رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم»

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

آن زمان که در بندرعباس بودم، قبل از اینکه بخواهم برنامه هایم را به صورت جدی شروع کنم، بزرگترین نگرانی ام درباره سخنرانی این بود که، مبادا فردی سوالی بپرسد که آن لحظه پاسخش را ندانم!

اما حسی بسیار واضح در درونم، به من گفت:

اصلاً نگران نباش. پاسخ ها به موقع برایت خواهند آمد. آنگاه به من گفت که تنها وظیفه ام اشاعه توحید است و به من اطمینان  داد که “بقیه اش با اوست:

جواب سوالات، آماده سازی شرایط، آوردن ثروت و نعمت به زندگی ام و … همه و همه با اوست. جالب است که همیشه، بهترین و کاملترین پاسخ های من به سوالات، دقیقاً روی استیج یا حتی درست در لحظه ضبط فایل بوده است.

من این حس، انرژی، خدا یا هر آنچه می نامیمش را باور کردم.

آن زمان که از من خواست که آرام باشم و فقط شروع کنم و هدایتم با اوست، به یقین هدایت شدم و همه چیز در زندگی ام با او معنا یافت.

اینجا در آمریکا، هرگاه از من می پرسند دین شما چیست؟  پاسخی جز این ندارم که: یکتاپرست هستم. چون نمی توانم این انرژی را در قالب هیچ نام یا فرقه ای جای دهم. چون انتخاب کردم تا به قول قرآن، پیرو آیین ابراهیم باشم که موحد بود و مشرک نبود.

به نظرم بهترین نگاه به خداوند، همان نگاه خالص و توحیدی ابراهیم به این انرژی است. نگاهی که فارغ از هر فرقه و پیرو، خودش بود و خدای خودش.

وقتی به زندگی ابراهیم می نگرم، نگاه پر از یقین ابراهیم به این نیرو را در جای جای زندگی اش می بینم:

از ورود به آتش، رها کردن همسر و فرزندش در بیابان تا قربانی کردن فرزندش…

نگاهی که یقین دارد باید توکل کرد و قدم ها را  برداشت. هدایت به موقع می آید و قدم های بعدی گفته می شود.

نگاه ابراهیم به من فهماند که خداوند همه چیز است. من، تو، نظم جهان، قوانین هستی و همه آنچه هست خواه آن را خوب می دانیم یا نه، همه و همه شکلی است از انرژی ای که خدا نامیده ایم.

خداوند به شکل هر آنچه در ذهنت بسازی، وارد زندگی ات می شود، همانگونه که به شکل باورهای سلیمان نبی، برایش خدایی وهاب شد و در قالب قدرت و ثروت، وارد زندگی اش شد. همانگونه که برای ابراهیم، از آتش تبدیل به گلستان شد.

خداوند مثل آبی است که به شکل ظرف باورهای تو در می آید. باید ببینی چه ظرفی برای او ساخته ای؟!

زیرا می تواند ظرفی باشد در قالب خانه ای زیبا، سفری رویایی به زیباترین نقاط دنیا، خودرویی با امکانات عالی، رابطه ای توام با عشق و مودت، سرمایه گذاری هایی سود آور، سلامتی و آرامش و همه چیزهای خوب

یا بر عکس، نگرانی هایی مثل اجاره خانه، قسط، بدهی، روابط نامناسب، بیماری های مختلف و…
حال که خداوند همه چیز است، می خواهی برای تو چه شکلی داشته باشد؟

ثروت باشد یا فقر؟ درمان باشد یا درد؟ عشق باشد یا نفرت؟ آسان باشد یا سخت؟

بپذیر، ایمان بیاور که هیچ محدودیتی برای این خدا نیست. بدان خدا چیزی جدا از ما نیست و درگیر هیچ  قالب و واژه ای نباش.

هرچه بزرگتر فکر کنی، هرچه باورهای قدرتمند کننده تری درباره ثروت، سلامتی، روابط زیبا و… بسازی، این انرژی به شکل  زیباتری وارد زندگی ات می شود و به همان میزان، نگرانی هایت را کمتر، آرامش ات را بیشتر و جهانت را زیباتر می نماید.


برای مشاهده‌ی سایر قسمت‌های «توحید عملی» کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم»
    721MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم»
    46MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعید خرم دل» در این صفحه: 18
  1. -
    سعید خرم دل گفته:
    مدت عضویت: 3458 روز

    سلام استاد خانم فرهادی خانم شایسته و تمامی خانواده عزیزم

    در این نظر قصد دارم که توضیحات بیشتری در ادامه نظر قبلیم بدم که فکر میکنم درکش بسیار بهمون کمک کنه و این که مثال های بیشتری رو هم واستون میزنم نظر قبلی من در صفحه 4 هست یک نظر بلند و بالاست و میخواستم لینکش رو هم بزارم اما هر چی رو کلیک میکردم فقط به صفحه این فایل هدایت میشه و به قسمت اون نظرات و اون صفحه نمیرفت

    در اون نظر گفتم که خدا یک انرژیه و ذره ذره بدن ما از انرژی هست و این که چگونه ما میتونیم ماهیت این انرژی رو تغییر بدیم و مثال هایی هم زدم از خودم و دیگران در حوزه سلامتی

    در اینجا اول میخوام یک تجربه ایی از یک باورم و تغییر اون باور ونتیجه ایی که ازش گرفتم در روابطم رو در همین چند وقت پیش براتون بنویسم و بعد میخوام ارتباطش بدم به بحث سلامتی و جوانی و همون مبحث ورزشکار … که بسیار در این موضوع میتونه بهمون کمک کنه

    من قبلا توی روابطم در یک سال و نیم اولش همه چیز خوب خوب خوب بود و داشت بصورت عالی همه چیز پیش میرفت و حدودا از یک سال و نیم دوم دیگه رابطه مون کم کم کمرنگ تر شد دیگه از طرف اون روز به روز نسبت به من بی توجهی بیشتری میشد با این که من عاشقانه مهر و محبت و عشق خودم رو نسبت بهش ابراز میکردم

    تا بعد مدتی من فهمیدم درسته که عاشقش هستم ولی انگار در این عشقی که میخوام تجربه کنم وابستگی رو هم ناخوداگاه واسه خودم ایجاد کردم بخاطر همین روی خودم کار کردم وبلاخره کامل وابستگی رو از بین بردم بطوری که دیگه راحت میتونستم رهاش کنم و به مسیرم ادامه بدم و خوب شاید این وابستگی ریشه هاش بعضی وقتا میخواستن دوباره رشد کنن اما من دیگه اجازه ایی بهشون نمیدادم تا این که الان کاملا کنار رفتن ان و من گفتم خوب حالا که این وابستگی تموم شده یا رابطم باهاش بهتر میشه یا هم که کلا اگه در مدارم نباشه از هم جدا میشیم و من خوب یک رابطه ی عالی دیگه و یک تجربیات عالی دیگه ایی رو برای خودم میسازم و برای ایشون هم ارزوی عشق و سلامتی و خوشبختی رو میکنم و هر چیزی بوده بین مون رو که دوس نداشتیم با عشق میبخشم

    و اخرین بار فقط یک رفتاری رو ازش دیدم که بعدا فهمیدم من اشتباه میکردم و قضاوت داشتم

    و میخواستم مثلا بهش بگم بعد این سه سال رابطه حداقل این رفتاری رو که انجام دادی صحیح نبود و میخواستم بهش بگم که دیگه از هم جدا بشیم و مسیر مون رو بریم که همون لحظه از خودم پرسیدم سوالی رو که بار ها میپرسیدم از خودم که خدایا چرا توی این رابطه من هر چی با عشق به جلو میرم اون عقب تر میره در صورتی که وابستگی هم بهم نداریم اصلا چرا باید این رو تجربه کنم چرا بقیه رو که میبینم بدون هیچ نیاز به تلاش خاصی خود اون فرد مقابل شون با عشق و اون چیزایی که مد نظر شون هست باهاشون رفتار میشه

    و توی خودم به جستجو پرداختم و بار ها و بارها به این جواب رسیدم که خوب تو یکی این که باید بعد از این وابستگیت رو از بین بردی خودت رو با عشق دوست داشته باشی و از تنهایی خودت احساس لذت بیشتری ببری و باور های خیلی خوب و بسیار مهم دیگه ایی که بهم کمک بسیاری میکرد و قطعا هم الان داره میکنه اما من بلاخره متوجه یه چیزی شدم با نشونه های مختلفی که دیدم با ضربه هایی که خورده بودم و با موقعی که از خدا خواستم و هدایتم کرد که یک کتاب رو بهم معرفی کرد به یک باوری رسیدم که اصلا من نمیفهمیدم دارمش و خیال میکردم مشکل از یجای دیگس مثلا همیشه

    و اون این باور بود که من بیشتر از خودم به بقیه اهمیت میدم یعنی بقولی مثلا فداکاری میکنم از خود گذشتگی میکنم مثلا در روابط شاید از شادی خودم میگزشتم تا طرف مقابلم شاد باشه یا همیشه از قدیم مخصوصا هم بخاطر باور های دینی این رو پذیرفته بودم چه بصورت خود اگاه و چه ناخوداگاه که باید از حق و حقوق خودت بگزری و حق و حقوق دیگرون در اولویت هست مثلا من از شادی خودم میگزشتم میزاشتم خودم احساس ناراحتی رو تحمل کنم تا فرد مقابلم خوشحال باشه {دوستان لطفا مبحث اخلاق و کاری خوب رو با این اشتباه نگیرن ما میتونیم کار خوب رو هم بکنیم اخلاق و خوبی هارو هم داشته باشیم و خودمون هم احساس شادی کنیم مشکل من از اینجا بود که از درون اصلا به خودم اهمیتی نمیدادم}

    اما اصلا نمیدونستم که دارمش و این بخاطر این بود که واقعا حتی من در رفتار های بیرونی خودم اینجور واکنشی رو نشون نمیدادم اصلا من واقعا متوجه نمیشدم که چنین چیزی هست و از درونم در ناخوداگاهم احساس قربانی شدن و بقولی بی اهمیتی نسبت به خودم داشتم در حالی که در خوداگاه خودم هم بسیار عاشق خودم بودم و بسیاری از جنبه های وجودی خودم رو دوس داشتم بخاطر همین من هیچوقت متوجهش نشده بودم

    و کلا به این پی بردم که من به خودم اهمیت نمیدم و لذت و شادی دیگرون مخصوصا در رابطه ی عاشقانم از لذت و شادی و عشق خودم در اولویت بیشتری هست

    و وقتی این باور رو ما داریم که نه من از حق خودم شادی خودم میگزرم تا دیگری شاد باشه من خودم رو لایق احساس خوب و عشق نمیدونم بلکه باید دیگری اون رو تجربه کنه این که من حق خودم رو فدا میکنم تا دیگری شادی رو داشته باشه در صورتی که ما هیچ کمکی نمیتونیم به شاد بودن دیگران بکنیم اونا خودشون تصمیم گیرنده واقعی هستن که میخوان شاد باشن یا نه وقتی این حس رو داریم وقتی این باور دینی که به غلط برای ما پذیرفته شده که باید خودمون رو فدا کنیم این فرکانس ارسال میشه که من خودم رو دوس ندارم من لایق رفتار های عاشقانه خوب و دوس داشتنی نیستم من لیاقت دریافت عشق و شادی رو ندارم من همیشه باید بی مهری دیگران رو دریافت کنم در صورتی که مثلا عشق و مهربانی رو تقدیم شون میکنم و رفتار هایی رو که دوس ندارم تجربه کنم وقتی این فرکانس و این احساس رو میفرستید واقعا جهان همونطور با شما برخورد میکنه چیزی که من به مدت یک سال و نیم کامل درگیرش بودم به علت باور های صحیحی که کنارش داشتم این باور خوب خودش رو مخفی کرده بود و در بیرون درخ یلی جاها روابطم خوب بود بخاطر همون باور های صحیح ولی در بعضی جاها هم این مشکل وجود داشت که یکی شون که بنظرم اصلی ترین شون هم بود همین رابطه عاشقانم بود که بعلت همین باور مخفیانه بود

    و وقتی که حلش کردم وقتی عشقم رو نسبت به خودم بیشتر کردم و بیشتر به خودم اهمیت دادم وقتی که از تک تک وجود و لحظات خودم و حتی در تنهایی خودم از خودم لذت میبردم چون الان به خودم دارم اهمیت میدم و با عشق به سمت جلو میرم واقعا لحظات و احساساتم کاملا تغییر کرد حس و حالم خوب شد حس رهایی بسیار خوبی بهم دست داد و مهم نبود که دیگه یک دختر وارد زندگیم میشه یا نه من با عشق از زندگی خودم و لحظات خودم لذت میبردم و اون دختر و اون شریک زندگی فقط تنها به یک دلیل وارد زندگی من میشه این که باهم عشق و لحظات زیباتری رو تجربه کنیم و زیبایی ها و مهربانی و عشق های بیشتری رو بهم ارائه بدیم نه این که درگیر باور های اشتباه ذهنی یا وابستگی ها و… باشیم

    و جالب همینجاس چون من پیشینه باوری قوی درمورد عزت نفس و دوس داشتن خودم و عشق به خودم داشتم خیلی زود تونستم اون باور مخفی رو تغییر بدم و حسم رو همون روز خیلی خوب کنم و البته الان هم دارم روش کار میکنم چیزی هست که همیشه باید روش کار کنیم و دقیقا همون روز که میخواستم از فرد خداحافظی بهتون گفتم بکنم این تغییرات دقیقا نیم ساعت قبلش ایجاد شده بود و کلا نمیدونم چجوری بهتون بگم احساس غالب بر من جو اون رابطه کلا تغییر کرد اصلا ما حرفی از جدایی نزدیم جنس رفتار اون کلا تغییر کرده بود و عشق و مهربانیش رو نسبت به من به طرق مختلف بیشتر ابراز میکرد و احساس عشق نسبت به خودم میکردم از خودم لذت میبردم و یه حس رهایی و ازادی درونی رو داشتم و میدونستم که قراره بی نهایت عشق زیادی رو جذب کنم چون خودم عاشق خودم هستم چون به خودم اهمیت بیشتری میدم و احساس لیاقت بیشتری رو به خودم دادم و… واقعا وقتی یک باور تغییر میکنه چقدر زندگی لذت بخش تر و زیباتر و شاد تر میشه حتما بهتون توصیه میکنم روی باورهاتون کار کنید

    و چون میشه گفت مدار هامون بهم نزدیک بود وقتی این باور ها رو درست کردم این رابطه خودش ترمیم شد و اگه از هم جدا میشیدیم هم اشکالی نداشت من با عشق خودم رو دوس داشتم و باور های قوی تری ایجاد میشد و یک رابطه عالی دیگه که نزدیک که هم مدار با من باشه رو خلق میکردم

    خوب دیگه خیلی نمیخوام به این قضیه بپردازم چون قصد من از این نظر ارتباط این موضوع به بحث این مسابقه یعنی همون سلامتی و جوانی و درمورد ورزشکارا بود

    خوب بعد از این من توجه و درکم نسبت به این موضوع بیشتر شد که ما انسان ها واقعا باور هایی رو داریم که به دلایل مختلف اصلا فکر نمیکنیم وجود دارن درونمون و مثل یک چیز مسموم کننده در وجود ما قرار گرفتن

    و درمورد ورزشکارا هم همینطوره هر چقدر هم که اونا باور هایی مثل این داشته باشن که خوب اره مثلا ما ورزشکاریم قطعا بدن مون و خودمون از بقیه مردم جوون تر هست و … ولی گاها باور ها و تصوراتی رو دارند درمورد خودشون از چیز هایی صحبت میکنن و فرکانس هایی رو ارسال میکنن که خوب بلدن در ضمیر ناخوداگاه ما قایم بشن و استتار رو بخوبی انجام بدن که حتی شاید ما به فکر مون هم نرسه

    مثلا اون ورزشکار همیشه تصور میکنه که خوب الان مثلا پیر شده داره مدال هاش رو نشون بچه هاش دوستای بچه هاش و… میده ومیگه اره مثلا منم یه زمانی توی جوونیم این جوری بودم ورزشکار قهاری بودم و الان زمانه پیر مون کرده یا مثلا میخواد این رو بیان کنه که اره منم توی زمان جوونیم اینجور افتخاراتی رو داشتم که الان که اخر عمرمه من اینجور افتخاراتی رو از خودم گزاشتم اره من هستم اره من وجود دارم و من میخوام توجهات مختلفی رو داشته باشم یا کسی شاید باورش به اینگونه نباش و فقط بخواد مثلا وقتی بچه هاش بزرگ شدن بعنوان یک پیر و یک کسی که مثلا دیگه بقولی سنی ازش گزشته و پیر شده راهنمای راه بچه هاش باشه و همه تصورات حرف ها و باور هاشون بر اینه که اخرش به یک انتها میرسن به یک پیری و یک زوال

    و حق هم دارن خوب هر چیزی که در جهان مشاهده کردند همینطور بوده یک درخت رو میدیدن که خوب رشد میکنه واخرش بلاخره یا یروزی قطع میشه یا میوفته یا به علت های مختلف خشک میشه { البته درخت هایی رو ما داریم که قدمتی به اندازه قبل از میلاد مسیح دارن } و بسیاری از درختان دیگه که 4 هزار سال و 5 هزار سال و … عمر دارن

    و فکر میکنن که قراره سر خودشون هم اینجور در بیاد یا مثلا حیوانات رو میبینن که میمرن و چون نمیدونن اخه اونا موجوداتی هستن که از قبل برنامه ریزی شدن یه مسیری رو طی کنند هر چند که همون ها هم مثل درختان بسیار بسیار عمر درازی دارند و بسیار پر حاصل و… هستند اما مشکل اینجاست که ما باور نداریم یا اصلا نمیدونیم که ما خودمون دارای فرکانس و اختیار هستیم و خداوند مارو قادر به این ساخته که هر جوری که دوس داریم زندگی مون رو خلق کنیم و وقتی که این رو باور میکنیم واقعا همون میشه و ما میتونیم همیشه جوون باشیم توضیحات بیشتر این مورد انرژی و این که ما میتونیم خودمون زندگی مون رو شکل بدیم من در نظر قبلم در صفحه 4همراه با مثال براتون گفتم و اگه دوست داشتید میتونید مطالعش کنید و الان هم میخوام براتون مثال های بیشتری رو بزنم

    یک نمونه مشهور و تاریخی اون زلیخا همسر سابق عزیز مصر و بعد از زمانی هم همسرت حضرت یوسف شدند و همه ما از این که حضرت یوسف زلیخا رو جوون کردند خبر داریم و این در تاریخ و قران هم ثبت شده و خوب قضیه از این قراره که زلیخا بت پرستی رو در پیری کنار میزاره و به توحیدیت خداوند ایمان میاره و اینقدر باورش رو قوی میکنه و خودش رو در مداری قرار میده که از طرف خداوند به حضرت یوسف وحی میشه که زلیخا رو جون کنه و این دلایل مختلفی داره یکی این که شاید زلیخا میخواسته دوباره جوون بشه و خدارو عبادت کنه و شاید به هر علت دیگری بلاخره هر علتی که بوده باعث شده که زلیخا در مدارش قرار بگیره و خداوند به یوسف فرستنده خودش این رو میگه که جوونش کنه و این عملی شد و زلیخا واقعا جوان شد با یوسف هم ازدواج کرد و این کاملا نشون دهنده ی اینه که یک فرد چگونه میتونه از پیری دوباره جوون بشه و بدنش کلا تغییر کنه

    همینجا به یک سری از ابهامات تون پاسخ بدم

    سوالاتی که شاید واستون پیش بیاد :

    1- چرا زلیخا وقتی در مدار جوانی قرار گرفته و این خواسته رو داشته خداوند از طریق یوسف این کار رو واسش کرد مگه خودش نمیتونست خدا؟ اولین موضوع که همین کار ها دقیقا از طرف و قدرت خداوند بوده و همین جوون کردن زلیخا و هر مورد دیگه ایی از قدرت همین انرژی هست بلکه یوسف فقط یک واسطه بوده و اگر ما فرستنده خداوند رو قبول داشته باشیم این رو میپذیریم و باور توحیدیت موردی پیدا نمیکنه و مورد بعدی که میتونه وجود داشته باشه شاید این باشه که مثلا زلیخا واقعا در مدار جوانی قرار داشته اما کاملا از موضوع اگاهی نداشته و مسیری هدایت شده مثلا یوسف که در مدارش بوده و یوسف بعلت این که هم زلیخا در مدارش بوده و هم این انرژی هم به خواست زلیخا شکل میگرفته و این که پیامبران به اذن و اجازه خداوند در مداری هستند که میتونن در طبیعت دخل و تصرف کنند و از طرفی بازم میگم زلیخا در مدار جوانی بوده این اتفاق افتاده { من اینارو صد در صد تایید نمیکنم فقط احتمالاتی هست که میدم ولی این رو به قطع یقین میدونم که زلیخا قطعا در فرکانس و مدار جوانی بوده که این رو تجربه کرده}

    و یک احتمال دیگه ایی که میتونه باشه مثلا این که اصلا زلیخا در مداری و خواسته ایی قرار گرفته که باید این اتفاق میوفتاد یعنی حتما مثلا یوسف جوانش میکرد و این مورد در میان مردم اتفاق میوفتاد تا مثلا مردم قدرت خدای توحیدی رو بیشتر ببینن

    و این رو میگم همه این اتفاقات در مدار هم بودن و مثلا اگه زلیخایی نبود و یا در مدارش قرار نمیگرفت و هیچوقت تغییری نمیکرد و بت پرست بود قطعا خداوند و یوسف به هزاران طریق دیگر میتونستن این توحیدیت خداوند رو به اثبات برسونن

    زلیخا هم قطعا در مداری قرار گرفت که بتونه اینارو تجربه کنه.

    برای درک بهتر این موضوعات بهتون توصیه میکنم نظرم در صفحه 4 و همینطور نظرات دیگر دوستان و همینطور کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم و دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها مخصوصا جلسه 9 و10 رو بخوبی ببینید بخونید و بهش عمل کنید

    براتون ارزوی موفقیت عشق شادی وسلامتی رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    سعید خرم دل گفته:
    مدت عضویت: 3458 روز

    سلام دوست عزیز

    خواهش میکنم و بسیار خوشحالم که این نظر به شما کمک کرد

    اگر سوالی داشتید زیر همین نظر بپرسید حتما اگه جوابش رو بدونم بهتون پاسخ میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سعید خرم دل گفته:
    مدت عضویت: 3458 روز

    سلام دوست عزیز

    درمورد مثال اهنربا حق با شما دوست عزیز هست قصد من این بوده که بیان کنم انرژی های هم فرکانس در مسیر همدیگه رو جذب میکنن و اونایی که مشابه و هم فرکانس هم هستن در مسیر هم قرار میگیرن و این چیزیست که اثبات شده اما اشتباه از من بوده و مثال اشتباه رو اوردم و کاملا درمورد مثال دچار اشتباه شدم و ازتون بسیار ممنونم که این مورد رو بهم گفتید

    اما درمورد توضیحات بعد من فکر نمیکنم دچار توهم شده باشم چون من چندین تجربه مختلف در حوزه سلامتی داشتم و نتایجش رو خودم به چشم دیدم مبحث این که بدن ما و تماما دنیا همه از انرژی ساخته شده رو میتونید در فیزیک کوانتوم جستجو کنید و یک مطلبیست که از هر فیزیکدانی بپرسید بهتون اثباتش میکنه درمورد این که بدن ما تاثیر پذیر از اندیشه های ما هم هست میتونید جلسه 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو مشاهده کنید استاد درمورد نظریه دوگانگی موج زره توضیح میدن این که این انرژی که وجود داره به شکل متفاوتی پاسخ میده به افکار و دیدگاه های مختلف این که این انرژی پویا هست وتغییر میکنه همینطور این مورد رو در یوتیوب هم میتونید جستجو کنید

    و اون تجربیاتی که از خودم بود رو گفتم خودم تجربه کردم من دراوردی نبوده و اگر شما فکر میکنید توهم هست خوب میتونید نظریات و تجربیات بقیه دوستان رو هم بخونید همینطور توضیحات استاد رو و نتایجی که افراد گرفتند

    و همینطور مثال هایی که زدم از افرادی که در مستند راز بودند و سلامتی شون رو بدست اورده بودند و یا اون خانم لوئیز ال هی اینا افرادی بودند که کتاب ها شون موجوده خود خانم لوئیز ال هی به هزاران نفر کمک کردند که بیماری هاشون رو شفا بدند و موارد دیگر

    قصد من کمک و راهنمایی به شما دوستان عزیز هست اگه سوالی داشتید و من رو قابل قبول بدونید حتما بهتون پاسخ میدم

    و بابت مثال اشتباه از شما و دوستان عذر خواهی میکنم چون مثال اینجا کاربردی نداشته و به موضوعی دیگه ربط پیدا میکرده روی موضوعی که اینجا باید تاکید میداشتم توی مثال این بود که هم فرکانس ها در مسیر هم قرار میگیرن. عذر خواهی منو بپذیرید

    براتون ارزوی موفقیت عشق شادی و سلامتی رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سعید خرم دل گفته:
    مدت عضویت: 3458 روز

    بزارید درمورد اهنربا توضیحات دیگه ایی بدم که اگر ابهامی بوجود اومده حل بشه

    اهنربا رو مثل یک شی دیگه در نظر بگیرید مثل یک ماشین مثل یک گوشی یا یک کفش و … هر کدوم از این شی ها فرکانس خودشون رو دارند و وقتی که ما روی هر یک کدوم از اینا توجه میکنیم از طریق تصورات یا کلام مون و… که هر یک از این ها خودشون نیز انرژی هایی هستن اینا به یک جهانی از انرژی ارسال میشن و این انرژی ها انرژی های مشابه خودشون رو دریافت و جذب میکنن یعنی منبع ارسال انرژی ماییم که همون تصورات و باور ها و … ماست و این انرژی ها به سمت ما جذب میشن وقتی مدار و فرکانس ما بر روی اون انرژی ها قرار بگیره

    اما شاید سوالی که برای دوستان پیش بیاد پس چجوریه که در اهنربا دو قطب مخالف هم رو جذب میکنه و قطب های موافق هم دیگه رو دفع میکنن به مبحث ویژیگی اهن ربا بر میگرده هر قطب اهن ربا میدان مغناطیسی خودش رو داره که طوری که خدا قانونش رو قرار داده اینه که هر قطب با قطب مخالف خودش که میتونه سازگاری از نظر ویژیگی های فیزیکی شیمایی و… رو داره و هم فرکانسی داشته باشه جذب هم بشن و نظم و قانون خداوند هست

    پس اهن ربا یک شی هست با خصوصیات فیزیکی خودش و ما انسان ها هر شی دیگر با ویژیگی های خاص خود اما همه این ها از یک انرژی تشکیل شدن که وقتی ما روی یک قسمت خاص از اون توجه میکنیم و انرژی های مشابه خودش رو ارسال میکنیم همون رو بیشتر به سمت خودمون میکشیم و جذب میکنیم بفرض وقتی شما توجهت روی اهنربا باشه خوب اتفاقی که میوفته اینه که مثلا برنامه های اموزشی رو درمورد اهنربا میبینی دوستت رو میبینی که مثلا یک اهنربا دستشه یا یک اهنربا بهت هدیه داده میشه و … یعنی در مدار هم قرار میگرن و درمورد سلامتی و … هم همینطوره

    حتما هم نظریه دوگانگی موج ذره رو توی یوتیوب سرچ کنید و ببینید و اگر دوره راهنمای عملی رو دارید جلسه 10 رو بخوبی ببینید

    با از هم از شما و هم از دوستان عزیز معذرت میخوام بابت اشتباهی که در بیان و نوع مثال داشتم و بسیار از شما دوست عزیز سپاس گزارم که این مورد رو بهم گوش زد کردید

    براتون ارزوی موفقیت عشق شادی وسلامتی رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: