در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه میکنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.
اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود، کاملا واضح و شفاف توضیح میدهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.
موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمیتوانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجهتان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.
استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی میکند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.
متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:
بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.
نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.
اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.
یه تجربه از خودم می گم: وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.
گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛
از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینههای زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.
از همون اول به اندازهای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.
مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.
دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگیشون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.
چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!
اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!
دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.
چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن
اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.
من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.
مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دورهها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دورههای بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.
نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟
ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.
من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،
وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜
من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دورهای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دورهای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهیها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.
بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.
به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.
محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.
توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده.
دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!
برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟
این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.
شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست
خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهجالبلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.
من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دورهها میام میگم، هر چقدر نتیجههای من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.
زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهتدهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه. به اندازهای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.
قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازهای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازهای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.
تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه
میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترسها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا
چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.
بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان
به شرطی که ایمان داشته باشی
ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!
از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟
نه، از عملکرد می فهمیم.
کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.
اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.
با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!197MB58 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD607MB58 دقیقه
- فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!51MB58 دقیقه
«« خیلی مهمِ ، حتماً بخون »»
سلام دوباره به استاد خوبم و همه عزیزان هم فرکانسیِ عباس منشی . . .
2) آگاهی دوم که در ادامه عرایضم میخوام براتون بگم و خیلی خیلی مسئله ضروری و مهمیِ، در خصوص سپاسگزاری و شکر نعمات خداوند مهربان هست.
دوستان، چند وقت پیش داشتم در مورد مفهوم شکرگزاری مطلبی رو در اینترنت میخوندم که توجهم به یک فایل تصویری از آنتونی رابینز جلب شد. فکر میکنم عنوانش ” بزرگترین کلید کسب موفقیت ” بود. خیلی وسوسه شدم که این فایل ویدئویی رو ببینم و بفهمم که این کلیدی که آقای رابینز میگن چیه؟؟!! دوستان، آقای رابینز در این ویدئو در مورد سپاسگزاری از نعمات، رحمات و برکات بی پایان خداوند خیلی زیبا توضیح دادند و عنوان کردند که قدرتمندترین کلید کسب موفقیتهای عظیم در زندگی همین کارِ شکرگزاری از نعمات فراوان و بینهایتِ خداست.
اما نکته مهم و حائز اهمیت گفته های ایشان این بود که گفتند: ما در زندگیمان از نعمات و برکات بسیار زیادی برخورداریم که باید به خاطر داشتن آنها از خداوند متعال قدردان و سپاسگزاریم باشیم و این در حالی است که هیچکدام از ما در ایجاد و ساخته شدن هیچکدام از آن نعمتها و برکات نقشی نداشته ایم!!
مثلاً ما باید شاکر و قدردان بدن و جسمی باشیم که فقط آنرا از خداوند دریافت کرده ایم و هیچ نقشی در خلق و ساخته شدن آن نداشته ایم!!
ما باید شاکر و قدردان خانه ای باشیم که مالک آن هستیم و در آن زندگی میکنیم ، اما حتی یک دانه از آجرهایش را ما نساخته ایم و با روی هم قرار نداده ایم!!
باید قدردان و شاکر اتومبیلی باشیم که به راحتی سوارش میشویم، روشنش میکنیم و از رانندگی با آن لذت میبریم، در حالیکه حتی یک عدد از پیچ و مهره های آنرا نساخته ایم و یا حتی واشرش را نبسته ایم!!
باید شاکر و قدردان نان داغ و تازه ای که روی میز صبحانه و ناهار و شام برایمان حاضر و آماده است و با لذت آنرا نوش جان میکنیم باشیم، در حالیکه حتی یک دانه از گندمهای آنرا از مزرعه برداشت نکرده و حتی ذره ای از آن گندمها را آرد نکرده ایم.
بله دوستان، این مطلب به قدری مهم و اساسی است که مدتها جای تفکر و بررسیِ عمیق دارد!!
ما پیش خودمان فکر میکنیم که بنده های خیلی شاکر و قدردانی هستیم و فقط با یک شکرگزاری خشک و خالی و زبانی، رفع تکلیف میکنیم و افتخار میکنیم که سپاسگزار نعمات بیکران خالق هستیم. نه، اصلاً اینطور نیست عزیزان، ما حالا حالاها با شکرگزاری واقعی و بنیادینِ نعمات و برکاتِ بینهایت و فراوانِ پروردگارِ بی همتا، فاصله داریم!!
برای ساخته شدن و تولید خیلی از چیزهای کوچک و بزرگی که ما به طور روزمره و خیلی عادی ازشون استفاده میکنیم، ده ها ، صدها و حتی هزارن نفر آدم زحمت میکشن و تلاش میکنن و ما فقط با یک “خدایا شکرت” ساده و سطحی از کنارشون رد میشیم و پیش پا افتاده تلقی شون میکنیم!!
به یاد یک صحنه زیبا از فیلم” دور افتاده ” یا “Cast Away” با بازی هنرمندانه تام هنکس افتادم:
در این صحنه تام هنکس، داخل هواپیما نشسته و در حال بازگشت به کشورش هست. بازگشت از جزیره ای که مدتها در اون زندانی شده بود و هیچ راه فراری نداشت و برای اینکه زنده بمونه، مجبور بود همه مایحتاجش رو خودش بسازه و درست کنه تا دوام بیاره. توی هواپیما یک فندک رو میبینه و با فشار دادن دکمش، اون رو به سادگی روشن میکنه و بعد یادش میوفته که توی جزیره برای روشن کردن آتش و گرم شدن و پختن غذا و در کل زنده موندن، چقدر تلاش کرد و به قول معروف پدرش در اومد تا تونست اون آتش رو روشن کنه و بعد اون رو با چه بدبختی حفظ کنه و ادامه داستان . . .
در آخر عرایضم فقط میخوام یکبارِ دیگه و با تأکید یادآوری کنم که ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که به قول شاعر:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همـه از بحـر تـو سرگشتـه و فرمانبردار * شرط انصـاف نباشـد که تو فرمـان نبـری
و در واقع بی انصافی است که من و شما، سپاسگزار و شاکر اینهمه انرژی های فعال و زحمتکش در جهان و کائنات نباشیم. ایام به کام و تا درودی دیگر ، فعلاً بدرود . . .
«« خیلی مهمِ ، حتماً بخون »»
سلام خدمت استاد عزیزم و همه بر و بچه های باحال عباس منشی.
بدون مقدمه و سریع میرم سرِ اصل مطلب: راستش رو بخواهید عزیزان، ما در هر لحظه در حال دریافت آگاهی ها و در واقع یادآوری های الهی هستیم و وظیفه داریم تا به هر طریقی که میتونیم (گفتاری، نوشتاری، صوتی، تصویری و . . . ) اونها رو با تمامیِ افراد “هم فرکانسی” خودمون به اشتراک بگزاریم (ذکات علم ، انتشار آن است) و در این راستا من هم میخواستم 2 مورد آگاهی ئی را که به تازگی دریافت نمودم، با تمامیِ دوستان و همراهان سایت عباس منش در میان بگذارم:
1) آگاهیِ اولی که به من داده شد این بود که ما انسانها، دارای ابعاد شخصیتیِ مختلف و گوناگونی هستیم که در مکاتب جامعه شناسی و همچنین روان شناسی، با عنوان نقش های اجتماعی از اونها یاد میشه، یعنی ما در هر جایگاه و موقعیتی که هستیم دارای یکسری رفتارها و منش های خاص همان موقعیت هستیم که با هم متفاوت هستند. مثلاً منِ نوعی در منزل و کنار همسر و فرزندم یک کاراکتر و شخصیت دارم و در محل کار و میان جمع دوستان و همکارانم یک شخصیت و کاراکتر رفتاریِ دیگر که البته هر دوی اینها با شخصیت و کاراکتر رفتاری که من در یک سوپر مارکت و یا یک فروشگاه با فروشنده دارم تا حدود زیادی متفاوت است!!
دوستان و عزیزان همراه، منظور و نیت من از بیان موضوع فوق، این است که اگر ما خواهان ایجاد تغییرات عظیم، همه جانبه و پایدار در زندگیمان هستیم و دلمان میخواهد که مانند استاد عزیزمان، پله های ترقی و پیشرفت را خیلی محکم، استوار و ادامه دار برداریم، باید در تمامی ابعاد شخصیتی مان این تغییرات را اعمال کرده و ایجاد نماییم نه فقط در یک بُعد و فقط یک وجه!!
به طور مثال منی که در محلِ کارم سعی میکنم قوانینی که درک کرده ام را دنبال نمایم و به قول استاد در اکثر موارد زیپ دهانم را ببندم و لب به شکایت باز نکنم و گله و شکایت و قضاوت و . . . را کنار بگذارم، باید در جمع دوستان صمیمی و در گفتگوهای محاوره ای خودمانی با نزدیکانم نیز این موارد را رعایت کنم. باز از خودم مثال میزنم: همین چند روز پیش موقعیتی شد تا با تعدادی از دوستان قدیمی دوران دانشگاه، دیداری داشته باشیم و به قول معروف با هم تجدید خاطرات کنیم. در گرماگرم گفتگو با دوستانم بودم که ناخودآگاه متوجه شدم در حال بیان صحبتهایی هستم که با قوانین دوره های استاد و تمامیِ آموخته هایم از مکتب ایشان منافات و تناقض دارند!! چرا؟؟ برای اینکه خودم را با جمع دوستانم هماهنگ کنم و موجبات شادی و سرگرمیِ آنها را فراهم نمایم!! غافل از اینکه من در آن دوران مزخرف و پوچ و بیهوده دانشجوئی، در مدارهای بسیار پَست و پائینی قرار داشتم که مرور دوباره آنها و بیان خاطرات مرتبط با آن دوران، ناخواسته مرا وارد همان مدارها میکرد و به قول قدیمی ها ” هر چه رشته بودم را پنبه میکردند ”
بله عزیزان، باید خیلی مواظب باشیم، مواظب باشیم که قوانین و آموزه های استاد را در همه زمانها و همه مکانها و در همه جمع ها (چه رسمی و چه خودمانی) به کار ببریم و یادمان نرود که ما این آگاهی ها و این نتایج را با پرداخت بهایِ آنها (وقت و انرژی و پول و . . . ) به دست آورده ایم و نباید به سادگی و فقط به خاطر خوشایند چند تا دوست قدیمی یا چند تا فک و فامیل درب و داغون، اونها رو ارزون بفروشیم و یادمون بره که از کجا به کجا آمده ایم و چه مراحلی را طی کرده ایم و چه تمرینهایی را انجام داده ایم که تبدیل به انسان فعلی شده ایم.
پس یادمون باشه: هم توی خونه ، هم توی اداره با مغازه یا فروشگاه ، هم توی تاکسی ، هم توی صف نانوایی ، هم توی اتوشوئی ، هم بین جمع دوستان و رُفقای فابریک ، هم موقع پخش فوتبال ایران – استرالیا!! ، هم توی مسافرت و هر جای دیگه که میتونید تصور کنید، باید باید باید باید باید باید باید حواسمون به رعایت قوانین و آموزه های استاد باشه، نه اینکه یه جا مواظب باشیم و قوانین رو رعایت کنیم و یه جای دیگه همه چیز یادمون بره و پَشتِ پا بزنیم به هر چی که تا اون روز یاد گرفتیم و فهمیدیم.
امیدوارم خوب توضیح داده باشم و مطلب رو کامل براتون جا انداخته باشم.
2) آگاهیِ دوم رو داخل یه کامنت دیگه (پشت سرِ همین کامنت) براتون مینویسم که خیلی طولانی نشه . . .
«« پیشنهاد میکنم اون آگاهی رو هم حتماً بخونید ، خیلی براتون مفیدِ »»
سلام خدمت برادر خوبم ، جناب آقای جاوید عزیز
ممنون از اینکه کامنت من رو مطالعه فرمودید و نظرتون رو راجع به اون نوشتید. برای شما و تمام عباس منشی های هم فرکانسی ام ، عالی ترین آرزوها رو خواستارم و امیدوارم به لطف الله در دوره حضوری استاد عباس منش به نام ” آفرینش 2 ” که به همین زودی ها در ایالت زیبای کالیفرنیا برگزار میشه، شما و بقیه عزیزان رو ملاقات کنم.
در پناه ایزد متعال ، شاد و مهربان باشید . . . :)
با سلام مجدد خدمت جناب آقای جاوید بزرگوار
خیلی خیلی خداوند مهربان را شاکر هستم که به من توفیق داده است و افکار و کلامم را هدایت فرموده است تا در جهت یاری رساندن به دوستان و عزیزانم و همچنین به منظور نشر و گسترش اطلاعات و آگاهی هایی (هر چند کوچک و جزئی) از آنها استفاده نمایم.
بله آقای جاوید، شما دقیقاً به نکته مهم و بنیادی اشاره فرمودید: آگاهانه
همه اتفاقات و جریانهای اساسی و پایه ای در وجود ما انسانها از زمانی شروع میشوند که ما ارادی و آگاهانه آنها را گزینش کرده و انتخابشان میکنیم، نه از روی عادات گذشته و بصورت غیرارادی و ناخودآگاه!! مثلاً من وقتی دوستی دارم که بد دهن و فحاش است، باید آگاهانه ، بدون تعارف و بی رودربایستی!! او را از کانتکت لیست (موبایلم و زندگیم و ارتباطاتم) خط بزنم و حذف کنم، چون در غیر این صورت من هم آرام آرام مانند او شده و بد دهن و فحاش میشوم!! به نظر من، دوستانِ هم فرکانسیِ عباس منشی، باید در رابطه با اجرای همه قوانین الهی که در مکتب استاد یاد میگیرند، خیلی محکم و جدی برخورد کنند و تعارف و خجالت را کنار بگذارند و به قول استاد عباس منش (در یکی از فایلهای رایگانشان) باید شخصیتمان را عوض کنیم و آدم دیگری بشویم تا نتایج متفاوت دریافت کنیم و زندگیِ جدیدی را تجربه نمائیم. «« اندکی صبر ؛ سحر نزدیک است . . . »»
باز هم از همراهیِ شما دوست گرامی، بینهایت ممنون و سپاسگزارم و شما و همه عزیزان را به خالق متعال می سپارم. شاد و مهربان باشید . . . :)