اصل اساسی یک رابطه عاشقانه - صفحه 17
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/03/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-03-04 09:07:032020-08-28 08:18:28اصل اساسی یک رابطه عاشقانهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام رب العالمین
سلام .
من با این تیکه صحبتهای استاد کار دارم ـ
ما در دنیای فرکانسی زندگی میکنیم که هر فرکانسی رو به جهان هستی ارسال کنیم جهان هستی شرایط اتفاقات افراد برخوردها رفتار ها در واقع بازخوردهایی رو به ما نشون میده که همگام باشه که معادل باشه با فرکانسی که ما به جهان هستی ارسال می کنیم.(جهان مثل اینه فقط انچه که ما براش بفرستیم را بازتاب می دهد ، فکر کن مثل نور ، یک نوری را می فرستی بعد همون به خودت بر می گردد ،این نور میتونه رنگی باشه میتونه قوی باشه تونه یه شعاع باریک باشه )این کل داستان زندگی ما است. یعنی این قانونیه که اگر درکش کنید و بتوانید فرکانسهای مناسب با اون رو ارسال کنید. قسمت اول درک این مسئله است که ما با فرکانسهامون زندگیمون رو رقم میزنیم ( خیلی ها اصلاً تو این فضای فرکانسی نیستند که درک کنند خیلیها هم باور نمیکنند ، یعنی مسئله رو درک میکنن ولی اقدامی در جهتش انجام نمیدن) قسمت دوم چطور فرکانسهای مناسبی را ارسال کنیم ؟ما در هر لحظه بدون اینکه بدونیم داریم فرکانس ارسال میکنیم.(این قسمت بدون اینکه بدانیم خیلی مهمه، لطفاً دقت کن بدون اینکه بدونی! بدون اینکه متوجه باشی بدون اینکه حواست بهش باشه)
با چی فرکانسها را ارسال میکنیم با کانون توجهمون، توجهمون چطور به وجود میاد؟با چیزهایی که میبینیم با چیزهایی که میشنویم با چیزهایی که در موردشون صحبت میکنیم با چیزهایی که به یاد میاریم از گذشته، خاطراتمون،با چیزهایی که در مورد آیندهمون تجسم میکنیم. (مسئله اول کانون توجه یعنی ممکنه شما در طی روز خیلی اتفاقات رو ببینید ولی بهش توجه نکنید یا توجهتون در حدی نباشه که کانونی بشه یعنی جمع بشه،در طی روز ممکنه یه خیابون تمیز یا یه خیابون کثیف ببینم به یک عابر خوش لباس یا یک عابر ژنده پوش برخورد بکنم یک لبخند یا یک اخم ببینم یک صحنه تصادف یک صحنه زیبا ببینم،این بستگی به من داره که کدام یک از این صحنهها را به چه میزان در ذهنم مرور کنم یا بی تفاوت بگذرم و انگار که اصلاً ندیدم.) اما چند روز پیش پی بردم که فکر میکنم دارم راجع به چیزهای خوب تجسم سازی میکنم، اما در اصل دارم به نبودش یا کمبودش فکر میکنم این مسئله خیلی ریزه نا محسوس است اما خوبه که احساسمون راه رو به ما نشون میده. داشتم به یک مسافرت دسته جمعی در آینده فکر می کردم اما دیدم دارم فکر می کنم وقتی تنها بشوم چی میشه؟ گم میشوم؟ از پس کارها بر می آیم ؟یا می خواهم یک اتفاقی به راحتی رخ بدهد اما همش دارم فکر می کنم اگر به این مشکل خورد راه حل چیه؟ اگر درست پیش نرفت پلن بعدی چیه؟
استاد سپاسگزارم از تون که با عشق و اصرار همونجور که خودتون توی این فایل فرمودید آگاهیها رو در اختیار ما قرار میدید.
خدایا شکرت که منو هم مسیر این آگاهیها کردی قدرت درک این آگاهیها رو به من بده و قدرت عمل کردن بهشون رو در من بیشتر کن که من بدون اراده تو هیچم.
یا محول الحول والاحوال حول حالنا إلی احسن الحال
بنام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و عزیز دلشون
سلام دوستای خوبم
.
چقدر هماهنگی عالییی بود خدایا شکرت
فرشته داره با قلبش مینویسه
امروز اولین روز ماه رمضون بود
امروز خیلی روز قشنگتری بود نسبت به روزهای دیگ
میخام از تغییراتم بنویسم
بنویسم تا ذهنم بفهمه که فرشته تغییر کرده و شخصیتش بهتر شده
من در تمام 20سال زندگیم شنیده بودم مردا قلب ندارن دل ندارن احساس ندارن نمیتونن عاشق بشن هرچی هست هوسه و…..
خیلی برام جالبه ک دقیقا تو رابطه ای بودم ک دقیقا این مواردو بهم ثابت کرد
خیلی طول کشید ک خودم رو جمع کردم حدود 1 سال
فرشته دنبال الگوی مناسب گشت
تو سایت
تو کوچه
خیابون
حرفهایی ک دو نفر باهم میزدن
فرشته بارها به خودش گفت
فرشته دید و دید و دید و باور های قبلیش شل شد
کم کم پسرایی میومدن طرفم ک واقعن دوست داشتن باهام باشن و همیشه برای جلب توجهم کارایی میکردنا..
خاستگار قبلا نداشتم الان دارم اونم خیلی شدید ک من میخام عروسم بشی
حتی همون پسری ک تو رابطه بودم قبلن و رابطه داغونی داشتیم اومد بهم پیام داد دیگ قلبم نمیلرزید براش
اصلا محم نبود برام تنها چیزی ک محم بود احساس خوب خودم بود
من تنها کافه رفتم برا خودم گل خریدم براخودم همه کار کردم قربون صدقه خودم میرم عاشقانه ترین رفتارهارو با خودم دارم
درصد سرزنش خودم رسیده از 90 به پایین 30
احساس گناه ندارم و کاملا خودم رو بخشیدم
ولی بازم نجواها هستن ک با منطق هایی خودم رو به ارامش میرسونم و خداروشکر
و اما امروز من تو رابطه ای بسیار خوب و سالم با پسری ک بادرک و با شخصیت و بسیار زیاد بمن علاقه داره
این رابطه رو خودم شروع کردم
فرشته ای ک بینهایت مغرور بود که حتی بتونه به ی پسر بخاد نگاه کنه به پسر مورد علاقش پیشنهاد آشنایی داده و چقدر من این رابطه ای ک خودم شروعش کردم رو دوست دارم
هیچ چک کردنی در کار نیست هیچ شکی درکار نیست
اون اقا پسر خیلی صادق و با شخصیت هست
بینهایت احترام میزاره بمن چقدر ذوق کرد وقتی ک من پیش قدم شدم
چون من به عنوان مشتری رفته بودم مغازه و جای دیگ همدیگه رو نمیدیدیم
ولی ازینکه الان باهمیم هردو بسیار خوشحال و شادیم
قبلنا فک میکردم اگ دختری پیش قدم بشه ارزشش میاد پایین دیگ پسره میخاد سوءاستفاده کنه و…..
اما الان میبینم ک اتفاقن با تغییر باورها و شخصیتم چقدر این اقا پسر بیشتر از من دوست داره با من باشه و در کنار من وقت بگذرونه
چقدر احساس خوبی دارم و هیچ حس بی ارزش شدنی در کار نیست
در واقع این قضیه بینهایت عزت نفس من رو بالا برد
چون واقعن کار سختی بود اما اینکارو کردم
خیلی خوشحالم و از این هماهنگی لذت بسیار زیادی میبرم
بااینکه من خیلی رو روابطم کار نکرده بودم اما همیشه و همیشه روی عزت نفسم کار میکنم رو احساس ارزشمندیم کار میکنم و این پیشرفت تو روابط برام از همین موضوع نشات گرفته
من واقعن با پوست و گوشتم فهمیدم که هرچقدر من برای یک فردی خود واقعیمم چقدر اون فرد بیشتر جذبم میشه چقدر اون فرد با من ارتباط برقرار میکنه
و باید بیشتر رو این موضوع ک سعی کنم خودم باشم کار کنم
بخدا همه چی تو روابط برمیگرده به عزت نفس و احساس ارزشمندی خودمون
دنیا آیینه باورهای ماست
خدااایااااا داشتن یک زندگییی عالی و شگفت انگیز حق منه
خدایا شکرت برای تغییر زندگیه قشنگم به سوی مثبت
تغیراتی ک هرروز داره سرعتش بیشتر و اگاهانه تر و خالصتر میشه
از خدای توانا برای هممون آرزوی بهترین هارو دارم
فعلا خدانگهدار
سلام فرشته جانم
به به ماشاءالله دختر
آفرین بهت
خیلی خوشحالم برات که وارد یک رابطهی عاشقانه شدی
تحسینت میکنم که همیشه روی عزت نفست کار میکنی و انقدر قوی شدی که خودت شروع کنندهی این رابطهی عاشقانه شدی
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
بازم از تجربیات و نتایجت برامون بنویس فرشته جان
انشاءالله که همهمون در این مسیر زیبا ثابت قدم باشیم
برات آرزوی بهترین ها رو دارم
انشاءالله هر روزت بهتر از دیروزت باشه
خیلی خوشحال شدم سپاسگزارم ازت
بوس, بغغغغغل دوست قشنگم
سلام به روی ماهت زهرا جان
خیلی خوشحالم که دوباره برام کامنت نوشتی دوست خوب من
ازت سپاسگزارم ک تحسینم کردی
منم این شجاعت و این عزت نفس بالامرو تحسین میکنم
زهرا جان مهمترین عامل توی احساس خوب داشتن عزت نفس و احساس لیاقته
هرچقدر روی این موضوع کار کنی باور کن ک کارای بزرگتری میتونی انجام بدی
بهت پیشنهاد میکنم هرروز بلااستثنا روی عزت نفست کار کن
من منتظر نتایجت هستم دختر خوب و ناز
بازم ازت سپاسگزارم و عاشقانه دوستت دارم
درپناه الله یکتا و توانا باشی
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
واما فایل 137روزشمار تحول زندگی من
خدایا شکرت وسپاس گزارم بابت بودن در مدار موفقیت و دریافت این آگاهی ها و درک این آگاهی ها ،
به یادم اومد که از بهار امسال که خداوند هدایتم کرد تا هرروز یک فایل از روزشمار رو ببینم و کامنت بزارم و کامنتارو بخونم ، این سلسله فایل ها چقدر فوق العاده بود برام و هرروز با ذوق و شوق باز میکردم فایل اون روز رو و تقریبا بالای 3ساعت معمولا من درگیر اون فایل و کامنت گذاشتن و کامنت خوندن بودم و چقدر از همه لحاظ زندگیم بهتر و بهتر شد و هرروزی که جلو اومدم احساس میکردم بیشتر خودمو میشناسم وحالم بهتر میشد ،ارامش من بیشتر شد و من اصن هرچی که میخواستم اتفاق میافتاد ،نشونه ها می اومد اصن انقد واضح خداوند باهام حرف میزد که و انقد توانا شده بودم در تشخیص الهامات و اصلا انقد قشنگ ترمز ذهنی و باور نادرست بهم الهام میشد که نمیتونم اون حس رو بیان کنم ،چون آرامش داشتم و ذهنم قشنگ خاموش بود ،ارامش ،ارامش ،ارامش ،وظهر خداوند به یادم آورد که مسیری که من رفتم و نتیجه گرفتم اون بوده ،به یاد آوردم که اون زمان فقط احساسمو خوب نگه میداشتم و در زمان مناسب به من گفته میشد ،درزمان مناسب هدایت میشدم ،ورودی مالیم هربار بیشتر و بیشتر میشد و خداوند اینارو به یاد من آورد که بگه مسیر همونه ،تو فقط روی خودت کار میکنی ،بقیش سمت منه و من انجام میدم ،تو احساستو خوب نگه میداری و طبق درخواست هات و اون خواستت من بهت میگم و تو عمل میکنی و پیش میریم ،واز خداوند کلی سپاس گزاری کردم بابت این یادآوری ها ،چون چند روزی بود که ذهنم خیلی سروصدا میکرد و بعضی حرفاشو راجب کسب و کارم میگفتم نکنه راست میگه ،اره راست میگه برم انجام بدم و ….،ولی نه وقتی که به این درک برسیم که وقتی در احساس آرامش هستیم یعنی در مسیر درستی هستیم وپس در زمان مناسب به ما گفته خواهد شد و اینو بارها و بارها تکرار کنیم اونوخ دیگه ذهن نجواگر نمیتونه سروصدا کنه ،وقتی که من سپاس گزارم و در احساس خوب هستم در زمان مناسب به من گفته خواهد شد ،من مرور کردم و خداوند رو بارها و بارها سپاس گفتم که به یاد من آورد اینکه هر موقع من نتیجه گرفتم و قشنگ خواسته ها رخ میداد درتمام ابعاد ،همون موقع هایی بود که من گیر نمیدادم ،احساسم خوب بود ،روزی 3چهارساعت تو سایت بودم و داشتم روخودم کار میکردم و تسلیم بودم و همین بودن در احساس آرامش باعث میشد در زمان مناسب به من گفته بشه ،همین بودن در احساس آرامش و چندین جای حساس که باید ذهن کنترل میشده و جاهایی بود که خداوند بعد اون اتفاق نعمتش رو به من داد ،همونجاهایی بود که من تونستم ذهنمو کنترل کنم و از طریق تضاد خواستمو واضح بشناسم ،و اعلام کنم خواستمو و رخ میداد به شکل ساده و بدیهی واز بی نهایت طریق ،چون من به لطف سایت و بودن در مسیر خیلی خیلی آسان شده برام کنترل ذهن و خواسته ها رخ میداد ،وقتی که کاری به چگونگی نداشتم و میگفتم فقط اینو میخوام و بقیش بااون بود ،کنترل ذهن از من اجابت خواسته ازاون و تقسیم کار چقد خوبه ،واینکه به یاد آوردم که من اصلا نه برای مشتری زور زدم نه هیچی ،اصلا زور زدنی درکارنبود در هیچ موردی ،درهیچ موردی (یه انتراکت بگیریم و بگم همین الان مادرم اومد تو گف بوی سوختگی میاد و داداشم گفت ،اره گوشتارو سوزوندیم و مادرم گفت که پیش خودم داشتم میگفتم الان سرتون گرم میشه و اونا میسوزن و اون پیشگویی نکرده ،اون خلق کرده ،دعوت کرده و قانون داره جواب میده ،فرکانس ،فرکانس ،فرکانس )
داشتم میگفتم اصلا زور زدنی درکار نبود و من هدایت میشدم فقط و دقیقا میدونستم باید چیکار کنم و دقیقا با خواسته هام هم فرکانس بودم ،چون به لطف سایت و فایل ها قشنگ فرکانسام تنظیم و توجه به خواسته ها بود بدون وابستگی و این فرکانس ها هرچقدر تکرار میشد روند اتفاقات سرعت میگرفت و هربار ورودی مالی من تا به الان خداروشکر روبه افزایش بوده و کلی از بدهی هامو تونستم پرداخت کنم و خداروشکر که یادم آورد که مسیر همون بود ،مسیر آرامش ،مسیر تسلیم ،مسیر تنظیم فرکانس ها ،وکنترل ذهن مسیر رهابودن و اعتماد به زمان بندی خداوند وخدارو صدهزار مرتبه شکر به یادم آورد که احساس خوب کلید دریافت الهاماته ،کلید دریافت هدایت ها و دریافت نعمت ها …….
خدایا شکرت ،خدایا صدهزار مرتبه شکر
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
هدایتم کن تا در همون مسیر ادامه بدم من فرمونو دادم دست خودت و هرموفع خواستم یه موقع ازت بگیرم گوشمو بپیچون و نده دسته من .
در پناه الله یکتا .
بادورود به استاد عزیز وخانوم شایسته عزیز که همیشه ما را با این فایلها واموزه های ناب سورپرایز میکنند خیلی تشکر میکنم .
روابط که استاد میگن واقعاً همانطور است که قوانین جهان است هرچه قدر ما حالمون خوب باشد وفرمانسهای عالی به جهان بفرستیم صد در صد مثل همان رو به زندگی خود دعوت میکنیم واکر در رابطه با هم هم باید همواره به نکات مثبت همدیگه توجه کنیم تا رابطمون روز به روز بهتر بشود باتشکر از تمام دوستان .
به نام پروردگار جهانیان
سلام گرم به استاد گرامی عباس منش عزیز وبانو مهربان مریم شایسته عزیز
سلام گرم به همه دوستان گلم
دوستان عزیز من من هم دوست دارم از دوره های استاد استفاده کنم همه دورههای استاد را بخرم واستفاد کنم زندگیم زیر رو بشه
ولی خو هنوز نتونستم دوست دارم تمامه دورههای آموزشی رو داشته باشم
خدا جونم به من قدرت بده تا بتونم همه رو ببخشم اون های که به من بدی کردن
قدرت بد همه رو فراموش کنم که از ذهنم خارج کنم که اونها به من بدی کردن
من اومدم تو این سایت یاد گرفتم که این همه بدی که در حق من میشه خودم باعث شدم خودم هستم که این آدمها به من بدی کنند خودم هستم دارم با فرکانسم باعث میشم که به من بدی بشه از خدا یا ری میخوام که کمک کنه راه درست رو نشانم بده
من از امروز تعهد میدم که تمام اون آدمها رو ببخشم در این سایت تعهد خودمو مینویسیم به یادگار بمونه که من اون آدمها رو بخشیدم از اینجا تمام بشه بره همیشه تو ذهنم با اون آدمها در جنگ هستم درگیرم دعوا دارم باهاشون من از این لحظه دیگه کاری با اون آدمها کاری ندارم من بخشیدم تمام
از این لحظه با خودم کار دارم میخوام خودمو درست کنم باورهای غلط رو درست کنم ذهنم رو تربیت کنم برا خوبیها مثبتها را یادش بدم
خدا را صد هزار بار شکر میکنم اینجام
خدا رو صد هزار بار شکر میکنم خدای بخشنده مهربان
خدایا سپاس از شما که خودمو خالق زندگی خودم هستم
اینو یادم باشه خودم هستم که حلق میکنم خالق خودم هستم
دوستان این ویکی از پاشنه آشیل من هست من سخت آدمها را میبخشم سخت خلیی تو ذهنم میچرخد این آدمها کاری هم انجام نمیدهم همیشه از اون آدمها فرار کردم بدی بهم کردن از اونها فرار کردم دنبال انتقام هم نبودم چون جرعتشو نداشتم آدم ترسویی بودم
دوستان عزیز هم فرکانسی انشاالله حال دلتون عالی باشه
از خدا براتون بهترینها را آرزو دارم
خدایا شکرت (◍•ᴗ•◍)
به به ، به به
اول از همه نکته ای بنظرم اومد که میتونه جالب باشه
من این فایل رو خیلی وقت پیش هم دیده بودم و روش نظر هم گذاشته بودم . ولی خوب من اون موقع تو یه دنیای دیگه بودم و الان کلی تکامل پیدا کردم برا خودم . به به
بنظرم جالب میشه اگه بشه هرکس کامنت هایی که برای یه فایل گذاشته در طول مدت های مختلف رو یکجا ببینه . مثلا مشخص کنی تمام کامنت های که برای فلان فایل گذاشتی بیاد بالا برات تا روند تکاملت رو خیلی قشنگ بفهمی . مثلا یه فایلی بود استاد از بدنه جامعه ایراد گرفتن و یکم تند صحبت کردن . دفعه اول من ناراحت شدم و بهم برخورد . ( حالا یکی نیست بیاد بگه چرا خودتو تو دسته ادم های شکست خورده گذاشتی ؟ جز اینه که خودم باور داشتم به این مسئله ؟ )
و دفعه بعد که چند سال بعد بود من اصلا یه جور دیگه دیدم فایل رو . اصلا احساس نکردم استاد به من توهین کنه . من اصلا خودمو جز اون ادما ندیدم . اصلا . و بیشتر انگار این طوری یود که استاد داشت گروهی رو بهم نشون می داد تا ازشون درس بگیرم و اگه منم مثل اونا اشتباه میکنم یه فکری بحال خودم بکنم . خودمو اصلاح کنم .
خوب این تکامل تو کامنتم لااقل برا خودم خیلی واضحه و خیلی چیز هارو یادم میاره . از درک متفاوتم نسبت به یه فایل . بنظرم اگه بشه کامنت های خودمون رو که برای یه فایل گذاشتیم رو یکجا ببینیم ویژگی جالبی میشه .
و حالا بریم سراغ فایل .
دفعه اول که من این فایل رو دیدم بخوام رو راست باشم با یه حسرت بی انتها میدیدم ಠ‿ಠ
اصلا حتی نمی تونستم همچین شرایطی رو تصور کنم . دفعه اول بنظرم این فایل باعث شد تا بدونم که همچین نیازی در من وجود داره . این یه خواسته است و با ارزشه . صرفا یه حسرت پوچ نیست .
و الان که این فایلو میبینم درست مثل دفعه قبل دقیقا همون چیزیه که بهش نیاز دارم .
من تمرکزمو گذاشتم رو خواستم . بهش توجه کردم . و با تکامل در باره رابطه عاشقانه به نتایجی هم رسیدم . مثلا بجای دنبال این و اون رفتن ، من میزارم خدا برام دنبال ادم مورد نظرم بگرده . من فقط بهش میگم چی میخوام چون مگه من چی میدونم ؟ اون بهتر از من بنده هاشو میشناسه . من فقط رو اصلاح خودم تمرکز کردم . باور کنید من در این رابطه فقط رو اصلاح خودم یعنی همین کاری که هممون باهم اینجا انجام میدیم تمرکز کردم .
و خدا کسی رو قشنگ سر راهم قرار داد . یعنی من هیچ کاری نکردم . الان به تازگی با فردی اشنا شدم که مثل روز برام روشنه که هدایت خداونده . حتما وقتی که مدتی از این قضیه گذشت و من به درک بهتری از این هدایت الهی رسیدم جزییاتشو براتون اینجا میگم .
فقط من اینجا به مسئله ای برخوردم . یه چیزی این وسط درست نیست . اشنایی ما هدایت الهی بود و عملا من هیچ کارم ، فقط یه سری چیزا جور نمیشه .
با خودم داشتم فکر میکردم که خدایا این یعنی چی ؟
یعنی اره ؟ یا نه ؟
و باید بگم بیشتر که نه ، تمام تمرکزم رو طرف مقابلمه . دنبال ایراد تو اون فرد بودم و یه جورایی تو ذهنم بود همه چی تقصیر اونه . ناخود اگاه . البته این مسئله مال همین چند روزه ،الان .
دیگه خرد شخصیم جواب نداده الان . گفتم تسلیم هر چی تو بگی . اگه اره که یه دور نمای فوق العاده رو میبینم . اگه نه که مگه من همچین فردی با همچین ویژگی هایی پیدا کردم ؟ یه انسان بالغ از نظر ذهنی . محترم . کسی که دنبال ارایش و این چیزا نیست . حقیقت این مسئله از اول برام مهم بوده . بیشتر تفکری که فرد پشت این ارایش داره تا ظاهر ارایش منو ازار میده . یک انسان ساده . اگه به عهده من بود که از همون اول هیچ چیز جلو نمی رفت پس نگران از دست دادن چی هستم ؟
تسلیم هدایت خداوند و جالبه که امروز تو همچین فضایی بودم و هدایت شدم به این فایل . این دقیقا همون هدایت الهی . خدایا من تسلیم به هر چی تو بگی . این فایل رو بارها میبینم و تو همین سایت میمونم تا به درک بهتری از این هدایت خداوند برسم .
زمانی که هدایت خداوند رو درک کردم و عمل کردم و نتایجمو گرفتم میام و اینجا تجربمو با شما در میون میزارم . از جزییات اتفاق و هر چیزی که ایمان مارو به هدایت الهی بیشتر کنه .
همتونو دوست دارم
تسلیم باشید
فعلا (◕ᴗ◕)
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
به لطف رحمان من چند ماهی میشه که یه رابطه بی نظیر بدون کوچکترین وابستگی رو دارم تجربه میکنم و خیلی خوشحالم خداروشکر میکنم
داشتم به خودم میگفتم که حسین تو قبلا فردی توی زندگیت بود که شبیه اون موقع تو بود الان کسی هست که شبیه الانت هست و خیلی خوشحالم و ایشان و من داریم روی خودمان کار میکنیم و ایشان هم عضو سایت هستن و اصلا همه چیزمون شبیه هم هست و من واقعا خیلی بهتر درک کردم که جهان بیرون من آینه درون منه و خیلی خوشحالم که توی این مسیر إلهی هستم
من قبلا روابط بسیار داغونی داشتم بسیار زیاد با همه کس و همه چیز ولی الان نه 360درجه تغییر کردم توی یه مدت زمان کوتاه اتفاق افتاد برای من این موضوع الان جایی که کار میکنم به لطف خدای توانا همه آقای عباس منش رو میشناسن و عضو سایتشم به غیر از خودم 2نفرشان هستن و قبلا اینجوری نبود من الان با یه دختر زیبا و توحیدی در رابطم و محل کارم هم آدم هایی هستن که نگاه من دارن مثل من هستن و من خودم رو متعهد کردم که بیشتر روی خودم کار کنم تا هربار به جاهای بهتری هدایت بشم و من دارم میبینم که همکاران من آینه درون من هستن
خب حالا مثال میزنم:
من قبلاً برای پول گرفتن از صاحب کار خیلی اذیت میشدم چون خودم اینجوری بودم ولی از وقتی آمدم روی خودم کار کردم الان هدایت شدم به جاییکه سریع درخاست پول میدم واریز میکنن چون واقعا خودم تغییر کردم و این روند خیلی جای کار داره من آدم بهتری شدم جهان منو هدایت کرد به جاهای بهتر و من متعهد شدم که این روند رو تا زمانی که زنده هستم ادامه بدم و خدا میدونه چه اتفاقات زیبایی در راهه …
استاد سپاس گذارم
در پناه خدا شاد باشید
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 137
خداوند و هزاران میلیارد بار شکر میکنم که 137مین روز از روز شمار زندگی ام را تجربه کردم زمانی که با هدایت خداوند متعال هدایت شدم به روز شمار زندگی به این درک از آگاهی که الان دارم نرسیده بودم و این آگاهی حاصل حرکت کردن و استمرار داشتن در روز شمارم بوده که با هدایت خداوند وارد دوره بسیار زیبا و فوقالعاده 12 قدم شدم واین چیزی نبود جزئ حرکت کردن در مسیر درست
اساس و پایه تمام اتفاقاتی که در مسیر زندگی ما برایمان رخ میدهد حاصل فرکانسهایی است که به جهان ارسال کرده ایم و باز تاب آن به زندگی مان جاری شده است با این آگاهی که من خالق زندگی خود هستم پس بیام شرایط و جوری رقم بزنم که همه چیز به نفع من تموم بشه و زمانی من میتونم اتفاقات خوب و به زندگیم جاری کنم که بتونم کنترل ذهنم و بدست بگیرم و ذهنم و طوری تربیت کنم که به چیزهای خوب فکر کنه که این هم تکامل میخواد وقتی که ما با خودمون همیشه در صلح باشیم و خودمون و در هر شرایطی دوست داشته باشیم و خودمون و ارزشمند بدونیم و لایق بهترینها و این فرکانس و به جهان ارسال کنیم مسلما اتفاقات خوب لاجرم در مسیر زندگی ما قرار خواهد گرفت و خوشبخت هستیم و وقتی در این فرکانس قرار بگیریم افراد و موقعیت های مشابه با فرکانس های خودمان را دریافت میکنیم یعنی همه چیز به خود ما بستگی داره و هیچ کس به اندازه ارزنی در زندگی ما هییییچ تأثیری نداره پس همه چیز به خود ما برمیگرده اگه خوبی رو میخوایی باید خوب باشی خوب از همه لحاظ اون وقت اتفاقات خوب برات رخ خواهد داد
رد پای امروزم چقققققدر خوشحالم و حالم خوبه خداوند و هزاران میلیارد بار شکر میکنم بابت زمان حالی که دارم
یا حق
وای استاد عزیزم
این باور که من خودم هستم که دارم شرایطمو خلق میکنم زیبا ترین باوره و کمک کننده ترین
من چقدر نتیجه گرفتم ازین باور و چقد این باور محرک من بوده برای ادامه دادن و قدم برداشتن
یادم نمیومد چجوری ولی این باور از بچگی درون من شکل گرفته
همون موقع ها که تو ی درسا و مسابقات نقاشی شرکت میکردم و موفق میشدم
همون موقع که معدلم20 میشد
همون موقع که وقتی میخواستم که موفق شم قدم برمیداشتم و موفقم میشدم
این داستان همیشه و همیشه تو درس و مدرسه بهم ثابت شد و بعدم کنکور
که این کنکور دیگه ی باور قوی و بزرگ بهم داد
رتبه من بالا شد و تونستم دانشگاه دولتی قبول شم
و اون موقع موقعی بود که من اینجوری بودم که دیدید وقتی خواستم ، تلاش کردم ، شد؟؟؟
اونم به قول شما نه تلاش عجیب غریب
من درسارو با عشق و علاقه بالا میخوندم انقد که متوجه نبودم اصلا زمان چطور میگذره
و کنکور برام مثل برق و باد گذشت و چقد برای من سال کنکور به یاد ماندنی و یکی از زیباترین سالای زندگیم شد
بخاطر اون حرکت ها
بخار نتایج
بخار قدم برداشتن در جهت خواسته
خدایا شکرت بخاطر اون نتایج و بخاطر هدایت من به اون قدما
خلاصه که استاد این قدمای کوچیک کوچیک
منو رسوند به اینجا ،جایی که باورهای بزرگ دارم جایی که چندین ساله به طور مستقیم هدایت شدم به سایت شما و تونستم جهان و بهار درک کنم و بشناسم ، خدترو شکر میکنم بخاطر این همه نعمت زیبا در زندگیم و این همه هدایت و نتایجی که هیچوقت نمیزاره من اون ادم قبلی باشم و یه ادم جدید با باور ایمان قلبی جدید تر و محکم تر
شکل گرفته
نمیدونم این باور دقیقا از کی شرو کرده به رشد فقط میدونم ذره ذره رشد کرده و منو به جایی رسونده که واقعا تو این باور با اطرافیانم زمین تا اسمون فرق داشتم همیشه جوری که به وضوووووح میشه اینو حس کرد
این باور توی سبک زندگی من با اونا کلی تفاوت ایجاد کرده تو سبک پوششم تو نوع غذا خوردنم تو انتخاب اولویت های زندگیم و اصلا تو نوع هدایت شدنم به قدم هایی برای خلق خواسته اون هم به سادگی به سادگی به سادگی و لذت تمام ، خدایا تورو سکر میکنم که منو به این سایت زیبا هدایت کردی و شکرت که تونستم این کامنت زیبارو بنویسم ممنونم ازت ..
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ ﴿یونس٧﴾
مسلماً کسانی که دیدارِ ما را امید ندارند و به زندگی دنیا خشنود شده اند و به آن آرام یافته اند و آنانکه از آیات ما بی خبرند.
أُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿یونس٨﴾
آنانند که به کیفر گناهانی که همواره مرتکب می شدند، جایگاهشان آتش است.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ ۖ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿یونس٩﴾
بی تردید کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام دادهاند، پروردگارشان آنان را به سبب ایمانشان به بهشت های پر نعمت که نهرها از زیر [قصرهایِ] آنها جاری است، راهنمایی میکند.
دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ ۚ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿یونس١٠﴾
[آغازِ] نیایششان در آنجا [این است که]: خدایا! از هر عیب و نقصی منزّهی، و درود خدا در آنجا به آنان عطا کردن سلامتی کامل است، و پایان بخشِ نیایششان این است که همه ستایش ها ویژه خدا مالک و مربی جهانیان است.
=======================================================================================
خدای عزیز وشیرین و قدرتمندم سلام،ازت سپاسگزارم که یک بار دیگه به من اجازه ی صلات دادی،طلب هدایت و رحمت و نور میکنم تا به من و عقل و درک من بباری تا هرآنچه تو سرم میچرخه با نظم و ترتیب کنار هم قرار بدم و از سعیده ی روز های پایانی سال ردپایی به جا بزارم برای سعیده ی روزهای آینده….عزیزِ مهربانم اگر تو به من کمک نکنی و قادر به نوشتن یک جمله هم نیستم همونطور که خودت گفتی وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ میدونم که میدونی ولی دلم میخواد مثل همیشه،هر روز و هر ثانیه تکرار کنم خدایا من به هر خیری که برام بفرستی،سخت فقیرم
مژده باران به نفس های بیابان، به رگ خشک درختان…
به شب خسته ایوان، برسان باز…
بوی بهاران به دل غنچه لرزان، به تمنای زمستان
به تقلای خیابان، به تب جان پریشان، برسان باز
=======================================================================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به دلبرِ استادم ،سلام به تموم رفیق های غارحرای من….
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله یکتا به جسم و جان وروح توحیدی و قلب سلیمتون
به رفیق هایی که به تعبیر آیه 76 مریم بر بلندای هدایت سوارند…
وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى
آنان که هدایت یافته اند، خدا بر هدایتشان می افزاید
و البته سلام به سعیده جان و پاشنه ی آشیل عزیزم که هنوز نتونستم حلش کنم:)
درود خداوند بر درودیوار این غار حرا،که به فراخور هر کسی که بهش هدایت میشه،حرفی برای گفتن داره …
از خداوند سپاسگزارم که به استاد شایسته الهام کرده الان وقت آپلود این فایل روی بنر سایته!
این فایلی که آخرای خرداد ماه،شد نشانه ی روزانه ی من و دلیل خرید دوره بابرکت و ارزشمند عشق و مودت
دوره ای که هرجا درست به دستوراتش عمل کردم،به قول استاد خداوند معجزاتی برام رقم زده که من در رویاهام هم نمیتونستم تصورش رو بکنم و هرجا درست بهش عمل نکردم نتیجه که نگرفتم هیچ! چک و لگدشم خوردم!
یک جمله ی طلایی رو استاد توی همین فایل میگه:یک قسمت اینکه درک کنید،خودتون دارید با فرکانس های خودتون،اتفاقات رو برای خودتون ایجاد میکنید،قسمت بعدیش اینکه چطور فرکانس های مناسبی ارسال کنیم.
قبل ازینکه هدایت بشم به دوره عشق و مودت و با مبحث هماهنگ شدن با خدا،با آگاهی های دوازده قدم تا حدودی زیادی به این روش عمل میکردم و نتایج بسیار روشنی هم گرفتم،مثل حذف شدن آدم های نامناسب؛همکارهای نامناسب،شیفت های استیبل،رد شدن اعزام ها از من به طرز معجزه آسا،رابطه ی فوق العاده ی هدنرس با من برخلاف بقیه پرستارهاش،به خدمت درومدن رییس بیمارستان توسط خداوند فقط و فقط برای من درحالیکه کل بیمارستان ازش شاکی بودن،در صلح درومدن با تمام آدم های اطرافم و یکی از بزرگترین معجزاتی که از خدا دیدم، به تسخیر دراوردن رییس دانشگاه علوم پزشکی بود که بدون اینکه من رو ببینه،بشناسه،یا یک کلمه باهاش حرف بزنم،شخصا دستورموافقت انتقالی من بدون جایگزین رو داد والی ماشالله ….یعنی من اگر بخوام نتیجه معجزات هماهنگی با خدا رو بنویسم به خودش قسم روزها میگذره و این نوشتن ها تموم نمیشه ….
اما ….
من چقدر درست به آموزش های استاد عمل کردم؟
به همون اندازه نتیجه گرفتم.
آخرای شهریور ماه بود که تصمیم قطعی گرفتم فقط 3 ماه تمرکز صددرصد بزارم روی دوره عشق ومودت وپرونده ی این پاشنه ی آشیل رو ببندم و زندگیم رو طبق اصل وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ بچینم،و با تیک زدن این هدف برم برای هدف های بعدی…
فقط 2 ماه ازون تمرکز نگذشته بود که جهان خیلی راحت و بدون دردسر مارو از نظر بعد مکان از هم دور کرد!
من دیگه گفتم تمومه!خدا داره درستش میکنه…یا این آدم به صورت بنیادین تغییر میکنه،یا همینطور که این همه از هم فاصله گرفتیم،این جدایی به راحتی اتفاق میفته ….
آمااااا
آیا بعد دیدن این نشانه ی کاملا واضح،من به همون شدت و دقت،به دستور العمل های دوره عمل کردم؟نههههه…دیگه نه …
استاد شما میگی بچه ها تا به ی حد خوبی از نتیجه که میرسند میفتن توی تله و دیگه ادامه نمیدن!
استاد جان من دست تسلیمم بالا!من اشتباه کردم!من به خودم ظلم کردم!
دقیقا به محض دریافت اولین نتیجه ی واضح،من دیگه دقیقا برعکس قانون عمل کردم!
برای اینکه فکر میکردم کار تموم دیگه!
صد هزار بار صدای شما رو شنیدم که توی دوره میگفتین:شما نمیتونی چیزی رو دفع کنی،فقط میتونی جذب کنی
ولی من افتادم روی دور ایگنور کردن!تمرکز روی ناخواسته ها،روی ویژگی هایی که نمیخوام …
هی میومدم برای خودم منطقی میکردم ببین فلان حرف رو زد،ببین فلان کارو کرد،ببین اینجوری شد
و دقیقا مسیرِ برعکس قانون رو میرفتم و هر روزم از خدا شاکی بودم چرا پس هیچ اتفاقی نمیفته؟یقه ی خدا رو میگرفتم که پس چرا قانون مدارهات درست کار نمیکنه؟
به قول استاد!
عدالت خدا،مثل عدالت آینه ست!
هرچیزی که خودت هستی رو بهت نشون میده!
حالا یکی صورت نَشسته بره جلوی آینه،هی ازش خواهش کنه،التماس کنه،توروخدا،به خاطر من صورتمو تمیز نشون بده،مگه توی تصویری که آینه نشون میده تاثیری داره؟
عدالت خداوند بی نقصه!
من فرکانس های کج ودار مریض میفرستادم،نتیجه ای که میدیدم کج دار و مریض بود!
من
من مقصر بودم
من به قانون درست عمل نکردم
استاد تو لایو آخری که با استاد عرشیانفر داشت خیلی حرف های قشنگی زد با این مضمون که:
خیلی ها میگن خدا فقط عشقه،خدا خیر مطلقه و فقط خوبی میخواد!نه اتفاقا خدا خودش توی قرآن میگه ما به همه کمک میکنیم،چه اونی که بخواد بره بهشت،چه اونیکه بخواد بره جهنم!
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک میدهیم؛ و عطای پروردگارت هرگز (از کسی) منع نشده است
شما بخوای به مسیر نادرست بری،اتفاقا خدا کمکت میکنه،تا اسفل سافلین میبرتت پایین!هرچقدر مسیر نادرست بری نتیجه ش رو میگیری
اما خدا عشقه یعنی اینکه اگر کار اشتباه کنی،قد همون کار اشتباهت ضرر میبینی اما خوبی هات رو ده برابر میکنه!
خدا عشقه یعنی اینکه اگر توی مسیر نادرست بری،نتیجه ی نادرست آروم آروم اتفاق میفته!
اما به محض اینکه به سمت مثبت تغییر کنی،تو همون روز اول نتیجه هاش رو میبینی،سریع خیر و برکت و عشقش رو برات میفرسته ….
آره استاد….من به حقانیت صحبت شما نتنها ایمان دارم که ازش نتیجه توی دستمه!
همین چندروزی که من بالاخره جلوی عظمت پروردگار گیوآپ کردم و به اشتباه خودم اعتراف کردم…
همین چند روزی که سعی کردم یکم درست به قانون عمل کنم…
همین چند روزی که تصمیم گرفتم به جای جلوی خدا وایسادن و دست هاشو بستن،بگم خدایا من باز شکر خوردم از روی دوشت اومدم پایین!من فقط فلج توام!منو بزار روی دوشت ….
من لبخند خدارو دیدم ….من آیه های زیبای خدا رو دیدم….من هدایت هاش رو دیدم….من دیدم خودش بغلم کرد عین این بابا ها که دست های بچه شون رو میگیرن با ی حرکت میندازنش روی دوششون ….
همینجوری دوباره منو گذاشت روی دوشش…
گفت بیا بچه بیا…من خیلی وقته میخوام از روی جوب رد کنم!خودت نزاشتی هی گفتی خودم بلدم! خودم بلدم!
بیا بشییین اینجا!جات اینجاسسست!
من گفتم چشششم خدا!
میشینم روی دوشتت و تموم تلاشم رو میکنم که نزنم پس گردنت بگم اینوری برو!اونوری نرو!
تلاش میکنم جای اینکه روی عقل پوک خودم و آگاهی هایی که قد نوک دماغمم نیست عمل کنم،بر بلندای هدایت شما سوار شم و روزی هزار بار وعده های قشنگی که بهم دادی رو تکرار کنم….
استاد تو جلسه 3 قدم نه میگه:
خدا به همه ی ما وعده های قشنگ داده،وعده ی نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ ولی ما به جای تکرار این وعده ها،این هارو دفن کردیم زیر خروارها نجواهای شیطان و حرف های مردم و….قانونش این بچه ها،باید همیشه باخودمون تکرار کنیم و هر روز به خودمون بگیم خدا بهمون وعده داده و چه کسی از خدا به قول وقرارهاش وفادارتر؟
اصلا من این چند روز از جلوی خدا اومدم کنار و فقط یک ذره ،فقط یک ذره سعی کردم رها بشم و قانون رو درست عمل کنم،از چپ و راست خدا برای من نشانه فرستاد که همین مسیر رو برو من بهت قول میدم به زودی نتایجی کسب میکنی که توی رویاتم نمیبینی….
یکیش هدایت شدنم به جلسه 1 قدم 5 بود!
یعنی اونجا که استاد میگه اگر شما توی مسیر درست حرکت کنید،یا اون آدمی که دارید باهاش زندگی میکنید به صورت بنیادین تغییر میکنه،یا خیلی شیک ومجلسی از هم جدا میشید و یک آدمی میاد توی زندگیتون که با فرکانس ها و باورهاتون هماهنگه و باهم از زندگی لذت میبرید!
یعنی این یک دقیقه رو من ده بار زدم عقب،انقدر گوشش بدم تا به گوشت و پوست و استخون من بشینه!
شیک ومجلسی
به میزانی که باور کنم که این اتفاق شیک و مجلسی رخ میده،به همون میزان خیلی راحت و بدون تقلا خواسته های من محقق میشه!
به قول استاد تو قدم 7 جلسه 3
شما یک سری درخواست به خداوند میدی،خداوند هم همیشه جوابش مثبته و میخواد هدایتت کنه،ولی تو چسبیدی به یک سری از پیش فرض هات میگی فقط با این آدم،فقط با این شغل،فقط ازین طریق…خدا میخواد هدایتت کنه اما تو اجازه نمیدی…این جریان باد داره میوزه…به سمت خواسته های تو …اما تو چسبیدی به یکسری موقعیت ها …خدا هدایتت میکنه!اما نه بزور!تو باید رها باشی….نمیگم که اصلا پیش فرض نداشته باشید نه،بالاخره آدم توی ذهنش یک پیش فرض هایی داره،اما باید به خدا بگی درسته این پیش فرض منه …ولی من دستت رو باز میزارم و اجازه میدم هدایت بشم….
باید اعتماد کنیم به جریان …باید ایمان بیاریم که این جریان کارش رو خوب بلده!
مثل اینکه شما سوار هواپیما بشی تا قبلش حق انتخاب داری که سوار بشی یا نشی…
ولی وقتی سوار شدی دیگه نمیتونی بگی نه خلبان ازینوری نرو…ازونوری برو…دیگه حق انتخاب نداری،باید فقط بشینی روی صندلی و کمربندت رو ببندی و از مسیر لذت ببری و ایمان داشته باشی یک عده هستند کارشون رو بلدند….
این معنی توکل….این معنی ایمان ….
ﺑﺎﻳـﺪ ﭘـﺎرو ﻧـﺰد وا داد
ﺑﺎﻳﺪ دل رو ﺑﻪ درﻳﺎ داد
ﺧﻮدش ﻣﻲﺑﺮدت ﻫﺮﺟﺎ دﻟﺶﺧﻮاﺳﺖ
ﺑﻪ ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺮد ﺑﺪون ﺳﺎﺣﻞ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﺳﺖ
چقدراین جریان هدایت دلچسب و شیرین و گواراست…یعنی من هرجا فقط روی جریان حساب کردم،ی جوری منو سوپرایز کرده که طعم شیرینیش زیر دندونم میمونه …
همین چندوقت پیش بود….احتیاج به کنترل ذهن داشتم….
به قول استاد،تو قدم 11، از خدا سوال مناسب پرسیدم که چه جوری ذهنم رو کنترل کنم؟
گفت تو یک عمر عاشق کتاب خوندن بودی،وقتی کتاب میخونی کلا توش غرق میشی،بلند شو برو برای خودت یک کتاب رمان بخر،وقتایی که میخوای از شر ذهنت رها شی بخونش…
منم گفتم چشم…و راه افتادم!
تو راه گفتم کدوم کتابفروشی؟
گفت برو اونجا!
یکی از کتاب فروشی های گرگان که بسیار فروشنده ی با شخصیت و محترمی داره و اگر ازش راهنمایی بخوای،به طرز عالی بهت ادوایس میده …
همونجا به خدا گفتم ازش راهنمایی بگیرم؟
گفت نه خودم بهت میگم!برو فلان قفسه، فلان ردیف این کتاب رو بردار!
یک رمان خارجی بود،برش داشتم و 330 تومن پول کتاب رو کارت کشیدم و اومدم بیرون!
حالا ذهنم میگفت این همه پول دادی واسه یک کتابی که نمیدونی اصلا بدرد میخوره یانه!
ولی قلبم میگفت اگر خدا گفته حتما باید حتما بخرمش!
وقتی به خدا گفتم برای چی گفتی این کتاب رو بخرم و باهام حرف بزن و گفت بازش کن بهت بگم!
منم رندم یک صفحه رو باز کردم…
و تا مدت ها دهان مبارک من باز مونده بود …
چون توی همون صفحه دقیقا یک نشانه ی واضح از جواب درخواست بود!
به روشنی روز…..
خداشاهده …من هنوز وقت نکردم لای این کتاب روباز کنم و داستانش رو بخونم و یک گوشه ی اتاقم افتاده…ولی هربار که نگاهش میکنم بی اختیار لبخند میزنم…هربار نگاهش میکنم قلبم روشن میشه…هربار نگاهش میکنم ایمانم هزار برابر میشه….
ازین جریان هدایت…ازینکه خدا چه جوری از طریق بینهایت دستانش باهام حرف میزنه
ازینکه وقتی فقط یک ذره توکلم رو حفظ میکنم …خدا از جاهایی که به عقل من نمیرسه درها رو باز میکنه …..
وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا،وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند،و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد
آره …این خدایِ شیرینِ حضرت ابراهیم و حضرت محمد و استاد عباسمنش…
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
خداروصدهزارمرتبه شکر برای سعادت یک صلات دیگه…یک رد پا روی در ودیوار پربرکت غار حرا و همنشینی با بندگان صالح خداوند…
درپناه نورِ آسمون ها وزمین باشید همیشه
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام سعیده جان
از بعضی قسمتای کامنتت خیییلییی خندیدم جملات طنزت عاااالیییَن
اینکه چقدر از شاهد مثالهات درس گرفتمو چقدر به درد این روزای من میخوردنو چقدر آرامش و اطمینان قلبی گرفتمو اینا …. که دیگه جای خود داره
برات آرزوی بهترینها رو دارم
الهه عزیزم سلام
سلام و سلامتی و عشق ونور الله به رفیق نازنین من
بی نهایت ازت ممنونم که برام نوشتی،هر نقطه ی آبی برای من حکمِ پرتوی از نور خداونده که اومده قسمتی از قلب من رو،روشن کنه….
دوستت دارم عزیزم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
بوس فراوان به کله ی مبارکت
سلام سعیده ی نورانی غار حراء. امیدوارم دلت به نور خدا روشن و تابان باشه و حالت عالی عالی. مثل همیشه لذت بردم از کامنتت و حس خوبی که توش بود رو گرفتم. یه سوال دارم امیدوارم بتونم چیزی که منظورمه رو درست بیان کنم. راستش چند روز پیش با مامان نشسته بودیم قهوه می خوردیم و در مورد دریافت الهامات و تیز بودن یا نبودن شاخکامون و اینجور چیزا حرف می زدیم، من گفتم اینکه بچه ها میگن صبح پا شدم گفتم خدایا لباس چی بپوشم گفت فلان لباس رو، یا غذا چی درست کنم گفت فلان چیز، از کدوم مسیر برم از این برو و … من مطمئن نیستم چجوریه. یعنی به دلشون می افته که فلان لباس و اینو جواب خدا می دونن یا واقعا یه صدایی تو ذهنشون می شنون… خلاصه خیلی دوست داشتم یه بار بپرسم اینو. الان که کامنتت رو می خوندم دیدم نوشتی خدا گفت کتاب بگیر، ازش نپرس، خودم بهت می گم و اینا، خیلی دوست دارم راجع به دریافت این الهامات برام بیشتر بگی به ذهنم اومد که کامنت بذارم و بپرسم ( جالبه که وقتی خواستم اینو بنویسم که «به ذهنم اومد که بپرسم» از ذهنم رد شد که بنویس «خدا گفت کامنت بذار و بپرس» نمی دونم اینم از همون جنسی هست که شماها تجربه می کنین یا فقط ذهن خودمه).
بازم ممنون که هستی و می نویسی و ما مشتاقانه می خونیم کامنتات رو و لذت می بریم و یاد می گیریم.
به قول خودت بوس به کله ت :) با یه بقل از راه دور. به خدای مهربون و دوست داشتنی می سپرمت.
سمیه ی نازنینم،سلام به روی ماهت
سلام وسلامتی و عشق و مودت رو از روشنی قلبم رو همراه با نسیم خنک اسفند ماه شمال برات میفرستم الهی که در زمان و مکان مناسب در سرزمین توحیدی آمریکا به قلبت بشینه ….
تو کامنتِ یاسِ من خوندم که مامان بابا اومدن پیشتون،انقدررر خوشحال شدم که نگو…سلام منو به مادر معنوی من برسون و از طرف من صورت نازنینش رو ببوس.
سمیه جانم،دنیای الهامات در عین عجیب غریب بودن خیلی ساده و بدون پیچیدگیه….
چیزی که بهت میگه از نظر ذهنی منطقی نیست اصلا ولی قلبت به شدت آرومه!
اصلا نمیتونم بگم در دریافت الهامات خوب عمل میکنم و هر روز متوجهش میشم اما میتونم بگم چندین بار صداشو شنیدم و وقتی عمل کردم متوجه شدم این درست ترین کاری که میتونستم اون لحظه انجام بدم درحالیکه منطق ذهنم به شدت باهاش مخالفت میکرد!
آخرین باری که تونستم وصل بشم همین امروز بود،توی ی کامنت زیر فایل (قربانی شرایط یا خالق شرایط)کامل نوشتمش،ولی هنوز تایید نشده …
ولی میخوام بگم با وضعیت مالی الان من و اعلام انصرافم از کار اصلا منطقی نبود که دوره کشف قوانین رو بخرم،اصلا نه قصدشو داشتم نه بهش فکر میکردم نه حتی توی برنامه ی طولانی مدتم بود…اما صبح هدایت شدم به یکی از کامنت بچه ها که درمورد این دوره نوشته بود،همون لحظه به قلبم الهام شد بخرش!همین الان!
بهش گفتم نه!من به این پول احتیاج دارم،الان وقتش نیست!
گفت وقتی بهت میگم همین الان بخرش،یعنی همین الان!
منم مثل همیشه با کمترین مقاومت لبیک گفتم و این دوره پربرکت رو خریدم….
نتیجه چی شد؟من فقط یک بار جلسه 1 دوره رو گوش دادم!
و غروب امروز 2 برابر پول دوره اومد به حسابم:)))))
یعنی من ی جوری از ذوق عمل به الهامم بالاوپایین میپریدم که انگار روی ترامپولینگم:))))
آره خلاصه…میدونم که از من بهتر بلدی رفیق نازنین من،اما 2 تا مورد هست که باید حواست باشه
یک)وقتی ناآرومی،وقتی عصبانی،وقتی احساست بده،نمیتونی الهامات رو درست دریافت کنی،یعنی شرط اول داشتن آرامش و احساس خوبه…یعنی اگر خدایی نکرده اتفاق ناخواسته ای افتاده اول باید سعی کنیم ی کوچولو آروم بشیم،شده یک ذره…اما اول وظیفه ی ماست که تلاش کنیم ذهنمون رو کنترل کنیم و بعد بلافاصله خداوند میتونه وارد بشه …
توحال بد،تو فرکانس بد،تو خشم و عصبانیت ما نمیتونیم به الهامات خداوند دسترسی داشته باشم.
دو)وقتی بهت الهام میشه این کار رو بکن،یا اینو بنویس،یا فلان جا برو،قلبت به شدت آرومه!حتی در غیر منطقی ترین حالت ممکن،قلبت بهت میگه انجامش بده بدون فکر!
مثل همین جمله ی الهی قشنگی که برام نوشتی
خداگفت کامنت بذار و بپرس
میبینی خدا چقدر سریع الجوابه؟
به قول استاد وقتی داری سوال میپرسی بهت جوابو میده!کامنت شما تموم نشده خدا ی چشمه از الهاماتش رو بهت نشون داد و من چقدر نور و عشق از همین جمله دریافت کردم.
دوستت دارم سمیه ی نازنینم.
روی ماهت تموم خانواده ی قشنگ زمانی های سایت رو میبوسم و به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان.
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام به روی ماهت سعیده جان، شاگرد نمونه ی کلاس، الهی که دلت شاد و لبت خندون باشه. منم این نقطه ی آبی رو همراه با کلی عشق و ماچ و انرژی از میشیگان امریکا می فرستم به خطه ی سرسبز شمال. الان که دارم برات می نویسم یه گولّه عشق گوگولی تو بقلمه و منتظرم بعد شیرش یکم بگذره تا بذارمش سرجاش بخوابه. اومدم که راجع به الهامات بنویسم ولی چشمم که به لیلین افتاد گفتم بذار یه سلام به خاله سعیده ش بکنه بعد یکماه و نیم :))
اتفاقا الان که فکر می کنم تو همین مسیر اومدن این خانوم کوچولو چقدر الهامات بود ولی آدم انگار یادش می ره. داستان کامل رو تو کامنتم تو فایل ذهنیت قدرتمند کننده 5 نوشتم. خدا رو شکر می کنم واقعا. هی می خوام برگردم سر موضوع قبلی ولی دلم میگه بنویسم از شگفتیهای همین موجود کوچولو که نگاهش می کنی دلت مثل قند آب میشه از زلالی و عشقش. واقعا حس عجیبیه و شگفت زده می شم هروقت فکر می کنم که خدای مهربون و نازنین من چجوری یه انسان یه موجود کوچولوی بی نهایت ظریف ولی کامل رو از یه نقطه خلق می کنه و تا دم تولدش تو دل من توی آب بوده و بعد بدنیایی میاد که باید هوا رو نفس بکشه و کلا با دنیای شکم مادر زمین تا آسمون فرق داره… تک تک اندامش به مرور شکل گرفته از هیچی! و شده به انسان کامل مینیاتوری!! بعد با خودم می گم همین خدای قادر و خالق من رو هم خالق آفریده ها. چه پتانسیلی هست که من ازش بی خبرم و استفاده نمی کنم… راستی یه چیز دیگه، چون لیلین زود بدنیا اومده بود و دکترا کلی چیز رو می خواستن بررسی کنن و مطمئن بشن همه چیش خوبه قبل از اینکه خونه بریم ما دوهفته بیمارستان موندیم و تو اون مدت کلی پرستار مهربون دیدم و هربار بخصوص وقتایی که پرستارش خیلی نایس و مهربون بود کلی یادت می کردم و تو رو تصور می کردم که چقدر مهربون و دوست داشتنی هستی :))) راستی مامان و بابا هم بیشتر برا همین فرشته ی کوچولو اومدن کانادا چون بابا ویزای امریکا ندارن، ما همین پسفردا قراره به امید خدا بریم کانادا و یه ده روزی دورهم باشیم و اونا هم بیبی رو ببینن.
اما جوابی که برام نوشتی، بی نهایت ممنونم دوست عزیزم که وقت گذاشتی. چه جالب که کشف قوانین رو به این شکل خریدی و پولش انقدر سریع بهت برگشته. چقدر این ذوق بعدش کیف می ده چه حال خوبیه خدا… دوتا نکته ای که اشاره کردی خیلی خوب بود، وقتی می خوندم گفتم آها دقیقا… اینکه باید اول ما ذهنمون رو کنترل کنیم، اول حسمون باید خوب باشه، این خیلی منطقی و ملموس بنظرم میاد. کما اینکه مواردی که تو ذهنم میاد برام اتفاق افتاده که یکی دوتاش هم همون تو مدت دو هفته ای بود که بیمارستان بودیم، دقیقا وقتایی بوده که من یکم خودم رو جمع و جور کردم، و به خدا گفتم خدایا من تسلیمم، من به هرچیزی که از تو بهم برسه بشدت فقیرم… و بعد اون اتفاق افتاده. و دومی که نوشتی بعدش قلبت به شدت آرومه، اینم فکرش رو که می کنم می بینم آره، همیشه بعدش یه حس وصل بودن یه حس آرامش داری…
مرسی سعیده ی عزیز و مهربونم مرسی که هستی و کامنت می نویسی و ما کلی یاد می گیریم ازت. خیلی دوست دارم و امیدوارم در بهترین زمان و مکان ببینمت و در آغوش بگیرمت… کلی بوس و قلب.
سلام به سمیه ی عزیزم و لیلین قشنگ و دلنشنیم….
چقدر خوشحالم ازینکه به لطف الله ،صحیح و سلامت دلبر کوچولو،از توی دلت اومد توی خونه …
خدارو صدهزارمرتبه شکر
میشه از طرف من دستای کوچولوش رو ببوسی؟من عاشق نوزادهام…قشنگ بوی خدا میدن…بوی بهشت…
ازت ممنونم که برام نوشتی،واقعا قلبم با تلگرافت روشن شد.
دعا میکنم هرجای این دنیا هستید غرق نور و عشق و رحمت الله باشید.
از روشنی قلبم دعا میکنم یک روز بتونم همتون رو از نزدیک ببینم و بغلتون کنم،این
عشق و نور بین آدم هایی که هیچ وقت همدیگرو ندیدن…جز رحمت الله نیست…
دوستون دارم بی نهایت
به امید دریافت یک نقطه ی آبی پر برکت دیگه ازت…
در پناه نور آسمون ها وزمین باشید همیشه
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام و صد سلام به حضور حاکمان این سایت الهی و الهام بخش استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز وسلام به خدمت شاگرد اول این کلاس خانم سعیده شهریاری
شما دوست عزیز در این سایت الهی سلطان قلب ها شدین خانم شهریاری محترم
می بینی میگم شما الگوی همه هم کلاسی ها هستین از این رو میگم واز یه طرفی هم امید و همیار شدین
در هر کجا ی این دنیا اگر کسی خبری از سعیده جان داشته باشه میخواد باهاش در ارتباط باشه همین طور که این خواهر مان از قاره ی آمریکا باشما به وسیله ی قلبش در ارتباط بوده و حرف دلش رو می گه بهت الهی همیشه باشید و همه باشما از شادی زندگی خودشون حرف بزنند خلاصه سعیده جانم ببخشید که من کم سوادم ودر این حد از خداوند جان و خرد برای شما آرزوی سلامتی ثروت شاگرد اولی این سایت رو می خواهم و برای خودم
وقت کافی برای خواندن کامنت ها و وقت کافی
برای خواندن درسهای استاد عباس منش آرزومندم خدا نگهدار همتون خدایا شکررررررت
بنام الله هدایتگرم
سلام سعیده جان
امیدوارم ازینکه کامنت های من برات میاد همش از دستم عصبانی نشی
دست خودم نیست
کامنتتو میخونم دلم میگه بنویس
سعیده عزیز
چقدر زیبا گفتی که بگی آقا من تسلیمم
من تسلیمم
منم دیروز فقط و فقط همین ی جمله رو با قلم نوشتم
خدایا من به تو اعتماد میکنم
من از امروزم لذت میبرم
من امروز شادم
ببینم تو برام چیکار میکنی
قدرتت رو توی زندگی من به نمایش بزار
سوپرایزم کن
سعیده جان به الله قسم که خودش پشت و پناه گرمه منه امروز ظهر گفت از سرکار برو خونه
اسنپ بگیر
اسنپ از مسیر همیشگی نرفت و ی مسیر جدید
آااااخ
خدای من
دیدم
دیدم نشانه ای به این قدرتمندیو
یک دقیقه اینورتر یا اونور تر بود شخص مورد نظر رو نمیدیدم
ببین خدا چجوری همه چیو هماهنگ کنه بجای 4 عصر 12 برم خونه
به اسنپ دیر برسم
از ی مسیر دیگه بره
ترافیک باشه
و بووووم
افتادن این اتفاق یک در میلیارد بود
و شاید بیشتر
ولی این اتفاق افتاد
من تو مسیر گفتم چرا ازین مسیر میره اسنپ و سریع به خودم گفتم خدایا تو بهتر میدونی منو به کدوم سمت ببری
این تسلیم بودن من،همییییشه منو شگفت زده کرده
استاد تو دوره عشق و مودت گفتن مهمتررررین رابطه ما،رابطه ما با خداونده و اگر ما با او هماهنگ بشیم خووود به خود،خوووود به خووود همه چیز خودش اونجوری که ما دوست داریم رخ میده
الله من دوستت دارم و سپاسگزارم
سپاسگزارم
سپاسگزارم
من کتاب شکرگذاری رو هر شب میخونم موقع خواب و با احساس خوووب میخوابم
و هروقت بخوام حالمو خوب کنم از این کتاب کمک میگیرم
از قرآن عزیزم
خدایی که با هزاااار زبون بهم وعده شو نشون داده که عملی میکنه
اونم بخصوص در مورد روابط
سعیده جان
در مورد نشانه ها میگفتی و تمام نشونه های قشنگی خدا برام رخ داده از جلوی چشمام رد شد
مثلا در مورد کتاب گفتی
یادمه منم رفتم هایپر
وگفتم خدایا میشه باهام حرررف بزنی
بی قرارم به آرامشی از جنس تو نیاز دارم
در نظر تو من کی ام؟؟؟
کتابی روبروم بود بین 100ها کتاب فقط اون دیده میشد
اسم کتاب «مریم والا مقام»
من ازون کتاب فقط صفحه اولشو خوندم
در مورد ویژگی های منحصر به فرد مریم مقدس بود ولی
ولی
اون شب مریم مقدسِ خداوند،من بودم وگرنه اینارو بهم نمیگفت
اینقد باهام با مهربونی حرف زد
عشق است خداوند
خدایا واقعا اگر تو نبودی من کیوووو داشتم که اینقد همه چی تموم به فکرم باشه
دوستت دارم خدای مهربان من
سعیده جان شما دوست داشتنی هستی
وگرنه خداوند چنان بر قلب و ذهنت نمیبارید
مایی که توی سایت هستیم ی عده بندگان خاص و مورد علاقه و محبوب و معشوق خداوند هستیم که دور هم جمع شدیم
باید دستامونو ببریم بالاااا
بگیم خدایا من تسلیم
تسلیم بچه ایه که میپره بغل باباش میگه منو میگیری تو
خدایا من تسلیم توام
تسلیمم
به تو اعتماد دارم بی نهایت
ای پادشاه من تورو باور دارم
تو کافی هستی به شدت
سپاسگزارم
سپاسگزارم
سپاسگزارم
رفیق نازنین و ارزشمند غارِ حرای من،سلااااام به روی ماهت
سلام و عشق و مودت رو از روشنی قلبم برات میفرستم الهی که به قلبت بشینه…
مریمِ مقدسِ بزرگترین سایت موفقیت دنیا،بی نهایت ازت ممنونم که هر بار یک نقطه ی آبی پرنور برام میفرستی و قلب منو روشن میکنی.
دور سرت بگردم، من بی نهایت از دیدن نقطه ی آبیت خوشحال میشم،خودت خبر نداری چطور هربار دست خدا میشی تا من گیوآپ نکنم و به مسیرم ادامه بدم.
نوشته های الهیت همیشه در بهترین زمان و مکان به دستم میرسه و من عاشقانه میخونمشون…
بینهایت دوستت دارم و قلب سلیمت رو میبوسم و از خداوند میخوام در بهترین زمان و مکان ببینمت….
همیشه برام بنویس…
روشنی قلبت از هر جمله ی کامنتی که مینویسی،چشم های منو روشن میکنه ….
آره مریم جان…تو همون مریم مقدسی که الله بهش گفت:
فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا
دوووست دارم و بووووس به کله ی نازنینت و قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
بنام الله ام
مهربون ترین مهربونا
سلاااام سلام
اینم یکی دیگه از خواسته هام که تیک خورد که سعیده جان کامنت منم ریپلای کنه
سعیده جان حقیقت ظهری همین امروز ظهر که داشتم کامنتهارو میخوندم گفتم خداجونم من لیاقتم مشکل داره که سعیده جواب منو نمیده؟
گفتم خدایا خودت میدونی قضیه چیه
و حالا گفت نباباااا تو لایقی
بیا اینم کامنت از سعیده
چون شما خیلی فعالی و من خیلی دوستت دارم
بنابراین دوست داشتم ریپلایم کنی
دارم این کامنت رو در حالی مینویسم که توی ماشینم و وقتی آیه 26 سوره مریم رو که نوشتی ترجمه شو میخوندم همراه با اشک چشمای من،از آسمون هم بارون بارید
چشمک خدارو از رعد و برق عظیمی که زد دریافت کردم و همراه با من آسمونم گریه کرد
خدایااا دوستت دارم
بخدا که فقط خودت لایق پرستیدنی
حالا معنیش مگه چی بود؟
این:
«(از این خرمای شیرین) بخور و (از آن آب گوارا) بیاشام و (به این فرزند دلبند و معجزهی خداوند) چشم را روشن دار، و هرگاه کسی را دیدی ،بگو: که من برای خدای مهربان روزه نذر کردهام، و به همین دلیل امروز با انسانی سخن نمیگویم.»
و این در حالیه که دقیقا همین چند دقیقه پیش قبل ازینکه از خونه بیام بیرون یک عدد خرما و یک قلوپ آب نوش جان کردم،نمیدونم این نشونه رو چی باید صداش کنم!!
و این چشم روشن دار یعنی خدا میخواد چنان سوپرایزم کنه که بعععله مریم چشمت روشن
اخه تا جیمیل شما اومد گفتم خدایا باهام حرف بزن با آیه سعیده
بنابرین بعله بعله بعله
اشکام و این احساس خوب الانم زیر بارون رو نمیدونم چجور توصیفش کنم
میتونم بگم تو بغل خدام و این بهترین احساس دنیاست
سعیده جان من خیلی عاشقانه کامنتهاتو میخونم
حتی وسط شلوغترین تایم هم از کامنتهای شما نمیتونم بگذرم چون به شدت حالمو خوب میکنی
از خدا میخوام آغاز وصل باشه و و پایان هجران
این اومد تو قلبم
به امید دیدن جیمیل شما در بهترین زمان و مکان
دوستت دارم خعععلی دختر پاک دوست داشتنی.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿١١﴾
و خدا برای مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامی که گفت: پروردگارا! برای من نزد خودت خانه ای در بهشت بنا کن ومرا از فرعون وکردارش رهایی بخش ومرا از مردم ستمکار نجات ده. (11)
وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ﴿١٢﴾
و [نیز] مریم دختر عمران [را مثل زده است] که دامان خود را پاک نگه داشت و در نتیجه از روح خود در او دمیدیم و کلمات پروردگارش و کتاب های او را تصدیق کرد و از اطاعت کنندگان [فرمان های خدا] بود. (12)
===========================================================
مریم نازنیم سلام،با بغض سنگین گلو و چشم های خیس برات مینویسم…
نقطه ی آبی پربرکتت در بهترین زمان و مکان به دستم رسید…
به قول کتاب ملت عشق:ساعتی دقیق تر از ساعت خدانیست،آنقدر دقیق است که در سایه اش همه چیز سر موقعش اتفاق می افتد،نه یک ثانیه زودتر،نه یک ثانیه دیرتر
مریم جانم در حال حاضر انقدر احساساتم غلیان کرده،نه صفحه ی لپ تاپ رو درست میبینم و نه تمرکز دارم تا برات واضح بنویسم….امیدوارم خداوند کمکم کنه تا بتونم آنطور که شایسته ی نوری که با تلگرافت برام فرستادی،سپاسگزارت باشم…
نمیدونم چرا نقطه ی آبی شمارو بین نقطه های آبی دیگه ندیدم…میدونی؟خدا حتی میتونه یک چیزی رو از جلوی چشمت پنهون کنه تا در زمان مناسبش پدیدار بشه…
به خدا…به الله…به رب…
من اصلا به قصد دیگه ای این صفحه رو باز کردم و وقتی دیدم شما به کامنت من پاسخ دادی،از همون خط اول اشکام سرازیر شد…از صحبت های الهیت …قلبم باز شد…و ایمانم به الهاماتم بیشتر شد که وقتی خدا بهم میگه این ایه رو براش بنویس مقاومت نکنم ….
مریم نازنینم در عمر سی و یک ساله م،هیچ چیزی برام لذت بخش تر ازین نبوده توی غار حرا مشغول صلات و گفت و گو با بندگان صالح خداوند باشم،اما هیچ وقت عادت نداشتم که با دستام بنویسم…هر وقت قلبم باز باشه بهم اجازه نوشتن داده میشه….وگرنه من کجا و این همه عشق بچه ها کجا؟فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ
هروقت فرکانس بالایی داشتم تونستم با قلبم به بچه ها پاسخ بدم و هرجا نتونستم جواب بدم این من بودم که به فرکانس اون رفیق دسترسی نداشتم …..
پس اگر تلگرافی ازت بی جواب مونده منو ببخش….ولی این رو بدون بدون اغراق هر نقطه ی آبی برای من نوری از طرف الله هست که اول روی چشم هام میزارم و بعد بازش میکنم ….
مریم عزیزم… ببخشید اگر طولانی شد…
2 تا نکته ی مهم دیگه مونده که بهت بگم چرا من با دیدن کامنتت انقدر شگفت زده شدم …
اولا حاوی یک پیام الهی واضح و روشن بود برای من …
از خدا میخوام آغاز وصل باشه و و پایان هجران
این اومد تو قلبم
نمیدونی با همین دو جمله چه نوری رو به قلبم سرازیر کردی و چطور دست خدا شدی تا رنگ ایمان به استمرارم در مسیر قانون بپاشی….
ونکته ی دوم…بعد خوندن کامنتت با چشم های خیس از قرآن طلب هدایت کردم که پیغام الهیت رو با نورش پاسخ بدم و هدایت شدم به ایه 11 و 12 سوره ی تحریم که برات اول کامنتم نوشتم …یعنی ازین هماهنگی الله و ازین عشق…دیوانه تر شدم ….
گفتم ببینمت تا بی قراری از جانم به در رود
هم بی قرار و هم شوریده سر شدم دیوانه تر شدم
گفتم ببینمت شاید شراره از جانم فرو کشد
دیدم تو را و همچون شعله های آتش شعله ور شدم
از ره به در شدم دیوانه تر شدم…
رفیق عزیز غارحرای من…برای این حال وهوای بهشتی که بهم هدیه دادی ازت سپاسگزارم…
دوست دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت …
به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان….
, سلام وقت بخیر به این همه صلات خالصانه که نوشتید دمت گرم واقعا
لذت بردم از کامنت بسیار زیبات… من همیشه از کامنتت لذت میبرم
خدارو شکر که تو همچنین خانواده ای دارم که شما یکی از این اعضا خانواده پر برکت هستید… باز هم منتظرم که از این کامنت های زیبا بزارید ممنونم از استاد عزیزم که همچنین سایت با عظمتی درست کرده که همه مارو دور هم جمع کرده با عشق داریم این مسیر رو ادامه میدهیم
سلام سعیده جان فقط میتونم بگم دمت گرم چقدر جالب نوشتی
من دیشب با خدا در افتادم گفتم پس کو نتیجه من خسته شدم بارها به من گفت کامنت سعیده رو بخون اما مقاومت ذهن من نگذاشت
الان که دارم میخونمش میبینم چقدر جالب واقعا من جلوی خدا ایستادم ومیگم هدایتم کن خدایا متأسفم چه قدر نادانم خدایا من همین جا به جهالت خودم و ناتوانی خودم شهادت میدهم من را ببخش خدایا به هر خیری که به من برسه سخت محتاجم
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما
خدارو شکر میکنم بابت هدایت شدنم به این فایل ، و خوندن کامنتهاش و رسیدن به کامنت شما.
شما رو تحسین میکنم بخاطر شناختن خودتون ، بخاطر درک درست قانون ، بخاطر اینکه گرفتسن که اتفاقات زندگی رو فقط برعهده خودتون بندازین نه هیچ کس دیگه.
این خودش شجاعت میخواد ، شناخت میخواد ، درک میخواد.
کامنتتون عالی بود ،
من هم با کتاب ارتباط خوبی برقرار میکنم.
اون روز رفتم نمایشگاه کتاب و چنتا کتاب رو هم برداشتم ولی نجوای درونی نذاشت خرید کنم ، چون هی میگفت تو که نمیدونی متنش چیه ، چرا بخری
ولی پی دی افش رو خوندم دیدم عالیه و با رسیدن به کامنت شما ، فردا میرم و میخرمش.
خداروشکر میکنم بخاطر وجود دوستانی مثل شما توی سایت که با کلماتی که از قلبتون میاد ، که البته این کلمات و کامنتها و افراد ، دستانی از دستان خداونده ، هدایت میشیم به ایده ها و رسیدن به پاسخ سوالاتمون ،
واقعا شما رو بخاطر رسیدن به این میزان از درک از قوانین تحسین میکنم