اصل اساسی یک رابطه عاشقانه - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/03/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-03-04 09:07:032020-08-28 08:18:28اصل اساسی یک رابطه عاشقانهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدا
سلام
روز 137 سفر
خداروشکر میکنم برای این روز بسیار زیبا خدایا شکرت برای صداهایی که میاد از بیرون برای نور افتاب صبح برای قهوه ای که خوردم برای همسر عزیزم برای رابطه ی بسیار عالیی که باهم داریم الهی شکرت برای عشقی که بین ما هست و این ارامشی که دارم و این فایلی که گوش دادم و فوتبال زیبایی که دیشب دیدم فوتبال لیور پول و پاریسن ژرمن که خیلی لذت بردم و عشقم هم کنارم بود الهی صد هزار مرتبه شکرت که من مدام دارم روی خودم کار میکنم دارم بهتر میشم ترمز شناسایی میکنم و خدایا تو به من کمک میکنی .
خدایا شکرت برای تمام نعمتهایی که به ما داده ای یا رب
واقعا استاد هر بار که این عبارت رو میگی برایم تازگی داره و یادداشت میکنم کثل مشق تا بره توی وجودم که من هستم که با باورهای خودم جهان خودم رو خلق میکنم . این عبارت رو با هر جمله بندی هر بار که ازتون میشنوم برام تازگی داره و مینویسم و مینویسم و میگم و بیاد میارم ولی بازم تازه است خدای من .
در مورد الگوهای تکرار شونده گفتید من فورا دیدم که در مشتری هایم گه گاهی یک الگو داره تکرار میشه همین الان نوشتم اش استاد باور نمیکنی فقط با نوشتن یک جمله چندین ترمز شناسایی کردم .
چقدر این فایلها خوبه بخدا چقدر خوبه که ما اینا رو بصورت خیلی جدی و عملی کار کنیم و یادداشت کنیم و بنویسیم و هر روز انگار که کلاس آنلاین دانشگاه هست و وقتی استاد فایل هر روز رو کار میکنه ما باید بصورت جدی بنویسیم نکات خاصی که برای ماست و روش کار کنیم تا شب .
من خودم اینکارو کردم یه دفتر دارم بغیر از دفتر ستاره قطبی و 12 قدم . یه دفتر مثل جزوه است و من هر روز نکات خاصی که در کلاسهای شما بهش میخورم و میدونم که برای من هست رو یادداشت میکنم و سعی میکنم بعدش در مورد اون نکته و ربطش به خودم و نوع تغییر نگاهم برای بهبود زندگیم رو بنویسم .
مثلا الان حرفای شما رو در مورد باور ها نوشتم و در مورد الگوی تکرار شونده و احساس لیاقت .
گذاشتم رو دور کند و عین حرفهای شمارو در این موارد در چند جمله نوشتم . بعدش از خودم سوال کردم و در جوابهام دیدم که چندتا ترمز پیدا شد و خیلی لذت بردم .
میخوام از امروز هر روز صبح فکر کنم که در دانشگاه صنعتی شریف هستم و مهمترین کلاس ، کلاس کیهان شناسی با استاد عباس منش هست . و من باید هر روز این جلسه ها رو شرکت کنم و نکات مهم رو یادداشت کنم در جزوه ام و تمرین این کلاسها بصورت عملی است این کلاس 3 واحدی است ، 2 واحد عملی 1 واحد تئوری . و عملی اون و آزمایشگاهی اون این مدلیه که من باید این مفاهیم رو در زندگیم به کار ببرم و نتایج اون رو بصورت کاملا عینی و قابل استناد ثبت کنم تا بتونم ارائه اش کنم .
این ایده الان اومد و باعث شد که بصورت خیلی کاربردی تری این مفاهیم رو بکار ببرم . برای هر کس به نوعی ایده میادش برای من این ایده اومد تا من خیلی جدی تر از قبل به مفاهیم این جلسات مهم عمل کنم .
خدارو برای این کلاسهای انلاین خفن سپاسگزارم .
خدایا شکرت که به من در بهتر شدن زندگیم کمک میکنی
بنام خدای مهربان
من امروز به یک تضادی برخوردم الگوهای تکرار شوند در زندگیم که هر چند هفته به زندگیم برمیگرده از یک روابط عاطفی نا مناسبی که من در تمام این 30ساله زندگیم تجربه میکنم یه هویی به مثل یک سیل آبی وارد زندگیم میشود منو به کلی نا امید میکنه ومیخوام پایان بدم به این زندگی لعنتی ولی باز شجاعتشو ندارم من این فایل رو خیلی وقت گوش کردم نصفه نیمه یادم میاد تا دیدم گفتم بیام این جا بنویسم یه جورایی بریزم بیرون از ذهنم امروز چند بار گفتم برم به یکی بگم من دیگه خسته شدم بیا پیش قدمی کن تا این رابط تمام شود بازم نتوستم به خودم گفتم همه چیز خودم هستم نه کسی دیگه ای دفترم رو برداشتم چند رفتار که از همسرم توقع دارم نوشتم چند صفحه نوشتم که میخواهم این جا هم بنویسم به امید که با ادامه دادن به نوشتن این ویژگی های که من از همسرم میخواهم خلق کنم رفتم توی عقل کل گشتم یه سوال شد بود که چکار کنم عزیز دلم به من شک نداشته باشه جواب ها رو خوندم به یک جوابی از یک کاربر پاسخ داده بود بر خوردم خیلی خوب ویژگی های یک فردی خوب ومثبت رو به اون دوستی که سوال کرده بود پاسخ داده بودن من خیلی خوشم اومد وهمون مطلب رو کپی کردم چند بار نوشتم وبه من حسی خوبی داد اسم ایشون یادم نیست من ازشون تشکر میکنم که باورهای مناسبی به اون سوال دادن ومن هم استفاده کردم باورها اینا بود من لایق همسری رو دارم که هم سطح با خودم هستم
من لایق همسری هستم که ارزش منو داشته باشه
من لیاقت کسی رو دارم که دیدگاهش وطرز فکرش هم سطح خودم باشه
من لیاقت همسری رو دارم که با تمام وجودش عاشقم باشه
من لیاقت همسری دارم که با نهایت احترام وعشق وصداقت باهام زندگی کنه
من لیاقت همسری رو دارم که قدر دان من باشه
من لیاقت همسری رو دارم که هر آنچه که باعث میشه رابطمون ذرهای آسیب ببینه با جدیت اون موضوع رو از زندگیش حذف کنه من لیاقت کسی رو دارم که بینهایت باهام راحت باشه وهر روز در تلاش باشه که خودشو رشد بده من لیاقت همسری رو دارم که بهترین طرز فکر رو در مورده روابطمون داشته باشه
من لیاقت همسری رو دارم که بهترین دیدگاه و طرز فکر رو در مورد روابطمون داشته باشه، من لیاقت همسری رو دارم که بهترین نوع رابطه رو با خانواده ام در چهارچوب احترام و ادب و محبت داشته باشه، من لیاقت همسری رو دارم که با تمام وجودش عاشق زندگی کردن با من و وقت گذروندن با من باشه، من لیاقت یک همسری رو دارم که در هر لحظه که کنارشم در نهایت عشق، آرامش، لذت و محبت با همدیگه زندگی کنیم واین باورهای که از خودم هست هم می نویسم من لیاقت همسری دارم با من مهربان وفاه دار باشه وهمه چیز های زندگیش در اختیار من قرار بده با من رفیق ودوست باشه من در کنارش آرامش داشته باشم وبه آرامش برسم وتوحیدی باشه مثبت اندیش باشه تا من هم درکنارش توحیدی تر وبه خدا نزدیکتر بشم وهر دویمان خدا رو تو وجودمون پیدا کنیم من از اون انرژی بگیرم واو از من انرژی مثبت خداگونه بگیره وزندگی سراسر از لذت وآرامش باشه وتلاش کنیم روی باورهامون کار کنیم ولذت ببریم وشاد باشیم که اگه به این از نتایج برسیم خوشبخت وسعادتمند وثروتمند در دنیا وآخرت هستیم
در پنای حق رستگار باشید
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
سپاس گزارم از خداوندی مهربان که هدایتم کرد به این مسیر الهی
مهمترین قانون جهان هستی احساس خوب مساوی اتفاقات خوب
من باید بپذیریم که صد درصد خودم هستم که زندگی خودم را خلق میکنم با چی با افکارم با باورهای خودم با کانون توجهم پس وظیفه من جهت دهی آگاهانه کانون توجهم هست هر لحظه باید مواظب افکار و ورودی های خودم باشم باید سعی کنم که همیشه روی داشته های خودم تمرکز کنم ودر حس خوب باشم این کارها را با احساس سپاس گزاری و تمرکز روی زیبایی های اطرافم تمرکز روی زیبایی های جهان هستی تمرکز روی نعمت هایی که دارم بل این کارها خودم خالق زندگیم میشوم خودم را لایق بهترین نعمت ها و ثروت ها بدانم خودم را سرزنش نکنم همیشه به خودم یاد آوری کنم که من هستم که خالق زندگیم هستم باید مواظب احساسات درونی خودم باشم همان طور که هستم ارزشمندم
خدا را شکر که من هم لایق دریافت آگاهی های عشق و مودت هستم واین دوره را با دخترم تهیه کردیم ودر این مدت کلی نتایج عالی گرفتیم بزرگترین نتیجه من از آگاهی های این دوره این بود که وابستگی به دیگران نداشته باشم فقط وفقط روی خدای خودم حساب کنم احساس خوب خودم را وابسته به عوامل بیرونی نداشته باشم
هر لحظه با خودم در صلح باشم وقتی این هماهنگی بوجود بیاید دیگه از دیگران توقع نداری
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
بسم الله الرحمن الرحیم
اول خودتون را لایق بدونید بعد بهتون داده میشود.
احساس لیاقت اصل اساسی و مهمی توی برقراری رابطه سالم است. تا باور نداشته باشی لایق بهترین درآمد بهترین شغل بهترین جایگاه بهترین رابطه هستی و این باور در رفتارت تجلی نکند بهت چیزی داده نمیشود !
حالا این باور لیاقت چه چه طور در روابط خودش را نشان میدهد؟ از کجا بفهمم خودم دارم حس بی ارزشی به خودم می دهم یا ارزشمندی؟
حتما این جمله را شنیدید که می گوید《 در عفو لذتی است که در انتقام نیست 》
چرا اینقدر تاکید به عفو و بخشیدن دیگران دارند؟ شاید بگویید بحث رهایی است یا اینکه رو ناخواسته تمرکز نکنیم که از جنس همون ها را به زندگیمون دعوت کنیم یا اینکه برای آرامش خودمون بله همه این ها درسته اما یک چیز دیگر هم هست و اون این است که وقتی از کسی رنجیدی به خاطر دورویی اش ، دروغش ، ظاهر فریب بودنش یا کلاهبرداری و نامردیش ،تهمتی که بهت زده یا تحقیر ومسخره کرده یا هر دلیل دیگری ، و تو این رنجش را به شکل عصبانیت خشم انتقام غصه افسردگی و هر حس قربانی بودن دیگری تو خودت نگه داشتی در واقع تو از خودت عصبانی هستی و از خودت کینه به دل گرفتی، که چرا بایدمن اینقدر حقیر و بی ارزش یا بی عرضه هستم که بقیه با هام این رفتار را می کنند . چرا اینقدر خنگم که سرم کلاه رفته و همه این ها یعنی اعتراف به بی لیاقتی و بی ارزشی خودت .
در واقع ما با بخشیدن طرف مقابل خودمون را بخشیدیم در حق خودمون لطف کردیم احساس بی ارزشی را از خودمون دور کردیم و دیگر عملا فرکانسش را نمیفرستیم.
البته اگر این رفتارهای ناهنجار مدام تکرار میشود با بخشیدن فقط رویش سر پوش گذاشتیم . فرکانسی را درست نکردیم چیزی عوض نشده باید ریشه یابی کنیم و ببینیم چه باور نامناسبی در ذهن ما جا گرفته که باید تغییر کند تا اوضاع تغییر کند و بدانیم تا ابد باید روی بهبود باور ها و فرکانس هامون کار کنیم.
قانون کلی داستان زندگی این است که جهان هستی شرایط اتفاقات افراد باز خوردها برخوردها یی را که معادل و هم تراز با فرکانس های ارسالی ما بهمون نشان میدهد حالا تو مرحله اول ما باید با گوشت و پوست و استخوانمون بپذیریم وکه خودمون داریم اتفاقات را ایجاد می کنیم نه عامل بیرونی مرحله دوم اینکه چطور فرکانس درست و مناسب بفرستیم.
به صورت پیش فرض ما داریم ناآگاهانه فرکانس نامناسب ارسال می کنیم ولی باید آگاهانه با کنترل کانون توجهمون این فرکانس ها را به سمت خواسته ها به سمت فراوانی و زیبایی ها سوق بدهیم
ایجاد باور مناسب هم تکرار لازم دارد هم صبر هم وقت و انرژی گذاشتن
خدایا کمکم کن جوری زندگی کنم که هر روزم مثل یک معجزه از طرف تو همراه آرامش و اعتماد و توکل باشد
واو نفسی جان چه کامنتی نوشتی
چقدر دقیق بود
چقدر نکته سنجی کردی شما
آفرین داره نشون میده که خوب به درک قوانین رسیدی
داری خوب حرکت میکنی
واقعا آفرین لذت بردم
وقتی که کسی درحق ما کار بدی انجام میده
ما باید رها کنیم اون رفتار رو
این حرف در اون شرایط حرف خیلی سختیه
و واقعا به آدم برمیخوره که ینی چی رها کن
ینی چی بزارم حقم خورده بشه
ولی خداوند مارو موآخزه نمیکنه اگر جوابشو بدیم وقتی کار خیلی زشتی انجام میده
اما در نهایت ما باید رها کنیم
خیلی سخته
خیلی خیلی سخته
اما ما باید به استقلال خودمون
به استقلال فکری رفتری مالی و جسمی خودمون برسیم
اگر کسی آسیب پذیر باشه نمیشه بهش گفت انسان
چون نشون میده که ضعیفه و قدرت رها کردن و بخشیدن رو نداره
ما باید احساس لیاقت رو درخودمون ایجاد کنیم
ما باید از کسی کینه و خشم به دل نگیریم
تا اول خودموم رها بشیم
درون خودمون پاکسازی بشه
دوم خودمون رشد کنیم و به عزت نفس برسیم
سوم نخوایم ویژگی های بد افراد رو برانگیخته کنیم
چون خداونو نگاه میکنه و ما از همان ناحیه ای که مشرک هستیم
و در درون خودمون نگه داشتیم اون کینه اون زخم
اون ناراحتی
رو اگر ما درخودمون نگه داریم برای اینکه هربار که نگاه میکنیم ناراحت بشیم
بگیم خدایا میبینی چقد من بدبختم
میبینی به من چقدر ظلم شده
خداوند بازهم از همون ناحیه برامون ایجاد میکنه
ما باید قوی باشیم
ما باید اینقدر قوی باشیم که این مومنتوم مثبت رو همیشه ادامه بدیم
مثلا درمورد کتک خوردن دیدین مردت چقدر قوی هستن و اصلا نگران کتک خوردن یا ضربه نیستن
و خیلی قوی هستن
ولی زنها چون ضعیفن همش کتک خوردن رو به خودشون جذب میکنن
ما زنها بیشتر از مردا به پول قوی بودن نزدیکی با خداوند و شادی نیاز داریم
سلام هانیه جانم
چقدر شما قلب قشنگی دارد که به این زیبایی از ضعف و شرک گفتی .
دقیقاً ما از همون ناحیه ای ضربه می خوریم که تویش ضعیف هستیم و هر قدمی که به استقلال فکری جسمی مالی رفتاری نزدیک تر بشویم از ضعیف بودن و ناله کردن و ناتوانی دور میشویم.
همه اینها رشد لیاقت مون است.
شماتت کردن دیگران و نصیحت کردن شون هم جزئی از این رها شدگی است که باید رویش کار کنم .
هانیه عزیزم همونجور که گفتی سرزنش کردن و شماتت کردن نصیحت کردن بقیه هم یک جور برانگیختگی منفی در افراد نسبت به ما ایجاد می کند چون ما داریم مومنتوم منفی را ایجاد می کنیم چون ما داریم افکار منفی تو سرمون او ذهنمون می چرخونیم و پرورش می دهیم .
متشکرم ازت که به این شیوایی نوشتی.
یک تبریک دیگر هم بهت بگویم بابت صورت زیبایی که خدا به شما داده ، وقتی پیام شیرینت اومد رفتم روی عکستون و این همه هماهنگی اجزای صورت را که با یک لبخند ملیح آراسته شده را از ته دل تحسین کردم .
برایت عزت و قدرت توحیدی آرزو دارم.
دلت شاد لبخندت برقرار
به نام آنکه مهربانتر از همه کس و راه درست را به من نشان میدهد
سلام خدمت استاد عزیزم مریم جان و سلام خدمت خانواده قشنگم خانوادسایت خانواده عباس منشی
چقدر خوب که من امروز یک سوالی برام پیش اومد و به دنبال این سوال اومدم توی سایت که چطور میتونم یک رابطه عاشقانه ایجاد کنم
ما انسانها موجودات اجتماعی هستیم و رابطه برای ما خیلی مهم است
جهان دارای قانون است باید به قانون عمل کنیم این قانون جهان است که ما در جهانی زندگی میکنیم که ان هستی شرایط و اتفاقات و افرادی برخورد میکنیم که خودمون خلقش میکنیم و همه اینها بازخورد فرکانسی ماست
چطور فرکانس دلخواه خودم رو خلق کنم؟
فرکانس با کامل توجه ما به وجود میاد با موضوعاتی که میبینیم میشنویم و با موضوعاتی که راجع به اون صحبت میکنیم با موضوعاتی که به یاد میآوریم و با موضوعاتی که. تجسم میکنیم
اگر در رابطه مشکلی داریم این موضوع یعنی اینکه فرکانس نامناسبی را خودمان خلق کردیم و هیچکس در آن دخالتی ندارد باید به درک این قانون برسیم: ما میتونیم شرایط زندگی خودمان را رقم بزنیم اگر قانون را درک کنیم اگر کانون توجهمان را کنترل کنیم به خواسته ا و خوشبختی و سعادت خود میرسیم اگر ذهن خود را کنترل کنیم
این حق همه انسانهاست که زندگی خودشون رو رقم میزنند
اما ما با باورهای نادرست ناآگاهانه شرایط نامناسبی را رقم میزنیم
هر کس که با ما رفتاری دارد ما آن رفتار را از قبل فرکانسش رو ایجاد کردیم و فرستادیم و این برخورد بازخورد فرکانس ماست اگر نامناسب ما فرکانس نامناسبی را خلق کردیم که این رفتار نامناسب با ما بشه اگر مناسب باز ما این فرکانس مناسب رو خلق کردیم که رفتار مناسبی با ما بشه بحث بحث رفتار نیست بحث بحث فرکانس است
ما اتفاقات رو خودمون رقم میزنیم هیچکس در زندگی ما محور نیست ما باید افکار مناسبی رو در خودمون ایجاد کنیم ما باید ما باید کانون توجهمون رو مثبت کنیم و شرایط را تغییر بدیم
اگر من فائزه میتونم شرایط زندگیم رو خلق کنم پس میتونم شرایط زندگیم رو تغییر بدم به شرط اینکه مثل نفس کشیدن روی افکارم کار کنم و حواسم به ورودیهای ذهنم باشه و دائماً مثل استاد تا آخر عمر روی ذهنم و روی افکارم کار کنم و افکارم رو بنیادین تغییر بدم
خدایا بازم ازت تشکر میکنم که دوباره تونستم یک فایل زیبا ببینم و اینجا کامنت بزارم که یک تمرینی بشه و موضوعات دوباره برام تکرار بشه و مرور بشه خدایا به خاطر همه چیز به تعداد نفس کشیدن به تعداد زندگیم به تعداد روز و شب در جهان یا بهتر بگم بینهایت شکرت
استاد خیلی ممنونم بابت این فایل زیبا امیدوارم هرچه از خدا میخواید به شما بده هر روز حال خوبتر زندگی بهتر
به نام عشق بی همتا سلام به صاحب وجودمقدسم.
137مین مدارخوشبختی توی سفرروزشمارزندگی.
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.
خالقم راسپاسگذارم که نعمت سلامتی رابه کل خانواده ی سایت بهشتی ام وخانواده ی خونی خودم بخشیده.ودوباره تاج عزت،روسرماگذاشته بابت نی نی جون مامان جون تابی نهایتهاخداراشاکرم بخورمت خداااااااااااااااااااجوووووووووووووووووونننننننننننننننن.
منواین همه خوشبختی به حالِ ،به حالِ، به حالِ.
ماچ وبوسه برای خدا.
استادقبلنابرای صف نانوایی،بردن بچه ها توی پارک که تاب روازبچه های دیگه بگیرم بچه م روتاب بدم،دکتررفتن هرجایی اونقدراسترس داشتم باخودم فکرمیکردم اگه برم پارک چطوریک بچه روبگم بلندشوبچه ی من بشینه!؟باافکارم کل بدنم شُل میشدیاپارک نمی رفتیم!یااگه میرفتیم به سختی کاروانجام میدادم! یابی خیال تاب بازی بچه ها میشدم!!!!!
الان هم برای یک دکتررفتن یاپیاده روی ذهنم مقاومت داره ولی اگه هواخوب باشه میرم.
امروزپیام دادم به نونوایی محله گفتم:خانم حسین آقاهستم 10تانون سفارشی میخوام.جواب نداد.
گفتم :شایدتعطیله!رفتم سبزی خریدم موقع برگشت به خانه آقای شاطرتماس گرفتن گفتن: ببخشیدمن الان پیام شمارودیدم الان تشریف میارین که نون سفارشی براتون توی فربزارم!؟
گفتم: آره تومسیرم الهی خیرببینن بندهای خدایک روزبه منوعزیزدلم گفتن :حسین آقاوحاج خانم قبل از آمدنتون به نونوایی به ماخبربدین که نون سفارشی آماده کنیم بعدتشریف بیارین وتوی صف منتطرنباشین که ماخجالت میکشیم!خوب این اززرنگی مابودیاازخوشگلی ما!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
نه اینهالطف خداست که ماروبه اینهامعرفی کردالهی شکرت دمت گرم خداکه این روابط روبه ماهدیه دادی.
عاشقتونم به آرزوی سعادت وسربلندی.
سلام استاد عزیزم
خیلی فایل قشنگی بود واقعا امروز نیاز داشتم ب این فایل
فایل احساس ارزشمند یا لیاقت خیلی خوبه که خودت تمام اتفاقات جذب میکنی رقم میزنی
من دیشب این فکر کردم چقدر جالب که وقتی برای خودت ارزش قائل باشی بقیه هم برات ارزش قائلند واقعا این طوری
خیلی خوب وقتی خودت میسازی
من تا الان دقت کردم جاهایی که برای خودم ارزش قائل بودم بقیه ارزش قائل بودند یا جاهایی که خودمو دست کم گرفتند شرایط ساختم
من دیشب ی نفر دیدم اون ی افکاری داره مثلا برای تولدش حتما باید شوهرش سوپرایزش کنه یا باید حتما کادو بخره یا برای بدن خودش ارزش قائل که این چیز نخورم این وسیله را بخرم نیازش دارم و بقیه هم براش ارزش قائلند خیلی جالب اون خودشو برتر میبینه و همه هم این تصور دارند و این کار میکنند
خودم من هم برای تولدش که چند روزی گذشته بود گل خریدمو بردم ب نظر شما چه افکاری میتوانه داشته باشه ؟؟؟
که این نتیجه را میگیره ؟؟؟
من همیشه مثلا دوست تفریح کنم ولی میگم که اگه این پول بزارم برای بدهکاریم بهتر یعنی برای خودم ارزش قائل نیستم
و نه کیفی میکنم و نه همه ی پول میتوانم پرداخت کنم چون این رفتار توی الگو مادرم بود میدونم غلط ولی نمیدونم چرا نمیتوانم درستش کنم
خب منم مثل بقیه دوست دارم خوش بگذرون و تفریح کنم چون من ی آدم خوش گذرونیم پس باید تجربه کنم
بعد ذهنم میاد میگه بدهکاریت چی میشه ؟
برو بدهکاریتو بده آخه بدهکاریم با اون پول تسویه نمیشه؟
پس چیکار کنم که هم بدهکاریمو بدم و هم خوش بگذرونم ؟
لطفا راهنمایی کنید /
ممنون
سلام دوست عزیزم آرزو خانوم
سوال پرسیدین راجب اینکه چطور احساس لساقت کنم راجب خودم وقتی که بدهکاریم زیاده و از طرفی دوست دارم خوش بگذرونم و برای خودم خرج کنم پولم رو
یه تجربه دارم که دوستدارم در جواب شما بگم شاید بتونید ازش استفاده کنید
دلیل آشنایی من با استاد از روزی شروع شد که بشدت بدهکار شدم بخاطر باورهای درب و داغونم با کلی قسط بدهی وارد این سایت شدم .اومدم ثروتمند بشم و بدهی های من داده بشه و تمام شب روزم بسته بودم به سایت که هر چی زودتر راهشو پیدا کنم ولی میدونی چیو متوجه شدم ؟
اینو فهمیدم که با وجود اینکهاستاد همیشه توی آموزشهاش راجب به آرامش رسیدن صحبت میکنه و همیشه میگه که راه رسیدن به ثروت و خوشبختی از راه آرامش میگذهره برعکس من داشتم مثل کل زندگی گذشتم بازم دارم با فایل گوش دادن و چسبیدن به این سایت که زودتر پولدار بشم دارم مثل همیشه تقلا میکنم و هیچ فرقی با گذشته خودم ندارم که همش درگیر وام و قسط بدهکاری بودم .من تازه اونجا متوجه شدم تقلا کردن حتی در مورد اینکه بچسیبم به قانونی که استاد توضیح میده اشتباه و منو از مسیر دور میکنه
وقتی این موضوع فهمیدم بقول استاد دیگه نگام این نبود که ثروتمند بشم که بهم بگن موفق شده بلکه دنبال خوشبختی بودم و خوشبختی هم راهش از آرامش میگذره .دیگه تمام تلاش خودمو کردم به آرامش برسم و آرامش هم زمانی توی زندگی من بوجود اومد که سپاسگزارتر شدم و زمانی سپاسگزارتر شدم که تونستم نعمتهای الان زندگیمو با همه بدهکاریام ببینم .از تن سالم خودم و خانوادم گرفته تا دیدن طبیعت زیبایی که خداوند به طور رایگان بهمون داده تا اکسیژنی که استشمام میکنم و همه اینایی که همیشه داشتم ولی اصلا بهشون دقت نمیکردم
همه اینا رو گفتم که به این نتیجه برسم که وقتی که دنبال آرامش میگشتم فهمیدم اولین کاری که میتونم انجام بدیم اینکه هر چیزی که بتونه آرامش ازم دور کنه باید شناسایی کنم و برطرفش کنم که مهمترینش در این برهه از زندگیم طلبکارای هستن که اجازه نمیدادن به آرامش دائم برسم و همچنین اقساط بانکی که درگیرشون بودم .پس اولین قدم پرداخت بدهکاریم بود از اقساط بانکیم شروع کردم به پرداخت و بقول استاد حتی برای خودم کفش لباس هیچ چیز نخریدم با وجود اینکه کفشام پاره بود ولی این جمله استاد با خودم تکرار میکردم که من نباید بدهکار هیچکس باشم
اقساط بانکیم تمام شد و من بعد از 15 سال وام و قسط بانکی از شر همشون خلاص شدم و برای اولین بار حس کردم ششهای توی سینم فضای اضافی پیدا کرده برای جذب اکسیژن ..اینقدر این حس قشنگ بود که هر وقت یادش میکنم ذوق میکنم
گام بعدی پرداخت بدهی هام بودن به طلبکارا ..که خیلی هم زیاد بود و حتی فکر کردن بهش منو میترسوند و همش به خودم میگفتم اخه چطور میتونم این بدهی ها رو با درآمد خودم پرداخت کنم …واقعا پرداخت حدود 4میلیارد با درآمد اون موقع من که شاید 20 میلیون هم نمیشد بظاهر کار بسیار ناممکنی بود ولی با گوش دادن فایلها توحیدی و هر فایلی که استاد توی این سایت داشت ایمانمو قوی کردم و تمام پلهای پشت سرمو خراب کردم و از خداوند طلب هدایت میکردم .فایلهای الگو برداری از نتایج دوستان مخصوصا آقای عطار روشن و آقا هادی خیلی تونست بهم کمک کنه و ایمانمو قوی کنه و توصیه میکنم بارها گوشش بدین
هر صب با هزارتا امید از خواب بلند میشدم و به خدا میگفتم من نمیدونم توی میدانی راه پرداخت این بدهی ها رو و دیگه بجای تمرکز روی بدهی ها تمرکزمو گذاشتم روی درآمد بیشتر .طولی نکشید ایدها اومد شو ق و ذوق من برای کارم بیشتر شد و توی سه ماه درآمد من حداقل 3 برابر گذشته شد و هر روز بدهی های من کمتر میشد .البته اینم بگم که با طلبکارا صحبت کردم و از روش آقای عطار روشن یاد گرفته بودم بدهی ها رو بصورت تیکه تیکه پرداخت کنم ..کار من شده بود تقسیم بندی کردن طلبکارام توی ماهای پیش روم برای پرداخت طلبشون و الان با گذشت دو سال از این کار تقریبا بدهی های من رو به اتمام و هر روز آرامشمم بیشتر میشه اعتماد بنفسم بیشتر میشه .رویاهامو بدست آوردنی میکنم و اصلا دور از دسترس نمیبینم
درسته که چند سال با کفش پاره رفتم سر کار ولی الان فرق خوشبختی رو با ثروتمند بودن خیلی بهتر درک میکنم ..من الان آرامشی دارم که توی کل زندگی گذشتم که صاحب همه چیز بودم ندارم و به لطف الله بخاطر تعهدم برای بدست آوردن آرامش تونستم ظرف وجودی خودمو بزرگ کنم و طبق قانون وقتی ظرف وجودی انسان بزرگ میشه نعمتها خیلی راحت وارد زندگیش میشه ..الان دیگه برای خودم یه ذره پس انداز دارم و بیشتر تعطیلات با پسرم میریم بیرون وچیزهای میخرم براش که دو سال پیش آرزو داشتم براش بخرم
خانوم جمشیدی عزیز میدونم آدم وقتی بدهکار همه جور احساسی میاد سراغش از احساس قربانی شدن گرفته تا غم غصه ..ولی اینو بدون که هر احساس بدی سلاح شیطانه و تو باید با بدست آوردن عزت نفست یعنی با پرداخت بدهیت شیطان ذهنتو خلع سلاح کنی اون موقست که معنی واقعی لذت بردن از زندگیتو متوجه میشی
سعی کردم چیزهای که از تجربیاتم بود براتون بنویسم و انشالله که یه روز ببینم در جواب کامنتم از آزادی خودت برام بنویسی و باعث خوشحالی من بشی
هر کجا هستی شادو سلامت و تندرست باشی
سلام آرزو جان دوست عزیز هم خونه ای من
من الان کامنت شما رو خوندم
و فقط چیزهایی که نتیجه تجربم هست و الان به ذهنم میرسه رو براتون تایپ میکنم و امیدوارم براتون مفید واقع بشه
اینکه شما خودتون رو از تفریح محروم میکنید به این دلیل که بتونید بدهای هاتون رو پرداخت کنید از باور های محدود کننده سرچشمه میگیره
همونطور که خودتون هم اشاره کردین
به واسطه افکار و اعمال مادر عزیزتون این باور درشما شکلگرفته که برای پرداخت بدهی حتما باید از بقیه چیزها خودتون رو محروم کنید
این باور هم باور محدود کننده اس
هم باور به عدمفراوانی
به قول استاد جان
چرا به دنبال پیدا کردن الگوهایی نمیگردین که همزمان نه تنها بدهی هایشون رو پرداخت کردن
بلکه کلی تفریح و حتی خرید های جذاب هم داشتن؟؟
چرا به دنبال دیدن نشونه هایی از فراوانی ثروت نمیگردید به نحوی که ذهنتون بپذیره که میشه اینقدرر درآمد داشت که هم تفریح کرد هم پرداختی هارو انجام داد؟؟
و یک باور خیلی خیلی جذاب و آسون
چرا به دنبال تفریحاتی نمیگردید که لزوما نیاز به صرف هزینه های هنگفت ندارن؟؟
اصلا ریشه ای تر نگاه کنیم به داستان
چرا از خدای مهربون هدایت نمیخواین درمورد اون تفریحی که دوست دارید؟؟؟
من برداشتم اینه که شما برای تفریحاتی که دوست دارید هم حتی برای خدا شرط و روش گذاشتین
چرا به قول استاد جان برای رسیدن به هدف که حالا الان میتونه داشتن تفریح باشه دست و قدمتون رو به خدا نمیسپارید؟؟
من نمیدونم شما تو کدومنقطه این پهنه پر از زیبایی زندگی میکنیو
اما
میدونید دیدن طلوع خورشید تو روزهای مختلف از لوکیشن های متفاوت تو محل زندگیتون چقدرررر زیباست؟؟
میدونید کشف مسیر های جدید پیاده روی در حالی که دارید فایل گوش میدین چقدر جذاب!!
تا حالا شده برین توی پارک درختارو ببینید و از شدت شادی بپرید درختا رو بغل کنید؟؟
شده برید تو گرمای تابستون رو چمنایی که تازه آب پاشی شدن با پای برهنه راه برید
و ببینید چه حس شادی وصف ناپذیری داره؟؟
و میلیون ها تفریح و لذت دیگه
میدونید چرا اینقدرر قشنگ میتونم این تفریحات رو توصیف کنم؟
چون من هم قبلا دیدگاهی شبیه به شما رو داشتم
فکرمیکردمتنها راه تفریح و شادی و لذت فقط با هزینه های زیاد و محدود به مکان های خاص
حتییی مشروط به حضور آدم های خاصی کرده بودم خودمرو
و به جای لذت بردن
ناخودآگاه درحال ارسال فرکانس کمبود و حال بد بودم
و هی بدتر میشد اوضاع
اما از اونجایی که با یک لیوان قهوه ای که خودم خونه درستکردم
شروع کردم به لذت محض بردن
با خودم دست همدیگه رو گرفتیم رفتیم پیاده روی
رفتیم پارک
درختا رو بغل کردیم
اینقدرررر جهانم متفاوت شد که حتی قابل وصف نیست
میتونم بینهایت تفریح دیگه براتون مثال بزنم که قطعا شماهم به آسونی میتونید ازش بهره مند بشید
تنها شرط و راهش اینه که کمی زاویه دیدتون رو تغییر بدین
کمی صبر و سکون پیشه کنید و حتی برای تفریح هم بخواید که خدای خالق تمام تفریحات هدایتتون کنه
اونوقت از جاهایی
به روش هایی
و حتی تفریحاتی براتون محیا میشه
که خودتون هم حیرونش میمونید
که خدایا چی شد؟؟
از کجا اینا براممحیا شد
به قول سهراب سپهری عزیز
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
بخونید شعرهای سهراب جان سپهری رو
به معنا الهامبخش هستن در دیدن زاویه ای متفاوت از جهان پیرامونمون
در پناه خالق بهترین ها باشید🫡
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون
روز 137
با توجه به خودشناسی که از طریق اگاهی های این سایته ارزشمند،در من رخ میده،من متوجه شدم ک از بچگی،ی باوری در من نهادینه شده
اونم دلسوزو از خودگذشتگیو فداکاری،نشونه ی ادم خوب بودنه
همیشه ،مامانو در حال فداکاری دیدم
همیشه دیدم ک ایشون پا ب پای بابام در مغازه ،کار کرده
صبح زود رفته و بجای اینک به خودش برسه،بجای اینک لباس خوب بخره و خانومی کنه برای خودش،بجای اینک استراحت معمولیه روزانه رو داشته باشه،هم پای بابام کار کرده و بدو بدو کرده
درسته نتایج مالیه خوبی برای زندگی داشتنو دارن،درسته ک من همیشه تحسین میکنم مامانمو بخاطر این این حد از مسئولیت پذیری در زندگی و اینک هیچ وقت منتظر بقیه نبوده،ولی در من باوری غلط شکل گرفت که باید فداکاری کنی،باید دلسوزی و بفکر باشی برای بقیه
احساس لیاقتو ارزشمندیمو وصل کرده بودم به میزان قربانی کردنه خودم برای بقیه
حتی در مسائلی ک بمن هم مربوط نمیشد،دخالت میکردم و دوس داشتم یه کاری برای کسی بکنم
بماند ک خیلی وقتها ،بجای تشکر ،نادیده گرفته میشدم از طرف مقابل،چون این رفتارهای من از باور غلطم بود و جهان هم ثابتش میکرد
این روحیه از بچگی در من شکل گرفته بود و هرچی بزرگتر میشدم و روابطم گسترده تر میشد،این باور قوی تر میشد
ناگفته نماند این جمله ها و تشویق های ادمها برای همراهی و تلاشهای مامانم،هم بی تاثیر نبود
وقتی همه جا میدیدم که همه از مامان برای تلاشهاش چقدر تعریف میکنن،ناخدااگاه فکر میکردم ادم خوبا باید بفکر همه باشن
کم کم در روابط ،انسانهایی ملاقات کردم که درسته وضعیت مالی خوبی داشتن،ولی طبق باورها فکر میکردم که باید من نظر، نصیحت،از خودگذشتگی،کادو نگرفتن یا هر اقدامی ک از جنس نه من نمیخوام اذیت بشی ،انجام بشه
در امور کاری از من سوال میکردن و من با باورهای از پیش نهادینه شده،برای اون سوالها اقدام میکردم و حتی برای کسایی ک میدونستم وضعیت مالی خوبی دارن،ولی پس اندازمو میدادم که کارشون مشکلشون حل شه
مشکل اینجاست ک من احساس ارزشمندیمو وصل کرد بودم ب این موارد
وگرنه،کمک،تلاش برای زندگی،همراهی کردنه انسانها،دستی از دستان خدا بودن…به خودیه خود نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم ارزشمندو قابل ستایشه
مشکل اینجاست ک این رفتارهای من ،از ریشه غلطی نشات میگرفت
بخاطر همین ،در روابط به انسانهایی هدایت میشم که این باور غلطو در من تایید کنن
یک رابطه ای داشتم که در همه ی ابعاد خودمو وقف میکردم
حتی تفریحاتمم ،رفت اومدم با دوستام،مدل لباس پوشیدنم،همه چیززززز از همین باور غلط انحام میشد
توی اون رابطه،بجای اینک از من تشکر بشه،بدتر متوقعتر میشد،و من هروز از خود گذشته تر
چرا؟
چون توی ذهنه من،این رفتارهای من،ارزش بیشتر داشتن
چون اهرم رنجو لذت برای این رفتار،در ذهنه من اشتباه شکل گرفته بود
چون من ،از باور غلط بی لیاقتیم،برای این از خود گذشتگیها،پاداش بزرگی میدادمو خودمو به استاندارهایی ک از بچگی از دیدن مادرم و بقیه همسرهای فداکار دیده بودم،نزدیک تر حس میکردم
فکر میکردم پارامترهای یک پارتنر خوب،این کاراییه ک من دارم میکنم
و فقط خودم میدونم که چقدر من احساس لیاقتم ب این موارد وصل بوده
در صورتی ک من به خودیه خود،لایقم
حتی اگه نه تنها هیچ کمکی نکنم،لباس متناسب با استاندارهای طرف نپوشم،یا رفتو امدم با انسانها مطابق طرف نباشه،یا حتی اتفاقا زیاده خواه باشم یا هرچیزی خلاف اون رفتارها…من لایقم
من ارزشمندم
این باور غلط ،در اخر منو در یک احساس قربانی شدن قرار داد
اون رابطه تموم شد و من موندم با یک حس قربانی بودن
که طرف چقدر فلان بود
من این همه اینجوری اونجوری کردم
اون نفهمید
اون قدر نشناس بود
خلاصه ضربه بدی خوردم
و سالها ازون داستان میگذره
ولی با اگاهی های الان میفهمم ک داستان اون تحربه ی تلخ چی بود
و این روزها،در رابطه شاید همراه باشم شاید درک متقابل داشته باشم شاید در حد توانم کمک کنم،ولی بخاطر اینک ادم خوبه باشم ،لایق باشم ،نیست
و اتفاقا قدردانی بر خلاف انتظارم،با بهترین کیفیت انحام میشه
چون باورو ریشه عوض شده
واقعا خداروشکر
باورها و ریشه هارو باید از درون تغییر بدیم
هیچکس اندازه ی خودمون نمیدونه ک کدوم رفتار برای کدوم حسه
هیچ مشاورو روانشناسو تراپیستی بهتر از خودمون،به ضعفامون اگاه نیس
اینک روابط اینجوری بالا پایین میشن ،ادمها همش در حال جنگو دوستیای چندساعتن
پر از چالشن
فقطو فقطو فقط بخاطر اینه ک از خودشون فرار میکنن
استاد ازتون سپاسگذارم
به نام خدای هدایتگر
سلام به شما استاد عزیز و همه دوستان
چقدر بی نظیر و چقدر زیبا هدایت میشم هر بار که سوال دارم و سعی میکنم جوابشو پیدا کنم و بهتر بشم
چه فایلی استاد به به لذت بردم هر کلامش یه نکته داشت و 18 دقیقه به صورت خلاصه درس زندگی داده شد
مرحله اول برای حل هر مساله ای و شرایطی پذیرش تمام و کمال مسئولیتش هست
وقتی من بپذریم که این شرایط رو خودم رقمزدم میتوتم حلش کنم و اقدام کنم وقتی میپذریم که با خودم در صلح باشم
باید قبول کرد که زندگیمونو همه جوره و در همه جنبه ها خودمون با افکارو فرکانس و کانون توجهمون داریم خلق میکنیم نه هیچ کس دیگه
هر لحظه با کانون توجهمون شرایط رو ایحاد میکنیم خواسته یا ناخواسته
چه در روابط چه سلامتی چه ثروت و ….
وقتی داشتم این یکی دو روز دقت میکردم میدیدم که انگار اون احساس لیاقت تو خودم کمرنگ کردم
هر کاری میکنم ذهنمنجوا میده و میگه این که عادیه
امروزتم مثل بقیه روزا به بتالت گذروندی
مثلا عکس و کلیپ برای پیج کاریم جواب دادن به مشتری حسابداری کارم نوشتن حسابا زنگ زدن به مشتریا پارچه فروش خیاط و …همه اینارو یه چیز الکی و عادی میدونم
ذهنم میگه تو تلاش نمیکنی اینا کار نیست مهم نیست باید همش پول بگیری از مشتری باید بدو بدو کنی باید سنگین کار کنی و …که ریشش حس میکنم برمیگرده به اون حرفای اشتباهی که از بقیه گرفتم کمال گرایی 8 9 ساعت بدون وقفه کار کردن دویدن اینور اونور و…درصورتی که دیروز با خودم گفتم پسر اینام کاره که انجام میدی حرکت مثبته برای کارت چرا کوچیک میبینی؟
فهمیدم انگار اون حس لیاقت خیلی قوی نیست درونم تصمیم گرفتم برای هر بار کار کردنم از خودم تشکر کنم تا حس لیاقت و ارزشمندی پیدا کنم خودمو بزرگ کنم و باج ندم که احساس بی مصرفی کنم
استاد واقعا این فایل برام به موقع و ارزشمند بود
من اگه از شرایط فعلی راضی نیستم فقط کافیه شبکه رو عوض کنم تا شرایط بهتر بشه تا به ارامش برسم و هدایت شم برای قدم بعدی
ممنون از شما استاد عزیزم و همه دوستان
خدارو شکر که اینجام و هر بار دارم بهتر میشم 🫡️
1403/8/27روز134
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل
خدایا شکرت امروز هم هدایت شدم به یک فایل بی نظیر
این روزا دارم عمیق روی دوره قانون آفرینش کار میکنم برای درک بهتر قوانین چون پایه و اساس همه دوره ها همین قوانین هست و من با اینکه از دوره ها نتایج محسوسی گرفتم وزندگیم تغییر کرد اما انگاری اون چیزی که هنوز میخوام رخ نداده دلیلش هم بخاطر خودمه چون من هنوز درک درستی از قانون و فرکانس ندارم البته وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم میبینم من از شرایط صفر و منفی رسیدم به این جایگاه و خداروشکر و میدونم که باید تکاملم طی بشه (مثل یه باغی که سالهاست رها شده و پر شده از علف های هرز خب معلومه تا این علف های هرز ازبین نرن فرصتی برای رشد گیاهان و میوه ها به وجود نمیاد و این باور اشتباه منه که توقع دارم تا با حضور علف های هرز میوه برداشت کنم این اصلا شدنی نیست) من الان توی مرحله پاکسازی باغ زندگیم هستم با همین ابزارهای که در دسترسم هست دارم خدایاشکرت و چقدر خوشحالم که به این مرحله رسیدم که دنبال درک عمیق و ریشه ایی باور و فرکانس هستم این خودش برای من یه موفقیت بزرگه چون قبلا اینطور فکرنمیکردم و این مدلی تشنه ی درکش نبودم خدایا شکرت