اصل اساسی یک رابطه عاشقانه

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

سوال خیلی از افراد از ما این بوده است که:

چه راهکاری برای تجربه رابطه ای پر از آرامش و عشق وجود دارد؟

چه راهکاری برای فردی داری که از یک رابطه نامناسب رها اما باز هم درگیر رابطه نامناسب دیگری شده؟

چه کار کنم تا فردی که دوست دارم به خواستگاری‌ام جواب دهد یا به خواستگاری‌ام بیاید؟

چه راه کاری برای فردی داری که درگیر مشکلات ناشی از یک ازدواج نامناسب شده است؟

چه راهکاری برای فردی داری که اطرافیانش رفتار مناسبی با او ندارند؟

چه راهکاری برای فردی داری که همسرش در برابر بقیه خوش رفتار و سخاوتمند است اما نوبت به او که می‌شود، بد اخلاق و خسیس می‌شود؟

چه راهکاری برای فردی داری که هنوز هم موفق به برقراری رابطه‌ای توام با عشق و مودت نشده است؟

آیا یک راهکار جامع، یک قانون مشخص و ساده که پاسخ گوی تمام اینها باشد و هر فردی بتواند اجرایش کند، وجود دارد؟!!

 

پاسخ  قطعاً “بله” است.

زیرا جهان ما با قوانین مشخصی کار می‌کند که به سادگی می‌گوید: تمام تجارب زندگی ما، حاصل بازخوردهای جهان به فرکانس‌هایی است که در هر لحظه بوسیله کانون توجه مان، ارسال می‌کنیم. در جهانی چنین قانونمند، راه کار ساده این است:  فقط خودت را با این قوانین هماهنگ کن. یعنی برای تجربه رابطه‌ای توام با عشق،  همین دو قدم ساده را بردار:

قدم اول:

درک کن، بپذیر و ایمان بیاور همه روابطی که تجربه کرده‌ای، از همسری که با او زندگی می‌کنی، افرادی که با آنها وارد رابطه شده‌ای، افرادی که با آنها کار می‌کنی و نیز تک تک رفتارهایی که آنها با تو داشته‌اند را خودت با فرکانس‌هایت به زندگی‌ات دعوت کرده‌ای!

قدم دوم:

اگر از روابط ات، به هر دلیلی راضی نیستی، یعنی فرکانس های نامناسبی به جهان ارسال کرده ای! بنابراین برای تغییر فرکانس هایت وقت بگذار و فرکانس های هماهنگ با روابط دلخواهت را ارسال کن.

دوره عشق و مودت در روابط، راه کار جامعی است، که من برای ارسال فرکانس‌های مناسب و تجربه رابطه‌ای کامل، پیشنهاد می کنم. در این دوره یاد می گیری برای تجربه‌ی رابطه ای توام با عشق و مودت، حتی نیازی به توافق، تغییر یا راضی نگه داشتن شریک زندگی ات، یا فردی که رابطه ای عاشقانه با او می خواهی، نیست.

زیرا قوانین خداوند به وضوح این مژده را می دهد که  همه ما قدرت کنترل ۱۰۰ درصدی روابطمان را داریم و نه تنها با فرکانس‌هایمان تعیین می‌کنیم چه افرادی وارد زندگی‌مان شوند، بلکه تعیین می‌کنیم آن افراد چه رفتاری با ما داشته باشند و  چه ویژگی‌ای از خود  را در برابر ما بروز دهند:

سخاوتمند باشد یا خسیس، آرام، با احترام و خوش خلق باشد یا عصبی و تندخوی، وفادار باشند یا خیانکار، امین باشند یا دروغگو، …

در هر صورت کنترل ۱۰۰ درصد آنچه در روابط مان تجربه می کنیم، در اختیار فرکانس‌های ماست.

بنابراین، راه کار اساسی، تغییر فرکانس های خودت است نه یافتن مقصری بیرون از تو و تلاش برای تغییر دادنش!

راه کار اساسی این است: به جای هر تصمیم یا اقدام فیزیکی برای اصلاح روابط ات، ۳ ماه از زندگی‌ات را با “دوره عشق و مودت در روابط” بگذران و با کمک آگاهی‌ها و انجام تمرینات تک تک جلسات این دوره، ۳ ماه برای شناخت و ارسال فرکانس‌های هماهنگ با رابطه ای که می خواهی، وقت بگذار.

آنگاه جهان به محض دریافت فرکانس‌های هماهنگ با رابطه ای عاشقانه، قطعاً و بدون استثناء شما را به سمت روابطی هدایت می کند یا فردی را وارد زندگی ات می کند یا رابطه کنونی ات را به شکلی بهبود می بخشد، که آرزویش را داری.

آنگاه روابط زیبایی که وارد زندگی‌ات می‌شود، خانه امن و آرامی که در آن عشق را تجربه می‌کنی، رفتار شایسته و صمیمانه‌ی همسر و افرادی که با آنها در ارتباط هستی و… به شما خواهد گفت که چقدر ارزشش را داشت تا برای ساختن آن فرکانس ها، وقت بگذاری.

هزاران نفر با کمک این دوره توانسته‌اند رابطه‌ای توام با عشق و مودت را وارد زندگی‌شان کنند.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    220MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی اصل اساسی یک رابطه عاشقانه
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

572 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «یونا مهر آفرین» در این صفحه: 4
  1. -
    یونا مهر آفرین گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    سلام به همه دوستان

    اول نظرم رو راجب فایل بگم که استاد لپ مطلب رو بیان کردند که قانون اصلی قانون توجه است و توجه هم از طریق هر انچه می شنویم می بینیم صحبت می کنیم راجبش یا تفکر و تصور می کنیم به وجود میاد. همین یک اصل رو هر کس در همه جنبه های زندگیش کامل پیاده کنه خدای عمل به قوانین میشه.

    من از اونجایی که خیلی خیلی روی خودم کار کردم تا قوانین رو کامل پیاده کنم و الان در این قانون استاد شدم خخخخخخ میخام بگم اولین باوری که هر کس باید باورش کنه اینه که من مسئول هر چیزی هستم که در زندگیم اتفاق می افتد و لاغیر . هیچ کس و هیچ چیز خارج از افکار دائمی من نمی تونه روی زندگی من اثر بزاره.

    تلاش کنید واسه خودتون سند جمع کنید تا این رو باور کنید که فقط و فقط افکار دائمی شما هستند که اتفاقات زندگی تون رو رقم می زنند. در گذشته های خودتون جستجو کنید حتما حتما متوجه میشید که واقعا افکار شما تجربه هاتون رو به وجود اوردن.

    مدت زیادی طول کشید تا من این رو باور کنم اما وقتی باورش کردم در تمام جنبه های زندگیم دنبال رد پاش گشتم. به خصوص در روابطم.

    من در روابطم با خانواده همسرم بسیار مشکل داشتم. تحقیر و توهین زیادی از طرف اونها متحمل شدم اما مصرانه می گفتم مسئولیتش با خودمه . یک باور تو ناخوداگاه من داره فرکانس میده وگرنه محال بود این رفتار رو از طرف اونها ببینم.

    بنابراین ساعت ها وقت می گذاشتم و در ذهن خودم کنکاش می کردم که چه چیزی رو عمیقا باور دارم یا چه اتفاقی در گذشته افتاده که باعث شد این باور در من شکل بگیره و هر بار منشا رو پیدا می کردم و بسیااااار خوشحال می شدم که اره دیدی در افکار خودت بود که حالا نمود فیزیکی پیدا کرد پس حلش کن باور جدید رو جایگزین کن.

    و باورهای جدید رو بارها و بارها به خودم می گفتم . اینطور نیست که یک بار دو بار فکر جدیدی به ذهن بیارید و نتیجه رو سریع ببینید باید اونقدر بهش تمرکز کنید تا بره تو ناخوداگاه شما .

    در حین ساختن باورهای جدید همچنان بی احترامی های خانواده همسرم ادامه داشت اما من کاملا بی توجهی می کردم و می گفتم خب این اگر اتفاق افتاد به خاطر باور قبلی بود به زودی همه چیز عوض میشه چون باورهام دیگه عوض شده فقط نباید بهش فکر کنم و پر و بال بدم بهش، اعراض می کردم .

    اینکه می گم توجه نمی کردم یعنی دیگه به هیچ وجه با همسرم بحث نمی کردم که چرا خانوادت چنین و چنان کردند به خواهرم و مادرم نمی گفتم که باز خانواده همسرم چه کردند و چقدر رنجیدم. انگار کر و کور و لال شده بودم و اصلا نمی دیدم هیچ چیز رو.

    یعنی میدیدم اما اجازه نمیدادم احساسی در من تولید کنه اون رفتارها .

    نتیجه این شد که اونقدر احترامم در خانواده همسرم کم کم بالا رفت که حالا وقتی به منزل شان برای مهمانی می روم همان هایی که روزی به من بی احترامی می کردند از روی مبل بلند می شن تا جای خودشون رو به من بدن . همونها منو بدون پسوند خانم صدا نمی زنند همسرم هم که طرفدار شدید خانواده اش بود بسیار رفتارش عوض شده و عشق و علاقه بین مون بسیار شدید شده.

    کسی که گاهی اینقد تنش بین مون بالا می گرفت که حتی در طول روز با هم حرف هم نمی زدیم الان هر چند ساعت یک بار از محل کارش با من تماس می گیره چون دلش واسه من تنگ شده خخخخخ

    قدر خودتون و قدرت درون تون رو بدونید و باور کنید هیچ چیز و هیچ کس غیر از افکار و باورهای دائمی خودتون روی زندگی تون اثر نداره.

    خوشبخت و عاشق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  2. -
    یونا مهر آفرین گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    سلام دوست گلم. امیدوارم بهتون کمک کنه.

    مهم ترین باوری که باعث میشد من احساس بی ارزشی کنم در مقابل همسرم این بود که من به عنوان یک زن بی ارزشی هستم. جنس درجه دوم . کالایی که مرد فقط برای رفع نیازش بهش توجه میکنه انگار که کالایی هستم که افریده شده ام برای لذت مرد .

    و این باور رو با این جایگزین کردم که من هم مانند یک مرد روح خداوند رو در جسمم حمل میکنم در واقع من ادامه ی همون خدا هستم و فقط تصمیم گرفتم برای مدتی کوتاه در جسمی زنانه دنیا رو تجربه کنم. زن و مرد هردو از یک انرژی واحد یا همون خدا خلق شدن و به یک اندازه ارزشمند هستند

    همین یک باور کلی زیرشاخه داره. اگر بتونید روح بودن تون و ادامه ی خدای خالق بودن تون رو باور کنید کلی از باورهای غلط خود ب خود رفع میشه. من برای این کار کتاب معبد سکوت نوشته اسپالدینگ رو خوندم خیلی موثر بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: