ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!

در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه می‌کنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.

اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود‌، کاملا واضح و شفاف توضیح می‌دهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.

موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمی‌توانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجه‌تان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.

استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی می‌کند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.

نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.

اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.

یه تجربه از خودم می گم:  وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.

گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛

از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینه‌های زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.

از همون اول به اندازه‌ای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.

مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.

دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگی‌شون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.

چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!

اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!

دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.

چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن

اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.

من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.

مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دوره‌ها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دوره‌های بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.

نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟

ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.

من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،

وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜

من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دوره‌ای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دوره‌ای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهی‌ها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.

بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.

به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.

محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.

 توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده. 

دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!

برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟

این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.

شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست

خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهج‌البلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.

من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دوره‌ها میام میگم، هر چقدر نتیجه‌های من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.

زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهت‌دهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه.  به اندازه‌ای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.

قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازه‌ای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازه‌ای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.

تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه

میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترس‌ها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا

چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.

بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو  بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان

به شرطی که ایمان داشته باشی

ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!

 از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟

نه، از عملکرد می فهمیم.

کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.

اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    197MB
    58 دقیقه
  • دانلود با کیفیت HD
    607MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    51MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا دهنوی» در این صفحه: 3
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2625 روز

    به نام خدای مهربان

    درود و احترام

    روز 88/ ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!

    دو سه روزی از این اگاهی ها فاصله گرفتم کاملا احساس کردم دارم میرم توی درو دیوار ،، عصبی و ناراحت بودم و مغزم انگار شلوغ پلوغ شده بود و خلاصه نگران و اشفته بودم.. گفتم بله مشخصه چون روی ذهنم کار‌ نکردم این چند روزه ولی خب وقتی یه مدت مرتب روی ذهنت هر روز کار میکنی ،، اگر یه چند روز از این اگاهی ها فاصله بگیری به طور‌کاملا واضح میری توی درو دیوار و اتفاقات عحیب و غریب و حاشیه های وقت تلف کن برات اتفاق میوفته و من قشنگ احساس میکردم که روح و روانم و ذهنم به شدت نیازمند تغذیه ی مناسب با اگاهی های مناسب هستش… میدونی مثل چی هستش ؟؟ مثل این میمونه یه مدت به طور مرتب هر روز بهترین و با کیفیت ترین غذاها رو بخوری و خب بدن یواش یواش با این غذاها آداپته میشه و بهشون عادت میکنه.. حالا کافیه طرف یه مدت خیلی کوتاه این غذاها رو نخوره و یا در حالت بدتر بره یه غذای بی کفیت رو بخوره خب مسلما به طور واضح معده ش و بدنش خیلی سریع واکنش میده ،، مثلا دچار رفلاکس معده میشه یا دل درد میگیره طرف !!

    در مورد غذای ذهن و روح هم همینه ..

    ولی کسی که هر روز داره ورودی های نامناسب به ذهنش میده و خوراک اشغال به مغزش میده با یک بار و دو بار گوش دادن به این اگاهی ها اون ارامش و اون ذهنی رو دریافت نمیکنه به صورت پایدار !!

    ولی کسی که داره مرتب خوراک خوب به ذهنش میده اگر چند روز از این اگاهی ها دور بشه سریع تفاوت رو در روح و ذهنش احساس میکنه .. مثل من که یه مقدار عصبی و ناراحت و نگران هستم چون چند روزه از این فایل ها دور شدم !! چون قبلش به طور مرتب هر روز داشتم این اگاهی ها رو گوش‌ میدادم و کامنت میذاشتم !! خب حالا اشکال نداره از این به بعد دوباره سعی میکنم هر روز از خودم رد پا به جا بذارم ..

    واااااییی خداااای من این ادمایی که هر روز اخبار و چرت و پرت نگاه میکنند،، یعنی‌ من فکر میکنم این ادما اصلا دیوانه شدن !!! بحث میکنن و همش دعوا و ناراحتی و فحش و بد بیراه و زندگی خراب و بیماری و بدهکاری وووو

    من این مدت که با سفر نامه جلو اومدم و هر روز از خودم رد پا به جا گذاشتم (( البته به جز این دو سه روزه که تنبلی کردم و غفلت کردم )) اینقدررررر روابطم خوب شده,,, اینقدرررر ادم های باحال و مثبت دورم رو گرفتن .. اینقدررر دستان خداوند از در و دیوار دارن برای من کار انجام میدن .. اینقدرررر قرب و عزت و احترام بینشون پیدا کردم !!!

    با گروه های مختلف میرم گردش و ماجراجویی..

    مثلا طبیعت گردی میکنم . توی برنامه های طبیعت گردی از من درخواست میکنن که براشون یوگا در طبیعت انجام بدم .. خداااااییی من اینقدرررر اطراف همین شهر خودمون جاهای زیبا و باحال هست. مثلا هفته ی قبل رفتیم یک روستایی ،، اللله اکبرررر انگار وسط بهشت بودم اینقققققدر که زیبا بود و اونجا برنامه یوگای در طبیعت با هم اجرا کردیم. همیشه ارزو داشتم به عنوان یک مربی یوگا بتونم هم یوگا انجام بدم و هم طبیعت گردی کنم !! و تا حدودی به خواستم رسیدم .. البته فعلت به صورت رایگان هست ولی خب من اصلا انگار وسط بهشت هستم وقتی یوگا در طبیعت اجرا میکنم .. چقدررر ادم ها دوستم دارم و چقدر بزای من احترام قائل هستن .. همه ی این ها به واسطه ی ارسال فرکانس خوبی هستش !! و اگر من روی ذهنم کار نکنم اروم اروم همه ی این نعمت ها از بین میره ..

    دوچرخه سواری میرم که دوچرخه رو هم یه بنده خدایی لطف میکنه اون روزایی که باهاشون میرم دوچرخه سواری به من میده !!

    پیاده روی میرم .. کوهنوردی میرم ووووو

    زندگی یعنی این .

    اینا همش به خاطر ارسال فرکانس خوبی هاست .. ارسال فرکانس مثبت و خوبه ..

    یادم باسه اگر روی ورودی های ذهنم کار نکنم و اگر این روند هر روزه کار کردن روی ذهنم رو ادامه ندم تمام این نعمات اروم اروم محو میشه و اگر ادامه بدم کار کردن روی ذهتم رو هی این نعمات بیشتر و بیشتر میشه .. چون انتهایی در زیبایی ها نیست !!

    خب اینم از رد پای من از روز 88,, خدایا کمکم کن هر روز از خودم رد پا به جا بذارم و گام ها رو تا انتها بردارم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2625 روز

    سلام

    فایل ۸۸

    ضعف شخصیت :

    مرد اونه که عمل میکنه نه فقط حرف میزنه !!!

    از خودم بگم :

    تا چیزی میشه دنبال مشاوره گرفتن از صد نفر میرم..

    این میگه این کارو بکن ،، نون و تبلیغات و بازاریابی و سئوئه !!!

    اون یکی میگه نون تو فلان شغله !!

    اون یکی میگه مملکت خرابه چرت نگو !!

    اون یکی میگه همه چی پارتی بازیه تف تو مملکت !!

    اون یکی میگه بچسب به زندگیت توهم نزن !!

    اون یکی میگه گوشات درازه !!

    اون یکی میگه اگه نشه چی !!

    اون یکی میگه بگیر نگیر داره!!

    اون یکی میگه درامد نداره برو حمالی کن !!

    اون یکی میگه بیا برای من کار کن ولللل کن عشق و علاقه زو خرجش زیاده !!

    اون یکی فحش میده و تحقیر میکنه !!

    اون یکی مسخره میکنه !!

    اون یکی ظاهرت رو و مسخزه میکنه و به شخصیتت بی احترامی میکنه !!

    وووو

    همه ی اینایی که گفتن واقعیه ها .. برام اتفاق افتاذه !!!

    و در واقع دریک مداری قرار میگیری که همه به نوعی تو سرت میزنن و تو رو به این باور میرسونه که ای بابا من عجب ادم بی دست و پا و بی اعتماد به نفس و ضعیفی هستما !!!! و من عرضه ی هیچ کاری ندارم !!!

    در یک موجی از ادم هایی قرار میگیری به خاطر اون مشاوره گرفتن از صد نفر که تمام وجودت همش توی شک و تردید و ترس و نکرانی و اضطراب و عصبانیت و خشم و کینه و انتقامه !!! و همه از ضعف شخصیتت سو استفاده میکنن و تو رو به عنوان یک ادم بی دست و پای ترسوی ضعیف بی اعتماد به نفس تلقی میکنن !!!

    چرا؟؟ چون اروم اروم خودت به این باور راجب خودت رسیدی !!! پس نگاه دیگران هم به تو همون نگاهی که خودت به خودت و توانایی هات داری !!!

    یه ادمی که شخصیت قویی داشته باشه دنبال مشاوره گرفتن و همنشینی با یه مشت چرت و پرت نمیره !!! برای وجودش ارزش قائل میشه !!!

    به خودش میگه بابا من تکه ای از خدام … من لایق بهترین هام .. اخه چرا دارم با دست خودم زندگیم رو وسط یک مشت به درد نخور هدر میدمو و به راحتی اجازه میدم از شخصیتم سو استفاده کنن . و چرا میرم از هزار نفر مشاوره میگیزم که هی بزنن تو سرم و همش در شک و تردید باشم !!!

    به خاطر این چیزاس که نتیجه نمیگیرم !!!

    به همه چیز شک دارم !!

    چرا ؟؟ چون همش دنبال اینم ببینم بقیه چی کار میکنن و بقیه چی میگن ؟؟

    فلانی تو پیجش چی گفته ؟؟

    احتمالا جول اوستین رو باید گوش کنم..

    احتمالا الهی قمشه ای رو باید گوش کنم !!

    احتمالا فلان و بهمان وووووو

    احتمالا توی صفحه ی اینستاگرام فلانی باید همش باید چک کنم ببینم چطوری مخاطب میگیره !!!

    ووووو

    و وقتی ذهنت از هزار طرف با هزار نفر پر شده باشه عملا جا برای حرفای استاد نیست…

    و عملا مثل برگی در باد هی میدوئم و همش دیگران از ضعف من به نفع خودشون استفاده میکنن !!!

    اگه جسارت داشته باشم و قوی باشم و اعتماد به نفس داشته باشم دگ فلانی غلط اضافه نمیکنه بیاد به من پیشنهاد بده علایقت رو ول کن بیا با من توی بیابون کارگری کن و اونجا تنها باش و خودشم بره عشق و حال کنه !!! میزنم تو دهنش !!

    عوامل بیرونی کنتزلم میکنه .. یعنی چی ؟؟

    یعنی دیگران برای زندکی من تصمیم میگیرن !!

    و خودم قائم به ذات نیستم !!

    این ضعف های شخصیتی باعث میشه نتیجه نگیرم !!!

    از طرف سایت جول اوستین برام ایمیل میومد ریموش کردم و دگ برام از این سایت ایمیل نمیاد ..

    دارم تمام تلاشم رو میکنم جلوی دهنم رو بگیرم و هی از این اون مشاوره نگیرم..

    دنبال تغییر بقیه نیستم..حداقل کمتر شده ..

    به طور کاملا مخفیانه فایل زو گوش میکنم ..

    منتظر نشانه هستم برای دوره ی ۱۲ قدمی..

    اصلا راجب این مسائل با کسی صحبت نمیکنم و خیلی دارم سعی میکنم چراغ خاموش جلو برم…چون یه چیزی که درک کردم بابا اینقدر ملت فکرشون بیماره که گفتن این مسائل به شدت دردسر ساز میشه بزای ادم ..یا ممکنه به خاطر مداریه که توشم !!!

    اگر کسی صحبتی میکنه اصلا به دنبال بحث کردن و قانع کردنش نیستم و فقط سعی میکنم یه جوری فضا رو ترک کنم..

    راجب ارزوها و خواسته هام فقط با خدای خودم صحبت میکنم..

    همینجوری ادامه بدم تا ایمانم تقویت شه تا بازم بتونم مهاجرت کنم و از شک و تردید دور باشم..

    مشکل اینجاس ادم خیلی زود فراموش میکنه و هی دوست داره بره با بقیه بشینه صحبت کنه .. دلیلشم اینه که یه ذره روی خودت کار میکنی ارامشت بیشتر میشه.. حست قشنگ تر میشه..روحیت بهتر میشه.. ولی اینو ادامه نمیدی .. این تعهد رو ادامه نمیدی و باز میری با بقیه صحبت میکنی و باز از بقیه مشاوره میگیری و این باعث میشه تمام مدت در شک و تردید و اضطراب که جواب میده یا نمیده و بازم برمیگردی به همون عادات قبلی ..

    به همین خاطره که اینقدر تاکید میشه زوی ایزوله کردن خودت !!! چون اجازه نمیدم اون بذری که تازه یه ذره داره جون میگیره رشد کنه … !!!

    به این خاطره این همه ساله من فقط درجا زدم !!!

    چون اجازه نمیدم باوره تقویت بشه …

    چون پایه های افکار منفی در من به شدت قویه !!!

    به این خاطره که تاکید میشه روی مهاجرت و خراب کردن پل های پشت سر !!!

    این ضعف های شخصیتی واقعا دازه خیلی به من آسیب میزنه …

    وقتی میرم از هزار نفر مشاوره میگیرم ازونجایی فرکانس اکثریت جامعه بر پایه ترس و نگرانی و بی ایمانی و خراب بودن مملکته و شرکه من با این کارم اجازه نمیدم باورهای توحیدیم رشد کنه که منجر شود به غلبه بر ترس هایم و مدام در شک و تردید هستم..چون اون ورودی ها داره کار خودش رو میکنه.. اون ورودی ها مث زنجیر میخ میشه تو مغزت و دست و پات رو چنان محکم محکم میبنده که احازه نمیده حتی یک قدم برداری !!!

    چون فرکانس اکثریت جامعه به شدت بر پایه پوچی و ناامیدی و یاس و ترس و نکرانی و افسردگیه وووو !!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2625 روز

    درود..

    بالخره با این فایل همگام شدم..

    یه مدتی بود دوباره داره تضاد ها بر میگرده چرا..

    فهمیدم ورودی ها رو خوب کنترل نکردم..

    اینستا و یکی دوتا کانال تلگرامیه الکیم داشتم همرو پاک کردم همین الان انجامش دادم..

    البته یه قدم بزرگتر که باید بردارم اینه که شهرمم پاک کنم..وقتی میرم تهران انگار فرکانسام قشنگ کار میکنن نمیدونم چرا..

    مگه نمیگیم به شهر نیست پس چرا من اونجا ترس ها از وجودم پاک میشن انگار..نمیدونم چطوریه با وجودی که وقتی بر میگردم شهرستانم اغلب تنهام و ورودی هارو کنترل میکنم ولی ترس ها و اون حس تلخ برمیگرده ..

    مثل یه پرنده که گذاشتنش تو قفس..

    ایمانه ضعیفه دیگه..یواش یواش شهرمم پاک میکنم میدونم انجامش میدم..

    من هیچی از تهران نمیدونستم با یه خواب که به من گفت پاشو برو تهران رفتم سه ماه اونجا ساکن شدم..اصن زیرو رو شدما..چقدر فکر و ذهنم باز شده..الان با خودم میگم خداااااایااا من چجوری این همه مدت تو این شهر کوچیک زندگی کردم…کسب و کار و مغازه های اینجارو میبینم خندم میگیره???..

    ادمایی که واسه مرده ها عید میگیرن.یا خدا ???..

    بخدا فقط خندم مبگیره بعضیارو میبینم..

    و بابت بی ایمانی خودم و اونهمه ترسهای تلنبار شده خودم طی سال ها نمیدونم چی بگم واقعا..

    در عرض یکسال من چند ده ترس و چالش مختلف رو باهاشون روبرو شدم و غلبه کردم..

    این دوره ها اساس و بیسشون بر اینه که بری تو دل ترس ها …من خیلی بی ایمان بودم و همچنان بی ایمانی های زیادتری هم وجوده داره در من…

    پیش میرم دیگ اروم اروم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: