خودمان را هم قضاوت نکنیم‌، چه برسد به دیگران - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

781 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    h.kh گفته:
    مدت عضویت: 2368 روز

    سلام علیکم و رحمه الله

    شکرا استاذ سید عباس منش والله ایفظک علی هذه الفکره جدیده و علی لسان الطیب .نعم الشی الذی انت تقولا هو جیدا مهماً

    سلام علیکم به تمامی بزگواران و استاد عباس منش

    موضوعی که جنابعالی به آن پرداختید بسیار موضوع به روز و مهمی هست. قضاوت کردن

    و واقعا ما نباید خودمون درگیر مسائلی بکنیم که در آن هیچ گونه تخصصی نداریم.

    و گاهی وقت ها منتظر یک افتادن اتفاق هستیم که خودمون با چشم بسته در آن بندازیم بدون اطلاع از جریان آن…

    زیبا نیست به مسیری رفتن که هیچ اگاهی از آن نداریم.

    زیبا نگاه کنیم زیبا بیان کنیم و زیبا قضاوت کنیم.

    به امید زیبایی های خدواند.

    حمید خنیفر

    مع تحیاتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    سلام دوستان

    من یه خواب قشنگی دیدم خواستم بیام بگم و اگه هم دوست داشتین بهم بگین این الهام بوده؟

    یا پیام خاصی داره یا نه

    پیش خونه ی ما یه راهی هست که همیشه ازونجا عبور میکنم

    و همه درواقع مسیرشون اونجاست

    راهی هست که درخت و چمن و ازین چیزا نداره اصلا

    من خواب دیدم دارم ازونجا رد میشم و طبق معمول توجهی ندارم به اون یه تیکه… اما سمت راست اونجا یهویی حواسم رو پرت خودش کرد…رفتم دیدم اون جا برخلاف بقیه جاها به طور عجیبی پر از چمن و قارچ های طبیعی و بوته های قشنگ هست و یه مسیر سراشیبی ملایم بود

    و هیچ کس هم اصلا خبردار نمیشه که همچین جایی هست و همه بی تفاوت میرن و اصلا نمیبینن اینجارو…و خودمم از خودم تعجب کردم که چرا تا الان ندیده بودم اونور رو

    مثل این بود که مثلا کل کویر خاک و بی آب و علف و تکراری باشه اما یجاش یهویی چمن و درخت و زیبایی باشه

    من با تعجب رفتم اونجا و خیلی احساس شادی میکردم و جالب اینجاست وقتی رفتم اونجا استاد عباسمنش رو صدا کردم که توام بیا???

    ایشونم اومد و طبق معمول خیلی خیلی سپاسگزار و خوشحال بود ?

    ما این مسیر رو ادامه دادیم و من تو همین مسیر به استاد گفتم شما چقدر متواضعی!!اینهمه میدونی ولی اصلا احساس غرور و بزرگی نداری ?

    نمیدونم چرا ولی کلا همین حرفو زدم بهشون

    بعد رسیدیم یجا که یه خونه بود… یه خونه ی چوبی وسط درختا و زیبایی ها و تو خواب یجوری بهم فهمونده شد اینجا خونه ی خداست

    ینی ما رفتیم خونه ی خود خدا

    وقتی واردش شدیم دیگه من ندیدم استاد رو

    محیط بسیار قشنگ و جالبی بود

    … من اونجا اقوام قدیمیم رو که از دنیا رفته بودن رو میدیدم و حتی میتونستم صد سال قبل رو ببینم …اونا دور هم جمع بودن هر گوشه ای از خونه و خوش میگذروندن و من هم خیلی برام عجیب و جالب بود و هاج و واج بودم??? هرچی هم میخواستم مهیا میشد

    بعد از مدتها من یه خواب قشنگ دیدم و نمیدونم چه معنی میده

    ولی خیلی لذت داشت

    اینو نوشتم که شما برداشتتون رو بگین راجبش و اینکه یادم نره این اتفاق و مهمتر اینکه تمرکزم بره روش و حالم خوب شه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    شهلا ابراهیم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2396 روز

    یا عالم یا کامل

    با سلام خدمت استاد ارجمند عباس منش

    در رابطه با فایل دیگران را قضاوت نکنیم مثال قاضی آمریکایی مثال خیلی خوبی بود و فرمایشات جناب استاد بسیار دقیق بود ولی در مورد افرادی مثل صدام و هیتلر و…به نظر من وقتی می گوییم هرکس دیگری جای آنها بود همین کار را می کرد به نوعی باعث تبرئه شدن آنها و سبک شدن بار جرم و جنایت آنها میشوییم من بیشتر دوست داشتم استاد این موضوع را از دیدگاه قانون جذب بررسی می کردند و اینکه طبق قانون جذب این افکار و اعمال و فرکانسهای نامناسب یک ملت است که باعث می شود چنین حاکمان ظالم و فاسدی را جذب کنند و اگر یک ملت اعمال و افکار و فرکانسهای مناسب داشته باشند قطعا حاکمان صالح و عادل را جذب خواهند کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    بهمن ــــ گفته:
    مدت عضویت: 2761 روز

    استاد ، چون میدونم بسیار انسان فهمیده ای هستی و بسیار با خودت در صلحی انقدر صریح کامنتم رو میگذارم .

    من تمام محصولات شما رو استفاده کرده می کنم و خواهم کرد ، شما بزرگترین تاثیر رو روی زندگی من گذاشتید ، خیلی زیاد دوستون دارم ؛ اما اعتراف می کنم اگر شما رو نمی شناختم ، فکر می کردم پولی چیزی گرفتید که این حرف ها رو میزنید !

    استاد عزیز و دوست داشتنی ام ، نقد من به شما اینه که یا روی همچین چیزی دست نگذارید ، یا حداقل موضوع رو خوب باز کنید و در دوسه تا فایل توضیح بدید که ، افرادی مثل من که در سطح فرکانسی شما نیستند ، از شنیدنِ این حرف ها شوکه نشوند.

    البته که نکات خیلی خیلی خوبو بِجایی رو بیان و مطرح کردید ، ولی راستش ، بِینی و بِینُ الله ، آدم حس می کنه اومدید که یک سری رفتار های غلط دیگران (خصوصاً یک بخش خاصی از جامعه) رو توجیه کنید !

    استادِ عزیز ، من شاید هزار بار مطالب شما رو مرور کرده هم و خواهم کرد ، میدونم که این منم که با فرکانس های بدِ خودم ، میرم در فرکانس ادم های بد و ظالم و … و سر خودم بلا میارم ، میدونم بحث اعراض در قرآن رو ! میدونم راه های رسیدن به فرکانس دریافت رو ، ولی راستش دروغ چرا !!! یخورده ازتون دلم گرفت ! چون احساس کردم یخورده دارید از نگاه بالا به پائین به ما نگاه می کنید ! انگار که یجور بی تفاوتی در حرف هاتون هست ! یجورایی خودتون رو جدا از مردمی که عاشقانه دوستون دارند می بینید !

    استاد عزیز و گرانقدر ، اینطوری که شما می فرمائید ، منِ نوعی حق دارم هر بلایی خواستم سرِ هر کسی بیاورم ، و هیچ کسی حق ندارد من را نقد کند یا حتی درمورد من فکر بدی کند ، چون هیچ کسی جای من نبوده هست !

    ببینید ! من اصلاً و ابداً مشکلی با حرف هاتون ندارم ، همشون رو با جون و دل می پذیرم ! ولی یکم باورش سخته که به این راحتی کارها و تصمیماتِ غلط دیگران رو توجیه میکنید ! فقط و فقط چون ما جای اون نبودیم !

    امیدوارم این حرفهایم باعث ناراحتی شما نشود ، فقط خواستم دل مشغولی هایم رو با شما در میون بگذارم.

    استدعا دارم ، ما رو از محصولاتِ رایگان و غیر رایگانِ خودتون ، بی دریغ نگذارید.

    استاد خیلی خیلی عشقید ! این نقد برای من مثل این میمونه که یک کتاب 1000 صفحه ای اش رو خوندم و خیلی خوشم اومده (یعنی شما رو 99.99999% قبول دارم) ولی یک صفحه اَش رو هرچقدر میخونم متوجه اش نمی شم !

    امیدوارم همیشه سلامت پر انرژی و مثل همیشه مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Behillock گفته:
    مدت عضویت: 2540 روز

    سلام استاد. نمیدونم چرا در بعضی قسمت ها من مقاومت زیادی به حرف هاتون نشون میدم. کاش یکم بیشتر توضیح بدین.من این رو درک نکردم که چطور فرضا یک نفر به من تجاوز کنه من سکوت کنم و سعی در تنبیه کردنش نکنم. خب اگه تنبیه نشه هیچ وقت درک نمیکنه کارش اشتباه بوده. درسته که من چون خودم خطا های زیادی نداشتم نمیتونم کسی رو قضاوت کنم ولی اگه همه فکر کنن که جاش نبودن و بهترین تصمیم رو در شرایط گرفته و یا اشتباه کرده و تموم شد و رفت که میتونه کارش رو بار ها و بار ها تکرار کنه.من خودم همیشه سعی کردم تا حد توانم کسی رو قضاوت نکنم ولی در رابطه به اینکه یک دفعه همه برگردن و سر یک نفر که یه اشتباهی کرده فحش و داد و بیداد کنن که درسته این خیلی بده و آبروی اون شخص کلا میره و درسته که ممکنه آدم خوب و شریفی الان باشه ولی آیا نباید بهای کاری که انجام داده رو بده.اگه خیلی راحت بخشیده بشه فردی که مورد اذیت قرار گرفته چی؟خب میگیم مدار خودش بوده که این طور اتفاقی براش افتاده ولی کسی که الان باید بهای کارش رو بده مدار خودش جذب این سروصدا ها نبوده؟

    من همیشه سعی کردم شما رو الگوی خودم قرار بدم و هر وقت چیزی متضاد با افکار من گفتید یه تکون اساسی در طرز تفکر من اتفاق افتاده . الان هم همین طور.ولی یکم گیج شدم.خب من میگم که اگه اون شخص در شرایط سختی قرار داشته ولی قدرت اختیار داشته و افکار ضعیف خودش باعث اون اتفاقات شده و بقیه رو آزار داده خب پس نمیتونیم بگیم که اگه من جاش بودم ممکن بود منم زیر شرایط کمرم خم شه.مگه ما نمیگیم شرایط مهم نیست باور ها مهمه پس چرا باید دلمون واسه کسی که اشتباهی کرده و بهاش رو نداده بسوزه.من نمیگم سر و صدا شه و آبروش کلا بره چون ممکنه الان انسان خوبی شده باشه ولی میگم باید بهای کارش رو بپردازه

    ممنون میشم بیشتر توضیح بدین که بهتر درکش کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهدی هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 2512 روز

      باسلام،سوال خوبی شمامطرح کردی،واین جواب به نظرم اومدخدمت شماعرض کنم،بیرون زتونیست هرچه درعالم هست،یعنی کسی که جرمی نسبت به شخصی انجام داده،انعکاس باورهای کسی بوده که نسبت بهش جرم انجام داده.یعنی اگرفردی که مورداذیت وآزارواقع شده افکاروباورهای درستی راداشت،اون مجرم،جرم نسبت بهش راانجام نمیداد،ووقتی که خودم نسبت به این مسئله آگاهی پیداکردم،فهمیدم هراتفاقی که خوب نیست یاهرفردی که باعث ازبین رفتن آرامش من انجام میده مسئول۱۰۰درصدش خودم هستم نه اون فرد،دنیاوهمه آدم هادقیقاعین یک آینه عمل میکنندانعکاس درونی ذهن من رابه من نشان میدهندتامن عیب های درونی خودم راببینم وخودم رااصلاح کنم.حتی درمرحله پیشرفته تراین داستان که اگرازجایی دارم ردمیشم اتفاق ناجوری رامیبینم یامیشنوم که من اصلانه درآن مکان بودم ونه دخالتی داشتم،بازمسئولش منم وبایدکه اظهارتاسف کنم نسبت بهش دربرابرخداوندوطلب بخشش،حالا نمیدونم راجب دکترهولن وکتاب محدودیت صفر شنیده باشیدکه آونجاکامل مطلب توضیح داده شده هست .میدونم که این مطلب وآگاهی خیلی سنگین ولی یکم زمان میبره تاآدم هضمش کنه.باسپاس ازشماخوبان?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Behillock گفته:
    مدت عضویت: 2540 روز

    سلام یه چیز دیگه که ذهنم رو مشغول کرده بود این بود که حس میکردم جنس صحبت های شما با همیشه فرق داره.فکر میکنم فاصله فرکانسی من و شما زیاد شده.احتمالا هم من افت کردم و هم شما پیشرفت‌.به هر حال موفق باشید و لطفا مثل اون فایل مصاحبه که راجع به روابط بود و یه فایل تکمیلی گذاشتین برای این فایل هم بگذارین.اون فایل واقعا من رو هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فروغ گفته:
    مدت عضویت: 2560 روز

    سلام و درود به همه شما خوبان .سلام به استاد عزیزم و سلام به عشق استاد خانم شایسته عزیز.

    خدا رو بی نهایت سپاس که از جهل مرکب خودم خارج شدم. میدونید چرا میگم جهل مرکب

    چون من چندسالی هست که دارم روی خودم کار میکنم که مثل اکثریت آدمها اهل قضاوت نباشم و البته پیشرفت هم داشتم ولی بعضی جاها و در مورد برخی شخصیت های سیاسی به راحتی قضاوت و نقدشون می کردم

    که آره فلانی چقدر ترسو بود گذاشت از مملکت رفت

    و یا چرا فلانی طرز فکرش اینقدر متعصب بود….

    و اصلا و ابدا به ذهنم نرسیده بود که بابا تو هیچ احدی و حتی خودت رو هم نباید قضاوت کنی… و همین رفتارهای خیلی به ظاهر کوچیک و بی اهمیت شخصیتت رو میسازه و از تو یه فرد محکم مطمئن و با عزت نفس عالی بوجود میاره…خلاصه صحبت های این فایل فوق العاده بود و ذهنم رو به شدت تحت تاثیر قرار داد. استاد خوبم برادر عزیزم حسین آقا دستت طلا و دمت گرم و نفست ماندگار برادر که دستی از دستان قدرتمند خدایی

    ممنونم و سپاسگزارم از تو برادرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    لیلا امینی گفته:
    مدت عضویت: 2475 روز

    سلام ،مطالب مثل همیشه فوق العاده ست?خدارو شکر که وارد این راه شدم. خیلی تلاش می کنم تاقضاوت نکنم، ولی هر بار بعد از قضاوت ، یادم میفته که نباید بیراهه میرفتم. کاش یه تخته پاکن جادویی داشتم ، موقع قضاوت و افکار نامربوط، بلافاصله وارد عمل میشد و همه چی رو از ذهنم پاک و سفید میکرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: