هدفگذاری با قانون تکامل - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-9.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-19 10:07:342024-09-17 08:04:03هدفگذاری با قانون تکاملشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم و مریم قشنگم
سلام هم فرکانسی های خوبم
وااای استاد قبل از هر چیزی بگم این فایل نشانه من بود
خدای من
خدایا هزاران بار شکرت که هر وقت سمتت اومدم سه سوته درو باز کردی و بهم هدایت الهام کردی
استاد این فایل رو من بیش از ده بار دیدم و واقعا گفتم تا جوابمو نگیرم دست برنمیدارم
هر سری که مجدد play میکردم ی چیز جدید یاد میگرفتم
استاد بالاخره امروز موفق شدم تصویری ببینم
خدای من
اصلا در ذهنم نمیگنجه این همه زیبایی
آسمونش با اون ابرهای فوق العاده داشتن ی جور دیگه پوز قدرت خدارو میدن
اون ساختمان های تمیزو مرتب
اون درخت های جور واجور و با شکل و شمایل فوق العاده
آسفالت تمیزو بدون دست انداز
کلا فضاش خیلی شبیه فضای بازی GTAبودش
خدای من
خدایا هزاران بار شکرت که اینقدر زیبایی و نعمت خلق کردی
وای استاد خوبم مگه در چه مداری هستین شما که در چنین جاهای فوق العادع زیبا دارین زندگی میکنین
استاد واقعا مگه خدا چقدر دوستون داره؟
استاد خیلی خیلی تبریک میگم و چقدر لذت میبرم که من پیرو کسی هستم که خودش برگزیده خدا هستش
خدا که ااکی این همه نعمت که به کسی نمیده
اصلا مگه الکی میشه عزیز خدا شد که بخواد اینقدر عاشقانه بهت نعمت و فراوانی بده
اوووووه خدای من
ایمان دارم ی روزی اندازه استاد به منم نعمت میدی .
باوردارم از صمیم قلبم
استاد از ی خواسته ای که مدت هاست درگیرشم واقعا خسته شده بودم و هر روز هر لحظه میگفتم خدایا چرا نمیشه
واقعا کلافه شده بودم
موقع خوابیدن چشام پر اشک شد و واقعا حالم بد بود اومدم نشانه زدم که این فایل اومد
اصلا اینقدری مدار من پایین بود که وقتی گوش دادم اصلا نمیفهمیدم استاد چی میگه
فرداش گفتم اینجوری نمیشه
این فایل نشانه من بوده باید اینقدری گوش بدم تا بفهمم چی میخواد بهم بگه
بعد از حداقل ده بار گوش دادن دیدم بابا من تنهایی هزارتا ترمز داشتم که فقط همین فایل برام روشنش کرد
اینقدر من عجولم که خدا میدونه که اصلا شیطون رو درس میدم
اینقدر توکلم پایینه که خدا میدونه
اصلا چشمام رو تکامل بستم
اصلا جیگر خدا خون شد از بس هر روز گفتم پس کی میشه
اینا منو ناراحت نکرد اما وقتی فهمیدم اینقدر ایمان و توکلم پایینه که حتی حاضر نیستم بسپارمش به خدا که اون برام حلش کنه خیلی جلو خدا خجالت کشیدم
واقعا حس خیلی بدی گرفتم در محضر خدا
اونم خدایی که تا الان کرور کرور به من نعمت داده بود
خدایا شرمندم
خدایا معذرت
خدایا با اینکه بنده مشرک تو بودم اما بازم مرام و معرفت خودت که منو رها نکردی که بهم نشونه دادی که منو هدایت کردی که ترمزهامو پیدا کنم.
انصافا از دیروز که فهمیدم باورهای توحیدی نداشتم و تصمیم گرفتم عجول نباشم و بسپارم دست خدا خیلی خیلی حالم بهتر شده
اصلا ی حس سبکی فوق العاده ای دارم
خدای من
تازه دیشب اولین نشونش هم دیدم
خدایا من دورت بگردم که اینقدر عشقی
ولی منو ببخش واقعا من بنده ناشکرت بودم
خدایا میدانم که اینقدری عاشقمی که هر موقع بیراهه میرم سریع دست منو میگیری میاری مسیر
اما ازت خواهش میکنم اصلا بیا ی خط بکش دور من
همینکه دیدی شیطون میخواد بیاد سمتم بهش بگو این مال منه سمتش نرو
خدای قشنگم من خیلی ضعیفم قدرتی ندارم که تشخیص بدم وقتی شیطون میاد
اما توکه قدرت محض جهانی همین که دیدی دور وبر من پیداش میشه بزنش که خون بالا بیاره دیگه سمت من نیاد
منم قول میدم دیگه بیشتر حواسمو جمع کنم
خدایا وقتی اینقدر قشنگ منو هدایت میکنی من ایمان دارم به تک تک خواسته هام میرسم
و نمیدانی چه لذتی داره وقتی ترمزهامو پیدا میکنم و با ی عشق خاصی خواسته هامو ازت میخوام
خدای همیشه مهربان و رئوف من واقعا ازت سپاس گذارم که این مهربانی مخصوص خودته
خدایا تا نفسی در تن من هست تو را عاشقانه سپاس
استاد قشنگم ممنون از فایل بی نطیرتون
ماچ به کلتون مهربونم
سلام به ساناز دوست هم فرکانسی و هدایت شده
چقدر خوب که با خواندن نظرتون یه مطالب رو تاکیدوا متوجه شدم
دقیقا گفته های استاد توی هر سطحی از آدمها درک متفاوت داره
ولی فرکانس باشما چنان بود که فکرکردن شما قلب و ذهن و فکرم رو شیوا تا و دقیقتر توصیف کردید برداشت من هم دقیقا مثل شما بود فقط با جمله های متفاوت حسابی اشکم درآمد و خدارو شکر کردم به لطف الله مهربان و تکیه و تمرکز به آموزهای استاد بهشتی عزیزم حتما هدایت میشم به سمت خداوند توی فایل چگونه خدارو بشناسیم استاد گفت تا وقتی خدارو نداشته باشیم حتی نون هم برا خودن پیدا نمیشه ولی همین که دستمون رو درست بذاریم تو دستان خداوند نعمتها سرازیر میشه
خواهان ثبات برای همه دوستان عزیزم در مدار تکامل صحیح هستم تا یه وقت شیطان(نجواها)
مارو از مسیر درست سست و دور نکنه
️️️
سلام استاد عزیزم و مریم جان زیبا
من خیلی وقته که کامنت ننوشتم و خداروشکر میکنم و خوشحالم که دارم دوباره کامنت مینویسم
استاد در این فایل به ایراد من واسه رسیدن به اهداف اشاره کردید اینکه بعضی افراد هدف هاشون از نظر تکاملی همخونی نداره و همین باعث میشه زود ناامید شن و فکر کنن مسیر کار نمیکنه.
منم همین حالتو داشتم و کاملا نا امید شده بودم
اینکه گفتین مسیر اهداف و هدف داشتن خیلی مهم تر از رسیدن به اهداف هست و اینجاست که آدم معنی زندگی رو میفهمه…
هدفمند زندگی کردن اصله و از رسیدن به هدف مهم تره
من اصلا از مسیر لذت نمیبردم .الان فهمیدم که تو ذهن من موفق شدن و پول درآوردن مساوی است با سختی کشیدن رنج کشیدن و لذت نبردن
یعنی کلا انگار این موضوع رو از زندگی و تایمم جدا میدونم اینکه وقتی دارم واسش تلاش میکنم اصلا لذت نمیبرم و همین باعث میشه نخوام درست تلاش کنم
اینکه از لحظه استفاده کنی و درگیر مقصد نباشی
چقدر فوق العادست…
و اینکه شما به این اشاره کردید که خیلی زیاد با خودتون حرف میزنید و تایم خالی میکنید برای حرف زدن با خودتون
استاد جانم این یعنی شما خیلی خودتون رو دوست دارین و برای خودتون ارزش قائلین
خیلی ها با خودشون قهرن و اصلا صحبت نمیکنن با خودشون و اگرم صحبت کنند مثل شما خودشون رو تحسین نمیکنن بلکه تحقیر میکنن
من هم میخوام با خودم بیشتر حرف بزنم و خودم رو بابت نکات مثبتم بیشتر تحسین کنم
چقدر قشنگ اشاره کردین به اینکه خیلی خوبه آدم برای اهدافش و رسیدن بهش ارزش قائل باشه
نگه الان این یبارو رسیدم شانسی بود
بلکه بگه یکبار تونستم باز هم میتونمحتی بهتر و بزرگ تر هم میتونم انجام بدم
نا امید نشیم و تکامل رو طی کنیم قرار نیست اتفاقات یک شبه طی بشه طوری برنامه ریزی کنیم که از مسیر هدف لذت ببریم نه اینکه چشم انتظار پایان باشیم و اینکه کی به هدف میرسیم
گفتین همینکه تو مسیر بودم از مسیر لذت میبردم دلم نیومد که به پایان فکر کنم چون از مسیر لذت میبرین این یعنی شما خیلی قدر زندگی رو میدونین و برای زندگیتون ارزش قائل هستین
ممنونم ازتون خداروشکر میکنم بخاطرتون
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای 2 مهر رو با عشق در این فایل پر از آگاهی مینویسم ،قرار بود این رد پامو تو گام به گام خانه تکانی بنویسم که حس کردم گفته شد اینجا بنویسمش و چشم گفتم
چون خیلی ارتباط داره امروزم با فایل استاد
تو عاجزی این همیشه یادت باشه
هم عاجزی در برابر خدا
و هم عاجزی در تغییر دادن دیگران
پس بهتره که فقط روی خودت کار کنی و درگیر نشی که بخوای کسی رو تغییر بدی ،حواست باشه زمانی حق داری که حرفی بزنی ،که خودت هم عمل کنی
اگر خیلی دوست داری کسی رو تغییر بدی خیلی راحته جوابش
و جواب اینه
خودت خوب رفتار کن = تا با تو خوب رفتار بشه
تو قدم بردار = تا بقیه با دیدن تلاش تو به وجد بیان و اونا هم تلاش کنن
تو در مسیر خدا باش = تا دیگران هم با دیدن حرکات و رفتار و اعمال تو بخوان که در مسیر خدا باشن
و خیلی مثال های دیگه که خدا بهم گفت حواست باشه
و حواست باشه که دوباره درگیر تغییر دیگران نشی که خودت پس رفت میکنی
با نتایجت رفتار دیگران رو با خودت تغییر میدی و نه تقلا برای گفتن حرف هایی که عاجزی در تغییر دادنشون
این پیام امروز من بود ،از طرف خدا
وقتی خواستم بنویسم، گفتم خدای من ،چی بنویسم که تاکیدت پر رنگ بود ، در طول روزم و باید بهش عمل کنم
هی میپرسیدم ،که شنیدم، یه لحظه ساکت باش، بهت میگم سکوت کن
و من سکوت کردم و شنیدم و
دقیقا صحنه هایی رو جلوی چشمم آورد که من امروز مدام میخواستم به خواهرم بفهمونم که تو باید از درون روی خودت کار کنی تا رفتار فرزندت اذیتت نکنه
خب من از اول صبح شروع میکنم به نوشتنِ امروزِ پر از عشقم که سرشار از دیدن انسان های عاشق بود
صبح که بیدار شدم یکم گل سر بافتم و قرار بود خانمایی که دیروز بهم زنگ زدن بیان حیاط مسجد محله مون تا بهشون کار رو آموزش بدم ، و هر کس خوب بافت، بهش کار بدم
وای خدای من چی تغییر کرد یهو
من شدم کار آفرین ؟!
انقدر یهویی و ساده و راحت ؟!
ولی همه چی به اینجا ختم نشد
من داشتم به این فکر میکردم که ببین تا چند هفته پیش من داشتم دنبال کار میگشتم ،الان خودم دارم سفارش میدم کسی برام کار انجام بده و بهش هزینه شو پرداخت کنم
نمیدونم واقعا ،هیچی نمیدونم ، حرف استاد عباس منش که میگفت اندازه نوک بینیمونم هیچ علمی نداریم و دارم یاد میگیرم و درک میکنم این حرفا رو
هیچی نیستم هیچی ، چند روزیه، مدام فکر میکنم که طیبه چی شد یهو ، ورق برگشت
ولی دلیلشو میدونم ،
تقریبا بعد یک ماه، از روزی که خدا بهم تاکید کرد کنار صحبت کردن با من، باید باوراتم تغییر بدی تا منم کمکت کنم و سریعتر باورات قوی بشن و تاکید کرد که حتی در تغییر باور هات هم باید قدم برداری و حرکت کنی تا من محدودیت هات رو ازت بگیرم و قوی بشن باورات
و من جدی و با احساس خوب شروع کردم به تکرار باورای قوی
از همون روز اول نشانه هاشو خدا بهم داد
قبلش ، دو سه هفته بود که تو جمعه بازار میرفتم و نقاشیامو با مادرم میفروختیم یا مادرم تنهایی میرفت و میدیدیم که همه دختر و پسرا رو سرشون گل سر دارن و مادرم میگفت طیبه تو هم بباف ،ولی هیچ ایده ای برای بافتش نداشتم و حرکتی براش نمیکردم
درسته هی میگفتم عه چقدر خوب منم بافتنی بلدم و زمان دانشگاه میبافتم منم میتونم ببافما ،ولی اصلا نبافتم و قدمی براش برنداشتم
دلیل اینم میدونم
اینه که باورام مانع از حرکتم میشد
از اون روزی که شروع کردم به تکرار باورای قدرتمند در مورد ثروت و مشتری و …
یه روز جمعه، یهویی گفتم من میبافمش ،چرا نبافم ،میبافم و اومدم اقدام کردم براش و سریع رفتم از یوتیوب یاد گرفتم وهفته اول حدود فکر کنم 50 تا بافتم که 800 هزار تومانش رو فروختم
و هفته دوم 1178
هفته سوم 2340
هفته چهارم 5500
هفته پنجم 7700
و هفته پنجم که هفته پیش بود 31 شهریور با پولی که دستم اومد کارتخوان گرفتم
دقیقه 15:14 این فایل استاد میگه به قول قرآن
به محض اینکه از یه مساله مهمی فارغ شدی به مساله مهم دیگری بپرداز
و انگار من از اولین هفته که دیدم به اندازه تلاشم خدا برام مشتری شد تشویق شدم که هفته بعد تلاشمو بیشتر کنم و بافتن گل سرارو دو برابر کردم
و همینطور ادامه داشت هر هفته تا الان
چی داره عوض میشه ؟؟
من که همون طیبه ام
نه ، یه چیزی که اصله عوض شده و اونم باورم به خدا و ایمانم به اینکه خدا میتونه برای من کار انجام بده
خدا میتونه ، چون قدرت همه چیز دست خودشه ،چون همه چیز خودشه و هر روز داره با من صحبت میکنه
این تغییر بزرگ سبب این نتایج شده ، که من دارم خدای درست رو درست برای خودم درست میکنم
وقتی رفتم حیاط مسجد و خانما یکی یکی اومدن
من داشتم یاد میدادم و شماره خانما رو میگرفتم
بعد یکی از خانما پیشنهاد داد گفت چرا تو ایتا یا واتساپ گروه کار درمنزل نمیزنین که ما سوالامونو بفرستیم و اینجا عکس و فیلم آموزشش رو و توضیحاتشو بنویسید
گفتم چه فکر خوبی ،میدونستم که ایده خداست که از طریق اون خانم بهم عطا کرده
تا کارم راحت تر بشه
همونجا سریع یه کانال باز کردم و هر کس که میتونست برای من کار ببافه عضوش کردم
و کارآفرینی شروع شد
وقتی همه اومدن و رفتن ما برگشتیم خونه و تخم مرغ و سیب زمینی آب پز کرده بودم ،برداشتیم و رفتیم بازار
تو راه خواهرم بهم گفت طیبه هر کس به من زنگ زده رو میگم به تو پیام بدن و ازت یاد بگیرن
و بعد ها که فروشمون بیشتر شد بازم تو باهاشون حرف بزن
بعد ازم انتظار داشت که همه کاراشو من انجام بدم
اونجا بود که بهش گفتم نه
من کاری با کسایی که برای تو قراره کار کنن ندارم ،تو باید خودت از پس کارای خودت بربیای
من اینو گفتم ازم دلگیر شد و گفت تو رفیق نیمه راه شدی و اصلا من نمیخوام این کارو شروع کنم و نمیخوام پیشرفت کنم
این حرفای خواهرم برام عجیب نبود ،چون بارها این حرفارو ازش شنیده بودم ،و مثل همیشه داشت از مسئولیت پذیرفتن فرار میکرد و دوست داشت ، بقیه کاراشو انجام بدن
که من خیلی قوی و محکم بهش گفتم نه ، من کارم نقاشیه و خودم به کارای خودم باید برسم من وقتی برای کارای تو ندارم
تو تا خودت مسئولیت کاراتو برعهده نگیری پیشرفت نمیکنی
تا کی باید چشمت به کمک بقیه باشه
خلاصه ما تو راه داشتیم بحث میکردیم و خواهر زاده ام هم میدید بحث ما رو و بعد بحث کشیده شد به اینکه خواهرم گفت من نمیتونم با فرزندم کنار بیام و همیشه باهم دعوا میکنیم
به حرفام گوش نمیده
و من شروع کردم به نصیحت اینکه تو باید از درون خودتو اصلاح کنی تا فرزندت هم تغییر کنه
و خواهرم مقاومت میکرد میگفت فقط من که نیستم اونم باید تغییر کنه
و من مدام میخواستم بگم قانون خداست و تو باید رو خودت کار کنی که یهویی پیام خدا رو دریافت کردم
که بهم گفت مگه با تو نیستم حرف نزن ،ادامه نده ، تو عاجزی از تغییر دادن دیگران
چند وقتیه روی خودت تمرکز کردی و سعی داشتی کاری به کار بقیه و خانواده ات نداشته باشی ، الانم یادت میارم که تو عاجزی هم در تغییر دیگران و هم درمقابل قدرتمند ترین نیروی جهان هستی
پس حرف نزن و آروم باش و به کنترل ذهن خودت برس
بعد ما باهم رفتیم سوار بی آر تی بشیم بریم مترو و از اونجا بریم حسن آباد کاموا بخریم ،من تو راه داشتم راه میرفتم و برگ میبافتم دیدم یه خانم اومد و از خانمی که کنار صندلی من نشسته بود خواهش کرد که جاشو باهاش عوض کنه و بشینه اونجا تا بافتن منو ببینه
بعد بهم گفت میتونم بپرسم چی دارین میبافین ؟
بهش گفتم و گفت من بافنده هستم و بعد کاراشو نشون داد خیلی خوب بود بافتنش بعد شماره شو گرفتم و بهش گفتم اگر سفارشی داشتم میتونم به شما بگم ببافین گفت باشه
و ما رفتیم مترو
من تو مترو تا حسن آباد کاموا به دست داشتم برگ میبافتم و انقدر محو برگ بافتن بودم که نگاهمو از آدما برداشته بودم ،همه اش به این فکر بودم که از زمانم بهترین استفاده رو بکنم حتی وقتی تو مترو وایسادم چشم و دستام برای کار مفید ببینن و کار انجام بدن تک تک سلول های بدنم
بعد که رسیدیم حسن آباد رفتیم کاموا خریدیم و من 5 تا کلف خریدم تا اگر خانمایی که برای کار قلاب بافی بهم پیام دادن بهشون تحویل بدم تا ببافن
خواهرمم کلی کاموا خرید
بعد خواهرم و من داشتیم درمورد چیزی صحبت میکردیم که گفت من وقت نمیکنم این کارو انجام بدم ،منم یهویی یادم اومد گفتم خب الان ببین تو وقت نمیکنی کاراتو انجام بدی چجوری انتظار داشتی من هر روز که کارم بیشترش نقاشیه بیام و برای خانمایی که از تو کار میگیرن هم رسیدگی کنم؟!
من وقتی خرید میکردم پول نقد میدادم
هرچی خرید میکردم میدیدم انگار پولم داره بیشتر میشه
از خودم پرسیدم چرا پولام تموم نمیشه ؟؟؟
عجیب بود
فکر کردم و یهویی خدا عین یه چراغ سبز اینو برام روشن کرد که
طیبه تو ده درصد درآمدتو گذاشتی نار بدون اینکه بگی نه پولام تموم میشه و کاملا با لذت کنار گذاشتی و لحظه ای که کنار گذاشتی ده درصد ربّ و صاحب اختیارت رو اون لحظه برکت تو کسب و کارت و ثروتت اومد و بی نهایت بهت میدم
تو فقط یادت باشه که طیبه همه کارارو من انجام میدم نه تو
تو فقط اجرا کننده ای و گوش به فرمان من
تو فقط کافیه بندگی کنی
الان که دارم مینویسم اشک تو چشمام جمع شده
نمیدونم چجوری ازش تشکر کنم
چقدر خدا باحاله
چقدر خدا مهربونه و بی نهایت عشقه
الان که نوشتم چقدر خدا بی نهایت عشقه ،شنیدم تو هم عشقی بنده من
انقدر این صدا رو دوست دارم وقتی میشنوم الان یهویی دلم خواست و خودمو بغل کردم و گفتم خیلی دوستت دارم
وقتی ما خرید کردیم و من پولامو شمردم و دیدم هنوز کلی پول دارم خوشحال شدم و رفتیم پانزده خرداد وقتی رسیدیم قرار بود سیم و گیره تق تقی بخریم
رفتیم مروی و از پاساژی که هفته پیش خدا بهم نشونه داد از اونجا تق تقی بخریم خواهرم که رفت تو پاساژ گفت وای طیبه اینجا چقدر خرج کار و وسیله داره
اونجا بود که گفتم فراوانیه و همیشه بی نهایت هست و باز هم مشتری میاد و انقدر زیاده که دائما تولید میشه از همه چیز
وقتی رفتیم خرید کردیم و برگشتیم سریع رفتیم داخل بازار ،کم کم داشتن مغازه هارو میبستن سریع باقی وسایلا رو خریدیم و برگشتیم
وقتی رسیدیم تو حیاط مسجد امام خمینی نشستیم و تخم مرغ آب پزا رو خوردیم و راه افتادیم خیلی حس خوبی داشتم
وقتی رسیدیم خونه همسایه مون مارو دید و بهم گفت کار در منزل انجام میدین گفتم بله و تحسین کرد
بعد ما سریع وسیله هامونو گذاشتیم و رفتیم دوشنبه بازار تا خرید کنیم برای خونه
خیلی خیلی عجیبه و جالب
از وقتی من با عشق قدمامو برداشتم به طرز عجیبی خیتگیم کم شده و از صبح هم اگر بیرون باشم و برگردم خونه ولی باز هم انرژی دارم که به کارای دیگه برسم
و همه اینا کار خداست و ازش سپاسگزارم
وقتی برگشتیم خونه سریع نشستم و شروع کردم به بافت جوانه و شب ساعت 12 بود خوابیدم
امروز من بی نهایت عشق هم در اطرافم دیدم
دختر و پسرایی که به همدیگه عشق میورزیدن
مثلا تو مترو پانزده خرداد که میومدیم بیرون یه دختر پسر جلو تر از من راه میرفتن و باهم دیگه با عشق صحبت میکردن و یهویی دختر وایساد و پسرو بوسش کرد
انقدر لذت بردم از دیدن این عشق و سرشار از عشق بودم انقدر زیاد که وقتی دیدم همه اش گفتم خدایا عشقشون رو افزون و بی نهایت کن و براشون بهترین هارو میخواستم اون لحظه
و امروز کلی انسان عاشق دیدم که به همدیگه احترام و عشق میورزیدن و با عشق صحبت میکردن
و من لذت میبردم از دیدن این همه عشق
چی داره عوض میشه
منی که تا پارسال با دیدن دختر و پسرایی که به هم عشق میورزیدن احساس تنهایی میکردم و دلم میخواست کسی کنارم باشه ،اینبار با دیدنشون لبریز از عشق بودم و داشتم به خدا میگفتم سپاسگزارم که این همه عشق رو دارم میبینم
و براشون طلب عشق بیشتر رو از خدا میخواستم
خیلی خوشحالم از اینکه حالم بی نهایت عالیه و این یعنی بزرگترین موفقیت و پیشرفت
بی نهایت برای تک تکتون عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام
بسمِ الله الرحمنِ الرحیم
بنامِ خدایِ قدرتمندم خدایِ کهکشان ها خدایِ عشق و لطافت خدای روزرسانم… و جملگی از فضل و لطف بی نهایتِ توست که هدایتگری لحظه به لحظه منِ انسان رو که اشرفِ مخلوقاتش هستم که لایق و شایسته منو خلق کرده و اوست انا علینا للهدی و هدایتِ بندگانش رو به عهده گرفته ، تازه تو تویی رو که ایمان داری سرسپرده اش هستی و قلبت با الخیر فی ما وقع بودنِ این پروردگار روشن میشه، تو رو با نورِ هداییتتتتتتتتتتتش در آغوش گرفته ..
و آیا خدا برایِ بندگانش کافی نیست؟
باشد که شکر گزار باشیم..
خدایم یا رب العالمین از تو برایِ هم اکنونِ زندگیم سپاسگزارم .. ازتو سپاسگزارم برایِ عشق که در لحظه لحظه در وجودم جاری میکنی تا با تو قدم بردارم .. خدااایا شکرت … و شکر و سپاس تنها از آنِ توست ، و تو چه خوب یاوری هستی…
خدا روشکر برایِ این فایل برایِ این لحظه برایِ این همه زیبایی ..
شکرت که همه چیز به موقع و دقیق اتفاق می افتد چون همه چیز به تو بستگی دارد و این قانونِ خدایِ عادلِ روزی رسان است…
شکرت که چشمام رو به رویِ نشانه ها باز میکنی.. شکرت که باز هم داری میگی ادامه بده و این تو هستی که خالقِ شرایطت هستی.. ادامه بده بابا ادامه بده ، فراموش نکن ، به یاد آر قدرتِ پررودگارت رو..
اوممدم اینجا تا ردپایی از خودم برایِ خودم به جا بزارم…
فکر میکنم حدود یک ماهی بود که به دنبالِ نشانه ها بودم ، و نشانه ها خبر از شروعِ دوباره دوازده قدم برایم بود.. دو سه تا نشانه اومد و من باز هم نقطه تایید پر رنگ تری رو میخواستم تا دوباره این دوره با عظمت رو که خداوند پارسال هدایتم کرد و با شما هم قدم شدم و شروع کردم و تا قدمِ نهم هم با شما ادامه دادم رو دوباره از ابتدا شروع کنم.. و دیگه این فایل این صحبت ها تموم کرد حجت رو بر من که دوباره شروع کن.. مطمئتم که خداوند دستانِ قدرتمندش رو با من همراه میکنه و آگاهی ها و چالش فوق العاده ای رو در پیش دارم و من حتم دارم که با رسیدنم به قدمِ نهم با نتایجِ کولاکم این قدم رو هم خواهم خرید و ادامه خواهم داد…
ومیدونید چیه استاد
وقتی داشتم قانونِ تضاد و کنترل ذهن و هدف گزاری رو کنارِ هم میزاشتم ، دلیلِ این همه اصرار و نشانه که دوباره شروع کنم دوازده قدم رو فهمیدم.. و اون چیزی نبود جز هدف گزاری و حرکت در مسیرِ تکاملی …
خدایِ من شکرت ، استادِ عزیزم شما باز هم اینجا هستید با نتایجتان… خوب یادمه اون فایلِ اون روز که رفتید رویِ وزنه و گفتید این منم، و بعد از یک سال هم هم دیگر رو مبینیم.. آره آره شما کولاک کردید و من در همین فایل چشمام باز شد به قدم زدنِ تکاملی در مسیر که متعهدانه و آروم آروم میشه هدفِ یکساله رو پیش برد و این چنان به مسیرِ زندگیم تبدیل بشه که دیگه جزئی از شخصیتم بشه .. واااای خدایِ من استاد ، دارم میبینم که چه طور شروع یک هدف و قدم گزاشتن در اون چیزی فراتر از رسیدن به یک نتیجه است .. آره خدا روشکر میکنم که دارم اینو لمس میکنننننننننم…
هدف یعنی یک دل شدن و متمرکز شدن و جمع کردنِ انرژیم برایِ حرکت در یک مسیر که برام زیبایی هایِ بیشتر رو رقم بزنه ومنو به حاشیه نبره…
هدف یعنی ایجادِ مسیری با شور و شوق .. یعنی انگیزه .. و وقتی متمرکز هستم به سرمایه گزاری رویِ خودم در مسیرِ هدفم و مهمش اینه که حواسم باشه همینجور که سرگرمِ خوش هایِ مسیرم هستم ، چالشِ جدید درست کنم و در مسیر ِحرکتی جهان و خداوند حرکت کنم و روحم رو در لحظه حال با حرکت در مسیر گسترش بدم.. خداایِ من
استاد عزیزم واقعا این لحظه ای که شما در اون هستید این ماشین سواری این دور دور در تمپایِ فلوریدا، این حرفا اینها همه و همه داره میگه که آره برو جلو تو تویِ آغوشِ من هستی.. برو برو با کنترل ذهن با این ذهنِ خلاقت تو میتونی تو میتونی شاید سخت باشه اما برو بروووووووووو…..
هدف داشتن یعنی شییرینی مسیر رو چشیدن.. یعنی خودم رو بزرگ کردن یعنی حلالِ مسائل شدن یعنی حرکت به سمتِ ذهنِ ثروتمند و اینها در حرکتِ تکاملی در این مسیر شکل میگیره.. یعنی ارزشمند دونستنِ تک تکِ قدم هایِ کوچولویی که برمیدارم یعنی من همین الان در همین قدم هایم ارزشمند و فوق العاده ام.. پس جهان راهی نداره تا مترادفِ همین رو به سمتِ من روانه کنه…
مممممممن نیومدم که معمولی باشم!!!! من با خدایِ خودم لایق و ارزشمند قدم در این دنیا گزاشتم..
و او در تمامِ لحظات با من است و هدایتگر ..
خدایا برایِ درکِ بهتر و عمیق ترِ اینهمه آگاهی شکرت، برایِ تلنگرِ به موقع ات برایِ این تقِ اول که زدی و من حالا میخوام بگم از اونجایی که با تو دارم میام ، گرفتم گرفتم، و شنیدمش شنیدم (پیامِ تضاد و تق تق ها رو ) که داری میگی هدف بعدی برو برو .. یادت نره نتایجِ قبلی و حالِ حاضر رو برو برو..
این جهان قانونمنده .. برو برو
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی// خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
استادم بهتون کلی تبریک میگم برایِ نتایجتون برایِ قدم هاتون چقدر رشد در همه زمینه ها از آن خودتون کردید و این نتیجه داشتنِ مسیرِ هدفمند هست… که خیلی خیلی زودتر نتیجه در موقع خودش میادد، و چیزی که هست رشد در همه ابعاد هست، خداوکیلی من تو این مدت اینها رو و آموزش هایِ دوازده قدم رو در همه زمینه ها دارم رویِ شما میبینم ، فرایندی که عالی و عالی تر میشه هر روز به لطف الله، الهی که هر روز و هروز ثروتمندتر از قبل باشید و همینجوووووووووووور بدرخشید..
دوستون دارم دوستون دارم..
در پناهِ الله یکتا
شاد و ثروتمند وعاشق باشید که همگی خودش است..
سلام بر همه عزیزان
روزشمار 190 فصل هفتم
تمام مدتی که استاد صحبت میکرد من محو زیبایی های اطراف بودم و حتی خنکی هوا و بوش هم استشمام کردم حس و حال بینظیری بود و واقعا خدایا شکرت عجب شهر تمیزی چقدر سکوت چقدر خنکی و بوی خوب احساس میشد چقدر ثروت معنوی هستش تمام تصاویری که دیدم نعمت برکت و ثروت بود ممنونم ازتون اسستاد
انتخاب هدف و مسیر اهداف لذت بخش ترین بخش زندگیه یوقتا شده هدفی رو انتخاب کردم و تو مسیر ازون هدف به هدف دیگه ای رسیدم و کلی لذت بردم و دقیقا این فرمول فقط جواب میده :
* انتخاب هدف، قدمهای کوچیک در راستای اون برداشتن، لذت بردن از مسیر و رهایی
استاد شما راجع به 73 قسمت سریال زندگی در بهشت حرف زدین در صورتی که خود ما و شما هم فکر نمیکردیم تا قسمتهای حدودا 270/80 برسه و بعدش شما تو مسیر هدفتون برسید به الهام قانون سلامتی و خدا راه آسونتری رو براتون در راستای انرژی جسمانی باز کنه روشی که هم اندام دلخواه دارید هم غذای خوشمزه میخورید و هم ورزش میکنین بدون سختی کشیدن و جسم و روح سالمی دارید خدایا شکرت واقعا ممنونم استاد که قانون سلامتی رو زندگی کردین بعدش به ما هدیه دادینش خیلی براش ذوق دارم که زودتر شروع کنم با اینکه اندامم مناسبه کاملا و تو زندگیم حتی از کنار رژیم غذایی هم رد نشدم خدا رو شکر ولی همیشه منم مثل شما عاشق این بودم انرژی م تو هر دوره و هر سنی همیشه زیاد باشه و خسته نشم چون روحم خیلی پر انرژیه و اینو قانون سلامتی بهم میده استاد خیلی دوستتون دارم ممنونم که اینقدر با عشق برامون حرف میزنین فیلم میگیرین و آموزش میدین خدایا شکرت
به نام خداوند هدایتگر من،
سلام استاد جان و خانم شایسته مهربان
،استاد جان باز هم تشکر میکنم بابت این دکمه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن که ابزاری شده وسیله ای شده که خداوند خیلی واضح تر با ما صحبت کنه،
و از خداوند مهربان و همیشه هدایتگر خودمم سپاسگذارم که اینقدر زیبا قدم به قدم داره منو هدایت میکنه،
به قول خودش ما رها شده نیستیم و همیشه داره مارو هدایت میکنه به سمت خواسته هامون،
من از وقتی دوره دوازده قدم رو شروع کردم که تقریبا و سال پیش بود،
اون اوایل خیلی درک درستی از قانون نداشتم نمیگم همین الانشم خیلی خوب درک میکنم،اما اون اوایل بیشتر برام حکم این رو داشته که باورهای مخرب داشت آروم آروم از بین میرفت،یعنی چیزهایی که قبلا میدونستم و اشتباه بود تازه داشت تخریب میشد تا بعد با درک بهتر قانون و بالا تر رفتن مدارم من بتونم اون باورهایی که تو عمق صحبت های استاد هست رو بفهمم درک کنم و بعد عمل کنم،
همین دو روز پیش بود که من وقتی آزمون شناسایی ترمز های ذهن رو در سایت انجام دادم،جواب تست این بود که من شخصی کمال گرا هستم ،و دقیقا هم همینطوره و خیلی موقع ها میخوام بدون رعایت کردن قانون تکامل همون اول همه چیز عالی بشه،در صورتی که قانون این نیست،
به قول استاد خود خدا هم جهان رو یک شبه خلق نکرده،
من اون موقع ها که دوره رو خریده بودم،یک مسئله خیلی مهم برام به وجود اومده بود،که من داشتم نادیدش میگرفتم یا به قول صحبت های خانم شایسته مهربان در دوره شیوه حل مسئله و استاد عزیزم در کل دوره ها،من میخواستم این مسئله رو بندازم گردن اینو اون و شرایط بیرونی و اینکه اونا باید این مسئله منو حل میکردن،چون باورم این بود که من که الان نمیتونم این مسئله رو حل کنم،
اون مسئله هم بدهی بود که من بابت پرداخت چک بابت انجام یک کاری به یک بنده خدایی داده بودم و اون چک هارو من نتونستم از دومیش به بعد پاس کنم و اون بنده خدا هم اصلن کارو برای من انجام نداده بود که من چک هارو پاس کنم، و اون هم چک هارو خرج کرده بود،و اون بنده خدایی که چک ها من دستش بود رفت از من شکایت کرد،
و من هم هی پیش خودم و به اون شخص میگفتم من که نباید این مسئله رو حل کنم اصلن نمیتونم،ندارم که بخوام بدم حالا چقدر پول بود کلن 24 میلیون،بعد من همین طوری این آشغالارو گذاشتم زیر مبل تا همین امسال،
البته این رو هم بگم که به خاطر تضاد هایس که بهش برخورده بودم کنترل ذهن برام سخت شده بود و تازه هم با قانون آشنا شده بودم و یه جورایی گیج بودم و نمیتونستم مسائل رو درک کنم و به سمت حل کردنش حرکت کنم،و در واقع ژبلد هم نبودم،و بعد که از دوره ها استفاده کردم و به خصوص دوره شیوه حل مسئله ،الان تازه یکم داره درکم نسبت به حل مسئله بیشتر میشه منی که همیشه از مسائل بزرگ تر از خودم فرار میکردم،
بعد کلی اتفاقاتو جریان رو پشت سر گذاشتم و هنوز اون آشغال زیر مبل بود و هر روز داشت بیشتر و بیشتر میشد و بوش در میومد،
به جایی رسیدیم که آخرین اخطاریه دادگاه بعد از دو سال برام اومد که حکم صادر شد و من در صورتی که تا 20 روز آینده پول رو پرداخت نمیکردم که تازه مبلغش هم شده بود 48 میلیون،اون شخص میتونست حکم جلب منو بگیره و منو بندازه زندان،
من دیگه اونجا تازه شروع کردم به فکر کردن در مورد حل کردن این مسئله که درآمد من اون موقع 2الی 5 میلیون در ماه بود،
خلاصه گفتم خب دیگه من چاره ای ندارم به غیر از دست به کار شدن و حل کردن این مسئله ،
هدف رو تعیین کردم،و سعی کردم از همون شروع کار ایده هایی که میومد رو اجرایی میکردم،
اولین چیزی که به خودم گفتم و خودمو آروم کردم و نگذاشتم که نگرانی منو از پا در بیاره،گفتم اوکی خورد خورد بهش میدم تا تموم شده ،که اون بنده خدا هم قبول نکرد،منم گفتم هرکاری میخوای بکن،
ولی من حرکت کردم و سعی کردم ذهنمو کنترل کنم،
و چون هدف معلوم بود و انگیزه هم براش داشتم،دیگه اهرم رنج و لذت داشت به صورت خودکار عمل میکرد البته اهرمشم نوشته بودم فکر کنم،
به لطف خدای مهربان،اینکه استاد میگه با حل کردن هر مسئله هر بار بزرگتر میشن توانمندتر میشیم موفقتر میشینه ثروتمند تر میشین،
به خاطر انگیزه ایجاد شده از این هدف و تضاد،من درآمدم رسید به ماهی 30 الی 40 میلون،
که علاوه بر خرج هایی که میکردم اولویتم شده بود پول جمع کردن برای پرداخت اون بدهی،و خداشاهده،فکر کنم کلن دوماه طول نکشید که اون مسئله ای که دوسال بود داشتم زیر مبل میزاشتمش که نبینمش،حل شد ،و من یک جا مبلغ 45 میلیون تومان ریختم به حساب اون بنده خدا و ایشون هم شکایتشو پس گرفت و ماجرا تموم شد،اما من کلی تو همون دوماه رشد کردم چون با انگیزه بیشتری تمرکزمو گذاشتم رو پول ساختن،و کلی شاگرد گرفتم،کلی مهارت هام بیشتر شد،کلی اعتماد به نفسم بیشتر شد که من تونستم از پس این مسئله بر بیام،پس الان میخوام و میشود،و این مسئله خیلی تو ذهن من بیگ شات بود که من چطور میتونم این مقدار پول بسازم،چون تا اون موقع من هیچ وقت از توانمندی خودم این مقدار پول نساخته بودم،اصلن من تا حالا تو این حوضه (آموزش بوکس)فعالیت نکرده بودم و ندیده بودم رقم های بزرگ رو،اما دقیقا همین مسئله همین تضاد به ظاهر مشکل ساز ،کلییی باور های منو نسبت به توانمندیم بیشتر کرد،و کلی باورهای من تقویت پیدا کرد از همه جهات،
بعد از اون چون داشتم بی انگیزه میشدم سریع هدف بعدی رو انتخاب کردم،اون هم پیشرفت بیشتر توی بوکس مسابقه دادن تو بوکس حرفه ای،
هدف و انتخاب کردم،دستان خداوند اومدن،ایده ها گفته شد،قدم هامو برداشتم،و به این هدفمم رسید به لطف خداوند و اولین بازی حرفه ایم رو انجام دادم با نتیجه خیلی عالی،
و لابه لایه این اتفاقی که گفتم طی این دوسال خیلی از اهداف دیگه ای هم تیک خورد که خیلی هاشم ناآگاهنه و خیلی هاشم آکاهانه بود،
واقعا زندگی بدون هدف خیلی مسخرس،من هم مثل استاد اصلنننن نمیتونم یه جا بیکار بشینم،حتما باید یه کار مفیدی انجام بدم،من حتی نمیتونم تو ماشین موقع رانندگی پشت ترافیک بیکار بشینم و حتما باید یه فایلی یه چیزی که موجب رشد من موجب افزایش علمو آگاهیم بشه باید گوش کنم،
و خدارو شکر میکنم که اینطوری هستم،
و یه چیز جالبی که هست،اینه که وقتی ما به تمام فایل های استاد گوش میکنیم هم دوره ها هم فایل های رایگان،یه جورایی وقتی این آکاهیی ها در پس رهنمون ثبت میشن،موقعی که به مسئله ای بر میخوریم یا مثلا یک هدفی تعیین میکنیم،این آگاهی ها شروع میکنه به کار کردن به مرور شدن،و من دائم شروع میکنم به صحبت کردن با خودم حرف هایی از استاد که برای اون لحظه من مناسبه رو با خودم مرور میکنم حتی سریع بهم الهام میشه که مثلاً برم آگاهی فلان جلسه رو گوش بدم کامنتاشو بخونم،و خیلیییی خیلیییی به من کمک میکنه برای اقدام کردن برای اومدن دستان خداوند و واقعا خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه خداوند منو به این سایت هدایت کرده،و من این دوره هارو دارم،و دارم سعی میکنم ازشون در عمل استفاده کنم،
و اما خداوند بعد از انجام آزمون شناسایی ترمز های ذهن،منو هدایت کرد که دوباره برم سراغ دوره شیوه حل مسئله ،واقعا عاشق این مرد دا هستم که اینقدر قشنگ هدایتم میکنه،چون من الان با یک مسئله ی دیگه ای که سال هاست گذاشتمش زیر مبل و دوباره اون هم به یک جایی رسیده که دیگه مجبورم که حلش کنم وگرنه حتی راه هم نمیتونم برم دیگه چه برسه که بخوام به بقیه اهدافم فکر کنم،
برخورد کردم،و باید حلش کنم،اما خدارو شکر با این که توی ذهن من این هست که این مشکل درمان ندارد یا اگرم داشته باشه خیلی سخت وپیچیدست،
طبق آگاهی های دوره شیوه حل مسئله و دوره دوازده قدم،و همین فایل های که خداوند داره قدم به قدم منو هدایت میکنه تا من آماده تر بشم برای دریافت این سلامتی در جسمم،
و به یاد آوردن همین مسئله ای که تو ذهن من بزرگ بود و حل شد به لطف خداوند مهربان،
با همین باور دارم میرم سراغ حل این مسئله ای که من سالها باهاش درگیر هستم و یه جورایی پذیرفته بودم که خب دیگه این هست و باید باشه همیشه و دیگه من نمیتونم کاریش کنم،و هر روز داشت بیشتر اذیتم میکرد و تمرین کردن رو برام زجر آور کرده بود،و فکر کردن به اهدافم رو هم برام سخت کرده بود،
الان این هدف خیلی برای من میجره،مهمه،اصله ،اساسه،اگر این موضوع حل بشه خود به خود کلی موضوع دیگه هم برام حل میشه،کلی ذهنم آزاد میشه،کلی توانمندیم بیشتر میشه،قوی تر میشم،اعتماد به نفسم بیشتر میشه،رؤیای اصلیم تحقق یافتنی میشه،
پس به لطف خدای مهربان هدف مشخص شد،سلامتی،و انگیزه هم واقعا براش دارم چون زندگی کردن رو داره برام زجر آور میکنه،و باز هم این مسئله تو ذهن من یه چیز بیگ شاتی هست و دارم با این ذوق شوق به سمتش حرکت میکنم که آخخخ جون اولن که قراره حل بشه و وقتی حل بشه چقدرررر زندگی کردن کار کردن تمرین کردن تفریح کردن نشستن خوابیدن پاشدن برام لذت بخش تر میشه ،راخت میشم،و وقتی حل شد چقدرررر من قوی تر میشم باورهام قوی تر میشن در مورد حل مسئله ،چقدرررر موهبت با خودش داره حل کردن این مسئله ،و من تو همین لحظه که دارم اینو مینویسم،عااااشق این شدم که به سمت حل این مسئله حرکت کنم،با این باور که میشود،امکانش هست،راه حل هر مشکل هر مسئله در دل خودش هست،و خداوند منو هدایت میکنه،خداوند راه هارو به من نشون میده،خداوند مثل همیشه در روند حل کردن این مسئله به من کمک میکنه،
آخ جون خدایا شکرت،واقعا عاشقانه دوست دارم این مسئلم حل بشه،
و اینکه من نباید قانون تکامل رو در روند به دست آوردن سلامتی کاملم فراموش کنم،همونطور که این مسئله یک شبه به وجود نیومده و سالها این آشغال ها تلنبار شده رو هم،من باید آروم آروم قدم هامو بردارم ایده هارو اجرایی کنم و از هر نتیجه کوچیکم در روند بهتر شدنم انرژی بگیرم انگیزه بگیرم برای ادامه دادن تااااااا رسیدن به سلامتی کامل انشاالله ،
و اصلن هم قرار نیست زجر بکشم،من کلییییییی برنامه ریختم که در همین روند درمان انجام بدم،
میخوام کلی پول بسازم،احتمالن نمیتونم برای مدتی تمرین بکنم،و مسابقه بدم،اما کل کار دیگه میتونم انجام بدم که از انجام دادنش لذت میبرم و احساس خوبی پیدا میکنم کلی میتونم ثروت خلق کنم ،و مطمئنم که این تضاد این مسئله کلییییی موهبت به همراه خودش آورده،و من ازش خبر ندارم،
واقعا هر کاری رو با تمرکز انجام دادم و با باور های درست،صد در صد نتیجه ای که دلم میخواسته رو گرفتم و حتی بعضاً خیلی بهتر از حد تصورم،
و همیشه دوست داشتم هدفمند زندگی کنم،کار کنم،تمرین کنم،
و به قول استاد مهم ترین نکته اینه که اصلن ما فقط هدف داشته باشیم و به سمتش حرکت کنیم حالا اون نتیجه هه خیلی مهم نیست،مهم مسیره رسیدن به هدفه که زندگی رو برای ما لذت بخش تر میکنه،
و همیشه ما باید هدفهایی رو برای خودمون داشته باشیم و به سمتش حرکت کنیم و زندگی رو زندگی کنیم،
اگر جای اهرم رنج و لذت در مورد اون خواسته تو ذهن ما جاش درست باشه ،نه تنها مسیر زجر آور نیست بلکه با هر لحظه حرکت کردن به سمتش کلی عشق میکنی کلی لذت میبری و کلی به خودت افتخار میکنیم و حالا خوبو یک نکته مهم دیگه ای که استاد گفتن در مورد انتخاب کردن هدف اینه که خیلی با کارایی که قبلن انجام دادیم فاصله نداشته باشه،تین خیلی مهمه،
مثلن من هیچوقت تا وقتی که قهرمان استان و کشور نشده بودم اصلن به این هدف فکر هم نمیکردم که روزی توی بوکس حرفه مبارزه منم و قهرمان جهان بشم،اما الان این یکی از اهداف اصلی زندگیم هست و برام خیلی باور پذیر شده در طول این مسیر ،و انشاالله هیچ وقت این هدف رو فراموش نمیکنم چون دوستش دارم و یه جورایی براش ساخته شدم،
اصلن یکی از دلایلی که همه چی رو استپ کردم و میخوام برم برای حل این مسئله اینه که من میخوام به این هدفم برسم و لازمه رسیدن به این هدف اینه که اول من تمرکز کنم رو حل این مسئله و به دست آوردن سلامتیم تا بتونم یه اون هدف اصلیم برسم،
هدف دیگه هم که الان برام باور پذیره و جزو اهداف اصلی زندگیم هست،رهبر شدن هست ،کلن عاشق رهبری کردن هستم،دوست دارم بیزینس خیلی خوب و پ پرونقی داشته باشم در حیطه تولید محصولات هنری چرمی،و از رهبری کردن تیمم لذت ببرم،واز ارائه محصولات زیبا و خاص و فوق العاده به ممشتریانم و حل کردن مسئلشون لذت ببرم،
این ها اهداف بزرگی هست که تو زندگیم دارم،
که لازمه ی همه این هدف ها و البته لذت بردن ازشون،اینه که اول این هدف رو بهش برسم و انشاالله بریم سراغ هدف های بعدی،
از خدای خودم ممنونم که امروز منو هدایت کرد به این فایل ،که دقیقا چیزی بود که دوباره باید میشنیدم و به یاد میاوردم،
مهمترین زنگی که توی ذهنم با دیدن این فایل به صدا در اومد اینه که در طول رسیدن به این هدفم قانون تکامل رو یادت نره و کمال گرا هم نباش نخواه با یک چیز عجیب و غریب این مسئلت حل بشه،
این مسئلت قراره خیلی راحت و آسون حل بشه ولی قانون تکامل رو یادت نره،چشم خدای من سعمیو میکنم که تکامل رو رعایت کنم و از مسیر لذت ببرم،
انشاالله به یاری الله این مسئله هم حل خواهد شد و همین جا مینویسم در موردش،که باور های دوستانمم قوی تر بشه،
خدارو شکر،یک یار نوشتن برای این فایل کمه،
کلی نکته داره این فایل و البته کلی زیبایی دیدم تو این فایل که انشاالله در مرحله بعدی که به این فایل هدایت شدم بیشتر در موردشان مینویسم،
دوستتون دارم.
درود بر تو دوست عزیز.
امیدوارم به تمام اهدافت برسی و همیشه سالم و سلامت باشی .
کامنتت رو مطالعه کردم خیلی عالی بود جا داره که خودت بارها و بارها کامنت خودت را مطالعه کنی و خودت را تحسین کنی و به خودت افتخار کنی تا هدف هات را باور کنی .
منم قبلا شصت تا شاگرد داشتم و توی محیط باشگاه اینقد رو کارم تمرکز داشتم و به خودم اطمینان داشتم که همیشه سکوت حکم فرما بود و کنترل تمام شاگردام دست خودم بود. دقیقا الان اون حس رهبری که توی وجودت هست در درون من هم غوغا میکنه خیلی دلم میخواد رهبر یک گروه بزرگ باشم .
من این حس رهبر بودنت را تحسین میکنم . امیدوارم توی سیستم خودت رهبر بزرگی باشی.
سلام صمد جان عزیز خیلی ازت ممنونم که منو کشوندی اینجا تا من کامنت 4 ماه پیش خودمو بخونم این هم از لطف و توجه داشت الله هست،
اول از همه بهت تبریک میگم که تو کارت فوق العاده هستی و شصتا شاگرد رو با تمرکز بالا مدیریت و رهبری میکردی آفرین ،و من هم برات آرزو میکنم که یک رهبر خیلی محبوب و فوق العاده بشی،من خودم شروع کردم کتاب خوندن در موردش که همشون هدایتیه و وقتی کتابها رو میخونم انگار دقیقا خودمم و روحم پرواز میکنه حتما امتحانش کن و لذت ببر،انشاالله تو موقعیتش هم قرار میگیریم،
و اما نتیجه کامنت خودمو میخوام همینجا بنویسم البته تو جاهای دیگه سایت هم گفتم اما خوبه که اینجا به رسم سپاسگذاری از خدای خوبم هم بنویسم،
به لطف خدا بعد از گذاشتن هدف سلامتی توی جسمم اولین کاری که کردم به دستور خداوند کل تمرینات و مبارزاتو کنسل کردم،بعد شروع کرده بودم با همون دانسته های قبلیم یک سری حرکات اصلاحی میزدم که تقریبا روزی یک ساعت براش وقت میگذاشتم اما نتیجه ای نداشت و هر روز دردم داشت بیشتر میشد،
یک روز که دیگه واقعا امونم بریده شده بود در حالت تسلیم به خدا گفتم خدایا کمکم کن هدایتم کن این باید خوب بشه دارم دیوونه میشم،
یه هو تو اینستا خیلی اتفاقی پست یک دکتر فیزیوتراپ اومد که افرادی خیلی بد تر از من وارد مطب ایشون میشد و بعد از مدت کوتاهی راست راست سالم میشود راه میرفت،بعد گفتم خووودشه اینه هدایت خدا و کل پستاشو دیدم ایمان قوی شد و همون فرداش رفتم اونجا ودرمانو شروع کردم و به لطف خداوند بعد از دو ماه علایم خیلی خیلی کمتر شد و من الان تقریبا 1 ماهی هست که تمریناتمو شروع کردم به لطف الله مهربان خدا سلامتیم رو بهم برگردوند و هر روز هم داره بهتر و بهتر میشه و هر روز خدارو بابتش سپاسگذارم خدارو شکر،
الان هم در کنار تمریناتم در حال مطالعه تو حوضه رهبری هستم و تواین زمینه هم با توجه به فایل توحید عملی 11 سعی میکنم تسلیم باشم و من از مسیر لذت ببرم و اجازه بدم خداوند کارها و برام انجام بده،نمیدونم قراره از چه طریق باشه یا اصلا چه کسبو کاری باشه یا چه تیمی رو رهبری کنم اما تو ذهنم داره یک سری اتفاقات میفته که قطعا به لطف قوانین الله یکتا به زودی من در مسیر مورد علاقه قرار میگیرم و از لحظه به لحظه ی زندگیم لذت میبرم،البته همین الآنم سعی بر انجام اینکار دارم و سعی میکنم بیشتر رها و تسلیم باشم و اجازه بدم تنها قدرت کیهان کارها و انجام بده،
صمد جان باز هم ازت سپاسگذارم که دستی شده از دستان الله ومنو کشوندی به کامنت قبلی خودم
” این دنیا به طور عجیبی به آگاهی نیاز دارد ”
.
ما در اصل روح هستیم ، قبل از ورود به این سیاره کامل و بی نقص مطلق بودیم ، وقتی وارد این سیاره و جهان نسبی شدیم ، وقتی وارد لباسی بنام بدن و ذهن شدیم حقیقت وجودی خودمان و قوانین جهان هستی رو فراموش کردیم ، و این فراموشی بخشی از مشیت الهی است این فراموشی به ما فرصتی میدهد که دوباره خودمان رو خلق کنیم ، که دوباره خودمان را هرجوری که دوست داریم تجربه کنیم ، و فرصتی باشد که دوباره به تکامل برسیم
.
در روز تولدمان ذهنمان روی نقطه صفر محور بود به این شکل:
.
مثبت ++++++++++(۰)—————— منفی
.
بخاطر اینکه محیط اطرافمان ذهنمان را نا آگاهانه برنامه نویسی کرد بجای اینکه به سمت محور مثبت حرکت کنیم به سمت محور منفی حرکت کردیم . بجای اینکه به سمت عشق ، روحمان حرکت کنیم و به خودمان نزدیکتر شویم ، به سمت ترس ، ذهنمان حرکت کردیم و از خودمان دور شدیم
.
در این مسیر(زندگی) ما نمیتوانیم یک شبه به تکامل برسیم اگر یک شبه به تکامل برسیم کار و بازی زندگی تمام میشود . ما کامل بودیم وارد این سیاره شدیم صفر کیلومتر شدیم روی نقطه ی صفر محور رفتیم که فرصتی باشد دوباره خودمان را به تکامل برسانیم.
.
تمام بازی زندگی ، بازی تکامل است ، آرام حرکت کردن روی محور عشق و لذت بردت از مسیر است به این شکل:👇
.
عشق+++++💃++(۰)—————ترس
.
اگر عباسمنش هروز در مورد قانون تکامل صحبت کند و اهمیتش را که خودش بهش رسیده را برای دیگران گوشزد کند بازم دیگران به اندازه ای که برای(قانون فرکانس) و (قانون احساس خوب) و ( قانون توحید) ارزش و اهمیت قائلند برای 👈 (قانون تکامل) ارزش قائل نیستند
.
تا وقتی که خودشان به این اهمیت برسند . وقتی در مسیرشان شتاب و عجله کنند شکست میخورند این شکست باعث میشود عقلشان سرجایش بشیند و ان موقع ذهن به درک بهتری از قوانین میرسد و هماهنگتر میشود
.
چرا ما اینقدر شتاب و عجله داریم و قانون تکامل رو درک نمیکنیم؟
.
۱.بخاطر ذات ذهن است که عجول است و ما بجای اینکه با دیدگاه روح (لذت بردن از مسیر) زندگی کنیم با دیدگاه ذهن (عجله و شتاب) زندگی میکنیم
.
۲.بخاطر اینکه از بچگی به ما ” میانبر ” فروختند . از بچگی بازی مار و پله به ما یاد داد که راهی به نام ” پله ” وجود دارد که از خانه ۵ به خانه ۹۸ میتونی در یک لحظه صعود کنی
.
۳.بخاطر اینکه قهرمان فیلم های مورد علاقمان در دوساعت و به راحتی پولدار میشدند و به خواسته ها یشان می رسیدند
.
۴.بخاطر اینکه مجله ی فوربس هرساعت یک میلیاردر به جهان معرفی میکند
.
.
.
ذهن ما با دیدن این میانبرها و شنیدین این تبلیغاته برای یه شبه پولدار شدن ، دچار توهم شد و باور کرد میشود یک شبه پولدار شد ،چون ذهن فقط نتایج ادم های پولدار را میبیند ولی تکامل و تلاششان در این مسیر را نمیبیند و یک طرفه به سمت قاضی میرود.
مجله فوربس نشان دهنده یک شبه پولدار شدن نیست بلکه نشون دهنده ی جهان است که چقدر برای ثروتمند شدن متقاضی دارد . مجله فوربس فقط قسمت معرفی پولداران نسل جدید را دارد ولی باید در کنارش قسمتی بنام مسیر تکاملی پولداران نسل جدید اضافه کند.
.
یک شبه پولدار شدن یعنی یک شبه جنس تمام فرکانس ها را تغییر دادن . باور کنید نمیشود یک شبه جنس فرکانس ها را تغییر داد پس بیایید از توهمات خارج شویم و واقع بین باشیم ک واقعن چگونه میشود یه شبه پولدار شد و به نتایج پایدار رسید؟
.
آیا در طول تاریخ جهان ما همچین سابقه و الگویی داریم؟
.
اگر همچین سابقه ای باشد پس خداوند چرا قول داده که قوانیش تعییر ناپذیرند . این قوانین به کسی این حجم تعییر را در یک شب نمیدهد
.
.
هرگاه در مسیر خود سازی دچار عجله و شتاب شدید به احتمال ۹۹.۹۹۹ درصد این باشد که شما قوانین رو درست درک نکردید . باید یه نگاهی جدید به قوانین ییندازید و یادتان باشد عدم رعایت تکامل در مسیر رابطه خیلی نزدیکی به کمال گرایی دارد
.
.
پس از مسیر لذت ببرید و قدم ها رو قدم به قدم با عشق برداشته و از میانیر استفاده نکنید . میانبری بالاتر از متصل به الهامات بودن وجود ندارد . روح ما(خدا) اصلاً اهل میانبر نیست بلکه دوست دارد از مسیر لذت ببرد و رشد دائمی داشته باشد
.
.
از خدا میخواهم به هممان اشتیاق و انگیزه برای درک درست قوانین رو بدهد و عشق ماندن توی مسیر را در وجودمان رخنه کند.
.
از نتایح پایدار استاد عباسمنش . مشخص است که این اقا عالی روی باور ارزشمند بودن و عزت نفس کار کرده است و تکاملش رو با حوصله و با سوت زدن در مسیر طی کرده است.
.
خدایا شکرت ک مارا وارد این مسیر کردی و در حال هدایتمون هستی
به نام خدا
سلام برادر و دوست هم فرکانسی
چقدر توضیحات جالبی دادید و به نحوی کاملا متفاوت همه صحبت ها و نتایج استاد رو تایید کردید
آگاهی فقط یکطرف قضیه هست و عمل به اون آگاهی ها در طرف دیگه که خیلی مهمه و ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است
بازم ممنونم
براتون بهترینها رو در مسیر تکاملی زندگی، آرزو دارم🌹
بنام خدای وهاب .
سلام استاد عزیزم واقعیتش من همیشه ذهنم مقاومت نشون میده درمورد نوشتن اهرم رنج و لذت ولی از امروز ب بعد مینویسم و ذهنم خاموش میکنم . حتی از ورودی های منفی . چون حرف خودتون اینکه ورودی هارو کنترل بکنی خروجی های زیبا تری میدی بیرون . .
بعد هم واقعا انسان باید هدف داشته باشه و ب سمتش حرکت کنه اگر هدف داشته باشیم و حرکت نکنیم ینی ایمان نداریم . و اگر ایمان داشته باشیم حروت میکنیم متضاد ایمان ترسه ینی اگر ترس داری ایمان نداری و اگر ایمان داری ترسی نداری .
خداروصد هزار مرتبه شکر ک من الان توی دوره قانون افرینش هستمهفته سوم بعد حتی ذهنم گفت ک این دوره و ول کن برو 12 قدم با اینکه کلی چیز از این دوده یاد گرفتم وکلی معجزات توی زندگیم اتفاق افتاده این دوره تکمیل میکنم .بعد دوره بعدی رو میخوامخدا هدایت کنه .
خداروصد هزار مرتبه شکر بابت وجودتون ک دستی از دستان فرمانروای جهان هستی هستید برای رشد و هدایت من دوستون دارم . خیلی زیاد خدایا بی نهایت شکرت و زیر این دیدگاه مینویسم ک من باید بهتدین ارایشگر ونیا بشم و بهتدین هارو اصلاح بکنم . حتی ی روز هم میاد استاد ک شمارو و خانم مریم شایست6 و میبینم و اصلاحتون میکنم روزتون پر برکت ️
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 190
هدفمند زندگی کردن بهتر از رسیدن به هدفه این جمله استاد و باید از طلا نوشت درک کردن این جمله خیلی کار و برام آسون میکنه و راه و برام هموار میکنه و من و به آرامش میرسونه از تقلا کردن بازم میداره و منو وادار به پرسیدن از خودم میکنه که چطور از این بهتر چطور از این زیباتر این پرسیدن از خود و در مسیر درست حرکت کردن همون مسیر راستی من و به هدفم که همون خوشبختی و نعمته هدایت میکنه وقتی هدفمند زندگی میکنم معنای واقعی لذت بردن از زندگی رو میفهمم چون من کار خودمو انجام میدم و برای رسیدن به هدفم هر ایده ای که بهم گفته میشه رو انجام میدم و درست تو این مسیر آزمون و خطا اتفاق میوفته و از تجربش استفاده میکنم برای بهتر شدن وقتی به حرفهای استاد گوش میکنم میبینم که استاد همین کارو انجام میده تو رسیدن به انرژی بالا که هدف استاد تو دوره 12 قدم بوده استاد ایده های که بهش گفته شده رو انجام داده و در یه جا متوجه شده که میشه از این هم بهتر باشه و دنبال بهتر شدن بوده تا رسیده به دوره قانون سلامتی که چه تحولی تو زندگی اول خود استاد بعد تو زندگی هزاران نفر دیگه که این تحول همچنان ادامه داره اتفاق افتاده که من هم مستثنا از این نعمت سلامتی نبودم و هدایت شدم و زندگی میکنم و چقدر حالم خوبه و با آگاهی از قانون سلامتی دارم زندگی میکنم رد پای امروزم خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت روز شمارم
یا حق
سلام به تمام دوستانم و استادجان
مریم گلی قشنگم وخودم
خب این فایل نشانه ی روزم بود که دلم میخواست یه نشونه ببینم چراعجله دارم، چرادوباره خسته ام
واین فایل اومد وخیلی خوشحال شدم
جالب بود که موضوع هدف گزاری با تکامله که من بعد از4ماه کارکردن توی قانون جذب بایکی ازشاگردان استاد هی عجله میاد ومیگه پس کو نتیجه
ومن کلی نتایج ریز و درشت و بهش میگم
بقول استاد منم همیشه دوست داشتم ودارم که حرکت کنم و کاری رو انجام بدم که ثمره داشته باشه
البته یه زمانی که به 12سالگی برمیگرده سردرگم شدم و کم کم هویتم و از دست دادم
وبقول استاد هدف گذاریهام نوشتن شب عید بود وتمام هی درگیر کمال گرایی بودم
با کمبود عزت نفس
وهمیشه مثل یه گلوله اتیش میشدم پراز انرژی و بقولی جوگیر شدن و که تاسال اینده فلان میکنم و فلان و روز بعدش فروکش میکرد و اصلا حوصله و قدم قدم رفتن و نداشتم و حسم میرفت و همینطور سردرگم پیش رفتم تارسیدم به اینجا
واولین هدفم برگشتن به اصلم هست و رسیدن به خودم وهویتم هست، اومدم اول هویتمو پس بگیرم امنه ایی که سالها دورانداختمش و سرکوبش کردم و به خودم گفتم بسه دیگه بسه از بس گفتی اوووووه یه سال وقت داری بابا ول کن و اینا
بشین بدون عجله وباحوصله همونطور که به راحتی وبی سروصدا بی هویت شدی همونطور هم بدون عجله و بی سروصدا پسش بگیر
قدم به قدم
کوچک کوچک و دست کم نگیر قدرت قدم های کوچک رو
اگه حتی یه لبخند بیشتر زدی بگو آفرین
قشنگ یادمه مهرماه سال99انقد درگیر که حتی اگه کارهای عالی و انجام میدادم میگفتم خب که چی این که چیزی نیست ببین فلانی چکار کرده فلانی به کجا رسیده تو هنوز کجایی حالا
مثلا چکارکردی؟
ولی الان میدونم همین قدم های کوچک دست آوردهای بزرگ رو پیش میاره
پس مینویسم برای خودم که بیشتر بفهمم و حلاجی کنم
1.هدف گذاری باید همراه تکامل باشه
2.هدفی و انتخاب کنم که توی رزومه ی خودم یه پیش زمینه داشته باشم واز این رسیدن ها برای اهداف بعدی استفاده کنم و دست کم نگیرم این قدم های کوچک رو به خودم تبریک بگم بخودم افتخار کنم و اینجور خودمو بزرگ کنم
3.بااین هدف گذاری و قدم به قدم رفتن حتما لذت ببرم و باعشق پیش برم
4.اهرام رنج و لذت رو درست انتخاب کنم و رسیدن به اهدافم برام لذت باشه نه رنج
5.هدف داشته باشم چون اصل هدف مهمه
ونه نتیجه و رسیدن
اینکه زندگیمون هدفمند زندگی کنیم واین مهمتر از رسیدن به هدفه
چون مسیری که طی میشه برای رسیدن به هدف و اون ذوق ها اون لذت هاست که زندگیمون و میسازه نه صرفا رسیدن به هدف
چون رسیدن به هدف یه نتیجه جانبیه
وجوری باشه این هدف که فقط منتظر رسیدن به اون هدف نباشیم و از مسیر لذت ببریم و ین اگاهی ها پروسه داره از اگاهی داشتن تا درک تاعمل
واین تا یه پروسه ذهنی داره
وفقط باصبر وعشق وتکامل تکامل تکامل به سرمنزل مقصود میرسه متشکرم
خیلی لذت بردم استاد خیلی خیلی خیلی واین نشونه قشنگ من برای تهیه دوره 12قدمه
که چاهمو حفر کردم و حتما یقین دارم خدادیرنمیکنه
شکرت خدا شکرت که اینم نتیجه هدف گذاری روی شخصیتو هویتمه
ونتایجش هر روز بهتر میشه