رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم» - صفحه 17
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-44.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-12 09:48:162024-06-27 06:20:54رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان عزیز
ممکنه عنواین تکراری باشه ولی برداشت از یک عنوان برای هر کس متفاوت است.
نظر من اینه که ورود یه ادم به محیط حرفه ای ورزشی هر سنی میتونه باش البته تا یه سنی مثلا 14 سال بچه ها تحت تاثیر باور های خانواده هستن پس ممکنه در مورد زمان شروع در سنین پایین حق انتخابی نباش مگر کودکی که در یک خانواده با فکر باز بوده باش و بتونه از سن خیلی کم تصمیم برای ساختن ایندش بگیره
من زندگی نامه های مختلفی رو مطالعه کردم همیشه کسانی که موفق شدن در کودکی یا اعتماد به نفس خیلی بالا بوده یا کسایی که اعتماد بنفس اون هارو بالا میبرده پس زمان شروع به این عوامل بستگی داره و اما زمان اوج و پایان یک شخص به عوامل خیلی زیادی بستگی داره
اولیش و مهم ترینش به نظر من هدف اون ادمه
مثلا کسی که میخاد تو اوج خداحافظی کنه توان بدنی واسش مطرح نیس
یا کسی که دوس داره صرفا کسب درامد داشته باش بعد از کسب ی پول زیاد از ورزشش میره سراغ یه تجارت و کلا بیخیال ادامه دادن میشه
یا کسی که هدفش سلامتی بوده این ادم تا جایی ادامه میده که به سلامتیش لطمه نزنه
کسی ک دنبال شهرته هم انگیزه قوی نداره
اما کسی که هدفش عشقه و لذت بردن از اون ورزش هیچ وقت دست ازش نمیکشه هیچ وقت چون بر این باوره که زندگی کردن یعنی اون ورزش و انجام دادنش
شاید در اثر تحلیل رفتن بدنش تو سن 60 سالگی تو تیم ملی بازی نکنه ولی با دوستانش هنوز ادامه میده
دومین دلیل باوره
وقتی کسی باور داره عمر مفیدش 70 ساله پس 40 سالگی میش بازنشستگی اون ادم ولی وقتی باور داره عمر مفیدش 100 سالگیه و تا 100 سالگی میتونه به چیزی ک عاشقشه برسه و ازش لذت ببره دگ راحت کوتاه نمیاد خودشو قوی تر از اونی میبینی که فکر و باور بزرگشو یه ماهیچه و ی جسم محدود کنه
دلیل سوم هم تاثیر پذیری ما ادم هاست
اگر همه بگن دوره طلایی فوتبال 20 ساله کسی واس شکستنه این باور بقیه کاری نمی کنه انگار همه ما یاد گرفتم همه چیز هارو همون جوری که هست بپذیریم نه اونجوری که میخایم
دلیل چهارم عدم تشنگی افراد در یاد گیری هست و اینکه همیشه باید در هر سنی ما برای بهتر شدن تلاش کنیم و سعی کنیم ذهن خلاق وخودمون و تغذیه کنیم تا هیچ وقت کم سو نشه و جایی برسه که با نبودن اشتیاق و انگیزه و خلاقیت به شرایطمون و اینک مثل همه هستیم عادت کنیم
درست میفرمایید
دقیقا همینه
کلا هدف ها بین آدما متفاوته
ی نفر ورزش میکنه ک تناسب اندام داشته باشه و سلامتیش براش مهمه
و یک نفر هم برای ظاهر خودش این کارو میکنه برای ی مدت خاصی
و البته هر کسی برای خودش اون هدفه مهمه و ما نباید بگیم اشتباهه یا درسته
بنا ب خواسته های خودش بوده
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز و همه دوستان
ابتدا تبریک بگم به همه ی دوستان عزیزی که در قسمت قبل جزو ده دیدگاه عالی شدن و تبریک به برنده ی عزیز
اما سوالی که استاد مطرح کردند دقیقا درباره باور بود استاد خودشون پاسخ رو دادند که عامل اساسی و پایه ای باور هستش اما فرمودند که این موضوع رو کامل توضیح دهیم
چند سال پیش که تازه با مباحث روانشناسی و موفقیت آشنا شده بودم اساتید همش از واژه باور استفاده میکردنداما هرگز تعریف دقیقی از باور ارایه نکردن و فقط گفتن که تکرار زیاد یک فکر نتیجه اش باور و این اشتباه ترین تعریفی بود که از باور آموختم و واقعابرای من مفهوم گنگی بود اما به لطف خدا مدتی قبل تونستم به یک مفهوم برای باور یابم که واقعا نقطه عطفی بود برای من و تعریفی که من از باور برای خودم در نظر گرفتم با توجه به توضیحات استاد در مورد باور:
(((باور یک چهارچوب ذهنی است که گستره یا محدوده عملکردی یعنی اقدامات و افکار و گفتار مارا تعیین میکند)))
این تعریف من از باور بود.
با توجه به توضیحات شما استاد در مورد خدا و ظرف ذهنی ما و اینکه فرمودید که خدا یک انژری هست و و ما به اون شکل میدهیم دیدگاه و درک جدیدی پیدا کردم که میخواهم با شما در میان بزارم.
اگر در ایات قرانی دقت بکنیم می بینیم که خدا از قدرت نامحدود خودش به ما خبر میدهد و میگوید که من قدرتی دارم که به هر چیزی که بگویم بشو میشود اما خوب و بد را مشخص نکرده و در آیات دیگر قران فرموده که ما به انسانها کمک میکنیم که چه بخواهند به سوی نیکی حرکت کنند یا به سوی بدی در هر صورت آنها در مسیری خواه خوب یا خواه بد هدایت میشوند پس نمی توان خوب و بد را برای خدا در نظر گرفت اما نکته اینجاست که این چه ربطی به ما دارد و تاثیر ان در زندگی ما چیست؟؟؟؟
همه ی ما انسانها قدرت برابری داریم(خیلی مهم)و تنها چیزی که به ما قدرت بینهایت می دهد چهار چوب های ذهنی ماست اما چرا؟؟؟
حالا که میدانیم که جهان سراسر انرژی و فرکانس هست و خدا که منبع و سرچشمه انرژی است.افکار و اندیشه های ما هم انرژِی هستند.
وقتی که با تکرار افکار مشابه آن افکار را به افکار غالب ذهنمان تبدیل میکنیم یعنی ما به یک شیوه خاص و در یک چهار چوب خاص فکر میکنیم پس میتوان گفت که یک چهار چوب شکل گرفته است.بعد با جاری کردن انرژی نامحدود وقدرتمند (یعنی خدا)در چها چوب ذهنمان به آن شکلی خاص میدهیم و همان شکل باور را در زندگیمان خلق میکند و به ما نشان میدهد پس طبق گفته های استاد که می فرمایند جهان باور های مارا به ما ثابت میکند.الان میتوان نتیجه گرفت که ما بینهایت قدرتمند هستیم اما با چهاچوب های مناسب ذهن.وقتی که این انرژی نامحدود را در یک مسیر خاص هدایت میکنیم یعنی انرژی منبع یا خدا در حال خلق آن هدف یا خواسته میباشد ونباید به قدرت و بزرگی این انرژی شک داشت. هنگامی که ما به جای انرژی منبع انرژی یک شخص دیگر را در چهارچوب های ذهنمان جاری میکنیم و یا به اصطلاح قدرت را از خدا گرفتیم و به شخص دیگری دادیم پس هیچ گاه نتیجه قابل قبول دریافت نمیکنیم.روزانه هزاران فکر و اندیشه در ذهنمان شکل میگیرد که آن انرژی نامحدود را به هر سمت و سویی که بخواهند می برند و این بر عهده ماست که آگاهانه آن انرژی نامحدود و قدرتمند را در مسیر خواسته هایمان هدایت کنیم و خیلی مهم است این انرژی را در پشت موانع و سدهای ذهنی به زندانی نکنیم و فقط به قدرت خود و خدا ایمان داشته باشیم چرا که خداست که خلق میکند و هیچ غیر ممنکنی برای خدا و جود ندارد. الان با تمام وجودم حس میکنم که من خالق سرنوشت خودم هستم و برا ی رسیدن به هر خواسته و یا آرزویی نیازی به سختی کشیدن نیست فقط کافی ست که خدا برای آن کار بفرستم و برای خدا زمان و مکان هیچ معنی ندارد و پوچ است پس فقط کافی است که خدا را باور کنم با چهار چوب های ذهنی درست.
و اما پاسخ سوال استاد:
با توجه به توضیحاتی که دربالا عرض کردم این ما هستیم که موانع و ترمز های ذهنی را برای خودمان میسازیم و الان میفهمم که همرنگ جماعت نشدن واقعا سخت است و جرات و جسارت میطلبد اما نتایجش هم شگفت انگیز است همانند نتایج استاد بزگوارم آقای عباس منش.احتمالا از سالها قبل باتوجه به شرایط و اوضاع ورزش کاران در سن 20-25 تواتستند که به نتایج بزرگی دست یابند اما از این سن به بعد نتایج کوچکتر و کوچکتر شاید به همین دلیل باشد که این محدودیت و باور شکل گرفته که نمی توان در سن های بالاتر به نتایج بزرگی رسید من سرچشمه این باور را نمیدونم اما میدونم که یک محدودیت ذهنی است و میتوان برطرفش کرد مانند راجر بنیستر یا محمد هریس پاکستانی که در یکی از شهر های پاکستان با محدودیت های موجود و یک کشور جهان سومی توانست با طراحی یک قالب وردپرس به ثروتی حدود 80میلیارد تومان دست یابد.
پس محدودیت ها فقط در ذهن وجود دارد.
نتیجه گیری:دوستان عزیزم بییایم با ساختن چهارچوب های ذهنی در راستای رسیدن به اهداف و خواسته هامون انرژی نامحدود یا خدا را در ان مسیر هدایت کنیم چون خدا کارش را به خوبی بلد است پس تو چه بخوای خوبی خلق کنی یا شر بیافرینی برایت خلق میکند پس چه بهتر خواسته و آرزوهایمان را خلق کنیم.
به امید و توکل به خدا به زودی خبر موفقیت های بزرگ خودم رو با شما خانواده ی عزیزم و همچنین یک پدر مهربان و استادم آقای عباس منش عزیز(من هم خودم رو مثل آقای رابرت کیوساکی میدونم که میتونم از وجود دو پدر بهره ببرم سنم هم 24 سال هست) در میان خواهم گذاشت.
برای یکایک شما دوستان عزیز آرزوی موفقیت و رسیدن به خواسته هاتون رو دارم در پناه قدرت مطلق شاد و پیروز باشید
یا حق
سلام دوست عزیزم آقای نیما شریفی امیدوارم که حالت عااالی باشه
سپاسگزار خداوندم که آگاهی منو نسبت به خودش بیشتر میکنه.
بسیار لذت بردم و آگاه تر شدم مخصوصا که در مورد قدرت نامحدودی که در درون خودمان هست گفتید و باور مرا قویتر کردید سپاسگزارم.
یک حدیثی از امام علی خیلی وقت پیشا دیده بودم که میگفت آدم سه پدر دارد اولیش پدر خودمان است دومی پدر همسرمان و سومی آموزگاران هستند.
ومن خیلی خوشحالم و سپاسگزار خداوندم که پدری چون سید حسین عباس منش دارم.
آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه چیز میرسید.
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?
آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه
سلام دوست عزیزم آقای اشرفی عزیز
من هم سپاس گذار خدا هستم به وجودم در جمع شما دوستان گرامی
براتون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
یا حق
ممنونم از وقتی ک گذاشتین و اینقدر مفصل نوشتین
خیلی عاالی بود
فقط ی نکته ای ک هست اکثر ماها قبل از ینکه با این مفاهیم آشنا بشیم ب قول شما درک درستی از این موضوع باور نداشتیم.
فقط با چهارچوب ذهنی ک از قبل داشتیم همه چی رو میسنجیدیم.
بیشتر هم اتفاقات رو ب عوامل بیرونی نسبت میدادیم
و این باعث میشد ک احساسمون بد و بدتر بشه و از اون دست اتفاقا بیشتر وارد زندگیمون بشه
ک ما دلیل موجحی نداشتیم و کلا همه رو مقصر میدونستیم
خوشحالم ک اینجا هستیم و نظام باورهامون رو شناختیم و با تغییر فرکانس هامون کلا جدا کردیم خودمونو از باور های محدود کننده
سلام دوست عزیزم آقا رضای عزیز
از شما ممنونم که نکته خیلی عالی رو بیان کردید و فرمودید که ما شرایط و اوضاع بیرون از خودمون رو مقصر میدونیم و این هم بی دلیل نیست دوست من این هم نشات گرفته از فرهنگ غنی ماست که هر اتفاقی رو به خارج از کشور ربط میدهیم و نمیدانم ما اینجا چه کاره ایم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پیروز و سربلند باشید دوست من
ورزشکارانی که رقابت می ککنند و در مدال های المپیک و دنیا مدال می آوردند برای سایر افراد الگو هم می شوند.
به این ترتیب افراد بسیاری باورهای عالی و قهرامانی در ذهن شان به وجود می آید .
دنیا در حال گسترش و فراوانی است .
رقابت هم بیشتر می شود و قهرمانان جدید از راه میرسند .
فقط سن عامل موثر نیست بلکه پیشرفت و رقابت در آن رشته ورزشی بیشتر می شود . رقبا و مدعیان جدید با مهارت های بالا از راه می رسند.
که در صورتی که باورهای بهتری از قهرمانان در گذشته داشته باشند جایگزین انها می شوند.
چون به توانایی خود باور دارند وحتی می خواهند رکورد های قبلی را جابجا کنند.
پس با گذشت زمان تعداد مدعیان و کسانی که ورزشکارند و باورهای بهتر دارند بیشتر هم می شود که در صورت بهتر بودن به مراحل بالاتر می رسند.
مثلا در رشته کشتی کشور ما مدعی است و باور دارد می تواند قهرمانان جدیدی مرتب و هر ساله پرورش دهد که حتی از قبلی ها هم بهتر هستند.
رشته های ورزسی پیشرفت می کنندو بهتر و بهتر می شوند.
به سن ارتباطی ندارد به جسارت و توانایی افراد بر می گردد و کسانی که باورهای عالی ترین ساخته اند فارغ از سن اشان انتخاب می شوند و برای میادین جهانی انتخاب می شوند . که موفقیت آنها در ادامه همچنان به باورها و اعتماد به نفسشان بر می گردد.
با سلام به تمام دوستانی که باور دارن ماییم و باورهامون
به نظر من اینکه چرا ورزشکاران از یک سن خاصی کنار میرن و ادامه نمیدن چندتا دلیل میتونه داشته باشه:
1-اینکه اونها برای خودشون محدودیت ذهنی ایجاد کردن و باور دارن قدرت جسمانیشون از یک سنی به بعد تضعیف میشه و این باور بدلیل رواج نود و نه درصدی توی جامعه ورزشی به یک قانون نانوشته تبدیل شده و هر ورزشکاری با رسیدن به اون سن خودش این قانون نانوشته رو اجرا میکنه و مهر تائیدی میزنه به باورها و از حوزه ورزشی کنار میره.
2-اینکه درصد بالایی از آدمها برای خودشون زندگی نمیکنن (عدم عزت نفس ).اونها برای مردم زندگی میکنن و فقط بدنبال تائید دیگران هستند و ورزشکارا چون دوست دارند در نظر مردم و هوادارانشون همیشه خوب باشن و چون باور دارن از یه جایی به بعد افت میکنن و نمیتونن توقعات موردنظر هوادارانشون رو برآورده کنن در اوج موفقیت از ورزش کناره گیری میکنن تا همیشه یاد و خاطرشون در ذهن مردم خوب باقی بمونه.
3- اینکه اونا فقط برای خودشون یک هدف مشخص کرده بودن و وقتی به اون هدف میرسن بجای تعیین اهداف بزرگتر بی انگیزه میشن و متوقف میشن و این مثل آبی که یه جا بمونه میگنده ، قابلیتای اونا هم افت میکنه و تحلیل میره.
4- اکثر آدمها دوست دارن یه حوزه امن مالی داشته باشن و وقتی به این حوزه میرسن دوست ندارن این حوزه رو رها کنند چون باور ندارن میتونن بالاتر برن و برای ورزشکارا این حوزه امن دقیقا همون زمانیه که اونا به اوج موفقیت ورزشی و درآمدیشون رسیدن و پس از اون چون فکر میکنن دیگه این لحظه ها تکرار نخواهند شد کنار میکشن و سعی میکنن با درآمد حاصله تا به اون روز کاری رو شروع کنند و همچنان کم وبیش در این حوزه امن مالی باقی بمونند.
ودر نهایت میبینیم که تمام موارد گفته شده برمیگرده به باورها
با امید به روزی که بتونیم بهترین باورها رو در هر زمینه ای در خودمون ایجاد کنیم و به این شکل به پیشرفت خودمون و جهان هستی کمک کنیم برای تک تک دوستان بهترین باورها رو آرزو میکنم.
ممنونم از دیدگاه خوبتون
گزینه ی دوم و سوم رو خیلی خوب بیان کردین
امیدوارم که همه ما در مسیر پیشرفت باشیم و هر چه بیشتر درون خودمون رو بشناسیم :)
من هرگز به این جمله باور ندارم و نخواهم داشت که ورزشکار از سن 25 سال به بالا دیگه زمان اوجش نیست!!!
هرگز نمیشه گفت که توانایی و استعداد بازیکن تا سن خاصی هست و بعد از اون نیست!
کاملا این جمله غلطه!
ورزشکارها و بازیکن های بزرگی در دنیا هستند که تا روز اخری که فوتبال بازی میکنن، بهترین بازیکن در پست خودشون هستن! مثلا کی؟؟
?? بوفون ?? :
بوفون همیشه بهترین الگو من در زندگی هست. کسی که شاید به اندازه خیلی از دروازه بان ها، دستاورد های تیمی نداشته باشه(مثل قهرمانی چمپیونز لیگ) اما همواره شاد هست و تلاش میکنه تا رکورد بزنه و بهترین دروازه بان دنیا باشه و هر سال هم بهترین دروازه بان ایتالیا و برخی مواقع بهترین دروازه بان دنیا معرفی میشه.
??
خیلی خیلی برام اموزنده بود که میشه بدون دستاورد هم حس و حال خوبی داشت، میشه بهترین خودت باشی حتی اگه دستاورد های بزرگی کسب نکنی! بوفون تا حالا قهرمان چمپیونز لیگ نشده اما هنوز در سن تقریبا 40 سالگی، فوتبال بازی میکنه و هروقت کارشناس فوتبالی میگه بوفون تمام شده، در بازی بعد بوفون با سوپر واکنش هاش نشون میده که هنوز اماده ترین و بهترین دروازه بان جهانه!
??????
===== چرا یه سری بازیکن ها زود تموم میشن؟ ======
ما چون خیلی از بازیکنا چون هدف کوچیکی دارن و یا بعد از رسیدن به هدف دیگه تلاش نمیکنن(هدف کوچیکی مثل صرفا پولدار شدن و کسایی که فوتبال چین رو انتخاب میکنن مثلا، تلاش نکردن برای هدف هم مثل پدرو تو آث میلان که فوق العاده بود اما تا بهش توجه شد و به هدفش رسید، دیگه تلاش نکرد و شد پدرویی که سر نخواستنش دعواس!! یا حتی کاکا بهترین بازیکن ممکن آث میلان که بعد رفتن به رئال دیگه نیست شد فوتبالش!)، فکر میکنیم بهترین سن شکوفایی بازیکن ها 20 تا 25 سالگی هست!
???? ???? حسن بیت سعید 20 تا 24 سالگی اش کجا بازی میکرد؟ دسته دو و یک!!! اما بعد از روند تکاملش اومد لیگ برتر و خیلی هم موفق شد تو تیم هاش در صورتی که سن اش 27 هست!! یا جیمی واردی بازیکن لستر سیتی!!! که میگن کارگر بوده! جیمی واردی کارگر بود بعد الان که 30 سالش هست شده بازیکن فوتبال و خیلی هم فوق العادس تو تیمش!
علی کریمی ، مهدی مهدوی کیا و… بازیکن هایی که توانایی هاشون تا روز اخری که فوتبال بازی میکردن حتی زیادتر میشد!
همه چیز به باور خود بازیکن بستگی داره! اگه بخواد همیشه پیشرفت کنه و این پیشرفت ، همراه با حس خوب باشه و از خودش و داشته هاش لذت ببره و شاد باشه، مسلما تا 40 سالگی حتی بیشتر!! میتونه بازی کنه اونم با بهترین کیفیت ممکن.
اگه هم دنبال پول باشه فقط، بعد از رفتن به لیگ چین مثلا، اشباع میشه و دیگه انگیزه اش از دست میره و شاید 2 سال بعد از رفتن به این لیگ بتونه خیلی عالی بازی کنه! بعدش دیگه نه! اگه هدف فقط تیم خاصی باشه میشه مثل کاکا که بره رئال و بعدش دیگه انگیزه اش از دست بره! و تبدیل به یک نیمکت نشین محض بشه!
البته بازیکنی مثل پائولینیو میتونه با بازی تو لیگ چین و انگیزه داشتن و بیشتر خواستن و تلاش کردن، امروز بیاد تو بارسلونا بازی کنه وحتی از بهترین بازیکن های اون تیم بشه! اینم هست.
به به
چ نظر کاملی
مرسیییی از نام بردن الگوهاایی ک گفتین
مخصوصا بوفون :)
بنام الله یکتا که برای من قلم میشود تا دیدگاه خودم رو براتون بنویسم.
همونطور که میدونیم تنها عاملی که نتیجه رو خلق میکنه باور و فرکانسِ افرادِ
ورزش کارهایی که باورهای محدود کننده ای درباره ی سن و موفقیت در ورزش دارن وارد مداری میشن که توی سن های بالاتر خداوند به شکل شرایط بد و نامناسب براشون ظاهر میشه و به تمرینات و ایده هایی که اونا رو به پیروزی و قهرمانی میرسونه هدایت نمیشن همینطور انگیزه ی موفقیت هم در اونا از بین میره و به همین سبب همیشه در احساس بد و ناامیدی هستن که نتیجه ی این فرکانس اتفاقات و شرایطیِ که احساس بد و ناامیدیِ بیشتری رو تجربه کنن که میشه شکست در مسابقات و در اخر مثال هایی رو میارم که درک این مسئله براتون بهتر و ملموس تر باشه.
زمانی که در مدار اتفاقات بد و ناامید کننده هستن
١_ هماهنگیِ خودشونو از دست میدن که این به تنهایی باعث میشه که در بدترین زمان در بدترین مکان قرار بگیرن(موقعیت بد در زمین بازی،خوردن غذایی که مسموم بوده، مریضی های بدموقع، درگیری های الکی که ذهنشونو درگیر میکنه و نمیتونن بخوبی روی کارشون تمرکز داشته باشن) و هزاران اتفاق بد ناخواسته ای که ناشی از مدار نامناسبشون هست میفته که روی ورزش حرفه ایشون تاثیر منفی میذاره
٢_مربی های نامناسب رو جذب میکنن
٣_ تمرینات نامناسب رو جذب میکنن
4_ توی بازی ها حرکات مناسب بهشون الهام نمیشه و توی شرایط فکری ای قرار میگیرن که بدترین عملکردهارو بروز میدن
و در اخر باید بگم که همه ی این اتفاقات مثال هایی بود که در مدار نامناسب برای این افراد اتفاق میفته و در نهایت باعث شکست اونا نه ناتوانیِ جسمی.
Peace
سلام خدمت دوستان عزیز و استاد عباس منش عزیز
به نظر من ما شدیدا تحت تاثیر القائات فرهنگی و بینشی از طرف اجتماع ,رسانه,خانواده و معلمین بوده و هستیم …بعضی از باورهای بسیار قوی و ریشه دارتر در دل اجتماع رسوخ کرده است و مردم به واسطه ی این باورهای اشتباه دارای استدلال و بینش اشتباه شده اند…در مورد دوران طلایی یک ورزشکار صدها سال این باور را در اعماق وجود نسل ها قرار داده اند که از یک دوره ی مشخص به بعد بدن رو به افول می رود و چون این باور و ذهنیت را در اذهان مردم در طول دوران جای داده اند ,مرتب شواهد و مدارک قوی هم در این مورد بدست می آورند .این شواهد می تواند استنادات علمی یا لیست ورزشکارانی باشد که در این دوره ی سنی رو به افول رفته اند…ولی ما آن طرف قضیه را هم بارها دیده ایم مالدینی ..فدرر ..مایکل جردن..علی دایی..شوماخر … بوفون وخیلی های دیگر….شاید دلیل اصلی اینکه این افراد توانسته اند برخلاف جریان فکری رایج حرکت کنند توجه نکردن به آمار و استنادات قبلی به صورت آگاهانه و یا شاید هم ناآگاهانه بوده است…داستان راجر بنیستر در مورد القا کردن باورها در طول دوران میتواند بی شباهت به این مورد نباشد (به نقل از ویکی پدیا):
راجر گیلبرت بنیستر (به انگلیسی: Roger Gilbert Bannister) (زادهٔ 23 مارس 1929 در هرو، لندن) ورزشکار و پزشک بریتانیایی است. وی نخستین شخصی است که یک مایل را زیر 4 دقیقه دوید.
راجر بنیستر، درحالیکه دانشجوی رشتهٔ پزشکی دانشگاه آکسفورد بود، در المپیک 1952 هلسینکی در رشتهٔ 1500 متر شرکت کرد، ولی با وجود ثبت یک رکورد جدید برای بریتانیا در یک رقابت بسیار نزدیک، که در آن هفت نفر اول بهتر از رکورد المپیک دویدند، به مقام چهارم رسید.
بنیستر پس از این ناکامی تصمیم گرفت تا رکورد زیر 4 دقیقه را برای دو یک مایل به جا بگذارد. از سال 1945 تا آن زمان رکورد 4:01٫4 دقیقهٔ گوندر هاگ سوئدی پابرجا باقی ماندهبود و دویدن این مسافت در زمانی کمتر از 4 دقیقه جذابیت زیادی برای بسیاری از دوندگان پیدا کردهبود. بنیستر در سال 1954 در رقابتی در آکسفورد موفق شد با کمک کریس چاتاوی و کریس براشر، که «آهوی مسابقه» شدهبودند، رکورد 3:59٫4 ثانیه را برای این مسابقه ثبت کند. امروزه رکورد دو یک مایل 3:43٫13 دقیقه است که هشام الگروج در سال 1999 آن را به ثبت رساندهاست و رکوردهای زیر 4 دقیقه برای دوندگان نیمه استقامتیِ سطح اول دنیا ضروری است؛ اما راجر بنیستر با تمرینات بسیار کمی در مقایسه با استانداردهای امروز، به این رکورد رسیدهبود.
رکورد بنیستر تنها 46 روز دوام آورد و جان لندی استرالیایی، که او نیز همزمان با بنیستر برای شکستن مانع چهار دقیقه تلاش میکرد، رکورد 3:57٫9 دقیقه را ثبت کرد. دو ماه بعد، جان لندی و راجر بنیستر در بازیهای کشورهای مشترکالمنافع در ونکوور یک رقابت تاریخی را برگزار کردند. در فینال دو یک مایل این مسابقات، که به «مایل جادویی» معروف است، لندی در بیشترِ طول مسابقه پیشتاز بود و در دور سوم نزدیک به 10 متر از بنیستر پیش افتادهبود، اما بنیستر در آخرین قوس از او پیشی گرفت و با زمان 3:58 دقیقه برندهٔ مسابقه شد. لحظهٔ تعیینکنندهٔ «مایل جادویی» زمانی بود که لندی برای مشاهدهٔ فاصلهٔ خود با بنیستر، سرش را به سمت چپ برگرداند، و درست در همان زمان بود که بنیستر با تمام توان خود از سمت راست او سبقت گرفت.
بنیستر در همان سال برای مسابقات قهرمانی دو و میدانی اروپا به برن سوئیس رفته و با زمان 3:43٫8 دقیقه برندهٔ مدال طلای 1500 متر شد. وی پس از آن، ورزش را کنار گذاشت و برروی کار خود بهعنوان دانشجوی پزشکی متمرکز شد و در رشتهٔ عصبشناسی (نورولوژی) متخصص شد. بنیستر استاد دانشگاه آکسفورد بود و در سال 1993 بازنشسته شد.
شکسته شدن شدن بارها و بارهای رکورد بنیستر از آن زمان تاکنون به معنی فرو ریختن و شکستن دیوار عظیم یک باور اجتماعی که پایه و استدلات علمی هم برای آن داشتند بود.برای این تغییر این باور و الگوی اجتماعی هم شاید زمان آن نرسیده باشد
برای طولانی شدن مطلب عذرخواهی میکنم
سلام دوست عزیز صلاح الدین علایی امیدوارم که حالت عااالی باشه
سپاسگزار خداوندم که آگاهی منو در هر لحظه بیشتر میکنه.
بسیار لذت بردم و آگاه تر شدم مخصوصا در مورد باورهایی که از پدرانمان در طول نسل ها به ما رسیده ولی ما این را میدانیم که نیروی حاکم بر جهان نیروی خیر است و اگر فقط بخواهیم این باورهایی که در نسلها به وجود آمده تغییر بدیم با توجه به نیروی خیر مطلق که در جهان حاکم است ما براحتی و خیلی سریع باورهایمان را تغییر می دهیم و این از لطف پروردگار جهانیان است که این سیستم خیر مطلق را در جهان حاکم ساخته است و من بابت این موضوع بسیار خوشحالم و سپاسگزار خداوندم.
آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه چیز میرسید.
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?
واقعا لذت بردم از خوندن دیدگاهتون
ممنونم ک شرح حال بنیستر رو کاملا بیان کردین
چراکه خیلی الگوی ورزشی خوبیه برای کسایی ک برای دهنشون مجدودیت قرار میدن
سلام خدمت دوستان و استاد عزیز اول در مورد همین فایلی که رو سایت گذاشتید بگم خیلی دوست داشتم خیلی دوست داشتم اون احساستون رو در مورد خداوند از خدا خواستم که درکی که شما از خداوند دارید رو به منم بده و حتی بهتر از اون که مطمئنم پس از روند تکاملم بهم داده میشه پس اصلا نگرانش نیستم ?????????????
در مورد پاسخ مسابقه من برداشتم از این موضوع اینه که مسلما همه چیز بر میگرده به باورها در این که شکی نیست اما چرا این موضوع برای اکثر ورزشکار های حرفه ای صدق میکنه اینه که اونها توجه میکنن به حرفهایی که از طرف منتقدین بهشون گفته میشه که شما پا به سن گذاشتید و انرژی جوانی رو ندارید و حتی قهرمانهایی قبلی که این حرفهارو باور کردند میان و مهر تایید بر این حرفها میزنند مسلما برای ورزشکارهای بعدی هم که به این حرفها توجه کنن همین مسئله پیش میاد اما به راحتی خیلی الگوهای خوبی در هر ورزش حرفه ای میشه پیدا کرد که تمام این حرفهارو نادیده گرفتن و در سنهای بالا به موفقیت های چشمگیری رسیدند مثل بوفون در فوتبال مثل فدرر در تنیس مثل راجر بنیستر در ورزش دو که با اینکه همه به این نتیجه رسیده بودند که فیزیک انسان طوری هست که نمیشود یک مایل رو زیر 4دقیقه بدود او این حرف رو باور نکرد و یک مایل رو زیر 4دقیقه به پایان رسوند اینها نشانه هایی هست که به ما یاد اوری میکنه که انسان در هر زمان در هر کجا در هر سنی که باشه هر کاری که واقعا باور داشته باشه که میتونه انجام بده انجام میده فقط کافیه شکستهای قبلیه دیگران رو باور نکنه به قولی به اونها توجه نکنه
سلام به دوستان و استاد عزیز
من با یه مثال از خودم شروع میکنم
من زانوم رو عمل کردم خیلی سال پیش تو فوتبال زانوم مشکل پیدا کرد طوری که الان کشکک زانوی پای راست م بالاتر از زانوی چپ م هست
شکل کشکک زانوی چپ و راست م فرق میکنه
سال ها با این باور که دیگه نمی تونم بدوم سر کردم تا اینکه تصمیم گرفتم از یه جا شروع کنم
رفتم دوباره فوتسال .همه بهم میگفتن تو لنگ می زنی وقتی می دوی .نکن خطرناکه و از این حرفا
نمیگم این حرفا روم تاثیر نداشت اما تاثیرش خیلی کم بود و من ادامه دادم و هر روز بهتر شدم
تا یه روز یه مسابقه حساس داشتیم با یه تیم دیگه اون بازی رو 5 _4 بردیم
4 تا گلش رو من زدم .اونجا باورهام خیلی قوی تر شد و همه اذعان کردن که عالی بودم
الانم خیلی راحت میدوم و با خودم میگم هرکی جای من بود کلا ورزش یا حداقل ورزش های تحرکی رو میذاشت کنار
اما جواب سوال از دید من : من فکر میکنم ذهن تسلط کاملی بر جسم داره و فرسودگی جسمی زمانی آغاز میشه که ذهن میپذیره باید فرسوده بشه
وگرنه سلول های ما هر روز دارن نو میشن
حضرت نوح حدود900 سال عمر میکنه
پس عضلات یه ورزشکار یا هر انسان دیگه تحلیل نمیره تغییری در جسمش ایجاد نمیشه
بلکه پذیرفته که بقیه هم تو این سن مسدوم میشن یا دیگه کارایی ندارن یا بدن شون دیگه جواب نمی ده
حتی اگه این باور رو نداشته باشه اینقدر این جور آدم ها زیادن هرکجا نگاه میکنه این الگو رو میبینه پس آرام آرام میپذیره که جسمش داره فرسوده و عمر ورزشیش تموم شده وگرنه سلول های بدن انسان هر روز دارن جدید میشن
شاد باشید
مرسیییییییییی مرسیییییییی از شرح حال شخصی خودتون و تجربه شخصیتون ک با ماد میون گذاشتین
امیدوارم که همیشه در سلامتی کامل باشین و مثل همیشه گل های پیروزی بخش رو بزنیددددد
ممنونم دوست عزیز
امیدوارم همیشه دلتون شاد و لبتون خندون باشه
با سلام خدمت استاد عزیز و تمام گروه تحقیقاتی عباس منش و همه ی اعضای محترم سایت …من چند وقتی هست که به توصیه ی یکی از دوستانم با سایت آشنا شدم ولی یک ماهه ک جدی فایل های رایگان سایت رو دنبال میکنم و تا همین اندازه هم کلی احساس خوب در من شکل گرفته …ممنون بابت این فایل آخر، باور من رو درباره ی خدا کامل تر کرد… عالی بود ..امیدوارم همون طوری که با گذاشتن این فایلها به صورت رایگان دیدگاه ما رو به زندگی اصلاح و قشنگ تر میکنید زندگی خودتون هم هر روز زیبا و زیبا تر بشه…
سلااااام
امیدوارم همیشه این مسیر که اومدین و البته هدایت شدین به این مسیر
براتون پر باشه از احساس خوب و شناخت خود و خدای خوبمون