در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه میکنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.
اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود، کاملا واضح و شفاف توضیح میدهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.
موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمیتوانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجهتان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.
استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی میکند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.
متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:
بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.
نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.
اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.
یه تجربه از خودم می گم: وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.
گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛
از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینههای زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.
از همون اول به اندازهای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.
مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.
دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگیشون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.
چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!
اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!
دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.
چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن
اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.
من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.
مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دورهها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دورههای بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.
نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟
ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.
من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،
وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜
من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دورهای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دورهای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهیها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.
بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.
به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.
محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.
توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده.
دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!
برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟
این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.
شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست
خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهجالبلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.
من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دورهها میام میگم، هر چقدر نتیجههای من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.
زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهتدهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه. به اندازهای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.
قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازهای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازهای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.
تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه
میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترسها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا
چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.
بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان
به شرطی که ایمان داشته باشی
ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!
از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟
نه، از عملکرد می فهمیم.
کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.
اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.
با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!197MB58 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD607MB58 دقیقه
- فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!51MB58 دقیقه
سلام استاد
استاد راستش من دوساله برنامه های شمارو دنبال میکنم
ولی نتیجه خاصی نگرفتم از برنامه هاتون
آدمی نیستم که دیر بگیره داستان رو ، خیلی آدم خلاقی هستم توی هر موضوعی ، خیلی خلاقم ، اگه از چیزی نتیجه نگیرم هزار بار راه و روشم رو عوض میکنم ، راه های مختلف برای نتیجه گرفتن ازش رو امتحان میکنم ، همونجوری که با فایل های شما کردم
بصورت رندوم گوش دادم ، بصورت تک به تک و با تمرکز گوش دادم ، به صورت موضوعی گوش دادم ، نتیجه ای نداد…..
اومدم شروع کردم به نوشتن ، گفتم شاید با نوشتنه که تغییر صورت میگیره ، اومدم فایل هاتون و نکاتش رو نوشتم ،خیلی بیشتر درک کردم فایل رو ولی بازم هیچ نتیجه ای صورت نگرفت
از اون آدمایی هم نیستم که همون اول بگم نه بابا الکیه و ول کنم و برم
نمیدونم واقعا چرا بعد از 2 سال دنبال کردن شما و نتیجه نگرفتن بازم کشیده میشم به این سمت ، همیشه حس کردم یجای درک من ایراد داره ، همیشه حس کردم ایراد از طرف منه ، نمیدونم چرا این فکر رو میکردم و هنوزم میکنم که ایراد از منه
استاد تو یه کامنتی که چند روز پیش گذاشتم گفتم ، من نمیتووووونم باور کنم کسی نمیتونه رو زندگیم تاثیر بزاره ، نمیتووووونم اقا نمیتونم
بخاطر توهم و فیلم و سریال هم نیست
من شرایطی داشتم از بچگی که مثلا تو سن 7 سالگی آدمای بزرگ به من حسادت میکردن ، فامیل هامون بمن حسادت میکردن ، بخاطر علاقه ای که همه به من داشتن و به بچه های بقیه نداشتن بهم حسادت های علنی میشد! اونم توی سن خیلی خیلی کم و اونم توسط افراد بزرگتر از من …
دوستای همسنم به صورت علنی به من و در اون دوران به اسباب بازی های من حسادت میکردن و اذیتم میکردن و مثلا اسباب بازیهام رو ازم میگرفتن… خودم رو اذیت میکردن
این اتفاق خیلی افتاد ، هیچوقت هم کسی نبود که از من دفاع کنه ، چون خیلی آشکار و واضح نبود این اذیت کردنا و کسی متوجه نمیشد ، فقط من بودم که متوجه میشدم و اصلا هم به کسی نمیگفتم این موضوع رو و تا الان هم هیچ جا نگفتم ، به جز این سایت
من توی سن کودکی خیلی خیلی اعتماد به نفس بالایی داشتم ، جوری که کاملا یادمه ، خیلی حس ارزشمندی و برتری داشتم و خودم رو خیلی بالاتر و سرتر از همسن هام میدونستم ، و واقعا هم همینجوری بود…….
ولی اون اذیت شدنا ، اون آسیب زدن ها ، اون حسادت دیدن ها حتی از فامیل هایی که سنشون خیلی از من بیشتر بود ، الان از من یه آدم واقعا بدون اعتماد به نفس ساخته ، روند کم شدن اعتماد به نفسمم کاملا توی ذهنم دارم ، که چقدر با عزت نفس بودم ولی الان بشدت خودم رو پایین و کم ارزش میدونم
استاد این رفتارا و این حسادت ها و این آسیب زدن ها از 7 سالگی من شروع شد و الان که 21 سالمه هنووووووووووووزم به صورت چراغ خاموش ادامه داره ، و حتی خیلی جاها به صورت واضح میشه…
استاد این باور به این صورت عمیق و ریشه ای در من شکل گرفته که افراد واقعا میتونن منو اذیت کنن و به چیزایی که دارم آسیب بزنن و ازم بگیرن ، این مورد رو صدبار توی عقل کل سرچ کردم و دیدم همه میگن که آره اینا واسه تو فیلماست ، اینا دروغه و انقدر فیلم دیدی این باور درونت شکل گرفته ، ولی در مورد من اصلا اینجوری نبود ، چون دیدیم چون حس کردم ، چون احساس ناتوانی کردم واقعا ، مثل شما هیکل و جسه بزرگی هم نداشتم که بخوام با دعوا و بزن بزن از خودم دفاع کنم ، و همیشه زور بقیه از من بیشتر بود..!!!!
اصلااااااااا دنبال این نیستم تقصیر رو گردن کسی بندازم و احساس قربانی بودن کنم و مظلوم نمایی کنم
به همین دلیله بعد 2 سال دل از این صحبت ها نکندم با اینکه هیچ نتیجه ی واضحی نگرفتم
خواستم اینارو بنویسم که شرایط و این عقبه رو درک کنید
استاد میدونم که این موضوعی که من گفتم پاشنه آشیل شما نبوده ، حالا بنا به هر دلیلی ، ولی مثلا باور اینکه اگه ثروتمند بشی آدم پستی میشی و از خدا دور میشی ، این باور خیلی جدی توی وجود شما بوده و تغییرش بشدت براتون سخت و انرژی بر بوده….
استاد اینکه ائمه ما ثروتمند بودن و اینکه افراد ثروتمند جهان افراد خیری هستن و یا اینکه هرکی بیشتر پول داشته باشه میتونه کمک کنه و نیکی کنه و اینکه هرکی فقیر و بی پوله نمیتونه آدم خوبی باشه خیییییییییلی منطقیه
خیلی منطقی و واضح و علنیه
جوری که فقط با تکرار این منطق ها میشه درست کرد این باور رو ، حداقل اینکه ایییییییییییینهمه منطق براش وجود داره که نمیشه ردشون کرد
ولیییییی استاد من با این گذشته ای که داشتم چجوووووووری این باور رو منطقی کنم که کسی نمیتونه به من و زندگیم و چیزایی که دارم به اندازه سر سوزنی آسیب بزنه؟
آخه چجوری اینو باور کنم؟؟؟؟؟ چه الگویی وجود داره آخه؟؟؟؟؟
چنتا الگو وجود داره که کسی نتونسته مثلا روی ماشین افراد ثروتمند خط بندازه؟؟
چقدر الگو وجود داره آخه؟
اصلا وجود داره به این صورت؟؟
از کجا و چه منبعی به همچین مسائلی توجه کرده؟
کسی که ثروتمنده بله مشخصه که مثلا 10 تا مدرسه ساخته و خیر رسونده ، ولی آیا مشخصه که کسی خواسته بهشون آسیب بزنه و نتونسته؟؟
اصلا به این موارد اشاره ای شده در جهان؟
استاد من میتووووووونم باور کنم کسی که منو تهدید به مرگ میکنه نتونه منو بکشه
با الگویی مثل شما ، مثل ثروتمندا که خب واضحه با وجود ثروتی که دارن هنوز دارن به زندگیشون ادامه میدن و بلایی سرشون نیومده
ولی استاد من وااااااااقعا نمیتونم باور کنم کسی نتونه بمن آسیب های جزیی بزنه….چون ندیدم ، چون جایی جار نزدن که مثلا یک نفر خواسته گوشی بیل گیتس رو بشکونه ولی نتونسته و در نهایت به نفعش شده!!!!!
فقط در صورتی میشه این موضوع رو فهمید که حداقل یک ماه با طرف زندگی کرد ، استاد من اگه یک ماه توی زندگی شما بودم میتونستم بفهمم و منطق این باور مخربم رو پیدا کنم
خیلیا خواستن شمارو از بین ببرن ، خیلی زیاد تهدید شدید ، و در نهایت کسی نتونسته به شما کاری داشته باشه
ولیییییی استاد من واقعا نمیدونم که آیا وقتی شما ماشینتون دم در خونتون (مثلا توی ایران) پارکه ، آیا کسی نمیتونه بره به ماشینتون یه آسیبی بزنه؟
حسادت کنه؟
صدمه بزنه؟
استاد آخه من با چه منطقی این باور رو درست کنم؟
چجوری آخه
یه موضوع کاااااااملا پنهانه
من چجوری باور کنم کسی نتونه بمن حسادت کنه
این موضوع هیچ منطقی نداره واقعا
من میتونم باور کنم فراوانی رو ، چون میبینمش ، چون درکش میکنم
میتونم باور کنم میشه بدون سرمایه موفق شد ، چون هزاران نفر رو دیدم ، گذشتشون رو دیدم الانشون رو هم میبینم که تونستن
میتووووونم باور کنم میشه با ساعت کاری خیلی خیلی کم و با تفریح ثروت ساخت ، چون دیییییییدم ، چون واضحه
میتووووونم باور کنم کسی که هیچ کار خاصی برای جهان نکرده ولی معروفترین انسان جهانه ، چون مشخصه ، چون واضحه
و هزاران مثال دیگه……..
ولی استاد من چجوورررری واقعااا باور کنم که کسی نمیتونه به من حسادت کنه و صدمه بزنم بهم؟ چجوری باورش کنم؟ کجا در مورد این موضوع حرف زدن؟
بنظر من این باور مخربی که من دارم فکر نمیکنم حتی 1 صدم بچه های این سایت داشته باشن
واقعا من ندیدم در این حد کسی این باور رو داشته باشه و تونسته باشه حلش کنه و بیاد مثلا راه حلش رو بگه
واقعا اسونه برای معنوی بودن ثروت دلیل و منطق آورد ، واقعا آسونه که آدم باور کنه ثروتمندا با کار فیزیکی ثروتمند نشدن ، واااااااااقعا آسونه که باور کنی برای ثروتمند شدن نیاز به سرمایه نیست و هزااااااران مثال دیگه
ولی خب این باور مخربی که من دارم رو کجا توضح دادن در موردش؟
چجوریه آخه؟
من چکار کنم استاد؟
بخدا تمام فایلاتون روخط به خط مینوشتم ، نکته برداری میکردم ، دیدم تاثیری نداره رو درست کردن این باورم ، اومدم با نرم افزار تیکه های مهم فایلاتون رو کات کردم که با تمرکز گوش بدم که چندین روز طول کشید ، رفتم سراغ قرآن چندین بار قرآن رو خوندم ولی اصلا تاثیری نداشت واسم…………….
اینکه برگی بدون اذن خدا از روی درخت بر روی زمین نمیفته هم به این صورت نبوده!
آیه ای که به این مورد اشاره کرده این بوده که هیچ برگی از درخت نمیفته مگر اینکه ما بهش آگاهیم… بنظرم “آگاهیم” با “بدون اذن خدا نمیفته” خیلی فرق داره
استاد من تو این 2 سال خیلی از باور هام رو درست کردم واقعا ، مثال هایی که زدم براتون نمونه هاش بودن که قشنگ به صورت باور درومده برام
ولی این باور مخربی که دارم دقیقااااااا مثل دیواره بتنی یک سد جلوی نعمت هارو گرفته ، قشنگ حس میکنم اینو ، درکش میکنم ، کاملاااا میفهممش که فقط این باور نمیزاره که نتایج این دوسال نشون بده خودش رو
و وااااااقعا مستاصل شدم و نمیدونم چکار کنم ، حداقل اگه راه رو بلد بودم اگه 100 میلیون مایل هم بود شروع میکردم به رفتن ، ولی اصلا راه رو نمیدونم که بخوام برم یا نرم……راه درست کردن این باور رو نمیدونم ، که بخوام وقت بزارم و درستش کنم
توی فایل چشم زخم گفتید که کسی نمیتونه به ما آسیبی بزنه با چشم زخم و اصلا این موضوع پایه قرانی نداره ، واسه من کاملا منطقیه این صحبت های شما چون آیه های قران رو آوردید و توضیح دادید که اصلا همچین چیزی اتفاق نیفتاده تو قران
خب این منطقیه ، بعد چشم زخم یچیز حضوری نیست که بگیم کسی میاد و به ما آسیب میزنه ، یچیز ماوراییه که میشه باور کرد که چشم زخم حقیقت نداره
توی فایل “یک پاسخ ساده امکا کارا” توضیح دادید که اون اقا خواست با تهمت زدن به شما شمارو خراب کنه ولی نتونست و در نهایت فروش محصول روانشناسی ثروت خیلی بیشتر شد ، خب استاد این موضوع مثل اتفاقایی که برای من افتاد نبود ، یعنی یچیز حضوری نبود که بگیم طرف حضوری اومد بمن آسیب بزنه ولی نتونست ، منم میتونم باور کنم که کسی از راه دور نمیتونه بمن آسیب بزنه و آبروی منو ببره ، واقعا میتونم باور کنم ، ولی اینکه افراد حضورا بخوان بمن آسیب بزنن رو نمیتووووونم باور کنم واقعا
شما هم استاد توی این فایل گفتید خیلی جاها بوده که افراد خواستن به دشمنی اقدام کنن ولی به نفع من شد ، ولی استاد نیومدید با جزییات توضیح بدید ، خب ای کاش کامل توضیح میدادین که افراد چکار خواستن کنن دقیقا و دقیقا چه اتفاقی افتاد که به شما آسیبی نرسید و به نفعتونم شد ، خب کاملا سربسته و سطحی توضیح دادین
خب استاد من یه سوال از شما دارم….آیا کسی خواسته به اموال شما آسیبی بزنه و نتونسته؟ یا به نفع شما شده؟ اصلا چجوری امکان داره یه صدمه ای به دارایی های شما بخوره ولی به نفع شما بشه؟ کسی خواسته”حضورا” به مثلا ماشین شما یا خونه شما یا موبایل شما آسیبی بزنه و نتونسته؟ برای شما این اتفاقات هم افتاده؟؟؟ خییییییییلی دلم میخواد اینو بدونم
استاد منظورم من یچیز از راه دور نیست ، مثل چشم زخم و تهدید و تهمت
منظور من یه خطر حضوری و واضح و علنی و جلوی چشم خودتونه ، آیا واسه شما از این دست اتفاقا افتاده؟
استاد تو هیچکدوم از فایلاتون از این زاویه صحبت نکردید و در موردش حرف نزدید
بعد استاد شما میگین عمل کن به باورهای جدیدت ، مثلا در مورد چشم زخم عملکردی که بعد از گوش دادن به فایل چشم زخم شما باید داشته باشیم اینه که دیگه آیه وان یکاد رو تو خونمون و در و دیوار آویزون نکنیم ، یا بچمون رو خوشگل بفرستیم بیرون ، یا برای از بین بردن بلا دیگه قربانی نکنیم ، اینا یعنی عمل ، یعنی در رفتار باور داشتن به اینکه چشم زخم حقیقت نداره
ولی در مورد باور مخربی که من دارم چه عملکردی میشه داشت؟ استاد این باور برای من 90% درونیه ، اصلا برام منطقی نیست………اصلاااااا نمود عینی و منطقی ندارم و ندیدم و شماهم از این زاویه در موردش حرف نزدید و مثال نزدید که شاید کمی منطقی بشه برام
استاد من چکار کنم؟
واقعا خسته شدم نمیدونم باید چکار کنم ، خیلی منو درگیر کرده این موضوع ، ازتون خواهش میکنم یه راهنمایی کنید ، اصلا کسی نیستم که نپذیرم ایرادم رو ، اتفاقا با تمام وجود میپذیرم و میرم سراغ راه حلش ، ولی اینجا اصلا راه حلی ندارم
خواهش میکنم خواهش میکنم خواهش میکنم راهنمایی کنید منو استاد………..
مثال های ارزشمندتون رو بزنید در این مورد…..
این مورد رو من خیلی جاها پیش بچه های سایت عنوان کردم ولی جوابی براش نداشتن و بهم گفتن تو دیگه خیلی سخت میگیری و خیلی بدبینی!!!!! یا گفتن توجه نکن به این مورد!!!! یا گفتن انقدر فیلم دیدی اینجوری شدی…..
یعنی منطقشون این بوده که سخت نگیر و بیخیال شو و توجه نکن چون بخاطر توجهته که اینجوری شده ، ولی استاد من باید باور درستش رو داشته باشم که بتونم به باور درست توجه کنم دیگه…..باید منطقش رو داشته باشم و به این ذهن منطقیم بدم تا باور کنه ، ولی نداااااااارم منطقش رو ، واقعا ندارم
اصلا هم به خاطر فیلم دیدن نیست ، من اصلا اهل فیلم دیدن نیستم و خوشم نمیاد ازینکار
استاد عزییییییییز ، خواهش میکنم راه حلتون رو در این مورد بگید ، مثال هایی از اینکه افراد خواستن حضورا بهتون آسیب بزنن ولی نتونستن رو بزنید
شاید راه کاری باشه که من اصلا از اون زاویه بهش نگاه نکردم ، ازتون میخوام اگه راهنمایی برام دارین بهم بگین
خیلی ممنوووونم از شما
سلام و درود به استاد عزیز
استاد عباسمنش من میخواستم یکم حرف بزنم با شما ، انگار که این حرف دونفره بین من و شماست ، و ازونجایی که میدونم خودتون کامنت هارو میخونید دارم مینویسم
استاد من داشتم به دلیل نتایج شما و بقیه افراد فکر میکردم ، همونطور که خودتون هم گفتید ایمان دلیلشه و دقیقا هم همینه
اما چرا این ایمان رو بقیه ندارن؟
بنظرم همه میخوان که باور و ایمان داشته باشن که تمام اتفاقات زندگیشون توسط خودشون رقم میخوره ، ولی این ایمان به وجود نمیاد……..
استاد عباسمنش قانون یکیه ، آدما یه جور هستن ، آگاهی ها برای همه یکیه ، اما چراااااا نتایج یکی نیست و حتی شبیه هم نیست؟
میخواستم براتون یکم توضیح بدم ، استاد عزیز همونطور که خودتون هم همیشه گفتید تمام نتایج شما به خاطر این باوره که “تمام اتفاقات زندگی آدم توسط خودش رقم میخوره” ، و کسی دخیل نیست تو این موضوع ، این باور اصل توحیده و دلیل تمام نتایج شما هم همینه که یقییییییییییین صد در صدددد دارید که همه چی رو شما خلق میکنید ، اما چرا بقیه نمیتونن به این یقین برسن؟
استاد درسته که همه چیز ایمانه ، اما این ایمان رو باید یه کسی به اسم “ذهن منطقی” داشته باشه ، ذهن منطقی اگه با منطق قانع بشه تبدیل میشه به ایمان ، یعنی باید بپذیریم که امکان نداره با قسم و آیه و نشون دادن نتایج ذهن قانع بشه ،
و داشتم به این فکر میکردم که شما هم انسان هستید و ذهن منطقی دارید اما چرا شما تونستید به این ایمان برسید ؟
این موضوع به ذهنم رسید و فهمیدم که شما همونطور که بارها گفتید سال های اولیه آشناییتون با این قانون ، شما این قانون رو تست کردید و در واقع دنبال نشونه های عملکرد این قانون میگشتید و مثلا میومدید به موضوعی فکر میکردید و نشونه ای میومد براتون و ثبتش میکردید ، و بارها و بارها این کار رو تکرار کردید که هم باور کنید و هم منطقی بشه براتون ، در حدی که شما تو دانشگاهتون جلوی مراقبا با ایمان بلند شدید و تقلب کردید…این عمل از این نشات میگیره که شما خیلی مطمئن بودید به قانون و این مطمئن بودن دلیلش قسم و آیه و دیدن نتیجه ی بقیه نبود ….بلکه تجارب خودتون و منطق خودتون بود که به این ایمان رسید……بنظر من راه رسیدن به این ایمان پولادین از منطق میگذره…
واقعا چرا شما اینهمه نتیجه گرفتید ولی بقیه افراد نگرفتن؟؟؟ بدون شک بخاطر یقینه…..استاد مهمترینننننننننن موضوع اینه که هیچکس تو زندگی آدم تاثیر نمیزاره و خودشه که داره خلق میکنه ولی آدما اینو باور نداااااااااااارن……به جرات میتونم بگم 95 درصد افراد این سایت این رو باور ندارن که خودم هم جزوشونم ، اما دلیل اینکه دارن ادامه میدن و به اصطلاح امید دارن اینه که قلبشون یقین داره ، اما قلب نیست که داره نتیجه میاره ، بلکه ذهن منطقیه!
استاد مطمئنا شما هزاران بار این قانون رو تست کردید و جواب داده و نشونه هایی دیدید و ثبت کردید تا تونستید ذهن منطقیتون رو بیارید تو تیم قلبتون ، شما تونستید ذهن منطقیتون رو یار خودتون کنید ،
درسته قلب همه چیزه ولی ذهن منطقی نهایتا نتیجه رو به واقعیت تبدیل میکنه ،
قلب مثل مادربرد و سی پی یو و رم و هارده ، اصل کاره ، و ذهن منطقی مثل نمایشگره ، اگه نمایشگر نباشه عملا تمام این کامپیوتر و قدرتش بی فایدست……
استاد من به دلیل نتیجه نگرفتنم فکر کردم ، در حالیکه قطعا باید بعد 2 سااال ناامید میشدم و میگفتم اینا همش چرت و پرته ، ولی ناامید نشدم و این به دلیل استقامت من نبوددددد!!!
بلکه به این دلیل بود که به صورت دیفالت خدا تو وجودم کاشت که تو داری با افکارت زندگیت رو خلق میکنی..
یعنی این موضوع من و هزاران نفری که نتییجه های بزرگ نگرفتن رو نگه داشته تو این راه…..
استاد باور کنید خوشبین ترین افراد هم بدون منطقی کردن این قانون به نتایج بزرگ نمیرسن.
من اومدم همه چیز رو گذاشتم کنار و گفتم من باید ذهن منطقیم رو قانع کنم ، من یک فایل درست کردم و گفتم میشینم تمرکزی به دلایل اتفاقات روزمره خودم فکر میکنم و یا به چیزی فکر میکنم و نتیجه و نشونش رو مینویسم ،
من تا الان که 20 روزه ، از این کارم میگذره حدود 30 مورد پیدا کردم که من دقییقا با فکرم رقم زدم!!!……ولی بازم ذهن منطقیم سیر نشده و باز دلیل میخواد امااااااااا حسسسس کردم که مثل یک دیوار بتنی بود که ترک برداشت!!!!!
استاد باورتون نمیشه من وقتی اینکارو کردم و فقط یک ذره به اندازه ی یک دهم درصد ذهنم رو قانع کردم ، نتایج مالیم شروع شد!!!
اون حس امنیتتتتتتتتتتت…که هیییچکس تاثیری نمیزاره تو زندگیم تازه به اندازه ی سر سوزن پدیدار شد……
اما گفتم با 20 روز نمیشه ایمان پیدا کرد ، ولی این ذهن منطقیم مثل دیوار بتنی به قطر یک متر بود که ترک برداشته الان و ذره ای از نتایج پشتش نشت پیدا کرد به زندگیم….
(چرا این موضوع نتیجه اورد برام؟ چون تمام دلیل نتیجه نگرفتن از شرک میاد و باور این موضوع که منم دارم خلق میکنم باعث نتیجه ست)
استاد به این فکر میکردم که شما این مسیر رو رفتید و خیلی این قانون رو تست کردید و نشونه هاش رو دید و این ایمان رو ساختید و بعد وارد این مسیر شدید ولی چرا مثلا نیومدید این موضوع رو تو یک فایل رایگان توضیح بدید؟
شما ذهنتون نسبت به گذشته خوب به یاد نمیاره ….شاید دلیلش اینه که یادتون رفته چجوری این ایمان به وجود اومد…
خیلی خوب میشد اگه میومدین تمرینات و کارایی که برای منطقی کردن ذهنتون در اوایل راه میکردید رو توضیح بدید و تا جاهایی که قانون رو تست کردید رو بگید توی یک فایل رایگان
فکر کنم تو یکی از محصولات توضیح دادید ولی خیلی گذرا بود و توی محصول بود ، خیلی خوب میشد شما این موضوع رو توی یک فایل رایگان باز کنید برامون
استاد بخدا کسایی که دارن حتی نتیجه هم میگیرن اگه این ذهن منطقیشون رو بیارن تو تیم خودشون نتایجشون صد میلیارد برابر میشه و همه چی تغییر میکنه
بخدا نمیشه با دیدن نتایج شما ذهن رو قانع کرد ، این ذهن نه آیه قران میفهمه نه نتیجه بقیه رو و نه هیچ چیز دیگه ای رو….تکرار رو هم نمیفهمه باااااور کنید….تکرار وقتی نتیجه میده که منطق پشتش باشه ، اگه منطق پشت یک موضوع نباشه 200 سال هم تکرار بشه اتفاق نمیفته……..باور کنید این ذهن فقط چیزایی رو میپذیره که خودش دیده با چشمای خودش…….
یعنی دیده که فکر کرده و اتفاق افتاده ، اونوقت اگه این روند انقدر تکرار بشه که به یقین برسه مثل شما ، دیگه خبری از شرک و ترس و نگرانی نیست ، قدرت منطق خیلی بالاست خیلی
من اینو حس کردم ، من با این تمرینی که برای خودم انجام دادم و نشستم دلایل اتفاقات رو بررسی کردم و گفتم این اتفاق افتاد من قبلش به چی فکر کردم ؟ و استدلال آوردم و باورتون نمیشه انقدر که این رابطه رو پیدا کردم کم کم ذهن منطقیم داره باهام یار میشه نشونشم نتیجه هاییه که تو این 20 روز اتفاق افتاد
استاد ازتون خواهش میکنم این موضوع رو برامون باز کنید توی یک فایل رایگان و توضیح بدید ، چون ایمان باید از فیلتر ذهن منطقی بگذره
خیلی ممنون از شما