهم چله2 من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام ،

    روز 13 سفر

    خداروشکر برای این روز عالی ، این هوایی که تجربه کردم ، صدای پرنده ها و احساس عالی ام ،

    خداروشکر میکنم که این روز رو هم به این سفر متعهد بودم و شاهد تغییرات هستم و لذتهای بیشتری رو دارم تجربه میکنم .

    این فایل یک یاد اور عالی بود واسم ، هرچند که من بعد از شنیدن این فایل اگاهی هاش اکثرا تی ذهنم هست و در این مدت خیلی کم سعی کردم تا کسی رو تغییر بدم ولی خدایی خیلی وقتا هم یادم رفته و بعد از کلی که از وقت و انرژی ام کم شده هیچ نتیجه ای هم حاصل شده و بعدش دقیقا یاد همین فایل افتادم .

    و با خودم گفتم خدای من چقدر استاد دقیق گفتن این اتفاق چند بار رخ داده ،

    دقیقا بعدش یاد همین فایل و گفته ی شما افتادم و همین رو گفتم ،

    ولی از یجا به بعد که تعهدم روی فایلها بیشتر میشه دیگه اصلا هیچ کاری نمیکنم که بعدش دوباره بخوام بعد از اتلاف وقت برسم به همین نتیجه ،

    چون که واقعا این یک موضوعی است که خیلی زود فراموش میشه که ما با افکار خودمون دنیای خودمون رو میسازیم و هممون به یک اندازه به نعمتها دسترسی داریم ، این موضوع رو مدام باید یاد اوری کرد که به نظر من تنها راهه یاد اوری اش تعهد روزانه به تمارین استاد هست ، باید هر روز به فایلهای استاد گوش داد و این سایت سر زد تا همیشه در تمرین ها باشیم مثل باشگاهه باید هر روز اینجا باشیم تا همیشه بدن اماده ای داشته باشیم ،

    واقعا از مریم خانم عزیز بابت طراحی این سفر سپاسگزاری میکنم ،

    علت اینکه دوباره بعد از مدتها شروع کردم به انجام این دوره این بود که دیدم فصل 6 اش جدیدا اومد روی سایت ،

    توشرایط خاصی از زندگیم هستم ، گفتم به یاد دو سال پیش که کلی اتفاق عالی افتاد مجدد بیام شروع کنم ،

    واقعا تا همین اوایل اش کلی حال بهتر رو دارم تجربه میکنم ، دیروز هم یه نشونه ی عالی واسم رخ داد .

    خداروشکر میکنم برای این همه اتفاق عالی که دارم تجربه میکنم .

    از استاد عزیزم برای این فایل عالی و این اگاهی ها بسیار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سید مهدی جزایری گفته:
    مدت عضویت: 2085 روز

    روزشمار تحول زندگی من

    روز سیزدهم

    سلام به استاد عزیزم و تمام بر و بچه های این سایت الهی

    من یادم نیست که این فایل رو چند بار گوش دادم، سه بار چهار بار ده بار؟ نمی دانم، ولی الان که دوباره تازه گوشش دادم انگار بار اول است که این حرف ها را می شنوم

    محو سخن گفتن استاد عزیزم شدم.

    خدایا شکرت که استاد ما اینقدر خوش سخن است و اینقدر در انتخاب کلمات و جملات، ماهر است و خوب عمل می‌کند.

    استاد عزیزم! چه داستان جالب و آموزنده ای تعریف کردی از آن خانم دکتر همسایه، که مثلاً می خواسته به خیال خودش و از روی محبت به کسی محبت کند ولی نتیجه عکس گرفته

    استاد عزیزم! چه مثال زیبایی زدی وقتی گفتی دنیا مثل سلف سرویس است و همه به آن دسترسی داریم

    استاد عزیزم! چه اسم قشنگ و بامسمایی برای این فایل انتخاب شده: همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم

    استاد عزیزم! چقدر شیوا سخن می گویی و دلنشین

    استاد عزیزم! بعضی وقت ها که شما وسط صحبت، مکث کوتاهی می کردی و به جای دیگری چشم می دوختی، من قشنگ احساس می‌کردم که الان دارد به شما الهام می‌شود. و اتفاقاً کلمه یا عبارت کاملاً مناسب و زیبایی که بعدش به زبان می آوردید، انگار درستی این نظر من رو تایید می‌کرد

    استاد عزیزم! چه مثال جالبی زدی از جوجه ای که از تخم بیرون می‌آید یا کرم ابریشمی که از پیله اش خارج می‌شود

    استاد عزیزم! این جملات طلایی شما که اتفاقاً روی آن تاکید هم کردید چقدر آموزنده است، و چقدر مهم است، و چقدر کارگشاست ، آنجا که گفتید:

    ما بی اندازه به خداوند نزدیک هستیم

    ما بی نهایت متصل هستیم و دسترسی داریم به نعمت‌های خداوند

    اگر این رو باور کنیم، اگر آسوده باشیم، اگر تسلیم پروردگار باشیم، اگر توکل کنیم …. دریافتش می‌کنیم …. آنقدر راحت دریافت می‌کنیم که اصلاً عادیه برامون. انگار نه انگار که یک معجزه رخ داده

    خدا رو شکر می‌کنم که در این مسیر هستم و خدا رو هزاران بار شاکرم که چنین استاد بی نظیری دارم

    در پناه حق، شاد و سالم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    Mahdi Atharipour گفته:
    مدت عضویت: 2085 روز

    سلام ب خدا سلام ب انرژی سلام ب طبیعت سلام ب روح‌های درون همه‌ی انسان‌ها و سلام ب همه

    الهی شکر برای وجود خداوند برای هدایت الهی، الان از جلسه‌ای 2 ساعته بیرون اومدم ک …. نمی‌دونم چجوری تعریف کنم.

    بذارین از ابتدا بگم؛ من از شهریور 1401 بخاطر کسادی کار خودم وارد حرفه‌ی مشاوری املاک شدم ک تو این کار بتونم پول بسازم و از مسائل مالی خودم بیرون بیام ک اول اسفند همون سال بدون نتیجه با تمام تلاش‌ها و تقلاهایی ک داشتم کار رو رها کردم و بیکار تا شهریور 1402 بعنوان حقوق بگیر وارد یک شرکت کامپیوتری شدم (من ک خودم همیشه صاحب کار بودم) و دوباره با تشویق ی دوست ک از همکارای همون املاک سال قبل بود که 1402/9/20 دوباره وارد املاک شدم ک تا هفته پیش با همه‌ی تلاش‌هام نتیجه‌ای نگرفته بودم.

    از ابتدای امسال برای بالابردن باورها و تغییر شخصیت خودم دوره 12 قدم‌رو خریداری کردم و پایدار و با پشتکار هرروز بجای تلاش روی کارم، روی خودم تمرکز و کار کردم.

    باگ‌هامو گرفتم ستاره قطبی هرروز نوشتم حال خودم‌رو خوب نگه داشتم روی دیدن زیبایی‌ها و باور فراوانی و کامنت‌ها و فایل‌های رایگان سایت متمرکز شدم و ترمزهای زیادی‌رو در باورهای خودم کشف و استخراج کردم و بنظر خودم از همه مهم‌تر اینکه، با اونکه تو محیط کارم بودم و کارهایی ک بایدرو انجام میدادم ، ولی کاملا همه‌چیز رو ب خدا سپردم و با تلاش زیاد برای خوب نگه داشتن حال خودم‌، فقط از خدا خواستم ی کاری انجام بشه ب پول و درآمدش تا جاییکه توان داشتم فکر نکردم ، تا اینکه با توکل کردن بخدا و از اون هدایت خواستن و چشم ب راه کوچکترین هدایت و نشونه‌ای از خداوند بودن ،کاملا هدایت شده و غیر قابل تصور فهمیدم یکی از قدیمی‌ترین مشتریان خشکشوییم دنبال ی خرید 5 خوابه هست و جرات کردم ک بگم منم در املاک بعنوان شغل دوم مشغول بکار هستم چون امکان داشت کار خشکشوییم هم در خطر از دست دادن اون مشتری بیوفته.

    همه‌ی کارها و روابط و اتفاقات تا اینجا 1403/4/10 بدون ارداه‌ی من و کاملا هدایت شده از طریق خداوند پیش رفته،

    وقتی این الهامات‌رو درک کردم و هدایت گونه بودنشون برام واضح شد با قدرت و محکم از آپارتمان‌های لاکچری با متراژ بالاتراز 600 متر ک بدون شناخت مشتری بازدید نمی‌دادند من بازدید می‌کردم یکی بعداز دیگری، و بالاخره فقط با یک الهام و یک هدایت با فقط یک تلفن ب یک آشنای قدیمی آپارتمانی‌رو امروز بمبلغ 152 میلیارد براشون معامله کردم ک ماه پیش مالک قرارداد 165 میلیارد تومن رو پس گرفته بود و نویسنده قرارداد ک نماینده مالک هم بود گفت من نمی‌دونم از کجا فهمیدی این آپارتمان فروشیه و چطوری این قراردادی ک ساعتها و روزها رفتیم و آمدیم تا تمام مسائلش حل شده رو ب این راحتی فقط داریم برای تو از روی قبلی رونویسی می‌کنیم و نمی‌دونین ک صدها اتفاق پشت این قرارداد افتاده و شماها خبر ندارین و الان ب این راحتی دارین امضا می‌کنین ؟!!!!

    خدایاشکرت خدایا سپاسگزارم برای این نعمت هدایت و توان و قدرتی ک تو در اختیار من قراردادی.

    تو جلسه یکسره داشتم با افکار و ذهنم مقابله می‌کردم ک درسته ک اینا همشون اینقدر سرشناس و ثروتمند و قدرتمند هستند منم خدارو دارم واقعا خیلی جلوی ترسهامو می‌گرفتم و ب خودم جرات می‌دادم ک حرف بزنم خیلی راحت رفتار کنم خیلی عادی و در آرامش باشم چون اون آدمها (نمی‌تونم اسمشون‌رو بگم چون همه شما می‌شناسین شون ) بحدی حرفه‌ای و کهنه‌کار و قوی بودند ک اگر کوچکترین حس ترس و کمبود و ناتوانی در من بوجود می‌اومد انگار ک اونا از روی نوشته می‌تونستن افکار و احساسات منو رو بخونن و علائم ترس و عدم اعتمادبنفس‌رو تو وجود من می‌دیدند ، فقط تمام تمرکز و توجهم بخدا بود ک تو کمکم می‌کنی و از درون واقعا ی حس قدرت و پررویی و توانایی و اعتمادبنفسی داشتم ک تا حالا تجربه‌اش نکرده بودم .

    اینجاست ک استاد میگه ما همه ب یک اندازه ب نعمت‌ها ثروت‌ها هدایت خداوند دست قدرت و حمایت خداوند دسترسی داریم و عدالت خداوند یعنی همه‌ی نعمت‌ها قدرت‌ها ثروت‌ها ب یک اندازه در اختیار همه‌ی ما هست. پس من نه تنها نگران خودم و آینده‌ی خودم نباید باشم بلکه نگران هیچ کس و هیچ چیز نباید باشم چون اونها هم اگر خودشون بخوان میتونن مثل بقیه ولی باندازه‌ی ظرف وجودی خودشون ب نعمت‌ها و ثروت‌ها دسترسی داشته باشند و از همه‌ی امکانات عالم هستی استفاده کنند.

    خداروشکر برای وجود خداوند و دستان پرقدرتش ک همه‌ی مارو حمایت و هدایت و راهنمایی می‌کنه،

    خداوندا سپاسگزارم

    و از استاد عزیزم هم تشکر می‌کنم ک همه‌ی مارو تو این راه راهنمایی و کمک می‌کنه

    ب امید موفقیت‌های روزافزون برای استادم و همه‌ی شما و خودم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Mahdi Atharipour گفته:
      مدت عضویت: 2085 روز

      با سلام ب همه دوستان

      الان دارم برای اولین بار جلسه 3 قدم 4 رو گوش می‌کنم و استاد میگه در مورد خوبیها و ستاره قطبی و افکار مثبت خودتون تا میتونین با خودتون صحبت کنین و من دوست دارم بگم ک چقدر زندگی منو اون جلسه ک فقط و فقط با تمرکز من روی خداوند و دادن تمام اختیار و سپردن همه‌چیز ب خداوند انجام و اگر دقیق‌تر بخوام از ابتدای کار رو بگم با سپردن اختیار کارهام بخداوند اون مشتری‌رو خداوند برای من پیدا کرد بطور کاملا هدایت گونه و بعداز کلی فوایدی ک احساس داشتن اون level مشتری ب من داد و من تونستم لاکچری‌ترین آپارتمان‌هارو ک بدون داشتن مشتری اجازه بازدید هرگز ب مشاورها نمی‌دهند رو من با قدرت و اعتمادبنفس گفتم اول باید خودم بازدید کنم بعد وقت مشتریم‌رو بگیرم و بیارمشون برای بازدید.

      مطمئنم ک خداوند هیچ کاری‌رو بدون هدف و بیخودی انجام نمی‌ده و اون بازدیدهای من در آینده برای من نتایج فوق‌العاده‌ای خواهم داشت، همین الان خداوند این فکررو ب ذهنم آورد ک این کارشناسی‌ها برای مشتریان آینده‌ی منه و در آینده من از جنس این مشتریان بیشتر و بیشتر خواهم داشت مطمئنا، و نکته بعدی ک فهمیدم الان اینه که؛ من باید تواین مسیر و تو متراژهای بزرگ فعالیت کنم و چون ب خداوند تکیه دارم نباید ب کسادی بازار و …. توجه کنم و بخاطرش برم سراغ فایل‌های ریز و اجاره و کوچک کردن درآمد و روزی خودم ، خداوند برای من بزرگترین روزی و درآمدهارو مثل همیشه مقرر کرده و من نباید از مسیر خارج بشم، و نکته بعدی من با کارشناسی اون ساختمان‌ها و آپارتمان‌های بزرگ همون موقع محو فراوانی و بزرگی و عظمت نعمت‌های خداوند و خلق اون سازه‌های عظیم بدست انسان شدم و بارها و بارها خداوندرو سپاسگزاری کردم و باور فراوانی در من بسیار بسیار تقویت شد ک این نتیجه برای من بسیار price less و از همه مهمتر بود .

      خدایا سپاسگزار درک و دریافت هدایت‌های تو هستم ک هروقت ب اون جلسه فکر می‌کنم بیشتر وبیشتر هدایت خداوندرو باز همون لحظه درک و دریافت می‌کنم و باز هم دریافت‌های من بیشتر میشه خداوندا سپاسگزارم سپاسگزار

      من جزو فوق‌العاده معدود مشاورینی هستم ک چون هدایت خداوندرو داشتم اولین قراردادم برخلاف اکثریت ک از فایل‌های ریز و کوچک و یا اجاره دادن کاررو شروع می‌کنند اولین قرارداد من از یکی از معروفترین برج‌های زعفرانیه با قیمت 2.7 میلیون دلار $2.7 با دلار 62000 تومانی فروشم شروع شد ک این فقط لطف پروردگار من بود سپاسگزارم خدا.

      دوست داشتم بازهم برای همه توضیح بدم و این تجربه‌رو بیشتر با دوستان share کنم.

      آرزوی موفقیت برای همه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1031 روز

      سلام آقا مهدی گل

      لذت بردم از این حد از ایمان

      مشتی دمت گرم

      اونایی که تو جلسه بودنم هر نفسشون به اراده‌ی خداوندیه که تمام وجودت رو لبریز از قدرت کرده ، چون تو خواستی ،

      دمت گرم ،واقعا تحسین برانگیز عمل کردی ،شیرینی معامله و حس و حال خوبش گوارای وجودت ،چون تونستی فرمون رو بدی دست نیروی برتری که برگی بی اذنش زمین نمی افته ، و این کاره هر کسی نیست

      کار هر کسی نیست تسلیم بودن

      کار هر کسی نیست سپردن با حس و حال خوب

      مبلغ قرارداد رو که خوندم با خودم میگم برا خدا واقعا چه فرقی داره یک میلیارد با 152میلیارد ،فقط مهدی با تمام وجودش آماده بوده که هدایت بشه ،مهدی ذهنش رو کنترل کرد و پیرو الهاماتش بود ،

      دقیقا مهدی جان یک ملکی رو معامله کردم که خیلی دنگ و فنگ داشت و کار اداری زیاد و دقیقا من فقط در زمان و مکان مناسب قرار می‌گرفتم ،

      من باشگاه تمرین میکردم و مالک و مشتری افتاده بودن دنبال کارای معامله و کار اداری سه هفته ای ،توی چهار پنج روز انجام شد و اصن میگفتن که آقای زارعی به خودت زحمت نده ،ما دنباله کاراشیم و شاید خیلی ها که اینکارن ،بگن که تو نباید یه لحظه مالک رو با مشتری تنها بزاری و از این حرفا ،ولی من سپرده بودم و حالم خوب بود و داشتم تمرین میکردم و کارامو انجام میدادم و خداوند کارها رو مدیریت میکرد ،طوری که مشتری میگف آقای زارعی باورت نمیشه ،رفتیم فلان اداره و فلان اداره و طرف میگف اگ یه ساعت دیر میومدی کارت می افتاد برا یه هفته دیگه ،یا میگف می‌رفتیم اداره و طرف میگف که امروز که این کارو انجام نمیدیم و مسعولش نیست ،ولی حالا بیار حلش میکنم برات .

      مهدی جان می‌خوام بگم که من تک تک نوشته هاتو که نوشتی همه چی جور بود و همه دوندگی ها انجام شده بود و من فقط نوشتم ،رو درک میکنم ،چون خدا کارهارو انجام میده ،

      چون فرکانس ما داره کارهارو‌انجام میده و به خاطر محدودیت های دنیای فیزیکی ما قادر نیستیم کار کرد فرکانس هامونو ببینیم ،در صورتی که واقعا دارن کار انجام میدن برامون و ما موقع نتیجه پایانی میبینیم رخ داده ،اما همش حاصل اون فرکانس هاس تمام اون نتیجه ها حاصل فرکانسهای درسته و هیچ شانسی و هیچ اتفاقی در کار نیست ،افکار من داره اتفاقات رو رقم میزنه و این خداااااااااااا ستودنیه

      دمت گرم که نوشتی و به یاد من آوردی و من لذت بردم از این حد از ایمانت و تسلیم بودنت ،الهی که همواره قراردادهای میلیاردی و کمیسیون های میلیاردی تو صف ورود به زندگیت باشن .

      در پناه رب یکتا باشی دوست من .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        Mahdi Atharipour گفته:
        مدت عضویت: 2085 روز

        رضا جان سلام

        واقعا ک من ن دنبال مدارک رفتم ن ثبت ن محضر ن هیچ جای دیگه‌ای نرفتم دقیقا مثل شما و مالک ی مادر و دختر با کلی دغدغه و حرف و حدیث ک چندروز قبلش کلی جلسه گذاشته بودند تمام باگ‌ها تمام چونه‌ها زده شده بود و بقیمت نهایی رسیده بود باز بخاطر واریزی‌های خریدار قولنامه فسخ شده بود و کلا تو جلسه‌ی ما نیومدند و مشاوری ک امین و نماینده‌ی اونها بود امضا سمت مارو گرفت و خودش رفت امضا اونارو گرفت ما فقط یکبار بازدید از ملک 568 متری دادیم فقط یکبار!!!

        خودت حرفه‌ای هستی و می‌دونی بعضی‌ها برای خرید ی واحد 50-60 متری چندبار سرویس می‌خوان و بارها بازدید می‌کنند

        حتی همسر و فرزندان مشتری نیامدند برای بازدید و خیلی خیلی راحت کل پروسه خرید انجام شد و من فقط میگفتم خدا.

        خداروشاکر و سپاسگزارم برای این اتفاق و برای شماهم ک چنین تجربه‌ی دلسپردگی بخداوندرو داشتی آرزوی ایمانی مستمر و دائمی رو دارم.

        خداکنه همیشه و در همه حال تنها تکیه و امیدمون بخداوند باشه و تا آخر مسیر بتونیم ایمانمون‌رو حفظ کنیم.

        مرسی بخاطر انرژی‌ای ک بمن دادی و برای شماهم آرزوی بهترین موفقیت‌ها و آرامش‌هارو دارم.

        دست خداوند همیشه روی شونه‌هات باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: