اصل اساسی یک رابطه عاشقانه - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/03/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-03-04 09:07:032020-08-28 08:18:28اصل اساسی یک رابطه عاشقانهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان و همچنین استاد عباس منش عزیز …ایام به کام
داشتم نظرات دوستان رو می خوندم که یه نکته ای نظرم رو جلب کرد…دوستانی که تعداد نظراتشون نسبت به مدت عضویتشون زیاده , نظراتشون خیلیی حس خوبی به آدم میده…بیشتر به دل میشینه…
این نکته من و یاد یه بخشی از کتاب استاد انداخت:
الا ان اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (62 یونس)
آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.
اگر مطالعه در خصوص افعال مضارع (لا یحزنون ) داشته باشین متوجه می شوید که افعال مضارع برای انجام عملی که در هر لحظه در حال انجام است , اطلاق می شوند. بنابراین معنای دقیق لا یحزنون یعنی کسانی که در هر لحظه و همواره احساس خوبی دارن . نه یکبار نه دوبار نه یک روز نه دو روز نه در گذشته نه در آینده بلکه همواره و در هر لحظه احساسشان را خوب نگه می دارند…
یکی از الگوهای بی نظیر برای این بخش از کتاب به نظرم خانوم لیلا شب خیز باشن…میشه از تعداد دیدگاهاشون و مدت عضویتشون به این موضوع پی برد که چه قدر ایشون دارن رو خودشون و باورهاشون کار می کنن…و نظراتشون واقعا احساس خوبی به همه ی دوستان میده…ممنون از شما خانوم شب خیز…
می خواام این موضوع رو هم به خودم و هم به همه دوستان یاداور شم…که وقتی نتیجه حاصل میشه که ما همواره و همواره به مسائل طوری نگاه کنیم که احساس بهتری بهمون بده و دستان خدا رو تو زندگیمون باور کنیم…نه یک لحظه نه یک روز ..بلکه تمام عمر.
ممنون از نگاهتون…
آقای باستانی برادر ارجمند و گرامی ام سلام ، وقت شما به خیر و شادی
??????
سپاسگزارم از ابراز لطف و محبت شما
به قول قرآن ، متقیان خداترس را فوج فوج به سمت بهشت می برند ، همه ی شما دوستان بزرگوارم به حقیقت اهل بهشتی هستید که خداوند در همین دنیا نصیبتان کرده است ، تواضع و فروتنی شما نشان از قلب سراسر خدایی شما دارد
امیدوارم همواره در خدا شاد و پیروز باشید
با سلام من مدت چند روزی بیشتر نیست که با شما و فایلهای شما آشنا شدم باور کنید از لحاظ معنوی خیلی تغییر کردم
خیلی گوش دادن به فایلها بمن حال مده
از آقای عباس منش خیلی ممنون هستم که دارم راهم رو پیدا می کنم
سلام به همه دوستان
اول نظرم رو راجب فایل بگم که استاد لپ مطلب رو بیان کردند که قانون اصلی قانون توجه است و توجه هم از طریق هر انچه می شنویم می بینیم صحبت می کنیم راجبش یا تفکر و تصور می کنیم به وجود میاد. همین یک اصل رو هر کس در همه جنبه های زندگیش کامل پیاده کنه خدای عمل به قوانین میشه.
من از اونجایی که خیلی خیلی روی خودم کار کردم تا قوانین رو کامل پیاده کنم و الان در این قانون استاد شدم خخخخخخ میخام بگم اولین باوری که هر کس باید باورش کنه اینه که من مسئول هر چیزی هستم که در زندگیم اتفاق می افتد و لاغیر . هیچ کس و هیچ چیز خارج از افکار دائمی من نمی تونه روی زندگی من اثر بزاره.
تلاش کنید واسه خودتون سند جمع کنید تا این رو باور کنید که فقط و فقط افکار دائمی شما هستند که اتفاقات زندگی تون رو رقم می زنند. در گذشته های خودتون جستجو کنید حتما حتما متوجه میشید که واقعا افکار شما تجربه هاتون رو به وجود اوردن.
مدت زیادی طول کشید تا من این رو باور کنم اما وقتی باورش کردم در تمام جنبه های زندگیم دنبال رد پاش گشتم. به خصوص در روابطم.
من در روابطم با خانواده همسرم بسیار مشکل داشتم. تحقیر و توهین زیادی از طرف اونها متحمل شدم اما مصرانه می گفتم مسئولیتش با خودمه . یک باور تو ناخوداگاه من داره فرکانس میده وگرنه محال بود این رفتار رو از طرف اونها ببینم.
بنابراین ساعت ها وقت می گذاشتم و در ذهن خودم کنکاش می کردم که چه چیزی رو عمیقا باور دارم یا چه اتفاقی در گذشته افتاده که باعث شد این باور در من شکل بگیره و هر بار منشا رو پیدا می کردم و بسیااااار خوشحال می شدم که اره دیدی در افکار خودت بود که حالا نمود فیزیکی پیدا کرد پس حلش کن باور جدید رو جایگزین کن.
و باورهای جدید رو بارها و بارها به خودم می گفتم . اینطور نیست که یک بار دو بار فکر جدیدی به ذهن بیارید و نتیجه رو سریع ببینید باید اونقدر بهش تمرکز کنید تا بره تو ناخوداگاه شما .
در حین ساختن باورهای جدید همچنان بی احترامی های خانواده همسرم ادامه داشت اما من کاملا بی توجهی می کردم و می گفتم خب این اگر اتفاق افتاد به خاطر باور قبلی بود به زودی همه چیز عوض میشه چون باورهام دیگه عوض شده فقط نباید بهش فکر کنم و پر و بال بدم بهش، اعراض می کردم .
اینکه می گم توجه نمی کردم یعنی دیگه به هیچ وجه با همسرم بحث نمی کردم که چرا خانوادت چنین و چنان کردند به خواهرم و مادرم نمی گفتم که باز خانواده همسرم چه کردند و چقدر رنجیدم. انگار کر و کور و لال شده بودم و اصلا نمی دیدم هیچ چیز رو.
یعنی میدیدم اما اجازه نمیدادم احساسی در من تولید کنه اون رفتارها .
نتیجه این شد که اونقدر احترامم در خانواده همسرم کم کم بالا رفت که حالا وقتی به منزل شان برای مهمانی می روم همان هایی که روزی به من بی احترامی می کردند از روی مبل بلند می شن تا جای خودشون رو به من بدن . همونها منو بدون پسوند خانم صدا نمی زنند همسرم هم که طرفدار شدید خانواده اش بود بسیار رفتارش عوض شده و عشق و علاقه بین مون بسیار شدید شده.
کسی که گاهی اینقد تنش بین مون بالا می گرفت که حتی در طول روز با هم حرف هم نمی زدیم الان هر چند ساعت یک بار از محل کارش با من تماس می گیره چون دلش واسه من تنگ شده خخخخخ
قدر خودتون و قدرت درون تون رو بدونید و باور کنید هیچ چیز و هیچ کس غیر از افکار و باورهای دائمی خودتون روی زندگی تون اثر نداره.
خوشبخت و عاشق باشید.
سلام دوست عزیزم.. خیلی خیلی خوشحالم برای نتایج عالی که گرفتید.. میشه چندتا از باورهایی که باعث شد رابطتون با خانواده ی همسر و همسرتون عالی بشه رو بگید؟ ممنون میشم
سلام دوست گلم. امیدوارم بهتون کمک کنه.
مهم ترین باوری که باعث میشد من احساس بی ارزشی کنم در مقابل همسرم این بود که من به عنوان یک زن بی ارزشی هستم. جنس درجه دوم . کالایی که مرد فقط برای رفع نیازش بهش توجه میکنه انگار که کالایی هستم که افریده شده ام برای لذت مرد .
و این باور رو با این جایگزین کردم که من هم مانند یک مرد روح خداوند رو در جسمم حمل میکنم در واقع من ادامه ی همون خدا هستم و فقط تصمیم گرفتم برای مدتی کوتاه در جسمی زنانه دنیا رو تجربه کنم. زن و مرد هردو از یک انرژی واحد یا همون خدا خلق شدن و به یک اندازه ارزشمند هستند
همین یک باور کلی زیرشاخه داره. اگر بتونید روح بودن تون و ادامه ی خدای خالق بودن تون رو باور کنید کلی از باورهای غلط خود ب خود رفع میشه. من برای این کار کتاب معبد سکوت نوشته اسپالدینگ رو خوندم خیلی موثر بود.
دوست عزیزم عمیقا و قلبا از خوندن روند ساختن زندگیتون به سبک دلخواهتون لذت بردم.
حس خیلی خوبی دارم و براتون بهترین هارو ارزو میکنم.
واقعا این قدرت خلق کنندگی ست که به ادم حس خوبی میده وگرنه صرفا اون نتیجه چند لحظه یا چند روز بعد از بدست اومدن برامون عادی میشه
شاد باشید (:
خداوند برای من کافی ست (:
خداروشکر که براتون موثر بوده .
بله دقیقا اون شادی حاصل از خالق بودنه که پایدار هست نه شادی حاصل از بدست اوردن نتیجه
سلام دوست من.خیلی ممنونم که تجربه خودتون به اشتراک گذاشتید.خیلی مفید بود برام
خواهش میکنم. موفق و شاد باشید
سلام عرض می کنم خدمت استاد بزرگوارم و همه دوستان عضو خانواده صمیمی عباسمنش
من حدود 4 سال است که با مفاهیم روانشناسی و قانون جذب آشنا شدم و اینکه می شود زندگی را با قدرت فکر و باورها عوض کرد و خیلی وقت ها به صورت پاره ای به این مطالب و قوانین می پردازم و رویش وقت میگذارم و کار می کنم ولی به دلیل مسائلی که در ادامه خدمتتان عرض میکنم متاسفانه نمیتوانم به صورت مداوم روی این قوانین کار کنم با وجود شور و اشتیاق سوزانی که به این مسائل دارم.
و وقتی در حال استفاده از محصولات شما و فایل های رایگان و کتابهای خوب روانشناسی هستم به وجد می آیم و بسیار حالم خوب است و همه چیز آروم است و همه چیز خوب. و خیلی دوست دارم که به صورت شبانه روزی روی باورهایم کار کنم که خیلی وقتها این کار رو می کنم و واقعا می دانم که تنها کار زندگیم باید تغیر باورهایم و کار کردن روی باورهایم باشد و شب و روز باید رویش کار کنم تا نتایج زندگیم عوض شود و من دانشجوی ارشد هستم و ترم اول را با معدل خوب پشت سر گذاشتم ولی واقعا این درس خواندن جلوی پیشرفت من را گرفته است که وقتی دارم روی دور می افتم در کار کردن روی باورهایم(مثلا تا 2 هفته روی باورهایم دارم کار میکنم) بعد تکلیف داریم بعد کوئیز داریم بعد سمینار داریم و هر روز کلاس داریم که باید اونا رو شرکت کنم که این وقت زیادی را از من می گیرد و قبل از اینکه سر کلاس می روم حالم اصلا جور دیگری است و وقتی کلاسهایم تمام می شود اینقدر ورودی های دیگری به ذهنم داده اند وقتی بیرون میام اصلا آن مطالب کیهانی را کلا یادم می رود و هی حجم درسها هم بیشتر می شود و اینکه کلا از این قوانین دور می افتم (و اینکه پارسال کنکور ارشد داشتم و حدود 1 سال از این قوانین خودم رو به زور دور نگه داشتم) و تمام تلاشم را کردم که ارشد قبول شوم واینکه کلا این درس خواندن واقعا وقت من را گرفته است و من نمی توانم به صورت عالی روی باور هایم کار کنم ، در حالی که آن 1 سال که از این جو دور شدم می توانستم بسیار پیشرفت کنم
و الان هم که دانشجوی ارشدم ، و در اوایل ترم شدیدا می چسبم به این مسائل و قوانین کیهانی که بسیار شور و هیجان دارد برام و واقعا عاشق این کارم (تاحدی که من این 4 سال تابستانم را با فایل های روانشناسی گوش دادن سپری کردم) و لذت این کار با هیچ چیز دیگه ای برام قابل مقایسه نیست. و وقتی می آم روی دور بیفتم امتحانات و درگیری های درسی و کلی چیز مسخره شروع می شه و دوباره پسرفت میکنم و به جایگاه اولی ام بر می گردم حدود 3 سال است به طور جدی من اینجوری هستم
و علت اصلی اش هم این است که فکر می کنم اگه درسم را ول کنم دیگه چه کار کنم؟ و این همه درس خوندم آخرش چی؟ و اگه درس نخوانم فعلا هم که باورهام قوی نیست باید بروم کار کنم و پول در بیارم و برم سربازی و هزار تا کار دیگه و تا کی از خونه پول بگیرم و باید حداقل برای خرج خودم هم که شده برم کار کنم و انتظار خانواده و… آنجاها خیلی فضا برای کار کردن روی باورهام محدودتر می شود و و اصلا این قوانین رو کلا فراموش می کنم اینقدر دچار روزمره زدگی میشم و اگر هم یادم باشد نمی توانم رویش کار کنم به صورتی که بتوانم ازش نتیجه بگیرم .
و الان فکر می کنم که این ترم (که ترم 2 هستم) درس نخوانم و تا حدی که اگر مشروط هم بشم بشم و اینجا جای خوبی برای کار کردن روی باورهامه به شرطی که درس نخونم و سال بعد هم که پایان نامه و… هست یک چیزی ارائه کنم در عرض 1 ماه.
و اینجوری حدود 1 سال و نیم وقت دارم به طور تخصصی روی باورهام کار کنم و درگیر هیچ مشغله ذهنی نشم
حالا از شما استاد عزیزم و دوستان گلم خواهشمندم که من رو راهنمایی کنین که واقعا چه کار کنم ؟ این کار را بکنم؟ چون وقتی وارد کار کردن روی باورهام می شم خیلی حالم خوبه خیلی سپاسگذارترم خیلی به وجد میام اصلا زمان حالیم نیست صبح شب میشه و شب صبح میشه و واقعا من نمی فهممش
اگه راهنمایی بفرمایین خیلی ممنون میشم پیشاپیش خیلی سپاسگذارم از جوابهای خوبتون
آقای فاروق رحمان نژاد دوست عزیز سلام
??
پیشنهاد می کنم دانشگاه خود را رها نکنید و ادامه بدهید ، صبح ها نیم ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و به یکی از فایل های استاد گوش کنید ، وقتی در سرویس دانشگاه یا تاکسی هستید و به سمت دانشگاه خود در حرکتید فایل های صوتی گوش کنید ، خداوند مثل رفلاکتور می ماند اگر بیادش باشید به یادتان هست ، وقتی سمینار دارید یا وقتی کتاب دانشگاهی خود را مطالعه می کنید با نام و یاد او شروع کنید ، بنده هم شاغل هستم ، هم تدریس خصوصی دارم ، هم همسر و فرزند ، در حال نوشتن کتاب ، برگزاری کلاسهای موفقیت هم هستم ، در سایت به سوالات دوستان هم تا آنجا که بتوانم پاسخ می دهم با این وجود آن قدر زیبا خداوند طرح الهی زندگی ام را سر و سامان داده که به همه ی کارهای خود می رسم ، بعضی اوقات فرصت ندارم بیش از یک فایل استاد را گوش کنم ، اما در طول روز هر کجا باشم به حرف های ایشان می اندیشم ، خود خدا هم فرموده تعقل کنید ، یک باور خیلی خوب این است که شما هم خدا را بخواهید و هم خرما را
یعنی اینکه هم به فعالیت های روزمره برسید و هم متقابلا روی باورهای خود کار کنید ، راحت و با خیال آسوده درستان را بخوانید، من از کوچکترین فرصت ها ، بیشترین استفاده را می کنم می توانید هنگام خوابیدن فایل های صوتی استاد را درگوش خود بگذارید و بخوابید ، ناخودآگاه شما برنامه ریزی می شود ،
در خدا شاد و پیروز باشید
سلام خانم شبخیز وقتتون به خیر
پیشنهادتون برام محترمه و خیلی ممنونم از اینکه جواب دادید ولی واقعا مانع پیشرفتمه ، و خیلی وقتم را می گیرد
سلام
ممنون از جواب فوق العاده تون،با نوشته هاتون همیشه یه انژی ای میگیرم که نگووووو.
با آرزوی ثروتمندی در مکان و زمان برا شما و تمام همگروهیام و مردم دنیا
سلام آقای رحمان نژاد
وقتی روی باورهای خود کار می کنید حتی اگر 10 دقیقه در طول روز خیلی سریعتر کارتان پیشرفت می کند. پس از نظر من درسهایتان را سر جای خودش محفوظ نگه دارید ، حتی شده یک دقیقه در روز روی باورهای خود کار کنید مثلا از توی اتاق می خواهید برید توی آشپزخانه همان باورهارا تکرار کنید یعنی لازم نیست همه چیز را بزارید کنار فقط به کار روی باورهای خود بپردازید ، در کنار همه کارها آن هم داره انجام میشه، مثلا می خواهید بخواهید 5 دقیقه که وقت دارید پس 5 دقیقه روی باورهای خود کار کنید یا مثلا یه فایل استاد را حتی شده 4 قسمت کنید آن را انجام بدهید و در هر فرصتی تیکه تیکه آن را گوش بدهید. شما حتما می تونید روی مدیریت زمانتان کار کنید من این را مطمئنم. شاد باشید
سلام خانم راد اکبری عزیز
مرسی از جوابتون(امیدوار کننده بود) . ولی 10 دقیقه در روز خیلی کمه و من توی دانشکده کلا ورودی های ذهنم عوض میشه واقعا یعنی تا 2 سال دیگر فول تایم من باید روی درسای ارشد وقت بذارم
سلام
بابا فاروق بیخیال داری بهونه میاری عشقم
بشین ی نیم ساعت فک کن پر از تایم خالی هستی و باید پیداشون کنی و ازشون استفاده کنی.
منم دانشجو هستم و معدلم هم الفه و واقعا دانشگام تو اولویته و سال 97 کنکور ارشد دارم و عمرا خودم رو تو خونه حبس کنم براش. ولی برنامه ریزی میکنم.
یعنی اگه برنامه ریزی نمیکنی بدون عمرت به فنا و نابودی داره میره.
من همه جوره تایم دارم و تو شبانه روز بیش از 6 ساعت هم میخابم و ورزش هم میکنم و البته ورزش من اسکیت سواریه و اکثرا جاهای محتلف رو با اسکیت میرم یعنی هم دارم ورزش میکنم و هم دارم به کارای دیگم میرسم و با اسکیت میرم این ور و اونور و اصلا تایم مشخصی برا ورزش ندارم ولی انگار از همه بیشتر ورزش میکنم و در حین اسکیت سواری گوشمم مشغوله با این که تمرکز ندارم چی تو گوشم داره وز وز میکنه ولی این جوری حس بهتری به خودم دارم که دارم از تمام تایم بهره میبرم و سخنرانی گوش میکنم و به عبارتی هم دارم میرم سر کار و هم دارم ورزش میکنم و هم دارم فایلهای آموزشی گوش میکنم و …و حالا بی خیال و این ها رو دارم میگم تا بدونی کلی کار دارم انجام میدم و هر شب با خودم درگیر میشم که احسان کلی تایم و از دست دادی امروز باز و وقطی عمیق فک میکنم میبینم میتونستم از روزم بیشتر استفاده کنم.
من پیش پدرم کار میکنم و تو محل کار تماما در حال گوش کردن فایلهای مختلف هستم و البته با تمرکز اندفعه و ایده های مختلفی دارم و دارم روشون کار میکنم.
ولی شاید مشکلات انرژیتیکی داشته باشی.و سعی کن ببینی انرژی داری و سرعت مطالعت چه جوریه و تمرکز تو مطالعه داری و حتما درس اون روز رو همون روز بخون چون تمرکزت خیلی بالاتره اگر همون روز که درس و آموزش دیدی بخونی و در حداقل زمان و با بالاترین راندمان درس رو میبلعیش.من خودم مشکلات انرژی داشتم و بلد نبودم حفظ انرژی کنم.فک میکردم کم خوابیدن باعث موفقیت بیشترم میشه ولی 6 ساعت شب و نزدیک نیم ساعت بین روز میخابم که تبدیلم میکنه به ابر اختر انرژی.مواظب انرژی جنسیت هم باش که خیلی مهمه و اینجا نمیتونم این مورد رو باز کنم و امیدوارم منظورم رو گرفته باشی و حتما این انرژی رو جدی بگیر چه متاهل و چه مجرد هستی باید مواظبش باشی.انرژی همه چیز منه و ازت خواهش میکنم رو این حوزه کار کن و انرژیت رو به نحو احسن استفاده کن و دنبال آموزش باش در ایت حوزه.داشتن هدف خاص هم بسیار بهت انرژی میده و کلا هدف مند باش.هدف خاص هدفیه که تا حالا کسی اون رو انجام نداده و کار کمتر آدمیه و این مدل هدف کلا حرکتت میده و وقطی بهش فک میکنی کلی بهت انرژی میده.
من تو خود دانشگاه بعضی از درسهام رو انجام میدم و بین کلاسهام بجای این که دنبال الافی و این ور و اونور رفتن باشم میدوم تو کتابخونه. و جدیدا بخشی از نشریه دانشگامون به من سپرده شده که فک کنم تایمم رو خیلی بگیره تو دانشگاه به زودی و نمیدونم چه بلایی سرم میاد ولی پذیرفتمش و امیدوارم با برنامه ریزی اون رو هم اکی کنم برا دانشگام و بتونم نشریه رو بکشم بالا تا پرچم دانشگاه بالا باشه.
اگر مجرد هستی که احتمالا همین طور باشه سعی کن با هیچ دختری وارد رابطه نشی که واقعا تمرکزت رو از بین میبره و من چیزی حدود 3 ماه از زندگیم رو از دست دادم و سریع کات کردم و 7 واحدم رو حذف کردم متاستفانه اون ترم.
خیلی شبها بعد از سر کار میرم کتابخونه و درس میخونم.
خیلی طولانی شد ولی گفتم یکم از زندگیم بگم تا بفهمی چه خبره و امیدوارم ایده گرفته باشی و برنامه ریزی و استفاده درست از انرژی رو جدی بگیری.
البته به رشته تحصیلیتم مربوطه واگر پزشکی میخونی خوب باید خیلی هم درس بخونی براش ولی مطمینم بازم تایم خالی گیر میاری.
آموزش دیدن دروس موفقیت برا من هم خیلی مهمه و چیز جدانشدنی از زندگیمه و همیشه براش در هر روز تایم گیر میارم.دنبال معدل 20 نباش 18 و 17 هم خوبه.
سلام خدمت استاد و دوستای خوبم
خیلی عالی بود،من خودم تا اینجا که باورهای ما شرایط زندگیمون تعیین میکنه رو به قول استاد درک کردم و بهش رسیدم ولی اینکه چطور میتونم فرکانسهای رو به جهان ارسال کنم که زندگی رو که میخوام در تمام جنبه های اون داشته باشم هنوز بهش دست نیافتم امیدوارم یه روز یه روز خیلی نزدیک بتونم به این ایجاد فرکانس یا فرکانسهای که زندگی دلخواهم ایجاد میکنه برسم و اون با شما استاد عزیزم و دوستان خوبم در میون بذارم
با تشکر از استاد و و تمامی دوستان عزیز گروه که با گذاشتن پست به همدیگه کمک بیشر میکنن
شاد موفق باشید
من هم مدتی برای فراموش کردن یک رابطه تلاش کردم . حدود یک سال طول کشید زمانی که نباید این قدر طول می کشید . بعد از آن وارد مرحله خشم شدم و چون شماره موبایل آن شخص یادم بود زمانهایی که ناراحت با عصبی می شدم به او پیامک می دادم به نوعی می گفتم تقصیر توست . آن بنده خدا هم هیچ جوابی نمی داد. البته بعد از اتمام آشنایی مان او ازدواج کرده بود.
همین چند روز پیش به ذهنم رسید از او درخواستی بکنم با پیامک نمی شد جواب نمی داد چقدر سخت بود بهش زنگ بزنم . روزهای اول که فراموشش می کردم حالم خیلی بد بود دلم می خواست با چاقو قلبم را شکاف دهم تا قلبم را درآورم تا آرام شوم ای کاش می شد اما نه باید زمان می گذشت.
خیلی تلاش کردم فراموشش کنم البته اضافه کنم اشتباه خودم بود در ذهنم خیلی بزرگش کرده بودم و باید تقاص اشتباهم را میدادم. به خودم جرات دادم تماس بگیرم گفتم شاید عصبی شود گوشی را قطع کند.یا خودش را به آن راه بزند شما را نمی شناسم اما دلم بهم می گفت باید این کار را انجام دهم.
گفتم وقتی درخواستم را می گویم که قبول کنی انجامش بدهی گفت اگر بتوانم گفتم می توانی اما درخواستم بزرگ است و می دانم انتظار بالایی است. گفت باشد انجام می دهم.
بقیه اش را در نظر بعدی می نویسم تا طولانی و خسته کننده نشود.
ادامه14 اسفند 1395 در 23:29 – : به او گفتم درخواستم این بود شماره تماستان را عوض کنید و من دیگر اصلا به شما دسترسی نداشته باشم . خنده اش گرفت . ادامه دادم چون شما به من مدیونید و من می خواهم شما را ببخشم به همین خاطر می خواهم این کار را بکنی . البته در دلم می دانستم این طور نیست تقصیر خودم است می خواستم از این ابزار استفاده کنم تا مجبور به انجام این کارش بکنم .که ظاهرا موفق شدم قبل از اینکه درخواستم را بگویم بله را گرفته بودم .(در قسمت عقل کل پرسیده بودم به تلگرام و اینستاگرام سرک می کشم آن را هم ببینید)
خیلی کنجکاو بود درمورد من بداند الان چه می کنم گفت الان نمی تواند حرف بزند . خودش با من تماس می گیرد با من چه کار داشت من که حرفم را بهش زده بودم؟
تماس گرفت گفت می خواهی هم را ببینیم صحبت کنیم گفتم خیر . گفت می خواهی با هم پیش مشاور برویم گفتم خیر . گفت مدت زمان زیادی از رابطه امان می گذرد شما نمی توانی مرا فراموش کنی . گفتم فراموش کردم بعد یک سال ان هم به خاطر این بود که مرتب به عکس شما در وایبر نگاه می کردم و حس می کردم با این کار برمی گردی . در حالی که تو را در ذهنم پررنگ کردم و خودم کردم شما را مقصر نمی دانم این جمله را گفتم تا تاثیر بگذارم خواسته ام را انجام دهی و بعد شش ماه که باهات تماس گرفتم اصلا شما ازدواج کرده بودی و من فقط خودم را عاشق کردم . الان هر وقت از چیزی ناراحتم از کسی تورا به یاد می اورم بهت پیامک می زنم و می دانم جملات سنگینی هم می گویم ( این بنده خدا هم معمولا ساکت بود و جوابی نمی داد) دیگر به خودم جرات دادم بهت زنگ زدم گفتم این تقاضا را بکنم می دانم خواسته بزرگی است اما من هم سختی زیاد کشیدم .(واقعیت این است هنوز درصدی در ذهنم است بعضی روزها به یادش می افتم یا همین عصبانیت نشان دهنده این است)
مرا به حرف کشید در مورد خاطراتمان حرف زدیم در یک سفر با هم آشنا شده بودیم و اقعا خاطرات بسیار زیبایی با هم داشتیم حتی یادش بود من چه پوشیده بودم حتی عکس های مرا داشت (من تمام عکس هایمان حتی عکس های تکی خودم هر چه به خاطره این شخص مربوط میشد را پاک کرده بودم تمام لباس ها کفش ها که در ملاقات هایم با او پوشیده بودم همه را بخشیده بودم چه تلاشی من کردم این شخص را فراموش کنم فقط شماره اش در مغرم مانده بود )
از من تعریف می کرد من برایش خاطره بسیار خوبی بودم که برعکس من باعث خوشحالی اش بود و به من گفت تو مرا نخواستی به من گفتی که به دردت نمی خورم … و من گفتم البته بعدا ازش عذرخواهی کرده بودم گفتم می ترسیدم همیشه در روابطم می ترسیدم که تمام می شوند و نه تو خیلی های دیگر فقط به خاطر ترسم ازدست دادم تقصیر خودم بود تو را مقصر نمی دانم (اولین باوری که در من به وجود امد رها کردن هدفم بود که ربطی به این موضوع ندارد و ایمان اوردم که خدا خواسته ام را می دهد و رهایش کردم و فهمیدم باید باورش کنم و دیگر ترسی به دلم راه ندهم و به این سایت راهنمایی شدم و حتی اهدافم بیشتر شد اولین سوالی که پرسیدم در بخش کل این بود چگونه عملا رهایی را تجربه کنم می توانید ببینید).
در هر حال بعد این همه مدت فهمیدم عشقمان دوطرفه بوده است و من هم تا این زمان فکر می کردم او بهم بی توجهی کرده است . شاید خاطرات من مثل فیلم ها پایان خوش نرسد اما آن را یک موفقیت برای خودم به حساب می اورم به همین علت دارم آن را درجایی که دوست دارم و فکر می کنم کسانی که بتوانند درکش کنند به اشتراک می گذارم .
او گفت برای این موضوع راه حل بهتری باید باشد این فایده ندارد گفتم خب پیشنهادت چیست؟
پیشنهادش را در نظر بعدی ام می گویم تا طولانی نشود.
من یک مردی را بسیار دوست داشتم برای مدت طولانی نزدیک دو سال به خاطر اشتباه خودم او را از دست دادم . وقتی بهم پیشنهاد داد با هم دوست معمولی باشیم چیزی نگفتم گفتم به پیشنهادت فکر می کنم .
بعد دو روز فکر کردم می خواهم وارد رابطه ای باشم که خدا وند باشد و من ارزشمندم رابطه ای می خواهم که به ازدواج برسد و بهش پیام دادم می خواهم درست باشیم ودرست زندگی کنیم ما انسان های خوبی هستیم ودرخواستی که به خاطرش باهات تماس گرفتم را همان طور که خواستم انجام بده.
دیروز فکر کردم ارتباطمان برای همیشه تمام شد چرا که دسترسی من به شماره اش قطع شد و گاهی که چند وقت یکبار ماهی چند بار سرو گوشی در تلگرامش انجام می دادم به خاطر خواسته خودم انجام دادم و همیشه قسمتی از این فرد با من مانده بود. و فهمیدم برخلاف آن چه فکر می کردم یک عشق دو طرفه بود نه یک طرفه . از این که فهمیدم دیگر دسترسی بهش نخواهم داشت خیلی غمگین شدم مثل این که فرزندم مرده باشد روی احساساتم کارکردم تا آرام شوم گفتم کارم درست بود من رابطه ای می خواهم که ارامش برایم بیاورد خدا در آن باشد نه این که شیطان برایم ترس و وحشت و نگرانی به همراه بیاورد نمی توانم بی ارزشی زا انتخاب کنم بعد این که خدا این قدر بهم ارزش قائل شده است .اگر خدا به من چنین عشقی داده و خودش بین ما باشد درست خواهد شد اگر خدا نباشد به من چیزی را که می خواهم می دهد چرا که الان دقیقا می دانم چه می خواهم . مگر یکبار بدون ان که درخواست واضحی داشته باشم نداده بود . خدا از همه بندگانش مراقبت می کند مواظب همه اما چه مرده زنده هم هست . جناب عباس منش با وجود ازدست دادن فرزندش توانسته بود درحالت آرام و شکرگذار بماند چرا که فهمیده بود جای خوبی است و خدا نگهدارنده همه ماست . من هم زمانش است او را به خدا بسپارم .
استاد بزرگوار و ارجمندم و دوستان خوب و مهربانم سلام
وقت همگی شما به خیر و شادی
?????
آن وقت ها شرایط زندگی بسیار دشواری داشتم ، یاد ندارم حتی به اندازه ی کمی محبت از سوی پدرم دریافت کرده باشم ، آن قدر ایشان همیشه عصبی و منفی گرا بودند که برادرانم نیز از نظر روحی دچار تشویش و نگرانی شده بودند ، آن روزها زمان خیلی دیر می گذشت ، وقتی پدرم از محل کار بازمی گشتند همین که زنگ درب منزل را می زدند از استرس و نگرانی هر کداممان به یک طرف می رفتیم و پنهان می شدیم تا در تیررس او نباشیم
آن قدر مادرم سختی تحمل کرده بودند که به کلی احساسات مادرانه ی خویش را از دست داده بودند و اصلا به عنوان یک مادر عاطفه ای نداشتند ، پدرم به شدت منفی گرا بود ، فوق العاده بدبین ، شکاک ، متعصب ، آن روزها یاد نداشتم بیشتر از رفتن به مدرسه که آن هم روبه روی خانه ی ما بود یا خیابان کناری ، جای دیگری را بلد باشم ، همیشه محدودیت شدید داشتم ،دانشگاه هم با وساطت دایی ام جور شد ،تازه همه ی خرج تحصیلم را نیز ایشان دادند رنگ مسافرت را هم ندیده بودم اصلا یک پارک محله آی هم نمی رفتیم ، همه ی فامیل از ترس پدرم جرات نمی کردند به منزل ما بیایند ،
استاد انگار زندگی ام کپی ، برابر اصل شماست ، اما با یک تفاوت بزرگ ، از محبت مادری هم بی بهره بودم
اما از زمانی که با سایت شما آشنا شدم همه چیز تغییر کرد آن قدر ارتباطم با اطرافیانم عوض شد که انگار خواب می دیدیم البته هنوز در ارتباط با همکارانم باید نقاط ضعف خود را اصلاح کنم
این روزها پدرم هم عوض شده ، اگر با همه همان رفتار سابق را دارد با من و فرزند و شوهرم متفاوت رفتار می کند البته هنوز هم همان پدر است فقط خوب تکنیک های مثبت گرایی را به لطف استاد عباس منش و فضل پروردگار یاد گرفتم
چه قدر خوشحالم ، تضادهای آن روزها مرا قدرتمند ساخت , ، اگر صدبار هم باز گردم باز هم همان زندگی را انتخاب می کنم ،زیرا خیلی عالی با خدا آشنا شدم
و به قول قرآن شما مانند شاخه ای ضعیف و نازک هستید که به مرور به شاخه ای ستبر و محکم می شوید
بعضی وقت ها از خوشحالی گریه می کنم ، گاهی اوقات هم می خندم
وقتی برای دوستانم در این سایت نظر می گذارم بر آین باورم که امید دارم الگویی باشم برای آنانی که فکر می کنند زندگیشان جهنم است باور کنید که در جهنمی زندگی می کردم که هیچ راه فراری از آن نبود ، فقط با عجله ازدواج کردم تا رها شوم ، که البته با این که همسرم فردی مهربان و خوش قلب بود ، چون خودم تغییر نکرده بودم باز در زندگی با همسرم دچار ورشکستگی شدید مالی شدیم ، پس تنها راه نجات تغییر باورهاست
واقعا می گویم استاد نمی دانم با چه زبانی از شما تشکر کنم ، چه قدر دوستان خوب و عالی پیدا کردم
و مهمتر از همه رابطه ام با خداست ، چه قدر خدا مهربان و عزیز است ، همه ی دنیا و وجودم خدا شده ، کاش بیاید روزی که در عشقش ذوب شوم ،
استاد بزرگوارم ، چه قدر خدایی که به ما معرفی کردید توانمند و رحیم و غفور و مهربان است ، ای کاش زودتر شناخته بودمش
امیدوارم خداوند از دریای بی کران رحمتش به شما خیر و نیکی عطا کند
در خدا شاد و پیروز باشید
سلام خانم شب خیز عزیزم.با خونون نظرتون انگیزه گرفتم از اینکه چقدر یه ادم میتونه با تغییر باورهاش زندگیشو عوض کنه و صدالبته بهتر از قبل.شما انسان شریفی هستید و چقدر خوشحالم که با انسانهایی مثل استاد عباسمنش و شما و بقیه دوستانم آشنا شدم که از شرایط سخت چقدر پیشرفت کردن و خودشون رو باور کردن و این به من بیشتر انگیزه میده برای حرکت.امیدوارم در همه حال سالم و خوشبخت و موفق باشید و زندگیتون سرراسر عشق و شادی باشه
مرجان دوست خوب و عزیزم سلام ، سپاسگزارم از ابراز لطف شما ، ورودتان را به سایت تبریک می گویم ، مشخص است که با آین همه شور و اشتیاق زود موفق می شوید
در خدا شاد و پیروز باشید
درود بر خانم شب خیز
به گفته خودتون زندگی پیش از ازدواجتون شبیه زندگی آقای عباس منش بوده . واقعا به شما تبریک می گم که درواقع صبر و شکیبایتون باعث شد خدا چنین پاداشی به شما وامثال شما بده . پیروز باشید
آقای مرادی برادر ارجمندم سلام و سپاس فراوان
به حقیقت شما و سایر دوستان بزرگوارم در این خانواده لیاقت و شایستگی بزرگترین موهبت های الهی را داشتید که با آموزه های الهی استاد عباس منش آشنا شدید ، از خداوند بهترین نعمات و شادی و عشق خودش را برای شما خواستارم
در خدا شاد و پیروز باشید
سلام خانم شبخیز
خدا رو شکر که این آموزه ها رو در زنگیتون اجرا کردین و زندگیتون با سابقتون متفاوت است و همچنین حضور خدای بزرگ را در زندگیتون احساس می کنید بهتون تبریک میگم
سپاسگزارم آقای فاروق رحمان نژاد
امیدوارم شما هم در سایه ی خداوند عزیز و مهربان به تمام خواسته های خود دست یابید
در خدا شاد و پیروز باشید
دوست عزیزم خانم شبخیز عزیز
خیلی خوشحال شدم و لذت بردم از خواندن کامنت زیبای شما.
این همه سعادت وعشق و آرامش و خوشبختی وثروت و نعمت مبارکتان باشد
خیلی خوشحالم برای این همه خوشبختی
باز هم مارا در جریان خبرهای خوبتان بگذارید
با سپاس
در پناه الله یکتا شاد و سعادمتند و ثروتمند باشید.
ملیحه جان سپاسگزارم از ابراز این همه لطف و محبت شما ،خواهر خوب و دوست داشتنی ام ، چه قدر خوشحالم که هر روز از هر جهت زندگیتان بهتر و بهتر می شود
در خدا شاد و پیروز باشید
الهی قربونت برم
من دقیقا عکس شما بودم،پدرم همیشه مثه کوه پشتم بود،موقع های امتحان مامانم همه چیو فراهم میکرد که از اتاقم بیرون نرم که حواسم پرت شه،ولی مساله اصلی خودم بودم که فک میکردم لیاقت اینهمه محبت رو ندارم،لیاقت دانشگاه عالی رو ندارم،نمیتونم بهترین باشم با اینکه درسام خوب بودن.
با آرزوی ثروتمندی در مکان و زمان برا شما و تمام همگروهیام و مردم دنیا
مریم جان چه قدر خوشحالم که در این خانواده دوستانی دارم عامل به قوانین الهی و عاشق شناخت و معرفت
پیشرفت های شما را تحسین می کنم و برایتان از خداوند متعال ببهترین نعمت ها را خواستارم
در خدا شاد و پیروز باشید
سلام خانم شبخیز عزیزم ….فکر نکنم کسی دز این سایت باشه و شما رو نشناسه …همگی ما وووواقعا از راهنمایی های بارزشتون و پاسخهای بی نظیرتون واقعا استفاده میکنیم ….من خیلی خوشحالم که دوست بسسسیاااااار عزیزی چون شما دارم …اینجا و این خونواده صمیمی راه بسیار عالی برای فرار و توجه نکردن به ناخواسته ها و توجه روی نکات مثبت و استفاده از لحظات هست …من شخصا عاااشقتونم ….فکر کنم هرکی در ایت سایت هست به نحوی تو زندگی خونوادگیش شخص منفی داره حالا شدتش شاید فرق کنه ..من با وجود اینکه خودم شاغلم و هزینه هام بر عهده ی خودمه اما اگه خونوادم بفهمن همچین هزینه هایی بابت این دوره های بی نظیر میدم به شدددددت سرزنشم میکنن …اما دارم بنحو احسن روو باورهام کار میکنم ..خییلی اروم شدم روزی نیست بابت خودم شکرگزار خدای مهربان نباشم منی که هررر روووز ارزوی مرگ خودمو داشتم …از شدت شکرگزاری واقعا بعضی وقتا میمونم برای خدای مهریانم چه طور سجده کنم و شکرشو ب جا بیارم انننننقد که حالم خوبه …واقعا بابت استاد عزیزم از خدای رحمان سپاسگزارم و بابت وجود خودش تو زندگیم و شما خانم شبخیز عزیزم و دوستان فوق العاده ام …ان شاالله هرجا که هستین شاد،سالم ،سعادتمند و ثروتمند در دنیا و اخرت باشید.
راسی خانم شبخیز عزیزم به دورع دستیابی به رویاها سر بزنین چند روزه نیستین همش چک میکنم نمیاین دلم براتون تنگ شده
دوست و خواهر دوست داشتنی ام ، دنیای پر از آرامش سلام
?????
اول اینکه اگر ممکن است نام زیبایتان را برایم بنویسید
متوجه شده بودم زندگی پر از تضادی داشتید ،و به قول معروف ، قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر گوهری
شما که این قدر سپاسگزار خداوند هستید به این علت است که عشق ، محبت و مهربانی را خدا را اکنون درک کرده اید ، اگر چه هیچگاه شما را ندیده ام ، اما از صمیم قلب شما را دوست دارم ، فرکانس های پر از انرژی و شور و نشاط شما همواره به قلب من هم می رسد ، چه قدر دوست دارد خدا این همه اشتیاق شما را ، آفرین بر این همه ایمان و تواضع ،
چون دوره راهنمایی عملی تمام شد ، به بخش های دیگر سایت رفتم تا پاسخ گوی سوالات دوستان باشم ، شاید اینگونه ذره ای از محبت استاد عباس منش را بتوانم جبران کنم ، در خدا شاد ، پیروز و سعادتمند باشید
سلام خدمت خانم شب خیز عزیز وبزرگوار. واقعا براتون ارزوی سعادت را میکنم زندگی من تقریبا هم اینطور است فقط من 21 سالم هست وهنوز ازدواج نکرده ام… خیلی کمک کرد به من خواندن این نظرتون واقعا متشکرم از خداوند که از طریق همچنین انسان شریفی به من کمک کرد…چند وقتی بود که سوالم بود…مرسی.
موفق باشید دوست خوبم برای شما بسیار. خوشحال شد م ، با آرزوی سلامت و شادکامی
در خدا شاد و پیروز باشید
سلام خانوم شب خیز عزیز خیلی اتفاقی امروز اومدم و کامنت های شمارو دنبال کردم توی ذهنم یه سوال بود آخرین فایل استاد گفتن از فرصت تعطیلات استفاد کنید و روی خودتون کار کنید اما من این چند روزی که از عید میگذره توی خونه حال خوبی نداشتم به خاطرابنکه نمیتونستم خوب روی خودم کار کنم داشتم دنبال جواب میگشتم که دیدم شما از قول قران نوشتی شما به مرور به شاخه ای ستبر و نیرومند تبدیل میشید خدایا شکرت چون یه کم از خودم ناامید شده بودم و رفته بودم توی سرزنش خودم الهی شکر الان میفهمم چرا استاد میگن یه مدت باید تنها باشی تا بتونی روی خودت کار کنی اما خوب نمیشه خونه و همسر بچها رو که کاری کرد واسه همین از دیروز تصمی گرفتم زودتر بیام مغازه اینجا معبد منه و بهتر میتونم روی خودم کارکنم خدایا شکرت برای وجود خودت و استاد عزیز و دوستای دوست داشتنی خودم
سلام خانم شب خیز انشاالله همیشه سلامت و سعادتمند باشید ببخشید من فیلم شما را در تلگرام دیدم ببخشید یک سوالی داشتم بعد از جدایی از همسرتان در رابطه با فرزند شما چه اتفاقی افتاد چون همیشه در جدایی دوری از فرزند خیلی است و در فیلم از فرزندتان چیزی نگفتید ؟
سلام و احترام خواهر خوبم شب خیز
چیقدر تخلص خوب و آرام کننده ی دارین شما مبارک تان باد این نام نیک
جای دارد از شما تشکری کنم بابت وقت و انرژیکه برای رشد اعضای این سایت میدهید
نظرات تان همیشه عالی و احساسم را بهتر میکند یادم نیست که نظر شما را بدون گریه خوانده باشم همیش نظرات تان را با شوق و اشتیاق کامل میخوانم شما خیلی رشد کردین و مدار تان تغییر چشم گیری داشته البته لازم بذکر است میدانم که شبانه روز بالای باور و توجه و جذب نکات مثبت زندگی کار میکنید و عزیز دُر دانه خدا شده اید تبریک میگویم برای تان
سپاسگزارم برادر ارجمندم ، انشاالله در خدا شاد و پیروز باشید
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان گلم
چند ماهی هست ب خانواده بزرگ و صمیمی شما پیوستم،خداروهزاران بارشکر میکنم ک هدایتم کرد ب این مسیر زیبا و عالی ک مملو از انسان هایی با انرژی الهی ودوست داشتنی است.
بادیدگاه شما کاملا موافقم،باتمرکز روی باورهایمان و تغییر آن هاو همچنین تمرکز روی نکات مثبت اطرافیان و عزیزانمان می توان شاهد اخلاق،رفتار در کل روابط عاشقانه در زندگی بود.
موفق و پیروز باشید.
خانم شب خیز عزیزم.دوست و هم فرکانسی گرامی ام.الان که این دیدگاه شما رو میخونم ساعت 2شب مورخ ۱۳اردیبهشت ماه۹۹ است .۴ سال از کامنتی که گذاشتین میگذره.اما من با خوندنش اشک از چشمانم سرازیر شد .چرا که خود نیز شرایطی مشابه شما را داشتم البته با اندکی تفاوت. امشب از مهمانی پر از تضاد برمیگردم. و حال خوشی ندارم. اما نشستم تا اون قددددر به وویس ها و مطالب استاد گوش بدم و حال خودم رو خوب کنم و بعد به رختخواب برم.درسهای زیادی از شما و سایر دوستانم در این سایت میگیرم. بسیار از خداوند ممنونم که من رو با استاد عزیزم و شماها آشنا کرد.فی الواقع اینجا همان روزنه آرامشی است که همه ما به اون نیاز داریم….
سلام دوست مهربان وقتی نظر شما را خواندم به خودم امیدوارم شدم که من هم میتوانم تغییر کنم در پناه الله
لیلای عزیزم چقدرررر خوبه که من دوباره به کامنتت هدایت شدم 😍
برات خوشحالم که زندگیتو ساختی دوست عزیزم
نمیدونم چرا امروز تو طول روز چند بار یاد چگونگی اشناییت با استاد افتادمو جملاتتو با خودم مرور کردم و تونستم بازم ازش حس خوب بگیرم. الانم که مجددا به کامنتت هدایت شدم 💜💜💜
سلام به لیلا خانم عزیز
من امشب به کامنت زیبای شما هدایت شدم و از صمیم قلب تحسینتون میکنم که با تغییر باورهاتون شرایط رو تغییر دادید
آفرین بشما
امیدوارم سالم و خوشبخت و ثروتمند باشید
سلام و ممنونم از دیدگاه پر از امید شما و اینکه وقتی دیدگاهی به این خوبی رو آدم در سایت میخونه کلی امید و انگیزه
میگیره
درپناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
سلام دوست خوبم
چقدر متنتون از دل میومد وبه دلم نشست
مطمئنم الان تو سال ۴۰۰ بهترینها واستون اتفاق افتاده
سپاسگزارم بابت دل نوشته زیباتون
لذت بخش ترین لحظه ها واسه شما ❤
سلام لیلا جان امیدوارم حالتون خوب باشه
من اگر اشتباه نکنم یک فایل از شما تو تلگرام دیدم که در مورد نتایجتون میگفتید تومورتون درمان شده و رابطه ی عاشقانه با همسر و فرزندتون خلق کردید و به خونه ی دلخواهتون رسیدید که فوق العاده برام تاثیر گزار بود اون زمانی که این ویدیو رو دیدم
الان این کامنت واسم خیلی جالب بود که من هم مثل شما و استاد تو شرایط بدی بدنیا اومدم و نه مهر مادری بود نه اخلاق و ارامشی از پدر نه مادرم زندگی رو جمع کرد نه پدرم که من بارها از بچگی ارزو کردم جدا بشن
ولی حالا دلم میخواد خودم ازشون جدا بشم و فرکانسم رو تغییر بدم
شما به عنوان کسی که احساس قربانی شدن بی پولی بی توجهی وکمبود های فاحش در خانواده رو تجربه کردید میتونید منو راهنمایی کنید که چطور ذهنتون رو زمانی که شمارو تحریک به مقصر دونستن خانواده و شرایط میکنه ساکت کنید و بتونید همون پدری که منفی گرا و دوست نداشتنیه رو بپذیرید و روی خوبی هاش تمرکز کنید من عادت های فکری و منطقم جوری محکم به باور های نامناسب چسبیده که سختمه تغییر بدم رفتارم رو ناخوداگاه همون حرفا رو تکرار میکنم و میگم خب اره دیگه مگه واقعیت این نیست که خانوادم اینجورین و دلیلای مختلف میاره ذهنم تا از مسئولیت پذیری فرار کنه
اگر وقتتون رو برام بزارید بی نهاااااااااااااااایت ممنون میشم از بزرگواریتون و به شدت هم از شما الگو پذیر هستم
در پناه خدا شاد باشید
سلام خانم لیلا شب خیز عزیز
من همیشه کامنت های شما رو داخل سایت میخونم ، و تحسینتون میکنم.
خداروشکر که زندگیتون و با تغییر باورها به بهشت تبدیل کردین خداروشکرش .
چقدر خوشحالم که اینجا دوستانی دارم بهتر از برگ درخت بهتر از آب روان 🤗😍
سلام دوست گل و دوست داشتنی ام ، استاد بزرگوار و راهنمای زندگیم
همین که دیدم توی تلگرام عکس خوشکلتون رو و اینکه فایل جدید گذاشتین ، دوست داشتم این کامنتو بذارم داره دانلود میشه بعدا کامنت کامل رو میذارم
همین
سلام
این دوره سر بزنگا و به موقع به دستم رسید. و جواب سوالم را داد- تشکر
سلام استاد عززیزم ….خیییییییلی خوبین همین …دیگه نمیدونم با چه زبونی ازتون سپاسگزاری کنم نمیدونم از خدا چه طور سپاسگزاری کنم …بابا دوسسسسستان ایهااناس اخه چراااا شک میکنین چرا دودلین تو تهیه این دوره والا بلا مححححححشره این قوانین …اونارم با طلا بنویسن بازم کمه خییییییلی ارزششش دارن …دیگه نمیدونم چی بگم تا باور کنین …ارتباط با اطرافیانننن با خانواده که سراسر با عشق و مودت باشه به خداااا ارزششو داره که میلیاردها پول هزینشو بدی …این دوره اولین ارباطتتو با خدا بیشتر میکنه ..فوووق العادس وقتی اززز شدت تشکر و سپاسگزاری از خدا نمیدونی چه طور سجده کنی چه جوری با چه کلماتی بیانش کنی در حد دیووونگی دیوونه میشی ….عااااشقتم خدا جون این سایت و این استاد یه نعمت فوق العاده بود به من …چه حس خوبیه تو اسمونا پرواز کردن …چه حس خوبیه هرجا بخوای پرواز کنی بعد اطرافیانتو مبینی با چه مشقتی میدون. و به هیچی نمیرسن …فقط میتونم بگم خدایییاااا شکرت …