ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!

در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه می‌کنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.

اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود‌، کاملا واضح و شفاف توضیح می‌دهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.

موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمی‌توانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجه‌تان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.

استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی می‌کند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.

نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.

اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.

یه تجربه از خودم می گم:  وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.

گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛

از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینه‌های زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.

از همون اول به اندازه‌ای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.

مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.

دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگی‌شون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.

چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!

اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!

دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.

چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن

اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.

من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.

مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دوره‌ها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دوره‌های بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.

نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟

ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.

من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،

وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜

من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دوره‌ای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دوره‌ای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهی‌ها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.

بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.

به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.

محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.

 توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده. 

دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!

برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟

این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.

شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست

خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهج‌البلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.

من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دوره‌ها میام میگم، هر چقدر نتیجه‌های من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.

زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهت‌دهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه.  به اندازه‌ای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.

قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازه‌ای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازه‌ای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.

تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه

میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترس‌ها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا

چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.

بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو  بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان

به شرطی که ایمان داشته باشی

ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!

 از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟

نه، از عملکرد می فهمیم.

کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.

اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    197MB
    58 دقیقه
  • دانلود با کیفیت HD
    607MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    51MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نگین» در این صفحه: 2
  1. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2738 روز

    به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اووست

    درود و سلام استادان عشقم و درود و سلام دوستان الهی ارزشمندم

    یه روز و یه فرصت زندگی بهشتی دیگه و هدایت به آگاهی های از جنس نور و زندگی

    سپااااس فراوان از پروردگارم و سپااس فراوان نازنین استاد برای عمل کردنتون به الهاماتتون و ثبت اینچنین شگفتی هایی در این بهشت برین

    من زندگیم با این جمله که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است زیر و رو شد

    من به خودم میباااالم من به خدایی که خلقم کرد و عاشقانه و موشکافانه و دقیق یک به یک نعمت ها و ثروت های بی انتهاش رو این گنجینه ای که در وجووودم دارم رو خلق کرد میبالم و میپرستمش

    من به خودم میبالم برای هر روزی که بیشتر باورش کردم بیشتر خودمو باور کردم و بیشتر رفتم تو دل ترسالم و خلق کردم زندگی رو که الان دارم زندگیش میکنم

    من شاکرتم هر لحظه ای رب من ای پروردگار من

    شده درخواست هر روزم که خدایاااا دوست دارم امروز یکم بیشتر بفهممت و هر چی بیشتر میفهممش میرسم به اینجا که چقددددر راه دارم تا درک کنم این عظمت رو و رسیدم به اینجا که هر چی بیشتر میفهمم خدارو میفهمم که هیچیییی از عظمتش رو نمیفهمم از عشقش به خودم رو مغزم قد نمیده حلاجیش کنم

    میرسم به اینجا که چقدددر عاشقانه خلقم کرد خلقمون کرد و بهتر درک میکنم که چراااا مشتاق تره از ما برای رسیدنمون به خواسته هامون و اینا فقط حرف نییییست به شگفتی شکوفه های گیلااااس قسسسم زمین و زمانش رو برامون جوری میچینه که برسیم به خواسته هامون

    بابا خواسته های ما اگه توانایی خلقشون رو نداشتیم اصلاااا حتی فکرش به ذهنمون نمیییرسید

    بیشتر باور میکنم بابااااا خدایی که هر چیزیییی رووووو در بی نظیرترین در پرفکت ترییین در شگفت انگیز ترین حالتی که امکانش وجوود داره خلق کرده و میکنه اونم با عشق با اشتیاق اونم با قدرت و توانمندی غیر قابل درکش برای منه انسان, من رو هم خلق کرده و با عششششق دونه دونه توانایی هام و استعدادهام رو درونم قرار داده و تمایلاتی که برگرفته ازین توانایی ها و استعدادهاست و هر کدوم رو در بهترین زمانش و در بهترین مکانش آلارمش رو روشن میکنه که درخواستش رو بفرستم چون وقت مناااسبش اوونجااااست و بعد زمین و زمانش رو بهم میدوزه و قوانین کشورها و انسان هایی که خودش خلقشون کرده رو برام تغییر میده تنها به این خاطر که عاشقمه و با عشق خلقم کرده و به طرق مختلف از طریق انسان های متعددی که حرفاشون رو میتونم بفهمم مثل حضرت محمد مثل ابراهیم نبی مثل استاد عباسمنش بهم گفته من بر خووودم واجب کردم که درخواستی که کردی رو اجاااابت کنم

    فقط بااااید این سیستم این توانمندیش و توانایی های خودمونو باااور‌ کنییییم

    باید درک کنیم بفهمییییم ما لاااایقیم

    به قوول استااااد فقط به این دلیل که انسانیم لایقیییییم

    آخ استاد چه قشنگ میگین بابا هممون یه سنگ داریم تو دستمون یکی خوش قلق تر یکی بد قلق تر اما ابزااار همه یکیه

    همه حق داریم خووش بگذرونیم ولذت ببریم

    برای لذت بردن مگه عجله و ترس و اضطراب و شک و تردید و نگرانی معنایی داره؟؟

    معلوومه وقتی باورش کنی عمممل میکنی

    معلووومه ایمانی که عمل نیاره حرفه مفته

    من باااورش کردم و هر چیییی بیشتر باورش کردم سریییییع تر زندگی من چرخش روان تر عزت و اعتبارم بیشتر حرف بقیه برام پووچ تر و موفقیت هام پر رنگ تر شد و مهم تر از همهههه بیشتر با خودم با دنیای شگفت انگیزی که فرصت زندگی کردن درش رو داشتم آشتی کردم و دیدم که چقققدر زندگی لذت بخشه و امید و اشتیاق در وجودم شروع کرد به زبانه کشییییدن

    رنگااا برام زیباتر شدن و دلبری هاشون برام بیشتر شد

    لبخندها برام زیباتر شدن و انرژی هاشون برام ضروری تر شد

    آدم ها زیبااتر شدن و قضاوت نکردنشون نقطه ی قوتم شد

    داشتن نعمت ها و ثروت ها و بودن با انسان های کار درست و خفن برام بدیهی تر شد و اصن استانداردهام بالاتررر‌ رفت

    مگه چی میخوام دیگه

    هر چی بیشتر باورش کردم هر چی بیشتر خودمو دوست داشتمو لایق دونستم خواسته هامم عمیق تر و زیباتر و بزرگتر شد

    هر چی بیشتر عاشق خودم شدم توانایی هام رو دییییدم و شگفت زده شدم از این حجممم و دقققققت و بی انتهایی توانایی هایی که خدا تنها در وجوووود من قرار داده بعد باااااا چه عشقییییی هی دونه دونه برام روشووون میکنهههه

    واااای دیوااااانه مییییشم

    بعد دیددددم چقد به خودم ظلم کردم که ندیدمشون و باورشون نکردم.انققققدر قوی و زیاد هستن که برام بدیهی بودن ولیییی چرا ندیدمشون یا اصلا چرا ندیدم اینا اسپشیال وجووود منن و فقط منمممم که میتونم ایناروووو یه جور متفااااوتی از بقیه به مرحله ی ظهووور برسووونم

    وااای از قدرت بااااور

    آخه چطور وقتی یه نعمت ارزشمند به یکی بدی به چشمش نیاد نبیندش اصلا چقدر عششششق میخواد خسته نشییی از هدایتش که چطور ازش استفاده کنههه.تو 7 سالگی نفهمید تو 13 سالگی بهش بگی نفهمید 16 سالگی بگی نفهمید و اصن کتمانش کرد بگی اکی بیا فعلا رو موارد دیگت زوم کنیم ولی هی به هر طریقی تلنگرایی بزنی که یادش نره و بااز تو 35 سالگی بش بگی و تاااازه دو زااااری طرررف بیفتهههه. باباااااا من خیلییییی گیج میزنم یه وقتااایی.

    آاااخ خدا قربوون قدرت و سخاوتت برم که انقدر من رو پر از توانایی و نعمت خلق کردی اصن من دغدغم این بود به کدوووم بپردازم. حالا که دیگه طبق پلن های در حال اجرایه جفتمون در قرار ملاقات های ابتدای روزانمون که جلسه هامون شدیییدا رسمیه قرار نوبتی هر چند مدتی که نیاااز شد به بارور کردن و تجربه ی توانایی های هر مقطعی از زندگیم برسیم.فعلاااا به توانایی های دوران ابتدایی میپردازیم.

    وااای من ذووق خدا رو میبییینم بیشتر از خودم وقتی که نگاهم داره روز به روز بهتر میشه نسبت به خودم و میبینم توانایی هامو و توووو دل خدااااا قند آب شدهههههه

    آاااخ که چقدر با صبوری صبر کردی من برسسسسم به این مرحله

    وااای من عاااااشقتم خدااااااااا

    من عااااااشقتم خداااااااا

    وااااای کرک و پرم میریییییزه وقتی با تمام وجوووودم حس میکنم چطووور عاااااشقمییی

    من عاشق این پچ پچ‌ کردنامون باااهمم

    آاااخ که دووور عظمتت بگردم

    ولی چه خوشیم میگذرونیییی هاااا آخه میدووونم که میدونی چقد نمکییییییم من چه لعبتییی سااختییی

    آااااخ دووور عظمتت بگردم دووور عشقی که بهم داری بگررررردم من فرمانرواااای کیهاااان و زمین من

    خداااای من آرااام بخش وجووودم من طبق معاهده بینابین جفتمون اساس رو گذاشتم زندگی آگاهانه تر به تمااامیه مسایل اطرافم و توجهم به شگفتی هایی که خلق کردی و اووردر دادنای خفن ازون اوردرا که لایقشونم و باور دارم هم به خودم هم به توووو که به سااادگییییی به زیبااااییی به هلووووترین حالت ممکن من رو به سمتشون هدایت میکنی و مننننننن هموووووون بنده ایت هستم که هر چیییی بگیییییی میگم چششششششم

    من ثانیه ای زندگیم بی تووو لذتی برام نداره

    خدایاااا کمکم و هداااایتم کن به سمتی که بیشتر درکت کنم بیشتر خودمو باور کنم و بیشتر خواسته هام رو تجربه کنم و خدایاااا من جون میدم برای این آرامشه برای این امییییده براای این حس اشتیاق برای زندگی برای این شادیه درونی و برااای پووووول

    خدا جونم شماره کارتام حضورتون تشریف دارن که

    واریزیای صفر تپل تر را خواستاریم

    ازون رزقا که پولی نیستن و الان غرق لذت استفادشونم از اینا از ایناااا (به سبک خردادیااان :) )

    عااااشق اووون حسه قدرته اون حس خلق کنندگی و اووون حس به ثمر رسوندن استعدادهام و توانایی هامم

    چه سیستمت خوووووووبههههههه

    آااااااخ عاااااااشقتمااااااااااا

    یه سیستم برد برد پر اززززززز عششششق پر از حال خوب پر از حس توانمندی پر از قدرت و صدااااقت و درستی

    پروردگارم تنها تو را میپرسم و تنها از تو یااری میجویم

    پروردگارا من را به راه راست هدایت کن راه کساااانیکه به ایشااان نعمت داده اییییی رااااه کسااانیکه صدای واریزی به حساب بانکشان موزیک جاری در زندگیشان میباااااشد راه کسااانیکه الرزق و الرزقان رو تجربه میکنن ازونا که پوووله دنبالم بدواهههه تازه دویدنشم پرفشنال بااااشه و بفهمه چه لعبتیم و ولم نکنهه هی بیاااد دووورم بگردهههه

    دووووست داااارم و دوووستوووون دارم

    در پنااااه حق باشیییید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2738 روز

    به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین و تمام ثروت ها از آن اوست

    درود و سلام بر پیامبر زمانه درود و سلام بر مریم بانوی شایسته و دورد و سلام بر من بنده ی صالح خداوند و درود و سلام بر هم پاره های عشقم

    عنوان فایل ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    این فایل سال های پیش برای من چنان قیامتی در ذهنم ایجاد کرد.وقتی تصور میکردم پیش خودم یه ارتباط خاصی با خدا دارم و خدا هوامو خیلی متفاوت از دیگران داره و درکم هنوز خیلیی کمتر از الان بود نه که الان زیاااده امااا اون تصور و فکر باعث میشد من قدم بردارم قدم بردارم و بگم نه من بهت ایمان دارم خدااا ببیییین عمل کردم

    حالااا اون زمان به حد درک خودم و بر حسب شرایطم کوچیک کوچیک دریافت میکردم و دایم میگفتم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است پس نشون بده ایمان داری

    نمیدووونم در واقع دارم برای خودم مینویسم نمیدونم به سایت انتقالش بدم یا نه اما برای یادآوری خودم مینویسم شاید گذاشتمش روی سایت اگه رب العالمین امر کنه و من گردنم از مو باریک تر میگم چشم میذارمش

    وقتی اولای مسیر هستیم وقتی کلی چیزا هست که نمیخوایمشون و آرزوهای دیگه داریم وقتی که حتی خواستن یه سری آرزوها رو در حد خودمون نمیدونیم وقتی که یکی مثل استاد عباسمنش رو میدیدم و حرفاش رو میشنیدم دیگه نخواستن برام رنگ میباخت

    میگفتم پس منم میخوام اما همون خواسته هامم کم کم رشد کرد

    من که هنوز بخاطر باورهای کمبودم خواسته هامم بزرگ نبود

    به همین علت وقتی که فکر میکنم که چی شد ادامه دادم میتونم بگم که وسط اون ناخواسته ها و گاها یه سری چیزایی که حتی میشد به چشم نعمت های عظیم زندگیم ازشون یاد کرد که دیگه به چشمم نمیومدن به علت ناسپاسیم اینجوری شد که در ابتدا خیلی چیزا و خیلی نعمت هام به چشمم اومد و انگار من بینا شدم

    بعد یه سری قدما کم کم در حد توان خودم بهم گفته میشد

    یادم هست وسط روابط درب و داغون بودم

    یعنی هم دوستان هم حتی با خانوادم هم حتی رابطه با جنس مخالف

    اون موقع ها یعنی یه زمانی که حتی پیگیر تغییر شرایطم بودم حالا بخاطر شرایط زندگی و سنی تو فکر درس خوندن بودم و به کتاب خوندن علاقه داشتم و پر از توانایی بودم و هستم با اقدام کردن هایی در موردشون به زعم خودم برای رشدم یه کارایی میکردم

    حالا کلاس زبان رفتن بود باشگاه رفتن بود کلاس گیتار رفتن بود دانشگاه در رشته مورد علاقم رفتن بود

    یادمه چون داشتم فوق روانشناسیم میخوندم دیگه خدارم بنده نبودم

    اما وسط این سر شلوغیا که برای خودم درست کرده بودم حالم خوب نبود

    خوب در ابتدا یادمه یه کم بیناتر شدم به اطرافم یکم نعمت هامو دیدم یکم سپاسگزارتر شدم

    از اولین اقدامات عملیم این بود که به کوچیکترین ایده ها عمل میکردم

    مثلا چی؟

    مثلا ما یه همسایه داشتیم اینها سه تا دختر داشتن و مادرشون از دنیا رفته بود و انگار من تو یه مسابقه ی بی پایان از اثبات خاک بر سرتر بودن با این ها بودم و نشون دادن اینکه من دارم با توجه به اینها یه کارایی برای زندگیم میکنم

    یادمه هنوووز بحثی یا صحبتی با والدینم برام پیش نیووووومده بود من شال و کلاه پوشیده خونه اینا بودم که بگم دوستان عزیز من یه مقام دیگه در بدبختی بدست آوردم اینم سندش اینم سند مظلومیت من

    از گفتگوهای ذهنیم که بماند دیگه

    انصافا بخاطر اینکه شاید بذارمش توی سایت این متن رو و اینکه نمیخوام تمرکزم بره روی ناخواسته ها و بهشون انرژی بدم دیگه نمیگمشون

    اما به معنای واقعی کلمه من با توجه به قانونی که ناخواسته نمیدونستم یعنی صادقانه بخوام فکر کنم میدوونستم اما تو مسیر شنیدن مجددش نبودم که توجهم رو بذارم روش شرایطی رو خودم برای خودم رقم زده بودم که اصلا همه اذعان میکردن که خوش بحال ما که جای این شخص نیستیم

    شاید فکر کنم که خیلیا از من وضعیتشون بی ریخت تر بود اما واقعا شرایط در اون زمان و اون سن یه چیزی فراتر از سخت برای یه دختر بود که من داشتم تجربش میکردم

    در واقع خیلی از مسایلم جوری بود که حتی نزدیک ترین کسام نمیدونستن یعنی بهشون نمیگفتم

    والااا به اینکه چرا اصن میخوام زنده باشم شک میکردن

    البته که بخاطر اون اتفاقات سپاسگزارم چون اون زمان من داشتم به صورت جهشی کلی چیز یاد میگرفتم

    رسما وسط رینگ بودم

    اما واقعا بخوام فکر کنم درست یادم نمیاد که چطور شد من پذیرا شدم

    فک کنم واااقعا از ته قلبم دیگه تسلیم شده بودم

    حالا وقتی میشنیدم برای منی که معتاد ناله کردن شده بودم معتاد حرافی در مورد مسایل و آب و تاب دادنشون شده بودم

    اولین قدمم حذف تلویزیون و شبکه های اجتماعی بود

    یعنی فیلترشون کردم کم ترشون کردم

    چون اون موقع ها تلگرام رو هنوز داشتم که از همون طریق با استاد آشنا شدم

    بعد گفتگوهای ذهنیییم شدیدا بووود

    دومین کاری کردم اون مسابقه که کی از همه خاک بر سر تر هست رو ازش اومدم بیرون

    دیگه نرفتم خونه همسایمون هرچقدم میگفتن من بهونه میاوردم یا مدریت شده میرفتم

    گفتم بذار این کاپ قهرمانی به کس دیگه ای برسه من میخوام کاپای دیگه رو بدست بیارم

    یه گفتگوی ذهنی هم دارم که پاشنه ی آشیل من هست اونم بی عزت نفسیم بود که باعث میشد بخوام برای اثبات خودم به دیگران بخوام شرایط وحشتناک تری رو داشته باشم که زمانی که ازش میام بیرون بگم من ایییییینم خیلییی خفنم

    خوب به راحتیم رقمشون میزدم و تجربشون میکردم

    بعد که روابطم رو فیلتر کردم گفتم خوب دیگه لطفا وقتی به خودت میای میبینی داری با خودت حرف میزنی و اثبات میکنی که بیچاره ای رو تموم کن حداقل اینارو نگو

    یعنی تو ذهنم کنفرانس بود اما دیگه حتی اجازه بیانشون رو به خودم نمیدادم

    بعد رسیدم به اونجا که گفتم حالا به اینایی که میگم فکر کن

    خوب شاید سوال باشه چطور ادامه دادم

    خوب از همون ابتدا یکم حالم بهتر میشد دیگه

    با هر قدم یکم بهتر یکم بهتر

    وسط اون جهنم این یک کم بهتر شدنا مثل یه آب گوارا بود اصلا مثل یک لیموناد موقت بود

    خوب دوست داشتم بیشتر تجربش کنم

    یعنی میگم سریع پاسخ عمل ها میاد

    دقیقا منممم یاد گرفته بودم بازیو

    حالا دنبال اتفاقای خوب میگشتم

    جدای از به یاد آوردن نعمت هام خواسته های جدیدم داشتن شکل میگرفتن

    مثلا یادمه یک فایلی از استاد میشنیدم گفت به محضی یکم تغییر کنی اتفاقات تغییر میکنه برات

    خوب من پشت چراغ قرمز بودم

    استاد یجا گفت چراغ قرمزا برات سبز میشه

    چراغ راهنما جلوم قرمز بود داشتم بهش نزدیک میشدم

    گفتم ای بابا استاد قربونت برم یه چی دیگه میگفتی همین الااان من تو ذوقم نخوره حالا

    چراغ قرمزه سبز شد

    رسما حکم عصای حضرت موسی رو داشت برام

    انقد ذووق میکردم و میدیدم بابا داره جواااب میدههه هاااا و تا خود شب هی چراغ قرمزای سبز شده تو ذهنم روشن میشدن

    زبون صحبت کردن خدا رو فهمیدم

    زندگیم از سیاه سفید رنگی رنگی شد

    رابطم با خانوادم روز به روز بهتر و بهتر میشد

    اصلا اون اشتیاقه باعث میشد که برم به سمت خلق روابط بهتر

    به سمت اقدامات عملی

    به سمت اینکه آره من ایمان دارم پس عمل میکنم حالا خدایا اگه راست میگی پاسخ بده و اونم میدااااد

    حالا من قدیم کجا و این شرایط فعلی کجا

    این شرایطم کجا و اون شرایط کجا

    حالا جوری شده که تو سفر اخیرم دوستان یا حتی اقوامی که رفتم ایران و دیدمشون یا مستقیما یا در لفافه میگفتن که زندگیم رو مدیون اومدن همسرم تو زندگیم میدونن

    در حالیکه همسرم زندگیشو مدیون خدایی میدونه که من رو به زندگیش آورده

    دوستان فک میکنن من همسرم شانس زندگیم شده

    اما من نگفتم بهشون که بابا من جوری رفتار و عمل کردم و ایمانم رو نشون دادم که تمام شانس های زندگیم رو خودم خلق کردم

    پس توام میتونی

    در واقع صادقانه بخوام بگم خیلی به خودم افتخار میکنم

    زندگی رو خلق کردم که دیگران از بی ایمانیشون ازینکه قدرت رو به غیر میدن انقدر رویاییه که فکر میکنن انقدر دست نیافتنی هست که شانسی رخ داده

    هنوووز نمیدونن که چه شانسای دیگه ای قراره به ستم بیااااد :)))))

    الان به لطف خدااا به لطف هدایت هاش به لطف نعمت ها و فرصت هایی که بهم بخشیده به لطف این رزاق بودنش در آگاهی ها و نعمت هاش من زندگی رو تجربه میکنم که فرتر از رویاهامه

    من میدونم که فقط ایمانم رو نشون دادم قدم به قدم و سعی کردم حالمو در حد توانم خوب کنم و خدا هیچ بنده ایش رو بیشتر از وسعش تکلیف نمیدههه

    رسیدم به اینجا

    جالبه تو سفر اخیرم به ایران سالنامه ای که تو اطاقم بود رو همراهم آوردم اینجا

    خدای من گواهه مو به تنم سیخ شده بود وقتی نوشته هامو میخوندم

    تعهدهام به خودم داخلش بود

    واضح کردن رابطه ای که میخوام و دونه دونه نوشتن موردهایی که میخوام و اون زمان مثل یک رویا بود برام داخلش نوشته بودم

    خواستم به قبول شدنم در مقطع دکتری روانشناسی به شهر بندرعباس درش بود بخاطر یه سری خواسته های دیگه که ماهیتشون هیچ ربطی به اون درخواستم نداشت

    اینا فقط برای حدود سه سال پیشه که نوشته بودمشون

    وااای به خدا مو به تنم سیخ میشه یادم میاد و من به تمااام خواسته هام و فراتر از اونهااا به فاصله یک سال بعدش رسییییدم به ماهیتشووون رسیدم

    خیلی فراتر از خواسته های خودم

    نمیخوام بگم الان خیلی با ایمانم

    نه این ایمان این موحد بودن یک بازه هست

    به میزانی که باور کنیم اعتماد کنیم به اون یک نزدیکتر میشیم و ازون صفر دورترررر و دوووورتر

    به همون میزانم از تجربه ی اتفاقات ناگوار دورتر میشیم و در مدارشون قرار نمیگیریم

    من همونیم که شده بودم سلطان جا پارک پیدا کردن های نامنظم در شلوغ ترین نقاط

    آره یادم بیاااد که چه ذووووقی براشون میکردم و سر همین سه ساعت با خدا حرف میزدم میخندیدم و وقتایی با دوستی بیرون بودم میگفت بیا اینجا پارک کنیم من میگفتم تو کنار دسته سلطان هدایت شدن به نزدیک ترین جا پارک ها نشستیییی

    اصلا خودم باورم شده بود دیگه

    اگه باورم نشده بود مگه میشد که بزنم دنده برم جلوتر؟

    من میخوام الان به خووودم بگم به نگین الان

    بدووون که الان کجایی و بدون که کجا بودی و تنها به این دلیل که بیشتر سپاسگزار باشی نه برای قدردانی از پروردگار

    مگه پروردگار به سپاسگزاریه من احتیاج داره

    برای حااال خووب خودم

    هم من میدونم هم رب العالمین میدونه که من هرچی که دارم تجربه میکنم رو از لطف و عشق و محبت خالصش میدونم

    اصلا منی وجوود نداشته و همه چیز بودهههه

    خدا منو لایق دونسته بر من منت گذاشته که فرصت تجربشون رو بهم داده این فرصت زیستن این فرصت بهرمه مندی ازین خان بی حساب نعمتش

    برای اینکه ستینگ اصلی رو فراموش نکنم فرمول رو از خاطر نبرم

    همون خدایی که جا پارک پیدا میکرد برام همون خدا منو به روابط الهی تر هدایت کرد

    به داشتن شغل هایی هدایت کرد

    به سفرهای ناب هدایت کرد

    به داشتن خلوت ها و ساعت ها و روزهای تنهایی خودمو خودش در اوج ثروت و نعمت هدایت کرد

    به مهمونی های حال خوب کن هدایت کرد

    به یه عزت نفس نورانی هدایت کرد

    به یه جسارت و شجاع بودن الهی هدایت کرد

    به عزت و احترام و اعتبار هدایتم کرد

    به دوست داشتن بیشتر خودم و پذیرفتن و شناخت بیشتر خودم هدایت کرد

    به ثروت از قبل آماده شده هدایت کرد

    به خونه ای توی بهشت هدایت کرد از قبل اومدن ما 7 ماه خالی بوده که من بیام توش و زندگی کنم و هر روز بشینم پشت پنجرش با خودش حرف بزنم لذت ببرم

    به یه ازدواج زیبا و الهی به سبک خودم با یه آدمی که میخواستم هدایتم کرد

    به دوستان موحدتر و ثروتمندتر هدایت کرد

    به دیدن زیبایی های بیشتر هدایت کرد

    مگه برای خدا خواسته های من کوچیک و بزرگ دارن

    برای ذهن منه که کوچیک و بزرگ دارن

    به میزانی که تو مسیر باشم ایمانم رو حفظ کنم اعتماد کنم ارزش خودم رو بدونم و به الهامات آرامش بخش و قدمای کوچیکی که بهم میگه عمل کنم بااازم میرم جلو بازم شادتر آرام تر خوشبختر و آگاه تر میشم

    ستینگه تنظیم باشه روی مدل پیدا کردن جای پارک در نزدیکترین محل

    خدایا من میدونم که هرچی تجربه میکنم بما قدمت ایدیهمه

    من میدونم که تو از قبل خلقشون کردی و حالا من میخوام که تجربشون کنم و تو به سمتشون هدایتم میکنی

    به آرامی بدون ذره ای عجله پر از حس رضایت و آرامش و شادی و ایمان

    من عاشق این هر لحظه صحبت کردن باهاتم

    الهیی دور عظمتت بگردم که توام لایقم قرار دادی و دوس داری این حرف زدنای نان استاپ منو با خودت و همیشه هدایتم میکنی که راحتتر بیشتر تجربش کنم

    خدایا شکرت برای بودنم و فرصت داشتن حضورم تو این سایت الهی

    خوب میدونی که من چقدر دیگه از هر چی دین و مذهب و کتب آسمانی بود فراری بودم

    اما تو خوب میدونی که چطور هدایتم کنی به جایی که ناب ترین ها رو به خورد

    جون و روحم بدی

    حالا هم که انگار آمادم برای دوره 12 قدم

    آره الان آمادم

    منتظرم پس برام انجامش بدی

    رب العالمین دور عظمتت بگردم که بدجور عاشقم کردی

    جذابیتش به دو طرفه بودنشه

    حتی قبل از خلقتمم عاشقم بودی

    وااای تو ابرااام دورت بگردم

    خدای من فرمانروای من یگانه هستی بخش من یاادم بده چطور ازت بیشتر بخوام و چطور به سمتشون قدم بردارم و چطووور باور کنم لایقم که بخوامشون و همییین طور دیگه خودت میدونی کهههه چطور خودمو اون گوهر وجودیمو بهتر بشناااسم

    میگماااا خدا جونم

    یادم رفت کهههه

    آهااان منو به سمتی هدایت کن که همه فکر کنن من خیلی خیلیییی خووش شااانسم :))))))

    البته که نظر دیگران برام مهم نیست

    البته که امیدوارم خیلییییی بیشتر ازین در من قوی تر بشه و اگه باگی هست من رو به سمت رفعش هدایت کن

    عاااشقتم یگانه معبووود من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: