رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم» - صفحه 45
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-44.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-12 09:48:162024-06-27 06:20:54رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام ب همه دوستان عزیز و استاد بزرگوار
نظر خودم رو اینطور میگم ک در حدود 5 دهه قبل یا کمتر اکثر مردم در سن جوانی باور این رو نداشتند ک نیرو جوانی خود را از دست میدهند،دلیلش هم این بود ک اکثریت بر این باور بودن ک همیشه نیرومند میماند و حرفهای منفی کمی از دهان مردم در این مورد زده میشد
و واقعا چون باور نداشتند تا زمان مرگ با انرژی بسیار کار میکردند مثل پدر بزرگ های خیلی از ماها
الان هم یکی از دلایل بزرگ همه ورزشکاران ک خود رو در سن 30 سالگی بازنشست میکنند،دلیلش حرفهای مردم هست ک باور ورزشکاران تاثیر منفی میگذاره و نا خوداگاه شکست رو میپذیرن
ولی اگر باور این رو داشته باشند ک تا سنین بالا میتواند موفق تر و هدف بالاتری داشته باشه هرگز نمیتونه حرف و باورهای اشتباه مردم بر اون تاثیر بگذاره
به نام خدا
باسلام به همه دوستان عزیزم
اگر ورزشکاران می توانند دریک سن خاص بهترین باشند این باورهای ماست چون باورکرده ایم که این سن است که شرایط رابرای انسان رقم میزند.
– باورداریم که درسن های جوانی انرژی فرد زیادتر، بااستعدادتر، باانگیزه تر ، واز شرایط جسمانی بهتری برخوردار است و تا زمانی که فرد جوانتر است می تواند افتخار بیافریند ولی در سن های بالاتر ورزشکار از این ویژگی ها کمتر برخوردار است که اینها باورهای محدود کنندست.
وقتی ما باور کنیم که خداوند انرژی است منظور انرژی فیزیکی نیست.انرژی است که منشاء آن در انسان باعث قدرت ، استعداد ، انگیزه ، سلامت ، … میشود.
-این انرژی درون همه انسانهاست وهمان روحی است که خداوند از خودش در ما دمیده.
– روحی که ماباورداریم قسمتی از خداست
– وباوری که ارتباط بین ما وخداست
پس وقتی خدا در قرآن می فرماید که فقط شما درخواست کنید تا اجابت کنم شمارا، هیچموقع انسان را به سنی خاص ، شرایط ، جنسیت ، یا در زمینه ای خاص محدود نکرده که این قدرت نامحدود انسان را میرساند.
این انرژی (خداوند درون) درهمه انسانها نسبت به باورهایشان و در راستای اهدافشان در حرکت است.
پس ما میتوانیم با این انرژی نامحدود به هرآنچه که میخواهیم و در هر شرایطی برسیم.
ممنون وسپاسگذارم.
سلام استاد عزیز
به نظر من اگه میگن ورزشکاران تا سن معینی میتونن وزرش کنن قبلا کسی به این موضوع باور کرده ورزشکار از سنی که رد بشه بدنش دیگه جوابگوی قبلا رو نداره .واگر باورشونو عوض کنن وبا خود این باورو بگن که هیچ محدودیتی سنی برای ورزش وجود نداره رو درک کنن دیگه محدودیتی برای سن وجود نداره و ورزشکار تا هر سنی که بخواد میتونه ورزش کنه چون به هرچی که باور داشته باشی همان میشود .پس چه بهتره که هر وقت محدودیتی سد راه ما شد با ایمان قوی باور کنیم که هیچ محدودیتی نمیتواند جلوی راه من قرار بگیرد تا دنیا شرایط و قوانین را برای ما عوض کنه و اونی رو که ما بخوایم بشه
تشکر ازاین که وقتتونو در اختیار من گذاشتین.
درسته آقای حجتی نژادعزیز،محدودیت از ذهن میاد واثرباورهای محدودکننده رو محدودیت درزندگی وتوانایی هامون مشاهده می کنیم،مثل همین باورمحدود کننده درورزشکاران،ولی وقتی که متوجه هستیم ما تنها ذهن نیستیم وبعدروحی هم داریم که همون بعدخدایی ما وخودانرژی خداست،پس ما تمام آنچه خدامیتونه رو انجام بده میتونیم داشته باشیم اصلا ما اومدیم که خالق بودنمون رو ببینیم،انتخاب مابرای زندگی زمینی همینه رشد روحی واین که به خالق بودن خودمون واقف بشیم که ما درصورت هماهنگی باخداوخودمون،میتونیم باایجادحس خوب برسیم ومثل خودخدانامحدود عمل کنیم و به هرآنچه میخواهیم بدون محدودیت برسیم.چون خداسلامتی کامله،دراون بیماری راه نداره،ضعف وپیری وفقروناتوانی نیست وقتی به اون وصل می شیم،وباهاش هماهنگ میشیم ماهم ثروتمند،سلامت،شفادهنده،وخالق میشیم
سلام استاد گرامی
استاد هر چی از احوالتم بگویم کم گفتم نمی دونید که از وقتی این فایل شما را گوش کردم تمام روح من بهم ریخته است و دگرگون شدم منظورم دگرگونی خوب است ، یکسره فایل شما را گوش کنم بعد از صبحتهای شما به نهج البلاغه هدایت شدم بعد خطبه به خطبه آن را می خوانم و مخصوصا خطبه های خداشناسی را ، کلی چیز فهمیدم ، بعد ناخودآگاه آمدم در اینترنت و کلی راجبه حضرت ابراهیم سرچ کردم و هر خط آن را که خواندم حالتی خاص داشتم دگرگونی ام بیشتر شد ، یاد حرفهای شما می افتم که در مورد ابراهیم گفته اید، اصلا دگرگونی خاص پیدا کردم امیدی تازه و عمیق گرفتم و باورهایم عمیق تر شده است کلی از خدا شناخت بیشتری پیدا کردم مخصوصا از نهج البلاغه ، چون قبلا گاهی و کم می خواندم ولی اصلا نمی فهمیدمش و برایم مفهومی نداشت الان آن چنان با لذت می خوانم که یکسره می خوام برم خطبه بعدی بعد به خودم می گویم اینکه داستان نیست زود بری صفحه بعدی ، باید رویش تعمق کنی و حقایق را بفهمی ، تمام جملات آن را با گفتارهای شما منطبق می کنم و می فهمم که چی نوشته و منظورش چیست ، اصلا خود شما را هم بیشتر می شناسم، حس عجیبی دارم نمی تونم توصیفش کنم. از شما کمال تشکر را دارم
سعادت و اوج زیبایی و تمام خوشبختهای و تمام کمالات و بیشترین موفقیتها و اوج شادی را برای شما می خواهم. در پناه الله یکتا
?باسلام?
??به نظر من عاملی که افراد نتونستند در سن بالا توانایی های خود رو نشون بدن وجود محدودیت های است که در ذهن این افراد است و در واقع اون ها نمی توانند بزرگ تر فکر کنند
?مثلا می گن که از این سن دیگه نمی شه و بدن اون توانایی رو نداره ولی اون محدودیت در ذهن اوناست
و در واقع اون ورزشکار باید به حرف ها دیگران که ناشی از باورهای نادرست است، توجه نکنه و بزرگتر فکر کنه
وعلت های که ما نمی تونیم بزرگ فکر کنیم
1- الگوهای ما خوب نبودن
2- اعتماد به نفس نداریم
?در واقع ما با پیدا کردن الگوی مناسب اعتماد به نفسمون بالا میره و بزرگتر فکر می کنیم و اون الگوها به ما می گن ،که میشه در سطح بزرگتر نیز فکر کرد
سلام استاد خوبم، با کسب اجازه از محضر شما،
سخنی چند با دوستان دارم که بیان میکنم:
لازم نیست با نگرانی و استرس بری دنبال خواسته هات،
وقتی سعی کنی حالتو خوب نگه داری
این حال خوب کم کم گسترش پیدا میکنه،
و اون وقته که خواسته هات جذبت میشن
و معجزات پی در پی رو مشاهده خواهی کرد،
اگه پشت سر هم بد میاری اینم در واقع معجزه ست،
یعنی این حال بد توئه که داره تبدیل میشه به اتفاقات بد،
اما متوجه نیستی و خدا رو مقصر تمام بدبختی هات میدونی،
هر حالی که الان داریم و هر احساسی که داریم،
داره لحظه به لحظه گسترش پیدا میکنه
و به تدریج سراسر وجودمون رو فرا میگیره،
وقتی این اتفاق افتاد، ما در چرخه حوادث مشابه قرار میگیریم،
بدبختی های پشت سر هم یا خوشبختی های پشت سر هم،
پس خیلی مهمه که مراقب حال الانمون باشیم…
ممنون عزیزم
بسیارعالی مااومدیم که لذت ببریم درهرچی چه اتفاقی دنبال یه نکته خوب بودن احساس وحال خوب رو برامون میاره واین احساس خوب هماهنگی باخداوخودمون رو ایجاد میکنه،که خودبخود مارو به طرف خواسته هامون میبره.تشکرم
سلام به همه دوستاناینکه خیلیها ااعتقاد دارند دوران اوج ورزشکاران بین20 تا25 سالکی است یعنی اینکه عده ای هم این اعتقاد را ندارند آنهایی که این باور را دارند همین را هم تجربه میکنند وباورشان هم درست است چون جهان افراد شرایط رویدادها و…را سر راهشان قرار میدهد که باورشان را تایید کند وافرادی که به سن بعنوان عامل تعیین کننده دوران اوج اعتقاد ندارند جهان هم باور اینان را تایید میکند وافراد شرایط رویدادها و. ..سر راه اینان قرار میدهد تا باورشان تایید شود
رضاعنابتی فوتبالیستی که شروع دوران حرفه ایش از28 سالگی بود اگر ابن باور راداشت اصلا ورزش نمیکرد تا چه رسد ورزش حرفه ای وجهان هم یاری کرد وافراد وشرایطی ایجاد کرد که ایشان حتی به تیم ملی دعوت شد وسالها در سطح اول کشور بازی کرد
علی دایی که اصلا تمام نشدنی بودن یادم میاد زمانی که ایشان در تیم ملی حضور داشتند ودراواخر انتقادات زیادی ازشون میشد که سنش رفته بالا ناگهان از سوی فیفا جایزه ای وپستی و..چیزی بهش میدادن اون زمان که با این قوانین آشنا نبودم میشنیدم همه میگفتن شانس آورد ولی حالا میفهمم شانس نبوده بلکه کائنات باورهای علی دایی رو تایید میکرد که مرزی از نظر سنی برای موفقیت نمیشناخت
زمانی باور عموم این بود که یک مایل رو نمیشه زیر یک دقیقه دوید ولی یک دونده برای اولین بار این رکورد رو زد بعد از اون درفاصله های زمانی کوتاه پی درپی این رکورد شکسته شد بقول استاد بقبه دیدن که میشود
درذیل ورزشکارانی که درسنین بالا موفق به کسب افتخار شدند را ذکر میکنم
ادوین فن درسار وبوفون ومالدینی وزانتی درحدود 40 سالگی فاتح لیگ قهرمانان اروپا شدند
پانگزا سوارکار اتریشی در72 سالگی جواز حضور درالمپیک را کسب کرد
تامپسون ژاپنی در 8 المپیک شرکت کرد وآخرین آن در56 سالگی بود
اوکسانا ژیمناست کار ازبکستان در 41 سالگی جواز حضور در المپیک ر
ا گرفت
نمونه های بسیار زیادی هست که میتونید سرچ کتید وببینید
دریکی از فایلهای رایگان استاد میگفتند تمامی سلولها میرا هستند وفقط حافظه هست که میماند واین حافظه هست که بیماری نقص را منتقل میکند
پس وقتی باور کنیم ناتوان شدیم ضمیر ناخودآگاه طبق همین باور ما عمل میکند واگر باور کنیم توانا شدیم باز هم ضمیر ناخودآگاه طبق همین باور عمل میکند زیرا ضمیر ناخودآگاه قدرت استدلال ندارد هرچه را خودآگاه بپذیرد قبول میکند وچون نمایندگی خدا در وجود ماست از قدرت زیادی برخوردار است آنرا به واقعیت تبدیل میکند
اگر خودآگاه ما فبول کند که درسن 25 سالگی دوران افول آغاز میشود نا خودآگاه پذیرفته وآنرا عملی میکند
بقول استاد پذیرفتن یک باور با گفتن اینکه من دیگه فلان باور را دارم عملی نمیشه باید وقت گذاشت وکار کرد وتمرین کرد همونطور که برای یادگیری یک زبان جدید وقت وانرژی وهزینه میذارید
آرزوی سلامتی آرامش موفقیت وثروت را برای تمام دوستان دارم بدرود
سلام ، خیلی وقت بود دور بودم از سایت و کلا از این قوانین ، استاد در طی آشنایی که من با شما داشتم حدود 3 یا 4 سال میشه ، همیشه تنها چیزی که از شما میشنیدم و در جملات میدیدم داشتید از باور حرف میزدید ، و دیگه ملکه ذهنم شده که همیشه میگید یک فکر اگر که چندین بار تکرار بشه تبدیل میشه به باور ، در ظاهر خیلی آسون به نظر میاد ، یعنی من پیش خودم فکر میکنم پسر اگه باور ثروت را تقویت کنم پس ثروتمند میشم .
بعد باشور و شوق فایلها را میریزم تو گوشیم و شروع به گوش کردنش میکنم ولی شاید بیشترین روزی که این کار را ادامه دادم 3 روز بوده یا دیگه 4 روز بعدش دیگه نمیرم سراغش و دوباره همون میشم . احساس میکنم توی این 4 سال مثله یه همستر بودم که فقط روی یک گوی داشته میدویده و تا میام که تغیر بدم این شرایط را نمیشه ، چرا نمیتونم ادامه بدم چرا انقدر سخته استاد تغیر کردن ، نمیدنم رسالت توی این دنیا چیه ؟ – من از گمراهانم ، به اون ماشین به اون پول به اون خونه نرسیدم – پول حروم اوردم توی زندگیم ، بعضی موقعه ها میگم به خودم که دیگه من نبخشیده شدم و راهی ندارم پس به همین راه ادامه بده ، از اونور نرسیدن به ارزوها خیلی بده و زجر اوره ، اوایل میگفتم شما دزدید و همه این حرف ها برای دراوردن پوله ولی بعد ها دیدم هی شما پیشرف کردید و اصلا توی ارزوهای من زندگی دارید میکنید ، سفر به امریکا و اقامت داشتن اون ، بهترین ماشین بهترین خونه ، خیلی عالیه و همین باعث شد دوباره بیام به این سایت و توی این راه من پکیج های شما را رایگان به دست اوردم و فایل های شما داره توی هارد کامپیوترم خاک میخوره ولی الان دارم دوره آرزوها را میبینم ، آیا فایده یی داره ؟ – از زندگی یکنواخت خسته شدم از کارهایی که نمیخام بکنم و هر روز مجبورم به انجام اون – بیشتر قوانین جهان ر ااز شما یاد گرفتم ولی به هیچ کدوم عمل نمیکنم – دوست داشتم یه درد و دلی یکنم با شما و رو راست باشم – امیدوارم افتاقی خوبی برام بیفته – همیشه ته قلبم میگفتم خوشحالم با عباس منش اشنا شدم یه تکیه گاه برام که راه راست را نشونم بده راه خوب راه خوشبختی ثروت و …
— گمراهم …
با سلاممم و خسته نباشید خدمت همه ی دوستان مخصوصا استاد عباس منش…دوستان ازتون میخوام اگه وقتتون رو نمیگیره چن دقیقه وقتتون رو بزارین برای این باورم….بنام خدایی که جان و مالم از اوست خدایی وهاب و بخشنده خدایی که هرچه دارم از اوست خدایی که مرا(دوباره افرید)من محمد مقتدر هستم متولد 1396/١١/٧
روزی که دوباره زندگیم اغاز شد.دوستان من 24 سال سن دارم ولی احساس کودکی نوپا را دارم.تازه متولد شدم تازه فهمیدم زندگیه چیه.قبل این حرفا من ادمی بودم منزوی دور از جامعه دوست نداشتم حتی با کسی در ارتباط باشم حتی اکثر اوقات حالم از خودم بهم میخورد.احساس اضافی بودن و پوچ بودن داشتم فکر میکردم تا اخر عمر باید برای دیگران کار کنم فکر میکردم هیچ جایگاهی تو جامعه ندارم…بجایی رسیده بودم میگفتم بیخیال اخر میمیرم راحت میشم…ولی یه روزنه ی امیدی در من بود.دوستان دیدین تا حالا ادم وقتی میرسه اخر راه میگه خدا بسمه؟!من رسیده بودم اخر راه میگفتم خدا بسه.ولی این وسط برام یچیز جالب بود.منی که میگفتم خدا بسمه بعضی اوقات به این فکر میکردم خدا چیکا کنم بهت نزدیک بشم خدایا منم میخوام روز قیامت سربلند باشم بعضی اوقات خودمو لایق میدونستم…تا اینکه خدا این راهو برام باز کرد.منی که از مرخصی رفتن هم خوشم نمیومد اینبار شور و اشتیاق داشتم برا رفتن.انگار یه حسی بهم میگف تو باید بری.تو این مدت که من اینجوری ضعیف بودم خواهرم برعکس من بود خیلی شاداب و سرحال واین بیشتر منو کنجکاو میکرد.خلاصه روز جمعه بود که رسیدم شهرستان خونوادمو دیدم خوشحال بودم ولی کنجکاوتر شده بودم چون خواهرم یه کار جدید پیدا کرده بود.نا خود اگاه بدون اینکه ازم بخواد برم کارشو ببینم رفتم کارو دیدیم و بدون حتی کوچیک ترین حرف کارو قبول کردم.منی که سرسخت بودم و قانع نمیشدم حتی کوچیکترین کلمه ای حرفم نزدم.حس میکردم این کار راه زندگیه.حس میکردم این کار منو به اونچه میخوام میرسونه.بعد گذشت اولین روز از معرفی اون شغل به من استاد عباس منش نیز بهم معرفی شد.بعد گوش کردن اولین فایل قانون افرینش تازه داشتم میفهمیدم زندگی چیه و دست خدارو تازه حس کردم زندگیم قسم به خالقم زیر و رو شد منی که تنبل ترین فرد خونوادم بودم تا ساعت 12 میخوابیدم منی که خودمو هیچی میدونستم الان بعد چن مدت به حول و قوه ی الهی و کمک استاد عباس منش و خودم و استادانی بسیار الان زندگیم زیر و رو شده.خدا منو خیلی دوس داره درواقع همه ی مارو خیلی دوس داره باید حسش کنیم.کاری رو اغاز کردم که لحظه به لحظه هم به خدا هم به موفقیت هام نزدیک میشم.خدا رو باور کردم همانطور که خودمو باور کردم و میدانم هرانچه من برایش تلاش میکنم خدا به من داده است.سپاس فراوان مختص ذات خداست.اما استاد عباس منش هرجای دنیا باشین یه روز میبینمتون.استاد یه روز میشه باهم سمینار داریم اون روز نزدیکه وعده ی خداست برای من….موفق و سربلند باشین خانواده ی من.
با سلام
جناب محمد آقای گل خوش اومدین
به خانواده عباس منش.
منتظر ثبت موفقیت های شما در آینده هستیم.
سلام
آفرین به شما و تبریک هم می گویم به جمع ما نیز خوش آمدید از نوشته شما معلوم است انگیزه و هدف واقعی داریدو پیشرفتتان هم عالی است در پناه الله یکتا
سلام اقای مقتدر عزیز تولد دوبارتون رو بهتون تبریک میگم
و انشالله به امید خدا با اقتدار کامل در این راه زیبا طی طریق کنید. و حتما موفق میشید.?
ورودتون رو به جمع صمیمی ما و این مسیر فوق العاده عالی و الهی تبریک میگم امیدوارم به بهترینها برسید
خیلی خوشحالم،واقعا دوستانی که براشون جای سواله،که سوال ازذهن میاد بیاداین موارد رو ببینه وبخونه،اون هم که حس وحال خوب پیداکنه،باوراش عوض بشه جواب خیلی از سوالاتش رو میگیره،چون واقعا خودش هم وزندگیش تغییر می کنه مثل این دوست عزیزمون.موفق باشی وهرروز شاهد بهترین ها در همه جنبه های زندگیتون باشیم.
بنام خدای مهربان
درود و سلام خدمت خانواده بزرگ و استاد گرانقدرم
به قول استاد “همه چی باوره”
“باورهای بشری که تبدیل به قانون شدهاند
شما باید برای اصلاح باورهای خود افرادی را بیابید که در زمانهای کوتاه نتایج فوقالعادهای کسب نمودهاند. سپس از آنها الگوبرداری کنید. ببینید آنها چگونه توانستهاند با باورهای قدرتمند کننده و سرمایهای کم نتایجی عالی بیافرینند و این یعنی برداشتن یک گام مثبت در مسیر تحقق اهدافتان.
و بهعنوان آخرین نکته یادتان باشد هر چقدر باورهای عالی را در خود ایجاد کنید، باورهای عالیتر از آن نیز وجود دارد که میتوانید همواره در مسیر زندگی و در مسیر تکامل خود آن باورها را مرتباً جایگزین نمایید”
هر باوری که در سر ما وجود داشته باشه به تک تک سلول های بدن سرایت پیدا می کنه یعنی تمام سلول های بدن حائز باورهای ما هستند.
سلول های بدن به تدریج از بین می روند و سلوهای جدید و جوان جایگزین آنها می شوند و تقرباً هر هشت سال یک بار بدن ما کاملاً نو می شود.
بنابراین با انتخاب باورهای مناسب و بالطبع القا آنها به تک تک سلول های بدن می توان هر محدودیتی رو از سر راه برداشت.
نکته بامزه ای که در مورد باورها وجود داره اینه که اگر بتونیم یکی از باورهای نادرستمون رو تغییر بدیم، به قول معروف “قفل ذهنی” شکسته بشه دیگه راه برای تغییر باورهای دیگه و باورهای قویتر باز میشه و اونها رومیشه به آسونی دست کاری کرد و تغییر داد.
مطلب دیگه اینه که اگر یه نفر تونسته باشه کاری رو انجام بده به معنی اینه که دیگران هم می تونن اون کار رو انجام و اون نتیجه رو بگیرن.
چیزی که باعث میشه ورزشکارها و اصولا تمام انسان ها در تمام رشته ها و مسائل تا حد خاصی پیشرفت کنن و بعد از اون متوقف بشن عبارتند از:
1- باورهای محدود کننده که توسط دوستان، همکاران و کلاً اجتماع به اونها القا میشه و اونها خواسته یا ناخواسته این باورها رو می پذیرند
2- موقع رسیدن به هدف، اهداف بزرگتر برای خود انتخاب نمی کنند بنابراین انگیزه ای برای ادامه ندارند
3- الگوهایی که انتخاب می کنند هم دارای باورهای محدود کننده ای هستند و تا سطح خودشون کارآیی دارن
بنابراین به نظر می رسه بهترین راه حل اینه که باورهای محدودکننده رو نپذیریم و باورهای درستی در تمام زمینه ها انتخاب کنیم. مثلا اینکه چرا با وجود پیشرفت فوق العاده بهداشت و مسائل پزشکی، متوسط عمر بشر کمتر از گذشته های دور شده است؟
همچنین قبل از رسیدن به یک هدف و قبل از خاموش شدن آتش اشتیاق، اهداف و خواسته های بزرگتری رو برای خودمون انتخاب کنیم
نکته بعدی اینه الگو برداری است معمولا با مطالعه زنگی نامه افراد موفق در هر زمینه ای، اون ها رو بعنوان الگو انتخاب می کنیم. چرا با مطالعه زندگی نامه افرادی مثل حضرت ابراهیم، نوح، سلیمان و محمد، اونها را بعنوان الگو قرار ندیم؟
در نهایت اینکه همه چی باوره
سپاسگزارم از این اینکه حوصله کردید
در پناه رب العالمین پیروز و سعادتمند باشید
برادر عزیز بسیار عالی بیان کردید.باتشکر
سلام دوست گرامی
از لطف جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم.