خودمان را هم قضاوت نکنیم، چه برسد به دیگران - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-24 08:12:342024-07-20 17:51:48خودمان را هم قضاوت نکنیم، چه برسد به دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم امروز صبحی داشتم َتختم رو مرتب میکردم که یه هو ناخودآگاه همسرم یه حرفی زد و منم نمیدونم چرا تعادلمه از دست دارم و همین طور در جوابش یه عالمه حرف تحویلش دادم خودم هم تعجب کردم که وا من چه قدر در ذهنم حرف داشتم و چه قدر عقده بوده تازه به قول خودمون دارم روی خودم هم به صورت فشرده کار میکنم بعد که آروم تر شدم با خودم گفتم زیبا این تضاد داره چی رو به تو نشون میده در واقع طبق رویه جلسه پنج قدم یازده دیگه سریع ذهن نجوا گر شروع نکرد به سرزنش من که بیا این همه داری رو خودت کار میکنی و این همه تمرین ستاره قطبی میکنی مثلا میشینی رو دوش خدا ویه عالمه سوال بد که بالتبع اون هم یه عالمه جواب نامناسب که دیگه خودمون عواقبشو میدونیم استاد اصلا نمیدونی این قدم یازده با ما چه کرده من که اینقدر زیرکانه سریع با سوالهای مناسب افسارشو میگیرم ونمیزارم سوالهای بد به ذهنم بیاد دیگه از اشتباه کردن هم نمی ترسم سریع شروع کردم که خدایا هدفت چی بود من باید به چه آگاهی هایی برسم باید روی چه اخلاقم ودر واقع نقطه ضعفم کار کنم استاد نمیدونی سوال مناسب پرسیدن و باور ولیاقت داشتن به اینکه خداوند با هدایت های درستش جواب منو میده چه مزه ای میده من این حس رو رها کردم و گذاشتم که حالا به جوابش میرسی بعد که داشتم چای عصرانمو میخوردم گفتم بزار به هدایت روزانم مراجعه کنم وای استاد وای استاد برق سه فازم پرید اصلا خدا گذاشت تو کاسم و این فایل زیبا برام در پاسخ سوال مناسب اومد که زیبا تو اصلا حق قضاوت کردن هیچ کس رو نداری حتی خودت چه برسه به دیگران تازه من هنوز فایل رو گوش نکردم فقط کامنت بچه هارو خوندم و سر کامنت یکی از دوستان که پدرشو قضاوت کرده بود ودر اثر کنترل نکردن این ذهن و ادامه دادن توجه به نکات منفی حتی به مرحله تنفر هم رسیده بود اما من سریع با پرسیدن یه سری سوال مناسب واینکه خداوند هم سریع الجوابه سریع خودمو جمع کردم من حتی این فایل رو قبلا ها گوش کرده بودم ولی با سوال مناسب خدا این جواب رو دوباره به من داد که یه آگاهی که نیاز بوده دوباره تکرار بشه که زیبا تمرین بیشتر میخوای یاداوری بیشتر میخوای خیلی باید کانون های توجهتو کنترل کنی هنوز یه سری اگاهی ها در حد فقط دانستنه باز نیاز به گوش دادن داری وای استاد وای استاد میخواستم تو جلسه پنج قدم یازده کامنت بزارم ولی گفتم بزار اینجا بنویسم شاید برا یه سری از دوستام که در این مدار بهتر شدن هستند کمکی کرده باشم بعد همین که داشتم خودمو بررسی میکردم با خودم گفتم زیبا دلیل این همه روی خودمون کار کردن چیه اصلا چرا ما بچه های این سایت باید این همه خودمونو اصلاح کنیم چرا باید همش رو به بهتر شدن باشیم حتی خود استاد هم همین طوره بعد جوابا اومد که زیبا دقت کردی که تو هرروز داری سعی میکنی یه نسخه خیلی خوبی از خودت به جا بزاری میخوای چی بشی آیا غیر از اینه که میخوای توحیدی تر بشی غیر از اینه که میخوای خدایی تر بشی غیر از اینه که میخوای به خدا نزدیک تر بشی و فاصله جسم وذهنتو یکی کنی و یه هو باز برق از سه فازم پرید با خودم گفتم وای خدای من ما این همه تلاش وکنترل ذهن میکنیم و تازه هی فراموش میکنیم ونیاز به تکرار داریم، داریم سعی میکنیم به تو برسیم یعنی روحمون وجسممون رنگ خدایی بگیره پس ببین خود خدا ،خود این انرژی که کل کائنات رو داره باآرامش و عشق اداره میکنه پس چه صفاتی داره یعنی اینقدر مهربونه که حتی به ما اجازه نمیده که خودمونو قضاوت کنیم پس یعنی خودشم اینجوریه دیگه یعنی اینقدر باماها مهربونه که همش منتظره که ما توبه کنیم و آنی که تغییر فرکانس بدیم سریع مارو در جهت درست در جهت خواسته هامون هدایت میکنه وای خدای من چه آگاهی خودم کفم برید خدایا شکرت چه قدر حال میکنم با این همه کار کردن روی خودم که باهر برطرف کردن نقاط ضعف در واقع دارم به خود خدا نزدیک تر میشم و دارم الهی تر میشم با این کار دارم هم خودمو بهتر میشناسم وهم خدای خودمو دارم صفات الهی رو که باید نهادینه بشه تو وجودم تمرین میکنم چه افتخاری داره که الله ما رب ما چنین صفات خوب و پسندیده ای داره واز همه ما بندگانش هم انتظار داره اینچنین صفاتی داشته باشیم ودر واقع خلیفه او در زمین باشیم جانشینش باشیم وبا این صفات الهی هم خودمونو وهم خدای خودمونو گسترش بدیم خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام زیبای عزیزم
سپاسگزار خدای مهربان هستم که من رو هدایت کرد به خوندن کامنت شما… چقدر خوب شرایط و درکتون از موقعیت رو توضیح دادید… دقیقا یه اتفاق مشابه شرایط شما واسه منم افتاد و منم این سوال رو از خودم پرسیدم که منی که دارم روی خودم کار میکنم چطور شده یه دفعه کنترل خودم رو از دست دادم و یه دفعه ذهنم رفت توی فضای منفی؟ و بعد از خودم پرسیدم میوه این تضاد برای من چیه؟ من چه چیزی رو باید پیدا کنم و چه چیزی رو باید دریافت کنم و کجا کج فهمی داشتم که باید اصلاح کنم…
اولین چیزی که اومد اینه که من خیلی به همسرم و نظرات و حرف هاش تمرکز دارم و در واقع بسیار وابسته ام و دوست دارم همه چیز پرفکت و عالی باشه.. چقدر من درمورد همسرم کمال گرایانه رفتار میکنم… در حالی که ادعام میشه که مستقل هستم و دریافتم که باید توحیدی تر عمل کنم و نباید اینقدر روش حساس باشم که با یه حرف یا عمل اینقدر رنجیده بشم که کلا کنترل خودم رو از دست بدم و فهمیدم که چقدر شرک خفی دارم… بعد هدایت شدم به این فایل و کامنت شما و دریافتم که در شرایط بسیار بدتر هم نباید دیگران رو قضاوت کنم، و این موردی که من درگیر کردم خودم رو واقعا مسئله خاصی نیست و واقعا قابل حل دیدم موضوع رو، چیزی که تا دیشب فکر میکردم به بن بست رسیدم توی این موضوع…. سعی کردم از منظر همسرم به موضوع نگاه کنم…
بعد از خودم پرسیدم حالا بعد از تغییر زاویه نگاه من و قابل حل دیدن موضوع، راه کار من چیه؟ راهکارهای عملی که به من احساس آرامش بیشتری میده… این ایده به ذهنم رسید که بیشتر روی نکات مثبت زندگی ام و همسرم توجه کنم، بیشتر شکرگزار داشته هام باشم، نه شکر گزاری زبانی بلکه قلبی، و بعد از صبح که از خواب بیدار شدم سعی کردم با آرامش و توجه به نکات مثبت به حال بهتر برسم…. بعد این ایده به ذهنم رسید که میتونم با پدرم صحبت کنم، چون موضوع مربوط به خانواده میشه شاید اون دستی از دستان خدا بشه و شرایط بهتر بشه به امید خدا… و پدرم کلا آدمی هست که خوب میتونه صحبت کنه… بعد از خودم پرسیدم چرا باید یک کار عملی انجام بدم؟ بعد این حرف استاد توی ذهنم پیچید که اون کار و اقدام عملی نتیجه بخشه که بعد از تغییر باورهایت به ذهنت میرسه…
از خدا می خوام که هممون در مسیر درست الهی باشیم و به شرایط و موقعیت های عالی هدایت بشیم.
سلام بر استاد عزیز و خانواده صمیمی ام
دیر کامنت گذاشتم
ولی واقعا دوستداشتم کامنت بگذارم
این فایل از اون فایل هایی بود که قانونی خوب و عالی رو باز میکردید و میلیون ها می ارزید خیلییی برای خودم کاربرد داشت خیلی برام مفید بود خیلی نقص داشتم توش .
خداروشکر که به این سمت هدایتم کرد و تونستم ببینم و بشنوم.خدایا ازت ممنونم بهترین مسیر رو که مسیر خودت هست مسیر خدایی هست بهم نشان دادی
مسیری که مثل خودت همه بندگانت رو قبول کردیم و میپذیریم همانطور که هستند دوستشان داریم.
خدایاشکرتتتت
قضاوت نکردن خود و دیگران چند حسن داره که براتون مینویسم:
1-باعث میشه توجهمون از تمرکز ار روی دیگران بروی خودمون و خواسته هامون باشه بروی اون چیزی باشه که خواسته خودمونه.چون تمرکز بسیاررر مهم هست در رسیدن به اهداف اگر تمرکز ما روی یک چیز باشه در قایسه با اینکه تمرکز ما روی دوچیز باشه انرژیمون نصف نمیشه انرژیمون یک دهم میشه و این فاجعه ست و این باعث میشه خیلی میسرمون دور و دیر بشه و باعث میشه ناامید و افسرده بشیم
2-باعث میشه توجهمان بروی خواسته هایمان باشه .توجه بروی آنچه میخواهیم نه توجه بروی آنچه نمیخواهیم مثلا انتقاد از ثروتمندان مثلا انتقاد از آدم ها به غیر از اینکه خود انتقاد مارو از ثروت دور میکنه کانون توجه مارا از روی خواسته هایمان هم برمیدارد پس با قضاوت نکردن و پذیرفتن اشتباه آدم ها و پذیرفتن آدم ها همینطورکه هستند باعث میشه مجال پیدا کنیم توجه کنیم به خودمان و توجه کنیم به رشد خودمان و توجه کنیم به خواسته های خودمان.
3-فایده بعدی که داره کارما برای ما اتفاق میفته چطور؟وقتی آدم ها را میپذیریم و قضاوت نمیکنیم حس خوب و عشق به آدم ها میدیم و قلبمان را پاک میکنیم از عداوت از ناپاکی و این عشق و حس خوب از طرف کائنات به ما برمیگردد. و مهم تر از اون از سمت خدابرمیگردد و خدا خوب جواب دلهایی که نیت خوب دارند و برای همه خوبی و خیر میخواهند و خودشان رادوستدارند و برای خودشان ارزش قایل هستند و باور های درست دارند را میدهد..خدا سریع الجوابه .خدا سریع الرضاست(زود از بنده هاش راضی میشه )کافیه تصمیم بگیریم تغییر کنیم و قدم برداریم.
4-فایده بعدی که داره اینه که باعث میشه توجه به بهترین ها کینم باعث میشه بهترین ها رو در زندگیمان فراخوان بدیم چون حس خوب به جهان داریم و جهان به حس خوب و اعتمادمان به خداوند پاسخ میده و بدترین شرایط و بدترین آدم ها برای دیگران برای ما به بهترین تبدیل میشوند طوری که معامله با کسی که ازهمه کلاهبرداری میکنه برای ما سود آور میشه .. و خود خدا نگهبان مراقبمان هست چون بهش اعتماد کردیم چون باور داریم همه از طرف اویند.چون باور کردیم دوستمان دارد پس بهترین ها رو سر مسیرم میگذارد.
و این باعث شده دست بردارم از دست و پا زدن و بد گمانی و هرچیزی که حالم رو بد میکنه و از طرف شیطان هست و رها باشم و بهش اعتماد کنم. تا خدا برایم همه چیز شود و هدایتم کند به سمت بهترین ها.
حالا خلاصه چند نکته مهم این فایل رو برایتان مینویسم:
1-هیچ کدام از ما نمیتوانیم ادعا کنیم که هیچ وقت هیچ اشتباهی نکردیم
2-هیچ کدام از ما نمیتوانیم قضاوت کنیم چون در شرایط اون آدم مقابل نیستیم و نبودیم.ما جای خودمان بودیم و خودمان و شرایط خودمان را میشناسیم.
3-و ما شاید رد مقام آدمی که قضاوتش میکنیم قرار بگیریم بسیار از اون بدتر رفتار میکنیم
4-هرموقع خواستیم قضاوت کنیم در مورد کسی که به هردلیل اشتباهی کرده خودمان را در جایگاه اون بگذاریم اون موقع خیلی راحت درکش میکنیم و میبینیم مطمئن نیستیم بهتر از اون بتواینم عمل کنیم
5-بهترین کار در موقع قضاوت اینه بعد از اینکه خودمان را جای طرف مقابل گذاشتیم دهانمان رو ببندیم و بگیم من جای اون فرد نیستم و شرایط اون رو ندارم
6-به خودم بگویم اسنان بی خطائی نبودی پس نباید ایراد بگیری
7-هیچ موقع کسی رو بت نکنیم که اگر ازش اشتباهی دیدیم نتوانیم به خودمون مسلط بشیم و طرف رو تخریب کنیم
8-بپذیرم انسان در شرایطی قرار میگیره که خطا میکنه حتی شاید قتل انجام بدهو من شرایط انسان ها رو نمیدانم و فقط خدا میداندو بس.
9-پاداش به کسی که بتواند در شرایط سخت جلوی خودش را بگیرد داده میشود
10-کسی که بیشترین انتف=قاد رو میکنه کمترین کار را در زندگیش انجام داده
کسی که بیشترین داد ها و فریاد ها رو میزند در زندگیش کاری نکرده
کسیکه بیشترین کار و تجربه را دارد بهتر میفهمه شرایط هر زمان فرق میکنه و نباید در آنده گذشته را قضاوت کرد.
11-ما نمیتونیم داستانی که در قدیم بوده و ما در اون شرایط نبودیم رو قضاوت کنیم(جربانات تاریخی)
12-جای خودم بنسینم جای خودم حرف بزنم من جای کسی نبودم من میتوانم بگویم در گذشته باتوجه به تجریباتم فهمیدم اشتباه کردمو دلیل بیاورم
12-خودمان و دیگران رو هرقدر کمتر قضاوت کنیم و مهربانتر باشیم با خودمان و دیگران بیشتر لذت میبریم و بیشتر از نگاه خداوند به دنیا نگاه کردیم
13-قرآن برحسب شرایط نازل شده است. بجز ایات توحیدی.مانند وضو در بی آبی و استفاده از خاک..یا خوردن گوشت حرام در هنگامی که در حال مرگی هستی…یا روزه نگرفتن وقتی بیماری..نماز را کوناه کردن وقتی در جنگ هستی و…
14-منطقیه انسان در شرایطی تصمیمی میگیره وقتی سرایط عوض میشه تصمیم اشتباه میشه .اما در آینده و حتی در خود اون زمان هم نمیتوانیم قضاوت کنیم چون در شرایط اون آدم نبودیم(شرایط اخلاقی روحی تربیتی و…)
15-ما باید یا بگیریم به خودمان و همه احترام بگذاریم همه اشتباه میکنند ..پیامبران هم در قرآن اشتباه کردندمانند موسی که قتل انجام داد یا یوسف یا یعقوب یا یوسف
16-ما نمیتوانیم قضاوت کینم تاریخ هم نمیتواند قضاوت کند آیندگان هم نمیتوانند قضاوت کنند چون در اون شرایط نبودند
17-یاد بگیریم تصمیم دیگران تاثیری در زندگی من نداره تصمیم دیگران باعث بدبختی و خوشبختی من نمیشه .افکار و فرکانس ها و باور های خودمان اتفاقات را رقم میزنه.
18-بجای حاشیه ها سرم در زندگی خودم باشه فکرم رو کنترل کنم کانون توجهم رو ببینمروی چه چیزی میگذارم روی چیزی بگذارم که اتفاقات بهتر و رشد و هدایت و باور قدرتمندانه تر بهم بدهد و هدایت های خداوند رو بتوانم ببینم
19-و بگذارم بقیه کار خودشان را بکنند
20-بپذیریم آدم ها و تصمیماتشان را .به این شکل خودمان و آدم هارا راحتتر میبخشیم و از زندگی لذت بیشتری میبریم
ممنون ازشما اینکه وقت گذاشتید و مطالعه کردید
در پناه الله ثروتمند
سلام پیام جان. امیدوارم هر کجا که هستید حالت عالی باشه. کامنتت فوق العاده بود. خیلی تاثیر گرفتم. ممنونم که این آگاهی های فوق العاده رو با بقیه ی دوستان به اشتراک میزاری. واقعا این سایت به افرادی مثل شما نیاز داره. خیلی دارید به رشد و پیشرفت و درک بقیه از قانون کمک میکنید. همچنین از استاد عزیزم که این آگاهی هارو با ما به اشتراک میزاره سپاس گذارم.
در پناه خداوند شاد و ثروتمند باشید. ❤❤❤❤❤❤❤
عجب عالی مطلب رو باز کردین ممنونم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
یکی از ستونهای ارزشمند و بالابرنده آدمی
همین به صلح رسیدن با خود در قضاوت نکردن دیگران است
که شاید 5 سالی میشود که خیلی خیلی مواظبت میکنم که دیگران و خودم را قضاوت نکنم.
یعنی به جای نگشت اشاره به یک عمل ناپسند و نازیبای اطرافیان
عینک خوشبینی را به این چشم زیبابین بزنم و عمل پسندیده و خصوصیت شخصیتی خوب اطرافیان را بولد کنم
این آن عملی هست که من را به احساس خوب میرساند و به من کمک میکند
یک مثال عینی از خودم میزنم
در یک ارگان دولتی 6 سال پیش کار میکردم
مسئولی داشتیم که بعضی از همکاران او را قضاوت میکردند و من نیز گاهی دچار قضاوت میشدم و نتیجه این میشد که همیشه در مواقعی ایشان را میدیدم که با بنده تند برخورد میکرد،
مرخصی میخواستم برم
باید چند روز میدویدم
خلاصه اینکه کلا به رفتار ناخوب ایشان بر میخوردم.
بعد از آشنایی و قوانین آمدم با عینک خوشبینی و ذره بین روی ویژگیهای خوب ایشان ذوم کردم
در ذهنم بارها به خودم گفتم ،به دیگران گفتم
و بعد از مدتی به خدای احد و واحد
این انسان به قدری با من رفتار پسندیده و با احترام داشت که من متحیر میماندم که آیا این انسان شریف همان انسان 6 سال پیش است ،
به قدری بود که وقتی به من میرسید من را در آغوش میکشید
این در حالی بود که من به هیچ عنوان عمل فیزیکی برای ایشان انجام ندادم و فقط به صورت ذهنی کار کردم روی نکات مثبت این بنده خوب خدا.
بله همه اینها ناشی از توحید است
ما فرکانس ارسال میکنیم و او پاسخ میدهد.
چقدر این خصلت و این شخصیت ستودنی است که روی ویژگیهای مثبت خود و دیگران ذوم کنیم و از آنها بگوییم و آنهارا بولد کنیم
و در نتیجه خداوند هم از جنس همان احساس و جوهره و اصل و اساس به ما میدهد در غالب رفتارهای پسندیده و خوب از دیگران.
و این داستان قانون و فرکانس است.این داستان آفرینش و خلق است
این داستان رسیدن به خلیفه خداوند روی زمین است.
برای همین است که وقتی از کسی عمل ناشایستی دیدی
میگویند پیش هیچ کس عنوان نکن
شاید او لحظه ای بعد ،در زمانی کوتاه تغییر کرده و
به دریای بیکران انوار الهی وصل شده و دیگر آن خصلت و شخصیت را از خود دور کرده.
اتفاقا کسی که خود را قضاوت نمیکند میتواند دیگران را قضاوت نکند و کاملا درونی است.
الهی شکر که در مسیرم و این موهبت را هزاران هزار بار قدر مینهم و سپاسگزاری میکنم.
الهی شکر.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِذَا یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ» (ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ، ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻳﻦ [ﻗﺮﺁﻥ] ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺣﻖ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﺎ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻥ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ(5٣)
«أُولَٰئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺻﺒﺮﻱ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻴﻜﻲ ﻭ ﺧﻮﺑﻲ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﻊ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ، ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ، ﺩﻭﺑﺎﺭ ﭘﺎﺩﺍﺷﺸﺎﻥ ﻣﻰﺩﻫﻨﺪ(54)
سوره قصص
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود فراوان به رسول جان برادر عزیزم. و همچنین سلام و درود به فاطمه خانم زن داداش بزرگوار؛ الهی که در پناه رب العالمین از بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش متنعم باشید. بینهایت شما خانواده توحیدی رو تحسین میکنم. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوستان نازنینی چون شما.
بینهایت تحسینت میکنم رسول جان بخاطر این کامنت ارزشمندت. وقتی خوندمش چقدر برام لذتبخش بود و منم میخواستم تجربه خودم رو در این زمینه باهات به اشتراک بذارم.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
زمانیکه شروع کردم اولین قدمهای گنجینه ارزشمند دوازده قدم رو کار کردن توی محل کار ناخودآگاه با چندتا از همکاران رابطه ام قطع شد. و ناخواسته با یکی دو نفر دیگه رابطه ام صمیمی تر شد. و من شگفت زده به ماجرا نگاه میکردم که چقدر قانون دقیق کار میکنه. برای قطع رابطه و برقراری رابطه من هیچ تلاشی نکردم. اون همکاری که قطع رابطه کرد یه روزی بی دلیل (یا شاید از جایی ناراحت بود) به من حرفهایی زد توهین آمیز و ماجرا تموم شد. دیگه ما باهم ارتباطی نداشتیم. (این ماجرا بماند)
یه رییس داریم که چند وقت پیش بابت یه اشتباهی که من توی محل کارم داشتم 60 ساعت اضافه کاری منو صفر کرد و چیزی حدود 3-4 تومن از حقوقم کم شد. و من خیلی ناراحت شدم.
واکنش من و استفاده از قانون و آموزشها چی بود.
واکنش من به اون همکارم و رفتار رئیس اداره مصادف شده بود با قدم های بالاتر دوره دوازده قدم (قدم 7 به بعد)، وقتی اون همکارم رو میدیدم ذهنم به شدت مقاومت داشت ولی خودمو عادت داده بودم که به ویژگی های مثبتش توجه کنم. این کار به حدی بود که چندبار بقیه از این همکارم بدگویی میکردن، منم بلافاصله بی اختیار گفتم ولی خیلی با استعداده و ضریب هوشی بالایی داره، توی کار هم تیمیش رو به هیچ وجه تنها نمیذاره، فلان موضوعات کاریش هم خیلی عالیه. بسیار آدم دلسوز و با وجدانیه، هر کمک و کار خیری از دستش بر بیاد برای بقیه انجام میده (مطمئنم اون افراد بخاطر اخلاق خاصش، هیچوقت بهش نگفتن فلانی ازت تعریف کرده، واکنش منم خیلی ناخودآگاه بود، جوری که خودم تعجب کردم که من در گذشته به این وجه مثبت آدمها دقت نمیکردم مخصوصاً این بنده خدا که بهش مقاومت زیادی داشتم) بعد از اون هر بار میدیدمش ناخودآگاه توی قلبم ویژگی های مثبتش رو یادآوری میکردم به خودم، بدون اینکه حتی یه کلمه باهاش حرف بزنم.
در مورد تصمیم رئیسم واکنشم این بود که حمید بپذیر توی فلان موضوع که اتفاق افتاد 100٪ مقصر بودی، نتیجه افکار و اعمال خودت بوده. و رئیسی که نه تنها منو توبیخ کرده بود که دیگه جواب سلاممو هم به زور میداد چون از من توقع نداشت تو کارم اشتباه داشته باشم. هر بار که میدیدمش میگفت نتیجه باور های خودت بود. هیچ انسانی بر هیچ انسانی قدرت نداره. فلان رئیس بسیار بسیار انسان موفق و تحسین برانگیزیه ، مدیریتش خیلی عالیه و عدالت رو توی کارش اجرا میکنه، هر بار که ذهنم اون ماجرا رو یادم مینداخت ویژگیهای مثبت رئیسم رو تحسین میکردم، که چقدر برای نیروهاش تلاش میکنه، چقدر با وجدانه، چقدر پیگیره، هزاران بار میتونست پا روی وجدان بذاره و حق و ناحق کنه ولی نمیکنه.
نتیجه این دو همکار چی شد :
این ماه من فقط سه روز اضافه کاری داشتم همون آدمی که 60 ساعت اضافه کار تشویقی منو صفر کرده بود (که میتونه به همه صفر بده، یا به همه 60) اینجا 20 ساعت هم مازاد بر حق من بهم داد، یعنی شد 80 ساعت. که با ساعت اضافه کاری اصلیم شد 120 کامل. من برای بهبود تصمیم رییس هیچ کار فیزیکی نکردم. و همچنین اون همکارم ، خودش بی اختیار با من خوش رفتاری میکنه و اخلاقش نسبت به من 180 درجه عوض شده. نسبت به بقیه همونه، نسبت به من خوب شده. تنها کار فیزیکی که من کردم این بود که صبح روز 1 فروردین که رفتم سر کار باهاش سلام کردم و عید رو بهش تبریک گفتم ؛ و به خودم گفتم فارغ از نتیجه رفتار من، من بااااااید یاد بگیرم دیگران رو ببخشم.
رسول جان چند نفر دیگه هم هستن که دیگه تعریف کردن ماجرای اونها کامنت رو خیلی طولانی میکنه.
کلا من آدم درونگرایی هستم اصلا با آدمها حرف چندانی نمیزنم و اهل ارتباط گرفتن نیستم ولی این تمرین رو که شما مثالش رو زدی، و به خوبی انجامش دادی و نتیجه گرفتی، من هم انجامش دادم و واقعاً نتیجه میده.
من مدتها قبل از اینکه بیام توی سایت نمیدونم این باور از کجا توی ذهنم شکل گرفته بود که «90٪ آدمهای جامعه به صورت پیشفرض آدمهای خوب و عالی هستن و چون ما فقط بدیها یادمون میمونه و خوبی ها رو فراموش میکنیم، فکر میکنیم همه بد شدن، درحالیکه اکثریت خوبن » همیشه اینو میگفتم و به فراخور مدار گذشته ام آدمهای خوبی رو هم ملاقات میکردم.
الان به لطف آموزش های سایت و مخصوصاً گنجینه دوازده قدم (که هر چقدر بگم گنجه واقعاً کمه) دیدم اصلا تو وجود 100٪ انسان ها ویژگیهای خوب و مثبت هست ، مهم هنرمندی ماست که با کدوم وجه آدمها برخورد میکنیم. به فراخور باورهای خودمون. اینکه چقدر به خوبیها و زیبایی ها توجه کنیم.
تا اینجای کامنت که رسیدم یاد یه قسمت از کتاب انسان در جستجوی معنا افتادم، اثر دکتر ویکتور فرانکل. دکتر فرانکل توی کتابش از شخصی نام میبره بنام دکتر جی، از افسران ارتش نازی که چقدر جنایتها ازش سر میزنه و همه توی اردوگاه آشویتس از دکتر جی چقدر وحشت داشتن. سالها بعد که جنگ تمام میشه و همه به زندگی عادی برمیگردن کسی برای دکتر فرانکل تعریف میکنه که توی فلان زندان تعدادی از افسران نازی بودن منجمله اونها یه انسان بسیار مهربان بنام دکتر جی که چقدر از دیگران مراقبت میکرد و تا کسی مریض میشد دکتر جی ازش مراقبت میکرد. دکتر فرانکل از این ماجرا بسیار متعجب میشه و به نوعی با ذکر این موضوع عملاً میخواد بیان کنه که هر انسانی یه نیمه تاریک داره و یک نیمه روشن.
یه جمله ای توی این کتاب هست که مفهومش اینه که «کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت»
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ببخشید کامنتم خیلی طولانی شد رسول جان. از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و شادی و ثروت و سلامتی و آرامش رو برای شما و زن داداش و فرشته های نازنین تون درخواست میکنم.
سلام و عرض ادب و دعای خیر من رو خدمت خانواده برسونید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
فاطر
الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ
ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ، ﻋﺬﺍﺏ ﺳﺨﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ، ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(٧)
أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ
ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺯﺷﺘﺶ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺯﻳﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ [ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺒﺐ ] ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺩﻳﺪﻩ [ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟ ] ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ [ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﺗﻜﺒّﺮﺵ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﻖ ] ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ . ﭘﺲ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺟﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﻱ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺮﻭﺩ ; ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ .(٨)
سلام و عرض ادب و درود به برادر عزیزم آقا حمید جان
داداش عزیزم
امیدوارم که حال دلت عالی باشه و متنعم از انوار الهی و بندگی الله یکتا باشی.
حمید جان برادر عزیزم
امروز شیفت بودم و نقطه آبی از شما دوست عزیزم دریافت کردم و اون لحظه نتونستم پاسخ شما رابِدم
و الان در سکوت بعد از نماز صبح و آرامشی که دارم برات مینویسم
امیدوارم خدا هم بر ذهن و جان من بباره و بتونم اون چیزی که در وجودم هست را به رشته تحریر در بیارم
حمید جان آیا ما همین الگو را برای ثروت نمیتونیم پیاده کنیم.
فرض کنیم که ثروت و پول و نعمت یه شخصیت باشه،
آیا در طی این سالها ما به خوبیهای این شخصیت نازنین فکر کردیم،صحبت کردیم ،دربارَش نوشتیم،بهش فکر کردیم،
استاد خودِش میگه وقتی دوماه به صورت فوکوس لیزری به پول و ثروت و ثروتمندا ارتعاش خوب فرستادم درهایی از نعمت و ثروت به سمتم سرازیر شد
چقدر این ثروت و نعمت و و پول معنوی هست و باشکوه
اگر شغلی که داریم و تمام ویژگیهاش را یه شخصیت در نظر بگیریم آیا ما هر روز این شخصیت گرانقدر را در آغوش گرفتیم آیا به بینهایت خوبی و منفعتی که به ما داره میده فکر کردیم ،توذهنمون درباره اون صحبت کردیم،الان
بعضی وقتها باور کن اتاقی که دارم ،صندلی که روش میشینم،کیسی که روبروی منه،فضای اون محل کار را سعی میکنم در آغوش بگیرم،قربون صدقه نرمی صندلی،و تک تک وسایلی که دارن به من خدمت میکنن میرم،آیا یه بار کافیه ،آیا میتونیم هر بار که روی صندلی میشینیم ،ازَش تشکر و قدردانی کنیم
و وقتی تو این کار به تبهر کافی رسیدیم به الله که خدا درها را برامون باز میکنه،
آیا ما ویژگیهای مثبتمون را در آغوش کشیدیم
نه یک بار
بلکه هزاران بار صداقتمون را ،خوش خلقی مون را،تعهد کاریمون را،نظم و انظباطمون را،
حسن ظنمون را،کنترل ذهنمون را ،ایمانمون را ،آرامش قلبمون را.،فعالیت تو این فضای بینظیر را دیدیم،بهش توجه کردیم
حمید جام میدونم که این هم تکامل میخواد و یه شبه بوجود نمیاد و باید جرعه جرعه این شهد شیرین عشق بازی با خداوند را چشید .
همین موضوع را میشه به همه
به پول به ثروت ،به آدمهای اطرافمون ،به سلامتیمون،به محیط پیرامونمون،به بینهایت نعمتی که همین الان داریم ،
به روابطمان با آدمها
به مهارتهایی که داریم ،به ویژگیهای شخصیتیمون
تعمیم داد
و این داستان خلق و این عشق بازی همچنان و تا ابد ادامه داره
یادمه دو سال پیش سر یه موضوعی با برادر بزرگم یه اختلاف نظری داشتم،
باور کن هر کاری میکردم این ذهن چموش بینهایت خوبی و بزرگواری برادرم را نادیده میگرفت و فقط اون ویژگی را بولد میکرد
الان که نگاه میکنم لبخند روی لبم میشینه
چقدر این انسان بزرگواره،چقدر خوبی و بزرگیش که همه و همه جلوه ی مهربانی الله هست شامل حالم شده
حمید جان از دیار البرز تا عسلویه بینهایت به شما دوست عزیزم احساس نزدیکی میکنم و داشتن این خانواده ارزشمند و الهی را از درگاه پروردگارم بینهایت شکرگزارم.
بعد دوره لیاقت خیلی خیلی دیدگاهم و طرز فکرم به لطف الله تغییر کرده،
شاید دیگه الان جایگاه شغلی من به هیچ عنوان برام بولد نباشه و اون شاخصه ها ی فرکانسی هر روز و هر لحظه داره مثل یک جواهر در درونم میدرخشه و جایگاه منو و بچه های سایت را مشخص میکنه
بسیار لذت میبرم از خوندن کامنتهای سراسر نور شما دوست عزیزم
الان یه بار دیگه به خودم متذکر میشم که باور و بارورسازی
میشه یه ذره آگاهی و بینهایت تکرار
یه ویژگی شخصیتی بارز و بینهایت تکرار
بینهایت نعمت که داریم
و بینهایت تکرار
حمید جان الان خیلی بهتر میتونم معنی فرکانسرا درک کنم که همین شکرگزاری هم وقتی به دریچه قلب آدم جاری میشه چقدر هر روز و هر لحظه مدارِش متفاوته
به خداوندی خدا الان که یه ابر را در آسمون میبینم، لبخند یه کودک،مهربانی که از همسرم میبینم،لبخند از ته دل هلیسا و محمد حسن جانم ،دیدن یه درخت و خیره شدن به برگهایی که در هوای خنک بهاری به رقص دراومَدَن
بینهایت انوار الهی که تو این سایته که قلب منو پر میکنه از عشق و لذت
و تک تک این دوستان ارزشمندا در آغوش میکشم و از همه اونها که نوری هستند از طرف الله یکتا سپاسگزاری میکنم
حمید جان هر باری که سوار ماشینم میشم به الله انگاری که سوار بهترین ،لوکسترین،و برند ترین ماشین دنیا شدم
میدونی چرا؟
چون چیزی که اون را به بهترین و ارزشمندترین و لوکسترین ماشین دنیا تبدیل کرده قدرت خلق منه
من اونو هر بار در آغوش میکشم
از فرمونِش،از لاستیکهاش،از تک تک قطعاتِش،تشکر میکنم
به خدا چند باری شده که ماشینم بالابرِش خراب شده
و رهاش کردم و فقط از این کوه فلز که مثل دریایی از سلول و مولکول در حرکت هست تشکر کردم و به صورت باور نکردنی خودش درست شده
و جالبه الان دیگه برای محمد حسن و هلیسا این امر کاملا بدیهی شده
به خاطر اینکه یه خرید میرم با این ماشین هزار بار ازش تشکر میکنم،
و شاید ظاهر ماشین من با یه مرسدس بنز متفاوت باشه
ولی باطنش اونا متفاوت میکنه
و الماسی که درونش هست اونا برند میکنه
و اون راز سپاسگزاری و حمد و تشکر قلبی هست.
و این رفتار را ما با این بدن و شخصیت و خلیفه خدا در روی زمین هم میتونیم انجام بدیم
حمید امیری و همه دوستان الهی من در نگاه من
یه انسانِ با صداقت،مهربان،خوش قلب،
دارای کنترل ذهن،در مسیر توحید،
دارای تعهد کاری،شکرگزار،دارای توکل،یکی شدن با الخیر و فی ما وقع ،زیبابین،زیبا اندیش،
امین،درستکار،خوش رفتار،و در کل یه شخصیت شکرگزار و سپاسگزار دارَن و این بزرگترین و با کیفیت ترین سرمایه ماست که ما را به یک برند تبدیل کرده که در وجود هر انسان و مخلوقی هست که باید به ظهور برسه با حرکت ارتعاشی و فرکانسی
ولی تک تک بچه های این سایت بینظیرَن.
حمید جان خودم هم متوجه نشدم که چی برات نوشتم ،هر چیزی که بر قلبم جاری شد به رشته تحریر دراووردم
بعضی جاها از این شاخه به اون شاخه پریدم،
امیدوارم این دلنوشته برای خودم و شما راهگشا باشه.
سپاسگزار وجود ارزشمند و الهی شما دوست الهی ام هستم.
حق نگهدارت باشه حمید عزیزم.
بنده صالح و توحیدی خدا.
به امید دیدار شما دوست الهی در بهترین زمان و مکان.
سلام و درود بینهایت به شما رسول جان ، برادر عزیزم ، الهی که در پناه رب العالمین، و در کنار خانواده همواره شادکام و سلامت و موفق باشید.
رسول جان کامنتت بینهایت ارزشمند و نورانی و آموزنده بود برام، گویی که خداوند از طریق قلب نازنین و نورانی و دستان مهرگستر شما برام این کامنت رو نوشته بود تا بر من آگاهی بیشتری عطا کنه. واقعاً حق با شما بود و من هیچوقت از این منظر نه به خودم و نه به نعمتهای زندگیم نگاه نکرده بودم.
ازت بینهایت سپاسگزارم که دست و زبان خداوند شدی. ازت بینهایت سپاسگزارم رسول جان که توحید و یکتاپرستی رو انتخاب کردی تا خداوند اینجوری نورش رو در قلبت قرار بده تا با کلامت باعث هدایت بندگان خدا باشی.
ازت متشکرم رسول جان.
«بسم الله الرحمن الرحیم» ؛ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ؛ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درود به برادر عزیزم !
آقا رسول خانکی عزیز..
پیامتون از طرف خداوند برای قلب من بود…
و پیام شما،معرفی شده از، برادر عزیزم حمید امیری..
میخام بگم چقدر خداوند نشانه هاشو دقیق و حساب شده ،به ما میرسونه.
چند وقت پیش یه کامنتی هم از طرف پسر گلتون خوندم..
من چند وقته با هدایت الله دارم کارمو پیش میبرم.و طبق هر چیزی که بهم میگه کارمو تو بیزنسم پیش میبرم.جاهای خیلی خوبی رسیدم.
دیروز از خداوند خاستم.تا بتونم از خلقی که کارم به مرحله پایانی رسیده و میتونم کارمو ارائه بدم.چون هدایتها تو راستای کارم خیلی زیاد،هست.
..تا دیروز یه درخاست از خداوند خاستم..
احساس کردم باید باورای قوی.در راستای باور توحیدی باید انجام بدم..
چون از طرف خودم.من میتونم از پس کارم بربیام.که بازم لطف خداوند میبینم.
من که هیچ از خودم ندارم.
یه خواب دیدم.احساس کردم.دقیقا همون باور توحیدی هست.چون من باورم نسبت بکارم هنوز خیلی ضعیفه.
چون جنس مشتریام یسری الگوهای تکرار شونده میبینم.باید خیلی روی باورم کار کنم.
و باز لطف خداوند شامل حالم شد.تا برسم به کامنت شما!الله اکبر.
شخصیت سپاسگزار نسبت به پول و ثروت و نعمت…
و دقیقا تک به تک جملاتتونو خوندم..
دیدم آره ..من نسبت به پول خیلی هنوز باورهای ناجور دارم.
بهمین خاطر افرادی که بکارم هدایت میشن.یسری رفتارهایی شبیه به همو به من نشون میدن..من خودمم میدونم خیلی هنوز جای کار دارم..
ولی پیام شما رو تو دفتر کاریم نوشتم که بیام این نوع جنس عشق بازی رو نسبت به وسایلام داشته باشم.
نه فقط این موضوع ثروت نسبت به همه چیز!نسبت به افراد نسبت به شرایطی که الان،باهاش زندگی میکنم.
حدودا چند روزیه توسط یکی از اعضای خانواده ام یسری تضاد برام پیش اومد.خیلی دارم خودمو کنترل میکنم.
توی یه فشاری دیروز عصر برخورد کردم.گفتم خدا نمیدونم چکار کنم تو هدایتم کن..رسول جان!همون لحظه به ثانیه نکشید یه اتفاق افتاد باعث شد تا من پیروز بشم..
خیلی جالب بود…
شب رفتم یه محوطه تنهایی خودم.و اعراض کردم..نور خداوند بصورت بزرگی برام روشن شد..و تایید اعراض کردن از اون تضاد رو برام زد..
اگه من قبل بودم..چه مشکلاتی رو میتونستم با همون دیدگاه قبلم بوجود بیارم.ولی گفتم حرف تا عمل خیلی زیاده.نجوا تا دلت بخاد زیاده.ولی خیلی سعی کردم.همون لحظه جوابشو از خداوند گرفتم.
رسول جان.خیلی از شما بابت درسهای قانون بدون تغییر الهی.که با کار کردن روی خودتون بدست اوردین سپاسگزاری میکنم..
و سپاسگزار خداوندم که چنین دوستان و انسانهای با شرافتی دارم.که میتونم روزهاییم را با کنترل ذهن قوی تری ادامه بدم.
یجاهایی خالی میکنم.ولی چون میدونم قانون در لحظه کار میکنه .من باید قوی باشم استقامت کنم.خیلی بهتر میتونم که بازم سعی میکنم بهتر عمل کنم.
خیلی پیامتون زیبا بود..ما از بچگی تحت تاثیر خیلی باورا قرار گرفتیم.واقعا.روزی که دارم روی کنترلذهن کار میکنم.انگار توی جنگ با میلیونها’، نفر دارم میجنگم.
اینقدر سخته.!ولی ارامش بعدش میلیاردها که به عدد نیست برام با ارزشه.
که بازم ناگفتنه نمونه.با تکامل خیلی تضادها رو میتونم با کانون توجهم.و شناخت از قوانین.بهتر کنم.و بدونم خیری درونش هست.و داری ایمانمو قوی تر میکنه!
همین باعث میشه.خیلی بهتر بتونم مسائلمو حل کنم.و نخام مثل قبلا زجر بکشم..و کلی حرف و حدیثها را پشت خودم بکشونم.
بازم سپاسگزار شما هستم!کامنتتون عالی بود.
و میخام این تمرین سپاسگزاری ..رو با عمق بیشتری انجام بدم..
مخصوصا صحبتتون نسبت به پول و ثروت.که اینروزا باید تمرکزی روش کار کنم.
دقیقا این پیام از طرف خداوند برای من بوده…
که این شخصیت نازنین رو به درستی بتونم’تو درونم بپرورونم.!
برای خلق ثروت و نعمت با ارزش پروردگار را!…و نتیجی پایدار رو برای خودم بدست بیاورم!
درود به بانو علی پور عزیزم
راستش با خیلی از روشها میشه به احساس خوب رسید
ولی بالاترین فرکانس را همین سپاسگزاری داره
به شخصه حال منو خیلی خوب میکنه
که هر بار که تمرین میکنم، احساس بهتری را در خودم و در قلبم میبینم
هر روز و هر لحظه باید این قوانین را در ذهنمون تکرار کنیم و تا ابد این شهد شیرین را نوش جان کنیم.
بسیار تحسینتون میکنم که کارتون را شروع کردید و دارید
رو باورهاتون کار میکنید
چند وقتی هست که این را متوجه شدم که وقتی در فرکانس سپاسگزاری هستم
همه چی اوکی هست و حال خوشی را تجربه میکنم که جنسش خیلی نابه
معنی سپاسگزاری برای من
گسترده شده
اگر تضادی در من رخ داده و من تونستم ذهنم را کنترل کنم یعنی من انسان سپاسگزاری هستم.
اگر وارد شغلی شدم و دارم باورهای خوبی میسازم
یعنی انسان سپاسگزاری هستم.
اگه از نقطه امنم دارم در موضوعات مختلف بیرون میام و حرکتمیکنم یعنی من انسان سپاسگزاری هستم.
الان همه چیز را به سپاسگزار بودن خودم در برابر این همه لطف و محبت خدا ربط میدم
حمد و ستایش و سپاسگزاری
رمز ورود به باورهای توحیدی و در آغوش خداوند بودنه
و
بالاترین درجه خضوع و خشوع در برابر خداوند اینه که همه چی از اونه و این یعنی اوج سپاسگزاری و خاشع بودن..یعنی توحید
براتون بهترین ها را آرزو میکنم بانو فاطمه عزیزم.
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشی.
سلام اقا رسول ،
امیدوار م شما و فاطمه جان و بچه های گلتون خوب باشید و در پناه و دستان گرم الله شاد و سلامت .ممنون از کامنت زیبای شما ، چقدر این عبارت شما را دوست داشتم
“فرض کنیم که ثروت و پول و نعمت یه شخصیت باشه،
آیا در طی این سالها ما به خوبیهای این شخصیت نازنین فکر کردیم،صحبت کردیم ،دربارَش نوشتیم،بهش فکر کردیم”
انگار یک کلید را در ذهن من روشن کرد ، البته من خیلی به پول حس بد و منفی نداشتم ولی بعضی باورهای مخرب دیگه داشتم . با این نکته شما واقعا از امروز به بعد باید یم جور دیگه باشم .
سپاس بینهایت
سلام اقا رسول ماشالاه خوب کار کردین و خوبم نتیجه این تمرین الهی رو گرفتین ماشالاه به شما ایول
یکسوال طراحی کردم برای خودم برای این کار ولی هنوز زیاد تکرارش نکردم ولی اینجا میزارمش تا استفاده بشه اینه سوال از خودمون
چی رو میخای تجربه کنی در کل زندگیت؟؟؟ جوابت چیه ؟؟؟ جواب خودم .همچیخوب پیش بره من خوبی رو میخام راحتی رو در تک تک لحضهام.حالا این میتونه هر چیز دیگه ای باشه مثلا ثروت میخام خوب پس به فقر شکست کمبود ترس غم نشدن توجه نکن
چه چیزی خاستت هست همونو بخاه تا چیزی که نمیخای رو تجربش نکنی
این تمرین باید درعمل انجام بشه مثل تجربه اش بصورت عملی برای شما کار راحتی هم نیست و تمرن میخاد ولی کار سختی هم نیست چون شما تونستین.
گفتگو با خود و این سوال از خود هنگام توجه به ناخاسته قشنگ ادم رو اگاه میکنه به قوانین و خیلی مواثر و باحاله و منطبق با قانون
با این سوال که چرا باید به زیبایی فقط توجه کنم بی غید و شرط چون خوبی رو میخام دیگه.نه بدی رو پس به خوبی توجه کن راهش همینه خودتو خسته نکن قانونش همینه
واسه این خداوند مثل ها میزنه ایه میاره که حتی با دشمنتم بد نباش یعنی رها کن فکر کردن به بدی رو جواب بدی رو با خوبی بده به خوبی توجه کن ببین که چطور همون فرد شد دوست صمیمیت
داره فرکانسرو توضیح میده خداوند عزیز کانون توجه رو در درونما و نتیحش در بیرون وگرنه تو برو با خشم تو دلت طرف رو بغل کن بد تر اتفاقات بد رو رغم میزنی اگه نفهمی قانون رو خودتو بی ارزش میکنی ولی اگه درست انجام بدی خداوند که بدون تلاش فیزیکی الفت میان دلها ایجاد میکنه
اقا رسول سپاس از شما و این رد پایی که گزاشتین توی سایت که قشنگ توصیف این ایه برای منبود زنده باشین
به نام خداوند بخشنده و مهربون
الکهف
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا
ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻧﺪ [ ﭘﺎﺩﺍﺷﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ] ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺎ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻜﻮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺗﺒﺎﻩ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﻢ .(٣٠)
سلام و درود به مصطفی عزیزم
برادر الهی و ارزشمندم
امیدوارم که حالِ دلت عالی باشه و متنعم باشی از انوار الهی و بندگی الله
سپاس از لطف و بزرگواری شما دوست عزیزم
ممنون بابت سوالی که مطرح کردی
خیلی خیلی استفاده بردم
هر کسی با توجه به حالات درونی و اتصالی که به خداوند داره بِهش الهاماتی میشه و بسیار ارزشمنده و میتونه برای بقیه که تو این سایت الهی هستند مورد استفاده قرار بگیره
سپاس برای حضورِت در این دنیای به شدت زیبا .
بهترینها را برات آرزو میکنم مصطفی جانم.
حق نگهدارِت باشه.
سلام خدمت استادِ جان و همراه جانان
یه پاشنه آشیل اساسی در روابط پیدا کردم که مطمئنم گیرِ خیلی هاست…
من حدود ۲سال است که دارم به صورت جدی روی قوانین کار می کنم، یک نگاه برتری نصبت به دیگران در وجودم شکل گرفته ! که واقعا نابود کنندست!
به صورت ناخدآگاه دیگران رو در قضاوت می کنم!
مثلا، قبلا وقتی رفتار یا دیدگاه اشتباهی رو از فرد مقابلم میدیدم، همون موقع امر و نهی می کردم که نباید اینجوری باشه… باید اینجوری باشه… (که استاد بارها گفته آقا جان با کسی صحبت نکنید)، و به جز انرژی که از وجودم می رفت هیچ اتفاق دیگری نمی فتاد…
بعدها که تکامل بیشتری طی کردم، در مقابل رفتار اشتباه دیگران، چیزی به زبان نمیاوردم، ولی در “ذهن” اون طرف رو ملامت و قضاوت می کردم…که این بنده خدا اگه قانون رو می دونست هیچ وقت انقدر محدود و بد فکر نمی کرد…
در صورتی که توجه من در اون لحظه فقط روی افکار منفی و محدود اون طرف معطوف بوده! و ساعت ها و روز های بعدشم نشخواری از او جنس افکار در ذهنم به وجود میومد(طبق قانون)… که بدون اینکه متوجه باشم، کلی از زمان روز رو در حال تکرار قضاوت های گوناگون از خانواده و دوستان تا جامعه… در ذهنم شکل میگرفت، افکاری که=احساس بد بود. بدون اینکه اصلا بفهمم این موضوع رو!
این موضوع رو زمانی متوجه شدم که یک باور اشتباه را از پدرم، فقط یک بار در ذهنم مرور کردم(که اگه فلان باور رو نداشت، فلان اتفاق نمی افتاد)…
حالا اگه بیایم این موضوع رو بررسی کنیم.
۱. زمانی که یک ورودی جدید وارد ذهن ما می شود(مثبت،منفی) حتما تا دقایقی بعد، باز هم ما به آن فکر می کنیم(با شاخه و برگ بیشتر) و به احتمال زیاد ساعاتِ دیگر و احتمالا روز های دیگر هم به صورت اتفاقی از ذهن ما گذر می کند (بستگی به توجه ما به اون موضوع داره)
۲. اون افکار چند روز در ذهن من مرور شد تا به صورت اتفاقی در لا به لای صحبت با پدرم از دهانم پرید که این اتفاق برای افکارت بوده…، (تمامی انسان ها در مقابل انتقاد مقاومت می کنند)، اون هم شاکی شد و گفت نه پسر جان این چیزایی که تو ۱،۲ ساله داری کار می کنی ما ۳۰ سال پیش فهمیدیم… اینکه بشینی و خدا واست پول بفرسته پایین… از این خبرا نیست…
منم یکم کنترلم و از دست دادم و گفتم شما نظرتو واسه خودت نگه دار و راه خودت رو برو منم راه خودم و میرم،(همونجا بحث تموم شد)
۳. وقتی از اتاق بیرون اومد با اینکه می دونستم که اصلا نباید توجهی به اون بحث کنم، ولی دیگه دست خودم نبود و افسار ذهنم از دستم در رفت و مدام داشت با پدرم میجنگید، که باید فلان جواب رو میدادی… اگه اون میدونست که در چه مسیری هستی هیچ وقت همچین حرفی نمیزد و هزار چیز دیگه…
۴. این افکار باعث شد تا چند روز دیگه من در ذهنم بجنگم با این آدم، و یه حالت تنفر در من ایجاد کرده بود!!! که دیگه بنده خدا حتی راه رفتنش هم رو مخم میرفت!!! ??
نتیجه گیری:
نشستم فکر کردم که چرا این اتفاق افتاد، ما که کلا رابطمون خوب بود… تا رسیدم به اولین قضاوتی که در ذهنم انجام شد… اون قضاوت نه تنها باعث ایجاد حال بد در من شد، بلکه بعد از چند روز شدید تر هم شد! که به حالت تنفر رسید!
این فقط مثالی بود از هزار مدل مختلف از قضاوت کردن افراد در ذهن ما و فقط خدا می دونه که ته هر قضاوتی که از ذهن ما رد میشه به کجا میرسه…
ذهن قضاوت گر:
_زمان حال رو از دست میده، و نمیتونه در مسیر بمونه و لذت ببره!
_به دلیل خاصیت قاضی بودن در مقابل دیگران، از تائید و تکذیب دیگران نصبت به خود دلهره داره(نگران حرف مردم)
به خاطر ترازو کردن افراد نمی تونه فقط به نکات مثبت افراد توجه کنه،و خود به خود ازشون فاصله میگیره، (از دَستان خداوند برای دریافت نعمت ها فاصله میگیره)
_مدام در حال قضاوتِ خودشه و با ذهن تصمیم میگیره، ( از راه قلب فاصله میگیره)
_نمی تونه درک کنه که همه ی انسان ها تکه ای از خداوند هستند و فقط دارن تکامل خودشون رو طی میکنند…(خیلی راحت از مسیر اصلی خارج و درگیر جزئیات میشه)
پس اگه زندگی رو به دو بخش تقسیم کنیم،
یکی رابطه ما با خداوند
دوم رابطه ما با اجتماع
پاشنه آشیل من در ایجاد روابط عالی با اجتماع در ریشه ی قضاوت کردنِ که من واقعا باید روش کار کنم…
الان دو روزه که آگاهانه قضاوت رو در نطفه خفه میکنم، به چنان آرامشی رسیدم که چندین اتفاق عالی هم برایم افتاده… یک از دوستانم پیشنهاد کار بهم داد و دیگری، پدرم بی دلیل بهم پول داد… انقدر حالم خوبه الان که خواستم بیام و با شما هم درمیون بگذرام…
تمام این نقطه ضعف ها را در مورد قضاوت از وجودم بیرون کشیدم، خوشحال میشم اگر دوستان هم نظری دارند بنویسند تا بیشتر استفاده کنم.
سپاس.
سلام پوریا جان. کامنتت فوق العاده بود. خیلی تاثیر گرفتم خیلی. واقعا خیلی آگاهی های بینظیری رو با ما به اشتراک گذاشتی. ازت ممنونم.
هر کجا که هستید در پناه خدا باشید.
سلام دوست عزیزم.کامنتت عالی بود ونکاتی که درمورد ذهن قضاوت گر نوشتی خیلی صحیح وخوب بود.
باارزوی بهترینا برای شما
سلام .چقدر جالب و کامل توضیح دادید پاشنه اشیلتون رو .یا بهتر بگم منم همین ویژگی رو دارم .خیلی جالبه که با همه دونستن قوانین کنترلش گاهی اونقدر سخت میشه که دیگه کاری از دستم برنمیاد.اولش منم اومدم جلو حرف زدنم رو گرفتم اما یه جنگی تو مغزم بپا شد که نگو شاید هزار بار بدتر از اونی که تو ذهنم بود .خیلی عالی از همه جهات توضیح دادید. ممنونم از شما
سلام استاد عزیزم. سلام خانم شایستهی شایسته. سلام دوستان خوبم. امروز یه اتفاق جالب ذهنی رو تجربه کردم که دوست داشتم اون رو با شما هم به اشتراک بگذارم.
من اکثر مواقع فایلهایی که روی سایت قرار داده میشه رو با پدر و مادرم نگاه میکنم. اونها هم این فایلها رو خیلی دوست دارن. چند روز پیش هم فایل مربوط به قضاوت رو دو بار با هم گوش داده بودیم.
صبح داشتم با پدرم میرفتم بیرون که یه دفعه سر خیابونمون دیدیم یه آقایی دارن سیگار میکشن. پدرم به من گفتن آخه چه جوری یه نفر میتونه سر صبح سیگار بکشه.
من یه لحظه اومدم بگم که «بابا مگه استاد عباس منش نگفتن که نباید افراد دیگه رو قضاوت کنیم. ما که جای اون بنده خدا نیستیم که بدونیم چی باعث شده این ساعت سیگار بکشه. شاید اگه ما جای اون بودیم این دهمین سیگارمون تو روز بود و …»
اما یه دفعه انگار یه صدایی به من گفت که اگر این جملهها رو به زبون بیاری یا چنین افکاری داشته باشی یعنی اینکه که تو هم داری پدرت رو قضاوت میکنی؛ تو توی جایگاه پدرت نیستی که ببینی با چه گذشته و تجربیات و باورهایی داره این حرف رو میزنه.
پس فقط سکوت کردم و هر دو به یه موسیقی زیبا تو ماشین گوش دادیم. درس مهمی که از این اتفاق گرفتم این بود که «قضاوت کردن شخصی که داره یه نفر دیگه رو قضاوت میکنه خودش یه جور قضاوته.»
در کل، یکی از بهترین چیزهایی که من از استاد یاد گرفتم «اعراض کردن» هست. اگر با نظر کسی مخالفیم، سکوت بهترین چیزه. چون اگه یه بحثی رو شروع کنیم و بخوایم خودمون رو ثابت کنیم، فقط باعث میشه که اون حس بد برای مدت بیشتری ادامه پیدا کنه. ما نمیتونیم باورهای شخص دیگهای رو تغییر بدیم. پس بهتره گزینهای رو انتخاب کنیم که به خودمون آرامش بیشتری میده.
دوست خوبم عااااالی بود دمت گرم خدایا شکرت چه اگاهی های نابی ب دوستام میدی و ب دلشون میندازی اونها رو باما ب اشتراک بزارن
واقعا سکوت عالیه سکوت احترام به خواست خداست سکوت اوج احترام ب حکمت خداست خییییلی ممنونم دوست خوبم شما خانواده ی دوست داشتنی ای هستید و زبان و دست خدایید مرحبا ب این عملکرد ودرک و بینش مرحبا ب این فرکانس
ممنون از شما خانم شادکام عزیز به خاطر به اشتراک گذاشتن این حس خووووب. براتون بهترینها رو آرزو دارم.
به نام خدای عزیز
آقای محمدی عزیز خیلی خوب قضاوت را نشان دادی .برای من که دنبال ثابت کردن خودم بودم و البته هنوز جاهایی بیرون می آید .یاد گرفتم ومیگیرم سکوت کنم که سکوت زبان خداست وبارها که تجربه اش کردم این آرامش خاص را در درونم مثل پیچکی زیبا مرا فرا میگرفت .
از های و هوی نفسم باید سکوت و زبان آن را درک کنم .
خیلی زیبا مثال زدید سپاسگزارم برای پخش آگاهی در پناه خدای مهربان وثروتمند
ممنون از به اشتراک گذاشتن این حس خوب. واقعا کلی از نظرتون انرژی گرفتم. کاملا درست میفرمایید. آرامش پاداش کسی است که در چنین موقعیتهایی سکوت رو انتخاب میکنه. در پناه حق سالم و سعادتمند و ثروتمند باشید.
سلام هادی جان دمت گرم ماشاا…فدایی داری
سلام آفرین محمدی عزیزبسیارنظرعالیی بودمنهم موافقم که اکثراوقات سکوت بهترین کاراست ماشاا…
استاد عزیزم، خانم شایسته عزیز، دوستان خوب همفرکانسی سلام. جدیداً یه تجربه فوقالعاده شیرین از کنترل کردن ذهنم داشتم که دوست داشتم با شما هم به اشتراک بگذارم.
من حدود دو هفته پیش آزمون آیلتس داشتم که از چهار بخش تشکیل میشه. معمولاً آزمون اسپیکینگ یا همون مصاحبه چند روز قبل از آزمون کتبی برگزار میشه.
من به دلیل اینکه زمانم رو شب قبل از امتحان اسپیکینگ خوب مدیریت نکردم و دیر وقت خوابیدم، روز مصاحبه خیلی تمرکز نداشتم و به نظر خودم عملکردم پایینتر از حد انتظارم بود.
تا چند ساعت خیلی ناراحت بودم و نمیتونستم دوباره تمرکز کنم روی تمرین کردن برای امتحان کتبی. اما یه دفعه یاد یه ویدیویی افتادم که اگر اشتباه نکنم استاد بعد از بازی بارسلونا و پاری سن ژرمن روی کانال تلگرام منتشر کرده بودن و توش در مورد این صحبت کرده بودن که دروازهبان پاری سن ژرمن به دلیل اینکه تمرکزشون رو بعد از خوردن گلهای اول از دست دادن، 6 تا گل خوردن. هر چقدر گشتم نتونستم دوباره اون ویدیو رو پیدا کنم اما محتواش رو چندین و چند بار تو ذهنم مرور کردم.
سعی کردم از این تجربه فوتبالی درس بگیرم و به جای اینکه تمرکزم رو روی امتحان مصاحبه بزارم که هنوزم نتیجش مشخص نبود، دوباره تمرکز کنم تا امتحان کتبی رو خوب بدم.
دوباره دست به کار شدم و حسابی تو زمان باقیمونده تمرین کردم و با نهایت تمرکز رفتم سر امتحان کتبی. به نظر خودم امتحانم رو خیلی خوب دادم و خیلی به خودم افتخار کردم که تونستم افکار منفی رو قبل از امتحان از ذهنم پاک کنم.
این هفته نتیجه آزمونم اومد و دیدم که تو مهارتهای لیستنینگ و رایتینگ که خیلی براش وقت و انرژی گذاشته بودم نمره کامل یعنی 9 رو گرفتم. نمره اسپیکینگ و رایتینگم هم خوب بود و در کل نمره 8 رو گرفتم.
وقتی که رفتم کارنامم رو بگیرم، یکی از مسئولان اون موسسه ازم پرسیدن که خودتون کار کردید که تونستید این نمره رو بگیرید؟ من هم گفتم خودم تمرین کردم اما چون تو دانشگاه زبان انگلیسی خوندم راحتتر تونستم از پس این امتحان بر بیام.
کارنامم رو گرفتم و از موسسه اومدم بیرون و بعد دیدم همکار همون خانم که متوجه نمره من شده بودن، پشت سر من اومدن و من رو صدا کردن و بهم پیشنهاد دادن که اگر خواستم برای تدریس تو همون موسسه تست بدم و باهاشون همکاری کنم. ازشون تشکر کردم و گفتم که حتما در موردش فکر میکنم.
همون لحظه یاد استاد افتادم که به نقل از حضرت علی (ع) چند سری تو فایلهاشون گفتن که دو نوع رزق داریم، یه نوع رزق که ما به دنبالش میریم و یه نوع رزق که اون دنبال ما میاد.
واقعا خدا رو شکر به خاطر این همه اتفاقات خوب که به واسطه درک هر چند ناقص من از قوانین جهان هستی و عمل به اونها تو این مدت برای من پیش اومد. مطمئنم اگه بیشتر روی خودم کار کنم، پاداشهای بهتر و بیشتری رو دریافت خواهم کرد.
امیدوار بودم این شادی من با صعود تیم ملی به فینال جام ملتهای آسیا تکمیل بشه اما متاسفانه نشد. ولی درسی که از باخت سه بر صفر ایران مقابل ژاپن، مخصوصا گل اول، گرفتم این بود که آدم فقط باید روی کار خودش تمرکز کنه و اجازه نده ذهنش درگیر عوامل بیرونی مثل تصمیمات داوری بشه و اینکه اگر هم اشتباهی پیش اومد، به جای عصبانی شدن و از دست دادن تمرکز باید روی قدمهای بعدی تمرکز کرد.
البته این رو هم به خودم یادآوری میکنم که همونطور که استاد تو این فایل گفتن نمیشه افراد دیگه و رفتارهاشون رو قضاوت کرد چون ما تو شرایط اونها نیستیم و نمیتونیم تصمیمات اونها رو در اون موقعیت خاص مورد انتقاد قرار بدیم. نکات خیلی مثبتی هم تو عملکرد تیم ملی تو این جام وجود داشت که باید روی اونها تمرکز کرد.
استاد عباسمنش دوستداشتنی و خانم شایسته عزیز، بینهایت ازتون ممنون که دستی از دستان خدا شدید تا بتونم هر روز آگاهانه سعی کنم که بهتر از دیروزم باشم.
سلام
وقت بخیرو شادی
فقط به یک دلیل تیم ژاپن نتیجه گرفت
آرامش مربی و بازیکنانشون
احساس خوب = اتفاقات خوب
موفق باشید
دقیقا درسته
نداشتن استرس و حال بد
باعث شد اتفاقات خوب براشون پیش بیاد و جهان بهشون پاداش(موقعیت گل) بده و بتونند اون پاداش ها رو ببیند و استفاده کنند
دوست عزیز
خیلی خوب تجاربتان را با ما به اشتراک گذاشتید سپاسگزارم .هر بار که نظرات دوستان را میخوانم انگار در شرایطی که لازم دارم هدایتی شوم آن گفته ها در نظرم و ذهنم پدیدار میشوند.
خداوند همه جا هست با همه چیز ما را هدایت میکند .من هم چند روزی ذهنم درگیر حل قسمتی از طراحی م شده .اینقدر تمرینش کردم که یه لحظه خسته شدم خواستم تقلب کنم اما هیی وای من نههههه طیبه جان همان لحظه حرف های استاد یادم آمد وبه خودم امدم .راه حلش همیشه سادهاست ذهن ما خیلی پیچیده اش میکند .خداروشکرربهتر شده ام دارم کار میکنم که نتایج بهتری بگیرم در سرعت کارم باید آن را بهبود ببخشم استارت کارم پایین بوده خداوند کمک میکند بر نجواهای ذهنم که وقتی کار میکنم پیروز شوم .این روزها خیلی حرف میزند خودم خنده ام میگیرد میگویم این حرفها چیست ؟
راست می گویی استاد به میزانی که کنترل ذهنمان را انجام دهیم همان اندازه نتایج حاصل میشوند.
در پناه الله یکتا همیشه شااد وثروتمندوموفق .???
ممنون خانم مرادی عزیز که تجربه خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. مطمئنم که چون در مسیر درست قرار دارید، بهترینها برای شما اتفاق میفته.
سلام الهام عزیزم
چقدرزیبابوددیدگاهتون…وپراز احساس خوب امید وتوکل برای من…این فایل نشانه ی امروزم بود که اومدم دیدگاههاروبخونم که اولین دیدگاه لایک شده ازشمابود..سپاس فراوان ازدیدگاه زیباتون واینکه تجربه ی شخصیتون روبه اشتراک گذاشتین واینکه خودتون تمرین کردین برای زبان خیلی هدایت خوبی واسه ی من بود..بهترینهاروبراتون ازخداوندارزو دارم
استاد این علامت لایک سبز که کنار دیدگاه من و دیدگاه بعضی دوستان اومده چقدر حس خوبی به آدم میده. مطمئنم در آینده خودتون بیشتر در موردش توضیح میدید. ممنون بابت این همه نوآوری و ایده های جذاب.
استاد میخواستم پیشنهاد بدم اگه امکانش هست ترتیبی بدید که وقتی کامنت میزاریم خود به خود بین پاراگرافها یه فاصله قرار داده بشه. اینجوری خوندن کامنت های بلند خیلی راحت میشه. من خودم وقتی میخوام نظر بزارم اول تو ورد تایپ میکنم و بین هر پاراگراف دو تا فاصله قرار میدم تا وقتی تو باکس نظرات کپی میکنم یه فاصله بین پاراگرافها بیفته. ممنون از شما.
به نام خدا که بخشاینده و بارحمت است
کدام خدا؟
همان خداوندگارِ یکتایی که از دلِ یک نطفه ، سیستم عاملِ سخنوری را در وجودِ همه موجودات نصب کرده است تا به برکت این سیستم عامل ؛ بتوانند سخن بگویند و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند…
…ٱلَّذِیۤ أَنطَقَ کُلَّ شَیۡءࣲ…
همان خدایی که هر چیزی را به سخن آورده است…
[سوره فصلت 21]
تفکر در همین امر که چگونه از دل یک نطفه که برای دیدنش باید به مجهزترین میکروسکوپ هایِ عالم مراجعه کنیم ، کافیست تا ما را به مانند ساحران فرعون ، “وَأُلقِیَ ٱلسَّحَرَهُ سَـٰجِدِینَ” کند
کافیست که آن نطفه یِ ریزه میزه را تصور کنیم و آن را در کنار سیستم عامل سخنوری مان بگذاریم با چاشنیِ تفکر در این سوال که “آخه چجوری از دلِ یک نطفه چنین عظمتی پدید می آید؟؟!!” تا بفهمیم که قدرتی برتر وجود دارد که به هر چه بگوید موجود باش ، موجود میشود و این حصارِ محدودکننده را در اندیشه خود بشکنیم که برخی اموری که در ذهنِ منطقیِ ما نمیگنجد و برای آن محال و غیر ممکن است ، برای فرمانروایِ کیهان اینگونه نیست که نیست ، به تعبیر مولانای عزیز
“هر محال از دستِ او ممکن شود”
کافیست که آن نطفه ریزه میزه را تصور کنیم و آن را در کنار این سیستم عاملِ وجودی مان قرار دهیم و در این سوال تفکر کنیم که “یعنی کار کی میتونه باشه که از دل یک نطفه چنین عظمتی را پدید آورده”؟؟!!” تا بفهمیم که ما خالق و صاحب داریم و تحتِ پوششِ قدرت او هستیم که عاشقانه ما را دوست دارد و هیچ امر محالی برای او وجود ندارد که ندارد ؛ خالقِ قدرتمندی که ما ایرانیان اسمش را خدا(خودآ) گذاشته ایم و عرب زبانان آن را الله می نامند و انگلیسی زبانان آن را GOD می نامند و…
به یقین برای ایمان آوردن به این خدا ، نیاز به پیامبری نداریم که بیاید و با تبدیل عصا به اژدها ، دعوت کننده ما به یکتاپرستی باشد بلکه تفکر در همین فرآیندِ تبدیل نطفه به سیستم عاملِ سخنوری ، کافیست تا باور کنیم که در پشت پرده یِ این اتفاقات نیرویی است که “قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ…”
آری ، باید تفکرکنیم در همین نعمت هایی که خدا در بدن ما گذاشته و زیر لب زمزمه کنیم که…
ربَّنَاۤ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِیࣰا یُنَادِی لِلۡإِیمَـٰنِ أَنۡ ءَامِنُوا۟ بِرَبِّکُمۡ فَـَٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرۡ عَنَّا سَیِّـَٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ
پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مى خواند که به پروردگار خود ایمان آورید ؛ پس ایمان آوردیم ، پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را بِزُداى و ما را در زُمره نیکان بمیران
[سوره آل عمران 193]
این فقط یک نعمت از بی شمار از نعمت های او بود که اگر حسابداران عالم جمع شوند و بخواهند نعمت های او را بشمارند ، نمیتوانند ، به تعبیرِ حضرت علی علیه السلام…
الحَمدُ للهِ الَّذِی لا یُحصِی نَعمَاءَهُ العَادُّونَ…
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که شمارشگران از شمردنِ نعمت های او عاجز و ناتوانند…
بگذریم…
آری ، اوست که هر چیزی را به سخن می آورد و یکی از این موارد مساله شهادت اعضای بدن انسان در روز قیامت است که در صورت تمایل مقاله علمی و قرآنی زیر را که بیان کننده یکی از معجزات عملی قرآن است را بخوانید…
abasmanesh.com
◇◇◇◇
سلام بر استاد عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستانِ نازنینِ توحیدی ام در این جمعِ بهشتی…
حکایت زبان و قضاوت هایش…
بگذارید اینگونه شروع کنم که…
تک تک اعضایِ بدن را باید به تعمیرگاه بُرد و برای هر کدام از آنان ، یک لنتِ ترمز قوی به همراه روغن ترمز با کیفیت قرار دهیم تا از محدوده حریمِ الله یکتا خارج نشوند و در همان مسیرِ رسالتی باشند که در راستایِ آن من خلق شده ام تا به شکوفایی برسم ، به تعبیر حضرت زهرا علیها السلام که در دعای خودش اینگونه از خداوند طلب میکرد…
اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
خدایا مرا خرج کاری کن که مرا بخاطرِ آن آفریدی
ولی برای برخی از اعضایِ بدن باید ترمزهایِ فوق پیشرفته و بسیار بسیار بسیار باکیفیت قرار داد ، زیرا که آن اعضای بدن ؛ بسیار بیشتر در معرضِ حوادث و انحراف از حریمِ جاده یِ الله یکتا هستند ، مثل زبان…
آگاهی هایِ این نوشته ، الهام گرفته شده از یک سخن حضرت محمد است که در انتها ، به آن اشاره میکنم…
آری ، این عضو بدن ؛ ترمزهایی بسیار قوی نیاز دارد ، ترمز نه بلکه ترمزهااا…
این عضوِ بدن انسان به حکمِ “سَنُرِیهِمۡ ءَایَـٰتِنَا فِی ٱلۡـَٔافَاقِ وَفِیۤ أَنفُسِهِمۡ” مربوط به آسمانِ پنجم از آسمان هایِ هفتگانهِ وجود انسان میشود ، همان چیزی که در زبان سانسکریت به عنوان چاکرایِ گلو شناخته میشود و نحوه کار آن بدین صورت است که ارتعاشِ کلام را از طریقِ تارهایِ حنجره که در گلویِ انسان واقع شده است ، میگیرد و با چرخشی که در داخل دهان ایجاد میکند ، تبدیل به واژگانی میکند که با باز شدن دو لبِ انسان ، در فضایِ این سیاره خاکی منتشر میشوند و حلقه ارتباطی انسان ها با همدیگر میشوند… ، به تعبیر قرآن…
وَلِسَانࣰا وَشَفَتَیۡنِ
و یک زبان و دو لب برایِ او قرار دادیم
[سوره البلد ٩]
شاید ذکر این نکته جالب باشد که اگر دقت کنیم متوجه میشویم که برایِ تلفظ هر واژگانی ، دو لب ما حرکت میکند الا یک عبارت که آن هم ذکرِ مقدس “لا إله إلا الله” است…(میتوانید امتحان کنید و ببینید که در هنگام تلفظ این ذکرِ مقدس ، فقط زبان به چرخش در می آید بدون اینکه دو لب حرکت کند)
خدا میداند که چه اسراری در این ذکرِ مقدس نهفته است که در فرهنگ اسلامی ، رسم بر این شده که وقتی میخواهید پیکرِ بی جانِ شخصی که مرحوم شده را به جهت خاکسپاری به سمت آرامگاهِ او ببرید ، در طولِ مسیر به صورت هماهنگ ؛ این عبارت را تکرار کنید که “به عزت و شرفِ لا إله إلا الله” و او را با این ذکرِ مقدس ، رهسپارِ خانه ی ابدی اش کنید…
خدا میداند که این ذکر مقدس حاوی چه پیام های نهفته ای است که گوشه ای از آن بر وجودِ انسان های بزرگی چون مولانا و سنایی و عطار و… تابیده و در اشعارشان استفاده کردند…
مثل مولانا که میفرماید…
لاإله أندر پیِ إلالله است
همچو “لا” ما هم به إلا میرویم
یا مثل سنایی که میفرماید…
تا به جاروبِ “لا” نَروبی راه
نرسی در سرایِ إلّا الله
“لا” در زبانِ عربی دلالت بر نبودن و نیستی دارد و نیستی یعنی همان که ما نباشیم و بگذاریم او باشد ، یعنی از سر راه او کنار رویم و بگذاریم او از طریقِ ما جلوه گری کند ، یعنی ما و او یکی شویم که این همان وادی توحید است ، وادی ای که در آنجا من و خدا نداریم و… ، به قول عطارِ عزیز…
تو مَباش اصلا ، کمال این است و بس
تو زِ تو “لا” شو ، وصال این است و بس
این بیت حکایتِ مادری مهربان را دارد که در حال آشپزی کردن برای فرزندِ خویش است تا غذایی خوشمزه را برای فرزندش آماده کند ولی در این وسط ، شاهدِ پارازیت های فرزندش است که در دست و پای مادر قرار میگیرد و میخواهد به مادر کمک کند ولی کمک های آن فرزند ، جز بی نظمی و کثیف کاری و اتلاف وقت ؛ چیزی به همراه ندارد و در اینجا مادر از فرزندش خواهش میکند که…
فرزندم ، خواهش میکنم تو هیچ کار نکن و فقط یک کار بکن و آن کار این است که تلاش کن که خودت را کنترل کنی تا در دست و پای من نباشی تا من بتوانم یک غذای خوشمزه را در سریع ترین زمان ممکن برایت آماده کنم…
ولی ما چه میکنیم؟!
از عهده همین کار ساده که به سخنِ او اعتماد کنیم به و از سر راه او کنار رویم ، برنمیاییم و پارازیت پشت پارازیت و به تعبیر مولانا…
رنج از پیِ رنج آید ، زنجیر پیِ زنجیر
بگذریم….
و اما توضیح بیشتر در مورد زبان…
اگر زبانِ خود را بروی ترازو بگذاریم ، متوجه میشویم که وزنِ چندانی ندارد ولی همین عضوِ کوچولو ؛ قدرت این را دارد که پارازیت هایِ فوق العاده سنگینی را در مسیر هجرتِ من به سوی الله یکتا و رسیدن به بهشت دنیا و آخرت ایجاد کند…
آری ، همین زبانِ ریزه میزه ، قدرت این را دارد که مانند یک فشنگِ جنگی رفتار کند و باعث نابودی یک جمعیت شود ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام….
رُبَّ کَلامٍ کَالْحُسامِ
چه بسا سخنی که مانند شمشیر است
و این زبان ، یک ابزار قدرتمندی است که از سمت رب العالمین روزی ما شده و با آن میتوان خوشبخت و یا بدبخت شد ولی اکثریت ما انسانها ، قدر این موهبت را نمیدانیم و بواسطه آن سخن هایی را میگوییم که برای ما گران تمام میشود…
آری ، این زبان میتواند ابزاری باشد تا با آن ذکر فراوانی خدا را تکرار کنیم یا میتواند تبدیل به ابزاری شود برای تحلیل گرانی خیارسبز از کیلویی 10 هزار تومان به 11 هزارتومان که ای بابا ، خیار سبز گران شد و بدبخت شدیم و رفت و…
آری ، این زبان میتواند ابزاری شود برای آشتی دادن و اصلاح میانِ مردم یا اینکه تبدیل به گلوله ای جنگی شود برای به آتش کشیدن روابطِ میان مردم و هر کس که کنترل زبان نداشته باشد و به آتش بیارِ معرکه مشهور باشد ، باید بداند که وجودِ مقدسِ خویش را که محلِ تجلی حضرت رب العالمین است را به بهایی اندک به شیطان اجاره داده تا این موجود رانده شده بتواند از طریق او تجلی کند و به یکی از برنامه های خود که دو بهم زنی است ؛ بپردازد همانگونه که رابطه میان یوسف و برادرانش را از طریق کسانی که آتش حسادت را در وجود برادرانِ یوسف برانگیخته کردند ؛ به آشفتگی کشید…
…مِنۢ بَعۡدِ أَن نَّزَغَ ٱلشَّیۡطَـٰنُ بَیۡنِی وَبَیۡنَ إِخۡوَتِیۤ…
…پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم ، فتنه برانگیخت…
[سوره یوسف 100]
آری ، این زبان میتواند ابزاری باشد برای سخن های زیبا و ارتقا بخش یا اینکه تبدیل شود به یک تحلیلگری که کار آن سَرَک کشیدن به زندگی این و آن است که آره آقای x با آن همه ثروتی که دارد در مراسمِ عروسیِ تک پسرِ خودش نوشابه زرد داد و آقای y با آن همه ملک و دارایی اش در مراسمِ عروسیِ پسرش نوشابه مشکی داد و اگر من جای آنها بودم ؛ بجایِ نوشابه دلستر میدادم..
به جرات میتوانم بگویم که بیشترین آسیبی که در حوزه زبان در معرض آن هستیم ؛ یک کلمه است و آن هم قضاوت است ، قضاوت هایی که با چاشنیِ تجسس در زندگی مردم و غیبت کردن و حرف های طعنه آمیز و مسخره کردن است…
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱجۡتَنِبُوا۟ کَثِیرࣰا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمࣱۖ وَلَا تَجَسَّسُوا۟ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتࣰا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابࣱ رَّحِیمࣱ)
ای کسانی که ایمان آورده اید ، از بسیاری از گمان ها بپرهیزید که بی تردید برخی از گمان ها گناه است و در امورِ زندگیِ دیگران تجسس نکنید و به غیبت یکدیگر نپردازید ، آیا هیچ کدام از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! مسلما از این کار کراهت دارید! پس کنترل ذهنی در چارچوب دستورات الهی داشته باشید و نسبت به گذشته خود توبه کنید که همانا خداوند توبه پذیر مهربان است
[سوره الحجرات ١٢]
شیطان یک تور دارد جهتِ صیدکردن بندگان خدا و تور خود را در مجالسی که دور هم جمع میشویم پهن میکند تا بتواند صید کند و چنانچه مراقب زبان خود نباشیم و در وضعیت ارتعاشی پایینی باشیم ، ارتعاش وجود ما با ارتعاش شیطان جفت میشود و به اصطلاحی دیگر توسط شیطان تسخیر میشویم و یکی از یاران شیطان میشویم و وارد مدار أُو۟لَـٰۤائکَ حِزۡبُ ٱلشَّیۡطَـٰنِ میشویم ، پس باید دائما ناظر زبان خود باید باشیم و وجود این عضو مقدس را با ٱذۡکُرُوا۟ ٱللَّهَ ذِکۡرࣰا کَثِیرࣰا شست و شو دهیم تا در معرضِ خطر احضار شیاطین و تسخیر شدن توسط آنان نباشیم…
…وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِکَ نَصِیبࣰا مَّفۡرُوضࣰا
…و شیطان به خدا گفت که مسلما از میان بندگانت قسمتی معین را جهت خدمت به خود و استفاده از وجود آنان ، برخواهم گرفت
[سوره النساء 118]
ولی اگر ارتعاشِ وجودی خود را بالا بیاوریم تا خالصِ خالصِ خالص شویم و وارد مدار بندگانِ خالص خدا شویم، چنین اتفاقی نمی افتد
(إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ)
… و شیطان گفت که همه را گمراه میکنم جز بندگانی از تو را که خالص خالص خالص شده اند و ناخالصی در وجود آنان نیست.
[سوره الحجر 40]
نکته در این است که باید در این سوال فکر کنیم که
آیا در این لحظه ، کالبدِ وجودِ خویش را به بهایی گران به خدا میفروشم و بروی شانه های او سوار میشوم و تجلی گر نور میشوم یا اینکه آن را به قیمتی ناچیز به شیطان میفروشم و همچون الاغی میشوم برای سواری دادن به شیطان تا از وجود من استفاده کند و تجلی گر تاریکی باشد؟؟؟!!!
نکته در این است که آیا با اختیار خویش وارد معامله ای میشوم که یک طرف آن مشتریِ قدرتمندی وجود دارد با بهای “إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَ ٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّه” یا اینکه همچون برادارن یوسف وارد معامله ای شوم که وجودِ یوسف گونه خود را به “بِثَمَنِۭ بَخۡس”ی به جریان تاریکی بفروشم و خدمتگزارجریان تاریکی بروی اینسیاره خاکی شوم…؟؟؟!!!
آری ، اگر خالص شویم از خطر تسخیرشدن توسط شیطان در امان خواهیم بود و علاوه بر چنین موهبتی ، اصلا گذرِ ما به مجالسی که آغشته به انسان هایِ فرکانس پایینی که زبان خویش را برای تحلیل هایِ نازیبا از زندگی این و آن به کار میاندازند ، نمیخورد که نمیخورد… زیرا که این یک قانون است که کبوتر با کبوتر ، باز با باز…
ٱلۡخَبِیثَـٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَـٰتِۖ وَٱلطَّیِّبَـٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَـٰتِ
زنان ناپاک ، شایسته مردان ناپاک و مردان ناپاک ، شایسته زنان ناپاک هستند و زنان پاکدامن ، شایسته مردان پاکدامن و مردان پاکدامن ، شایسته زنان پاکدامن هستند
[سوره النور ٢6]
به تعبیر بیتی زیبا از مولانا که الهام گرفته شده از این آیه است…
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
آری ، وقتی ارتعاش وجودِ من بروی خوبی ها و زیبایی ها باشد ، همچون آهنربایی میشوم که جذب کننده زیبایی ها و خوبی می باشم ، زیرا که آهنربا ، آهن را جذب میکند و…. ، به تعبیری دیگر از مولانا…
جنس رود سوی جنس ، بَس بُوَد این امتحان
شَه سوی شَه میرود ، خَر سوی خَر میرود
و این قانون طبیعت است که زرافه ها با زرافه ها ، شیرها با شیرها ، پشه ها با پشه ها ، طلاهای 24 عیار با طلاهای 24 عیار و طلاهای 18 عیار با طلاهای 18 عیار و انسان های ثروتمند با انسان های ثروتمند در محله ی ثروتمندنشین و انسان های فقیر با انسان های فقیر در محله فقیر نشین و انسان های صالح با انسان های صالح و انسان های ضعیف با انسان های ضعیف و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
حال که قانون الهی اینگونه است ، چنانچه در معرض انسان های فرکانس پایینی باشم که سخن های نازیبا میگویند باید در اولین دوربرگردان توبه و استغفار به سوی او برگردم و در خلوت خود بنشینم و دادگاهی در وجود خویش تشکیل دهم و تفکر کنم در آن فرکانس ها و ارتعاشاتی که از پیش فرستاده ام که حاصلش دیدار با چنین انسان های فرکانس پایینی شده و آنها را اصلاح کنم تا همنشین انسان هایی صالحی شوم که جز شهدُ و شکر نمیگویند…
آری ، باید بنشینم و فکر کنم که شاید یک خطایِ اشتباه ثبت کردم و بجای اینکه شماره 8888….0913 را بگیرم تا هم صحبت یک انسانِ صالح شوم ، درست دقت نکردم و دندانه موجود در عدد 3 را ندیده ام و بجای 3 عدد 2 را ثبت کردم و شماره 8888…0912 را گرفته ام که نتیجه اش شده هم صحبتی با یک انسانی که کارش عیب جویی و مسخره کردن این و آن است و…
وَیۡلࣱ لِّکُلِّ هُمَزَهࣲ لُّمَزَهٍ
وای بر هر عیب جوی مسخره کننده
[سوره الهمزه ١]
پس باید به شدت هر چه تمامتر مراقبِ کلمات خارج شده از دهان خود باید باشم و هر گاه که زبانِ من به سمت این قالب گفتاری رفت که “اگر من بجای فلانی بودم…” ، زیپ دهانِ خود را بکشم و لال شوم که بسیار خطرناک است ، زیرا که این قالب گفتاری به احتمال زیاد ما را در معرض قضاوت قرار میدهد مگر اینکه در محتوای آنچه که میخواهم در قالب این قالبِ گفتاری بگویم ، تفکر کرده باشم و آن را خالی از کدهایِ منفی و مضر برای روحم دیده باشم
آری ، قضاوتِ دیگران خط قرمز خداست زیرا که خداوند غیور است و بروی تک تک مخلوقاتِ خود غیرت دارد و چنانچه با طعنه و نیش زبان زدن و غیبت کردن ، قصدِ قضاوت و اظهار نظر کردن در موردِ مخلوقات خدا را داشته باشم ، خدا هم یک سکانس مشابهی از زندگی فردی که قضاوتش کردم ؛ در زندگی من قرار میدهد و میگوید…
بسم الله ؛ تویی که با زبانت ادعا کردی که پارچه دوز هستی ، بفرما ؛ این پارچه و اینم قیچی و و نخ و سوزن ، ببینم چه کاره ای؟؟؟!!!
به تعبیر مولانا که درود خدا بر او باد…
چون کُنَد دَعویِ خیاطی خَسی
افکند در پیش او شَه اَطلسی
و به تعبیر حضرت صادق علیه السلام…
مَن عَیَّرَ مُؤمِنا بِذَنبٍ لَم یَمُت حَتّى یَرکَبَهُ
هر کس مؤمنى را به گناهى سرزنش کند، نمیرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود.
حال که چنین است…
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!
چرا زبانِ خویش را کنترل نکنم و سخنی را بگویم که برایم گران تمام شود؟! به تعبیر مولانای عزیز
این سخن پایان ندارد ای پدر
این سخن را ترک کن پایان نگر
حال که چنین است ، پس سکوت را در دستور کار خودم قرار میدهم و به همان منطقی که در زمان بچگی ام اهل سکوت بودم و زبانم به سخن باز نشده بود و در اثر هم نشینی با کسانی که با زبان فارسی سخن میگفتند ، زبان من باز شد و سخنگویی به زبان فارسی شدم ، این دعای ابراهیم را به درگاه خدا مطرح میکنم تا هم نشین صالحان شوم سخن گفتن به شیوه یِ صحیح را بیاموزم…
…وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّـٰلِحِینَ
…پروردگارا ، مرا هم نشین انسان های شایسته قرار بده
[سوره الشعراء 83]
آری ، همانگونه که در اثر همنشینی در یک کشورِ انگلیسی زبان ، به صورت ناخودآگاه مسلط به زبان انگلیسی میشوم و سخنگویی در چهارچوبِ زبان انگلیسی میشوم ، در اثر هم نشینی با انسان های الهی و صالح ؛ میتوانم سخنگویِ الهی باشم…
پس من سکوت میکنم و مثل یک نوزادی میشوم که از خدا این درخواست را دارد که هم نشین انسان های فرکانس بالا و شایسته ای شود تا این همنشینی در او اثر کند و بتواند شیوه ی صحیح سخن گفتن را بیاموزد…
پس من فرمان خدا را مبنی بر خاموشی و سکوت اجرا میکنم و شنونده کلامِ الهی از زبانِ انسان های شایسته و الهی میشوم تا مورد رحمت خدا واقع شوم به امید اینکه رنگ و بوی آنها را بگیرم و هم جنس آنان شوم…
(وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُوا۟ لَهُۥ وَأَنصِتُوا۟ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ)
و هنگامی که قرآن خوانده میشود ، گوش فرادهید و سکوت کنید به امید اینکه مورد رحمت قرار بگیرید
[سوره اﻷعراف 204]
آری ، پس من هم تلاش میکنم تا اینگونه رفتار کنم و از وجودِ آنان که انسان هایی از جنسِ من هستند ، الگوبردای کنم و خود را همچون آنان شایسته ی رسیدن به درجات بالاتر بدانم و با عباراتی مثل “منِ گناهکار کجا و فلانی کجا؟” ، “من سگِ کوی فلانی هم نمیشوم چه برسه به اینکه بخواهم شبیه او شوم” ، احساس حقارت را به خودم تزریق نکنم و ارزشمندیِ وجودِ خویش را زیرسوال نبرم ، زیرا که آنان هم خودشان به همین طریق پله هایِ تکاملیِ ترقی و رشد را طی کردند و اگر آنهاتوانستند به این معناست که من هم پتانسل این را دارم که بتوانم و… ، به تعبیر مولانا…
از مقاماتِ تَبَتُّل تا فنا
پایه پایه تا ملاقات خدا
این بیت ایشان اشاره ای است به آیه…
(وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلࣰا)
و نام پروردگارت را بیاد آور و خالصانه به سویش روانه شو
[سوره المزمل 8]
پس سکوت را به عنوان یک دوره و نسخه درمانی ، سرولوحه کار خودم قرار میدهم تا این شهوتِ قضاوت و سخن گفتن و اظهار نظر کردن در مورد دیگران ، در وجودِ من خاموشِ خاموشِ خاموش شود و از قضاوت در امان باشم و چنانچه بخواهم به تاریخ و زندگی دیگران بنگرم ؛ به دیدِ عبرت نگاه میکنم با این منطق که…
خداوند او را به عنوان یک معلم در جلوی من قرار داده است تا از او درس بگیرم و مانند او رفتار نکنم تا نتیجه ای مشابه او نگیرم….
من حق دارم از فرعون عبرت بگیرم تا مانند او دچارِ منیت و غرور تکبر نشوم و از عذابی مشابه او درامان باشم ولی حق ندارم پا را فراتر بگذارم و بنشینم و او را قضاوت کنم که عجب آدم گستاخی بود ، من اگر جای او بودم بجای برده داری و… ، کلی کار خیر انجام میدادم…
من حق دارم که از داستان برادران یوسف عبرت بگیرم و ریشه حسادت را در وجود خود بخشکانم تا از آسیبی مشابهِ آنچه که به آنان رسید در امان باشم ولی حق ندارم پا را فراتر بگذارم و خودم را در جایگاه خدای قاضی قرار دهم که فلان و فلان ، زیرا اولا که من درجایگاه قضاوت نیستم و ثانیا من درجایگاه برادران یوسف نبودم و نیستم و چه بسا اگر من در آن شرایط بودم ، دقیقا مانند آنان و بلکه حتی بدتر از آنان رفتار میکردم ، به تعبیر یک ضرب المثل فارسی…
آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه
پس بین قضاوت و عبرت حد میانه ای وجود دارد که باید مراقب باشیم که عبرت های ما از داستانِ زندگی دیگران ، تبدیل به قضاوت نشود و در حد همان دستور قرآن باشد…
…فَٱعۡتَبِرُوا۟ یَـٰۤأُو۟لِی ٱلۡأَبۡصَـٰرِ
ای صاحبان خِرَد و بصیرت عبرت بگیرید
[سوره الحشر ٢]
مثلا به حکم دستور قرآن سیر سفر میکنم در آثار گذشتگانی که آثار عذابشان هنوز پابرجاست تا عبرت بگیرم و مانند آنان رفتار نکنم تا مستحق عذابی همچون آنان نشوم و از طرفی دیگر سیر و سفر میکنم در زندگی انسان های صالحی که زندگیِ بهشتی دارند تا عبرت بگیرم و مانند آنان رفتار کنم تا مستحق پاداشی همچون آنان شوم
(قُلۡ سِیرُوا۟ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُوا۟ کَیۡفَ کَانَ عَـٰقِبَهُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلُۚ کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّشۡرِکِینَ)
و ای محمد به آنان بگو که در زمین سیر و سفر کنید و بنگرید که عاقبت کسانی که قبل ازشما بودند چه شد؟؟!! ، همانا بیشتر آنان دچار شرک به پروردگار خویش بودند.
[سوره الروم 42]
پس سکوت را پیشه خودم قرار میدهم که سکوت بهترین محافظ من است و به تعبیر حضرت علی علیه السلام که یکی از همین انسان های الهی است….
لا حافِظَ أحفَظُ مِنَ الصَّمتِ
هیچ نگهبانى ، حفظ کننده تر از خاموشى نیست
پس من سکوت را نسخه درمانیِ خودم قرار میدهم که سکوت دری است برای ورود به قلمروهای عزت و احترام از جانب دیگران… ، به تعبیر حضرت رضا علیه السلام…
احفظ لسانک تعزّ
زبان خود را نگهدار عزیز میشوی
برای اینکه به حکمت های نهفته در این سخنِ این انسان الهی پی ببریم کافیست به نی نی کوچولوها نگاه کنیم که چقدر عزیز هستند و دارای احترامِ خاصی بین افرادِ آشنا و غریبه هستند و هر جا که میروند موجب برانگیختگی افراد حاضر در آن جمع میشوند
حال یکی از مهمترین دلیلی که نی نی کوچولوها را اینگونه قرار میدهد این است که آنها زبانی برای سخن گفتن ندارند و ساکتِ ساکتِ ساکت هستند ولی همین نی نی کوچولو وقتی بزرگتر شود و زبان باز کند و سخنانش آغشته به مسخره کردن این و آن و… شود ، متوجه میشود که عزت و احترامی را که در دورانِ کودکی اش داشت دیگر ندارد…
پس سکوت را پیشه کار خود قرار میدهم تا شاهد برکات در زندگی ام باشم زیرا که با سخن گفتنم مانع جاری شدن برکات در زندگی ام میشوم و در اینجا داستان زکریا در قرآن میتواند برایم الهام بخش باشد که…
او انسانی بود که از خداوند در خواست فرزند کرد و خدا هم مهر تاییدی بر درخواست او زد و از آنجا که او پیر و کهنسال بود و سن و سالی از او گذشته بود و از طرفی دیگر همسرش هم نازا بود ، این مساله کمی موجب تعجب حضرت زکریا شد و زبان به سخن گشود و این سوال را مطرح کرد…
(قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَـٰمࣱ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرࣰا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیࣰّا)
و زکریا گفت که پروردگارا چگونه مرا فرزندی خواهد بود در حالیکه همسرم نازا است و خود من هم پیر و کهنسال شده ام
[سوره مریم ٨]
و خدا هم با یک منطق قوی جواب سخن او را میدهد تا یک باور هم جهت با خواسته برای حضرت زکریا بسازد که…
(قَالَ کَذَ ٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنࣱ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡـࣰٔا) [سوره مریم 9]
ترجمه روان تر و به زبان خودمانیِ این آیه اینگونه است که ببین زکریا جان ، این کار برای من مثل آسانِ آسانِ آسان است ولی اگر خیلی درگیر این سوال هستی برو فکر کن که چگونه از نیستی تبدیل به یک نطفه ی ریزه میزه شدی و بعد از آن ، از یک نطفه یِ ریزه میزه تبدیل به انسانی با 80 کیلوگرم پوست و گوشت و استخوان و… شدی؟؟؟!!! ، اگر جواب این سوال را فهمیدی ، جواب سوالِ خودت را هم متوجه میشوی ؛ پس لطفا سکوت کن و در کاری که به تو مربوط نیست دخالت نکن
حال در اینجا بعد از این سوال و جواب ، حضرت زکریا آرام و قرار ندارد و مجددا زبان به سخن میگشاید و از خداوند درخواست نشانه ای میکند تا خیالش جمعِ جمعِ جمع شود و خداوند نشانه اش را اینگونه قرار میدهد…
…قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَـٰثَهَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمۡزࣰا [سوره آل عمران 41]
و خداوند نشانه ی حضرت زکریا را اینگونه قرار میدهد که زبانِ ایشان به مدت سه روز قفلِ قفلِ قفل میشود و حلقه ارتباطی او با مردم زبانِ اشاره و بدنِ او میشود…
خب سوال این است که چرا خداوند نشانه ای دیگر برای ایشان قرار نداد و اینکار حامل چه پیامی برای کسانی که در آموزه های قرآن تامل میکنند ، است؟؟؟!!!
خب چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…
حرف زدن های ما موجب اتلاف انرژی و ایجاد سد و مانع و ترمز در راه رسیدنِ ما به خواسته هایمان میشود و سکوت و اعتماد به رب العالمین ، بهترین نسخه برای شکستن چنین سد و مانعی است…
سلام و صلوات خدا بر حضرت زکریا که وجودش همچون معلمی شد که چنین درسِ زیبایی را بگیریم
پس باید وارد فضایِ سکوت شویم و روزه ای بگیریم از جنس سکوت تا طعم زیبای سوار بودن روی دوش خدا را بچشیم زیرا که…
من نمیدانم و خدا میداند و من نمیتوانم و او میتواند
پس از آنجاییکه حرف زدن های من جز خرابی به بار نمی آورد ، سکوت میکنم و آرامِ آرامِ آرام میشوم و با اعتمادی راستین همه اموراتِ خودم را به خدا واگذار میکنم تا او برایم شاهکار کند دقیقا مثل حضرت مریم…
این بانوی پاکدامن در لحظاتی که میخواست با یک فرزند در بغل به نزدِ قوم خودش برگردد ، سخت در اضطراب بود که وای الان برم اونجا چی بگم و چجوری درستش کنم که از من کارِ خلافی سر نزده…
حتی در آن لحظات او آرزوی این را میکرد که ایکاش میمردم و از روی زمین محو میشدم و با چنین صحنه ای مواجه نمیشدم
قَالَتۡ یَـٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَـٰذَا وَکُنتُ نَسۡیࣰا مَّنسِیࣰّا [سوره مریم 23]
واقعا کافیست که یک لحظه خودمان را جای ایشان قرار دهیم تا بفهمیم که در آن شرایط چی کشیدند و…
خب در آن لحظات ندایی از جانب خدا به ایشان میرسه که چی شده مریم جان؟! بابا نگران نباش ، بفرما از این خوردنی ها و آشامیدنی ها استفاده کن و چشمت را به وجود نوزادت روشن بدار
فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنࣰا…
اینجا جای تفکر است که خدایا مگر نمیبینی که این خانم داره از شدت اضطراب آرزوی مرگ میکنه ، اونوقت تو میای میگی غذا بخور و شاد باش به وجود فرزندت ، بابا یه جوری حرف بزن ما بفهمیم… و در اینجا گویا گه خدا به ما میگوید…
لطفا زیپِ دهانِ نازنینت را ببند و در کار منی که چیزهای میدانم که تو نمیدانی دخالت مکن…
حال خدا برای درمان اضطراب حضرت مریم نسخه سکوت را تجویز میکند که…
فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدࣰا فَقُولِیۤ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَـٰنِ صَوۡمࣰا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیࣰّا [سوره مریم 26]
میگوید که مریم جان آرام باش و سکوت را اختیار کن و چنانچه کسی از تو چیزی پرسید تو فقط بگو که من امروز روزه سکوت را در پیش دارم و با احدی سخن نمیگویم…
واقعا این اعتماد حضرت مریم به خدا ستودنی است که به کلام خدا اعتماد میکند و سکوت میکند و از اینکه خودش را به در و دیوار بزند تا بی گناهی خودش را ثابت کند ، اجتناب میکند
حال او به نزد قومش میرود و سخنانی طعنه آمیز میشنود از این قبیل “که این چیه که در آغوش داری در حالیکه همسری نداشتی؟! ، نه بابایت اینکاره بوده و نه مامانت ؛ واقعااا که از تو توقع نداشتیم”
(یَـٰۤأُخۡتَ هَـٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءࣲ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیࣰّا) [سوره مریم 28]*
خب تصور این لحظه که یک بانوی تنها در برابر این همه جمعیت چه کشیده برای ما قابل درک نیست ولی نتیجه اعتماد ایشان به هدایتِ خدا که سکوت کن تا من برایت سخنران شوم ، برایشان شاهکار میکند و آن نوزادِ در آغوشِ او به سخن در می آید و سخنرانِ خدا میشود و سندی بر پاکی مادرش…
(قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَانِیَ ٱلۡکِتَـٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیࣰّا)
و آن نوزاد به سخن در امد و گفت که من بنده خدا هستم و خدا به من مجموعه قوانین را داده و مرا نبی قرار داده
[سوره مریم 30]
همین دیگه ، الان باید بریم بنشینم و فکر کنیم که آخه چجوری یک نوزاد به سخن در می آید و سخنانی میگوید از جنس نور و برکت تا اضطراب مادرش را به یک شادی غیر قابل توصیف تبدیل کند؟!
ببخشید خدایا ، چجوری یک نوزاد به سخن می آید؟؟!! میشه توضیح بفرمایید؟! آخه این ذهن منطقی من قبول نمیکنه که یک نوزاد سخن بگوید ، زیرا که تا به حال ندیده است که نوزادی سخن بگوید
گویا که خدا میگوید برو فکر کن که چجوری یک نطفه ریزه میزه تبدیل به 80 کیلوگرم انسان میشود ، هر موقع چگونگی آن را بفهمی ؛ چگونگی این را هم میفهمی ، پس لطفا سکوت کن و آرام باش و در مسائلی که به تو مربوط نیست دخالت نکن…
و این خاصیتِ سکوت است که سکوت دری است از درهای حکمت ، به تعبیر حضرت رضا…
إنَّ الصَّمتَ بابٌ مِن أبوابِ الحِکمَهِ…
همانا سکوت دری از درهای حکمت است…
و اما آن سخن حضرت محمد که در ابتدای نوشته عرض کردم که به برکت آن ، این آگاهی ها نوشته شد…
یادم می آید که در دورانِ دانشجوئی ام به این سخن از حضرت محمد برخورد کردم که همچون قندی بود از جنس همان مصرع مولانا که “بگشای لب که قند فراوانم آرزوست” ، اینقدر برایم زیبا بود که آن را خوشنویسی کردم که جلوی چشمانم باشد…
آن سخن این است که…
لَوْ لا تَکْثیرٌ فی کَلامِکُمْ وَ تَمْریجٌ فی قُلوبِکُمْ لَرَاَیْتُمْ ما اَری وَ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ
ترجمه این عبارت به زبان ساده خودمان اینگونه است که…
اگر زیادیِ کلام در گفتار شما نبود و اگر مراقب قلب هایتان بودید تا هر گردشگری وارد آن نشود ، قطعِ به یقین می دیدید هر آنچه را که من می بینم و می شنیدید هر آنچه را که من می شنوم.
حضرت محمد چه دید و چه چیزی را شنید؟؟!!
درودِ فراوانِ خدا بر او باد که سخاوتمندانه نسخه ای را گفت که خودش عامل به آن بود و عمل کرد و…
سکوت(سخن کم گفتن) + مراقبت از قلب = سلام بر حقایق عالم
و اما قلب…
قلبی که جایگاه و خانه خداست…
….وَعَهِدۡنَاۤ إِلَىٰۤ إِبۡرَ ٰهِـۧمَ وَإِسۡمَـٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّاۤئفِینَ وَٱلۡعَـٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ
و به ابراهیم و اسماعیل سپردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و بست نشینان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان ، پاکیزه کنید
[سوره البقره 125]
شیشه پاک کن و دستمال نانو برداریم و خانه دل را از غیر خدا پاک کنیم برای یک مهمانی باشکوه با حضور “طاۤئفِینَ وَٱلۡعَـٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ”
عهه ، شیشه پاک کن جواب نمیده؟! خب اشکال نداره ؛ شلنگ آب برمیداریم با شوینده های قوی تر و باکیفیت تر…
خب الحمدلله داره پاک میشه…
باشدکه پاکِ پاکِ پاک شود و بچشیم طعم زیبایِ “لا یَمَسُّهُۥۤ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ”
فقط پناه بر خودِ خودِ خودش از اینکه خانه او تبدیل به همچون سنگی شود و…
ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَ ٰلِکَ فَهِیَ کَٱلۡحِجَارَهِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَهࣰ
و سپس دلهایتان بعد از آن تجربه عبرت آموز سخت شد ، پس دلهایتان از نظر تاثیر پذیری همچون سنگ و سخت تر از آن است
[سوره البقره 74]
خدایا شکرت
یا حق
به نام خداوند زیبا و مهربان
درود به شما دوست عزیز و گرامی ام آقای رضا احمدی
بسیار لذت بردم از خواندن این دیدگاه شما که تلفیقی از الهامت خودتون بود
تلفیقی از کلام زیبای خداوند و اشعار زیبای مولانا و سعدی …
خداوند به زیبایی در وجود شما اینجا تجلی گری می کنه و ما بسیار خوشحالیم که دوست ارزشمندی همچون شما در این خانواده صمیمی داریم
قبلاً گفتم باز هم میگم ، شما نویسندهی بسیار خوبی هستید
بسیار قلم روان و دلنشینی دارید
بسیار خوب مثال میزنید
دربارهی اهمیت کلام و بعد اهمیت سکوت و الکی سخن وری نکردن ، صحبت کردید ، خیلی خیلی زیبا بود ، واقعاً لذت بردم ، خدا قوت عرض می کنم خدمت شما
سپاسگزارم از اینکه می نویسید ، سپاسگزارم از اینکه آگاهانه چندین و چند ساعت برای نگارش و ویراستاری در نوت موبایلتون وقت می گذارید و بعد از اطمینان حاصل کردن به درستی و عدم غلط املایی آن را در سایت منتشر می کنید
این ویژگی آدم حسابی هاست ، آدم هایی که استاندارد های بالایی دارند آدم هایی که احساس خود ارزشمندی به خوبی در آن ها جلوه گری می کند
خدایا شکرت
در پناه خداوند مهربان و هدایتگر باشید
بنام خداونده بخشنده ومهربانم….
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
مىخواهند نور خدا را به دهانهایشان خاموش کنند ولى خدا کاملکننده نور خویش است، اگر چه کافران را ناخوش آید.
سلام به اقا رضا احمدی اقا دمت گرم نور الله به قلبت بباره که با قلمت و قلبت چکار به حال ما کردی
خدارو صد ها هزار بار شکر برای این هدایت امروز الهی شکرت رب من….
“لا إله إلا الله
چقدر این برام جالب بود و امتحانش کرد و چقدر کیف کردم االه اکبررر االه اکبررررررررررررر دمت گرم تحسینت میکنم برای این همه عشق و عاشقیت خدارو شکر برای وحود شما الهی شکرررررر….
اقا رضا چقدر قشنگ در مورد زبان حرف زدید
از سمت قرلان گفتی از سمت پیامبرا گفتی از سمت شاعرا گفتی و و و…
چقدر تعامل کردم و چقدر این کامنت برای من با ارزش و دوست داشنتی…
قبل از اینکه هدایت بشم به این کامنت پر از توحید وعشق توسایت بودم و مشغول کار کردن روی یه الکترو موتور بودم که رفیقم گفت حسین واس ما مسیولیلت رو 60 زدن گفتم یعنی چی گفت برای بچه هایی گردشون از ما پایین تر 70 تا 90 زدم گفتم یعنی اون بهتر از ما هستن؟؟؟
متوجه نشدم یه ان قضاوت کردم یه ان شاکی شدم یه ان گفتم میریم فلان میکنیم و و…
اومد بیام برم بریکرو رو ان کنم گفتم حسین این مسیر تو نیست مسیر تو الله و توحید پس نگران نباش این مسایل به تو ربطی نداره حتما درست این اگرم مشکل داره دست خدا برات ردفش میکنه خیلی ذهنم رو درگیر کرد و خیلی
ذهنم مشغول قضاوت کردن شد و از خدا خواستم کمک کن و تسلیم خودش شدم و گفتم از شر نجواها خلاصم کن …
اومد پایه سیستم و کامنت شماروئ باز کردم که تویه ایملم اومد و گفتم اینم نشونه حسین بنده خوب خدا برووو نشوه جانت باشه ….
خدارو صد هزار بار شکر وگرنه زبونم میخواست کار کنه و نابود کنه همچیز رو خدارو شکر که این کامنت دلیل شد برای یاد گرفت من که حسین مراقب زبانت باش دمت گرم دوستت دارم دوستت دارم…..
دستت درد نکن اقا رضا ممنونم ازت و سپاس گزارم ازت بینهایت دوستت دارم
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا….
سلام برادر عزیزم آقای احمدی
خواستم ازتون بابت این کامنت زیبا تشکر کنم خط به خط این کامنت ارزشمند بود و چقدر هم زیبا با سخن ارزشمند پیامبر(ص) به پایان رسید.(به خصوص قسمتی که نوشته بودین خدا میگه چطور تو رو از یه نطفه آفریدم الان هم می تونم مصداق این باور هست که استاد میگن با چطوریش کار نداشته باشین چگونگی که کار شما نیست) متشکرم که وقت می گذارید و چنین سخاوتمندانه هدایت های الهی خودتون رو اینجا ثبت می کنید. راستش رو بخواهید مدت زمانی هست دارم روی کنترل ذهن و زبانم با شدت بیشتری کار می کنم و دیشب که در جمعی بودم اینقدر صحبت شد که من هم به اونها پیوستم و خجالت زده اول خودم رو سرزنش کردم بعد گفتم بازم کنارشون هستی اینبار اجازه نده و امروز دوباره شروع کردن من از همون ابتدای حرفهاشون احساس به شدت بدی پیدا کردم و تمام سعی خودم رو کردم با اونها همکلام نشم و بعد چون اونها هنوز ادامه می دادن من شروع کردم به نقاشی کشیدن تا حواسم از اونها پرت بشه و دیدم هنوز چند دقیقه از کارم نگذشته بود که اون جمع یکی یکی از هم جدا شدن و دور و بر من ساکت شد و مطمئن هستم این کامنت شما جایزه ای بس ارزشمند برای من بود روزی بود که برای من مقرر شده بود. خدایا شکرت
خداااای من چی دارم میبینم چی دارم میشنوم چی دارم درک میکنم فقط میتونم بگم شکرررررررشکرررررررشکررررررمعبود یگانه من باورم نمیشه اینقدر قشنگ اززبان بنده توحیدیت داری باهام حرف میزنی چقدر عشق کردم چقدر نوردیدم چقدر زیبایی دیدم الهی شکرت سکووووت رو بهترمتوجه شدم همیشه سکوت و خلوت رودوست داشتم ازبچهگی دلم میخواست یه جای دنج وخلوت برای خودم داشته باشم که خودم باشم وخدا چقدرررراین کامنت قلبم روروشن کرد
چقدرممنون معبود باشم شکرقطره ازاقیانوس لطف ورحمتش میشه چقدررررلذت هست که هنوز نبردم چقدررررر شیرینی هست که هنوز نچشیدم خدایا ازت میخوام بهم فرصت بدی تا همه این لذتهایی که خودت سخاوتمندانه برامون مقررکردی روببریم وازاین سفره پربرکت سیر بلندشیم
هرچی جلوترمیرم تشنهترمیشم هرچی بیشترمیفهمم حریص تر میشم
ازوقتی خودموشناختم همیشه برام سوال بود حضرت محمد تو غارحرا چه بهش گذشت چه لذتی روتجربه کردکه اینهمه فشاررو تحمل کرد حضرت علی تونخلستانها باربش چه عشقی میکردکه اینقدر آروم بود حضرت زهرا تو محراب چی بهش میگذشت یاامام حسین چی دیده بودکه زیرشمشیر رفت باخانواده وعزیزاش وحضرت زینب چه دیدی داشت که جززیبایی ندید
دعای من تو خلوت هام همیشه این بودکه خدایا من ازت اون عشقی و اون حال روحانی واون حس وحالی رومیخوام که محمد توغارحرا داشت علی تو نخلستان داشت فاطمه تومحراب وحسین وزینب تو کربلا داشتن همیشه وقتی میدیدم مثلا یه آدم روحانی ومومن وقتی حرف ازخدا میزد حالش دگرگون میشد میگفتم اینا چیکارکردن چرا من اینقدر ازشون فاصله دارم
یه دعا ازآقای قرائتی یادگرفته بودم بیشتر وقتها میخوندم که خدایا ازت میخوام نعمتهایی روکه بهترین بندههات تو بهترین لحظات ازت درخواست کردن وتو بهترین اجابتها رو نصیبشون کردی
خدایا ممنونتم ممنونتم که لایقم دونستی بشنوم ببینم وبخونم ومهمترازهمه قطرهای درک کنم این محتوای زندگیسازو ازسوی تومعبود بی همتایم واز قلم دوست نازنینم داداش رضای گلم
بیشتراز همیشه به هدایت تو محتاج ونیازمندم تنها تورامیپرستم وتنها ازتو یاری میخوام
داداش نازنینم ممنونم که هستی حضورت برام یه دنیااااا ارزشمنده عاشقتم وازت سپاسگزارم بی نهایت
به نام خداوندم
سلام آقا رضا
بی نهایت سپاسگزارم از کامنت زیبا وبی نظیری که گذاشتین
عالی بود خیلی خیلی لذت بردم وتحسینتون کردم
سپاسگزارم که اینقدر زیبا وفوق العاده این مباحث رو به زبان ساده باز کردین توضیح دادین مثال زدین وکاملا واسم قابل درک بود وکلی ازش درس گرفتم
آقا رضا هر قسمت کامنتتون که میخوندم به قلبم مینشست ومیگفتم آره همینه
همین اگه سکوت کنیم از قضاوت کردن وغیبت وانرژیهای منفی دور هستیم من همین یک کار رو اگه بتونم درست تو زندگیم بهش عمل کنم کل راه رو رفتم.
یعنی هربار میام یه حرفی بزنم حتی اگه اون حرف حرف بدی هم نباشه سریع این جمله میاد تو ذهنم که حتی حرفهایی که نیاز نیست به گفتنش وخیلی هم مهم نیست به بیانش،هم نگو.
سپاسگزارم ازتون،بازهم بنویسید تااز درک وآگاهیتون استفاده ببریم
انشاالله نور نوشته هاتون هزاران برابر برگرده به زندگیتون
انشاالله در آغوش خداوند باشید.
بنام خدای بخشنده ی مهربان
سلام ب شما دوست عزیزم اقای احمدی عزیز
سپاسگزار خداوندم ک منو درمدار دریافت این آگاهی های ارزشمند الهی قرار داد
سپاسگزارم ازشما دوست عزیزم
خیییلی خییلی تحسینتون کردم ب واسطه طی کردن تکاملتون تو مدار توحید و درک آیات قران
چقد زیبا وروان تفسیر کردین قیامت رو و شهادت اعضا وجوارح رو
چقد قشنگ گفتین هرلحظه برای ما قیامته و توهمین دنیا هم اعضا و جوارحمون شهادت میدن ب چیزی ک انکار میکنیم
چقد قشنگ توضیح دادین ک ما چقد عاجزیم از درک قدرت و عظمت الله
اینکه چطور مارو ازری نطفه ب ی انسان ناطق و این مرحله رسونده
چقد ذهنم بازشد وقتی درمورد سکوت گفتین
اینکه احساسمون و خوب نگهداریم و خداوند خودش کارها رو انجام میده
و مثال حضرت مربم و گفتین ک چ شرایط غیر قابل تصور و سختی و داشته
ولی خداوند ب زیبایی تمام بهش میگه
بخور بیاشام و چشم روشن دار، فقط احساستو خوب نگهدار و سکوت کن بقیه شو بسپر ب خودم
من کافی هستم برای تو
همه چی تحت سیطره ی قدرت و مالکیت منه
و برای خدا بسیار آسانه ک یک نوزاد یک روزه رو ب سخن دربیاره
چرا ک خداوند درهرچیزی جاریه و غیر ممکن براش وجود نداره
مث بوجود اومدن ما از یک نطفه ک براش کاری نداره
و هرروزه هزاران و میلیون ها نوزاد جدید ب دنیا میاد
ب راحتی وب آسانی
معجزه ای ک هرروز داره اتفاق میفته
مث نفس کشیدن ما
مث دیدن و شنیدن ما
مث خواب هرروزه ی ما ک شب روحمون و میگیره و پالایش میکنه و صبح بهمون برمیگردونه و باز اجازه ی و فرصت زندگی بهمون میده
الهی صدهزار مرتبه شکر
خیلی کم پیش میاد شبا بیدار بشم از خواب ولی امشب ساعت 4صبح بیدارشدم
و حسم گفت برو فایل ارامش در پرتو آگاهی و گوش بده قسمت 9،
تو جسمت نیستی
تو درهمه ی کیهان جاری هستی ب همین است ک فکر تورا از دور ترین مکان میتوان خواند
تو موجی ک درهمه ی کیهان جاریست و جسم تو تنها یک گیرنده است
ک امروز روی تو کوک است
و هرگاه کارش را ب انجام میرساند خاموش میشود
تو ازآن جدا میشوی اما میمانی. وگیرنده ی دیگری را برمیگزینی
و تا نمیری متولد نمیشوی پی درپی
و تو همانی ک میمانی
همان موج ابدی و لایتناهی
همان اصل
تو جسمت نیستی
دارنده ی جسمی
تو فکرت نیستی فکر کننده هم نیستی
تو آنی ک بر فکر کننده ناظراست
تو نامت نیستی حتی نام تو انست ک نیستی
نام تو یک برچسب است ک بدن تورا از بدنهای دیگر تمیز میدهد
تو شغلت نیستی
این شغل یک گام است ک خود متعالی تو برای رسیدن ب تو برگزیده است
و وقتی زمان آن فرا برسد
شغل دیگری را برمیگزیند
تو دارنده ی این همه ای تو براین همه ناظری
تو پاره ای از خدایی
و بعد هدایت شدم ب کامنت زیبای شما و حسابی منو ب فکر فروبرد
ک وقتی خداوند میگه تعقل کنید فک کنید تامل کنید
یعنی چی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
خودت ظرف وجودمو بزرگتر کن تا درک کنم ابن آگاهی های ناب رو و درعمل ازشون استفاده کنم
خدایا قلبم و باز کن تا حضورت قدرتت و عشقت و لمس کنم تجربه کنم
و غرق در عشق و خوشبختی بشم
خدایا تنها تورا بندگی میکنم وتنها از تو یاری میخوام
من رو ب راه راست هدایت کن راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی
ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
سپاسگزار خداوند بخاطر وحود ارزشمند شما دوست خوبم
خدایا سپاسگزارم بخاطر رزقی ک بهم میدی هرروز و ظرف وجودم و بزرگتر میکنی
سپاسگزارم
شاد وموفق باشید
سلام دوست عزیزم.
سلام استاد نازنینم. سلام مریم عشق جان…
استاد هر موقع کامنت میذارم به شدت احساسی میشم. نمیشه با هیچ جمله ایی ازتون تشکر کنم.
اینکه هم بی نهایت خوشحالم بخاطر این سایت. این آگاهی ها.. آخه مگه میشه این همه زیبایی اینهمه ادم های خوب، اینهمه نکات مثبت ی جا جمع بشه.. ممنونم استاد.
و اینکه امیدوارم ادامه دهنده باشم.. برای من این مسیر شده مرگ یا زندگی. راه سومی برای خودم نذاشتم.. خدایا تا الآن کجا بودی؟ کجای زندگیم بودی؟ چقدر جاهل بودم… هدایتم کن هدایتم کن..
دوست نازنینم آقای احمدی کامنتتون عالی بود. به شدت منو به فکر فرو برد که خدایی که اینهمه قدرت داره بعد ما نگران مسائل پیش پا افتاده هستیم. ممنونم ازتون. بی نظیر بود.. بخاطر درک عالی تون از قوانین و خدا و جهان تحسینتون می کنم.. تمام بچه های سایت الگوهای من هستن. از موفقیتشون از درکشون انرژی میگیرم، انگیزه میگیرم.. همتونو دوست دارم دوستای هم فرکانسیم.. عاشقتونم
سلام و احترام جناب احمدی بزرگوار ؛ خداوند من رو به این کامنت زیبا و پر از درس شما هدایت فرمود ؛ بابت زحمتی که برای نوشتن و آماده کردن کامنت ارزشمندتون کشید سپاسگذارم جامعه ما امروز بیشتر از هر زمان دیگری به افرادی مثبت اندیش و پاک مثل شما نیاز داره سایه اتان مستتدام در پرتو نگاه الله
یه جا خوندم:
?????
” میتوانست مچم را بگیرد،
اما همیشه دستم را گرفت. ”
?????
گاهی بعضی جمله ها کوچک اند اما، اندازه تمام کتابها بزرگند!
??
.
من عاشق این جمله ام یه جا نوشتم هر روز میخونمش ولی الانم که کامنته شمارو دیدم خیلی لذت بردم
موفق باشید
خدایا شکرت که تکیه گاهی مثله تو هست
دوست هم فرکانسی عزیز
من عاشق جمله زیر هم هستم ک اون رو با عشق، تقدیم شما میکنم:
.
دو جاده در جنگلی از هم جدا میشدند،
و من آن را ک مسافر کمتری عبور کرده بود، برگزیدم؛
و همین تمام دگرگونی های زندگی ام را موجب شد.
رابرت فراست-۱۹۱۶
???
.
جمله بسیار زیبایی بود
به دلم نشست
ممنونم از شما بابت این جمله اگاهی بخش…
سپاس
زمان و دوستان خوب، دو چیزی هستند که هر چی بیشتر میگذره، ارزش بیشتری پیدا میکنند.
منم ممنونم دوست هم فرکانسی عزیز
???
.
سلام دوست عزیز. واقعا این جمله شما در من تاثیر فوق العاده ای گذاشت و منو بیدار کرد. ممنونم که در بخش نظرات فعالیت می کنید و پاسخ های تاثیرگذاری رو میدید.
به نام خداوند سبحان
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباس مش عزیز و تمامی دوستان
این فایلِ رایگانِ فوق العاده، خودش در حد یک محصول ارزش داشت. متشکرم استاد
استاد همیشه وقتی فایل تصویری و صوتی رو دانلود میکنم تا میره که دانلود بشه متن توضیحات فایل رو هم میخونم و این بار وقتی با کلماتی مثل “تصمیم گیری” و “خودشناسی” مواجه شدم خیلی هیجان زده شدم.
استاد، موضوع خیلی خوبی رو مطرح کردید و ای کاش اینکه چرا آدمها علاقه دارند درمورد هم قضاوت کنند رو به عنوان یه مسابقه مطرح میکرید.
من ازخیلی وقت قبل به صورت عمیق به این موضوع فکر کردم و به 2تا نتیجه کلی رسیدم که چرا آدمها درمورد هم قضاوت میکنند:
1- همانظور که شما اشاره کردید؛ هنوز خیلی از آدما باور ندارند یا نمیخواهند باور کنند که تمام اتفاقات، افراد و شرایطی که در زندگی شان تجربه میکنند را به واسطه ی افکار و فرکانس ها و باورهایشان دارند تجربه میکنند.
استاد اجازه بدید یه داستان از خودم رو براتون تعریف کنم. اون اوایل که با شما آشنا شده بودم و شما قانون بخشش رو تو فایل های رایگان و محصولات توضیح میداید من هم تحت تاثیر قرار گرفته بودم (جوگیر شده بودم!) و چند وقت بعدش رفته بود یه لیست از آدمهایی که ازشون متنفر بودم یا درحقم بدی کرده بودند یا درموردم قضاوت اشتباه کرده بودند رو تهیه کرده بودم و جلوی اسم شون نوشته بودم که میبخشمشون. خلاصه بعد از بخشیدن اونها حالم برای چند وقت خیلی خوب بود. یکی دو سال از این موضوع گذشته بود و من اتفاقی اون برگه رو پیدا کردم و بعد که قشنگ فکر کردم دیدم که هنوز با دیدن آدماهای اون لیست احساس تنفر دارم. و این احساس با بخشیدن گفتاری یا نوشتن روی کاغذ فقط یه مقدار کاهش پیدا میکنه ولی بعد از مدتی میرسه به سطح اولیه.
خلاصه من خیلی تو این فکر بودم که چرا با وجود اینکه این افراد رو بخشیدم ولی وقتی اونها رو میبینم یا به یادشون می افتم این حس نفرت دوباره زنده میشه و منو اذیت میکنه.
بعد از مدتی تو کتاب اسکاول شین پاراگرافی رو خوندم که خیلی منو به فکر فرو برد و کمک کننده بود. نوشته بود تو فصل بهار الوارهای چوب را برای اینکه راحت تر حمل کنند در روخانه می اندازند تا به محل مورد نظرشان در پایین دست روخانه برسد ولی گاهی اوقات این الوارها بهم گیر میکنند و این الوارها یک سد ایجاد میکنند که مانع رسیدن آب به پایین دست رودخانه می شود. برای همین آسیابانان پایین دست وقتی که متوجه این موضوع می شوند به سراغ الوارها می آیند. اما همه ی الوارها را از جلوی آب برنمیدارند فقط سراغ یکی از الوارها که گره گاه نام دارد میروند و با برداشتن همان یک دانه الوار مابقی الوارها که به آن گیر کرده بوند و خودشان گیرهای بعدی را به وجود آورده بودند تمام الوارها آزاد میشوند و جریان رودخانه مجدد برقرار میشود.
اسکاول شین با گفتن این داستان بعدش اشاره کرد که اگه روخانه زندگی شما آنطوری که میخواهید جاری نیست (کم فشاره) یا خشک شده به مخاطبانش توصیه میکرد که بروید و گره گاه اصلی رو پیدا کنید.
استاد من خیلی رو این موضوع فکردم که ببینم گره گاه من چیه که نمیتونم این حس نفرت نسبت به اون لیست رو از بین ببرم. خلاصه این گفته های اسکاول شین و حل این تنفره همیشه گوشه ی ذهن بود و دنبال گره گاهم بودم. من با فایل های رایگان و محصولات شما همزمان داشتم تکاملم را طی میکردم و از صحبت های شما فهمیده بودم که همه شرایطی که ما داریم تجربه میکنم به علت باورهامون هست. دیگه فهمیده بودم که گره گاه اصلی من از بین صدها باور مخرب فقط یه باور هست که اسمش رو گذاشته بودم باور گره گاه (شما اسمش رو گذاشتید تزمز).
باور گره گاه باور مخربی هست که هزران باور مخرب دیگه پشتش گیر کرده اند و اگه باور گره گاه رو از جلوی اونها برداریم سیل خوشبختی ها وارد زندگی ما میشود و بقیه باروهای مخرب رو به حاشیه میزند یا در خود حل میکند
استاد شاید از موقعی که اون لیست رو نوشم تا وقتی که باور گره گاهم رو پیدا کردم حدود 4 سال زمان برد. همین 1 سال پیش بود که پیداش کردم و اون این بود که “من هنوز بارو نداشتم که تمام اتفاقات، افراد و شرایطی که در زندگیم تجربه میکنم را به واسطه ی افکار و فرکانس ها و باورهای خودم دارم تجربه میکنم” نفرت داشتن از کسی یعنی این باور در ما وجود داره که اون فرد میتونه تو زندگی ما تاثیر بداره یعنی ما هنوز باور نکردیم که به واسطه ی افکار و فرکانس ها و باورهامون خالق تمام شرایط زندگی خودمون هستیم. اگه ما هنوز کسی رو قضاوت میکنیم یا از قضاوت کسی درمورد خودمون ناراحت میشم یعنی هنوز داریم ادا درمیاریم که باور داریم باورهامون خالق شرایط مان هستند
استاد نمیدونی اون روز چه یافتم یافتمی زدم و چه ذوق مرگ و چه دیوانه ای شده بودم من!!! چقدر از دست خودم خندیدم
آره! ما اگه با عباسمش هستیم ولی هنوز از کسی نفرت داریم یا داریم کسی رو قضاوت میکنیم یعنی داریم ادا درمیاریم که قانون رو بلدیم. یعنی هنوز دنبال تایید طلبی هستیم که داریم نظرات قشنگ قشنگ مینویسیم!
2- انسانها خودشان را وجودی مستقل تصور میکنند.
قبول داریم که همه چیز از انرژی هست و خاصیت انرژی این هست که نه به وجود میاد و نه از بین میره بلکه از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه. خداوند هم خودش رو در سوره توحید اینطور معرفی میکنی “لم یلد و لم یولد” یعنی نه به وجود میاد و نه از بین میره و خودشو تنها یک انرژی کل میدونه “احد”
همه چیز یک چیز (خدا) است و یک چیز (خدا) همه چیز.
اگه کسی فقط جمله بالا رو درک کنه دیگه هیچ کسی رو قضاوت نخواهد کرد و از قضاوت کسی هم ناراحت نمیشه. چون وقتی داره کسی رو قضاوت میکنه انگار داره از خودش قضاوت میکند، انگار داره خدا رو قضاوت میکنه. ریشه تمام مشکلات ما این هست که خودمان رو وجودی مستقل از خدا در نظر میگیرم در صورتی که همه ی ما یکپارچه خدا هستیم.
2سال پیش تو خدمت سربازی که بودم شب یلدا میخواستم مرخصی بگیرم که برم کنار خانواده باشم. ولی فرمانده قرارگاه بهم مرخصی نداد و خیلی بهم ریخته بودم و هر ناسزایی که تا به اون روز بلد بودم رو ته دلم داشتم به اون فرمانده میدادم (البته چون من نگاه توحیدی رو از استاد یاد گرفته بودم و بهش باج نمیدادم و دنبال عدالت بودم یه کم باهام لج کرده بود و شاید بعدها داستانش رو تعریف خواهم کرده که آخر خدمت کاری کردم که از قرارگاه پرتش کنند بیرون و عدالت اجرا بشه). داشتم به سمت محل استراحت خودم میرفتم که با چندتا از بچه ها که داشتد مرخصی میرفتند هم مسیر شدم و دیدم که اِاِاِ ! اونا دارند از فرمانده تعریف و تمجید میکنند و من دارم هر ناسزایی که بلدم به فرمانده میدم. یه لحظه تعجب کردم و گفتگوهای ذهنیم ساکت شد! داشتم یه کشفی میکردم! شب که باخودم خلوت کردم به این نتیجه رسیدم که قضاوت آدما از دیگران بر مبنای این هست که دیگران چقدر “به نفع شون” عمل کردند یا نه! اگه به نفعشون عمل کرده باشند اون آدم رو آدم خوبی قضاوت میکنند و اگه به نفعشون عمل نکرده باشند اون آدم رو آدم بدی قضاوت میکنند. عجب کشفی کرده بودم! (اون فرمانده به نفع من عمل نکرده بود و به نفع بعضی دیگه عمل کرده بود) عجب جرقه ای خورده بود تو ذهنم! اما بعدها که یه کم بیشتر فکر کردم این سوال رو از خودم پرسیدم که چه چیزی باعث میشه که ادما به منفعت خودشون فکر کنند و اون رو مبنای قضاوت هاشون قرار بدهند؟ و به این نتیجه رسیدم که هویت فکری یا همون “منی” که انسانها برای خودشان قائل شده اند باعث بوجود آمدن این منفعت طلبی و مبنا قرار دادن اون برای قضاوت هاشون میشه.اما اگه ما همه چیز رو یک چیز (خدا) بدونیم و یک چیز (خدا) رو همه چیز بدونیم دیگه منعتی درکار نیست که بخواهیم دیگران رو برمبنای اون قضاوت کنیم، دیگه هر اتقاقی که بیوفته رو به نفع یک وجود یکپارچه میدونیم که مدام دراه گسترش پیدا میکنه.
بعد از اون من به یه نظریه اورجینال برای خودم دست یافتم به نام “نظریه بی انصافی تعامل اجتماعی”
نظریه بی انصافی تعامل اجتماعی میگه: اگه 99 تا گوی سفید و 1 گوی سیاه وجود داشته باشه، معمولا آدما به جای اینکه یه دونه از 99 تا گوی سفید بردارن و اونو به سمت اون یه دونه گوی سیاه پرتاپ کنند، اغلب اون یه دونه گوی سیاه رو برمیدارن و به سمت اون 99 تا گوی سفید پرتاب میکنند و همه ی گوی های سفید رو نابود میکنند. در اینجا مراد از گوی سفید، خوبی هایی که دیگران در حق ما میکنند و مراد از گوی های سیاه، بدی هایی که دیگران درحق ما میکنند. چقدرخوبه که وقتی به دوستی زنگ میزنیم و نمیتونه جواب بده، قضاوت بد نکنیم و به جاش به بارها جوابی که به تماسهامون داده فکر کنیم.
چند وقت پیش اوسیانو کروز دستیار کیروش یه ناسزایی به یه خبرنگاری که قصد حاشیه سازی برای یکی از همکارانش رو داشت گفت. دیگه تمام جامعه خبرنگاران دست به دست دادند و ساعت ها وقت گذاشتند و صفحه ها متن درباره ی این رفتار نوشتند و همه کلاه قضاوت بر سرشان گذاشتند و این بنده خدا رو کوبیدند و حتی برخی از افراطی ها پای نژاد سیاه اوسیانو رو هم میان کشیدند و دچار نظریه بی انصافی تعامل اجتماعی شدند و یه لحظه پیش خودشان خلوت نکردند که آقا! این اوسیانو تا به امروز هیچ بی احترامی به ما نکرده بود و هزاران بار هم از ما رسانه ها تعریف و تمجید کرده است حالا به خاطر اون هزاران بار محترم بودنش این یکبار بی احترامی را نادیده بگیریم.
همانطور که گفتم ریشه تمام مشکلات ما این هست که ما خودمان رو وجودی مستقل از خدا در نظر میگیرم. و این ساخت هویت ها و ساختن “من” مجزا، منشا تمام دردسرها و قضاوت هاست.
جو ویتالی یه سمیناری داره به نام حضور در صفر (AT ZERO) و تو اون سمینار به همراه دکتر هیولن تأکید دارند که ما مسئول تمام اتفاقات خوب و بدی که تو جهان هستی میوفته هستیم و باید خودمون رو اصلاح کنیم. حتی دکتر هیولن با این کار بعضی از بیماران روانی یه بیمارستان رو شفا داده. یه جای این سمینار خیلی جالب بود که جو ویتالی داشت میگفت من خیلی وقت هست که تلویزیون نگاه نمیکنم چون تو اخبار مدام از چیزهای منفی صحبت میشه و میگفت وقتی با دکتر هیولن آشنا شدم ازش پرسیدم که آیا شما تلویزیون و اخبار رو نگاه میکنید؟ که دکتر هیولن جواب داده من ۲۴ ساعته اخبار نگاه میکنم که به یاد بیارم من مسئول همه این اتفاقات هستم و خودم رو اصلاح (پاکسازی) کنم. خیلی دیدگاه درستی بود به نظر من، چون وقتی ما قبول کردیم که خداوند همهچیز هست یعنی ما هم خداوند هستیم و همهی جهان هستی هم جزئی از ماست پس ما مسئول تمام اتفاقات هستیم و کسی رو قضاوت نمی کنیم. باید بگردیم و باورهای گره گاه خودمون رو پیدا کنیم تا جهانی بهتر داشته باشیم
وقتی ما رفتارکسی رو قضاوت میکنیم یا حتی وقتی که رفتارش مستحق قضاوت کردن باشه باید بگردیم که توی ما چی بوده که با این موضوع مواجه شدیم چون اگه ما تو یه مدار دیگه ای بودم هرگز با چنین شرایطی مواجه نمیشدیم
استاد وقتی شما داشتید داستان مجری و محسن رضایی رو میگفتید من داشتم استغفار میکردم که خدایا چه باوری تو من بوده که من دارم بد قضاوت شدن محسن رضایی توسط مجری رو از زبان شما میشنوم و مسئولیت بد قضاوت کردن مجری رو خودم قبول کردم. وقتی فکر کردم دیدم باز این برمیگرده به همان مورد شماره یک که توضیح دادم یعنی هنوز من به طور صددرصد باور ندارم یا نمیخواهم باور کنم که تمام اتفاقات، افراد و شرایطی که در زندگیم تجربه میکنم را به واسطه ی افکار و فرکانس ها و باورهای خودم دارم تجربه میکنم. اگه من این رو به صورت صدرصد باور و عملی میکردم هزگز این بد قضاوت شدن محسن رضایی توسط مجری رو از زبان شما نمیشنیدم.
خودشناسی کارسختیه و راه درازی در پیش داریم ولی خیلی خوشحالم که تو این صراط مستقیم با شما هستم استاد
به نام خدا
سلام استاد سال نوی شما مبارک
امیدوارم حالتون عالی باشه و خانم شایسته و میکائیل جان هم عالی باشند و سالی خوبی رو مثله همیشه رقم بزنیم٫
استاد یه جا تو یکی از جلسات دوره جهان بینی توحیدی (که من عاشقشم) گفته بودید من تو باورهام نسبت به خدا خیلی اوکی هستم و هیچ احساس گناه و عذاب وجدانی نسبت اعمالم ندارم٫ استاد راستش من خیلی تو فکر فرو رفتم و از خودم پرسیدم که آخه این بشر (استاد عباس منش عزیز من) چه باوری ساخته که به این حد از آرامش در رابطه ی خودش با خدا رسیده!!!
روزی که نظر بالا رو نوشتم به جواب سوالم رسیدم که چه باوری بسازم که رابطه ام با خدا عالی باشه٫
اجازه بدید توضیح بدم: مهمترین کاری که ما باید در این مورد بکنیم این هست که به این درک برسیم که اولا خداوند درمورد ما هیچ قضاوتی نمیکند چون در هر صورت ما به گسترش جهان کمک میکنیم و ثانیا اگر هم قضاوت کند خداوند یک “قضاوت کننده ی مثبت نگر” هست٫ یعنی چی یک قضاوت کننده مثبت نگر؟
یک شبانه روز ۸۶۴۰۰ ثانیه است و بر فرض ما ۲۰ دقیقه (۱۲۰۰ ثانیه) از این ۸۶۴۰۰ ثانیه رو کار اشتباه یا گناهی کرده باشم و مابقی روز هیچ کار خوبی انجام نداده باشیم یعنی یه حالت خنثی داشته باشیم٫ استاد یه جایی تو دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها گفتید که اگه احساس خوبی از الهامات داشتید خوبه و اگه احساس بدی داشتید از ناحیه شیطانه و اگه احساسی نداشتید باز هم خوبه و به اون الهام عمل کنید٫ حالا به همین نشون میخوام به این نتیجه برسم که اگر به جز همان ۲۰ دقیقه هیچ کار اشتباه دیگه ای در اون روز انجام نداده باشیم این خنثی بودن ما به سمت خوبیه و خدا این رو به حساب خوبی بنده خودش میذاره حتی اگه هیچ کار خوبی نکرده باشیم باز هم این خنثی بودنه معادل کارخوبه
حالا خدای مثبت نگر با خودش میشنه اینجوری حساب و کتاب میکنه که ۸۵۲۰۰=۱۲۰۰-۸۶۴۰۰ و به فرشته هاش فخرفروشی میکنه و میگه ببینید بنده ی من ۸۵۲۰۰ ثانیه خوب بوده٫ البته به نظر من خداوند هر ثانیه رو به بی نهایت تقسیم میکنه و یه عدد بزرگی از خوب بودن ماها رو برای خودش درمیاره تا بیشتر بتونه به خودش بگه فتبارک الله احسن الخالقین٫ این نکته رو هم بگم که هیچ کس تو یه روز نمیتونه ۱۲ ساعت (۴۳۱۰۰) گناه کنه ولی اگه اتفاق بیفته خداوند مثبت نگر باز به فرشته هاش میگه ببینید بنده ی خوب من ۴۳۱۰۰ ثاینه خوب بوده٫
استاد چند وقته که بهم الهام نمیشه و وقتی نشستم فکر کردم دیدم علت اینه که آگاهی های خودم رو خالی نمیکنم که اگاهی های جدیدی بهم الهام بشه چون چند وقته به این نتیجه رسیدم که نوشتن نظر برای تایید طلبی هست٫ چون یکی از پاشنه های اشیلم بود که بعد از جلسه ۷ جهان بینی پیدا کرده بودم٫
استاد از قبل کلی دیگه آگاهی بهم الهام شده که سعی میکنم به تدریج بنویسم تا جا برای الهامات جدید باز شه مخصوصا برای دوره جهان بینی توحیدی که داره سریز میشه٫ استاد یه خبر خوب بهت بدم که یه روشی برای کنترل نجوای شیطانی که در جلسه ۶ دوره جهان بینی توحیدی گفتید پیدا کردم که معجره میکنه و شیطان رو به غلط کردن و شکر خوردن میندازه (معذزرت میخوام ولی من واقعا صداشو میشنوم که میگه غلط کردم با تو یکی که نمیشه درافتاد٫ استاد باور کن بهم میگه ول کن بیخیال شو بابا عجب اشتباهی کردم)٫ استاد فقط هر وقت شروع به نجوا کردن میکنه ۲ تا سوال اساسی ازش میپرسم و اون بعد از گفتن اون الفاظ با حالت سراسیمه فرار میکنه٫
استاد خیلی خوشحال شدم که آپشنی برای ویرایش نظرات گذاشتید و این خیلی خوبه مخصوصا برای فردی مثل من که به نگارش حساسه٫ اما یک ساعت زمان فرصت برای ویرایش نظر خیلی زیاده، استانداردش بین ۷ تا ۲۰ دقیقه هست٫ مثه استاندارد سخنرانی که ۲۰ دقیقه هست٫
استاد عاشقتم من
سلام و درود ب شما مرسیییی
میتونمواون دوتا سوال و بدونم؟؟؟
سلام آقای ملک .
هدایت شدم به خوندن کامنت فوق العاده تون . حقیقتا من عاشق کامنتهاییم که تحلیل توشون دارن . یا در اون از کتابها و دریافتها و افراد دیگه ام صحبت به میان اومده و اتفاقاتو بررسی کرده. و خوندن کامنت شما دقیقا همون حس رضایت قلبی رو در من به وجود اورد.
یک قسمتی از کامنتتون که خیلی به من کمک کرد اون قسمت بود که فهمیدم منم آدمارو از خودم نمیدونم . آدمارو قسمتی از کل نمیدونم . هرکدومشونو جدا میدونم و برای همینم هست که گاهی دچار احساسات بد میشم. قضاوت میکنم و همش میخوام اصلاحشون کنم . خصوصا عزیزانم رو .
به نظرم ریشه ی دیگه ای که از این آگاهی میشه در وجود خودم پیدا کنم ، اینه که من میخوام مسئولیت اتفاقارو بندازم گردن دیگران .
مثلا اگر یکی انرژی منفی باشه و هی بیاد برای من حرف بزنه ، نمیگم من کجا نشت انرژی داشتم که باعث شده جهان در قالب این ادم بیاد و این انرژیهارو به من منتقل کنه. میگم نه ! این آدمه ست که انرژی منفیه و من ازش دوری میکنم .
بعد از اونجایی که جهان آیینه ست ، میرم یه جا دیگه و میبینم اساس اون احساساتی که من قبلا توی وجودم داشتم توسط یه اتفاق یا یه آدم یا یه برنامه انرژی منفی دوباره بهم منتقل میشه و باعث میشه که من به این نتیجه برسم که اه . همه مثل همن !
و من خوبم و اینم ریشه ش برمیگرده به غرور که من فکر میکنم حالا که من دارم روی خودم کار میکنم پس خیلی متفاوت و خیلی برتر از همه ام .
و غرور از کمبود عزت نفس میاد . یعنی من قلبا قبول دارم که کم هستم .. بنابراین یه طوری رفتار میکنم که این کم بودنه مشخص نباشه . بنابراین میام دیگران رو کوچیک میکنم .. اینطوری عادت میکنم به کوچیک دیدن ادما .
بعد از شکل گیری این عادت ، من شروع میکنم به قضاوت کردن چون فکر میکنم که من خوبم و دیگران بلد نیستن .من میفهمم و دیگران نمیفهمن . پس من باید اصلاح کنم دیگران رو .
بعد به قول استاد عباسمنش عزیزم اصلا همین که بخوای دیگران رو اصلاح کنی یعنی اعتقاد داری که یه جای کار میلنگه . درحالی که همه در سر جای درست خودشون قرار دارن! و این فکر باعث میشه که تو گاری به خودت ببندی و نتونی در مسیر رسیدن و تجربه کردن خواسته هات حرکت کنی.
سپاسگزارم که باعث شدین من فکر کنم و کشف کنم وجودمو و رد پا بذارم .
سلام من به شما دوست عزیز
خیلی ازتون سپاسگزارم بابت این کامنت فوق العادتون که پر از اگاهی بود
مدتیه ک سعی میکنم تمرکزم رو از روی ناخواسته های زندگیم بردارم و بزارم روی خواسته هام اما نمیدونستم چرا هرکار میکنم هرچی میام توجه نکنم اما نسبت به پدرم احساس تنفر و منفی دارم و نمیتونم از خودم دورش کنم
میگم خدا من ک میدونم قدرت زندگیم دست خودمه من خالق اتفاقات اطرافمم و هیچ کسی هیچ قدرتی نداره تو زندگیم فایلای استادم ک گوش میدم حالم خوبه پس چرا وقتی ی رفتار ناشایست میبینم سریع احساسم بد میشه و بزور باید توجهمو بردارم
امشب ک هدایت شدم به کامنت شما این جرقه اومد تو ذهنم ک امینه اینا همش ادای توعه تو هنوز باور نکردی ک هیچ کسی حتی پدرت توی تجربیات زندگی تو دخالتی نداره و نمیتونه کاری کنه ک به ضرر تو باشه تو هنوز ازش میترسی و فکر میکنی اونه ک تصمیم میگیره اونه ک همراه با خودش ترو هم بدبخت میکنه و نمیزاره تو خیلی از تجربیات داشته باشی
بارها شده با کلامش احساسم منفی شده یا تو اتاقم بغضم میگیره اینا همش بخاطر اینه ک من هنوز شرک تو وجودم خیلی پررنگه و روی قدرت خدا حساب باز نکردم
یادم میره ک هیچ اتفاقی به خودی خود و اتفاقی رخ نمیده اگه چیزیو تجربه میکنی همش به خودت و افکارت برمیگرده
امروز ک داشتم کامنت یکی از بچها میخوندم یهو این فکر به ذهنم اومد ک چقدر استاد و همه بچها از اتفاقات و رشدشون راحت میان میگن
من هنوز میبینم وقتی میخام حرفی بزنم در مورد خودم میترسم عملی نشه یا ی ترسی از جنس چشم زخم
چون بارها از زبون پدر و مادرم شنیدم ک گفتن باید مردمو یجوری پیچوند راجب اتفاقات خوبت و موفقیتت هات نباید به کسی بگی حتی اگه تو جمع کسی از من ی تعریف کنه یا ی موفقیتم رو تحسین کنه اونا ب ی نحوی میگن ک ن اصلا اینطور نیست
هنوز با اعماق وجودم نپذیرفتم ک خالق هر شرایطی خودمم
باید روی توحید و باورهای عزت نفسم بیشتر کار کنم
الهی خودت کمکم کن این باورهای مخربو از بین ببرم من تنهایی از پس اینا برنمیام من توان مقابله با این همه ترس و شرکو ندارم خودت منو هدایتم کن به مسیر درست و باورهای مناسب
الهی کمکم کن شخصیتمو ارتقا بدم و با تمام وجود باورت کنم و از قدرتی ک بهم دادی بهتر بهره ببرم
خدایا من بی تو هیچم خودت کمکم کن
سلام دوست عزیز
ممنون از حسن توجه شما
اگر همه چیز رو خدا بدونید، چشمانتون برای درک هدایت بازتر میشه. سختی هایی که از اطرافیان به شما تحمیل میشه، تضاد هایی هستند که خواسته های جدیدی رو در شما شکل میدن که باید به اون سمت حرکت کنید. امیدوارم احساس قربانی بودن نکنید و گیر نکنید تو این مرحله.
بهترینها رو براتون آرزومندم.
سلام به دوست خوب و مهربونم اگر میدونستی چه تغییری در زندگی من راه انداختی توهم مثل الان دیگه نمی تونستی از شدت خوشحالی روی پا بند بشی :»»
وقتی به این قسمت از کامنتت
رسیدم
آره! ما اگه با عباسمش هستیم ولی هنوز از کسی نفرت داریم یا داریم کسی رو قضاوت میکنیم یعنی داریم ادا درمیاریم که قانون رو بلدیم. یعنی هنوز دنبال تایید طلبی هستیم که داریم نظرات قشنگ قشنگ مینویسیم!
به خودم گفتم گره گاه من کجاست که هم خودم از قضاوت بقیه می ترسم و هم بقیه رو قضاوت می کنم و رسیدم به این جمله
«ادما خیلی بی ارزشن و به درد نخورن پس باید قضاوت بشن»
و دوباره برگشتم سر خونه اول یعنی
خود ارزشی
ازت خیلی خیلی بابت کامنتت سپاسگزارم
بهترین هارو برات آرزو دارم
به قول یکی از بچه های سایت
هرچی آرزوی خوبه مال تو💗
سلام دوست عزیز
خیلی ممنونم از حسن نظر شما
خیلی خوشحالم از اینکه 3 سال و 7 ماه بعد از نوشتن این کامنت هنوز میتونه برای دوستان مفید باشه. از این بابت باید از خدا برای خلق یکی از دستانش (استاد عباسمنش) تشکر کنیم.
امیدوارم هر روز زندگی تون با تغییرات مثبتی همراه باشه
این نکته رو همیشه به خاطر داشته باشید که همواره باید تو این مسیر باشید و روی خودتون کار کنید اگه آدم یه روزی فکر کنه که دیگه من رسیدم به ته آگاهی همون روز با کله میخوره زمین به طوری که با کاردک هم نمیشه آدمو جمع کرد. :D
موفق باشید.
سلام دوست عزیز..چقد عالی بود چیزایی که گفتید..منو به فکر فرو برد..ممنونم از خدا که اینجام و ممنون از شما که این تجربیات قشنگتون رو با ما به اشتراک گذاشتید
سلام دوست عزیزم اای ملک
دیدگاه فوقالعادتون رو خوندم تا اخر
یه مقاله بینظیر بود ومن صد در صد تو مدارش بودم ک خوندمش و بدلم نشست
مثل اینکه خیلی نیاز ب خوندن این مطالب ناب داشتم
از خدا وند میخام ک ب من قدرت بد ک صددر صد این مطالب رو تو زندگیم پیاده کنم وجزیی از شخصیتم بشه امین
شاد سالم وثروتمند باشید
سلام دوست عزیز
باید بگم که دست خوب خداشدین برای کمک به افراد و واقعا ممنون از اشتراک گذاری تجربیاتتون.
خب باید بگم که انگار مچم رو چندجا گرفته شد با اینصحبتا و خب واقعا عجیب بود، و اینکه انگار یه تبر به دستم دادین و میگین بزن و این باوهایی که بهت میگم رو خرد کن، انگار راهنمایی هست و واقعا وسطای متن انگار یه ضربه مهلک به بعضی ترمز هازده شد، اما خب ضربه هارو نیازه که من ادامهب دمتا بشکونمشون،واقعو عجب چیزی بود،هنوز هم کلی باورهست که میتونه بهتر بشه و کلی ترمز که تبدیل به گاز بشه.
من فقط خلاصه بگم جایی که اشاره گردینب ه ایننظریه احساس کردم که نظریش واقعا درسته، یعنی حتی به اندازه فروید علمی بتونه باشه.
تحسین میکنم شمارو که روخودتون کار کردسن و منم سعی میکنم که یادبگریم،الگو بگیرم،انرژی بگیرم و کارکنم.
شاد و سلامت و در آرامش باشی.
سلام برادرگرامی
چقدر خوب موضوع قضاوت رو گفتید همه ی ما ازخدا هستیم یعنی تک تک ادمها ما جدا ازهم نیستیم چقدر زود ذهن اینهارو فراموش میکنه
ممنون از کامنتون بسیارعالی بود
با اینکه متن طولانی بود اصلا خسته نشدم توی هر پارت شما مطلب جدیدی عنوان کردید خیلی خوبه که من با این متن مواجه شدم ممنونم ازتون
با شما موافقم بسیار عالی توضیح دادید خدا کنه بتونیم کنترل کنیم تا دیگران رو راحت قضاوت نکنیم
سلام.تو فکر فرو رفتم با حرفات…لایک داری
سلام دوست عزیزم آقای ملک
مثل همیشه نظرتون بسیار زیبا بود.
امروز داشتم چندتا نظر اخیر شما را مطالعه میکردم و احساس کردم در درک قانون حتی دارید از استاد عباس منش جلو میزنید.
آفرین به اراده شما، ای کاش هرچه زودتر ما هم مثل شما به قوانین مسلط بشویم.
دوست عزیز خیلی لذت میبرم ازکامنتات ادم رو به فکرو تعمق میبره موفق وسربلند باشین خدایا شکرت بابت آگاهی های پاک ونابی که هروز میفهمم وخدایا کمکم کن هرروز بهتردرک کنم وعمل کنم ایاک نعبدو وایاک نستعین
سلام دوست عزیز نظر بسیار عالی و تاثیر گذاری گذاشته بودین واقعا از خوندن تک تک کلمات شما لذت بردم ……نظر شما واقعا منو به فکر فرو برد انصافا خیلی کم پیش اومده از خوندن نظری در سایت اینقدر لذت برده باشم…..بهتر از این نمیشد این فایل رو تحلیل کرد
واقعا درک شما از قوانین بسیار بالاست …..موقع خوندن نظر تون بارها در دل به شما احسنت گفتم و ارزو کردم کاش به اندازه ای شما درکم از قوانین بالا بود…. با اجازه ای شما نظرتون رو در نوت گوشیم کپی کردم تا هر وقت خواستم دوباره بخونمش ….شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و اخرت
سلام اقای ملک عزیز
مطالبی که واسه این فایل گذاشتید را چند بار با دقت تمام خواندم واقعا بینظیره در نوع خودش.
خدا را شکر میکنم که من را به این مسیر زیبا ونورانی هدایت کرد
مرسی از اینکه این مطالب فوق العاده را با ما به اشتراک گذاشتید
سلام وقتتون بخیر
ممنون از کامنت عالی شما
من هنگام خواندن کامنت شما متوجه شدم که استاد قانون بخشش رو قبلا گفتن در صورتی که من چند پیش در خصوص فایل یا قانون بخشش استاد بدون اینوه این فایل رو گوش کرده باشم خوابی دیدم که می خوام اون فایل رو گوش کنم اگر میدونید قانون بخشش و یا فایل بخشش تو کدوم محصول و یا فایل استاد هست ممنون میشم من رو راهنمایی کنید
پارت یک:
شکست خوردی و اشتباه داشتی و غلط رفتی؟؟
چه خوب… ?
چون
تجربه کسب کردی و رشد کردی و بزرگ شدی. ?
شکستها و اشتباهات تو، جزیی از تو هستند. جزیی از زندگی تو هستند.
آنها را بپذیر تا بتوانی از درسی ک برایت داشتند، در جهت رشدت بهره ببری.
آنوقت
نگران قضاوت دیگران نمیشوی.
نگران حرف مردم نمیشوی.
آنوقت،
حرف مردم و قضاوتهایشان، بی ارزش ترین میشوند در زندگی ات.
واقعا و ب راستی، مردم کجای زندگی الان تو هستند؟!!
??????
.
پارت دو:
همین نگاه را ب تمام اطرافیانم دارم و تمام اعمالشان را در جهت رشد خودشان و جهان هستی میبینم. پس قضاوتی در کار نیست! چون اصل “ب من چه” میگوید ک ب من مربوط نیست.
.
پارت سه:
من ب سبک شخصی زندگی ام وفادارم.?
اگر من خودخواهم ک میخواهم ب سبک شخصی خودم زندگی کنم،
تو خودخواه تری ک میخواهی مرا تغییر دهی تا ب سبک تو و آنگونه ک تو میخواهی زندگی کنم!
من تو را همینطور ک هستی، پذیرفته ام؛ تو هم ب سبک و روش شخصی من احترام بگذار و مرا همینطور ک هستم، بپذیر.
متشکرم.???
.
زدکارتیست۹۷
سلام دوست عزیز خوش کلامممم
عالی بود
گاهی وقتا یادم میره سبک شخصی خودمو رو باید داشته باشم . خوب به یادم انداختی
درود به استاد عزیز درود بر شما و درود به خانواده بزرگ عباس منش
دیشب که بازی ایران نگاه میکردم و سردار ازمون پاس گل و گل به سمر رسوند یاد جتم جهانی افتادم که چقدر به این جوان ایرانی حرف زدن چقدر قضاوتش کردن چقدر کبوندنش و حتی یادمه که سردار میخواست خدا حافظی کنه و امروز باعث خوشحالی کل کشور شده
خدایا شکرت شکرت شکرت
دقیقا.
دوست هم فرکانسی عزیز.
Trust God’s Timing.
He makes all things beautiful in his time.
به زمانبندى خدا اعتماد کن،
اون هر چیزی رو به قشنگ ترین حالتِ ممکن بهت میده
ولی در زمان خودش …
سلام به همه همراهان هم فرکانسی خودم.
خیلی خوشحالم که تو این فضا دارم دیدگاهم رو بیان میکنم و با این مجموعه فوق العاده خیلی اتفاقی آشنا شدم . من هم مثل استاد عمیقاً معتقدم که واقعاً هیچ کس نمی تونه روی زندگی من و هرکس دیگه تاثیر بزاره جز فرکانسی که خودمون ایجاد میکنیم و باور هامون و افکارمون که من این رو بارهای بار تو زندگیم تجربه کردم . و تا زمانی که ما به این قوانین کیهانی احترام میگذاریم و بهشون ایمان داریم و توانایی کنترل ذهنمون رو داریم مرتباً اتفاقات مثبت رقم میخوره . این یک اصل بی نظیره .
ممنون از اینکه هستید و فرکانس های سالم رو تقویت میکنید و مجالی برای برای افکار آلوده باقی نمیذارید .
سلام
دوست دارم این آیه ها را هزار بار برای خودم بخوانم
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم».
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچیک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است!
سلام جناب زتکارتیست گرامی . اسم زیبایی انتخاب کردی . لذت بردم از دیدگاهتون.. تشکراز شما
دوست هم فرکانسی عزیز
تشکر از وقتی ک گذاشتید و مطالعه کردید و تشکر برای لطفی ک نسبت ب اسمم داشتید.
شاد باشیم
و راضی
و پر روزی.
???
.
سلام عالی بود
پارت سه
دقیقا عین جمله ی شما رو استاد در محصول عزت نفس بیان میکنند
ممنون
دوست هم فرکانسی عزیز
درسته.
این نکته سنجی شما، نشون میده ک ب آموزشها عمیق و دقیق پرداختید ک اصل هم همینه.
شاد باشیم
و راضی
و پر روزی.
???
.
سلام به شما دوست عزیز
خیلی عالی بود جناب زدکارتیست ممنون از وقتی که گذاشتین وچیزایی که بهتون گفته میشه رو به اشتراک میذارین خداقوت ودرپناه حق باشید??
دوست هم فرکانسی عزیز.
متشکرم.
???
.
بر سردر هتل پنج ستاره لرد بایرون در روم، سخنی از حکیم عمر خیام ثبت شده:
زندگی یک سفر است و مسافرت زیستن دوباره…
سلام دوست خوبم
داشتم فک میکردم من خ خوب خودم میبخشم
چرا همین فکرو راجب دیگران نکنم
دوست هم فرکانسی عزیز
مطمینم ک
در تعهد ب فکرتان و عمل ب آن
موفق خواهید بود.
شاد باشیم
و راضی
و پر روزی.
???
.
خیلی زیبا نوشتین 💚خانم کهنسال 💚💚
لذت بردم از این نوشته هاتون
تمام کلمه ها پرُ از معنی محتوا بود
خلاصه لذت بوردم
برا تون ارزوی روز افزون دارم
تندرست پاینده باشی 💚💚💚
سلام دوست عزیز پارت اخرت خیلی خوب نوشتی
من توراهمین طور که هستی پذیرفتم تو هم به سبک و روش شخصی من احترام بزار و مرا همینطور که هستم بپذیر
احسن برشما واقعا همینطوره
سلام دوست عزیز
واقعا از دیدگاهاتون تو هر صفحه ای از این سایت بی نظیر لذت میبرم و واقعا دیدگاه هاتون در زندگی من تاثیرگذاره، این دیدگاهتون هم مثل همیشه بی نظیر بود. همینطور به نوشتن کامنت های تاثیرگذارتون ادامه بدید.ما که لذت میبریم و استفاده میکنیم.
موفق باشید
لبخندتون مستدام?
امیدوارم ب واقع، تاثیرگذاری کامنتهای من، ب قدر و اندازه تاثیرگذاری کامنت پر مهر شما باشه دوست هم فرکانسی عزیز.
متشکرم.
لبخند شما هم مستدام.
???
.
واقعا با پارت سوم خیلی حال کردم چندین بار خوندمش . ممنون
خوشحالم ک مفید بوده و دوست داشتید… خداوند رو شکر…
خیلی ممنون بابت پاسخ زیباتون مخصوصا پارت سومش واقعا لذت بردم.
ازینکه هر روز
ب جمع دوستان هم فرکانسی ام،
دوستی عزیز،
افزوده میشود
هم خوشحالم، هم خدا را شاکر.
ممنون دوست هم فرکانسی عزیز.
دوست عزیز یه موضوع ذهنم رو در گیر کرده خوشحال میشم بهم کمک کنید
موضوع خدا..من حرفهای استاد رو با جون و دل قبول دارم ولی از وقتی پذیرفتم خدا انرژی جاری و سیال در کائنات هست و همه چیز براساس قوانین پیش میره دیگه اون حسی که وقتی دلم میگرفت و صداش میزدم و باهاش درددل میکردم و اونم ارومم میکرد رو ندارم.چیکار کنم؟
دوست عزیز هم فرکانسی ام
سلام
آنچه مینویسم نظر و دیدگاه شخصی من است؛ امیدوارم ک دلتان ک جایگاه خداوند است آن را بپذیرد:
حسی ک هم اکنون نسبت ب خدا پیدا کرده اید، نشان میدهد ک در مسیر درست، قرار گرفته اید.
نشان میدهد ک باورهای غلطی ک نسبت ب خدا در وجودتان کاشته شده بودند، کمرنگ گشته.
نشان میدهد وابستگی هایتان کمتر شده اند حتی اگر این وابستگی از نیاز شما ب درددل با خداوند نشاءت گرفته باشد.
گفتید ک با جون و دل حرفهای استاد را قبول دارید.
پس ب این حرف استاد هم توجه کنید:
غمها، ناله ها و درددلهایتان را، نه تنها ب هیچ انسانی، ک ب خدا هم اعلام نکنید.
اینکه شما دیگر تمایلی ب درددل با خدا ندارید و دنبال آرام شدن با این روش نیستید، یعنی
در رشد و تعالی خود،
گام مثبتی برداشته اید.
شما خودتان، خدا هستید و با درک این آگاهی ک خود، خالق زندگی خود هستید، دیگر نیازی نمی بینید ک ب این شکل ب آرامش برسید.
شما در حال پیدا کردن خداوند در وجود خود، ب نوعی دیگر هستید.
از صمیم قلب، برایتان آرزوی موفقیت میکنم.?
.
.
همیشه ب ما گفته اند ک هر کلام یا هر کار را با نام خدا شروع کنید…
اما
مگر میشود هر حرف یا هر کار را،
با نامی غیر نام تو،
نام نامی خودت،
شروع کرد!؟؟
حالا نامت را چطور صدا بزنم ک شایسته تو باشد؟؟
خدای خوبیها یا خدای مهربانی؟
خدای وهاب یا خدای رزاق؟
خدای نزدیک یا خدای عجیب؟
پدر واقعی یا همراه همیشگی؟
ای شنوای بینای ناظر بر تمام لحظه ها،
تو برای من همه چیزی.
من.
منی ک اگر هست، ب یُمن وجود توست. منی ک تو ب آن معنی داده ای.
منی ک کسی جز تو، ب آن موجودیت نداده، نمیدهد و نخواهد داد.
.
زدکارتیست
بهمن۹۷
جوابتون فوقالعاده زیبا و دلنشین بود و به سوال من هم پاسخ دادین. سپاسگزارم دوست عزیز
سپاسگزارم خدای مهربان
سلام زدکارتیست عزیز 🤗
چقدر این روزا دارم طعم این حرفایی که زدین و میبینم و میفهمم 😌
وقتی توی آینه خدا رو میبینم ،،،
وقتی میتونم راحت درک کنم که خدا منم ،
من خدا،
منی که تک تک وجودم ، تمام هستی و وجود من اوست ،
اویی که منه،
من از وجودش وجود شدم ،
پس تفاوتی بین من و اون نیست ،
منی که از زیباترین به وجود اومدم ،
منی که از لایق ترین به وجود اومدم ،
چجور میتونم نا امید و ناراحت و نالایق باشم ؟؟
من لحظه هام باید شیرین باشه چون او خواست تا من انسان آفریده بشم و انسان باشم ،
شکل انسانی و اشرف مخلوقات روی زمین باشم ،
تک تک لحظات زندگیمو با شادی و زیبایی بسازم و بهش شکل بدم و شکرگذاری کنم ،
سپاس گذاری کنم تا نعمت های بیشتر هدیه بگیرم تا روزی که اجازه دارم روی زمینش زندگی کنم ،
راضی باشم و خشنود و …
و….
ممنون دوست عزیز..چقدر کلام تون لبریز از آرامش و اطمینان هست..
سلام
دوست گرامی ، پاسخ خانم زدکارتیست عالی بود و من هم استفاده کردم، فقط میخواستم عرض کنم که منم دراوایل که این را فهمیدم این طوری شده بودم کم کم خوب شد و این خدا تونستم متصور بشوم و اینکه ماکد ها می نویسم ولی همه این کدها را که ما می نویسیم در یک برنامه در یک نرم افزار وجود داره مثلا پاسکل مثلا بیسیک یایا یا یا الان چیزهایی اومده که من نمی دانم اینها برای سالهای قبل بوده است پس این نرم افزار یا این محیط را خدا بوجود آورده است یعنی آن زمینه آن پشتوانه خدا بوده است و گر نه که ما هیچی هستیم ، محیط پایه ای این کار را خدا بوجود آورده است یعنی همه چیز ، ما دراین دنیا هستیم و طبق قانونها هم داریم پیش می رویم حالا این قانونها را کی بوجود آورده است اینجهان را کی بوجود آورده است ما که نمیتونیستیم یعنی خدا یعنی اصل خداست ما به خاطر اختیاری که داریم و عادل بودم خداوند اختیار انتخاب را به ما داده است و از آنجائیکه خدا عادل است چه راست بریم چه چپ خودش کمکمان میکند پس اصل بیس است که خداخلق کرده است در بقیه خودمان اختیار داریم و تازه درهر راهی هم که برویم کمکمان می کند.
مشخصات انسانهای خوب :
ز خود در برابر گناه محافظت می کنند (۳:۷۶, ۹:۴, ۹:۷)
منصفانه قضاوت می کنند (۵:۴۲, ۴۹:۹, ۶۰:۸)
در راه خدا تلاش و مجاهده می کنند (۶۱:۴)
خود را برای خداوند خالص می کنند (۲:۲۲۲, ۹:۱۰۸)
از کارهای بد توبه می کنند (۲:۲۲۲)
به خداوند توکل می کنند (۳:۱۵۹)
و در برابرمشکلات صبور هستند (۳:۱۴۶)
همه چیز دست خداست در ابر آن در قدرت آن در بالای ما و ما دست دوم هستیم زیر مجموعه خدا هستیم تازه خدا هم مهربان است چرا: از آیات بالا
در پناه خداوند مجیب
سلام دوست عزیز!
اره از شما سپاسگزارم از این آگاهی و خودشناسی بهتری…
از این دیدگاه زندگی بهتر و بهتر رو تجربه میکنیم !
اگر من دیگران را از هر نظر قضاوت کردم یعنی خود رو قضاوت کردم و
خودم در قضاوتی دیگران قرار میگیرم…
مرسی از شما خانم عزیز
سلام دوست عزیزم ،
چقدر زیبا برداشت هایت را برای ما مینویسی و چه مرتب و دارای نظم .
سبک و روش تو را در ساختار جملاتت میشود خواند و خیلی دارای ارامش هست و موفق تر باشی .
با تشکر فراوان
دوست عزیز هم فرکانسی ام
سپاس از شما.
سپاس از شما ک قانون کارما را ب شکلی دوست داشتنی پیاده کردید:
به افکار خوب بیندیش…
چیزهای خوب بگو…
کارهای خوب در قبال دیگران انجام بده…
همه چیز به سوی تو باز میگردد.
?
سلام،
دوست همراهم نکات قابل توجهی در کامنت های شما هست،خوشحالم ک عضو این خانواده ی صمیمی و بزرگ هستم،امیدوارم روزی دیدگاه من هم عمیق و ظریف بشه…
سپاس گزارم ،موفق و پیروز و شاد و سالم باشین….
امید بر خدا.
مطمین هستم ک اون روز، دور نیست دوست هم فرکانسی عزیز.
متشکرم.
???
.