دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان اندیشه به عنوان متن انتخابی این فایل:
از وقتی با سایت عباس منش و با شخصیت استاد آشنا شدم همیشه این سؤال در ذهنم بود که چطور شخصی میتونه تا این حد به خواسته هاش برسه و چطور میتونه یک نقطه را مشخص کنه و به سمتش پرواز کنه و پرواز نماد لذت و عشق است. به دنبال این سؤال بارها مات و مبهوت و غرق در تفکر شدم …. تا اینکه در محصول ثروت یک با مفهومی به نام اهرم رنج و لذت آشنا شدم که البته فاصله زمانی زیادی بین آشنایی با این مفهوم و درکش وجود داشت که هنوز هم نمیتونم ادعا کنم که کامل فهمیدمش ولی میخوام این را بگم که انسان به هر هدفی می رسه فقط به یک شرط و اون شرط اینه که جای اهرم رنج و لذت در مورد اون موضوع خاص در ذهنش درست باشه و بقول استاد اگر جایگاه اهرم های ذهنی درست باشه ما نامحدودیم …. فقط یک لحظه به این جمله فکر کنید … « ما نامحدودیم »
شاید همه مون به یاد بیاریم زمانی را که دانش آموز بودیم و در اون سن نوجوانی سرشار از آرزو بودیم … سرشار از درخواست …. آری ! ما نامحدود بودیم … اما همه ما دارای آرزوهای برباد رفته و به ثمر ننشسته زیادی در کارنامه زندگی مون هستیم. آرزو هایی که با شور سوزانی وجود ما را روشن کردند اما حتی نمی توانیم بخاطر بیاوریم که چگونه آن شعله سوزان اشتیاق خاموش شد و ما هرگز به آرزو هایمان نرسیدیم … تا جاییکه خیلی از ما ها دیگر آرزو نکردیم … ما خالی از درخواست شدیم … ما در متن زندگی ماندیم و همراه ساعت ها و ثانیه ها شدیم …. ما به روزمرگی تن دادیم …..
اما آن علامت سؤال بزرگ بعد از آشنایی با استاد عباس منش در ذهن من شکل گرفت که چگونه این مرد کاه های زندگیش را به کوه تبدیل میکند و چگونه ورای زمان پیش میرود … چگونه ورای مکان پیش میرود … چگونه پرواز میکند … چگونه بعد از آن اشتیاق های سوزان ، مسیر را پیدا میکند و چگونه به مقصد میرسد …
تا اینکه فهمیدم ، درک استاد از واژه هدف با درک من بسیار متفاوت است … هدف در ذهن من آن کاری بود که با نیروی اراده ات شروعش کنی و صبح و شبت را به هم بدوزی و زجر را با تمام وجود احساس کنی تا در نهایت موفق شوی … یعنی همیشه در ذهن من ، بعد از هر بار هدفگذاری ، اراده ای پولادین بود که بشود با آن ، ساعتها و روزها و هفته ها را در نهایت سختی گذراند و علی رغم میل درونی زندگی کرد و کار کرد و استراحت و تفریح و لبخند را تعطیل کرد ، اراده ای که بتواند اینهمه مشقت را تحمل کند …. ذهن من میگفت رسیدن به هدفت ارزش اینهمه بدبختی و بیچارگی را دارد …. و حالا میفهمم که چرا تب های داغ و اشتیاق سوزان من خیلی زود خشک میشدند و من یا به اهدافم نمی رسیدم و یا اگر می رسیدم همیشه در مسیر اهدافم سرد و خاموش بودم در حالیکه آرزو همانطور که از اسمش مشخص است باید انسان را سر شوق و به وجد بیاورد اما در ذهن من اینطور نبود …. و حالا میفهمم که چرا استاد مسیر هدف هایش را با شادی و لذت طی میکند و عاشق رسیدن به خواسته هایش است ….
زیرا استاد بعد از هدفگذاری ، به جای اراده پولادین برای دوختن صبح به شب ، شروع به ساختن باور و درست کردن اهرم های ذهنش میکند تا آن اهرم ها مسیر را برایش روشن و لذت بخش کنند ، تا آن اهرم ها پای رفتنش شوند ، تا با راهکار ها و ایده ها و آدم های مناسب احاطه شود ، تا در مدار خواسته اش قرار بگیرد نه اینکه تقلا کند تا با فشار جسمش به خواسته اش برسد….
پس اگر رسیدن به اهداف ، مترادف با زجر کشیدن در ذهن تعریف شده باشد ، از آنجا که ذهن از کارهای زجر آور فرار میکند ، در نتیجه تمام قوایش را جمع میکند که اجازه ندهد فرد به هدفش برسد چرا که رسیدن به آن هدف خاص برایش رنج آور و همراه با مشقت است مثلا اگر بدست آوردن پول را سخت بدانیم ، ذهن ، ما را همواره در شرایطی قرار می دهد که نتوانیم به خواسته مان برسیم چرا که رسیدن به این خواسته برای ذهن ، زجر آور تعریف شده است و برای فرار از این زجر طوری عمل میکند که فرد علی رغم تمام اراده و تلاشی که به خرج میدهد و علی رغم تمام فعالیت های فیزیکی ، پولی بدست نیاورد و بعبارتی این اهرم اشتباه که بخاطر باورهای غلط و عملکرد اشتباه ذهن ، ایجاد شده جلوی رسیدن به ثروت را میگیرد چون فکر میکند بدست آوردن پول سخت است و همواره از آن سختی گریزان است و کاری که ما آگاهانه باید انجام بدهیم ، پیدا کردن اهرم های اشتباه و درست کردن اونها با ایجاد باور درست و جابجا کردن اونهاست به نحویکه در این مثال بدست آوردن پول را آسان بدانیم و برای ساختن اهرمی که بر این پایه ساخته شود تمام قوای ذهن را به کار بگیریم و آن وقت ما میتوانیم بگوییم که با خواسته مان همسو و هم جهت شده ایم و بدون اینکه بخواهیم آگاهانه اراده پولادین خود را برای رسیدن به خواسته ها جزم کنیم و با اهرم اشتباه و زنگ زده از صبح تا شب کلنگ بزنیم ، خودبخود در مداری قرار میگیریم که با ایده ها و راهکارها و فرصت ها و موقعیت ها و آدم هایی که میتوانند دستان خداوند شوند ، احاطه میشویم ، در مداری که همه چیز مهیاست برای اینکه ما خواسته خود را تجربه کنیم یعنی بدون هیچگونه زجری و بدون دوختن صبح های زیبای زندگی به شبهای آرام مان میتوانیم خیلی راحت آرزوی خود را بدست بیاوریم …. و من حالا میتوانم با تمام توانم فریاد بزنم که برای رسیدن به خواسته ها فقط ، باور لازم است.
برای خرید قدم اول از دوره فوق العاده «۱۲ قدم» اینجا را کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری هدفگذاری با قانون تکامل343MB25 دقیقه
- فایل صوتی هدفگذاری با قانون تکامل25MB25 دقیقه
به نام تنها قدرت جهانیان
سلام
اول بگم که مبهوت فضای خیابون شدم، خدای من ، چققققدددددرررررر زیبااااااااااااا. این فایل از نظر زیبایی و نکات مثبت چیزی کم از سفر به دور امریکا نداره واقعا،
فراوانی توتصاویر این فایل موج میزنه،
چققققدر ثروت توی همین یک مسیر هست.
خدایا شکرت،
اون درخت های پشت سرتون چقدر پرگل بود. چند تاشون نمیدونم میوهش قرمز بود یا گل بود ، چون توگوشیم دیدم هرچی زوم کردم متوجه نشدم ولی این درخت آخری که بعدش پیچیدین و توقف کردید چققققققققدر گللللل داشت، چققدر پر بار بود. چقققدر چشم نواز بود. خدای من ،
شنیدن این صحبت ها با صدای استاد با این تصاویر ، واقعا معرکهست.
اصلا الان اینجا اومدنم هم خیلی هدایتی بود، از طریق پروفایل یکی از دوستان و نظر عجیبی که داده بود هدایت شدم به این فایل. خدایا شکرت،
چقدر زندگی با وجود این بازی زیبا شده،
چه بازیِ قشنگیه زندگی. خدایا شکرت.
استاد، میخوام درمورد پیاده روی طولانی که کردید ، بعد از گذشت بیشتر از یک سال، بازم بهتون تبریک بگم. مطئنم که تا الان بارها و بارها از این موفقیت استفاده کردید برای تودهنی زدن به نجواها…….
نجواهایی که وظیفشونه که فقط آیه ی یأس بخونن و حال آدمو بگیرن. تا نزارن آدم ادامه بده، تا هدف رو خیلی دور جلوه بدن.
مطمئنم که بارها و بارها خودتون رو تشویق کردید و برای قدم های بعدی، ازش استفاده کردید.
این هم یکی از اون آموزش های کلیدیتون بود که برای بیشتر شدن اعتماد بنفس و بالارفتن عزت نفس، اول باید یه کاری، یه حرکتی بکنیم، و بعدش،
باید از اون کار ، و نتیجه اش استفاده کنیم برای تحسین کردن خودمون و هل دادن خودمون به سمت قدمهای بعدی و حرکت های بعدی.
نباید نگران کل مسیر باشیم چون وقتی آدم حرکت میکنه و قدم برمیداره، باقیش بهش گفته میشه و به قدم های بعدی هدایت میشه. و مجموعه ی همین قدم ها میشه تکامل.
استاد عجب چیزی گفتین:
هدف داشتن اصله، نه به هدف رسیدن
باید از مسیر لذت برد نه اینکه همش نگران رسیدن یا نرسیدن به مقصد باشیم و به قول شما رسیدن به هدف، همون پاداشِ قدم برداشتنه
خداروشکر میکنم که امروز به این فایل هدایت شدم و حرف هایی که الآن باید می شنیدم رو شنیدم
و محرکی شد برای ادامه دادن. حرکت کردن و قدم برداشتن. یاد آوری موفقیت ها و هدایت های قبلی به خودم برای حرکت به سمت هدف بعدی و لذت بردن از مسیر.
درپناه رب العالمین
عاشقتونم